اصول و مبانی دعوت در سیرت اصحاب احمد

فهرست کتاب

مطلب دوم: تصدیق رسول الله صلی الله علیه وسلم و اصرار بر حمایت از آن‌حضرت

مطلب دوم: تصدیق رسول الله صلی الله علیه وسلم و اصرار بر حمایت از آن‌حضرت

از جابر بن عبدالله  ب روایت است که از رسول الله  ج شنیده که فرمودند: «لَمَّا كَذَّبَتْنِي قُرَيْشٌ قُمْتُ فِي الحِجْرِ فَجَلَّى اللَّهُ لِي بَيْتَ الْمَقْدِسِ، فَطَفِقْتُ أُخْبِرُهُمْ عَنْ آيَاتِهِ وَأَنَا أَنْظُرُ إِلَيْهِ»[٣] «هنگامی‌که قریش (اسراء و معراج رفتن) مرا تکذیب کردند، در حجر اسماعیل (همان دیوار کوچک ملحق به کعبه) ایستادم. خداوند بیت المقدس را به من نشان داد و درحالی‌که به سوی آن نگاه می‌کردم نشانه‌هایش ‌را به قریش می‌گفتم».

پس از واقعه اسراء مردم زیادی به فتنه افتادند چنان‌که برخی از مردم نزد ابوبکر آمده و داستان سَیر شبانه رسول خدا ع به بیت المقدس را برای او ذکر نمودند. ابوبکر با شنیدن داستان فرمود: «گواهی می‌دهم که آن راست و درست است». آنان گفتند: و پیامبر را تصدیق می‌کنی که در یک شب به سرزمین شام رفته و سپس به مکه بازگشته است؟ فرمود: «آری، من او را در مورد امری عجیب‌تر تصدیق نمودم، در مورد اخباری که از آسمان می‌داد (وحی) و این‌گونه بود که صدیق نامیده شد.[٤]

ابوبکر  س اشتیاق و حرص شدیدی بر حمایت از رسول خدا  ج داشت و در این مهم اصرار می‌ورزید. در دوران خلافت عمر بن خطاب، عده‌ای به مدح و ستایش از عمر پرداختند چنان‌که گویا وی را از ابوبکر برتر می‌دانند؛ چون این خبر به عمر  س رسید. فرمود: «به خدا سوگند، شبی از عمرم با ابوبکر بهتر و برتر است از خاندان عمر؛ و یک روز با ابوبکر بهتر از خاندان عمر می‌باشد».

شبی که رسول خدا  ج به سوی غار (ثور) خارج شد ابوبکر همراه ایشان بود. در مسیر راه گاهی در پیش روی پیامبر و گاهی پشت سر رسول خدا حرکت می‌کرد تا اینکه رسول خدا  ج متوجه این رفتار ابوبکر شد و به او فرمود: «يَا أَبَابَكْرٍ مالك تمشى ساعة خلفي وساعة بين يدي؟» «ای ابوبکر، چرا گاهی پشت سرم و گاهی در جلوی من حرکت می‌کنی؟» ابوبکر گفت: ای رسول خدا، چون تعقیبِ قریشیان را به یاد می‌آورم، پشت سرتان حرکت می‌کنم و چون کسانی را به یاد می‌آورم که در کمین نشسته‌اند، جلوتر از شما حرکت می‌کنم. پس رسول خدا  ج فرمودند: «يَا أَبَابَكْرٍ لَوْ كَانَ شَيْءٌ لَأَحْبَبْتَ أَنْ يَكُونَ بِكَ دُونِي؟» «ای ابوبکر، اگر چیزی هم باشد، دوست داری به جای من به تو اصابت کند؟» ابوبکر گفت: سوگند به کسی که تو را به حق مبعوث کرده است، چنین دوست دارم. پس چون باهم به غار رسیدند، ابوبکر گفت: ای رسول خدا، لحظه‌ای منتظر بمانید تا غار را برای شما نظافت کنم. پس وارد غار شده و به نظافت آن پرداخت؛ چون نظافت را به پایان رساند، متوجه شد سوراخی را در غار نظافت نکرده است. پس گفت: ای رسول خدا، لحظه‌ای درنگ کن تا آن سوراخ را بررسی کنم. پس (دوباره) وارد غار شده و به نظافت و بررسی آن پرداخت. سپس گفت: ای رسول خدا، وارد شو».

سپس عمر گفت: سوگند به کسی که جانم در دست اوست، آن شب بهتر از خاندان عمر است.[٥]

اما هنگامی‌که ابوبکر همراه رسول خدا  ج وارد غار شد، چون قریش را دید، نگرانِ رسول خدا شد. پس گفت: ای رسول خدا، اگر هریک از آنان زیر پایش را نگاه کند، ما را می‌بیند. رسول خدا  ج فرمودند: «يَا أَبَا بَكْرٍ، مَا ظَنُّكَ بِاثْنَيْنِ اللهُ ثَالِثُهُمَا لاَ تَحْزَنْ إِنَّ اللَّهَ مَعَنَا»: «ای ابوبکر، گمان تو در مورد سه نفری که الله سومین آن‌هاست چیست، غمگین و نگران مباش براستی که الله با ماست».[٦]

و بر این اساس بود که رسول خدا  ج فرمودند: «إِنَّ أَمَنِّ النَّاسِ عَلَيَّ فِي صُحْبَتِهِ وَمَالِهِ أَبُو بَكْرٍ، وَلَوْ كُنْتُ مُتَّخِذًا خَلِيلًا غَيْرَ رَبِّي لاَتَّخَذْتُ أَبَا بَكْرٍ، وَلَكِنْ أُخُوَّةُ الإِسْلاَمِ وَمَوَدَّتُهُ»[٧] «براستی ابوبکر بیش از (تمام) مردم با مال و همراهی‌اش بر من منت نهاده است؛ اگر دوست صمیمی جز پروردگارم انتخاب می‌کردم، حتما او ابوبکر بود، لیکن دوست و برادری اسلامی کافی است».

و فرمودند: «لوْ كُنْتُ مُتَّخِذًا خَلِيلا، لاتَّخَذْتُ أَبَا بَكْرٍ خَلِيلا، وَلَكِنَّه أَخِي وَصَاحِبِي، وَلَقَدِ اتَّخَذَ اللَّهُ صَاحِبَكُمْ خَلِيلا»[٨] «اگر دوستی صمیمی انتخاب می‌کردم، ابوبکر را دوست صمیمی خود برمی‌گزیدم. لیکن او برادر و یار و همراه من است. و الله   دوست شما را (پیامبر اکرم) دوست صمیمی خود انتخاب کرده است».

[٣]- بخاری و شرح آن الفتح، کتاب مناقب الأنصار، باب حدیث الإسراء (٧/١٩٦)، (ش: ٣٨٨٦).

[٤]- نگا: فتح الباری شرح صحیح بخاری (٧/١٩٩) و آن را به بیهقی در الدلائل نسبت می‌دهد.

[٥]- حاکم در المستدرک روایت نموده و می‌گوید: اگر در این حدیث ارسال رخ نداده باشد صحیح است و امام ذهبی با وی موافقت کرده است (٣/٦)؛ و نیز ابن کثیر آن را در البدایة والنهایة (٣/١٨٠) ذکر نموده و به بیهقی نسبت می‌دهد. نگا: حیاة الصحابة (١/٣٣٩)؛ حلیة الأولیاء (١/٣٣).

[٦]- بخاری و شرح آن الفتح، کتاب فضائل الصحابة، باب مناقب المهاجرین وفضلهم (٧/٨)، (ش: ٣٦٥٣)؛ وکتاب مناقب الأنصار، باب هجرة النبي ج، وأصحابه؛ ومسلم، کتاب فضائل الصحابة، باب من فضائل أبی‌بکر الصدیق  س (٤/١٨٥٤)، (ش: ٢٣٨١).

[٧]- بخاری و شرح آن الفتح، کتاب فضائل الصحابة، باب قول النبي  ج: سدوا الأبواب إلا باب أبی‌بکر، (٧/١٢)، (ش: ٣٦٥٤)؛ ومسلم، کتاب فضائل الصحابة، باب فضل أبی‌بکر الصدیق (٤/١٨٥٤)، (ش: ٢٣٨٢).

[٨]- بخاری و شرح آن الفتح، کتاب فضائل الصحابة، باب قول النبي  ج: لو کنت متخذاً خلیلاً (٧/١٧)، (ش: ٣٦٥٦)؛ ومسلم، کتاب فضائل الصحابة، باب فضائل أبی‌بکر الصدیق (٤/١٨٥٥)، (ش: ٢٣٨٣).