مطلب چهارم: موضع علی رضی الله عنه در غزوهی خیبر
در سال چهارم هجری رسول خدا ج رهسپار خیبر شد و عادت ایشان این بود که چون شبهنگام به قومی میرسید، به آنها نزدیک نمیشد تا اینکه صبح شود. پس چون صبح شد و بامدادان اهل خیبر با سبدها و بیلچهها بیرون آمده و پیامبر را دیدند، گفتند: به خدا سوگند، محمد است، محمد و لشکرش؛ پس رسول خدا ج فرمودند: «اللَّهُ أَكْبَرُ، خَرِبَتْ خَيْبَرُ، إِنَّا إِذَا نَزَلْنَا بِسَاحَةِ قَوْمٍ فَسَاءَ صَبَاحُ الْمُنْذَرِينَ»[٦٠] «الله اکبر، نابود گشت خیبر! ما چون به سرزمین قومی وارد شویم که بیم داده شدهاند، آن روز برای آن قوم بامداد بدی خواهد بود».
چون یهودیانِ خیبر لشکر مسلمانان را دیدند، ترسان و لرزان به قلعههایشان گریختند و پادشاهشان مرحب بیرون آمده و درحالیکه شمشیرش را بالا برده و پایین میآورد میگفت:
قَدْ عَلِمَتْ خَيْبَرُ أَنِّي مَرْحَبُ
شَاكِي السِّلَاحِ بَطَلٌ مُجَرَّبُ
إِذَا الْحُرُوبُ أَقْبَلَتْ تَلَهَّبُ
«خیبر میداند که من مرحبام، سراپا مسلح و قهرمانی باتجربهام زمانیکه جنگ روی آورده و شعلهور گردد».
پس عامر بن اکوع پاسخ وی را چنین داد:
قَدْ عَلِمَتْ خَيْبَرُ أَنِّي عامر
شَاكِي السِّلَاحِ بَطَلٌ مغامر
«براستی خیبر میداند که من عامر هستم، مردی سراپا مسلح و قهرمانی که خود را به کارهای پر خطر، سخت و هولناک وارد میکند».
پس نبرد و پیکار میان آنها آغاز شد و شمشیر مرحب در سپر عامر گیر کرده و عامر که میخواست ضربهای از زیر سپر به وی وارد کند، شمشیر بازگشته به خودش اصابت نمود و شهید شد.[٦١]
رسول خدا ج در روز خیبر فرمود: «لَأُعْطِيَنَّ هَذِهِ الرَّايَةَ غَدًا رَجُلًا يَفْتَحُ اللَّهُ عَلَى يَدَيْهِ، يُحِبُّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَيُحِبُّهُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ»: فردا این پرچم را به مردی خواهم داد که خداوند به وسیلهی او فتح و پیروزی را میسر میگرداند، مردی که الله و رسولش او را دوست دارند و او نیز الله و رسولش را دوست دارد».
با شنیدن این سخن، لشکر اسلام شب را درحالی سپری کرد که در مورد این مساله با یکدیگر سخن میگفتند که پرچم به چه کسی داده میشود. با فرا رسیدن صبح همهی مردم نزد رسول خدا ج رفته و هریک امیدوار بود پرچم به او داده شود. پس رسول خدا ج فرمود: «أَيْنَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ» علی بن ابیطالب کجاست؟ گفته شد: ای رسول خدا، او چشم درد است. فرمودند: «فَأَرْسِلُوا إِلَيْهِ» کسی را به دنبالش بفرستید. چون او را آوردند، رسول خدا ج از آب دهن خود بر چشمان وی مالیده و برای شفای درد چشمانش دعا نمود که درد چشمانش چنان برطرف شد که گویا هیچگاه دردی نداشته است. سپس رسول خدا ج پرچم را به او داده و علی گفت: ای رسول خدا، با آنها بجنگم تا اینکه همچون ما (مسلمان) شوند؟ رسول خدا فرمود: «انْفُذْ عَلَى رِسْلِكَ حَتَّى تَنْزِلَ بِسَاحَتِهِمْ، ثُمَّ ادْعُهُمْ إِلَى الإِسْلامِ، وَأَخْبِرْهُمْ بِمَا يَجِبُ عَلَيْهِمْ مِنْ حَقِّ اللَّهِ فِيهِ، فَوَاللَّهِ لأَنْ يَهْدِيَ اللَّهُ بِكَ رَجُلا وَاحِدًا خَيْرٌ لَكَ مِنْ أَنْ يَكُونَ لَكَ حُمْرُ النَّعَمِ» آهسته برو تا اینکه به محوطهی آنان میرسی، آنگاه آنان را به سوی اسلام دعوت کن و آنچه از حق خدا بر آنها واجب است به اطلاعشان برسان، چون به خدا قسم اگر خداوند به وسیلهی تو یک نفر را هدایت کند، از شتران سرخمو برایت بهتر است.[٦٢]
پس علی پرچم را گرفته و پیکار را آغاز نمود و مرحب خارج شده و میگفت:
«قَدْ عَلِمَتْ خَيْبَرُ أَنِّي مَرْحَبُ شَاكِي السِّلَاحِ بَطَلٌ مُجَرَّبُ إِذَا الْحُرُوبُ أَقْبَلَتْ تَلَهَّبُ».
«براستی خیبر میداند که من مرحب هستم، سراپا مسلح و قهرمانی با تجربهام زمانیکه جنگ روی آورده و شعلهور گردد».
پس علی در پاسخ وی فرمود:
«أَنَا الَّذِي سَمَّتْنِي أُمِّي حَيْدَرَهْ كَلَيْثِ غَابَاتٍ كَرِيهِ الْمَنْظَرَهْ أُوفِيهِمْ بِالصَّاعِ كَيْلَ السَّنْدَرَهْ».
«من آنم که مادرم مرا حیدر[٦٣] (شیر) نامیده است همچون شیران نر با قیافههای ترسناک؛ کافی است اندک تجاوزی از آنان ببینم با پیمانه سندره برایشان پیمانه میکنم».
پس با ضربهی شمشیری که بر سر مرحب وارد کرد، او را کشت و پس از آن فتح و پیروزی بر دستان علی میسر گردید.[٦٤]
خداوند متعال از او راضی باد و او را راضی کند. براستی به قهرمانی بیمانندی دست یافت پس از اینکه رسول خدا حدود ٢٠ روز خیبر را محاصره کرده بود. خداوند متعال فتح خیبر را بر دستان علی میسر نمود و مردم از قلعههایشان خارج شده و در کوچهها میدویدند؛ رسول خدا جنگجویانشان را کشت و زنان و کودکانشان را به اسارت گرفت. در میان اسیران صفیه نیز بود که نزد رسول الله ج آمده و رسول خدا او را آزاد نموده و آزادی وی را مهریهاش قرار داد و اینگونه مادر مومنان شد.[٦٥]
موضعگیریهای علی بسیارند و در آنها حکمت والای او آشکار میگردد، لیکن ذکر همهی آنها در این مختصر نمیگنجد؛ براستی تنها کسی که امید به خدا داشته و جویای قیامت باشد، چنین عملکردی دارد؛ و چون انسان دغدغه و نگرانی وی برای الله ﻷ بوده و قلبش وابسته به خداوند باشد، هر آنچه مولایش دوست داشته باشد، انجام میدهد.
اما حکمت علی در این موضع از چند جهت آشکار گردید:
الف) اینکه فرمود: «آیا با آنها بجنگم تا همچون ما (مسلمان) شوند؟» علی پیش از آغاز جنگ از رسول خدا میپرسد: تا چه وقت جنگ ادامه دارد؟ و این از بزرگترین حکمتها میباشد. زیرا بایستی هدف دعوتگر روشن و واضح بوده و در امر خویش از بصیرت و آگاهی لازم و کافی برخوردار باشد.
ب) اینکه فرمود: «من کسی هستم که مادرم مرا حیدر نامیده است» در واقع یادآوری امری برای مرحب بود. زیرا وی در خواب دیده بود شیری او را میکشد، پس علی با شعری که سرود این مساله را برای وی یادآوری نمود تا او را ترسانده و موجب تضعیف روحیهی وی شده و اینگونه بر کشتن وی غالب آید.
ج) اینکه فرمود: «أُوفِيهِمْ بِالصَّاعِ كَيْلَ السَّنْدَرَهْ».
در واقع این جمله، هم برای ترساندن مرحب بود و هم ذکر این مساله که علی بن ابیطالب دشمنان را از ریشه و اساس برکنده و آنان را ریشه کن نموده و دسته دسته میکشد.
د) و در پایان، با کشتن مرحب به معرکه پایان داده و الله ﻷ به وسیلهی او دشمنانش را شکست داده و مسلمانان را بر آنها پیروز نمود. پس در اول و آخر حمد و ستایش از آن اوست.
[٦٠]- بخاری و شرح آن الفتح، المغازی، باب غزوة خیبر (٧/٤٦٧)، (ش: ٤١٩٧)؛ و مسلم، کتاب الجهاد والسیر، باب غزوة خیبر (٣/١٤٢٧)، (ش: ١٣٦٥)؛ ونگا: زاد المعاد، ابن القیم (٣/٣١٦).
[٦١]- نگا: صحیح مسلم، کتاب الجهاد والسیر، باب غزوة ذی قرد وغیرها، حدیث سلمة بن الأکوع، (٣/١٤٤٠، ١٤٤١)، (ش: ١٨٠٧)؛ و زاد المعاد، ابن القیم (٣/٣١٩).
[٦٢]- بخاری و شرح آن الفتح، کتاب المغازی، باب غزوة خیبر (٧/٤٧٦)، (ش: ٤٢١٠)؛ وکتاب فضائل الصحابة، باب مناقب علی (٧/٧٠)؛ و مسلم فضائل الصحابة، باب من فضائل علی (ش: ٢٤٠٦)، (٤/١٨٧١)، (٣/١٤٤١).
[٦٣]- حیدره به معنای اسد (شیر) میباشد. علی در بدو تولد اسد نامیده شد و مرحب در خواب دیده بود که شیری او را میکشد، لذا علی چنین خود را شیر معرفی کرد تا اینگونه او را ترسانده و موجب تضعیف روحیهی وی شود. شرح نووی بر صحیح مسلم (١٢/١٨٥).
[٦٤]- به روایت مسلم در صحیحش، کتاب الجهاد والسیر، باب غزوة ذی قرد و... (٣/١٤٤١)، (ش: ١٨٠٧)؛ و نگا: زاد المعاد (٣/٣٢١)؛ وحیاة الصحابة (١/٥٤٤).
[٦٥]- نگا: بخاری و شرح آن الفتح، کتاب المغازی، باب غزوة خیبر (٧/٤٦٩)، (ش: ٤٢٠٠، ٤٢٠١)؛ و نگا: البدایة والنهایة (٤/١٨١-١٩١)؛ و ابن هشام (٣/٣٧٨-٣٨٨)؛ و ترجمة علی بن أبیطالب در الإصابة فی تمییز الصحابة (٢/٥٠٧-٥١٠)؛ و البدایة والنهایة (٧/٢٢٢-٢٢٤)؛ و شجاعت علی را بنگر در: حیاة الصحابة، کاندهلوی (١/٥٤١-٥٤٦).