بردگی از دیدگاه اسلام

راه‌هایی که به آزادی اسیران می‌انجامد

راه‌هایی که به آزادی اسیران می‌انجامد

اسلام با تدابیری که در میان آورده بر آن شده است تا از راه‌های گوناگون، اسیران را از نعمت آزادی برخوردار سازد، و در این باره نه تنها به کسانی‌که در دست مسلمانان اسیر شوند عنایت کرده بلکه تا حدود بسیاری، راه را برای آزادی بردگان کفّار نیز هموار ساخته است، چنان که مورّخان در خلال گزارش از غزوه طائف آورده‌اند که پیامبر اسلام در آن جنگ اعلام فرمود:

«کل عبد نزل إلیَّ فهو حر!» [۷۷].

«هر برده‌ای که (از سپاه دشمن) به سوی من فرود آید، آزاد است»!

ابن اثیر در خلال تاریخش درباره همین ماجرای می‌نویسد:

«در این هنگام، گروهی از بردگان اهل طائف به نزد رسول خدا آمدند و پیامبر همه را آزاد ساخت... و چون مردم طائف مسلمان شدند، مالکان آن بردگان از پیامبر درخواست کردند که غلامان گذشته را به بردگی بازگرداند! پیامبر فرمود:

«لا أفعل، أولئک عتقاء الله!».

«من چنین کاری نمی‌کنم، آن‌ها آزاد شدگان خدا هستند»! [۷۸].

در ماجرای حدیبیه نیز چنان که از علی÷آورده‌اند:

«دو تن (یا عده‌ای) از بردگان قریش پیش از آنکه قرار صلح نهاده شود به سوی پیامبر پیامبر آمدند، مالکان ایشان به پیامبر نامه نوشتند که: ای محمد، سوگند به خدا که خروج این بردگان به سوی شما ازسر رغبت در آئین تان نبوده است. آن‌ها تنها به خاطر گریز از بردگی به سوی شما آمده‌اند. برخی از مسلمانان نیز به پیامبر گفتند که: ای رسول خدا، قریشیان راست می‌گویند، بردگان‌شان را به جانب آن‌ها بازگردان. پیامبر خشمگین شد و قریش را تهدید کرد و از باز فرستادن بردگان خودداری ورزید و گفت:

«هم عتقاء الله عزوجل». «ایشان، آزاد شدگان خداوند بزرگند» [۷۹].

باید دانست آزادی بردگانی که به مسلمانان می‌پیوستند، مشروط بدان نبود که در هنگام جنگ یا خطر به مسلمانان ملحق شوند بلکه هر برده‌ای که از چنگ مالک خویش می‌گریخت و از مکه به مدینه، هجرت می‌کرد، نزد مسلمانان انسانی آزاد به شمار می‌آمد، چنان که بخاری در صحیح خود از عبدالله بن عباس گزارش نمود که گفت:

«وإن هاجر عبد منهم أو أمة فهما حران» [۸۰].

«اگر غلام یا کنیزی از ایشان (مشرکان) راه هجرت می‌پیمودند، هر دو آزاد می‌شدند».

«وإن هاجر عبد أو أمة للمشرکین أهل العهد لم یردوا وردت أثمانهم» [۸۱].

«و اگر غلام یا کنیزی که هجرت می‌کرد از آن مشرکانی بود که با مسلمانان پیمان داشتند، آن غلام و کنیز را باز نمی‌گرداندند ولی بهای ایشان را به مشرکان می‌پرداختند».

آری، پیامبر بزرگوار اسلام هرگز دریغ نداشت که بردگان مشرکان را – تا آن‌جا که راهی وجود داشت – از نعمت آزادی برخوردار سازد، چه رسد به اسیرانی که در دست مسلمانان بودند. عنایات رسول خدا بر این دسته چنان بود که ابو داود در سنن خویش از علی÷آورده است که گفت: آخرین سخن رسول خدا، سفارش به نماز و رعایت احوال مملوکان بود!

عن علی÷ قال: کان آخر کلام رسول الله ج: « الصلاة، الصلاة، اتقوا الله فیما ملکت أیمانکم» [۸۲].

«از علی÷ مأثور است که گفت: رسول خدا در آخرین سخنش فرمود: نماز، نماز! از خداوند درباره مملوکانتان بترسید!» [۸۳].

راه‌هایی که پیامبر بزرگوار اسلام برای آزادی تدریجی اسیران، بر روی امّت خود گشود، فراوانند و ما برخی از آن‌ها را در این‌جا می‌آوریم.

[۷۷] تاریخ التمدّن الإسلامی، اثر جرجی زیدان، ج ۴، ص ۵۷. مقایسه شود با: السیرة النبویه، اثر ابن کثیر، ج ۳، ص۶۵۶ چاپ قاهر و عیون الاثر تألیف ابن سید الناس، ج ۲، ص ۲۰۱، چاپ لبنان. [۷۸] «ونزل إلی رسول الله نفر من رقیق أهل الطائف فأعتقهم... فلما أسلم أهل الطائف تکلمت سادات أولئک العبید فی أن یردهم رسول الله ج إلی الراق. فقال: لا أفعل، أولئک عتقاء الله». (الکامل فی التاریخ، اثر ابن اثیر، ج ۲، ص ۲۶۷، چاپ بیروت). [۷۹] عن علی بن أبی طالب÷ قال: «خرج عبدان إلی رسول الله جیعنی یوم الحدیبیة قبل الصلح – فکتب إلیه موالیهم فقالوا: یا محمد! والله ما خرجوا إلیک رغبة فی دینک وإنما خرجوا هرباً من الرق! فقال ناس: صدقوا یا رسول الله! ردهم إلیهم، فغضب رسول الله فقال: ما أراکم تنتهون یا معشر قریش حتی یبعث الله علیکم من یضرب رقابکم علی هذا، وأبی أن یردهم وقال: هم عتقاء الله عزوجل». (سنن ابی داود، ج ۳، ص ۶۵، چاپ مصر و التاج الجامع للأصول، ج ۴، ص ۳۹۶). [۸۰] صحیح بخاری، کتاب الطلاق، ص ۶۲ و ۶۳، چاپ مصر. [۸۱] صحیح بخاری، کتاب الطلاق، ص ۶۳. [۸۲] سنن أبی داود، ج۴، ص ۳۴۰. [۸۳] باید دانست آخرین سخنی که عائشه همسر رسول خدا از پیامبر شنیده، جمله: «بل الرفیق الأعلی من الجنة»بوده است، چنان که ابن هشام در سیره‌اش (ج ۴، ص ۳۰۱، چاپ بیروت) آورده. ولی این سخن با آنچه از امام علی÷ روایت شده است منافات ندارد، زیرا هر کدام، آخرین سخنی را که از رسول اکرم شنیده‌اند گزارش کرده‌اند.