سوال از مستشرقان و همفکران آنان
من از مستشرقان غیر مسلمان و از همفکران آنها میپرسیم که اگر در مورد شخصی یا گروهی دو نوع روایات وجود داشته باشد، یک نوع روایاتی باشند که سندش کاملاً محفوظ است و راویان آنان نیز بر میزان صحیح جرح و تعدیل بررسی شدهاند و در نقل الفاظ روایت احتیاط کامل ملحوظ گردیده است.
و نوع دیگر از آن روایاتی باشد که در آن، رطب و یا بس، صحیح و غلط بدون هیچگونه سندی ذکر شده باشد، و اگر احیاناً سندی ذکر شده است در مورد روایاتش هیچ تحقیقی و بررسی به عمل نیامده باشد و نه الفاظ روایت پس از بررسی و تحقیق نقل شده باشند.
در این صورت، از این دو نوع روایات، آنها کدام یک را در تحقیقها و بررسیهای خود ترجیح خواهند داد؟؟ اگر امروز هم چیزی به نام عقل و انصاف در دنیا وجود دارد بررسی کرده بنگریم آن بزرگوارنی که در مشاجرات صحابه و در جنگهای ما بین خویش بیش از همه مقابل یکدیگر قرار گرفته بودند، یعنی حضرت علی کرم الله وجهه، حضرت معاویه، حضرت طلحه، حضرت زبیر، حضرت عمرو بن عاص وغیرهش، مقداری از حالات آنها و مقالاتی که بر علیه یکدیگر از آنها روایت است طبق اصول و قواعد روایت حدیث بررسی شده در کتب حدیث جمعآوی گردیده، امروز موجود است، و برخی دیگر از حالات و مقالات همین بزرگواران در روایات تاریخی نیز ذکر شده است.
شما این هر دو نوع روایات را جداگانه بخوانید و سپس تأثیری را که بر اثر مطالعه این دو نوع روایات برای مغز و قلب شما رخ میدهد نیز جداگانه بررسی کنید و بنگرید روایاتی که در کتتب علم حدیث وارد شده است نسبت به این موضوعات چه تأثر میرسانند؟ و در جهت مقابلش روایات تاریخی چه تأثری از خود به جای میگذارند؟
اگر کمی مقایسه نمایئد بدون شک خواهید دید که اگر از روایات جمع شده حدیث از یک صحابه زیاده روی یا لغزشی فهمیده شود، روی هم رفته، تأثر آن هرگز این نخواهد بود که شخصیت آنها مخدوش و غیر قابل اعتماد است - بالعکس روایات تاریخ را خوانده یک انسان هردو گروه یا لا اقل یک گروه را غلط کار، اقتدار پسند، قدرت طلب و جنگش را به منظور دستیابی به منصب و قدرت، تصور خواهد نمود.
مستشرقان جز اینکه در صفهای فشرده مسلمانان اختلاف و تشتّت به وجود بیاورند، هدفی دیگر نداشتهاند، آنها میخواستند که اگر از عهده بدنام کردن تمام صحابه نمیتوانند برآیند لا اقل بعضی را مخدوش و غیر معتمد قرار دهند. اگر آنها از نصوص و روایات قرآن و سنت، عمداً چشم پوشیده صرفاً بر مبنای روایات تاریخ در مورد حضرات صحابهساظهار نظر نمودند چندان بعید نیست. ولی تعجب است از عمل نویسندگان مسلمانی که به محض وارد شدن در این میدان از اصول عادلانه تنقید و از قواعد حکیمانه جرح و تعدیل که در اسلام مقرر شده بود چشم پوشیده همانگونه روایات تاریخ را مدارکار و تحقیق خود قرار دادند.
بزرگوارانی که نصوص قطعیه صریحه قرآن و حدیث با الفاظ پر متانت و با عظمت، آنها را تعدیل کردهاند و معتمد و معتبر بودن آنها را در امر دین تأیید نمودند، و کسانی که نصوص قرآن و سنت در حقّشان این امر را به ثبوت رسانیده است که اگر احیاناً از احدی از ان گروه گناه یا لغزشی سر زده باشد آنها بر آن گناه مصرّ نماندهاند، و آنها عندالله مغفور و مرحوم و مقبول هستند، لذا آنها را فقط بر مبنای روایات تاریخ هدف جرح و اتهام قرار دادن نه تنها عملی مخالف با اسلام است، بلکه با موازین عقل و خرد و عدالت نیز منافات و مخالفت دارد.
آنچه در صفحات گذشته در مورد اجماع اسلاف و اخلاف امت از صحابه و تابعین و علمای امت منقول شد که در مورد مشاجرات صحابه واقعاتی که در مخالفتی که بین آنها رخ داده بود، سکوت و خاموشی شیوه اسلاف است و روایات و حکایاتی که در این مورد در صفحات تاریخ به صورت نقل در آمده استف تذکره و تکرارش هم شایسته نیست، تنها از راه ارادتمندی و خوش اعتقادی یا به عنوان فرار از تحقیق نیست، بلکه فیصله و قضاوت عادلانه و محتاطانهای است که براساس تحقیق صحیح به عمل آمده است.
همانگونه که در صفحات گذشته بیان شده است که در پرتو نصوص قطعیه قرآن و سنت، این گروه همان گروه مقدسی است که خداوند متعال آن را برای رابط و واسطه بودن میان پیامبر گرامیجو میان امتش منتخب فرموده است و همنیشینی رسول اللهجدر اعتقادات و اعمال و اخلاق و عادات آنها چان انقلابی عظیم برانگیخت که با آنکه معصوم نبودند قدمشان برخلاف شریعت اسلام برداشته نمیشد، خدماتی که آنان در راه نصرت دین اسلام انجام دادهاند چنان حیرتانگیز است که دشمنان اسلام نیز با کمال تحیّر به آن اعتراف کرده از آن تجلیل به عمل آوردهاند.
قسمت عمدهای از بعضی اعمال قابل اعتراضی که به آنها منسوب شده است، قطعاً دروغ و افتراء و ثمره توطئههای بهاییت و خرافات خود تراشیده روافض و خوارج است و پارهای دیگر از آن اعمالی است که به ظاهر خلاف شرع مینماید اما فی الواقع مخالف شرع نیست بلکه کیفیت و روش مخصوص برای عمل به شرع است که وی را بر مبنای اجتهاد شرعی خود تجویر و برای دین لازم دانستد، اگر در این اجتهاد از آنها خطا و اشتباهی هم باشد گناهی نیست، بلکه طبق تصریح حدیث رسول اللهجیک درجه ثواب هم در عوض آن به آنها تعلق خواهد گرفت.
و اگر احیاناً از کسی چنین کاری هم سرزده باشد که خطای اجتهادی نیست، بلکه حقیقتاً و واقعتاً گناه است، اولا چنین کاری در تمام زندگی اسلامی آنان چنان نادر بوده است که در مقابل صدها هزار حسنات و خدمات مهم اسلامی آنان قابل ذکر نیست، ثانیاً با توجه به علم و بصیرت و خوفی که آنها از خداوند متعال داشتند تصور نمیشود که بر آن گناه ثابت مانده باشند، بلکه توبه کردهاند، ثانیاً اگر فرض شود که توبه هم نکردهاند، بار هم به سبب خدمات عظیم الشأن اسلامی و صدها هزار حسنات آنها این گناه و خطایی که به ندرت صادر شده است مورد عفو و آمرزش الهی قرار گرفته تحت عنوان رضاء و رضوان الهی وقوع این عفو و آمرزش در قرآن اعلام و به مردم دنیا ابلاغ شده است.
با توجه به آنچه نوشته شده است، مقتضای عقل و خرد و عدل و انصاف غیر از آن است که اگر روایات تاریخ را از روایات منافقان و مخالفان و از حکایات کاذب خالی و مبرّا هم فرض کنیم، باز هم این روایات در مقابل حدیث و آیات قرآن مجید بیاعتبار واجب الترک و بیاهمیتاند.