اصول و مبانی دعوت در سیرت اصحاب احمد

فهرست کتاب

مبحث ششم: موضع ضمام بن ثعلبه رضی الله عنه در برابر قبیله‌ی بنی‌سعد

مبحث ششم: موضع ضمام بن ثعلبه رضی الله عنه در برابر قبیله‌ی بنی‌سعد

قبیله‌ی بنی‌سعد گروهی را به سرپرستی ضمام بن ثعلبه نزد رسول خدا  ج فرستاد؛ ضمام بن ثعلبه به مدینه رفت و شترش را جلوی در مسجد خوابانیده و او را بست. سپس وارد مسجد شد درحالی‌که رسول الله  ج در میان اصحاب و یارانش نشسته بود. ضمام فردی صبور و بردبار بود. به سوی آن‌ها رفت تا اینکه مشرف به جمع آن‌ها ایستاده و گفت: کدام‌یک از شما محمد است؟ صحابه گفتند: این مردی که چهره‌ی سفید داشته و تکیه زده است.

ضمام به رسول خدا  ج گفت: ای پسر عبدالمطلب؛ پیامبر خدا فرمود: «قَدْ أَجَبْتُكَ» (بگو) می‌شنوم.

ضمام به رسول خدا  ج گفت: من چند سوالی دارم و در آن‌ها سخت‌گیری به خرج می‌دهم، پس از من خشمگین مشو.

رسول خدا  ج فرمود: «سَلَا عَمَّا بَدَا لَك» هرچه می‌خواهی بپرس.

وی گفت: ای محمد، فرستاده‌ات نزد ما آمده و به ما گفته گمان می‌کنی الله تو را فرستاده است؟

رسول خدا  ج فرمود: «صدق» درست گفته است.

ضمام گفت: چه کسی آسمان را آفریده است؟ فرمود: الله. گفت: چه کسی زمین را آفریده است؟ فرمود: الله. گفت: چه کسی این کوه‌ها را بر پا کرده و در آن‌ها قرار داده آنچه قرار داده؟ فرمود: الله. گفت: تو را به کسی که آسمان و زمین را آفریده و این کوه‌ها را بر پا داشته، سوگند می‌دهم، آیا الله تو را فرستاده است؟ فرمود: آری؛ سپس گفت: و فرستاده‌ات بیان داشته که پنج نماز در شبانه روز بر ما واجب است؟ فرمود: «صدق» درست گفته است.

ضمام گفت: به کسی که تو را فرستاده سوگندت می‌دهم، آیا الله تو را بدان امر کرده است؟ فرمود: بله؛ ضمام گفت: و فرستاده‌ات بیان داشته که بر ما واجب است در اموال‌مان زکات بپردازیم؟ فرمود: «صدق» درست گفته است. پس ضمام گفت: به کسی که تو را فرستاده سوگندت می‌دهم، آیا الله تو را بدان امر کرده است؟ فرمود: بله؛ ضمام گفت: و فرستاده‌ات بیان داشته که در هر سال، روزه‌ی ماه رمضان بر ما واجب است. فرمود: «صدق» راست گفته است. ضمام گفت: به کسی که تو را فرستاده سوگندت می‌دهم، آیا الله تو را بدان امر کرده است؟ فرمود: بله؛ ضمام گفت: و فرستاده‌ات بیان داشته که حج بیت الله بر هریک از ما که استطاعت و توانایی آن را داشته باشد، واجب است. فرمود: «صدق» راست گفته است. ضمام گفت: به کسی که تو را فرستاده سوگندت می‌دهم، آیا الله تو را بدان امر کرده است؟ فرمود: بله؛ پس از این سوالات درحالی‌که بازگشت گفت: سوگند به کسی که تو را به حق فرستاده، نه بر این امور چیزی می‌افزایم و نه از آن‌ها چیزی می‌کاهم. پس رسول خدا  ج فرمودند: «لَئِنْ صَدَقَ، لَيَدْخُلَنَّ الْجَنَّةَ» اگر (در آنچه گفت) صادق باشد، قطعا وارد بهشت می‌شود».[٦٧]

پس ضمام به سوی شترش آمده و افسارش را باز کرده و به سوی قومش روانه شد تا اینکه به آن‌ها رسید و گرداگرد او جمع شدند، پس اولین سخنی که گفت این بود: چه زشت هستند لات و عزی؛ (دو بت مشهور عرب)؛ قومش گفتند: ساکت باش ضمام! بترس از برص و پیسی و بترس از جذام، بترس از جنون.

اما ضمام گفت: وای بر شما! آن دو (لات و عزی) نه نفعی می‌رسانند و نه ضرری، براستی الله رسولی فرستاده و کتابی را بر او نازل کرده که شما را از آنچه در آن هستید، نجات می‌دهد؛ من گواهی می‌دهم که معبود بر حقی جز الله نیست، یکتاست و شریکی ندارد و محمد بنده و فرستاده اوست. من با آنچه شما را بدان امر کرده و از آن نهی کرده، نزد شما آمده‌ام.

راوی می‌گوید: به خدا سوگند، پیش از شامگاه آن روز همه‌ی مردان و زنانی که در آن جمع حضور داشتند، مسلمان شدند.

براستی شنیده نشده از میان نمایندگان اقوام مختلف، کسی برتر از ضمام بن ثعلبه باشد.[٦٨]

و این بر حکمت ضمام بن ثعلبه دلالت می‌کند، زیرا او ابتدا از رسول خدا  ج در مورد خالق و آفریننده‌ی مخلوقات سوال نمود. سپس به خداوند متعال سوگند یاد کرد که آیا در دعوای رسالت از سوی خالق این مخلوقات صادق است؟ و چون از رسالت رسول خدا اطلاع یافت، به کسی که او را به حق فرستاده است سوگند یاد کرد.

و این ترتیب نیازمند و برخاسته از حکمتی والا و عقلی استوار و متین می‌باشد؛ و چنین سوال کردن در واقع نشان از روش نیکوی او در سوال کردن و شیوه‌ی زیبای وی در سخن گفتن و ترتیب جملات است.[٦٩]

و به این مقدار نیز اکتفا نکرد بلکه عمل دیگری نیز انجام داد که بر حکمت و صدق و راستی وی در گفته‌اش دلالت می‌کرد. چنان‌که اسلام را بر قومش عرضه کرد و بطلان لات و عزی و عدم نفع و ضرر آن‌ها را بیان نمود و این‌گونه ایمان را در قلوب آن‌ها جای داده و به آن‌ها درس داد که نفع و ضرر تنها از سوی الله متعال است و هر چیزی غیر او در این امر عاجز و ناتوان است؛ و هرچه از رسول الله  ج شنیده بود به آن‌ها منتقل کرد؛ و نتیجه آن شد که قبل از فرارسیدن شب همگی اسلام آوردند. و این بر حکمت ضمام در دعوت قومش به سوی خداوند متعال دلالت می‌کند؛ ضمام در مورد آن‌ها چنین موضع حکیمانه و چنین اسلوب پیروزمندانه و استواری را به خدمت گرفت و این فضل بزرگی برای ضمام و هرآنکه الله   به وی توفیق دعوت حکیمانه عطا کرده، می‌باشد؛ حکمتی که به هرکس داده شده، در حقیقت خیر فراوانی بدو عطا شده است.

[٦٧]- نگا: بخاری و شرح آن الفتح، کتاب العلم، باب ما جاء في العلم (١/١٤٨)، (ش: ٦٣)؛ و مسلم، کتاب الإیمان، باب السؤال عن أرکان الإسلام (١/٤١)، (ش: ١١)؛ و أحمد در المسند (٣/١٤٣)، (٣/١٩٣)؛ و الفاظ این روایت از تمام این روایات ذکر شده است.

[٦٨]- نگا: البدایة والنهایة (٥/٦٠)؛ و سیرة ابن هشام (٤/٣٤٢)؛ و الإصابة في تمییز الصحابة (٢/٢١٠).

[٦٩]- نگا: شرح نووی بر مسلم (١/١٧٠)؛ و فتح الباری (١/١٤٩).