سیرت اخلاقی رسول گرامی صلی الله علیه وسلم

فهرست کتاب

دیسون نویسنده فرانسوی

دیسون نویسنده فرانسوی

دیسون نویسنده‌‌ شهیر فرانسوی درباره‌ صفات و اخلاق پیامبر  ج چنین نوشته است: «نویسندگان و مورخان مسلمان، کتب بی‌شماری در وصف پیغمبر خود، نگاشته و تمام مزایای اخلاقی و صفات او را برشمرده و هیچ چیز را فرو نگزارده و از نظر دور نداشته‌اند و در تمام این توصیف و تعریف‌ها چیزی دیده نمی‌شود که از قبیل معجزه و یا مافوق طبیعت باشد. محمد  ج در زیبایی خلقت و اخلاق بسیار ممتاز بود و بعضی از افرادی که توسط او به اسلام دعوت می‌شدند، برای تصدیق او نیازی به ارایه‌ دلیل و معجزه نمی‌دیدند و همان صداقت و امانت و ناموری او برای‌شان کافی بود، زیرا محمد در میان مردم مکه و دیگران، به راستی و امانتداری، مشهور بود بطوری که اگر کسی می‌خواست مال خود را امانت بگذارد، هیچکس جز او نبود که مورد اعتماد باشد و این مزیت را پیش از اسلام و بعد از آن دارا بود و همسرش خدیجه، به وجود این صفات برجسته در شوهر خود آگاه بود، به همین جهت وقتی محمد برای نخستین بار در کمال اضطراب، خبر وحی را به او داد، گفت: تو کسی نیستی که خداوند رسوایت کند. تو کسی هستی که بازدرماندگان را بردوش می‌کشی و از بی‌چیزان دستگیری و دیگران را در پیش آمدهای روزگار مساعدت می‌کنی.

محمد  ج با حیاترین مردم و پاکیزه‌ترین آنان و در حضور زنان از همه پاک چشم‌تر بود و اگر از چیزی بدش می‌آمد، یارانش از آثار و علایمی که در سیمایش نمایان می‌شد، به آن پی می‌بردند.

محمد  ج دارای سیمایی لطیف و ظاهری زیبا و دلنشین بود و از شدت حیا و بزرگی، هیچ سخن ناپسندی به کسی نمی‌گفت. از همه بردبارتر، خون‌سردتر، راستگوتر و ملایم‌تر بود و از حیث نسب، بر همه برتری داشت. همیشه در میان مردم ایجاد الفت می‌کرد و ابداً در صدد تفرقه‌افکنی نبود. بزرگان هر قومی را عزیز و گرامی می‌داشت و بر آنان می‌گماشت و همواره از دوری از مردم برحذر بود. به یاران و پیروان خود که می‌رسید به گونه‌ای با آنان رفتار می‌کرد که همه می‌پنداشتند نزدیک‌ترین اشخاص به او هستند، زیرا میان‌شان فرقی نمی‌گذارد و هرکس با او می‌نشست یا مصاحبه می‌کرد، تا از نیازش برطرف نمی‌شد، محمد  ج از او روی نمی‌گرداند و هرکس حاجتی از او می‌خواست، یا برآورده می‌شد یا با قول و وعده قانع می‌گردید. با سعه‌ صدر و بردباری و اخلاق، تمام مردم را مجذوب کرده و برای آنان همچون پدر بود. همه در برابرش یکسان بودند. همیشه خندان، بشاش، مهربان و نرمخو بود. بدخو، درشت‌خو، شکوه‌گر و متملق نبود و از آنچه در نظرش خوش‌آیند نبود، چشم می‌پوشید و هیچگاه کسی از او مأیوس نمی‌شد. دعوت هرکس را اجابت می‌کرد و هدیه را می‌پذیرفت و پاداش می‌داد. با یاران خود می‌نشست و با آنان مزاح می‌کرد و معاشرت داشت. دعوت آزاد، غلام، کنیز و بیچاره را قبول می‌پذیرفت و از بیماران در هر نقطه که بودند، عیادت می‌کرد. عذر را می‌پذیرفت. همیشه در سلام‌کردن سبقت می‌جست و با یاران خود مصافحه می‌کرد. به واردین احترام می‌گذاشت و گاه عبای خود را زیر آنان می‌انداخت و بالش خود را تقدیم‌شان می‌کرد و خواهش می‌کرد روی آن بنشینند. از همه خندان‌تر و نیک نفس‌تر بود و وقتی هیأت نمایندگی نجاشی، پادشاه حبشه بر او وارد شدند، خودش از آنان پذیرایی کرد و چون یارانش خواستند که این کار را به آنان واگذار کند، فرمود: اینان به یاران ما نیکی کرده‌اند، می‌خواهم خود پاداش‌شان بدهم». [نظریات دانشمندان جهان دربارۀ قرآن و محمد؛ ص١٠٢-١٠٥].