مطلب سوم: انفاق مالش در راه خدا
زمانیکه ابوبکر س اسلام آورد، از توانگرترین و ثروتمندترینهای قریش بود؛ وی اموال فراوانی داشت چنانکه روزِ اسلام آوردن چهل هزار درهم یا دینار در منزل داشت. اما زمانیکه ایمان آورد همهی اموال و داراییاش را در راه فرمانبرداری و طاعت خداوند متعال به کار گرفت که به نمونههایی از آن اشاره میکنیم:
الف) انفاق در راه آزادی بردگان:
ابوبکر س بردگان زیادی را آزاد کرد که از میان آنها ٧ برده در تاریخ ذکر شده است: بلال، عامر بن فهیره، زنیرة، الهندیه و دخترش که این مادر و دختر از آنِ زنی از بنیعبدالدار بودند و کنیز بنی مومل و ام عبیس که خداوند از همگی آنان راضی باد.
اما بزرگترین جرم این بردگان اسلام آوردن بود که به خاطر آن به شدت شکنجه میشدند، پس الله متعال به وسیلهی ابوبکر صدیق آنان را نجات داده و اینگونه ابوبکر اموال و داراییاش را در خدمت اسلام و مسلمانان انفاق میکرد.[٩]
ب) جمعآوری تمام اموال در روز هجرت برای انفاق به رسول الله ج
زمانیکه رسول خدا ج تصمیم گرفت به مدینه هجرت کند، ابوبکر صدیق بخشی از اموالش را که باقی مانده بود برداشته و با رسول خدا همراه شده و کمترین مالی برای خانوادهاش به جای نگذاشت؛ از اسماء دختر ابوبکر روایت است که میگوید: «زمانیکه رسول الله ج برای هجرت خارج شده و ابوبکر نیز با آنحضرت همراه شد، ابوبکر تمام اموالش را که پنج هزار یا شش هزار درهم بود، برداشته و همراه رسول خدا ج راه هجرت را در پیش گرفت».
اسماء میگوید: «پس از این پدربزرگم ابوقحافه که بیناییاش را از دست داده بود وارد خانه شده و گفت: به خدا سوگند گمان میکنم ابوبکر گذشته بر جفایی که در حق خود کرده، تمام ثروتش را با خود برده و شما را هم در مشقت انداخته است». اسماء گفت: «چنین نیست پدربزرگ، بلکه پدر برای ما خیر زیادی گذاشته است».
اسماء میگوید: «مقداری سنگریزه در طاقچهای گذاشتم که پدرم پولهایش را آنجا میگذاشت و پارچهای رویش انداخته و دست پدربزرگم را گرفتم و گفتم: دستتان را روی این پولها بگذارید. او دستش را روی پارچه گذاشت و گفت: حال که ابوبکر برای شما پولی گذاشته مشکلی نیست. با این پولها زندگی شما میگذرد».
اسماء میگوید: به خدا سوگند که پدرم چیزی برای ما نگذاشته بود و من فقط میخواستم پدربزرگ پیرم را آرام کنم»[١٠]
ج) صدقه دادن همهی اموال در غزوهی تبوک:
از عمر بن خطاب س روایت است که میگوید: «رسول خدا ج ما را به صدقه دادن امر نمود و این امر زمانی بود که من اموالی داشتم. پس با خود گفتم: اگر روزی از ابوبکر پیشی بگیرم، آن روز امروز است. امروز از او سبقت میگیرم. از اینرو با نیمی از اموالم نزد رسول خدا ج آمدم. رسول خدا ج فرمودند: «مَا أَبْقَيْتَ لِأَهْلِكَ؟» «برای خانوادهات چه باقی گذاشتی؟» گفتم: به اندازه این اموال نیز برای آنها (در خانه) گذاشتم. عمر میگوید: ابوبکر با همهی اموالی که داشت نزد رسول الله ج آمد. رسول خدا ج به وی فرمود: «مَا أَبْقَيْتَ لِأَهْلِكَ؟» «برای خانوادهات چه باقی گذاشتی؟» ابوبکر گفت: برای آنها الله و رسولش را باقی گذاشتم. گفتم: به خدا سوگند در هیچ امری، هرگز از ابوبکر پیشی نمیگیرم».[١١]
براستی ابوبکر سزاوارترین مردم در مصداق این آیه میباشد که خداوند متعال میفرماید: ﴿وَسَيُجَنَّبُهَا ٱلۡأَتۡقَى١٧ ٱلَّذِي يُؤۡتِي مَالَهُۥ يَتَزَكَّىٰ١٨ وَمَا لِأَحَدٍ عِندَهُۥ مِن نِّعۡمَةٖ تُجۡزَىٰٓ١٩ إِلَّا ٱبۡتِغَآءَ وَجۡهِ رَبِّهِ ٱلۡأَعۡلَىٰ٢٠ وَلَسَوۡفَ يَرۡضَىٰ٢١﴾[الليل: ١٧-٢١]، «(و لیکن پرهیزگارترین (انسانها) از آن (آتش هولناک) به دور داشته خواهد شد. آن کسی که دارائی خود را (در راه خدا خرج میکند و) میدهد تا خویشتن را پاکیزه دارد. هیچ کسی بر او حق نعمتی ندارد تا (بدین وسیله به نعمتش پاسخ گوید و از سوی او آن) نعمت جزا داده شود. بلکه تنها هدف او جلب رضای ذات پروردگار بزرگوارش میباشد. قطعاً (چنین شخصی، از کارهائی که کرده است) راضی خواهد بود و (از پاداشهائی که از پروردگار خود دریافت میدارد) خوشنود خواهد شد».[١٢]
[٩]- نگا: سیرة ابن هشام (١/٣٤٠)؛ والإصابة فی تمییز الصحابة (٢/٢٤٣)؛ والکامل في التاریخ، ابن أثیر(٢/٢٩٠)؛ والبدایة والنهایة (٣/٥٨)؛ وتاریخ الخلفاء للسیوطی، ص ٣٨.
[١٠]- به روایت أحمد (٦/٣٥٠)؛ و هیثمی در مجمع الزوائد (٦/٥٩) میگوید: و رجال أحمد رجال صحیح میباشند بجز ابن إسحاق، که به سماع وی تصریح کرده است؛ و همچنین آن را به طبرانی نسبت داده است. نگا: البدایة والنهایة (٣/١٧٩)؛ و تاریخ الخلفاء، سیوطی ص٣٩؛ و حیاة الصحابة، کاندهلوی (٢/١٦٤).
[١١]- به روایت ترمذی، کتاب المناقب، باب مناقب أبیبکر وعمر (٥/٦١٤)، (ش: ٣٦٧٥)؛ و امام ترمذی میگوید: «این حدیث حسن صحیح است».، و أبوداود در کتاب الزکاة، باب الرخصة فی ذلك - أي الرخصة في إخراج المال له (٢/١٢٩)، (ش: ١٦٧٨)؛ و دارمی در کتاب الزکاة، باب الرجل یتصدق بجمیع ما عنده (١/٣٢٩)، (ش: ١٦٦٧)؛ و حاکم آن را بر اساس شرط مسلم صحیح دانسته و امام ذهبی با وی موافقت کرده است. (١/٤١٤)؛ و أبونعیم در الحلیة (١/٣٢) آن را ذکر نموده است.
[١٢]- دیدگاه بسیاری از مفسران چنین است که این آیات در مورد ابوبکر صدیق نازل شد، چنان که حتی برخی از آنها اجماع مفسران در این مورد را ذکر نمودهاند. نگا: تفسیر ابن کثیر(٤/٥٢٢).