مطلب اول: انفاق نمودن اموال بسیار در راه الله متعال
عثمان از جمله ثروتمندانی بود که خداوند متعال آنان را (از مال دنیا) بینیاز کرده بود. او صاحب تجارت و ثروت و اموال هنگفتی بود، اما این اموال را در راه فرمانبرداری از خداوند متعال و در راستای کسب رضای حضرت حق استفاده نمود و اینگونه در هر امر خیری سبقت گرفت چنان که انفاق میکرد و از فقر و تنگدستی نمیترسید.
اکنون تنها به نمونههایی از انفاق عثمان در راه الله متعال اشاره میکنیم:
الف) زمانیکه رسول خدا ج وارد مدینه شد، متوجه شد در مدینه آب شیرین اندک بوده و منبع آن فقط چاه رومه میباشد. پس رسول خدا ج فرمودند: «مَنْ يَشْتَرِي بِئْرَ رُومَةَ فَيَجْعَلَ دَلْوَهُ مَعَ دِلاَءِ الْمُسْلِمِينَ بِخَيْرٍ لَهُ مِنْهَا فِي الْجَنَّةِ؟»[٤١] «چه کسی چاه رومه را خریده و پس از آن سطل خویش را همچون سطلهای مسلمانان قرار داده (چاه را در اختیار مسلمانان قرار میدهد) و برای وی بهتر از آن در بهشت باشد؟» و نیز فرمودند: «مَنْ حَفَرَ بِئْرَ رُومَةَ فَلَهُ الْجَنَّةُ»[٤٢] «هرکس چاه رومه را حفر کند، پاداش وی بهشت خواهد بود».
پیش از ورود رسول خدا ج به مدینه، هرکس از آب رومه استفاده میکرد باید بهای آن را میپرداخت؛ هنگامیکه مهاجران به مدینه رسیدند آبی برای خوردن نیافتند. مردی از بنیغفار صاحب چاهی بود که به آن رومه گفته میشد و هر سطل آن را به ازای یک مد گندم یا دیگر حبوبات و میوهجات میفروخت.
رسول خدا ج به وی فرمودند: «تبِيعنِيها بِعَيْنٍ فِي الْجَنَّةِ» «آن را در برابر چشمهای در بهشت میفروشی؟» وی گفت: ای رسول خدا، من و خانوادهام درآمدی جز آن نداریم. چون این خبر به عثمان رسید، چاه را به قیمت سی و پنج هزار درهم خرید. سپس نزد رسول خدا ج آمده و گفت: آیا پاداشی را که برای صاحب چاه قرار دادی (بهشت در عوض چاه) برای من نیز قرار میدهی؟ رسول خدا ج فرمود: آری، عثمان گفت: آن را در اختیار مسلمانان قرار میدهم».[٤٣]
و گفته شده: چاه رومه متعلق به فردی یهودی بود که آب آن را به مسلمانان میفروخت و عثمان آن را به بیست هزار درهم خرید و در اختیار ثروتمند و فقیر و در راه مانده قرار داد.[٤٤]
ب) پس از اینکه رسول خدا ج در مدینه مسجدالنبی را بنا نمود و مسلمانان در آن جمع میشدند تا نمازهای پنجگانه را خوانده و سخنان رسول خدا را بشنوند - که در آنها اوامر و نواهی صادر میشد - و در مسجد امور دینشان را فراگرفته و از آنجا روانه غزوات شده و سپس به آن بازگردند؛ مسجدالنبی نیاز به وسعت بیشتری داشت و با توجه به اینکه نشات همهی این امور از مسجد بود، مسجد دیگر گنجایش همهی مردم را نداشت، پس رسول خدا ج برخی از صحابه را تشویق نمود تا قطعهی زمین کنار مسجد را خریده و به مسجد اضافه شود تا اینکه مسجد وسعت یابد، پس فرمودند: «مَنْ يَشْتَرِي بُقْعَةَ آلِ فُلاَنٍ فَيَزِيدَهَا فِي الْمَسْجِدِ بِخَيْرٍ لَهُ مِنْهَا فِي الجَنَّةِ؟» «هرکس قطعه زمین آل فلان را خریده و به مسجد اضافه کند، پاداشی بهتر از آن برای وی در بهشت میباشد». پس عثمان از اصل مال خویش[٤٥] آن را به قیمت بیست و پنج هزار درهم یا بیست هزار درهم خریده و به مسجد اضافه نمود.[٤٦] و اینگونه عثمان بن عفان در توسعه مسجد برای مسلمانان نقش محوری داشت؛ که خداوند از او راضی باد و او را راضی کند.[٤٧]
ج) زمانیکه رسول خدا ج تصمیم گرفت برای غزوهی تبوک حرکت کند، ثروتمندان صحابه را به بذل و بخشش در راه خدا تشویق نمود تا اینکه جیشالعسرة تجهیز شود؛ سپاهی که رسول خدا ج آن را برای جنگ با روم ترتیب داده بود، پس هریک از صحابه که اموالی داشت، برحسب توانایی خود انفاق نمود. اما در این میان بزرگترین انفاق از سوی عثمان بود، انفاقی که هیچکس مانند آن انفاق نکرد؛ چنانکه در تاریخ ثبت شده، عثمان در این غزوه سیصد شتر با همهی بار و بنهاش انفاق نموده و با هزار دینار به خانه رسول خدا ج آمده و آنها را در اختیار ایشان قرار داد و رسول خدا ج درحالیکه آنها را در خانه زیرورو میکرد، فرمود: «مَا ضَرَّ عُثْمَانَ مَا عَمِلَ بَعْدَ هَذَا الْيَوْمِ»: «پس از امروز عثمان هر عملی انجام دهد زیان نخواهد دید». و این را چند بار تکرار فرمود.[٤٨]
براستی این انفاق بزرگی است که بر صدق عثمان و قوت ایمان و اشتیاق وی نسبت به پاداش خداوند و ترجیح آخرت بر دنیا نزد وی دلالت میکند؛ براستی به ثوابی بزرگ و پاداشی که پس از آن پاداشی نیست دست یافت، آنجا که رسول خدا ج فرمود: «مَنْ جَهَّزَ جَيْشَ الْعُسْرَةِ فَلَهُ الْجَنَّةُ»:[٤٩] «هرکس جیشالعسرة را تجهیز کند پاداش وی بهشت است».
[٤١]- نسائی، کتاب الوصایا، باب وقف المساجد (٦/٢٣٥)، (ش: ٣٦٠٥)؛ و نگا: صحیح النسائی (٢/٧٦٦)؛ و ترمذی، المناقب، باب مناقب عثمان (٥/٦٢٧)، (ش: ٣٦٩٩)؛ و نگا: صحیح الترمذی، (٣/٢٠٩)؛ وتحفة الأحوذی (١٠/١٩٦)؛ و فتح الباری (٧/٥٤).
[٤٢]- بخاری و شرح آن الفتح، کتاب الوصایا، باب إذا وقف أرضاً أو بئراً (٥/٤٠٧)، (ش: ٢٧٧٨)، (٧/٥٢)، (٨/١١١)؛ و نگا: تاریخ الخلفاء، سیوطی، ص١٥١.
[٤٣]- این داستان را ابن حجر در فتح الباری (٥/٤٠٧) ذکر نموده و آن را با سندش به بغوی در «الصحابة» نسبت میدهد؛ ونگا: تحفة الأحوذی شرح سنن الترمذی (١٠/١٩٦).
[٤٤]- نگا: تحفة الأحوذی شرح سنن الترمذی (١٠/١٩٠)؛ و أعلام المسلمین، خالد البیطار (٣/٣٩)؛ و فتح الباری (٥/٤٠٨).
[٤٥]- ترمذی، کتاب المناقب، باب مناقب عثمان (٥/٦٢٧)، (ش: ٣٧٠٣)؛ و نگا: صحیح الترمذی (ش: ٣٢٠٩)؛ و النسائی، کتاب الوصایا، باب وقف المساجد (٦/٢٣٥)، (ش: ٣٦٠٦).
[٤٦]- نسائی، کتاب الوصایا، باب وقف المساجد (٦/٢٣٤)، (ش: ٣٦٠٥)؛ و نگا: صحیح النسائی (٢/٧٦٦).
[٤٧]- نگا: فتح الباری (٥/٤٠٨)؛ و أعلام المسلمین، خالد البیطار (٣/٤١).
[٤٨]- ترمذی، کتاب المناقب، باب مناقب عثمان (٥/٦٢٦)، (ش: ٣٧٠٠) و حاکم آن را روایت و صحیح دانسته و ذهبی با وی موافقت کرده است (٣/١٠٢)؛ و نگا: فتح الباری شرح صحیح بخاری (٧/٥٤)، (٥/٤٠٨)، (٨/١١١)؛ وسیرة ابن هشام (٤/١٧٢)؛ والبدایة والنهایة (٥/٤)، (٧/٢٠١)؛ و تاریخ الخلفاء، سیوطی، ص١٥١؛ وحیاة الصحابة (٢/٢٦٤، ٢٦٥)؛ ونگا: صحیح الترمذی (٣/٢٠٨، ٢١٠)؛ وتاریخ إسلامی، محمود شاکر (٣/٢٢٣)، (٢/٣٥٣).
[٤٩]- بخاری و شرح آن الفتح، کتاب الوصایا، باب إذا وقف أرضاً أو بئراً (٥/٤٠٧)، (ش: ٢٧٧٨)؛ وپیشتر تخریج آن گذشت؛ و نگا: البدایة والنهایة (٧/٢٠١).