اسلام و رفتار با اُسرای جنگی
هرکس رویدادهای جنگ بینالملل اوّل و دوّم را بررسی کند، بروشنی در مییابد مردم متمدّنی که از مخالفت با بردهداری دم میزنند، درباره اسیران دشمن چنان جنایاتی مرتکب شدند که نظیر آنها از بردهفروشان کهن گزارش نشده است. آنان، در آلمان و لهستان برای اسرای جنگی «اردوگاههای مرگ» ترتیب دادند. و «زندانیان و اسیران را از سراسر کشورهای اشغالی در آن (اردوگاهها) زندانی میکردند. زندانیان را در شرایط وحشتناک و سرما، فقط یک وعده غذا میدادند و بزور بر بدن آنها آزمایشهای مختلف پزشکی را مثل حیوانات انجام میدادند» [۵۸].
«فقط پس از تصّرف اردوگاههای به دست متفقین بود که معلوم شد بزرگترین و هولناکترین جنایات تاریخ بشری بدست درندگان نازی صورت گرفت، و میلیونها بیگناه از زن و کودک و سالخورده و جوان را در اتاقهای گاز، ابتدا خفه میکردند و بعداً درون کورهها میسوزاندند و خاکستر میکردند» [۵۹].
رفتار متّفقان (امریکا وشوروی و انگلیس و فرانسه...) نیز با اُسرای جنگی، از روش نازیها چندان بهتر نبود! آنان نیز هزاران اسیر را کشتند و به زنان بسیاری تجاوز کردند و افراد فراوانی را شکنجه دادند. آمریکا، بنابر آمار رسمی که در دنیا انتشار یافت از آغاز جنگ ویتنام تا سال ۱۹۶۳ میلادی ۱۶۰۰۰۰ کشته و ۷۰۰ هزار شکنجه دیده، در ویتنام جنوبی باقی گذاشت! [۶۰]
اسیران جنگی بینالملل دوم تا سالها پس از جنگ، در اردوگاههای سیبری به کارهای طاقتفرسا و شکنجهآور وادار میشدند. چندی پیش به هنگام آزادی اسرای ژاپن، برخی از روزنامهها نوشتند:
«آخرین دسته از اسرای ژاپن که دیروز از شوروی به وطن خود مراجعت کردند، اظهار داشتند که شرایط زندانها و بازداشتگاههای سیبری شمالی، دوزخی بوده است. این دسته اظهار داشتند که در این بازداشتگاهها علاوه بر ژاپنیها، افراد آلمانی، لهستانی، مجار و اکراین هم وجود داشتند. اسرای ژاپنی اظهار داشتند که در بازداشتگاههای سیبری هزاران نفر بودند که با آنها مانند کسانیکه مرتکب قتل شده باشند، رفتار میشود... اسرائی که از کولیما واقع در سیبری آمده بودند، اظهار داشتند که در زندانهای سیبری در معادن طلا، منگنز، کروم و سایر فلزّات، به کار وادار میشوند. این دسته اظهار کردند که در منطقه مزبور درجه حرارت به ۵۰ درجه سانتیگراد زیر صفر میرسد و غذای آنها بسیار نامناسب است و زندانیها دسته دسته، تحت این شرایط طاقتفرسا میمیرند. زندانیهای کولیما، این ناحیه را قبرستان نامیدهاند...»! [۶۱]
از رفتار خشونتبار و نادرست کشورهای متمّدن با اسیران که بگذریم، غرامتهای جنگی که دول پیروزمند از شکستخوردگان مطالبه میکنند، بسیار سنگینتر از فدیهای است که در اسلام مقرّر شده تا از اسیران مالدار گرفته شود. در جنگ دوم جهانی، غرامت سنگینی که متفقین از آلمان گرفتند کمر اقتصاد آن کشور را شکست و به قول تیلر در کتاب «ریشههای جنگ جهانی دوّم»: آلمانیها احساس کردند که هستی آنها را زدهاند! [۶۲]
دنیای جدید، رسوم بردهداری را با شدّت هر چه تمامتر درباره اسرای جنگی ادامه میدهد و تنها «نام بردگی» را الغاء کرده است!
اینک باید دید که قوانین اسلامی در مورد رفتار با اسیران جنگ چه میگوید؟ و مسلمانان در صدر اسلام با دشمنان پیکارگر خود به چه شیوهای عمل میکردند؟ پس از اینکه آتش کارزار فرو نشست، مسلمانان وظیفه دارند تا از گریختن اسرای دشمن جلوگیری کنند ولی به هیچ وجه حق ندارند آسیبی بر آنان وارد سازند. طبری مینویسد:
«(پس از پیکار بدر») عمربن خطاب به پیامبر گفت: ای رسول خدا، من میخواهم دو دندان پیشین سهیل بن عمرو را از فک زیرین او برکنم تا زبانش بیرون آید و در هیچ مقامی نتواند بر ضّد تو به سخنرانی برخیزد!
پیامبر خدا فرمود:
«لا أمثل به فیمثل الله بی وإن کنت نبیاً!».«هیچگاه مثله کردن را بر او روا نمیدارم که خدا مرا – هر چند پیامبرش هستم – مثله خواهد کرد»! [۶۳].
اگر در میان اسیران دشمن، کودکانی به همراه پدر و مادرشان باشند، هرگز روا نیست که آنها را از والدین خود جدا سازند. زیرا مسلمانان از پیامبر اسلام آوردهاند که فرمود:
«من فرّق بین والده وولدها فرق الله بینه وبین أحبته یوم القیامة!» [۶۴].
«هرکس میان مادری و فرزندش جدایی افکند، خداوند میان او و دوستانش در روز رستاخیز جدایی خواهد افکند».
و باز دارقطنی در کتاب سنن مینویسد:
«لعن رسول الله جمن فرق بین الوالدة وولدها، وبین الأخ وأخیه» [۶۵].
یعنی: «پیامبر کسی را که در میان مادر و فرزندش و برادر و برادرش، جدایی افکند، نفرین نمود»!
از همین رو ترمذی مینویسد:
«یاران آگاه پیامبر و دیگر (دانایان اسلام) عمل خود را بر این اساس قرار دادند و راضی نمیشدند که در میان اسیران، فرزند را از مادر یا پدر، و برادر را از برادر جدا کنند» [۶۶].
چنان که پیش از این گفتیم مسلمانان وظیفه دارند به حکم قرآن مجید که فرمود: ﴿فَإِمَّا مَنَّۢا بَعۡدُ وَإِمَّا فِدَآءً﴾اسیران را بیتاوان و با تاوان آزاد سازند. اما اگر آزادی اسرای جنگ – بنا به تشخیص امام مسلمانان – مصلحت نباشند، در آن صورت دولتمردان اسلامی راه دیگری را در پیش میگیرند و به جای آنکه اسیران را در اردوگاهها به کارهای طاقتفرسا وادارند یا در زندانهای مجرمان افکنند، آنان را به جنگاوران مسلمان میبخشند و در میان ایشان تقسیم میکنند تا در کنار خانوادههای آنان به سر برند و در خدمت مجاهدان راه خدا باشند. (و البته زمینه آزادی چنین اسیرانی نیز به تدریج فراهم میشود چنان که خواهد آمد).
با این روش، اسرای جنگ ملاحظه میکنند که مسلمانان به جای انتقام جویی از ایشان، افرادشان را در خانوادههای خود برده و بر سر سفره خویش نشاندهاند! چنان که پیامبر بزرگ اسلام، به گزارش احمد بن حنبل در مسندش فرمود:
«أرقاءکم، أرقاءکم، أرقاءکم! أطعموهم مما تأکلون وأکسوهم مما تلبسون» [۶۷].
«اسیرانتان، اسیرانتان، اسیرانتان! از آنچه خودتان میخورید بدانها بخورانید و از آنچه خودتان میپوشید، آنها را بپوشانید».
و باز درباره اسیران سفارش کرد که آنان را به خدمات مشقّتبار وادار مکنید، چنان که از پیامبر گرامی مأثور است:
«لا تکلفوهم ما یغلبهم، فإن کلفتموفم فأعینوهم» [۶۸].
«اسیرانتان را به کاری وامدارید که بر آنها دشوار آید و اگر چنین کاری بر عهده آنها نهادید، آنان را یاری دهید».
در سنن أبی داود از معروربن سوید گزارش شده که گفت:
«در (محلّی به نام) رَبَذَه بر ابوذر غفاری وارد شدیم و دیدیم که جامهای پشمینه بر تن دارد و لباسی نظیر آن نیز بر تن غلامش بود. بدو گفتم: ای ابوذر، بهتر بود که جامه غلامت را میگرفتی تا با پیوند به لباس خودت، تنپوش بلندی برایت فراهم میشد و غلامت را با لباسی (پستتر) میپوشاندی!
ابوذر گفت: از رسول خدا شنیدم که درباره غلامان فرمود:
«إخوانکم جعلهم الله تحت أیدیکم فمن کان أخوه تحت یدیه فلیطعمه مما یأکل ولیکسه مما یلبس ولا یکلفه ما یغلبه، فإن کلفه ما یغلبه فلیعنه» [۶۹].
«اینان برادران شما هستند که خداوند آنها را زیردستتان قرار داده است. پس هرکس برادرش زیردست او باشد، از آنچه خود میخورد به او خوراک دهد و از آنچه خود میپوشد، او را بپوشاند و کاری که توانش را ندارد از وی نخواهد و اگر چنین کاری را از او خواست، باید که یاریش کند».
از این مهمتر! پیامبر بزرگ اسلام به یارانش دستور داد که:
«لا یقل أحدکم عبدی، أمتی! ولیقل: فتای وفتاتی» [۷۰].
«هیچ یک از شما (به اسیران خود) نگوید: بنده من و کنیز من! ولی بگوید: پسر من و دختر من» [۷۱].
همچنین پیامبر اسلام از این که کسی بر مسند خویش تکیه زند و بردگانی چند در برابرش به صف ایستند، به شدّت نهی نمود و فرمود:
«لعن الله عزّوجل من قامت له العبید صفوفاً!» [۷۲].
«خداوند بزرگ کسی را که بردگان در برابرش صف زنند، لعنت کند»!.
قرآن کریم برای اسرای جنگ، پیامی دارد که از گذشت فراوان و رحمت اسلام در حق آنان حکایت میکند. پیام قرآنی، روحیه شکست خورده اسیران را بازسازی میکند و بدانان نوید زندگی بهتر میدهد، قرآن میفرماید:
﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلنَّبِیُّ قُل لِّمَن فِیٓ أَیۡدِیكُم مِّنَ ٱلۡأَسۡرَىٰٓ إِن یَعۡلَمِ ٱللَّهُ فِی قُلُوبِكُمۡ خَیۡرٗا یُؤۡتِكُمۡ خَیۡرٗا مِّمَّآ أُخِذَ مِنكُمۡ وَیَغۡفِرۡ لَكُمۡۚ وَٱللَّهُ غَفُورٞ رَّحِیمٞ ٧٠﴾[الأنفال: ۷۰].
«ای پیامبر، به اسیرانی که در دست دارید بگو: اگر خدا بداند که در دلهای شما نیّت خیری وجود دارد، بهتر از چیزهایی که از شما گرفته شده به شما خواهد داد و گناهتان را میآمرزد که خداوند بسیار آمرزنده و مهربان است».
اگر این پیام مهرآمیز قرآن را با پیامهای تهدیدآمیز دیگران بسنجید، معلوم میشود که اسلام تا چه اندازه دادگری و کرامت را درباره دشمنان خود رعایت کرده است، و در صورتی که فرمانهای اسلام و رفتار یاران پیامبر را درباره اسرای جنگ با راه و رسم دیگران مقایسه کنید، روشن خواهد شد که چه کسانی از «تمدّن حقیقی» بیشتر بهرهمند بودهاند.
جالب آنست که این گونه سفارشها و رفتار با اسیران، در روزگاری صورت پذیرفت که در عربستان و دیگر مناطق جهان، اسیران را به زشتترین شکلها شکنجه میدادند، مردانشان را کور یا اخته میکردند و زنانشان را به فحشاء وامیداشتند. در کتاب «فارسنامه» اثر ابن بلخی درباره رفتار شاپور دوم (پادشاه ایران) با اسیران عرب میخوانیم:
«پس مرد را میآورد و هر دو کتف او بهم میکشیدی و سوراخ میکردی و حلقه در هر دو سوراخ کتف او میکشیدی... او را از بهر این، ذوالاکتاف گفتندی»! [۷۳].
در اسلام شکنجه اسیران ممنوع شد و از زناکاری با زنان اسیر، جلوگیری به عمل آمد. قرآن مجید میفرماید:
﴿وَلَا تُكۡرِهُواْ فَتَیَٰتِكُمۡ عَلَى ٱلۡبِغَآءِ﴾[النور: ۳۳].
«کنیزان یا زنان اسیر خود را به زناکاری وامدارید».
پیامبر اسلام درباره اسیران سفارش فرمود:
«الله! الله! فیما ملکت أیمانکم، ألبسوا ظهورهم وأشبعوا بطونهم وألینوا لهم القول» [۷۴].
«از خدا درباره اسیرانی که در دست دارید بترسید، از خدا بترسید، پیکرشان را بپوشانید و شکمشان را سیر کنید و در گفتار با آنها نرمی نشان دهید».
أبوداود در سنن خود از ابی مسعود انصاری (یکی ازیاران پیامبر) گزارش کرده که گفت:
«روزی غلامم را میزدم! ناگاه از پشت سر خود صدائی شنیدم که دو بار میگفت: بدان ای ابامسعود! بدان ای ابامسعود! توانایی خدا بر تو بیش از توانایی تو بر اوست! به پشت برگشتم پیامبر خدا بود. گفتم: ای رسول خدا، اینک او به خاطر رضای خدا آزاد است. فرمود:
«أما أنک لو لم تفعل للفعتک النار!».
«بدان که اگر چنین نکرده بودی، آتش تو را میسوزاند»! [۷۵].
و همچنین، ابوداود از رسول اکرم جگزارش کرده که فرمود:
«من لطم مملوکه أو ضربه فکفارته أن یعتقه» [۷۶].
«کسیکه بر مملوک خود سیلی زند یا او را کتک بزند، کفّاره این کار آنست که او را آزاد کند».
[۵۸] رویدادهای مهّم تاریخ، ترجمه تألیف حسام الدین امامی، ص ۳۶۸، چاپ تهران. [۵۹] رویدادهای مهم تاریخ، ترجمه و تألیف حسام الدین امامی، ص ۳۶۸، چاپ تهران. [۶۰] به کتاب: «وضعیت اسیران جنگی و تبادل آنها» از انتشارات دفتر مطالعات سیاسی و بینالمللی، ص ۶، چاپ تهران رجوع کنید. [۶۱] روزنامه کیهان، سال پانزدهم، شماره ۴۰۵۲، دیماه ۱۳۳۵. [۶۲] ریشههای جنگ جهانی دوم، اثر تیلر، ترجمه محمد علی طالقانی، ص ۸۲، چاپ تهران. [۶۳] «أن عمر بن الخطاب قال لرسول الله: یارسول الله، أنتزع ثنیتی سهیل بن عمرو السفلیین یدلع لسانه فلا یقوم علیک خطیباً فی موطن أبداً. فقال رسول الله ج: لا أمثل به فیمثل الله بی وإن کنت نبیاً». (تاریخ الأمم و الملوک، ج ۲، ص ۴۶۵ مقایسه کنید با: مغازی واقدی، ج ۱، ص ۱۰۷، چاپ لبنان). [۶۴] تحفة الأحوذی بشرح جامع الترمذی، ج ۵، ص ۱۵۴، چاپ بیروت. [۶۵] سنن دارقطنی، ج ۳، ص ۶۷، چاپ قاهره. [۶۶] «والعمل علی هذا عند أهل العلم من أصحاب النبی وغیرهم، کرهوا التفریق بین السبی، بین الوالدة و ولدها، و بین الولد و الولد، و بین الأخوة». (تحفه الأحوذی، ج ۵، ص ۱۵۴). از اینجا پاسخ این پرسش داده میشود که چرا اسلام، حکم اسارت و بردگی را نه تنها بر دشمنان حربی بلکه بر فرزندان آنها نیز جاری میکند؟ واضح است که جدا کردن فرزندان کوچک از اولیاء خود و آزاد ساختن ایشان، کار خردمندانهای نیست، و جز آنکه مشتی اطفال بیسرپرست، در حال اندوه و سرگردانی به سر برند، نتیجهای حاصل نمیشود. بنابراین، لازمست که فرزندان اسیران نیز در حکم آنها و در کنار اولیائشان باشند تا بتدریج بر طبق قوانین عتق (که از آنها سخن خواهیم گفت) همگی آزاد شوند و به فرض آنکه پدر یا مادر کودک، در جنگ کشته شده باشد، باز مصلحت نیست که او را بیسرپرست آزاد و رها سازند بلکه در حقیقت دولت اسلامی سرپرستی وی را بر عهده میگیرد تا موعد آزادسازیش فرا رسد. [۶۷] مسند احمد بن حنبل، ج ۴، ص ۳۶، چاپ استانبول. [۶۸] التاج الجامع للأصول، ج ۲، ص ۲۷۵. [۶۹] عن المعرور بن سوید قال: دخلنا علی أبی ذر بالزبذة فإذا علیه برد وعلی غلامه برد مثله، فقلنا: یا أباذر! لو أخذت برد غلامک إلى بردک فکانت حلة وکسوته ثوباً غیره! قال: سمعت رسول الله ج یقول: «إخوانکم جعلهم الله تحت أیدیکم، فمن کان أخوه تحت یدیه فلیطعمه ممّا یأکل، ولیکسه مما یلبس ولا یکلفه ما یغلبه فإن کلفه ما یغلبه فلیعنه». (ابی داود، ج ۴، ص ۳۴۰). [۷۰] صحیح بخاری (با شرح کرمانی)، ج ۱۱، ص ۹۷، چاپ لبنان. [۷۱] باید توجّه داشت آیاتی از قرآن کریم که درباره «عبد» و «عباد» و «إماء» سخن میگویند با این دستور پیامبر اکرم منافات ندارند زیرا آن آیات در مقام وصف شرعیاند، نه تعبیر اخلاقی. و اگر به جای واژه «عبد» کلمه «فتی» در آیات به کار میرفت چه بسا که احکام بردگان، شامل همه پسران جوان میشد و اشتباه پیش میآمد! با وجود این، قرآن مجید در پارهای از موارد (که مایه اشتباه نمیشود) از تعبیر «فتی» و «فتیان» و «فتیات» برای غلامان و کنیزان خالی نیست. (به سوره یوسف، آیه ۳۰ و ۶۲ و سوره نساء، آیه ۲۵ و سوره نور، آیه ۲۳ نگاه کنید). [۷۲] جامع الأحادیث، اثر جلال الدین سیوطی،ج ۵، ص ۲۷۸، چاپ دمشق. [۷۳] فارسنامه، اثر ابن بلخی، صفحه ۶۸، چاپ تهران. [۷۴] الجامع الصغیر فی أحادیث البشیر النذیر، اثر سیوطی، ج ۱، ص ۵۵، چاپ قاهره. [۷۵] «عن أبی مسعود الأنصاری قال: کنت أضرب غلاماً لی فسمعت صوتاً من خلفی: اعلم أبا مسعود - مرتین- لله أقدر علیک منک علیه. فالتفت فإذا هو النبی ج فقلت: یا رسول الله، هو حر لرجه الله. قال: أما أنک لو لم تفعل للفعتک النار». (سنن ابی داود، ج ۴، ص ۳۴۱، چاپ دار الفکر و همچنین: التاج الجامع للاصول، ج ۵، ص ۱۲). [۷۶] سنن أبی داود، ج ۴، ص ۳۴۲. (به توضیحی که در فصل بعد، زیر عنوان «قانون ضرب و تنکیل» داده شده نگاه کنید).