قاعده نهم: منشأ بيشتر بيماریها فراغت است
پیامبر ص فرموده است: «دو نعمت برای انسان وجود دارد که بسیاری از مردم قدر آنها را نداسنته و به درستی از آن استفاده نمیکنند و در نتیجه زیان میبینند: سلامتی و فراغت» [۱۳].
فراغت و بیکاری منشأ بسیاری از بیماریهای روانی است و در این حالت است که تسلط شیاطین بیشتر شده و فضای مناسبی برای رشد رذیلتها و امراض گوناگون و خطرناک فراهم میآید، شاعری سروده است:
إنَّ الشباب والفراغ الجدة
مفسدة للمرء أي مفسدة
« جوانی و فراغت و ثروت. چه مایه فساد بزرگی برای انسان است » .
امام شافعی / فرموده است: «اگر تو نفس خود را به حقیقت مشغول نسازی، او تو را به رذیلت مشغول خواهد ساخت». در فراغت است که دلهره و اضطراب و حسد و ترس رشد مییابد، پس تو باید به مریض خویش توصیه بنمائی که وقت خویش را کاملاً با یاد خدا پر کند تا قلب حیرت زده و آشفتهاش آرام گیرد، و بداند که خدا تمام اوقاتی را که در غیر از یاد او تباه میکند را به حساب میآورد، و جایز نشمرده که هیچ وقتی به غیر از زمان استفاده از «بیت الخلاء» بدون یاد او سپری شود. که حتی در این مورد نیز پس از خروج میگوید: «غفرانک» یعنی (بخشش تو را طلب دارم ای خدا به خاطر اینکه مدتی را در مکانی که شایسته یاد تو نبود گذراندم). هر چند که مرتکب هیچ گناهی هم نشده است. و این خود دلیل است بر اینکه انسان مؤمن، مأمور به ذکر خدا در هر حالتی است. و به همین خاطر است که خداوند یاد ذاکرین را گرامی داشته و میفرماید: ﴿الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِيَامًا وَقُعُودًا وَعَلَى جُنُوبِهِمْ﴾[آل عمران: ۱٩۱].
«همانها که خدا را در حال ایستاده و نشسته، و آنگاه که بر پهلو خوابیدهاند، یاد مىکنند».
پس آنگاه که رابطه مریض با خدا ایجاد شد مشکلات او هم حل خواهد شد، و این بیان زیبا را زمزمه کند که «پروردگارا! تمنای رحمتت را دارم، پس مرا یک لحظه هم به خود وامگذار، و امور مرا اصلاح فرما، که فریادرسی جز تو وجود ندارد».
و خداوند نیز به این منشا اینگونه راهنمایی کرده است که: ﴿وَاللَّهُ غَالِبٌ عَلَى أَمْرِهِ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ٢١﴾[يوسف: ۲۱].
«خداوند بر کار خود پیروز است، ولى بیشتر مردم نمىدانند».
پس با اعمال این فکر در علاج بیماریها و طبق نظر همه دانشمندان علم روانشناسی جای هیچ گونه نگرانی و وسوسههای منفی برای مریض باقی نمیماند. و این اصل ثابت نزد علما دوباره زنده میشود که: (ذهن یک فرد، هر اندازه که پویا هم باشد، محال است بتواند در آن واحد به دو مسئله مشغول باشد). که در واقع همان اجتماع نقیضین خواهد بود. و ناگفته نماند که خداوند قبل از همه به این اصل اشاره فرموده است که: ﴿مَا جَعَلَ اللَّهُ لِرَجُلٍ مِنْ قَلْبَيْنِ فِي جَوْفِهِ﴾[الأحزاب: ۴].
«خداوند براى هیچ کس دو دل در درونش نیافریده است».
[۱۳] به روایت بخاری، ۱۱/۱٩۶.