سیرت اخلاقی رسول گرامی صلی الله علیه وسلم

فهرست کتاب

دکتر واکستون دانشمند ایتالیایی

دکتر واکستون دانشمند ایتالیایی

دکتر واکستون کوستا دانشمند ایتالیایی نوشته است: «اگر کسی از من بپرسد [حضرت] محمد که این همه مورد ستایش تو واقع شده است، کیست؟ با کمال احترام و ادب خواهم گفت: این مرد نامی و سرور بی‌مانند، کسی است که علاوه بر اینکه فرستاده‌ خداوند بود، رییس و بزرگ حکومت اسلامی و واضع شریعت بی‌مانند آن است و همان‌طور که آن حکومت، مرجع و پناه تمام مسلمانان و حامی مصالح اجتماعی‌شان بود، خود [حضرت] محمد، بانی و مؤسس آن، نیز به تمام معنی کلمه، بزرگ‌ترین پیشوا و فرمانده‌ سیاسی بود. سیادت و فرماندهی‌ای او در عالی‌ترین و بزرگ‌ترین مظاهر فرماندهی‌ای که بشر تجربه کرده‌است، تجلی می‌کرد و در حقیقت، نظیر و مانندی برای او نبوده و نیست. پس اگر محمد  ج نمونه‌ راستی و درستی و مجسمه‌ حقیقت نبود و حایز بلندترین مقام‌های سیاست دینی نمی‌شد و سزاوار فرمانروایی واقعی نبود و سراسر وجودش اخلاص، استقامت، پاکی و جان‌فشانی در راه نجات ملت خود و پیشرفت آن مبدأ عالی که آورد و آن دین بی‌مانند که به سوی آن فرا می‌خواند، نبود و اگر برای ترویج آن فکر بی‌مانند گام برنمی‌داشت، خلاصه آنکه اگر [حضرت] محمد دارای آن مزایا نمی‌بود و بدخو و سنگدل بود، قطعاً یارانش او را ترک می‌کردند و پیروانش پراکنده می‌شدند.

اما این پیغمبر بزرگوار که مجسمه‌ مردانگی و تقوا است و برای پیروان و یاران خود بهترین سرمشق بود، یک راه مقدس و پاک و بسیار عالی و منزه از هر آلایشی را در پیش گرفت و به همین جهت، مستحق اعتماد یاران و پیروانش شد و بر اثر همین مبادی اخلاقی بود که اقوام جاهلیت از پی او روان شدند، در برابر خواستش سر فرود آوردند وی نیز پیش افتاد و آن جماعات را در راه راست به سوی رستگاری و سعادت به ساحل سلامت و آسایش، یعنی: به سوی خدای یگانه، سوق داد. محمد  ج قوم خود را به خداپرستی و اطاعت پروردگار فرا خواند و آنان را به عبادت خدای بخشاینده رهبری فرمود.

در اینجا می‌خواهیم بدانیم که خداوند به محمد چه دستوری داده و چه مأموریتی به وی محول کرده بود؟ او به پیغمبر و فرستاده‌ بزرگوار خود فرموده بود که راه راست و رستگاری در پیش گیرد و در جاده‌ای که خیر و صلاح ملت اوست، گام بردارد؛ اما نه، من از این گفته پوزش می‌طلبم؛ زیرا او مأمور بود در جاده‌ای حرکت کند که به خیر و صلاح عموم بشر و تمام بندگان و آفریدگان خدا منتهی شود و تردیدی نیست که اقدام به چنین عمل بزرگ و پرسودی غالباً مستلزم یک زحمت و کوشش فوق العاده و صبر و حوصله‌ بزرگی است و فداکاری و جانبازی بی‌مانندی می‌طلبد و البته غیر از پیامبران الهی نیز، هرکسی که اقدام به چنین عملی نماید، باید تن به این سختی و فداکاری بدهد.

پس اگر محمد  ج از پیغمبران اولوالعزم و یا از مردم باعزم و اراده نبود و سمبل مردانگی، صبر، بردباری، صاحب فداکاری و از خودگذشتگی حقیقی نمی‌بود؛ اگر با آن نیت پاک و مقدس قیام نمی‌کرد، بی‌تردید این بار سنگین کمرش را خم می‌کرد؛ اما او کسی بود که دارای فکری صائب بود و چون راهنمایی مردم را عهده‌دار شد، آنان را به سر منزل رستگاری رساند و از روی عزم، اراده و بصیرت، گام برداشت و به عهد خود وفا کرد.

به همین جهت پیروانش در راهش از چیزی دریغ نکردند و بهترین گواه بر اینکه محمد مورد کمال اعتماد و اطمینان یاران خود بود، این است که در اوقات سختی و پیش‌آمدهای بزرگ چون آنان را به یاری و فداکاری می‌طلبید، همه اجابت می‌کردند و ضمن پیش‌دستی‌کردن برهم، برای جان‌نثاری از یکدیگر سبقت می‌جستند و چه گواهی‌ای برای راستی این مدعا، بهتر و عالی‌تر از دو واقعه‌ی بدر و احد است؟ آری! در این دو جنگ است که فداکاری و از خودگذشتگی یاران محمد آشکار می‌گردد؛ زیرا مشاهده می‌کنیم به مجرد اینکه محمد عازم می‌شود، همه در رکابش به سوی میدان [نبرد] می‌شتابند و برای اجرای اوامرش آماده می‌شوند و کسی سرپیچی نمی‌کند و همه با کمال میل و از روی رغبت و صدق نیت و طیب خاطر، عازم میدان جهاد می‌شوند.

غیر از این، باز گواه دیگری هست که بیانگر علاقه‌ خاطر و اطاعت محض یاران محمد  ج از پیشوای خود و پیروی از کسی است که بارها با بصیرت و عقل و اندیشه‌ خود و برای مصلحت، نقشه‌ای طرح می‌کرد که کاملاً با نقشه و فکر یاران و پیروان فداکارش مخالف بود. اما آیا تصور می‌کرد که با اینکه نقشه‌اش با آنان تفاوت داشت، از او رویگردان می‌شدند و یا با فکرش به مخالفت برخاسته و در برابر نظرش اظهار نظر و یا مقاومتی می‌کردند؟

خیر! چنین تصوری کاملاً غلط و اشتباه است؛ زیرا چنین امری ابداً نبوده و کسی خیالش را هم نمی‌کرده است و باید دانست که این خودداری از اعتراض و مقاومت، بر اثر ترس و بیم نبوده است و به کینه و دشمنی نیز نمی‌انجامید و در باطن نیز اعتراضی به رأی و عقیده‌ او وجود نداشته است، پس باید گفت: تسلیم بودن و اطاعت آنان فقط در اثر ایمان و عقیده به محمد  ج بوده است. آنان معتقد بودند آنچه را [حضرت] محمد انجام می‌دهد، کاملاً صحیح است و عقول آنان از درک مقاصد عالیه‌اش قاصر است.

افزون بر این، اذهان‌شان از هرگونه شک و شبهه‌ای نسبت به او منزه بود و به تصرفات و اقداماتش ایمان داشتند. این گروه هیچ شک و شبهه‌ای در اقدامات و تصرفاتش نداشتند و نسبت به او یک اعتماد، اعتقاد و اطمینان بی‌پایان داشتند و مطمئن بودند که پیشوای بزرگوارشان در هرکاری خیر، صلاح و سعادت‌شان را در نظر دارد و هیچگاه فکر و نقشه‌ای غلط نبوده و [همیشه] تیرش کاملاً به هدف خورده است، گذشته از این، ایمان داشتند که این پیغمبر گرامی، منظوری جز تأمین مصالح عمومی ندارد و هدفش این است که حافظ، نگهبان اسلام و پاسدار عظمت آن باشد و جز سعادت و آزادی نوع بشر چیزی نمی‌خواهد و تمام افراد بشر در نظرش یکسانند و به همین جهت برای آزادی همه می‌کوشد، پس بنابر همین اعتمادها و احساسات پاک و بی‌آلایش بود که پیروان و یاران محمد  ج زمام اختیار خود را به دستش سپردند و به رهبری‌اش گردن نهادند و در برابر اراده و خواستش مطیع محض شده و از خود هیچ اظهارنظری نکردند و در اجرای اوامرش لحظه‌ای متردد نشدند.

آری! در تمام مراحل، حتی در اموری که به نظرشان غریب می‌آمد، از او اطاعت کردند و از جمله‌‌ این اقدامات عجیب و غیر مأنوس، همان پیمان دوستی‌ای است که محمد با قریش بست (اشاره به پیمان حدیبیه است) این پیمان که برخلاف انتظار یارانش بود، بی‌اندازه در نظر مسلمین، عجیب به نظر می‌رسید، اما طولی نکشید که حقیقت ظاهر شد و همه دانستند که فکر صائب محمد  ج در آن روز، بهترین نقشه را طرح کرده بود؛ زیرا آن پیمان به بهترین و بزرگ‌ترین پیروزی‌ها برای محمد انجامید و مسلمانان را به فتح بزرگی نایل کرد و در کنار اینکه یکی از بزرگ‌ترین پیروزی‌های سیاسی‌ای بود که تاریخ به خود دید، فتحی است که تنها محمد افتخار آن را داشته است، پس باید با صدای رسا گفت: این پیغمبر گرامی، نماد سیاست دینی و بدون هیچ شبهه و گفت و گویی، بزرگ‌ترین و شریف‌ترین مردان سیاسی است.

در این هنگام که این واقعه‌ تاریخی و پیروزی سیاسی را تقریر می‌کنم، میل دارم یک حقیقت دیگری نیز گفته باشم و آن این است که: سیاست محمد  ج و روشی که در پیش گرفت، خیلی برتر و مقدس‌تر از سیاست حزب‌بازی امروزی است و می‌توان گفت: برعکس آن است، زیرا سیاست حزبی که امروز اروپا در آتش آن می‌سوزد و تمام احزاب را فراگرفته است و نمی‌توان حزبی یافت که از این بیماری واگیر سالم مانده باشد، جز به مصالح شخصی و منافع فردی اهمیت نمی‌دهد و سیاستمداری که امروزه در رأس حزبی قرار دارد، جز مرام حزبی خود، منظور و مقصودی ندارد و به همین جهت است که ناچار باید تابع و مطیع هوس‌های اعضای حزب باشد و رضایت‌شان را جلب و مرام و مقصودشان را تقویت کند، زیرا جایگاه سیاسی خود را مدیون‌شان دانسته و جز آنان پشتیبانی ندارد!

اما سیاستمدار دینی کاملاً برخلاف اوست و با همان مرام‌ها و اهداف عالی‌ای که دارد، مقام و منزلتش بسیار فراتر از سیاستمداران حزبی است، زیرا او نه تنها مصالح ملت و قوم خود، بلکه مصالح عمومی بشر را مدنظر دارد و کمک به آنان و تهیه‌ وسایل سعادتشان را بالاتر از هرچیز می‌شمارد و در اعمال خود و پیشرفت مرامش جز از خداوند عالم استمداد نمی‌کند (نمی‌جوید] و هیچ برنامه‌ای جز پیروی از اوامر خداوندی و رفتار مطابق با شرع مقدس ـ که مبتنی بر دوستی، برادری، برابری، شفقت و رحمت برای تمام آفریدگان است ـ ندارد و همین مزیتی است که محمد، سرور کاینات، بر تمام مردم داشته است.

گذشته از این، سیاستمدار حزبی بر اساس مرام و آیین‌نامه‌ حزبی، ناچار به اطاعت از کسانی است که او را به ریاست برگزیده و پیشوای خود ساخته‌اند و با وجود ثبوت این حقیقت غیر قابل انکار، گاه می‌شود که غرور و خودپسندی به اشتباهش انداخته، تصور می‌کند که افراد حزب، پیرو و مطیع اوامرش هستند، در صورتی که حقیقت امر غیر از این است و چنان‌که گفته شد، اوست که در تمام شرایط، مطیع مقررات حزب است و پرواضح است که تفاوت این شخص و سیاستمدار دینی، از زمین تا آسمان است و این دو در هیچ مرحله از مراحل سیاست، باهم قابل مقایسه نیستند» [نظریات دانشمندان جهان دربارۀ قرآن و محمد، ٨١- ٨٨].