مقام صحابه رضی الله عنهم

یک اشکال و جواب آن

یک اشکال و جواب آن

در این‌جا این اشکال پیش می‌آید که از یک طرف امت اسلامی معتقد است که صحابه کرام معصوم نیستند و صدور هر نوع گناه صغیره و کبیره از آنها امکان دارد و صادر هم شده است و از طرفی دیگر این عقیده در سطور بالا نوشته شده است که همه آنها عادل هستند و معنای اصطلاحی عدل نزد همه این است که مرتکب گناه کبیره و مُصّر بر گناه صغیره ساقط العدالة است و چنین شخصی در اصطلاح نامش «فاسق» خواهد بود، بدیهی است که این تضاد روشنی است بین این دو نظریه.

جواب این اشکال، به عقده جمهور علماء این است که گرچه از صحابه کرام صدور گناه کبیره امکان دارد و ممکن است که صادر هم شده باشد ولی میان آنان و دیگر افراد امت این امتیاز و تفاوت وجود دارد که گناه کبیره یا هرگناه دیگری که به سبب آن انسان ساقط العدالت یا فاسق می‌شود، تلافی و جبران آن با توبه امکا‌ن‌پذیر است.

هر کسی‌که توبه کرد یا به وسیله‌ای اطلاع حاصل شود که به سبب حسنات وی خداوند متعال این گناهش را معاف فرموده است، او عادل و متقی است و هرکسی که توبه نکرد ساقط العدالت و فاسق قرار داده خواهد شد.

بعد از این توضیح، باید دانست که در امر توبه بین عموم افراد امت و بین صحابهشاین فرق و امتیاز خاص وجود دارد که در مورد عموم افارد امت این تضمین وجود ندارد که آیا توبه کرده‌اند یا خیر؟ و همچنین معلوم نیست که آیا حسنات آنها تمام سیئات آنان را جبران نموده است یا نه. لذا در مورد آنها تا زمانی که توبه ثابت نشود، یا با وحی، معاف شدن گناه آنان عندالله برای ما، حاصل نشود، آنها ساقط العدالت و فاسق قرار داده خواهند شد، که نه شهادت آنها مقبول است و نه در سایر معاملات حرف آنها معتبر.

امّا وضعیت صحابه کرام جدا است، زیرا اولاً همه اهل خرد می‌دانند که آنان چقدر از گناه می‌ترسیدند و تا چه حد از آن برحذر بودند.

اگر احیاناً از آن بزرگواران گناهی سر می‌زد، فقط به توبه زبانی اکتفا نمی‌کردند، چنانکه یکی خود را برای تحمل بزرگ‌ترین سزا و کیفر، به بارگاه رسولجعرضه کرد دیگری خود را به ستون مسجد پیامبر گرامیجمحکم بست و تا نسبت به قبول شدن توبه خود اطمینان و اعتماد حاصل نمی‌کردند، آرام و قرار نمی‌گرفتند.

لذا تقاضای این‌گونه خوف و خشیت صحابه کرام این است که اگر از کسی توبه به علم و اطلاع ما نرسیده و برای ما ظاهر هم نشده باشد، باید این حسن ظن و گمان نیک را داشته باشیم که او حتماً توبه کرده است.

ثانیا حسنات و سوابق دینی آنان چنان عظیم و بزرگ است که در جنب آنها اگر گناهی سرزده باشد، بر حسب وعده صادقه الهی باید مورد عفو و مغفرت قرار گرفته باشد. وعده صادقه خداوندی این است:

﴿إِنَّ ٱلۡحَسَنَٰتِ يُذۡهِبۡنَ ٱلسَّيِّ‍َٔاتِ[هود: ۱۱۴].

یعنی: «همانا نیکی‌ها، بدی‌ها را از بین برده اثرات آن را پاک می‌کنند».

تا این حد شخصا برای هر مسلمان بدون احتیاج به دلیل واضحی به آنچه ما در بالا گفتیم معتقد بودن کاملاً موافق متقتضیات عقل و انصاف است. (ولی اگر کسی بدون دلیل نمی‌تواند این مطلب را بپذیرد و قانع شود ما هم اصرار نداریم زیرا دلیل هم داریم. مترجم)

درباره صحابه کردم این اظهارات ما تنها حسن ظن و خوش گمانی محض نیست، بلکه قرآن مجید این گمان را بارها تصدیق کرده است و طی اعلامیه‌های مختلفی که گاهی در حق گروهها و طبقه‌های مخصوصی از طبقات صحابه و گاهی در حق عموم صحابه پیشین بیان کرده، به آگاهی مسلمانان رسانیده است که خداوند متعال از همه آنها (صحابه کرام) راضی و خشنود است.

در بیعت حدیبیه که آن را به سبب بشارت قرآن بیعت رضوان و بیعت شجره نیز می‌نامند در حق حدود هزار و پانصد نفر که در آن بیعت شریک بودند با الفاظ واضح، اعلان فرموده است:

﴿لَّقَدۡ رَضِيَ ٱللَّهُ عَنِ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ إِذۡ يُبَايِعُونَكَ تَحۡتَ ٱلشَّجَرَةِ[الفتح: ۱۸].

«خداوند متعال از ایمانداران راضی شد زمانی که با تو در زیر درخت بیعت می‌کردند».

در حدیثی رسول اللهجمی‌فرماید: «کسانی‌که در این بیعت تحت الشجرة شریک بوده‌اند، آتش دوزخ نمی‌تواند آنها را لمس نماید».

روایات متعدد دال بر همین مضمون با الفاظ مختلف و با سند صحیح در کتب حدیث و تفسیر مجود است.

درباره عموم صحابه کرام اعم از اولین و آخرین اعلامیه و بخشنامه زیر در سوره توبه، چنین آمده است: ﴿وَٱلسَّٰبِقُونَ ٱلۡأَوَّلُونَ مِنَ ٱلۡمُهَٰجِرِينَ وَٱلۡأَنصَارِ وَٱلَّذِينَ ٱتَّبَعُوهُم بِإِحۡسَٰنٖ رَّضِيَ ٱللَّهُ عَنۡهُمۡ وَرَضُواْ عَنۡهُ وَأَعَدَّ لَهُمۡ جَنَّٰتٖ تَجۡرِي تَحۡتَهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُ خَٰلِدِينَ فِيهَآ أَبَدٗاۚ ذَٰلِكَ ٱلۡفَوۡزُ ٱلۡعَظِيمُ ١٠٠[التوبة: ۱۰۰].

«و مهاجرین و انصاری که (در ایمان آوردن) بر همه سابق و مقدم هستند و (از سایر امت) کسانی که با خلوص نیت از آنها پیروی نمودند، خداوند از همه آنها خشنود شد و آنها نیز از او راضی شدند و خداوند برای ایشان باغ‌هایی را مهیا ساخته است که در زیر آنها نهرها جاری و روان است و همیشه در آنجا خواهند ماند، این است کامیابی بسیار با عظمت».

در سوره «حدید» درباره صحابه کرامشاعلان فرموده است:

﴿وَكُلّٗا وَعَدَ ٱللَّهُ ٱلۡحُسۡنَىٰ[الحدید: ۱۰].

«خداوند با هر یک از آنان وعده حسنی کرده است».

سپس در سوره انبیاء درباره حسنی، ارشاد می‌فرماید:

﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ سَبَقَتۡ لَهُم مِّنَّا ٱلۡحُسۡنَىٰٓ أُوْلَٰٓئِكَ عَنۡهَا مُبۡعَدُونَ ١٠١[الأنبیاء: ۱۰۱].

«همانا کسانی‌که بر ایشان از طرف ما حسنی مقدر و مقرر شده است آنها از آن (دوزخ) دور کرده می‌شوند».

مفهوم این آیه واضح است که در حق همه صحابه فیصله شده است که از جهنم دور کرده خواهند شد.

نیز در سوره توبه ارشاد خداوندی است:

﴿لَّقَد تَّابَ ٱللَّهُ عَلَى ٱلنَّبِيِّ وَٱلۡمُهَٰجِرِينَ وَٱلۡأَنصَارِ ٱلَّذِينَ ٱتَّبَعُوهُ فِي سَاعَةِ ٱلۡعُسۡرَةِ مِنۢ بَعۡدِ مَا كَادَ يَزِيغُ قُلُوبُ فَرِيقٖ مِّنۡهُمۡ ثُمَّ تَابَ عَلَيۡهِمۡۚ إِنَّهُۥ بِهِمۡ رَءُوفٞ رَّحِيمٞ ١١٧[التوبة: ۱۱۷].

«خداوند متعال توبه پیامبرجو توبه آن مهاجران و انصار را که در موقع سختی و تنگی از آن حضرت پیروی کردند، قبول فرمود، بعد از آنکه نزدیک بود دل‌های عده‌ای از آنان کج شوند، سپس خداوند متعال از آنها درگذر فرمود و یقیناً خداوند نسبت به آنان مهربان و صاحب رحمت و بخشایش است».

مفهوم آیه چنین است که قرآن مجید در این مورد تضمین کرده است که اگر از حضرت صحابه ساقین و آخرین از هر فرد آنها در تمام طول حیات، گناهی سرزند او بر آن گناه قائم و ثابت نخواهد ماند، بلکه توبه خواهد کرد، یا به طفیل محبت رسول کریمجو خدمات عظیمی که در راه نصرت دین مبین اسلام انجام داده‌اند و به برکت حسنات بیشمارشان خداوند آنان را معاف خواهد فرمود، و موت احدی از آنان تا آن زمان نخواهد رسید که خداوند از گناهانش درگذر و پاک و صاف نفرماید.

به همین جهت احدی از آنان را کسی نمی‌تواند (و حق ندارد) ساقط العدالت یا فاسق بگوید، درست است که در موقع صدور گناه تمام آن احکام که بر دیگران (عموم مسلمین) اجرا می‌شوند، بر آنها نیز اجراء خواهند شد، حدود شرعی یا تعزیرات همان‌گونه که بر عموم مسلمان اجراء می‌شوند بر آنان هم اجرا خواهد شد، و در موقع صدور گناه آن عمل را فسق هم می‌گویند، چنان‌که از آیه ﴿إِن جَآءَكُمۡ فَاسِقُۢ بِنَبَإٖمعلوم است، ولی چون توبه و معافی آنان از نص صریح قرآن معلوم و ظاهر است لذا هیچ‌کس در هیچ لحظه‌آی آنان را فاسق و ساقط العدالت نمی‌تواند بگوید «كذا حققه الألوسي في روح الـمعاني تحت آيه: ﴿إِن جَآءَكُمۡ فَاسِقُۢ».

قاضی ابویعلی تحت آیت رضوان فرموده است:

«والرضي من الله صفة قديمه فلا يرضى الا من عبد يعلم انه يوفيه على موجبات الرضي و من رضي الله عنه لم يسخط عليه ابداً» [۳۷].

«رضای الهی یک صفت قدیمه خداوندی است لذا خداوند صرفاً از کسی اعلام رضایت می‌فرماید که می‌داند موجبات رضامندی را داراست. و از هرکسی که خداوند یکبار راضی شود دیگر هیچ وقت از او ناراضی نخواهد بود.

تعارض و تضادی که درمیان عادل بودن تمام صحابه و عدم معصومیت آنها ظاهراً وجود داشت، جوابش نزد جمهور علما و فقهای اسلام همین است که بیان شد و خیلی هم واضح و روشن است.

بعضی از علما که به منظور رفع تضاد از میان عدم عصمت و عموم عدالت این تعبیر را در مفهوم عدالت، قائل شده‌اند که در این جا منظور از عدالت، عدالت تمام اوصاف و اعمال نیست، بلکه منظور از عدالت، فقط عدالت نبودن کذب در روایت است.

این تعریف یک نوع تجاوز و زیادتی بر لغت و شرح است که هیچ‌گونه لزومی و سببی نداردو.

ولی به نظر این عده نیز مفهوم این تعبیر هرگز این نیست که آنها می‌خواهند بنابراین توجیه یکی از صحابه را به لحاظ عمل و کردارش ساقط العدالت یا فاسق قرار دهند، زیرا تصریحات خود آنان در مواضع دیگر این امر را نفعی کرده است. یکی از این مضامین به حضرت شاه عبدالعزیز محدث دهلوی به نقل از فتاوای عزیزی منسوب شده است.

این مضمون به لحاظ رکاکت چنان است که نسبت به شخصیتی اندیشمند و محقق مانند شاه عبدالعزیز دهلی قابل قبول نیست، و این مجموعه‌ای که به نام فتاوای عزیزی در این دوره‌ها منتشر شده، همه می‌دانند که نه خود شاه عبدالعزیز آن را جمع‌آوری کرده است و نه در مدت حیات ایشان منتشر شده است، بلکه خدا دانا است که چندینی مدت بعد از وفات او نامه‌ها و فتواهائی که به نام وی در دنیا به دست افراد مختلف درآمده بود، کسی آن را جمع‌آوری نموده در یک مجموعه‌ای منتشر کرده است.

لذا درباره این مضمون احتمالات زیادی ممکن است وجود داشته باشد. مثلاً امکان دارد کسی دیگر در این مجموعه فتوا، دسیسه کرده باشد و به منظور نسبت دادن مطلب غلطی به وی، آنرا در آن مجموعه وارد کرده است، و اگر فرضاً این مضمون از خود شاه عبدالعزیز دهلوی باشد باز هم به لحاظ مخالفت با جمهور علماء و فقهاء متروک است. (و از ارزش ساقط - مترجم) والله اعلم.

تقریباً در تمام کتب علم عقاید و کلام و همچنین در کلیه کتب اصول حدیث بر این مطلب (که صحابه کلاً عدول هستند) اجماع نقل شده است، در اینجا فقط به نقل چند عبارت اکتفا می‌شود.

اما حدیث و امام اصول حدیث، علامه ابن صلاح در کتاب «علوم حدیث» مرقوم می‌دارد:

«للصحابة باسرهم خصيقة وهي انه لا يسأل عن عدالته أحد منهم بل ذلك أمر مفروغ عنه لكونهم على الا طلاق معدلين بنصوص الكتاب والسنة واجماع من يعتد به في الاجماع من الأمة قال تعالى: ﴿كُنتُمۡ خَيۡرَ أُمَّةٍ أُخۡرِجَتۡ لِلنَّاسِ[آل‌عمران: ۱۱۰]. قيل اتفق الـمفسرون على انه وارد في أصحاب رسول اللهج(ثم سرد بعض النصوص القرآنية والأحاديث كما ذكرنا سابقاً)» [۳۸].

«تمام صحابه کرام دارای یک خصوصیت و امتیازی هستند، و آن این است که هیچ نیازی به سوال کردن در مورد عدالت (متقی و ثقه بودن) آنها نیست، زیرا این امری است انجام شده و همه آنها علی الاطلاق تعدیل شده‌اند و عدالت همه ثابت شده است. به تعدیل نصوص قطعیه کتاب الله سنت رسول اللهجو اجماع تمام کسانی که اجماعشان معتبر است، خداوند متعال فرموده است: که شما بهترین امتی هستید که برای مردم به وجود آورده شده‌اید بعضی علما گفته‌اند مفسرین بر آن اتفاق دارند که این آیت در شأن یاران رسولجنازل شده است.

۳- حافظ ابن عبدالبر در مقدمه استیعاب فرموده است:

«فهم خير القرون وخير أمة أخرجب للناس ثبتت عدالة جميعهم بثناء اللهعليهم وثناء رسول اللهجولا تزكية أفضل من ذلك ولا تعديل اكمل منها قال تعالى ﴿مُّحَمَّدٞ رَّسُولُ ٱللَّهِۚ وَٱلَّذِينَ مَعَهُۥٓ[الفتح: ۱۹]» [۳۹].

«آنها از مردم هر دوره‌ای افضل می‌باشند و بهترین امتی هستند که برای هدایت مردم آفریده شده‌اند، عدالت همه آنها به این نحو ثابت است که خداوند بر آنها ثناء و از آنان تعریف کرده است و رسول خداجنیز از آنان تجلیل کرده است و هیچ‌کس عادل‌تر از آن اشخاص نخواهد بود که از طرف خداوند برای همنشینی رسولش و نصرت او برگزیده شده‌اند و نیست تزکیه‌ای افضل و تعدیلی کامل‌تر از آنچه خداوند کرده است».

۴- جزوه‌ای از امام احمد به روایت استخری منقول و در آن مذکور است: «لا يجوز لأحد أن يذكر شيئا من مساويهم ولا أن يطعن على أحد منهم بعيب ولا نقض فمن فعل ذالك وجب تاءدييه وقال الـميمون سمعت أحمد يقو ل ما لهم ولـمعاوية نسأل الله العافية وقال لي با اباحسن إذا رايت أحداً يذكر أصحاب رسول اللهجبسوء فاتهمه على الاسلام» [۴۰].

«جایز نیست برای احدی که چیزی را به عنوان بدی آنها بیان کند، و مطعون نکند هیچ یکی را به عیب و نقص، و هرکس چنین حرکتی بکند واجب است ادب کردن و تنبیه او».

میمونه می‌گوید من از امام احمد شنیدم که می‌گفت: چه شده است مردم را درباره معاویهس(که از وی بدگویی می‌کنند) ما از خداوند عافیت را می‌خواهیم از این بیماری دینی، و به من گفت، ای ابوالحسن هرگاه کسی را دیدی که نام یکی از صحابه را به بدی می‌برد، بر مسلمانی او مشکوک باش. (و او را بنام مسلمانی متهم بدان).

۵- امام نووی در کتاب خود «تقریب» فرموده است:

«الصحابة كلهم عدول من لا بس الفتن وغير هم باجماع من يعتدبه».

«صحابه به اجماع کسانی‌‌که اجماع‌شان اعتبار دارد، کلاً و همگی عادل هستند اعم از آنان که در فتنه‌های اختلافات شریک بودند، و آنهایی که شریک نبودند».

۶- علامه سیوطی در تدریب الراوی شرح تقریب النواوی اولاً درباره اثبات این مطلب همان آیات قرآنی و روایات حدیث را نوشته است که بخشی از آن در بالا ذکر شد، و سپس فرموده است:

آنان بالاتر از دسترس تعدیل و انتقاد بودند تمام این حضرات (صحابه) بدان جهت که حاملان شریعت هستند، اگر عدالت آنها مورد شک و تردید قرار گیرد، شریعت محمدیهجفقط به دوره مبارک رسول اکرمجمحدود و منحصر می‌شود و برای نسل‌های بعد از آن دوره تا قیامت و برای ممالک دور و دراز و اطراف دنیا عمومیت نخواهد داشت.

سپس بر آن عده قلیلی که در مورد این بحث کمی حاشیه رفته‌اند تردید کرده در پایان می‌گوید:

«والقول بالتعميم هو الذي صرح به الجمهور وهو الـمعتبر» [۴۱].

«اعتقاد به عمومت عدالت درباره تمام صحابه عقیده عموم مسلمانان و همان عقیده شایسته اعتبار و اعتماد است».

۷- علامه کمال ابن همام در کتاب جامعی که در مورد عقائد اسلامی به نام «مسایره» نوشته است، چنین تحریر فرموده است:

«واعتقاى أهل السنة والجماعة تزكية جميع الصحابة وجوباً باثبات العدالة لكل منهم والكف عن الطعن فيهم والثناء عليهم كما اثنى الله سبحانه وتعالى عليهم ثم ثرد الآيات والروايات اللتي مرت» [۴۲].

«عقیده اهل سنت، تزکیه (پاکی بیان کردن) تمام صحابه کرام است، بطور وجوب بدین نحو که عدالت را برای همه اثبات نموده و از بدگوئی آنها زبان خود را باز دارند و پرهیز نمایند و مدح و تجلیل آنها به همان نحوی که خداوند متعال بر آنان تجلیل و ثناء کرده است، سپس ابن همام آیات و روایاتی را که در بالا گذشت ذکر فرموده است.

۸- حافظ ابن تیمیه در شرع عقیده واسطیه می‌فرماید:

«ومن أصول أهل السنة الجماعة سلامة قلوبهم والسنتهم لأصحاب رسول اللهجوصفهم تعالى في قوله تعالى:﴿وَٱلَّذِينَ جَآءُو مِنۢ بَعۡدِهِمۡ» [۴۳].

«و از اصول اهل سنت یکی این است که دل‌ها و زبان‌هایشان در حق صحابه رسول خداجاز بدگویی و دشمنی آنان سالم باشند. همان‌طور که خداوند متعال در آیه و ﴿وَٱلَّذِينَ جَآءُو مِنۢ بَعۡدِهِمۡاز آنها (اهل سنّت) تعریف کرده است».

۹- علامه سفارینی در کتاب «الدرة الـمضیئة» و در شرحش که بر اصول عقاید سلف صالحان تصنیف فرموده و بنام «لوامع الأنوار البهیة» «شرح الدرة الـمضیئة» چاپ و منتشر شده است، می‌گوید:

«والذي اجمع عليه أهل السنة والجماعة انه يجب على كل أحد تزكية جميع الصحابة باثبات العدالة لهم والكف عن الطعن فيهم والثناء عليهم فقد اثنى الله سبحانه عليهم في عدة آيات من كتابه العزيز على انه لو لم يرد عن الله ولا عن رسوله فيهم شيئ لا وجبت الحال اللتي كانوا عليها من الهجرة والجهاد ونصرة الدين وبذل الـمهج والأموال وقتل الاباء والأولاد والـمناصحة في الدين وقوة الايمان واليقين القطع بتعديلهم والاعتقاد لنزاهتهم وانهم افضل جميع الأمة بعد نبيهم، هذا مذهب كافة الأمة ومن عليه الـمعول من الأئمة» [۴۴].

«مطلبی که اهل سنت و جماعت درباره آن اجماع و اتفاق نظر دارند این است که بر هر فرد مسلمان واجب است پاک دانستن (تزکیه) تمام صحابه به وسیله ثابت کردن عدالت برای آنها و خودداری از طعنه زدن و اعتراض و جرح نمودن بر آنها، و واجب است مدح و ثناء آنها، پس به تحقیق که مدح و ثنا کرده است خداوند متعال بر آنها در مواضع متعددی از کتاب عزیز خود، با اینکه اگر فرضاً از جانب خداوند متعال و از زبان رسول خداجدر شأن آنها هیچ چیزی وارد هم نمی‌شد، باز هم واجب و لازم می‌نمود. آن قبیل هجرت و جهاد و نصرت دین و بذل جان و مال و کشتن پدران و فرزندان را به خاطر خدا و خیرخواهی مسلمانان در امر دین و قوت ایمان و یقین، اظهار نظر قطعی و اعتقاد راسخ داشتن را بر عدالت و تقدس و پاکی آنها و اینکه آنها بعد از رسول اکرمجافضل و برتر از تمام افراد امت می‌باشند، این مذهب تمام مسلمانان امت اسلامی و عقیده همه ائمه‌ای است که مرجع و معتمد علیه مسلمانان دنیا هستند».

۱۰- در همین کتاب این قول امام ابوزرعه عراقی را که از اساتید بزرگوار امام مسلم است، نقل کرده است:

«إذا رأيت الرجل ينتقص أحداً من أصحاب رسول اللهجفاعلم انه زنديق وذلك ان القرآن حق والرسول حق وما جاء به حق وما أدى ذلك الينا كل إلا الصحابة فمن جرحهم انما أراد ابطال الكتاب والسنة فيكون الجرح به اليق والحكم عليه بالزندقة والضلال أقوم وأحق» [۴۵].

«چون کسی را ببینی که به یکی از یاران رسول اللهجتوهین می‌کند، بدان‌که وی زندیق (بی‌دین است،) زیرا قرآن حق است و رسول اللهجحق است و آن احکام و تعلیماتی که آن حضرتجآورده است حق است و همه آنها را جز صحابه کسی به ما نرسانده است. پس کسی که آنها را مجروح می‌سازد، همانا می‌خواهد کتاب و سنّت را باطل قرار دهد. لذا خود او را مجروح قرار دادن شایسته‌تر و خود او را به گمراهی و زندیق بودن محکوم کردن کاری عادلانه و صحیح‌تر خواهد بود».

۱۱- در همین کتاب در مورد این مسئله قول حافظ الحدیث ابن حزم اندلسی را، چنین نقل کرده است:

«قال ابن حزم: الصحابة كلهم من أهل الجنة قطعاً قال تعالى: ﴿لَا يَسۡتَوِي مِنكُم مَّنۡ أَنفَقَ مِن قَبۡلِ ٱلۡفَتۡحِ وَقَٰتَلَۚ أُوْلَٰٓئِكَ أَعۡظَمُ دَرَجَةٗ مِّنَ ٱلَّذِينَ أَنفَقُواْ مِنۢ بَعۡدُ وَقَٰتَلُواْۚ وَكُلّٗا وَعَدَ ٱللَّهُ ٱلۡحُسۡنَىٰ[الحدید: ۱۰] وقال تعالى: ﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ سَبَقَتۡ لَهُم مِّنَّا ٱلۡحُسۡنَىٰٓ أُوْلَٰٓئِكَ عَنۡهَا مُبۡعَدُونَ ١٠١[الأنبیاء: ۱۰۱]» [۴۶].

«علامه ابن حزم فرموده است که صحابه کلاً اهل بهشت هستند به دلیل فرمان الهی که می‌فرماید کسانی که قبل از فتح مکه در راه خدا مال خرج کرده‌اند و جهاد کرده‌اند با کسای‌که بعد از فتح مکه این کارها را انجام داده‌اند برابر نیستند.

آنها به لحاظ رتبه بزرگترند از کسانی‌که بعد از فتح مکه اتفاق کرده و جهاد نموده‌اند و خداوند به هریک از این دو گروه وعده خوبی (بهشت) را داده‌است، و خداوند می‌فرماید: ما همانا به کسانی که از اول وعده خوبی (وعده بهشت) از طرف ما برای آنها شده است، آنها از دوزخ دور خواهند شد».

۱۲- در کتاب معروف علم عقاید به نام «عقاید نسفیه» مذکور است. «ويكف عن ذكر الصحابة الا بخير». «عقیده اسلامی این است که مسلمان یاد صحابه را جز به خیر و خوبی نکند».

۱۳- همچنین در کتاب معروف عقاید اسلامی «شرح مواقف» میرسید شریف جرجانی در مقصد هفتم، نوشته است:

«الـمقصد السابع انه يحب تعظيم الصحابة كلهم والكف عن القدح فيهم لان الله عظيم واثنى عليهم في غير موضع من كتابه (ثم ذكر الآيات الـمنزلة في الباب ثم قال) والرسولجقد أحبهم واثنى عليهم في الأحاديث الكثيرة».

«واجب است بر مسلمانان، تعظیم صحابه و احتراز از اعتراض و خرده‌گیری بر آنها زیرا خداوند متعال عظیم است و او بر آنها در مواضع متعددی از قرآن مجید مدح و ثناء فرموده است. (سپس برخی از این‌گونه آیات را نقل کرده می‌نویسد) و رسول خداجبا آنها محبت می‌ورزید و در احادیث زیادی از آنها تجلیل و ثناء به عمل آورده است».

همین شارح مواقف در یکجا از کتابش این قول را به بعضی اهل سنت منسوب کرده گفته است: نزد آنها خطای کسانی که با حضرت علیسجنگ کرده بودند تا حد تفسیق می‌رسد، ولی در مورد این گفتار شارح مواقف هیچ اساسی به علم و اطلاع ما نرسیده است، زیرا در گفتار احدی از علمای اهل سنّت چنین مطلبی به نظر ما نرسیده است که آنها بر این اساس حضرت عایشه یا حضرت معاویهبرا فاسق قرار داده باشند. (والعیاذ بالله تعالی)

چنانکه حضرت مجدد الف ثانی/، در مکتوبات، این قول و گفتار شرح مواقف را شدیداً رد نموده است. متن عبارت مکتوبات حضرت مجدد الف ثانی/چنین است:

«و آنچه شارح مواقف گفته که بسیاری از اصحاب ما بر آن‌اند که، آن منازعت از روی اجتهاد نبوده مراد از اصحاب کدام گروه را داشته باشد اهل سنت بر خلاف آن حاکم‌اند چنانکه گذشت «وكتب القوم مشحونة بالخطاء الاجتهادي كما صرح به الامام الغزالي والقاضي أبوبكر وغيرهما». «پس تفسق و تضلیل در حق محاربان حضرت امیر جایز نباشد».

«قال القاضي في الشفاء قال مالك من شتم أحداً من أصحاب النبيجأبابكر أو عمر أو عثمان أو معاوية أو عمر بن العاصشفان قال كانوا على ضلال أو كفر قتل وان شتم بغير هذا من مشاعة الناس نكل نكالاً شديداً، فلا يكون محاربوا على كفرة كما زعمت الغلاة من الرفضة ولا فسقة كما زعم البعض ونسبه شارح الـمواقف إلى كثير من أصحابه...».

و آنچه در عبارات بعضی از فقهاء لفظ جور در حق معاویهسواقع شده است و گفته، «كان معاوية اماماً جائراً» مراد از جور عدم حقانیت خلافت او در زمان خلافت حضرت امیر (سیدنا علیس) خواهد بود نه جوری که مآلش فسق و ضلالت است تا به اقوال اهل سنت موافق باشد مع ذلک ارباب استقامت از ایشان از الفاظ موهمه خلاف مقصود، اجتناب می‌نمایند و زیاده بر خطا تجویز نمی‌کنند [۴۷].

[۳۷] الصارم الـمسلول لابن تیمه. [۳۸] علوم الحدیث: ص ۲۶۴. [۳۹] الاستیعاب تحت الاصابة: ص ۲، ج ۱. [۴۰] ذکره ابن تیمه في الصارم الـمسلول. [۴۱] تدریب الراوی: ص ۴۰۰. [۴۲] مسایر: ص ۱۳۲، چاپ هند. [۴۳] شرح عقيده واسطيه: ص ۴۰۳، چاپ مصر. [۴۴] عقیده سفاریتی: ص ۳۹۸، ج ۲. [۴۵] عقیده سفارینی: ص ۳۳۸، ج ۲. [۴۶] عقیده سفارینی: ص ۳۹۸. [۴۷] مکتوبات امام ربانی، دفتر اول، قسمت چهارم، مکتوب شماره ۲۵۱، ص ۶۷-۶۹ جلد دوم چاپ نور کمپانی لاهور.