پاسخ به اعتراضات ملحدان و مستشرقان [۵۷]
در عصر حاضر آن دسته از نویسندگان مصری، هندوستانی و پاکسانی که مسئله مشاجرات صحابه را موضوع تحقیق خود قرار دادهاند و راجع به این بحث کتابها نوشتهاند، هدف آنها در واقع دفاع و پاسخگویی به جملات مستشرقان و ملحدان است که در این مورد مطرح کردهاند، این پاسخگویی را آنان خدمتی برای اسلام تصور کرده و اختیار نمودهاند.
در این موقعیت که فقدان تعلیم و فرهنگ اسلامی درمیان عموم مسلمانان و رواج یافتن تعلیم ملحدانه جدید، بخش عظیمی از مسلمانان را از اسلام و احکام اسلامی بیگانه و دور ساخته است و ادب و احترام اسلاف در اذهان آنها به منزله یک نقطه بیمفهوم و بیمعنی جلوه کرده است و آن را آزادی نام نهادهاند لذا مستشرقان و ملحدان که همواره از طرق گوناگون به فکر ضربه زدن بر اسلام و گمراه کردن ملت مسلمانان هستند، این فرصت را غنیمت شمرده از این رو به اسلام حملهور شدند که باید درباره صحابه کرام مطالبی را درمیان عوام الناس انتشار داد که به وسیله آن، اعتماد و اعتقاد مسلمانان نسبت به صحابه کرامسکاهش یابد یا اصلاً سلب شود، وقتی مسلمانان از گروه مقدس صحابه سلب اعتقاد کنند، آنگاه برای هر نوع بیدینی را هموراه خواهد شد برای رسیدن به این مقصود برنامه را تحت عنوان تحقیق و بررسی کتب تواریخ اسلامی آغاز کردند و از کتب تواریخ که مشتمل بر هر گونه روایات اعم از صحیح و سقیم میباشند و علاوه بر آن، روایات روافض و خوارج نیز در آن موجود است، همان حکایات و روایاتی را انتخاب کرده به منظر عام آوردهاند که حیثیت و شخصیت این گروه مقدس بیش از حیثیت و شخصیت رهبران و سردارانی اقتدار پسند جلوه نکند و آن را هم به صورتی بسیار تنفرآمیز جلوه دادند.
نسل تحصیل کرده ما مسلمانان که عمداً از (گنج سرشار و خزانه علمی و سرمایه معلومات اصیل و بینظیر - مترجم) موجود در خانه خودش بیخبر داشته شده است، کتابها و نوشتههای این ملحدان و مستشرقان را با کمال رغبت و اعتناء خواندند و از بدشانسی، همین مباحث سم آلود، آنها را علم و واقعیت تصور کرده به مطالعهاش پرداختند. (حتی در قرون اخیر درمیان جوانان این تصور نادرست احساس میشود که در مباحثی که دو فرقه از مسلمانان با هم اختلاف نظر دارند به جای کتب و مواد اسلامی باید بحث را از نوشتههای نویسندگان اروپایی و غیر مسلم بررسی کنند و تشبیه صححیح این روش فکری غلط، در شعر ذیل خوب بیان شده است:
در پس آئینه طوطی صفتم داشتهاند
هرچه استاد ازل بگو میگویم
[۵۸]
بدین ترتیب، در دام (فریب) مستشرقان و ملحدان گرفتار شدند. با مشاهده چنین وضعی چند نفر از نویسندگان مسلمان در صدد دفاع بر آمدند و این عمل فی الواقع بدون شک خدمت شایستهای بود که از دیر باز در چنین مواقعی، معمول علماء علم کلام و متکلمین اسلام بوده است. اما روشی که در این عمل به کار برده شد اصولاً اشتباه بود که بر اثر آن خود آنها به دام دشمن افتادند و آرزوی ننگینی که این مستشرقان و ملحدان داشتند و خود آنها به یچ عنوان نمیتوانستند بدان دست بیابند، زیرا مسلمانان حقیاق شناس و آگاه در هر صورت آنها را دشمنان اسلام دانسته و به حرفشان اعتماد نمیکردند یعنی آرزوی بدنام کردن صحابه کرام و مجروح ساختن مقام مقدس و پاکبازی آنان، از کتابهای این مصنفان (به نام مدافع) برآورده شد.
علت اساسی این اشتباه این است که برای مجروح قرار دادن هر نوح شخصیتی و برای اثبات اتهام وارده بر او در دین مبین اسلام قواعد و ضوابطی به نام قواعد و ضوابط جرح و تعدیل مقرر گردیده است که هم عقلی است و هم شرعی (یعنی هم با اصول معقول منطبق است و هم با اصول منقول - مترجم) و تا زمانی که اتهام ورده با این معیار سنجش سنجیده نشود، نسبت دادن هرگونه اتهام و عیبی به هر شخصیتی از نظر اسلام جرم و ظلم است. تا جایی که نسبت دادن اتهام خاصی بدون مدرک و بدون تحقیق به شخصیتهایی که به ظلم و ستم شهرت دارند نیز در اسلام حرام قرار داده شده است.
شخصی در محضر یکی از بزرگان امت به حجاج بن یوسف ثقفی که ظلم و ستمش در دنیا معروف و متواتر است، اتهامی وارد ساخت، آن بزرگوار از او پرسید: آیا نزد تو دلیلی شرعی وجود دارد که حجاج بن یوسف این کار را انجام دادهاست؟ هیچگونه دلیلی و مدرکی وجود نداشت، زیرا با توجه به بدنام و معروف بالفسق بودن حجاج، گونیده بر خود لازم ندانسته بود که مدرکی هم مهیا سازد.
آنگاه آن بزرگوار به وی گفت، اگر حجاج چه ظالم است و خداوند متعال انتقام خون هزاران کشته را از وی خواهد گرفت، اما به این امر هم توجه داشته باش که اگر کسی به حجاج هم تهمت بیمورد و نابجایی وارد کند، انتقام آن از وی گرفته خواهد شد.
قانون و ضابطه رب العالمین اجازه نمیدهد که به شخص گناهکار و فاسق حتی به کافر هم هرچه دل بخواهد تهمت وارد شود و هرگاه اسلام نسبت به عموم افراد انسان حتی نسبت به کفار و فجار این مراعات را دارد، پس باید دانست که نسبت به فرد یا گروهی که بعد از ایمان به خدا و رسول و همه چیز خود را در راه رضای خدا و رسولش قربان کرده است و در هر لحظه زندگی و در مواقع تنفسش هم، عمل کردن طبق احکام و فرامین الله و رسولجرا وظیفه زندگی خود قرار داده باشد و کسانی که نسبت به مقام بلند اخلاق و عدل و انصاف آنان، دشمنان نیز گواهی دادهاند، قانون عدالت پسند اسلام چگونه اجازه خواهد داد که برای بدنام کردن و تهمت زدن این شخصیتهای پاک به مردم اذن عام بدهد، و یا روا دارد که با هر نوع روایت و حکایات غلطی بدون تحقیق آنان مجروه قرار داده شوند؟
اگر مستشرقان و ملحدان تعمداً هم این اصول اسلامی و حکیمانه عدل و انصاف را نادیده بگیرند، از آنان بعید نیست، زیرا آنها دشمن اسلام هستند. اما تاسف از کسانی است که بدواً به منظوذر دفاع از آن بزرگواران صحابه در این میدان خونین پیاده شده بودند، اما نهایتاً آنها هم این اصول اسلامی را نادیده گرفته درباره حضرات صحابهشروشی را به کار بردند که آن مستشرقان تحت تدابیر مرموز خود عمداً بر علیه اسلام و اسلاف اسلام اخیتار کرده بودند، بدین نحو که صرفاً روایات مخلوط و بیسند تاریخ را مبنای تحقیق و مدار بحث قرار داده، و بر اساس همان روایات و حکایات، شخصیتهای بینظیر حضرات صحابه را مورد جرح و طعن قرار داده اتهاماتی را به آنان نسبت دادند.
درحالیکه این حضرات کسانی هستند که بخش عمدهای از احوال آنها جزء احادیث مقدسه رسولجمیباشد و در کتب علم حدیث با کمال احتیاط و پس از تنقید کامل مدون گردیده است. همچنین بخش عمدهای از آن در قرآن مذکور است. زیرا نزول بسیاری از آیات قرآن مجید در خصوص واقعات بعضی صحابه کرام بوده است علاوه بر آن، هر دستوری که در قرآن آمده اگرچه در مرحله ثانوی برای همه مسلمانان جنبه عمومی داشته ولی گروه صحابه مصداق اوّلی آن بودهاند.
اگر با چنین نحوهای بیندیشیم، خواهیم دید که این چنین حالات و معاملات صحابه را به طور ضمنی دربر گرفتهاند.
صحابه کسانی هستند که برای فهمیدن وضع زندگیشان و پی بردن حالات آنها، در آیات محکمه قرآن کریم و در احادیث رسول اللهجروایات و نصوصی وجود دارد که با کمال احتیاط و نقد و تحقیق مدوّن شده است، و در جهت مقابل آن، حکایاتی تاریخی وجود دارد که نسبت به آنها ائمه تاریخ اتفاق نظر و وحدت کلمه دارند که در اینگونه حکایات و روایات نه اهتمام صحت سند، شده است و نه در مورد بررسی راویان و نقلکنندگان اینگونه حکایات و روایات از روش علمی و محدثانه جرح و تعدیل استفاده گردیده است.
وظیفه دیانت داری یک موّرخ تنها این نیست که هر نوع و به هر مقدار روایاتی که نسبت به یک واقعه به وی رسیده باشد همه را گرد آورده و لو اینکه آن روایات مخالف مذهب و مسلک او باشند [۵۹].
حالا اگر اینگونه روایات صحیح و سقیم تاریخ برخلاف روایت مستند و معتبر رسول اللهج، علیه یک شخصیت، تأثیری بنماید و بر وی تهمت وارد سازد، کمال بیانصافی خواهد بود که بر شهادت و گواهی قرآن و حدیث، اینگونه روایات بیسند تاریخی را کسی ترجیح داده آن بزرگواران را مخدوش و متهم قرار دهد.
این مطلب تنها بر اساس عقیده و اراده اسلامی و طرفداری از صحابه مبتنی نیست، بلکه مقتضای عقل و انصاف نیز همین است.
[۵۷] مستشرقان جمع کلمه مستشرق به معنای خاور شناس است. منظور حضرت مؤلف خاور شناسان اروپای و فرنگیان ملحدی هستند که به زبانها و مذاهب خاور نشینان اطلاع و آگاهی حاصل میکنند تا با استفاده از نحه بینش مردم این سرزمینها بتوانند عقائد و نظریات الحادی و افکار پوچ خود را خیلی ماهرانه به آنها تحمیل نموده مسلمانان را از راه راست گمراه کنند - مترجم. [۵۸] مترجم. [۵۹] لازم به یادآوری است که حضرت استاد، جناب مفتی اعظم/، بنابر شأن عبدیت و فروتنی مخصوص و حسن ظنّ و تأدّب خاصی که به مؤلفیین اسلامی دارد، از عمل قابل ایارد تاریخ نویسانی که خشک و تر همه را بدون بررسی لازم در کتب تاریخ جمعآوری کردهاند، در اینجا دفاع میکند و اشتباه آنها را توجیه میفرماید اما به نظر کوتاه و ناچیز ما اینگونه دفاع و توجیه از اغراق و مبالغه خالی نیست، و ما مستقیماً مسئول تمام نسبتهای ناروا و روایات مجعول و ساختگی که امروز به مقام منیع حضرات اصحاب رسول جو یاران گرامی پیامبر اسلام جاز طرف دشمنان منسوب میگردد، کسانی را میدانیم که کتابها و نوشتههایشان منبع و مآخذ اینگونه روایات هستند، به عقیده ما آنها مواظف بودهاند، هیچ روایت و حکایتی را که نسبت به مقام پر ارج و شخصیت با عظمت صحابه که مدار دین بودهاند و محبت با آنها و حفظ حرمتشان عین دین، لطمه و ضربه میزند، بدون بررسی دقیق و تطبیق با معیارهای سنجیش و موازین مقرره از جانب محدثان در باب جرح و تعدیل اصلاً نپذیرند - زیرا در صفحات کذشته این کتاب به تفصیل بحث شده است که موضوع اعتماد بر صحابه و عدالت مبرّا از فسق آنها یک موضوع دینی است که از نصوص قطعیه قرآن و سنت و اجماع امت مسلمه به ثبوت پیوسته است و جزء دین شمرده شده است. بدیهی است که روایت تاریخی هرچه باشد ارزش آن را ندارد که موضوعی را رد کند که از قرآن و حدیث ثابت شده است، و تاریخ و مورخ هر دو خیلی کوچکتر از آن هستند که معرّف هویت صحابه باشند، زیرا معرف هویت آنها خداوند ذوالجلال و رسول رحمت جهستند، و سند عظمت آنها قرآن و حدیث است، و مستدل ما در این نظری که برخلاف نظر مدافعانه حضرت مؤلف از چنین مورخین اظهار کردیم این حدیث پاک حضرت رسول جمیباشد که میفرماید: «كَفَى بِالْمَرْءِ كَذِبًا أَنْ يُحَدِّثَ بِكُلِّ مَا سَمِعَ». [صحیح امام مسلم] (مترجم).