نوشتن علم: [۱۱]
عبدالرحمن بن ابیزناد از پدرش نقل میکند که «من و ابن شهاب طواف میکردیم در حالی که ابن شهاب الواح و صحیفهها را با خود داشت و ما به او میخندیدیم!» و در روایت دیگری میگوید: «ما تنها حلال و حرام را مینوشتیم اما ابن شهاب هر چیزی را که میشنید مینوشت، تا آنکه وقتی به او محتاج شدند دانستیم او داناترین مردم است» [۱۲].
صالح بن کیسان میگوید: «من و زهُری با هم علم میآموختیم، او گفت سنتها را بنویسیم، پس آنچه از رسول اللهصروایت میشد را نوشتیم. سپس گفت: بیا هر آنچه از صحابه روایت شده است را بنویسیم. صالح میگوید: او نوشت و من ننوشتم و او موفق شد و من نشدم» [۱۳].
[۱۱] زهری به دو هدف حدیث مینوشت: برای کمک به حفظ و پس از آن نوشتههایش را پاک میکرد و همچنین به درخواست خلفای بنیامیه احادیث را بر کاغذ میآورد اما خود وی از حفظی قوی برخوردار بود و نیازی به نوشتن نداشت چنانکه ذهبی پس از ذکر نوشتن حدیث توسط او میگوید: «زهری حافظ بود و نیازی به نوشتن نداشت و چه بسا حدیث را مینوشت و پس از حفظ آن را پاک میکرد». نگا: تاریخ اسلام: جلد ۸، صفحه ۲۲۸. [۱۲] من أعلام السلف، به نقل از تهذیب الکمال. [۱۳] همان.