مقام صحابه رضی الله عنهم

نصوص قرآن کریم

نصوص قرآن کریم

۱- ﴿كُنتُمۡ خَيۡرَ أُمَّةٍ أُخۡرِجَتۡ لِلنَّاسِ[آل‌عمران: ۱۰۰].

«شما بهترین امتی هستید که برای (نفع و اصلاح و ارشاد) مردم به وجود آورده شدید».

۲- ﴿وَكَذَٰلِكَ جَعَلۡنَٰكُمۡ أُمَّةٗ وَسَطٗا لِّتَكُونُواْ شُهَدَآءَ عَلَى ٱلنَّاسِ[البقرة: ۱۴۳].

«و شما را گروهی قرار داده‌ایم که (از هر نظر) در نهایت اعتدال (میانه‌روی) است تا شما در مقابل (مخالفان) گواه باشید».

مخاطبان اصلی و مصداق اولی این هر دو آیه صحابه کرام هستند، اگرچه سایر امت نیز می‌توانند برحسب اعمال خود در آن داخل شوند، ولی مصداق صحیح این دو آیه، بودن صحابه کرام به اتفاق مفسران و محدثان ثابت است. در این آیه‌ها بعد از نبی‌ اکرمجاز همه انسان‌ها افضل و اعلی و عدل و ثقه بودن صحابه کرام بطور وضوح ثابت می‌شود. (ذکره ابن عبدالبر في مقدمة الاستیعاب) و علامه سفارینی در شحر «عقیدة الدرة الـمضیئة» این مطلب را مسلک جمهور امت قرار داده‌است که بعد از انبیاءصحابه کرام «افضل الخلایق» هستند.

ابراهیم ابن سعید جوهری می‌گوید: من از حضرت ابوامامه پرسیدم: از میان این دو نفر، حضرت معاویهسو عمر بن عبدالعزیز/کدام افضل است؟ او در جواب گفت:

«لا نعدل باصحاب محمدجأحداً» [۱۹].

«ما هیچ‌کس را با اصحاب رسول اللهجبرابر و مساوی نمی‌دانیم تا چه رسد به افضل دانستن».

(یعنی حضرت عمر بن عبدالعزیز/که یک تابعی جلیل القدر و بزرگوار و خلیفه عادلی است هرچند فضیلت داشته باشند ما آن را با حضرت امیر معاویهسکه صحابی عظیم الشان رسول خداجاست، برابر هم نمی‌دانیم تا چه رسد به افضلیت. لذا این سوال و تقابل اصلاً بی‌مورد است - مترجم).

۳- ﴿مُّحَمَّدٞ رَّسُولُ ٱللَّهِۚ وَٱلَّذِينَ مَعَهُۥٓ أَشِدَّآءُ عَلَى ٱلۡكُفَّارِ رُحَمَآءُ بَيۡنَهُمۡۖ تَرَىٰهُمۡ رُكَّعٗا سُجَّدٗا يَبۡتَغُونَ فَضۡلٗا مِّنَ ٱللَّهِ وَرِضۡوَٰنٗاۖ سِيمَاهُمۡ فِي وُجُوهِهِم مِّنۡ أَثَرِ ٱلسُّجُودِ[الفتح: ۲۹].

«محمدجرسول خدا است، و کسانی‌که صحبت یافته او هستند در مقابل کافران سخت و تند و با همدیگر مهربان‌اند، تو می‌بینی آنان را گاهی در رکوع و گاهی در سجده و به جستجو و تلاش خشنودی الله مشغول‌اند، آثارش به سبب تأثیر سجده بر چهره‌هایشان ظاهر است».

عامه مفسرین، امام قرطبی وغیره گفته‌اند که جمله: ﴿وَٱلَّذِينَ مَعَهُۥٓعمومیت دارد، و در مفهومش کلیه گروه‌های صحابه کرامشداخل است و در آن تعدیل، تزکیه و مدح تمام صحابه کرام از جانب مالک کائنات آمده است.

ابوعروه زبیری می‌گوید: ما روزی در مجلس امام مالک حاضر بودیم، اهل جلسه، بحث شخصی را به میان آوردند که بعضی از صحابه کرامشرا بد می‌گفت. آنگاه امام مالکساین آیه را تا جمله: ﴿لِيَغِيظَ بِهِمُ ٱلۡكُفَّارَتلاوت فرمود، و سپس گفت: هرکسی که نسبت به احدی از صحابه رسول الله در دل خود «غیظ» داشته باشد در مفهوم این آیه داخل است، یعنی ایمانش در مخاطره قرار دارد، زیرا در آیه، غیظ داشتن نسبت به هر صحابی از علائم کفار قرار داده شده است. در مفهوم ﴿وَٱلَّذِينَ مَعَهُۥٓجماعت صحابه بدون استنثنا داخل است.

۴- ﴿يَوۡمَ لَا يُخۡزِي ٱللَّهُ ٱلنَّبِيَّ وَٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ مَعَهُۥ[التحریم: ۸].

«روزی که خداوند پیامبرجو کسانی را که (به اعتبار دین) همراه وی هستند، ذلیل و رسول نخواهد کرد».

در مفهوم ﴿وَٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ مَعَهُۥهمه صحابه کلاً بدون هیچ استثنایی داخل هستند [۲۰].

۵- ﴿وَٱلسَّٰبِقُونَ ٱلۡأَوَّلُونَ مِنَ ٱلۡمُهَٰجِرِينَ وَٱلۡأَنصَارِ وَٱلَّذِينَ ٱتَّبَعُوهُم بِإِحۡسَٰنٖ رَّضِيَ ٱللَّهُ عَنۡهُمۡ وَرَضُواْ عَنۡهُ وَأَعَدَّ لَهُمۡ جَنَّٰتٖ تَجۡرِي تَحۡتَهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُ[التوبة: ۱۰۰].

«و مهاجران و انصاری که (در ایمان آوردن) بر همه سابق و مقدم هستند و (از سایر امت) کسانی‌که با خلوص نیست از آنها پیروی نمودند، خداوند از همه آنها خشنود شد و آنها نیز از او راضی شدند و خداوند بر ایشان باغ‌هایی را مهیا ساخته است که در زیر آنها نهرها جاری و روان است».

در این آیه ذکر دو گروه به میان آمده است یکی سابقین اولین، دیگر کسانی‌که بعداً ایمان آورده‌اند، و درباره هردو گروه این اعلامیه صادر شده است که خداوند متعال از آنها راضی است و آنان نیز از او را راضی هستند و برای آنان مقام والای بهشت مقرر شده است که در آنجا همه صحابه کرام حضور خواهند داشت.

ابن کثیر در ذیل تفسیر خود و ابن عبدالبر در مقدمه الاستیعاب در پاسخ به این سوال که از میان مهاجران و انصار پیشین چه کسانی مراد هستند، دو قول نقل کرده‌اند: یکی اینکه سابقین اولین کسانی هستند که با رسول اکرمجبه جانب هر دو قبله یعنی بیت الله و بیت المقدس نماز خوانده‌اند. این قول از ابو موسی اشعریسو سعید بن مسیب و ابن سیرین و حسن بصری نیز منقول است. (ابن کثیر)

خلاصه این قول این است که پیش از تحویل قبله از بیت المقدس به‌سوی بیت الله که در سال دوم هجرت به وقوع پیوسته است کسانی که مسلمان شده و شرف صحابی بودن را دریافته‌اند از سابقین اولین هستند.

دوم اینکه سکانی که در «بیعت رضوان» یعنی در واقعه «صلح حدیبیه» که در سال ششم هجری واقع شده است شریک بوده‌اند از سابقین اولین به شمار می‌آیند. این قول از امام شعبی روایت شده است (ابن کثیر استیعاب)

قرآن کریم درباره صحابه‌ای که در موقع حدیبیه زیر درخت با رسول اکرمجبیعت کرده‌اند اعلان عام فرموده است:

﴿لَّقَدۡ رَضِيَ ٱللَّهُ عَنِ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ إِذۡ يُبَايِعُونَكَ تَحۡتَ ٱلشَّجَرَةِ[الفتح: ۱۸] [۲۱].

به همین جهت نام این بیعت «بیعت رضوان» قرار گرفت. در حدیثی از حضرت جابر بن عبداللهسروایت است که رسول اللهجفرمودند:

«لاَ يَدْخُلُ النَّارَ أَحَدٌ مِمَّنْ بَايَعَ تَحْتَ الشَّجَرَةِ» [۲۲].

«در دوزخ نخواهد رفت هیچ‌یک از کسانی‌که در زیر درخت بیعت کردند».

به هرحال، سابقین اولین چه آن دسته باشند که به‌سوی قبلتین نمازگزارده‌اند، یا کسانی‌که در بیعت رضوان شریک بوده‌اند، یا آنهایی که بعد از آنها شرف صحابیت را یافته‌اند، خداوند متعال همه را در خطاب ﴿وَٱلَّذِينَ ٱتَّبَعُوهُم بِإِحۡسَٰنٖداخل کرده، و برای همه آنها اعلان خشنودی کامل خود و وعده نعمت‌های ابدی جنت را فرموده است. علامه ابن کثیر بعد از نقل این مطلب چنین می‌نویسد:

«يا ويل من ابغضهم أو سبهم أو سب بعضهم (إلى قوله) فاين هؤلاء من الايمان بالقرآن اذيسبون من رضي الله عنهم» (ابن کثیر).

«عذاب الیم است برای کسانی که با این بزرگواران یا با بعضی از آنان عداوت و کینه در دل بدارند یا آنها را دشنام دهند و بدگویی کنند. پس آنها با ایمان به قرآن چه سنبتی دارند وقتی که به کسانی دشنام می‌دهند که خداوند از آنها راضی شده است».

علامه ابن عبدالبر در مقدمه استیعاب پس از همین آیه چنین می‌نویسد: «ومن رضي الله عنه لم يسخط عليه أبداً إن شاء الله تعالى».

«کسی‌که خداوند یکبار از وی راضی شده، دیگر هیچ‌گاه از او ناراضی نخواهد شد، إن شاء الله تعالی».

منظور این است که خداوند متعال که به تمام امور گذشته و آینده عالم و دانا است، فقط از کسی راضی می‌شود که می‌داند در آینده نیز برخلاف رضای الهی کاری نجام نخواهد داد. لذا اعلان رضایت الهی، درباره کسی تضمین این مطلب خواهد بود که خاتمه و انجام وی نیز بر خیر و صلاح و روش محمود و پسندیده خواهد بود و در ازمنه بعد نیز عملی از وی برخلاف رضای پروردگار صورت نخواهد گرفت.

همین مطلب را حافظ ابن تیمیه در شرح «عقیده واسطیه» و سفاریتی در شرح «دره مضیه» نیز نوشته‌اند. از این توضیح جواب شبهه‌ای که از طرف ملحدان مطرح می‌شود نیز داده شده و آن اینکه این اعلامیه‌های قرآن مربوط به روزهایی است که حالات آنها درست بود، بعداً العیاذ بالله حالات آنان خراب شد. لذا آنها دیگر استحقاق و ارزش این انعام و اکرام. را ندارند.

«نعوذ بالله منه» از نتیجه این (شبهه خبیثه) چنین برمی‌آید که (معاذ الله) خداوند متعال در آعاز امر، به علت ندانستن انجام آنها (و به سبب بی‌خبری از عاقبت کارشان) راضی و خشنود شده بود، و بعداً این حکم عوض شد. «نعوذ بالله منه»

در این جا شاید کسی را از حدیث «إِنِّي فَرَطُكُمْ عَلَى الْحَوْضِ». شبهه پیش آید که در آن حدیث، چنین آمده است:

«ليردن على أقوام أعرفهم ويعرفونني ثم يحال بيني وبينهم». وفي روایة: «فَأَقُولُ أَصْحَابِى. فَيَقُولُ لاَ تَدْرِى مَا أَحْدَثُوا بَعْدَكَ» [۲۳].

از ظاهر الفاظ حدیث، چنین برمی‌آید که در میدان حشر، بعضی از اصحاب رسول اللهج، بر حوض وارد می‌شوند، ولی از آن‌جا طرد خواهند شد.

در شرح این حدیث، شارحان بحث مفصلی مطرح کرده‌اند، و درباره تعیین مصداق کسانی‌که این حدیث درباره‌شان وارد شده است، چندین اقوال منقول است، اما به نظر ما با توجه به کلیه روایات و با توجه به فضایلی که در حق صحابه قرآن و حدیث وارد شده است، از میان تمام اقوال ذکر شده در این مورد، قول امام نووی صحیح و درست است.

حافظ ابن حجر/در ذیل اقوال متعدده چنین می‌نویسد:

«وقال النووي هم الـمنافقون والـمرتدون فيجوزان يحشروا بالغرة والتحجيل من جملة الأمة فيناديهم من اجل السيماء التي عليهم فقال انهم بدلوا بعدك أي لم يموتوا على ظاهر ما فارقتهم عليه قاله العياض وغيره، وعلى هذا فيذهب عنهم الغرة والتحجيل ويطفأ نورهم» [۲۴].

«امام نووی گفته است: مصداق حدیث، منافقان و کسانی هستند که (قلباً در زمان نبوت نیز مسلمان نبودند، بکله ظاهراً نام اسلام را به خود چسبانده بودند) بعد از وفات رسول خداجاز این اسلام ظاهری هم برگشتند. چون آنها نیز مانند مسلمانان ظاهراً وضو می‌گرفتند و در نمازها شرکت می‌کردند، به همین جهت دست و پاهای‌شان بنا به تأثیر وضوء سفید خواهد بود و بر اثر همین نشانی، رسول اکرمجصدا می‌کند، اما جواب داده خواهد شد که آنان بعد از تو تغییر روش داده‌اند، یعنی بر آن حال ظاهری که تو آنها را ترک کرده بودی نیز ثابت نماندند و علناً کافر شدند که به اعتبار ادعای ظاهری، اسلام‌شان نوعی ارتداد بود».

به عقیده ما این قول بدان جهت صحیح است که با مفهوم این آیه قرآنی موافقت دارد.

﴿يَوۡمَ يَقُولُ ٱلۡمُنَٰفِقُونَ وَٱلۡمُنَٰفِقَٰتُ لِلَّذِينَ ءَامَنُواْ ٱنظُرُونَا نَقۡتَبِسۡ مِن نُّورِكُمۡ قِيلَ ٱرۡجِعُواْ وَرَآءَكُمۡ فَٱلۡتَمِسُواْ نُورٗا[الحدید: ۱۳].

«روزی که مردان منافق و زنان منافق به مسلمانان می‌گویند به سوی ما نظر کنید تا ما هم از نور شما روشنی حاصل کنیم به آنها گفته خواهد شد که به جانب پشت سر خود برگردید و آنجا روشنی و نور را جستجو کنید».

از این آیه روشن است که ابتداء در روز قیامت منافقان با مؤمنان همراه خواهند بود و سپس از هم جدا خواهند شد.

از لفظ «ارتدوا» که در بعضی روایات حدیث بالا واقع شده است، بعضی‌ها چنین فهمیده‌اند که پس از وفات رسول اللهجچند نفر مرتد شده بودند (العاذ بالله).

ولی به عقیده ما حرف حق این است که اگر مراد از ارتداد، ارتداد عن الاسلام باشد باز هم مراد از آن همان بدویان خواهند بود که ظاهراً به اسلام درآمده و گفته بودند: ما مسلمان هستیم درحالیکه اسلام بطور واقعی در دل‌هایشان جای نگرفته بود، همین موضوع را در قرآن، چنین ذکر فرموده است:

﴿قَالَتِ ٱلۡأَعۡرَابُ ءَامَنَّاۖ قُل لَّمۡ تُؤۡمِنُواْ وَلَٰكِن قُولُوٓاْ أَسۡلَمۡنَا وَلَمَّا يَدۡخُلِ ٱلۡإِيمَٰنُ فِي قُلُوبِكُمۡ[الحجرات: ۱۴].

«اعراب می‌گویند ما ایمان آورده‌ایم، به آنها بگو شما ایمان نیاورده‌اید، البته بگویید ما مخالفت را ترک کرده تسلیم شده‌ایم، و هنوز ایمان در دل‌هایتان داخل نشده است».

حافظ خطابی چه سخن جالبی نوشته است:

«لم يرتد من الصحابة أحد وانما ارتد قوم من جفاة الأعراب ممن لا نصرة له في الدين وذالك لا يوجب قدحا في الصحابة الـمشهورين ويدل قوله اصيحابي بالتصغير على قلة عددهم» [۲۵].

«از میان صحابه احدی هم مردتد نشده است. همانا تعدادی از بدوی‌های نادانی که در نصرت دین هیچ سهمی نداشتند (و فقط به زنان کلمه شهادت را خوانده بودند، در زمان حضرت ابوبکر صدیقسمرتد شده بودند) و این امر دربارۀ صحابه‌ی مشهور نمی‌تواند موجب شک و شبهه گردد، و در خود حدیث بالا ذکر آنان با کلمه «اصیحابی» صیغه تصغیر به جای «اصحیاب» دلالت بر قلت تعداد آنان دارد».

۶- ﴿قُلۡ هَٰذِهِۦ سَبِيلِيٓ أَدۡعُوٓاْ إِلَى ٱللَّهِۚ عَلَىٰ بَصِيرَةٍ أَنَا۠ وَمَنِ ٱتَّبَعَنِي[یوسف: ۱۰۸].

«بگو این راه من است دعوت می‌کنم به‌سوی الله با کمال بصیرت و آگاهی من و کسانی که از من پیروی کرده‌اند».

بدیهی است که کلیه صحابه کرام پیرو رسول اللهجبودند. لذا همه در این مفهوم داخل هستند.

۷- ﴿قُلِ ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ وَسَلَٰمٌ عَلَىٰ عِبَادِهِ ٱلَّذِينَ ٱصۡطَفَىٰٓۗ(مع قوله تعالی) ثُمَّ أَوۡرَثۡنَا ٱلۡكِتَٰبَ ٱلَّذِينَ ٱصۡطَفَيۡنَا مِنۡ عِبَادِنَاۖ فَمِنۡهُمۡ ظَالِمٞ لِّنَفۡسِهِۦ وَمِنۡهُم مُّقۡتَصِدٞ وَمِنۡهُمۡ سَابِقُۢ بِٱلۡخَيۡرَٰتِ بِإِذۡنِ ٱللَّهِۚ ذَٰلِكَ هُوَ ٱلۡفَضۡلُ ٱلۡكَبِيرُ ٣٢[النمل: ۵۹ و فاطر: ۳۲].

«بگو حمد همه‌اش برای الله است و سلام بر بندگانی که خداوند آنها را منتخب فرموده و برگزیده است. (در آیه دیگری مذکور است) سپس وارث کتاب قرار دادیم از میان بندگان خود کسانی را که برگزیدیم، پس بعضی از آنان بر نفس خود ظلم می‌کنند و بعضی‌ها متوسط هستند و بعضی‌ها کسانی می‌باشند که در اثر توفیق الهی در نیکی‌ها سبقت می‌گیرند، این فضلی بسیار بزرگ است».

در این آیه، خداوند صحابه کرام را «بندگان منتخب و برگزیده» معرفی نموده است و بعداً گروهی از آنها، کسانی عنوان شده‌اند که طبق تعبیر قرآن «بعضی بر نفس خود ظلم کننده هستند» بنابراین معلوم شد که اگر از یک صحابی در موقعی گناهی هم سرزده باشد، از آن گناه معاف شده است وگرنه او را در ردیف بندگان برگزیده ذکر نمی‌فرمود.

بدیهی است نخستین وارثان کتاب، یعنی قرآن و کسانی که به آنها این کتاب داده شده است، صحابه کرامشهستند که بنا به نص قرآن، برای بندگان برگزیده، از طرف الله سلام آمده است، به نحوی که تمام صحابه کرام را این سلام خداوندی شامل است (كذا ذكره السفاريني في شرح الدرة الـمضيئة).

۸- خداوند متعال در سوره حشر تمام مسلمانان موجود در زمان رسالت و مسلمانان آینده را به سه (گروه) تقسیم کرده، فرموده است: اول، مهاجران، و درباره آنها این حکم قطعی را صادر فرموده است:

﴿ أُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلصَّٰدِقُونَ[الحشر: ۸].

یعنی «آنها راستان هستند».

دوم، انصار که پس از ذکر صفات و فضایل آنها، قرآن کریم چنین اعلام فرموده است:

﴿أُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡمُفۡلِحُونَ[الحشر: ۹].

یعنی: «آنها راستگارنند».

گروه سوم، کسانی هستند که بعد از مهاجران و انصار تا قیامت در دنیا خواهند آمد، درباره آنها فرموده است:

﴿وَٱلَّذِينَ جَآءُو مِنۢ بَعۡدِهِمۡ يَقُولُونَ رَبَّنَا ٱغۡفِرۡ لَنَا وَلِإِخۡوَٰنِنَا ٱلَّذِينَ سَبَقُونَا بِٱلۡإِيمَٰنِ وَلَا تَجۡعَلۡ فِي قُلُوبِنَا غِلّٗا لِّلَّذِينَ ءَامَنُواْ رَبَّنَآ إِنَّكَ رَءُوفٞ رَّحِيمٌ ١٠[الحشر: ۱۰].

«و کسانی که بعد از آنان آمدند، می‌گویند پروردگارا هم ما را مغفرت کن و هم آن برادران ما را که جلوتر از ما ایمان آوردند و در دل‌های ما نسبت به کسانی که ایمان آوردند بغض و کینه و عداوت پیدا مکن».

در تفسیر آیه، حضرت ابن عباسسفرموده است: خداوند متعال، به تمام مسلمانان دستور داده‌است که در حق تمام صحابه مهاجران و انصار استغفار کنند و این دستور را در حالی داده‌است که خداوند متعال می‌دانست که بعضی از آنها با هم جنگ خواهند کرد.

علما گفته‌اند: از این آیه معلوم شد که بعد از صحابه کرام شخصی که با صحابه کرام محبت و تعلق خاطر نداشته باشد و در حق آنها دعای خیر نکند، در اسلام هیچ مقام و سهمی ندارد.

۹- ﴿وَلَٰكِنَّ ٱللَّهَ حَبَّبَ إِلَيۡكُمُ ٱلۡإِيمَٰنَ وَزَيَّنَهُۥ فِي قُلُوبِكُمۡ وَكَرَّهَ إِلَيۡكُمُ ٱلۡكُفۡرَ وَٱلۡفُسُوقَ وَٱلۡعِصۡيَانَۚ أُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلرَّٰشِدُونَ ٧ فَضۡلٗا مِّنَ ٱللَّهِ وَنِعۡمَةٗۚ وَٱللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٞ ٨[الحجرات: ۷-۸].

«لکن خداوند متعال ایمان را برای شما محبوب قرار داده و آن را در دل‌های شما مزین ساخته است و کفر و فسق و نافرمانی را به نزد شما مکروه قرار داده‌است. آنها به فضل و نعمت الهی هدایت یافته هستند، و خداوند دانا و با حکمت است».

در این آیه هم بدون استثا درباره تمام صحابه کرام تصریح شده است که خداوند در دلهای آنان محبت ایمان و نفرت کفر و فسق و معاصی را به وجود آورده است.

در این‌جا مقصود، بیان تمام آیات وارده در مورد فضایل صحابه نیست. برای ثابت کردن مقام و رتبه آنان یک یا دو آیه هم کافی است که در پرتو آن، مقبول عندالله بودن آنها و راضی بودن خداوند از آنها و سرافراز بودن آنها از نعمت‌های ابدی و جاودان بهشت ثابت است.

البته این مطلب را بیاد پیش نظر قرار داد که این فرمایشات، از آن ذات بر حقی است که خالق همه کائنات است و قبل از پیداش هر انسان، از هر تنفس و هر نقل و حرکت و از تمام اعمال خوب و بدی که از وی به وقوع خواهد پیوست، واقف و آگاه است بنابراین، خوش خبری و بشارتی که در مورد رضای کامل خود از صحابه و جنتی بودن آنان داده‌است، با علم و آگاهی و توجه به همه آن وقایعی بوده است که برای هر فردی از آنان در زمان رسالت رسول خداجمی‌آمد، یا بعد از آن دوران پاک برای آنان می‌خواست پیش بیاید، و با توجه به اعمالی که از آنها می‌خواست سر زده شود، بوده است. حافظ ابن تیمیه در کتاب «الصارم الـمسلول علی شاتم الرسول»جفرموده است: خداوند از همان بنده‌ای می‌تواند راضی شود که درباره او می‌داند که تا آخر عمرش موجبات و خشنودی‌اش را فراهم آورده و هر کسی که خداوند از وی راضی شود، سپس هیچ‌وقت از او ناراضی نخواهد شد.

[۱۹] الروضة الندیه شرح العقیدة الواسطیة لابن تیمیه: ص ۴۰۵. [۲۰] مژده دیگری را برای کسانی که به شرف این معیت سرافراز گردیده‌اند در آیه ۸۸-۸۹ سوره توبه پس از مذمت منافقان اینگونه می‌خوانیم ﴿لَٰكِنِ ٱلرَّسُولُ وَٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ مَعَهُۥ جَٰهَدُواْ بِأَمۡوَٰلِهِمۡ وَأَنفُسِهِمۡۚ وَأُوْلَٰٓئِكَ لَهُمُ ٱلۡخَيۡرَٰتُۖ وَأُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡمُفۡلِحُونَ ٨٨ أَعَدَّ ٱللَّهُ لَهُمۡ جَنَّٰتٖ تَجۡرِي مِن تَحۡتِهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُ خَٰلِدِينَ فِيهَاۚ ذَٰلِكَ ٱلۡفَوۡزُ ٱلۡعَظِيمُ ٨٩[التوبة: ۸۸-۸۹]. که مژده انواع خیرها و باغ‌های بهشت و جاودان ماندن در بهشت و فوز عظیم و لقب مفلحون (رستگاران) بدون استثناء به همه یاران رسول جداده شده است – مترجم. [۲۱] یعنی: «خداوند از مؤمنانی که در زیر سایه درخت به دست تو بیعت کردند راضی و خشنود شد». [۲۲] ابن عبدالبر بسنده في الاستیعاب. [۲۳] بخاری باب الحوض. [۲۴] فتح الباری: ص ۳۲۴، ج ۱۱. [۲۵] فتح الباری: ص ۳۲۴، ج ۱۱.