قضاوت عقل و انصاف یا فرار از تحقیق حق
با موازین عدل و خرد توجه نمایید، در چنین موقعیتی که شیوع روایات از طرف منافقین و روافض و خوارج پیشامدهای مختلف تلبیس و شبهات فراوانی در بطن روایات به وجود آورده بود، قضاوت «حسن بصری: بر اساس تقاضای عقل سلیم و عین عدل و انصاف استوار است، یا (همانطور که بعضی بیخردان فکر میکنند) از راه ارادت و عقیدتمندی و فرار از تحقیق حق بوده است «نعوذ بالله تعالی منه».
آنچه در اینجا حائز اهمیت است توجه به این امر است که حضرت حسین بصری که از بزرگان تابعین است، صحابه کرام را به چشم خود دیده است (و در بیت رسالت و نبوت در آغوش پاک مادر مؤمنین حضرت ام سلمه پرورش یافته است - مترجم).
وقتی درباره اختلافات میان صحابه کرام و پیشامدهی آن روزگار، چنین میفرماید: ما از حالات دقیق آنها بیخبریم، یعنی درباره آن حالات چنان علم یقینی که با موازین اصول شرعی منطبق باشد و بر مبنای آن بتوان بر شخصیتی اتهام و قصوری نسبت داد، نداریم.
پس موّرخانی که بعداً چشم به دنیا گشوده گرچه پیشوایان حدیث، مانند ابن جریر، ابن اثیر و غیره بعد از قرنها چگونه توانستند درباره آن حالات چنان علم و اطلاعی کسب کنند که بتوان بنیاد عقیده و عمل را بر روی آن قرار داد؟
خود آنها هم هرگز چنین ادعایی نکردهاند، بلکه طبق معمول فن تاریخ که جمعآوری هرگونه روایات اعم از صحیح و سقیم و موافق و مخالف در آن صورت میگیرد آنها نیز در کتب تاریخ خود هرگونه روایات را گرد آوردهاند.
این داوری و قضاوت حضرت حسن بصری تنها بر اساس حق پسندی قایم و مقتضای عقل سلیم است هیچگونه جانبدرای مذهبی و خشک عقیدتی در آن دخالت ندارد، اگر یک آدم نامسلمان که عدالت پسند باشد با چنین موضوعی مواجه شود حتماً همینطور نظر خواهد داد.
یعنی او هم در موقع التباس و تضاد روایات تواریخ و در موقع بیاطلاعی از حقیقت امر و نداشتن معلومات قابل اعتماد جز آنکه سکوت را طریق اعلم و اعدل بداند چارهای نخواهد داشت.
صحابه بزرگواری که علمای اسلام بنا به نصوص قرآن و سُنّت درباره آنها اعلام داشتند که اگر احیاناً بر یکی از آنها تهمت گناه و خطائی صحت و ثبوت هم داشته باشد، به اعتبار انجام و عاقبت امر او از آن خطاء و گناه نیز عندالله بری شده و مورد عفو قرار داده شده گناهش کالعدم گردیده است.
لذا دیگر بری هیچکس جایز نیست که اینگونه اعمال آنها را مشغله بحث و سرگرمی خود قرار دهد.
این موارد را اگر مستشرقان (خاورشناسان) انکار نماند میتوانند. زیرا آنها بر قرآن خدا و بر رسول خداجاصلاً ایمان ندارند و فرمودههای خدا و رسول را نیز غلط میپندارند، لذا بر مبنای قرآن و حدیث چگونه کسی را تعدیل و توثیق کنند؟
اما برای مسلمان این قدر امکان هم وجود ندارد که به نام دفاع از آنها این کفر و انکار مستشرقان را تسلیم نموده و در ورطه این مبحثی که دام تزویرش از طرف مستشرقان صرفاً به این منظور گسترده شده است که مسلمانان نادان و بیخبر از قرآن و سنت در آن افتاده اعتماد خود را نسبت به گروه پاک و مقدس صحابه کرامشاز دست بدهند، خود را بیندازند.
اگر منظور، دفاع و جوابگویی از اعتراضات آنها باشد پس میدان این مبارزه هم هر آنجایی که آنها میخواهند مسلمانان را بهسوی خود ببرند نیست، بلکه میدان نبرد و مبارزه و نحوه رزم با آنها این است که با آنها درباره حقانیت قرآن و صداقت رسول اللهجگفتگو شود.
کسیکه به مبانی اسلام ایمان ندارد، قبولاندن تقدس و پاکی یک گروه مسلمان به وی چه سودی دارد؟ در چنین مواقعی راه و روش عمل مسلمانان را قرآن نشان دادهاست که ﴿لَكُمۡ دِينُكُمۡ وَلِيَ دِينِ ٦﴾[الکافرون: ۶]. یعنی «برای شما دین خودتان و برای من دین من».گفته، به فکر حفاظت و استحکام ایمان خود باشیم، مسلمانان را به وسیله نصوص قرآن و سنت مطمئن سازیم و خیال اعتراضات و بهانهجویی دیگران را از سر بدر کنیم.