قاعده هشتم: از بيان ظن و گمان هنگام معالجه پرهيز شود
در واقع این تخیلات و گمانهزنیهای نادرست است که انسان را به معرض نابودی میبرند و اگر دنبال حقیقت هم باشی تو را نسبت به آن کور و نابینا میگرداند؛ اینست که خداوند ظن و گمان را نفی کرده و فرموده: ﴿وَمَا يَتَّبِعُ أَكْثَرُهُمْ إِلَّا ظَنًّا إِنَّ الظَّنَّ لَا يُغْنِي مِنَ الْحَقِّ شَيْئًا إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ بِمَا يَفْعَلُونَ٣٦﴾[يونس: ۳۶].
«و بیشتر آنها (مشرکان)، جز از گمان (و پندارهاى بىاساس)، پیروى نمىکنند; (در حالى که) گمان، هرگز انسان را از حق بىنیاز نمىسازد (و به حق نمىرساند)! به یقین، خداوند از آنچه انجام مىدهند، آگاه است».
باز خداوند از دنبال کردن ظن و گمان نهی فرموده: ﴿وَلَا تَقْفُ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ كُلُّ أُولَئِكَ كَانَ عَنْهُ مَسْئُولًا٣٦﴾[الإسراء: ۳۶].
«از آنچه به آن آگاهى ندارى، پیروى مکن، چرا که گوش و چشم و دل، همه مسؤولند».
پس بر دعاگو لازم است که فکر و تجربه خویش را دور از اوهام و خرافات نگاه دارد و واقعیتهای مربوط به بیماری را با آگاهی و بصیرت تحلیل کرده و تشخیص و معالجهنهایی خود را بر این اساس ابراز دارد. برخی دعاگویان – خدا هدایتشان کند – به دلیل عرفها و باورهای نادرست گذشته از تشخیص حقیقت دور میمانند و در نتیجه موفق به تشخیص درست بیماری نمیشوند، زیرا به هنگام تحلیل خویش از بیماری برخی از همان باورهای نادرست را در تشخیص خود اعمال کرده و متوجه تأثیر نادرستی که بر نظر و تشخیص وی میگذارد نمیشود، در نتیجه درمان او سطحی و بدون فکر خواهد بود. لذا باید بین عواطف و احساسات خویش با تفکر و عقلانیت فرق قائل شویم تا حقایق، مطلوب و دست نخورده و دور از باورهای عاطفی بماند.
بر دعاگو لازم است که در ذهن خویش همواره این سؤال را به یاد داشته باشد که: مشکل و علت بیماری چیست؟ گاهی بین دعاگو و بیمار بحث شدید و طولانی و جدلآمیز، انجام میگیرد بدون اینکه هیچ شناختی از مشکل به دست آید! و پیچیدگی و انحراف آراء و تشخیص نادرست را به بار میآورد. که برای جبران این اشتباه باید به توضیح مشکل و شناخت عوارض بیماری و سپس به مطالعه منشأ بیماری، چیزی که بنده آنرا – تاریخ بیماری – نام نهادهام پرداخت. منظور از تاریخ بیماری، شناخت دلایل گذشته بیماری که سبب بروز آن شده است و در حافظه بیمار ثبت است میباشد. این کار باعث میشود که آثار و نشانههای بیماری شناخته شوند. و پس از آن میتوان راهحلهای متناسبی که سبب شفای بیمار شود را براساس احتمالات زیر پیشنهاد داد: آیا بیماری وی روحی – روانی است؟ یا بر اثر تسلط شیاطین بر اعضای وی حاصل آمده است؟ و ... البته این پیشنهادات نباید به گونهای باشد که بیمار را سردرگم ساخته و نزد هر شخصی که مراجعه کند، تشخیصی مغایر با دیگران بر وی عرضه دارد. بعضی بگویند: بیماری توحاصل نظر بد بوده و برخی دیگر آنرا در نتیجه سحر یا عشق و ... بدانند.
در واقع بهترین راه حل از کنار هم قرار دادن واقعیتهای موجود به دست میآید مثلاً اگر بیماری شخص مربوط به اعضا و جوارح او بوده و در نتیجه تسلط جنّی باشد - که در اکثر موارد هم اینگونه است – بر تو به عنوان یک دعاگو لازم است که به شیوه مناسب و با خواندن دعا به نیت هدایت جن و سپس به نیت شفای بیمار آن را دفع کنی. سپس وی را برای مداوای عضو آسیب دیده به بیمارستان روانه کنى، و با این کار هم از قرآن به عنوان داروی اصلی دردها، و هم از داروهای آماده شده بشر، استفاده کردهایم، آنچنانکه پیامبر ص با سعد س انجام داد. او میگوید: به مرض سختی مبتلا شدم پیامبر ص برای عیادت، نزد من آمد، سپس دستش را وسط سینهام گذاشت به طوریکه سردی دست وی را در قلبم احساس کردم. سپس به من فرمود: «قلب تو مورد اصابت واقع شده، به نزد حارث بن کلده از طایفه بنی ثقیف برو، او مردی طبیب است. به او بگو هفت دانه خرمای از خرمای عجوه مدینه [۱۱]. به صورت وجئیه (سوپی که ترکیبی از خرمای و آرد است) در آورده و با آن قسمت سینهات را چرب کند» [۱۲].
[۱۱] نوعى خرما از نخلهاى مدینه است. [۱۲] به روایت ابوداود، حدیث ۳۸٧۵ با سند جید.