الف: رابطه زُهری با امویان:
این صحیح است که زهری میان حجاز و شام رفت و آمد داشت و بر بنیامیه وارد میشد، اما او کسی نبود که به پای آنها بیفتد یا آنکه دین خود را به دنیا بفروشد. زهری بسیار والاتر از آنی است که دشمنان اسلام تصور میکنند و والاتر از آن چیزی است که یعقوبی و گلدزیهر و دیگران ادعا میکنند.
امام زهری مرد صلاح و پایداری بر حق بود و حق را برای خلفای بیان مینمود حتی اگر به مذاقشان نمیساخت و آنان را به پیمودن راه حق وا میداشت و هرگز با آنان از در مداهنه و سازش وارد نمیشد. ابن عساکر با سند خود از امام شافعی از عمویش روایت نقل میکند که گفت: «سلیمان بن یسار بر هشام وارد شد؛ هشام به او گفت: ای سلیمان «آنکه قسمت عمده آن [گناه] را بر عهده گرفت» [۵۱]چه کسی است؟ سلیمان به او گفت: عبدالله بن ابی بن سلول. هشام به او گفت: دروغ گفتی، او علی بن ابیطالب است.
سپس ابن شهاب بر او وارد شد. هشام به او گفت: منظور از «آنکه قسمت عمده آن را بر عهده گرفت» چه کسی است؟ ابن شهاب گفت: او عبدالله بن أبی بن سلول است. هشام گفت: دروغ گفتی، او علی بن ابیطالب است. ابن شهاب گفت: من دروغ میگویم؟! پدر نداری! [۵۲]به خداوند سوگند اگر ندا دهندهای از آسمان ندا دهد که خداوند دروغ را حلال کرده است دروغ نخواهم گفت! عروه بن ولید و سعید بن مسیب و عبیدالله بن عبدالله و علقمه بن وقاص، همهشان از عائشهلچنین روایت کردهاند که: آنکه بخش عمده آن گناه [یعنی افک] را بر دوش گرفت عبدالله بن أبی است [۵۳].
این است موضع ابن شهاب در برابر امویان و رابطهای که با آنان داشت، آیا با این وجود منطقی است که برای خاطر آنها بر رسول اللهصدروغ ببندد؟
امام اوزاعی/میگوید: «ابن شهاب هرگز با هیچ پادشاهی که به دربار وی وارد میشد مداهنه و سازش نکرد» [۵۴].
اما آنچه از یزید بن یحیی روایت شده که میگوید: «چه مردی بود او اگر با همنشینی پادشاهان خود را خراب نمیکرد» خبری است ضعیف و در سند آن دو شخص مجهول وجود دارند.
رابطه زُهری با امویان رابطهای است شریف، رابطه عالم راستگو که در راه خداوند از سرزنش کسی هراس ندارد. حتی این که او معلم فرزندان هشام بن عبدالملک بود یا منصب قضاوت را در حکومت یزید بن عبدالملک بر عهده داشت هیچ ضربهای به شخصیت او وارد نمیسازد. آموزش فرزندان خلیفه و تربیت آنان چه چیز از مقام زهری میکاهد؟ این که او آنان را بر اساس تربیت اسلامی بار آورد جز خدمتی برای اسلام و مسلمانان است؟ یا آنکه بهتر است کسان دیگر که اهداف مادی و پست دارند فرزندان خلیفه را بر اساس دوستی شهوات و لهو و هوسرانی تربیت کنند؟
زُهری که در حضور خلیفه قدتمند اموی از گفتن کلمه حق ترسی ندارد چرا باید از منصب قضاوت بترسد؟
[۵۱] بخشی از آیه ۱۱ سوره نور: ﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ جَآءُو بِٱلۡإِفۡكِ عُصۡبَةٞ مِّنكُمۡۚ لَا تَحۡسَبُوهُ شَرّٗا لَّكُمۖ بَلۡ هُوَ خَيۡرٞ لَّكُمۡۚ لِكُلِّ ٱمۡرِيٕٖ مِّنۡهُم مَّا ٱكۡتَسَبَ مِنَ ٱلۡإِثۡمِۚ وَٱلَّذِي تَوَلَّىٰ كِبۡرَهُۥ مِنۡهُمۡ لَهُۥ عَذَابٌ عَظِيمٞ ١١﴾[النور: ۱۱]. [۵۲] لفظی که ابن شهاب به کار برده است «لا أبا لك» است که گرچه در ظاهر لغوی به معنای «پدر نداری» است اما در اصطلاح عرب فحش نیست بلکه آنطور که خلیل میگوید به معنای این است که پشتیبانی جز خود نداری. و بیشتر برای تنبیه و متوجه ساختن شخص به کار میرود مانند لفظ «ثکلتك أمك» (مادرت به عزایت بنشیند) که در حدیث نیز آمده است اما به معنای ظاهرش نیست بلکه در لفظ عرب برای متوجه ساختن شخص به کار میرود. [۵۳] به نقل از تاریخ دمشق. [۵۴] همان.