مراعات موازین اسلامی در حالات جنگ
گروه صحابه کرام همان گروه مقدس و خدا ترسی است که درباره اعمال جایز حتی طاعات و عبادات خود از خداوند متعال میترسیدند و هرگاه نسبت به خطائی اجتهادی از خود متوجه میشدند با کمال ندامت اعتراف و نسبت به آن استغفار و توبه کردن معمول و روش آنها بود.
حضراتی که در مشاجرات صحابه به نظر اجماع امت بر حق بودند و به منظور حمایت حق بر یکدیگر شمشیر کشیدند و فتح و پیروزی به دست آوردند آنها هم نسبت به فاتح بودن خود نه احساس سرور کردند و نه نسبت به مغلوب شدن طرف مقابل خود، جمله فخرآمیزی از زبانشان بیرون آمد، بلکه گروه مخالف خود را نیز اشخاصی با خدا و نیک نیّت، ولی در خطای اجتهادی مبتلا دانسته نسبت به کشتار و زیانشان اظهار پشیمانی و تأسف فرمودند.
گروه عظیمی از صحابه که از هردو گروه متخاصم جدا و بیتعلق ماند و از هیچ گروهی طرفداری نکرد، همه آنها را معذور قرار دادند و حتی آن حضرت مورد تحسین نیز قرار گرفتند. برای اثبات این مطلب روایات ذیل کافی است.
۱- از اتهاماتی که به حضرت عثمان غنیسوارد شده بود آنهایی که مخالف شرع بودنش برای وی ثابت شده بود از آن علناً اعلام توبه فرمود. [شرح عقیده واسطیه].
۲- همچنین حضرت عایشه صدیقهلنسبت به مسافرت خودش به بصره که منجر به پیش آمدن جنگ جمل گردید، اظهار ندامت فرمود، و چون به یاد آن واقعه میافتاد، به حدی گریه میکرد که رو سریاش تر میشد. [شرح عقیده واسطیه].
۳- حضرت طلحهسهمیشه نسبت به این کوتاهی اظهار ندامت میکرد که چرا در مورد یاری و کمک حضرت عثمانساز وی کوتاهی شد. [مرجع بالا].
۴- حضرت زبیرسنسبت به آن مسافرت خود که در آن، جنگ جمل رخ داد اظهار ندامت میکرد. [مرجع بالا].
۵- حضرت علی کرم الله وجهه (با آنکه در این قتال بر حق بود) نسبت به بسیاری از وقایع اظهار ندامت نمود. [مرجع بالا]
این واقعه را حضرت اسحق بن راهویه با سند خود نسبت به حضرت علیسنقل کرده است که در موقع جنگ جمل و صفین از شخصی شنید که درباره گروه مخالف سخنان مبالغهآمیزی بر زنان میراند، حضرتش فرمودند که در حق آنها بغاوت کردهایم و ما معتقد هستیم که آنها علیه ما بغاوت نمودهاند، به همین جهت ما داریم با آنها میجنگیم [۶۰].
همچنین یک بار از حضرت علیسسوال شد که انجام و عاقبت کشگان جنگ جمل و صفین چه خواهد بود؟
حضرت علیسدرحالیکه بهسوی هردو گروه اشاره میکرد فرمود: «لا يموتن أحد من هؤلاء وقلبه نقي الادخل الجنة».
«هرکدام از اینها درحالی بیمیرد که حالش صاف باشد در بهشت خواهد رفت» [۶۱].
در ایام جنگ صفین بعضی شبها میگفت: بهترین موقف آن بود که عبدالله بن عمر و سعد بن مالکشاختیار کردند و از این جنگ کنار رفتند، زیرا اگر کار آنها درست بود در اجر عظیم آنها شکی وجود ندارد و اگر گوشهگیری از این جنگ بالفرض گناهی هم بوده باشد مسئلهاش خیلی سبک است، و به حضرت حسنسخطاب کرده فرمود:
«يا حسن يا حسن ما ظن أبوك أن الأمر يبلغ إلى هذاودَّ أبوك لو مات قبل هذا بعشرين سند».
«ای حسن، ای حسن، پدرت هیچ وقت خیال نمیکرد که موضوع تا اینجا میکشد، پدرت آرزو دارد که ای کاش بیست سال پیشتر از این جریان مرده بود».
پس از بازگشت از جنگ صفین به مردم میفرمود: که امارت معاویهسرا نیز بد تصور نکنید، زیرا زمانی که وی نباشد، سرها را خواهید دید که از گردنها جدا خواهند شد [۶۲].
در معجم کبیر از طلحه بن مصرف روایت است که چون حضرت طلحه بن عبیدالله دست لشکرایان حضرت علی کرم الله وجهه به درجه شهادت رسید، حضرت علیساز اسب خود پیاده شد و او را از زمین برداشت و غبار از چهرهاش پاک کرد و به گریه درامد و گفت: ای کاش از این واقعه بیست سال جلوتر میمردم [۶۳].
در سنن بیهقی با سند مذکور است که وقتی از حضرت علیسدرباره کسانی که در جنگ جمل با وی جنگیدند، سوال شد که آیا آنها مشرک هستند؟ حضرت علیسگفت: از شرک فرار کرده در اسلام داخل شدهاند، سپس سؤال شد، آیا آنها منافق هستند؟
فرمود:
﴿وَلَا يَذۡكُرُونَ ٱللَّهَ إِلَّا قَلِيلٗا﴾[النساء: ۱۴۲].
یعنی: «منافقان از خدا یاد نمیکنند مگر به ندرت (و اینها به کثرت خدا را یاد میکنند)».
سپس از وی سوال شد: پس آنها چه هستند؟ فرمود: برادران ما هستند که علیه ما بغاوت کردهاند [۶۴].
در کتاب سنن بیهقی ربیع بن خراش موجود است که حضرت علی کرم الله وجهه فرمود:
«إني لأرجوا أن أكون وطلحة وزبير ممن قال اللهﻷ: ﴿وَنَزَعۡنَا مَا فِي صُدُورِهِم مِّنۡ غِلّٖ﴾» [۶۵].
«من امیدوارم که در روز قیامت من و طلحه و زبیر از جمله کسانی باشیم که قرآن خدا در مورد آنها گفته است که (در بهشت) کدورتها را از دلهایشان بیرون خواهیم کرد».
۶- همچنین از حضرت معاویهسمنقول است که سوگند یاد کرد و گفت:
«علیساز من بهتر و از من افضل میباشد» و اختلاف من با وی صرفاً در مورد مسئله قصاص از قاتلان عثمانساست و اگر او از قاتلان عثمان قصاص بگیرد از میان مردم شام (سوریه) کسیکه از همه جلوتر بر دست وی بیعت خواهد کرد من خواهم بود [۶۶].
۷- موقعی که خبر شهادت حضرت علیسبه حضرت معاویه داده شد به گریه درآمد، همسرش به وی گفت: در زندگی مرتب با وی جنگ میکردی الان گریه میکنی؟
حضرت معاویهسگف: تو نمیدانی که با وفات او چه علمی از دنیا برخاست و رفت [۶۷].
۸- یک بار حضرت معاویهسبه «ضرار صدائی» گفت: «اوصاف علی را برایم بیان کن» او با جملات بسیار زیبا حضرت علی را تعریف و مدح کرد، حضرت معاویهساظهار داشت:
الله بر ابو الحسن (حضرت علی) رحم کند، قسم به خدا! وی همینطور بود. (یعنی لایق این مدح بود) [۶۸].
۹- قیصر روم جنگ و اختلافات بین مسلمانان را برای توسعه طلبی خود فرصت خوبی دانسته در صدد بهرهجویی و سوء استفاده برآمد و خواست حمله کند.
وقتی حضرت معاویهساز اراده وی اطلاع یافت نامهای به این شرح به وی نوشت:
«تو اگر برای اجرای اراده خود تصمیم بگیری به خدا سوگند من با رفیق خود «حضرت علی» صلح خواهم کرد و سپس لشکری که از سوی او «حضرت علیس» برای مقابله و جنگ با تو فرستاده خواهد شد در مقدمه آن لشکر شامل شده قسطنطنیه را سوخته به خاکستر تبدیل خواهم کرد، ریشههای سلطنت تو را از بیخ و بُن بر کنده نابود خواهم کرد [۶۹].
۱۰- تعداد زیادی از مورخین نقل کردهاند که در مواقع جنگ صفین و غیره، روزها طرفین درگیر به مبارزه علیه یکدیگر به جنگ میپرداختند و شبها افراد و سربازان هردو لشکر با هم رفت و آمد داشتند و در تجهیز و تکفین مقتولان و کشته شدگان، یکدیگر را همکاری و کمک میکردند [۷۰].
حاصل بحث اینکه کلیمه حضرات صحابهای که در این جنگ و اختلافها بنا به وجوه شرعی در صف مقدم قرار داشتند و هر یک خود را محق دانسته با طرف مقابل خود جنگ را وظیفه شرعی میدانست، در عین جنگ هم از حدود شرع تجاوز نکردند و به محض فرو کش کردن فتنه نسبت به یکدیگر روش آنها عوض شد و نسبت به ضرری که به گروه مقابل از دست آنها وارد شده بود، اگرچه بنا بر ضوابط و وجوه شرعی بود، باز هم اظهار ندامت و پشیمانی و تأسف نمودند.
خداوند متعال قبل از پیش آمدن این همه وقایع و جریانات از قلوب و خلوص نیت این گروه مقدس و از نائب بودن و نسبت به تقصیرات صادره اظهار ندامت کردن آنها باخبر بود، به همین جهت قبلاً از رضامندی خود نسبت به همه آنها و از مژده بهشت جاودانی برای همه آنها در قرآن مجید اعلام فرموده بود و این اعلام و اطلاع در واقع اعلام این مطلب است که اگر احیاناً از کسی از آن گروه گناهی هم سر زده است، او بر آن گناه ثابت نمانده، بلکه تائب شده و از نامه اعمالش محو گردیده است.
بسی جای تأسف است که بعضی از کسانی که خود را خدمتگزار اسلام میدانند درباره صحابه از همه این مسائل چشم پوشیدند و بر راه و روش مستشرقان و ملحدان رفتار نمودند و بر ذوات مقدسه و شخصیت عظیم این بزرگواران را با استناد بر روایتهای غلط و بیمورد و مخلوط تاریخ، مخدوش کردند، و کسانی را که خداوند متعال آنها را مورد عفو قرار داد، این آقایان مرود عفو قرار ندادند، و از کسانی که خداوند متعال و رسول پاکشجدر حقّشان اعلام رضامندی و خشنودی کردهاند، آقایان راضی نشدند!!.
وقتی به آنها تذکر داده شد فقط این جواب را به عنوان مدرک کافی دانستند که: ما از کتب تاریخ علماء و محدثان مسند و معتمد، وقایع را نقل کردهایم که در مطمئن و معتمد بودن آنها احدی شک و تردید ندارد. و به این مطلب توجه نداشتند که خود آن علماء و محدثان چرا فن تاریخ را از فن حدیث تفکیک کردند، برای این که کلام آنها در فن حدیث بر چنان معیار تنقید و تحقیق مبتنی است که آن معیار در فن تاریخ وجود ندارد.
در فن تاریخ نه برای تکمیل سند احساس ضرورت میشود و نه برای جرح و تعدیل روات. بدین نحو به عقیده خود آن محدثان و علما، ذخیره روایات تاریخ اصلاً برای این منظور جمع نشده است که از آن، مسئلهای اعتقادی ثابت شود، یا شخصیت کسی را بر اساس آن روایات بدون تحقیق بیاعتبار کنند و مورد نقد قرار دهند.
موضوع صحابه کرام (که خیلی بسیار بالا و شأن آنها بسیار ارفع و اعلی است) به جای خود، حتی نسبت به عموم مسلمانان عادی هم احدی اجازه نمیدهد کسی بر اساس روایات تاریخ آن هم بدون تحیقیق، یکی را بیاعتبار و قابل سزا یا فساق بداند یا چنان عنوان کند و به رشته تحریر در بیاورد که از مطالعه و خواندن آن مطالب، دیگران او را قدرت طلب و در مورد امور جایز و ناجایز در شریعت اسلام بیتفاوت تصور کنند.
[۶۰] منهاج السنة: ص ۶۱، ج ۲. [۶۱] مقدمه ابن خلدون: ص ۳۸۵، فصل ۳۰. [۶۲] شرح عقیده واسطیه: ۳ ۴۵۸-۴۵۹. [۶۳] جمع الفوائد: ص ۲۱۴، ج ۲. [۶۴] سنن بیهقی: ص ۱۷۲، ج ۸، چاپ دائرة المعارف دکن. [۶۵] سنن بیهقی: ص ۱۷۳، ج ۸. [۶۶] تاریخ ابن کثیر: ص ۱۲۹، ج ۷ و ص ۲۵۹ ج ۷. [۶۷] البدایة والنهایة: ص ۱۲۹، ج ۸. [۶۸] الاستیعات تحت الاصابة: ص ۴۳-۴۴، ج ۳. [۶۹] تاج العروس: ص ۲۰۸ ج ۷ ماده اصطفلین. [۷۰] البدایة والنهایة: ص ۲۲۷، ج ۷.