مطلب ششم: شجاعت پیامبر گرامی صلی الله علیه وسلم
یکی از بارزترین دلایل شجاعت پیامبر گرامی ج این است که دعوتش را به تنهایی آغاز کرد و در برابر کفار و سرداران قریش مقاومت نمود تا اینکه الله تعالی، او را پیروز گردانید. رسول اکرم ج هیچگاه نگفت: من، تنهایم و همه مردم در برابرم ایستادهاند؛ بلکه بر الله توکل نمود و مردم را آشکارا به دین حق فرا خواند. وی، شجاعترین مردم بود و از همه آنان، قاطعیت بیشتری داشت. در مواضعی که سایر مردم، فرار میکردند، ایشان، ثابت قدم میماند. شجاعت ایشان ج در غزوه بدر آنگاه که با لشکری که سه برابر لشکر مسلمانان بود دلیرانه ایستاد، در غزوه احد وقتی اشاعه شهادت رسول اکرم ج پخش شد و مردم از میدان معرکه فاصله گرفتند ایشان ج شجاعانه ایستاد و هراسی به خود راه نداد، در غزوه احزاب در مقابل لشکر ده هزاری مشرکان و خطر عهدشکنان قبایل یهود دلیرانه ایستاد، در غزوه حنین هنگامی که مسلمانان پشت کردند و برگشتند، پیامبر اکرم ج همچنان مرکبش را به سوی کفار میراند و مردم را به برگشت صدا میزد، اگر همچو قائد شجاع و با ثبات و صبور در مقابل لشکر دشمن قرار نمیداشت لشکر اسلام هرگز پیروز نمیشدند. [الرسول القائد از محمود شیت خطاب ١/٤٣٦]
آری شجاعت والای پیامبر اکرم ج از روزهای نخستین دعوت آشکار بود ایشان به تنهایی با مشرکان موضوعی را در میان میگذاشت و از مسئلهای سخن میگفت که عقلهایشان آن را نمیپذیرفت و ترس از رویارویی با مشرکان و اعتراض و مسخره آنان ایشان را از آشکار نمودن این قضیه باز نداشت و با این عمل برای امت خود شگفتترین و زیباترین نمونههای آشکار کردن حق در برابر باطل را با شجاعت تام ارائه داد؛ گرچه آنها بر ضد حق متحد و منسجم گردیده بودند و برای جنگ با او تمام توان و نیروی خود را به کار گرفته بودند.
شجاعت در میدان معرکه:
علی س میگوید: در جنگ بدر خود را در حالی یافتم که ما به پیامبر ج پناه میبریم و او نزدیکترین فرد ما به دشمن بود و در آن روز شجاعترین فرد ما پیامبراکرم ج بود. [مسند امام احمد (٦٥٤)]
در جنگ احد، پیامبر اکرم ج در این جنگ به شدت مجروح گردید، چهره مبارکش خونین شد، دندانهایش شکست و از ناحیه سر به شدت آسیب دید و اینگونه صبر و ثبات و شجاعتش در این نبرد سنگین، به نمایش درآمد و هویدا گردید.
سهل بن سعد س از آن روز بزرگ و از زخمی شدن پیامبر اکرم ج سخن به میان آورد و گفت: به الله سوگند، من میدانم که چه کسی زخم رسول الله ج را شستشو میداد و چه کسی آب میریخت و زخم آن جناب ج با چه چیزی مداوا گردید. علی بن ابی طالب س آب میریخت و فاطمه ل زخم را شستشو میداد. هنگامی که فاطمه ل متوجه شد آب، باعث افزایش خونریزی میشود، قطعهای حصیر برداشت و آن را سوزاند و بر زخم گذاشت. در نتیجه، خونریزی متوقف شد. [صحیح مسلم (١٧٩٠)]
عباس بن عبدالمطلب س رسول الله ج را در نبرد حنین چنین توصیف مینماید: هنگامی که مسلمانان پشت کردند و برگشتند، پیامبر اکرم ج همچنان مرکبش را به سوی کفار میراند. من که افسار مرکبش را به دست داشتم، سعی مینمودم که آن را نگه دارم تا به سرعت پیش نرود. در این اثنا پیامبر اکرم ج میفرمود: «أَنَا النَّبِيُّ لَا كَذِبْ، أَنَا ابْنُ عَبْدِ الْمُطَّلِبْ» یعنی: «من، پیامبری هستم که دروغ نمیگوید؛ من، فرزند عبدالمطلب هستم». [صحیح مسلم (١٧٧٦)]
و در بازگشت از غزوۀ ذاتالرقاع، پیامبر اکرم ج و یارانش قصد قیلوله و استراحت در درهای دارای درختان خاردار نمودند. هر کسی زیر درختی به استراحت پرداخت. رسول اکرم ج نیز در گوشهای زیر درختی خوابید. جابر بن عبدالله س میگوید: ما هنوز زیاد نخوابیده بودیم که متوجه شدیم، رسول الله ج ما را فرا میخواند. وقتی نزد ایشان گرد آمدیم، بادیه نشینی را در حضور ایشان دیدیم. رسول الله ج فرمود: این مرد در حالی که من خوابیده بودم، شمشیر مرا برداشته بود و گفت: چه کسی تو را از دست من نجات میبخشد؟ من گفتم: الله و اکنون او اینجا نشسته است... جابر س میگوید: رسول الله ج او را سرزنش و تهدید ننمود. اسم آن مرد بادیهنشین غورث بن حارث بود». [صحیح بخاری (٢٩١٠)]
بلی اوج شجاعت شگفت انگیز رسول گرامی ج در جنگها هنگامی نمایان میشد که ایشان خود فرماندهی جنگها را بر عهده میگرفت و در میدان کارزار فرو میرفت و مسلمانان را به جنگ در راه الله و برای پیروزی رسالتی که بر عهده گرفته بود و به آن ایمان آورده بود تشویق میکرد. ایشان هیچ وقت از میدان جنگ و نبرد فرار نکرد. حتی در جنگ احد وقتی که بیشتر مسلمانان شکست خورده بودند، ایشان ثابت قدم همچنان در برابر تیر باران دشمنان ایستاده بود و میجنگید و مبارزه میکرد.
شجاعت در غیر جنگ:
انس بن مالک س دربارۀ شجاعت پیامبر گرامی ج در غیر جنگها میگوید: پیامبر ج بهترین و شجاعترین فرد مردم بود. شبی مردم مدینه ترسیدند. به همین دلیل به سوی منبع آن صدا رفتند. پیامبر ج در حالی که خبر را کسب کرده بود به سویشان آمد. در حالی که سوار بر اسب زین نشده ابو طلحه بود و شمشیری به گردن داشت فرمود: «لَمْ تُرَاعُوا لَمْ تُرَاعُوا». «نترسید نترسید» سپس فرمود: «وَجَدْنَاهُ بَحْرًا» أَوْ قَالَ: «إِنَّهُ لَبَحْرٌ»: «این اسب خیلى سریع بود». یعنی مردم مدینه با شنیدن این صدای عجیب ترسان از خانه خارج میشوند تا بدانند چه اتفاقی افتاده است.
آنان پیامبر ج را میبینند که به تنهایی بر روی اسپی بدون زین از جانب صدا به سوی آنها میآید و آنها را آرام مینماید. زیرا شرایط این گونه سرعتی را میطلبید. همچنین شمشیرش را به گردنش آویخته بود. زیرا ممکن است به کاربرد آن نیاز باشد. به آنها گفت اسپی که همراهش بود نامش بحر یعنی دریا بود به عبارت دیگر سریع بود. بنابراین پیامبر ج منتظر خروج مردم نماند تا برای کسب خبر همراه ایشان بیایند.
و قبل از رفتن بسوی غزوه احد پیامبر اکرم ج با یارانش مشورت کرد. آنان معتقد به جنگیدن خارج مدینه بودند. اما پیامبر ج نظر دیگری داشت. نظر آنها را پرسید. اصحاب ج از نظرشان پشیمان شدند. زیرا پیامبر ج نظر دیگری داشت. انصار گفتند: ما نظر پیامبر ج را رد کرده و به کناری نهادهایم. به همین دلیل به پیش ایشان رفتند و گفتند: هر چه شما دستور دهید انجام میدهیم. پیامبر گرامی ج فرمود: «إِنَّهُ لَيْسَ لِنَبِيٍّ إِذَا لَبِسَ لَأْمَتَهُ أَنْ يَضَعَهَا حَتَّى يُقَاتِلَ» [مسند احمد (١٤٧٨٧)]. «برای هیچ پیامبری شایسته نیست که هر گاه برای دفاع از امتش لباس جهاد بر تن کند سپس آنرا از تن در آورد، تا اینکه با دشمنان بجنگد».