اسلام ناب

فهرست کتاب

تَوسُـل

تَوسُـل

الحمد لله الذي دلّ علی استغنائه افتقار الـموجودات وعلی قدرته وعلمه أحكام الـمصنوعات الـمتعالی عن مشابهة الجسمانيات الـمنزه بجلال قدسه عن مناسبة الناقصات نحمده حمداً يملأ أقطار الأرض والسموات ونشكره شكراً علی نعمة الـمتظاهرات الـمتواترات ونستعينه علی دفع البأساء وكشف الضراء في جميع الحالات.

والصلوة والسلام علی نبيه محمّد مبلغ الآيات والبينات الـمكمل بطريقته وشريعته سائر الكمالات.

سپاس و ستایش سزاوار خداوند عظیم الشأنی است که درهای لطف و مهربانی خود را بر بندگان گشوده و مطیع و عاصی را اجازه داده تا هر موقع که بخواهند بدون واسطه با او مکالمه نموده و عرض حاجات نمایند.

خداوند در آیه ۶۰ سوره غافر می فرماید:

﴿ ٱدۡعُونِيٓ أَسۡتَجِبۡ لَكُمۡ [غافر: ۶۰].

یعنی: «... بخوانید مرا تا اجابت کنم برای شما...».

و دستور داده تا بندگان مستقیم با خودش مناجات و عرض حاجات کنند و خواسته های خود را با خود او در میان گذارند؛ نه امیری گذاشته و نه حاجب و دربانی، نه وزیری گماشته و نه وکیلی خداوند در آیه ۱۶، سوره ق، می فرماید که از رگ گردن به ما نزدیک تر است. هر کس که در هر جا باشد می تواند با او سخن گوید و او به اسرار هر دل و هر زبانی آگاه است نه احتیاج به مترجم دارد و نه به واسطه و رشوه ای.

خداوند فطرت خداشناسی را در بشر قرار داده است و در آیه ۶۵ سوره عنکبوت مشاهده می نماییم که مشرکان نیز در سختی ها خداوند را به یاری می طلبیدند و فقط او را ندا می نمودند ولی در هنگام راحتی و آسایش، متأسفانه به گمان خود، بت ها را وسیله بین خود و خدا تصور می نمودند.

خداوند در آیه ۶۵ سوره عنکبوت می فرماید:

﴿فَإِذَا رَكِبُواْ فِي ٱلۡفُلۡكِ دَعَوُاْ ٱللَّهَ مُخۡلِصِينَ لَهُ ٱلدِّينَ فَلَمَّا نَجَّىٰهُمۡ إِلَى ٱلۡبَرِّ إِذَا هُمۡ يُشۡرِكُونَ ٦٥ [العنکبوت: ۶۵].

یعنی: «هنگامی که درکشتی سوار می شوند خدا را خالصانه می خوانند، ولی هنگامی که به خشکی آنان را، می رساند و نجاتشان دهد به ناگاه شرک می ورزند».

و همچنین خداوند در آیه ۱۸، سوره یونس درباره ی مشرکان می فرماید:

﴿وَيَعۡبُدُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ مَا لَا يَضُرُّهُمۡ وَلَا يَنفَعُهُمۡ وَيَقُولُونَ هَٰٓؤُلَآءِ شُفَعَٰٓؤُنَا عِندَ ٱللَّهِۚ قُلۡ أَتُنَبِّ‍ُٔونَ ٱللَّهَ بِمَا لَا يَعۡلَمُ فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَلَا فِي ٱلۡأَرۡضِۚ سُبۡحَٰنَهُۥ وَتَعَٰلَىٰ عَمَّا يُشۡرِكُونَ ١٨ [یونس: ۱۸].

یعنی: «و به جز خداوند چیزهایی را می پرستند که نه به آنان زیان می رساند و نه به آنان سود می دهد و می گویند اینها شفاعتگران ما نزد خدا هستند. بگو آیا خدا را به چیزی که در آسمان ها و زمین نمی داند آگاه می کنید؟ او پاک و برتر است از آنچه با او شریک می سازند».

در این آیه مشاهده می نماییم که مشرکان در زمان پیامبر، خداوند متعال را به یکتایی قبول داشتند و همچنین از آیات دیگر به دست می آید که آنها خداوند را خالق آسمان ها و زمین و رازق بندگان می دانستند، ولی به جای اینکه مستقیماً او را ندا نمایند و از او حاجت بخواهند به گمان خود، بت ها را واسطه و شفیع تصور می نمودند و خداوند در بسیاری از آیات قرآن، اعمال و گفتار آنان را شرک نامیده است و می دانیم که شرک ورزی بزرگ ترین گناه می باشد.

از اعمال و گفتار شرک آمیز در جامعه ما ایران، قبرپرستی و توسل به انبیاء و انسان های صالح است که از دنیا رحلت نموده اند که در این فصل از کتاب به یاری خداوند متعال برای روشن شدن موضوع، سؤالاتی را مطرح می نماییم و به آنها پاسخ می دهیم.

سؤال: روح انبیاء و شهدا بعد ازمرگشان به کجا می رود؟ آیا در قبرشان است، یا در میان مردم؟ و یا در بهشت روحانی در عالم برزخ؟

جواب: خداوند در آیه ۱۶٩ سوره آل عمران می فرماید:

﴿وَلَا تَحۡسَبَنَّ ٱلَّذِينَ قُتِلُواْ فِي سَبِيلِ ٱللَّهِ أَمۡوَٰتَۢاۚ بَلۡ أَحۡيَآءٌ عِندَ رَبِّهِمۡ يُرۡزَقُونَ ١٦٩ [آل‌عمران: ۱۶٩].

یعنی: «و هرگز گمان مبر کسانی که در راه خدا کشته شده اند مردگان هستند، بلکه زندگانند نزد پروردگارشان روزی داده می شوند».

در این آیه مشاهده می نماییم که گفته شده است شهداء زنده هستند. حال باید سؤال نمود که در کجا زنده اند؟ اگر دقت نماییم می بینیم در خود آیه (۱۶٩ سوره آل عمران) فرموده است: ﴿عِندَ رَبِّهِمۡ يُرۡزَقُونَ یعنی: «نزد پروردگارشان روزی داده می شوند».

حال باید سؤال نمود که (نزد پروردگارشان) یعنی در کجا؟ جواب این است که (نزد پروردگارشان) یعنی در بهشت پروردگارشان. چنان چه در آیات ۲۶ و ۲٧ سوره یس آمده است که بعد از شهید شدن آن مردی که از پیامبران دفاع نمود به او گفته شد که داخل بهشت شو.

﴿قِيلَ ٱدۡخُلِ ٱلۡجَنَّةَۖ قَالَ يَٰلَيۡتَ قَوۡمِي يَعۡلَمُونَ ٢٦ بِمَا غَفَرَ لِي رَبِّي وَجَعَلَنِي مِنَ ٱلۡمُكۡرَمِينَ ٢٧ [یس: ۲۶-۲٧].

یعنی: «گفته شد که داخل بهشت شو. گفت ای کاش قوم من می دانستند (۲۶) در مقابل چه چیزی پروردگارم مرا آمرزید و مرا از اکرام شوندگان قرار داد (۲٧)».

از این آیه به دست می آید که شهداء بعد از مرگشان به بهشت روحانی منتقل می شوند و تا قیامت در آن بهشت قرار دارند و آن بهشت، بهشتی است روحانی که در عالم برزخ قرار دارد.

و در آیه ۱۰۰، سوره المؤمنون آمده است:

﴿وَمِن وَرَآئِهِم بَرۡزَخٌ إِلَىٰ يَوۡمِ يُبۡعَثُونَ [المؤمنون: ۱۰۰].

یعنی: «... و پیش رویشان حائلی است (که نمی گذارد) تا روزی که برانگیخته شوند (بازگردند)».

انبیاء و شهداء که در بعد از مرگشان در بهشت برزخی قرار می گیرند از دنیای ما غافل هستند. در این مورد در آیه ۱۱٧ سوره مائده مشاهده می نماییم که عیسی÷ که از مقربین است به خداوند عرض می نماید:

﴿وَكُنتُ عَلَيۡهِمۡ شَهِيدٗا مَّا دُمۡتُ فِيهِمۡۖ فَلَمَّا تَوَفَّيۡتَنِي كُنتَ أَنتَ ٱلرَّقِيبَ عَلَيۡهِمۡۚ وَأَنتَ عَلَىٰ كُلِّ شَيۡءٖ شَهِيدٌ [المائدة: ۱۱٧].

یعنی: «... و بر اعمال امتم مادامی که در میان آنها بودم شاهد بودم، ولی از هنگامی که مرا میراندی تو بر آنها مراقبی و تو بر هر چیزی شاهدی».

از این آیه شریفه به دست می آید که عیسی هنگامی که در میان امتش بوده است از اعمال کسانی که در اطرافش بوده اند تا حدّی آگاه بوده است همچنان که ما نیز از اعمال کسانی که در اطراف ما هستند تا حدّی آگاهی داریم ولی از هنگامی که از این دنیا رحلت نموده از آن به بعد دیگر از اعمال امتش با خبر نیست.

آن کس که همیشه و در همه جا حاضر و به هر چیزی آگاه است خداوند است. و یا مثلاً مشاهده می نماییم که حضرت محمّد نیز بعد از رحلتش از این جهان غافل می باشد. خداوند در آیه ۴۶ سوره یونس در این باره می فرماید:

﴿وَإِمَّا نُرِيَنَّكَ بَعۡضَ ٱلَّذِي نَعِدُهُمۡ أَوۡ نَتَوَفَّيَنَّكَ فَإِلَيۡنَا مَرۡجِعُهُمۡ ثُمَّ ٱللَّهُ شَهِيدٌ عَلَىٰ مَا يَفۡعَلُونَ ٤٦ [یونس: ۴۶].

یعنی: «و اگر به تو نشان دهیم برخی ازآنچه را که به کفار وعده داده ایم یا تو را بمیرانیم پس به سوی ما است بازگشت آنها سپس خداوند بر آنچه که انجام می دهند شاهد است».

در این آیه مشاهده می نماییم که فرقی بین زنده بودن پیغمبر و مشاهده شکست کفار با مرده بودن او و ندیدن شکست کفار قائل شده است.

درباره غفلت انبیاء از دنیای ما، در بعد از رحلتشان دلایل دیگری وجود دارد؛ من جمله آیه ۱۰٩ سوره مائده است که در آن می فرماید:

﴿يَوۡمَ يَجۡمَعُ ٱللَّهُ ٱلرُّسُلَ فَيَقُولُ مَاذَآ أُجِبۡتُمۡۖ قَالُواْ لَا عِلۡمَ لَنَآۖ إِنَّكَ أَنتَ عَلَّٰمُ ٱلۡغُيُوبِ ١٠٩ [المائدة: ۱۰٩].

یعنی: «روزی که الله، پیامبران را جمع می کند و از آنان می پرسد چه مقدار مورد اجابت قرار گرفتید؟ می گویند نمی دانیم خدایا تنها تو هستی دانای غیب ها».

نوح از انبیاء بود و می دانست چه کسانی به او ایمان آوردند و سوار کشتی شدند و همچنین لوط می دانست چه کسانی به او ایمان آوردند و دچار عذاب الهی نشدند و همچنین هود و صالح و شعیب و دیگر انبیاء در زمان خودشان تا حدی می دانستند چه مقدار مورد اجابت قرار گرفتند و اینکه در قرآن می بینی می گویند نمی دانند چه مقدار مورد اجابت قرار گرفته اند اشاره به بعد از مرگشان است. و همچنین در آیه ۲۵٩ سوره بقره درباره غفلت یکی از انبیاء بعد از مرگش از دنیا، آمده است:

﴿أَوۡ كَٱلَّذِي مَرَّ عَلَىٰ قَرۡيَةٖ وَهِيَ خَاوِيَةٌ عَلَىٰ عُرُوشِهَا قَالَ أَنَّىٰ يُحۡيِۦ هَٰذِهِ ٱللَّهُ بَعۡدَ مَوۡتِهَاۖ فَأَمَاتَهُ ٱللَّهُ مِاْئَةَ عَامٖ ثُمَّ بَعَثَهُۥۖ قَالَ كَمۡ لَبِثۡتَۖ قَالَ لَبِثۡتُ يَوۡمًا أَوۡ بَعۡضَ يَوۡمٖۖ قَالَ بَل لَّبِثۡتَ مِاْئَةَ عَامٖ فَٱنظُرۡ إِلَىٰ طَعَامِكَ وَشَرَابِكَ لَمۡ يَتَسَنَّهۡۖ وَٱنظُرۡ إِلَىٰ حِمَارِكَ وَلِنَجۡعَلَكَ ءَايَةٗ لِّلنَّاسِۖ وَٱنظُرۡ إِلَى ٱلۡعِظَامِ كَيۡفَ نُنشِزُهَا ثُمَّ نَكۡسُوهَا لَحۡمٗاۚ فَلَمَّا تَبَيَّنَ لَهُۥ قَالَ أَعۡلَمُ أَنَّ ٱللَّهَ عَلَىٰ كُلِّ شَيۡءٖ قَدِيرٞ ٢٥٩ [البقرة: ۲۵٩].

مضمون این آیه این است که «یکی از پیامبران الهی بر قریه ای عبور کرد مشاهده نمود آن قریه ویران شده و سقف ها و دیوارهای آن به هم ریخته و کسی در آن زندگی نمی کند. گفت: چگونه اهل اینجا را خدا پس از موتشان زنده می کند؟

خدای تعالی او را قبض روح نمود و میراند، سپس بعد از صد سال او را زنده کرد و به او خطاب نمود که چه مدت در این محل مانده-ای؟

گفت: روزی یا مقداری از یک روز.

خطاب رسید بلکه صد سال در اینجا درنگ کرده ای. پس نظر کن به خوردنی و آشامیدنی خود که از قدرت خدا تغییری نکرده و نظر کن به الاغت که خاک شده و اجزای آن متفرق گشته و باید تو را برای مردم آیتی قرار دهیم و نظر کن به استخوان-های الاغ که چگونه آن را جمع و به آنها گوشت می پوشانیم و چون این مطلب برای او روشن شد، گفت: دانستم که خدا بر هر چیز تواناست».

این آیه شریفه نه تنها اثبات معاد است بلکه نشان می دهد که پیغمبر خدا از دنیا رفته و در مدت صد سال که از دنیا رفته بود نه از بدن خود خبر داشت و نه از الاغش و حتی مدت موت خود را نمی دانست.

و همچنین در آیه ۲۰ سوره کهف مشاهده می نماییم که اصحاب کهف که از اولیای خدا بودند، مدت ۳۰٩ سال در آن غار قبض روح شده و پس از آن زنده شدند و در این مدت که قبض روح شده بودند از حال خود خبر نداشتند.

در قرآن آیاتی است که در آنها سخن از شهادت دادن انبیاء در قیامت است و شهادت پیامبران در قیامت از اعمال کسانی است که در دنیا با آنها زندگی می کرده-اند و تا حدی از آنها آگاه بود ه اند ولی از کسانی که با خبر نبودند نمی توانند برایشان شهادت بدهند و این نکته را هم باید در نظر داشته باشیم که محمّد ج در زمان حیاتش از کسانی که دور از او بوده اند و او آنها را نمی دیده است با خبر نبوده است و سایر انبیاء نیز چنین بوده اند. خداوند در آیه ۱۰۱ سوره توبه می فرماید:

﴿وَمِمَّنۡ حَوۡلَكُم مِّنَ ٱلۡأَعۡرَابِ مُنَٰفِقُونَۖ وَمِنۡ أَهۡلِ ٱلۡمَدِينَةِ مَرَدُواْ عَلَى ٱلنِّفَاقِ لَا تَعۡلَمُهُمۡ [التوبة: ۱۰۱].

یعنی: «در اطراف شما از اعراب منافق هستند و از اهل مدینه بر نفاق باقی مانده اند تو از آنها آگاهی نداری...».

در این آیه مشاهده می نماییم که پبامبر در زمان حیاتش به منافقان مدینه و منافقان اطرافش آگاهی نداشته و اگر مشاهده می نماییم که پیغمبر همسرش را به افشا نمودن رازی که به آن زن گفته بوده آگاه می کند در اثر خبری بوده که خداوند توسط جبریل به پیغمبر داده است و پیغمبر مؤمن به غیب بوده است نه عالم به غیب. و در آیات مشاهده نمودید که انبیاء بعد از مرگشان از دنیا غافلند، ولی به صورت مجمل در آخرت می توانند بگویند که در دنیا چه کسانی با آنها مخالفت نموده اند و این آگاهی به انبیاء اختصاص ندارد و هرکسی در زمان حیاتش تا حدی از اوضاع اطرافش با خبر است.

خداوند در آیه ۴۱ سوره نساء، درباره شهادت دادن پیامبر در قیامت می‌فرماید:

﴿فَكَيۡفَ إِذَا جِئۡنَا مِن كُلِّ أُمَّةِۢ بِشَهِيدٖ وَجِئۡنَا بِكَ عَلَىٰ هَٰٓؤُلَآءِ شَهِيدٗا٤١ [النساء: ۴۱].

یعنی: «پس چگونه است که از هر امتی در روز قیامت گواهی بیاوریم و تو را بر اینها گواه بیاوریم».

اگر در این آیه دقت شود مشاهده می نماییم که کلمه «هولاء» وجود دارد که برای اشاره به نزدیک است و اشاره به کسانی است که در زمان پیامبر می زیسته و در اطراف او بوده اند و در تفسیر «الدر الـمنثور» سیوطی در ذیل این آیه آورده است:

«وأخرج ابن جرير عن ابن مسعود: ﴿فَكَيۡفَ إِذَا جِئۡنَا مِن كُلِّ أُمَّةِۢ بِشَهِيدٖ قال: قال رسول الله ج: شهيدا عليهم ما دمت فيهم فإذا توفيتني كنت الرقيب عليهم». یعنی: «ابن جریر از ابن مسعود نقل نموده که پیامبر درباره آیه: ﴿فَكَيۡفَ إِذَا جِئۡنَا مِن كُلِّ أُمَّةِۢ بِشَهِيدٖ... گفت: مادامی که در میان آنها بودم بر آنها گواه بودم ولی از هنگامی که مرا میراندی تو بر آنها مراقبی».

مشاهده می نماییم این روایت مانند آیه ۱۱٧ سوره مائده است که نشان می‌دهد عیسی نیز که از مقربین است بعد از وفاتش از اعمال امتش غافل است و به خداوند عرض می نماید:

﴿وَكُنتُ عَلَيۡهِمۡ شَهِيدٗا مَّا دُمۡتُ فِيهِمۡۖ فَلَمَّا تَوَفَّيۡتَنِي كُنتَ أَنتَ ٱلرَّقِيبَ عَلَيۡهِمۡۚ وَأَنتَ عَلَىٰ كُلِّ شَيۡءٖ شَهِيدٌ [المائدة: ۱۱٧].

یعنی: «... و تا هنگامی که در میان آنها بودم بر آنها گواه بودم. آنگاه که مرا میراندی تو بر آنها مراقبی و تو بر هر چیزی شاهدی».

بببنید چگونه آیات و روایات نشان می دهند که أنبیاء بعد از رحلتشان از دنیا غافلند؟

برخی از شیعیان و برخی از اهل سنت، افراد صالحی راکه از دنیا رفته اند به گمان خود ندا می نمایند و گمان می نمایند که آن صالحان در همه جا حضور دارند و آنان را اجابت می نمایند و شفیع آنان می شوند. ولی باید بدانیم که فقط الله است که در همه جا حضور دارد و به احوال ما آگاه است و از رگ گردن به ما نزدیک تر است. حال اگر کسی این صفت حضور در همه جا را برای غیر خدا قائل شود برای خدا در این صفتش که مخصوص خود اوست شریک قائل شده و شرک ورزیده است. در آیه ۴، سوره حدید در وصف خداوند آمده است.

﴿وَهُوَ مَعَكُمۡ أَيۡنَ مَا كُنتُمۡۚ وَٱللَّهُ بِمَا تَعۡمَلُونَ بَصِيرٞ [الحدید: ۴].

یعنی: «... و او با شماست هر جا که باشید و الله به آنچه که انجام می دهید بیناست».

و در خطبه ۴۶ نهج البلاغه آمده است که علی به هنگام رفتن به جنگ به سوی شام به خداوند تبارک و تعالی عرض می نماید:

«اللهم أنت الصاحب في السفر وأنت الخليفة في الأهل ولا يجمعهما غيرك لأن الـمستخلف لا يكون مستصحبا والـمستصحب لا يكون مستخلفا». یعنی: «پروردگارا، تو مصاحب در سفر و جانشين در خانه می باشی و اين صفت در غير از تو جمع نمی شود، زيرا كسی كه جانشين باشد مصاحب (در همان لحظه) نيست و كسی كه مصاحب باشد جانشين (درهمان لحظه) نيست».

این خطبه و آیات قرآن نشان می دهند که فقط خداوند است که در همه جا حضور دارد و غیر از او کسی این صفت را ندارد، حتی رسول گرامی اسلام.

و در هنگامی که علی این دعا را نموده، یعنی در هنگام رفتن به سوی اهل شام، پیامبر سال ها قبل از این واقعه رحلت نموده بوده است و روح او در همه‌جا نبوده است و علی نیز فقط خداوند را حاضر و ناظر در همه جا می داند.

پس کسانی که به گمان خود محمّد و علی و عباس و عبدالقادر گیلانی را ندا می نمایند برای خدا در صفت بودنش در همه جا، شریک قائل شده و شرک می ورزند.

درباره این افراد در آیات ۵ و ۶ سوره احقاف آمده است:

﴿وَمَنۡ أَضَلُّ مِمَّن يَدۡعُواْ مِن دُونِ ٱللَّهِ مَن لَّا يَسۡتَجِيبُ لَهُۥٓ إِلَىٰ يَوۡمِ ٱلۡقِيَٰمَةِ وَهُمۡ عَن دُعَآئِهِمۡ غَٰفِلُونَ ٥ وَإِذَا حُشِرَ ٱلنَّاسُ كَانُواْ لَهُمۡ أَعۡدَآءٗ وَكَانُواْ بِعِبَادَتِهِمۡ كَٰفِرِينَ٦ [الأحقاف: ۵-۶].

یعنی: «چه کسی گمراه تر است از کسی که افرادی را بخواند که اگر تا روز قیامت نیز آنان را بخواند پاسخش نمی گویند و غافل از فریادِ فریاد زدگانند (۵) و چون مردم محشور گردند دشمن آنان (مشرکین) باشند و به عبادتشان انکار ورزند(۶)».

سؤال: آیا مشرکان، به الله اعتقاد داشتند؟

جواب: بلی، مشرکان، الله را خالق آسمان ها و زمین و رازق بندگان می دانستند. در سختی ها به الله پناه می بردند، ولی در آسایش به بت های ساختگی خود پناه می بردند تا به گمان خود، بتان نزد الله شفیع آنان شوند.

خداوند در آیه ۳۸ سوره زمر می فرماید:

﴿وَلَئِن سَأَلۡتَهُم مَّنۡ خَلَقَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ لَيَقُولُنَّ ٱللَّهُ... [الزمر: ۳۸].

یعنی: «و اگر از مشرکان بپرسی چه کسی آسمان ها و زمین را خلق نمود البته خواهند گفت، الله».

و در آیه ۶۳ سوره عنکبوت می فرماید:

﴿وَلَئِن سَأَلۡتَهُم مَّن نَّزَّلَ مِنَ ٱلسَّمَآءِ مَآءٗ فَأَحۡيَا بِهِ ٱلۡأَرۡضَ مِنۢ بَعۡدِ مَوۡتِهَا لَيَقُولُنَّ ٱللَّهُ... [العنکبوت: ۶۳].

یعنی: «و اگر از مشرکان بپرسی چه کسی از آسمان آب فرستاد و زمین را بعد از مردنش زنده کرده، البته خواهند گفت، الله».

و در آیه ۶۵ سوره عنکبوت یعنی دو آیه بعد از آیه ۶۳ که ذکر شد، می‌فرماید:

﴿فَإِذَا رَكِبُواْ فِي ٱلۡفُلۡكِ دَعَوُاْ ٱللَّهَ مُخۡلِصِينَ لَهُ ٱلدِّينَ فَلَمَّا نَجَّىٰهُمۡ إِلَى ٱلۡبَرِّ إِذَا هُمۡ يُشۡرِكُونَ ٦٥ [العنکبوت: ۶۵].

یعنی: «پس هنگامی که درکشتی سوارشدند، الله را خالصانه یاد کردند، ولی هنگامی که آنها را به سلامت به خشکی رساند، آنگاه شرک آوردند».

در آیاتی که ذکر نمودیم به روشنی معلوم است که مشرکان، الله را قبول داشتند و او را خالق و رازق می دانستند و در سختی ها به او پناه می بردند، ولی در هنگام رفاه و آسایش به بت های ساختگیشان پناه برده و آنان را شفیعان خود نزد الله تصور می نمودند. خداوند در آیه ۱۸ سوره یونس در این باره می فرماید:

﴿وَيَعۡبُدُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ مَا لَا يَضُرُّهُمۡ وَلَا يَنفَعُهُمۡ وَيَقُولُونَ هَٰٓؤُلَآءِ شُفَعَٰٓؤُنَا عِندَ ٱللَّهِۚ قُلۡ أَتُنَبِّ‍ُٔونَ ٱللَّهَ بِمَا لَا يَعۡلَمُ فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَلَا فِي ٱلۡأَرۡضِۚ سُبۡحَٰنَهُۥ وَتَعَٰلَىٰ عَمَّا يُشۡرِكُونَ ١٨ [یونس: ۱۸].

یعنی: «مشرکان به جای خدا می پرستند آنچه را که نه ضرری به آنها می رساند و نه نفعی و می گویند اینها شفیعان ما نزد خدا هستند. بگو آیا خدا را آگاه می کنید به آنچه که خودش درآسمان ها و زمین از آن اطلاع ندارد؟ الله منزه و برتر است از آنچه به او شرک می آورند».

جای بسی تأسف است که با وجود این آیات روشن، باز برخی از افراد جامعه ما مبتلا به قبرپرستی و توسل به غیر خدا هستند.

سؤال: آیا در قرآن به زیارت نمودن قبور امر شده است؟

جواب: خیر، در زمان محمّد ج با این که قبر انبیایی که قبل از محمّد بودند وجود داشته است، ولی حتی یک آیه در قرآن یافت نمی شود که در آن به مسلمین گفته شده باشد در زمین سیر نمایند و قبر انبیاء را زیارت نمایند، بلکه مؤمنین امر شده اند که در زمین سیر نمایند و عاقبت ستمگران را ببینند و عبرت بگیرند که مثلاً چگونه کاخ های آنها ویران شده است و چگونه اثری از آنان یافت نمی شود و همچنین امر شده اند که در زمین گردش نمایند و در مورد پیدایش بشر تحقیق نمایند و در زمین سیر کنند و به آسمان و زمین وکوه و دشت و دریا بنگرند و به قدرت پروردگار بیشتر پی ببرند، ولی حتی یک آیه درقرآن یافت نمی شود که در آن مؤمنین تشویق شده باشند به زیارت قبور انبیاء بروند، ولی آیاتی در وجوب حج خانه خدا وجود دارد و حتی سوره ای هم به نام حج وجود دارد که بر مستطیع واجب است به حج خانه خدا برود.

ابراهیم و قاسم از فرزندان رسول الله بودند که قبل از رحلت ایشان فوت نموده بودند، ولی پیامبر برای هیچ یک از آنها ضریحی و گنبد و بارگاهی نساخت و همچنین برای همسرش خدیجه که سال ها قبل از ایشان از دنیا رحلت نموده بود هیچ ضریحی و یا گنبد و بارگاهی نساخت، بلکه به امر خداوند با بت پرستی و قبر پرستی مبارزه می نمود.

در [وسائل الشيعة: كتاب الصلوة، ابواب: احكام الـمساكن] آورده-اند.

«... قال اميرالـمؤمنين: بعثنی رسول الله فی هدم القبور وكسر الصور». یعنی: «... علی گفت: رسول خدا، مرا مأمور نمود در خراب کردن قبرها و شکستن بت ها».

اگر دقت نماییم مشاهده می نماییم که در این روایت قبر در کنار بت ذکر شده است و در آن زمان ها قبرها بت شده بودند که علی به دستور رسول خدا مأمور می شود آنها را خراب نماید.

همچنین در [وسائل الشيعة: ابواب مكان الـمصلی] آورده-اند:

«... قال النبی: لاتتخذوا قبري قبلة ولا مسجدا فإن الله لعن اليهود حيث اتخذوا قبور أنبيائهم مساجد». یعنی: «... رسول خدا فرمود: قبر مرا قبله ای و مسجدی قرار ندهید؛ چون خداوند یهود را لعنت نمود به دلیل این که قبر انبیائشان را مساجد قرار دادند».

همچنین در [وسائل الشيعه: ابواب مكان الـمصلی] آورده اند:

«... أن رسول الله نهی أن يصلى علی قبره أو يقعد عليه أو يبنی عليه». یعنی: «... رسول خدا نهی نمود که بر قبرش نماز بخوانند یا بر آن بنشینند یا بر آن بنا کنند».

در [صحيح البخاری: كتاب الصلوة] آورده اند:

«... عَنْ عَائِشَةَ أَنَّ أُمَّ حَبِيبَةَ وَأُمَّ سَلَمَةَ ذَكَرَتَا كَنِيسَةً رَأَيْنَهَا بِالْحَبَشَةِ فِيهَا تَصَاوِيرُ ، فَذَكَرَتَا لِلنَّبِىِّج فَقَالَ: إِنَّ أُولَئِكَ إِذَا كَانَ فِيهِمُ الرَّجُلُ الصَّالِحُ فَمَاتَ بَنَوْا عَلَى قَبْرِهِ مَسْجِدًا، وَصَوَّرُوا فِيهِ تِلْكَ الصُّوَرَ، فَأُولَئِكَ شِرَارُ الْخَلْقِ عِنْدَ اللَّهِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ». یعنی: «... از عایشه نقل شده است که ام حبیبه و ام سلمه یاد نمودند از کنیسه ای که در حبشه دیده بودند که در آن تصاویری بود، پس آن را برای پیامبرج ذکر نمودند. پیامبر فرمود: آنان قومی هستند که هرگاه بنده صالحی در میانشان فوت می کند بر قبرش مسجدی بنا می کنند و آن صورت ها را تصویر می نمایند. آنان بدترین مخلوقات نزد خدا در قیامت هستند».

در [وسائل الشیعة: ابواب احكام الـمساكن] از أبی عبدالله نقل نموده که فرمود:

«... عن أبي عبدالله قا ل: لا تبنوا علی القبور ولا تصوروا سقوف البيوت فإن رسول الله كره ذلك». یعنی: «... ابی عبدالله (الصادق) فرمود: بر قبرها بنا نکنید و سقف خانه ها را تصویر نکشید، زیرا این چیزها را رسول خدا خوش نداشت».

در مسند زید بن علی بن الحسین در چگونگی غسل دادن پیامبر آورده-اند:

«حدثنی زيد بن علی عن أبيه عن جده عن علی ش قال: «لـما قبض رسول الله اختلف اصحابه أين يدفن؟ فقا ل علی س: إن شئتم حدثتكم فقالوا: حدثنا، فقا ل سمعت رسول الله: يقول لعن الله اليهود والنصاری كما اتخذوا قبور أنبيائهم مساجد إنه لم يقبض نبي إلا دفن مكانه الذي قبض فيه..». یعنی: «... (از علی نقل شده که) گفت: «هنگامی که رسول خدا رحلت نمود اصحاب اختلاف کردند که در کجا دفن شود؟ آنگاه علی گفت: اگر بخواهید برای شما نقل می کنم. گفتند: بگو. گفت: از رسول خدا شنیدم که می‌گفت خدا یهود و نصاری را لعت نمود که قبور انبیاءشان را مساجد قرار دادند هیچ پیغمبری از دنیا نرفت مگر اینکه در همان مکان که از دنیا رفته بود دفن شد».

در رد قبرپرستی، روایات زیادی وجود دارد که برای رعایت اختصار از ذکر آنها خودداری می نماییم.

رسول خدا در همان مکانی که رحلت نمود دفن شد؛ یعنی در حجره عایشه او را دفن نمودند و تا عایشه زنده بود یعنی پنجاه سال، هیچ کس نیامد درب حجره او که در را باز کن می خواهیم قبر رسول خدا را زیارت نماییم. این بدعت ها در قرن-های بعد به تدریج پیدا گردید؛ چون مسلمین با فرقه های مختلف از یهود و نصاری و گبران و مجوسان و بودائیان تماس گرفتند و در ممالک آنان مقابر فراعنه و شاهان از قبیل کورش و داریوش و اهرام مصر را دیدند، این کارها میانشان رواج گرفت و به نام بزرگان و شاهزادگان قبور زیاد شد؛ من جمله قبر شاهزاده حمزه، شاهزاده جعفر، شاهزاده جلال الدین، شاهزاده عبدالعظیم و غیره و متولیان و خدامان هم برای نفع خود هر چه توانستند به این کارها تشویق نمودند و دشمنان قرآن برای این کارهای بیهوده، جعل حدیث نمودند و فضیلت زیارت را بهتر از صد حج و یا هزار حج جلوه دادند و زیارت نامه نوشتند و غالیان و کذابان و جعالان و مفت خوران این اخبار را نشر دادند.

سؤال: مگر در قرآن نمی فرماید: «به سوی خدا وسیله ای بجوئید».

جواب: آری، ولی باید ببینیم وسیله چیست؟ مفسرین و لغویین وسیله را به معنی «ما يتوسل به من الطاعات و العلم» یعنی: «آنچه از طاعات و علم كه بدان ها توسل كنند» معنی نموده اند و در نهج البلاغه خطبه ۱۰٩ در تعریف «وسیله» از قول علی آمده است:

«إن أفضل ما توسل به الـمتوسلون إلی الله سبحانه وتعالی الإيمان به وبرسوله والجهاد في سبيله فإنه ذروة الإسلام وكلمة الإخلاص فإنها الفطرة وإقام الصلاة فإنها الـملة وإيتاء الزكاة فإنها فريضة واجبة وصوم شهر رمضان فإنه جنة من العقاب وحج البيت واعتماره فإنها ينفيان الفقر ويرحضان الذنب وصلة الرحم فإنها سراه في الـمال منساه فی الأجل وصدقة السر فإنها تكفر الخطيئة وصدقة العلانية فإنها تدفع ميته السوء». يعنی: «همانا بهترين چيزی كه درخواست كنندگان از خدای عزيز به آن توسل جويند ايمان به خدا و به رسول او و جهاد در راه خداست كه موجب عظمت اسلام است و كلمه اخلاص «لا اله الا الله» كه امری است فطری. و به پا داشتن نماز كه علامت دين است و پرداختن زكات كه فریضه ای است واجب. و روزه ماه رمضان كه وسيله ای است برای جلوگيری از عذاب الهی و حج و عمره كه فقر را ریشه كن می کند و مرگ را به تأخير می اندازد و صدقه پنهان كه خطايا را می پوشاند و صدقه آشكار كه مرگ بد را دفع می كند».

در این خطبه مشاهده می نماییم که وسیله ها را ذکر می نماید که تمام این وسیله ها چیزی است که خداوند در قرآن به آنها امر نموده است. ولی بت، وسیله نیست و بت پرستی و قبرپرستی شرک است. وسیله باید مشروع باشد و بت پرستان نیز به گمان خود، بت ها را وسیله می دانستند. در این باره در آیه ۳ سوره زمر می فرماید:

﴿ مَا نَعۡبُدُهُمۡ إِلَّا لِيُقَرِّبُونَآ إِلَى ٱللَّهِ زُلۡفَىٰٓ [الزمر: ۳].

یعنی: «... (بت پرستان می گفتند) بت ها را عبادت نمی کنیم جز این که ما را به خدا نزدیک می سازند...».

و خداوند در آخر همین آیه (۳ زمر) می فرماید:

﴿إِنَّ ٱللَّهَ لَا يَهۡدِي مَنۡ هُوَ كَٰذِبٞ كَفَّارٞ [الزمر: ۳].

یعنی: «... خداوند این کسانی را که دروغ پرداز ناسپاس هستند، هدایت نمی کند».

سؤال: دعا در قرآن چگونه تعلیم داده شده است؟

جواب: خداوند در قرآن امر نموده است که مردم در دعا مستقیماً با خودش تماس بگیرند و او را ندا نمایند و فرموده: ﴿...ٱدۡعُونِيٓ أَسۡتَجِبۡ لَكُمۡ... یعنی: «... بخوانید مرا تا اجابت کنم برای شما...».

با این که در زمان حضرت محمّد انبیای بزرگی چون ابراهیم و موسی و عیسی از جهان رفته بودند، شما حتی یک آیه در قرآن پیدا نمی کنید که در آن گفته شده باشد ابراهیم را ندا کنید و به او توسل جویید و یا سایر أنبیاء را ندا کنید و به آنان متوسل شوید.

خداوند در آیه ۱۸۶ سوره بقره می فرماید:

﴿وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌۖ أُجِيبُ دَعۡوَةَ ٱلدَّاعِ إِذَا دَعَانِ [البقرة: ۱۸۶].

یعنی: «هرگاه بندگان من از تو درباره من بپرسند، بگو من نزدیکم و دعای دعا کننده را هنگامی که مرا بخواند اجابت می کنم...».

و دعاهای قرآن که خداوند در قرآن به مردم تعلیم داده، همگی با نام خدا آغاز می شوند یعنی دعا کننده باید مستقیم در دعا خدا را ندا نماید.

دعاهای قرآنی زیاد است که برای نمونه آیه ۱۶ سوره آل عمران را که نمونه ای از دعای قرآنی است ذکر می نمایم:

﴿ٱلَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَآ إِنَّنَآ ءَامَنَّا فَٱغۡفِرۡ لَنَا ذُنُوبَنَا وَقِنَا عَذَابَ ٱلنَّارِ١٦ [آل‌عمران: ۱۶].

یعنی: «(بندگان خوب خدا) می گویند: «پروردگارا، ما ایمان آوردیم، پس گناهان ما را بر ما ببخش و ما را از عذاب آتش نگاه دار»».

در این آیه می بینیم که دعا این گونه تعلیم داده شده که دعا کننده مستقیماً خدا را ندا نماید و تمام دعاهای قرآنی نیز این گونه اند که در آن دعا کننده مسقیماً خدا را ندا می‌نماید.

برخی از کسانی که معتقد به توسل به انبیاء هستند به اولاد یعقوب استناد می کنند که به پدرشان گفتند: «ای پدر ما، برای گناهان ما طلب آمرزش کن، ما خطا کار بودیم». و می گویند: پس اشکال ندارد، ما اکنون نزد پیغمبر رفته و به او متوسل شویم.

جواب: آن گاه که اولاد یعقوب از او خواستند که برایشان طلب آمرزش کند در آن وقت یعقوب زنده بود و آنها را می دید و صدایشان را می شنید، ولیکن در زمان ما، پیامبر زنده نیست و انبیاء همگی مرده اند و در بهشت برزخی زنده اند و از دنیای ما غافل می باشند. خداوند در آیه ۳۰ سوره زمر خطاب به رسول گرامی اسلام می فرماید:

﴿إِنَّكَ مَيِّتٞ وَإِنَّهُم مَّيِّتُونَ ٣٠ [الزمر: ۳۰].

یعنی: «تو می میری و آنها نیز خواهند مرد».

پیامبران قبل از محمّد ، همگی مرده بودند و محمّد نیز طبق این آیه و برخی آیات دیگر، اکنون مرده است و از ما خبری ندارد و ندا نمودن او، الهه گرفتن و شرک می باشد.

خداوند در آیات ۱٩۴ و ۱٩۵ سوره اعراف می فرماید:

﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ تَدۡعُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ عِبَادٌ أَمۡثَالُكُمۡۖ فَٱدۡعُوهُمۡ فَلۡيَسۡتَجِيبُواْ لَكُمۡ إِن كُنتُمۡ صَٰدِقِينَ ١٩٤ أَلَهُمۡ أَرۡجُلٞ يَمۡشُونَ بِهَآۖ أَمۡ لَهُمۡ أَيۡدٖ يَبۡطِشُونَ بِهَآۖ أَمۡ لَهُمۡ أَعۡيُنٞ يُبۡصِرُونَ بِهَآۖ أَمۡ لَهُمۡ ءَاذَانٞ يَسۡمَعُونَ بِهَاۗ قُلِ ٱدۡعُواْ شُرَكَآءَكُمۡ ثُمَّ كِيدُونِ فَلَا تُنظِرُونِ ١٩٥ [الأعراف: ۱٩۴-۱٩۵].

یعنی: «همانا کسانی را که به غیر از خدا می خوانید بندگانی مانند شما هستند پس آنان را بخوانید. اگر راست گویید باید پاسخ شما را بدهند (۱٩۴) آیا آنها پاهایی دارند که به وسیله آن راه بروند یا دست هایی که با آن چیزی را بگیرند، یا چشم‌هایی که با آن ببینند، یا گوش هایی که با آن بشنوند؟ بگو شریکانتان را بخوانید و چاره اندیشی کنید و به من مهلت ندهید (۱٩۵)».

علی بن موسی (الرضا) وقتی زنده بود می توانست سنگی را از زمین بلند کند و یا می توانست راه برود، ولی حالا که جسدش خاک شده، آیا دستی دارد که چیزی را بگیرد و یا پایی که با آن راه برود؟ و یا گوشی و چشمی؟

اگر او، و علی بن ابی طالب و دیگر رفته گان از این دنیا در زمان ما بودند و زنده بودند و نزدشان می رفتیم و از آنان می خواستیم برای ما طلب آمرزش نمایند، اشکال نداشت، ولی حال که در این دنیا نیستند صدا زدن آنها، الهه گرفتن آنها و شرک می باشد.

بت پرستان نیزگمان می نمایند روح بزرگانشان در مجسمه یا قبر آنها ست و به وسیله آن روح در مجسمه و یا قبر به گمان خود، به خدا توسل می جویند.

و در صفحات قبل مشاهده نمودیم که رسول گرامی اسلام، علی را که از بت‌شکنان بود مأمور نمود که بت ها را بشکند و قبرها را با خاک مساوی گرداند.

یکی از موحدین و یکتاپرستان می گفت: مشرکان در زمان پیامبر از برخی از مؤمنان در این زمان موحد تر بودند. آنان طبق آیه ۶۵ سوره عنکبوت در سختی ها خدا را ندا می نمودند، ولی برخی از مؤمنان زمان ما، در سختی ها علی و عباس و حسین و عبدالقادرگیلانی را به فریاد می طلبند. خداوند در آیه ۶۵ سوره عنکبوت می فرماید:

﴿فَإِذَا رَكِبُواْ فِي ٱلۡفُلۡكِ دَعَوُاْ ٱللَّهَ مُخۡلِصِينَ لَهُ ٱلدِّينَ فَلَمَّا نَجَّىٰهُمۡ إِلَى ٱلۡبَرِّ إِذَا هُمۡ يُشۡرِكُونَ ٦٥ [العنکبوت: ۶۵].

یعنی: «هنگامی که در کشتی سوار شوند، خدا را خالصانه یاد نمایند، ولی هنگامی که آنان را به خشکی رساند، آنگاه شرک می ورزند».

در کتابی دیدم که نویسنده ی آن، آیه ٧٩ سوره اعراف را دلیل بر شنوا بودن مردگان گرفته بود. خداوند در آیه مذکوره می فرماید:

﴿فَتَوَلَّىٰ عَنۡهُمۡ وَقَالَ يَٰقَوۡمِ لَقَدۡ أَبۡلَغۡتُكُمۡ رِسَالَةَ رَبِّي وَنَصَحۡتُ لَكُمۡ وَلَٰكِن لَّا تُحِبُّونَ ٱلنَّٰصِحِينَ ٧٩ [الأعراف: ٧٩].

یعنی: «(صالح بعد از هلاک شدن قومش) از آنان روی برگرداند و گفت: ای قوم من، همانا دستورات پروردگارم را به شما ابلاغ کردم و شما را نصیحت نمودم، ولیکن نصیحت کنندگان را دوست ندارید».

و می گویند صالح با مردگان سخن گفته و این دلیل بر آن است که مردگان می‌شنوند. در جواب باید گفت که اگر به آیه دقت نماییم، در ابتدای آیه گفته شده است:

«فتولی عنهم». یعنی: «از آنان روی برگرداند». اگر صالح می خواست با آنان سخن گوید باید رویش را به طرف آنان می نمود، نه این که رویش را از آنان برگرداند.

دیگر این که خطاب قرار دادن کسی همیشه دلیل بر این نیست که آن کس می شنود، زیرا در آیات ٩۱ و ٩۲ سوره صافات مشاهده می نماییم که ابراهیم با بت ها سخن می گوید خداوند در آیات ٩۱ و ٩۲ سوره صافات می فرماید:

﴿فَرَاغَ إِلَىٰٓ ءَالِهَتِهِمۡ فَقَالَ أَلَا تَأۡكُلُونَ ٩١ مَا لَكُمۡ لَا تَنطِقُونَ ٩٢ [الصافات: ٩۱-٩۲].

یعنی: «(ابراهیم) به سوی بت های مشرکان رفت و گفت چرا نمی خورید (٩۱) شما را چه شده که سخن نمی گویید(٩۲)».

در این آیه مشاهده می نماییم که ابراهیم به ظاهر با بت ها سخن گفته است، در صورتی که می دانیم بت ها شعور ندارند و در حقیقت سخن ابراهیم با بت ها حدیث نفس با خودش بوده است.

و یا این که در آیه ۸۴ سوره یوسف مشاهده می نماییم که همانند صالح که از قومش روی گرداند و آن جملات را گفت، یعقوب نیز از پسرانش روی بر می گرداند و می گوید:

﴿وَتَوَلَّىٰ عَنۡهُمۡ وَقَالَ يَٰٓأَسَفَىٰ عَلَىٰ يُوسُفَ [یوسف: ۸۴].

یعنی: «و از آنها روی برگرداند و گفت: ای دریغ بر یوسف...».

سخن یعقوب حدیث نفس با خودش بوده است همانند ابراهیم که به ظاهر با بت ها سخن گفته است و می دانسته که بت ها شعور ندارند و سخن او را درک نمی کنند.

و آیات دیگری نیز در قرآن وجود دارند که به غافل بودن مردگان از دنیای ما دلالت دارند که برای رعایت اختصار از ذکر آن آیات خودداری می نماییم.

در خطبه ۲۲۱ نهج البلاغه درباره مردگان می گوید:

«... أصبحت مساكنهم أجداثا وأموالهم ميراثا لا يعرفون من أتاهم ولا يحفلون من بكاهم ولا يجيبون من دعاهم...». یعنی: «... مردگان خانه هايشان، قبرهايشان شد و اموال آنها تقسيم گرديد، كسی را كه بر سر گورشان آيد نمی شناسند و به كسی كه بر آنها گریه کند توجه ندارند و هر كس آنها را صدا بزند جواب ندهند...».

و در خطبه ۱۱۰ نهج البلاغه آمده است:

«... فهم جيرة لا يجيبون داعيا ولا يمنعون ضيما ولا يبالون مندبه ان جيدوا لم يفرحوا وإن قحطوا لم يقنطوا، جميع وهم آحاد وجيره وهم أبعاد متدانون لا يتزاورون». یعنی: «... مردگان همسايگانی هستند كه هرگاه آنان را ندا كنند جواب ندهند و ظلم و ستمی را جلوگيری ننمايند و به نوحه سرايی متوجه نشوند، اگر در حق ايشان نيكی شود، شاد نگردند و اگر قحطی شود يأس ندارند. اطراف يكديگرند ولی تنها هستند و همسايه اند در حالی كه از هم دورند با اين كه نزديكند به ديدار هم نروند».

سؤال: «برخی می گویند ما گناهکاریم؛ نزد خدا آبرویی نداریم باید ائمه را شفیع کنیم تا شفاعت ما را بنمایند».

جواب: اولاًً در صفحات قبل مشاهده نمودیم که انبیاء که برترین مخلوقات هستند بعد از مرگشان از دنیای ما غافل هستند چه برسد به دیگران. ثانیاً؛ خداوند از رگ گردن بر طبق آیات قرآن به ما نزدیک تر است. و «ارحم الراحمین» است. یعنی از همه به بندگانش مهربان تر است. ثالثاً خداوند در آیات ۱۳۵ و ۱۳۶ سوره آل عمران از صفات مؤمنین این را بر می شمارد که هر گاه گناهی انجام دهند بعد از آن خدا را یاد نموده و از او طلب آمرزش می نمایند:

﴿وَٱلَّذِينَ إِذَا فَعَلُواْ فَٰحِشَةً أَوۡ ظَلَمُوٓاْ أَنفُسَهُمۡ ذَكَرُواْ ٱللَّهَ فَٱسۡتَغۡفَرُواْ لِذُنُوبِهِمۡ وَمَن يَغۡفِرُ ٱلذُّنُوبَ إِلَّا ٱللَّهُ وَلَمۡ يُصِرُّواْ عَلَىٰ مَا فَعَلُواْ وَهُمۡ يَعۡلَمُونَ ١٣٥ أُوْلَٰٓئِكَ جَزَآؤُهُم مَّغۡفِرَةٞ مِّن رَّبِّهِمۡ وَجَنَّٰتٞ تَجۡرِي مِن تَحۡتِهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُ خَٰلِدِينَ فِيهَاۚ وَنِعۡمَ أَجۡرُ ٱلۡعَٰمِلِينَ ١٣٦ [آل‌عمران: ۱۳۵-۱۳۶].

یعنی: «مؤمنان هرگاه کار زشتی انجام دادند یا به خود ظلم نمودند خدا را یاد کرده و برای گناهانشان طلب آمرزش نمایند و غیر از خدا چه کسی گناهان را بیامرزد و اصراری بر گناهان ندارند در حالی که می دانند (۱۳۵) آنان پاداششان آمرزشی از جانب پروردگارشان است و بهشت هایی است که زیر آنها نهرها جاری است، همیشه در آن خواهند ماند، نیک است پاداش عمل کنندگان (۱۳۶)».

در این آیات مشاهده می نماییم که مؤمنان بعد از انجام گناه باید خدا را یاد نمایند و از او طلب آمرزش کنند و امیدوار به عفو خداوند باشند و اصراری به انجام گناهی که انجام داده اند نداشته باشند.

رابعاً، خداوند به همه دستور داده که در شبانه روز پنج وقت نماز بخوانند و کسی نمی تواند به بهانه این که گناهکار است نماز را ترک کند و در نماز است که بگوییم:

﴿ إِيَّاكَ نَعۡبُدُ وَإِيَّاكَ نَسۡتَعِينُ ٥ ٱهۡدِنَا ٱلصِّرَٰطَ ٱلۡمُسۡتَقِيمَ ٦ [الفاتحة: ۵-۶].

یعنی: «خدایا، تنها تو را می پرستیم و تنها از تو یاری می جوییم (۵) ما را به راه راست هدایت نما(۶)».

مشاهده می نماییم گناهکار هم که وظیفه دارد نماز بخواند. در نمازش باید مستقیم از خدا بخواهد که او را به راه راست هدایت نماید و این بدین معنی است که گناهکار نباید از خدا ناامید شود، زیرا خداوند از او خواسته که نماز بخواند و در نماز است که مستقیم خدا را بخواند و از او یاری بجوید.

خامساً، می دانیم که آدم و حوا بعد از آن گناهی که مرتکب شدند، خداوند را یاد نمودند و گفتند:

﴿رَبَّنَا ظَلَمۡنَآ أَنفُسَنَا وَإِن لَّمۡ تَغۡفِرۡ لَنَا وَتَرۡحَمۡنَا لَنَكُونَنَّ مِنَ ٱلۡخَٰسِرِينَ [الأعراف: ۲۳].

یعنی: «... پروردگارا، ما به خود ظلم کردیم و اگر ما را نیامرزی و به ما رحم نکنی از زیانکاران خواهیم بود».

آدم و حوا نگفتند ما گناه کرده ایم و نزد خدا آبرویی نداریم، بلکه این دعا را نیز خداوند به آنان آموخت و در آیه ۳٧ سوره بقره مشاهده می نماییم که بعد از آموختن این دعا که ذکر شد و گفتن آن توسط آدم و حوا، خداوند توبه آنان را پذیرفت. اصولاً انبیاء فرستاده شده اند که بندگان را با خدا نزدیک کنند، نه این که خودشان حجاب و الهه ای گردند.

برخی می گویند در حدیث آمده است که «پیغمبر بر بالای چاه بدر ایستاد و به کشته شدگان جنگ بدر گفت: آیا آنچه را که پروردگارتان به شما وعده داد یافتید؟ سپس گفت: آنها اکنون می شنوند آنچه را که می گویم».

جواب: اول اینکه، این حدیث مخالف آیات قرآن است و خداوند در آیه ۲۲ سوره فاطر می فرماید:

﴿وَمَآ أَنتَ بِمُسۡمِعٖ مَّن فِي ٱلۡقُبُورِ [فاطر: ۲۲].

یعنی: «... تو (ای محمّد) نمی توانی کسانی را که در قبرها هستند بشنوانی».

دوم اینکه در صحیح بخاری، جلد ۵، باب قتل ابوجهل، حدیثی است که موافق با قرآن می باشد:

«حَدَّثَنِي عُبَيْدُ بْنُ إِسْمَاعِيلَ حَدَّثَنَا أَبُو أُسَامَةَ عَنْ هِشَامٍ عَنْ أَبِيهِ قَالَ ذُكِرَ عِنْدَ عَائِشَةَل أَنَّ ابْنَ عُمَرَ رَفَعَ إِلَى النَّبِيّ ِج إِنَّ الْمَيِّتَ يُعَذَّبُ فِي قَبْرِهِ بِبُكَاءِ أَهْلِهِ فَقَالَتْ وَهَلَ إِنَّمَا قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج إِنَّهُ لَيُعَذَّبُ بِخَطِيئَتِهِ وَذَنْبِهِ وَإِنَّ أَهْلَهُ لَيَبْكُونَ عَلَيْهِ الْآنَ. قَالَتْ: وَذَاكَ مِثْلُ قَوْلِهِ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَامَ عَلَى الْقَلِيبِ وَفِيهِ قَتْلَى بَدْرٍ مِنْ الْمُشْرِكِينَ فَقَالَ لَهُمْ مَا قَالَ إِنَّهُمْ لَيَسْمَعُونَ مَا أَقُولُ إِنَّمَا قَالَ إِنَّهُمْ الْآنَ لَيَعْلَمُونَ أَنَّ مَا كُنْتُ أَقُولُ لَهُمْ حَقٌّ ثُمَّ قَرَأَتْ: ﴿إِنَّكَ لَا تُسۡمِعُ ٱلۡمَوۡتَىٰ [الروم: ۵۲]. ﴿ وَمَآ أَنتَ بِمُسۡمِعٖ مَّن فِي ٱلۡقُبُورِ [فاطر: ۲۲]». یعنی: «نزد عایشه حدیث ابن عمر نقل شد که گفته بود «مرده به وسیله گریه خانواده اش در قبر عذاب می کشد».

عایشه گفت: رسول خدا این گونه حدیث را نگفت بلکه گفت مرده به وسیله گناهانش در (برزخ) عذاب می کشد و خانواده اش برای او گریه می کنند. همچنین عایشه گفت که پیغمبر بر چاه بدر ایستاد و در آن کشته شدگان بدر بودند. پیغمبر نگفت آنچه را می گویم می شنوند بلکه گفت آنها می بینند آنچه را برای آنها گفتم حق بوده (عذاب الهی را می بینند). سپس عایشه این آیه‌ها را قرائت نمود:

﴿إِنَّكَ لَا تُسۡمِعُ ٱلۡمَوۡتَىٰ... [الروم: ۵۲].

یعنی: «... (ای محمّد ج) تو نمی‌توانی مرده‌ها را بشنوانی».

﴿...وَمَآ أَنتَ بِمُسۡمِعٖ مَّن فِي ٱلۡقُبُورِ [فاطر: ۲۲].

یعنی: «... (ای محمّد) تو کسانی را که در قبرها هستند نمی توانی بشنوانی»».

ببینید در این روایت چگونه توضیح می دهد که پیغمبر با مردگان سخن نگفته و از قرآن دلیل می آورد که پیغمبر نمی تواند مردگان را بشنواند.

و در خطبه ۲۲۱ نهج البلاغه مشاهده نمودیم که فرموده است:

«... أصبحت مساكنهم أجداثا وأموالهم ميراثا لا يعرفون من أتاهم ولا يحفلون من بكاهم ولا يجيبون من دعاهم...». یعنی: «... (مردگان) قبرهايشان خانه هايشان شد و اموالشان تقسيم گرديد كسی را كه بر سر گورشان آیه نمی شناسند و به كسی كه بر آنها گريه كند توجه ندارند و هر كس آنان را صدا بزند جواب ندهند...».

سؤال: برخی می گویند امام رضا و امام زاده ها شفا می دهند نظر شما چیست؟

جواب: بت پرستان در زمان رسول خدا و بت پرستان هند و جاهای دیگر نیز می‌گویند که بت هایشان شفا می دهند و این سخن اختصاص به شیعه ندارد. اگر هزاران نفر به مشهد بروند و شفا پیدا نکنند صدایش را در نمی آورند و اگر در راه، ماشین آنها تصادف کند و زخمی شوند و از دنیا بروند کسی درباره شفادهی صدایش را در نمی آورد، ولی اگر یک نفر حالش خوب شود آن را معجزه امام رضا می دانند آخر کسی که در دنیای ما نیست و در عالم برزخ است چه شفایی می دهد؟ از خداوند حاجت نخواسته و پرداخته اند به مرده.

یکی از بستگان ما که بیمار بود و اعتقادی به توسل داشت به مشهد برده شد تا به گمان خود، امام رضا از خدا بخواهد تا او را شفا بدهد و بعد از دو روز مراجعت از مشهد فوت نمود حال اگر حالش خوب شده بود کما این که بسیاری از کسانی که مستقیم از خداوند حاجت می خواهند حالشان خوب می شود این را به حساب رفتن به مشهد و به گمان خود متوسل به امام رضا شدن می دانستند و حال که حالش خوب نشد و فوت نمود بستگانش سکوت کردند. و دست دیگری نیز درکار است و آن این است که کسانی که در گمراه بودن مردم منافعی دارند سعی می کنند برای گرم بودن بازارشان هرچند وقت یکبار دروغ هایی را رواج دهند تا مردم به زیارت بروند و پول داخل ضریح بریزند و خدامان و مفت خواران دکانشان کساد نشود و چه بسا وابستگان این خدامان در نشر این اکاذیب یاور خدامان می باشند. و از نظر قرآن امام رضا که بت گشته و سایر بت ها نه نفعی دارند و نه ضرری و نه شفامی دهند و نه کور می کنند و کسانی که متوسل به آنان شوند مشرک می گردند و شرک از بزرگ ترین گناهان است.

خداوند در آیه ۱۸ سوره یونس می فرماید:

﴿وَيَعۡبُدُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ مَا لَا يَضُرُّهُمۡ وَلَا يَنفَعُهُمۡ وَيَقُولُونَ هَٰٓؤُلَآءِ شُفَعَٰٓؤُنَا عِندَ ٱللَّهِۚ قُلۡ أَتُنَبِّ‍ُٔونَ ٱللَّهَ بِمَا لَا يَعۡلَمُ فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَلَا فِي ٱلۡأَرۡضِۚ سُبۡحَٰنَهُۥ وَتَعَٰلَىٰ عَمَّا يُشۡرِكُونَ ١٨ [یونس: ۱۸].

یعنی: «(مشرکان) به جز خدا می پرستند آنچه را که نه ضرری به آنها می رساند و نه نفعی را و می گویند اینها شفیعان ما نزد خدا هستند. بگو آیا خدا را آگاه می کنید به آنچه در آسمان ها و زمین از آن اطلاعی ندارد؟ خداوند منزه و برتر است از آنچه به او شرک می آورند».

خداوند در آیه ۱۸۶ سوره بقره می فرماید:

﴿وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌۖ أُجِيبُ دَعۡوَةَ ٱلدَّاعِ إِذَا دَعَانِۖ فَلۡيَسۡتَجِيبُواْ لِي وَلۡيُؤۡمِنُواْ بِي لَعَلَّهُمۡ يَرۡشُدُونَ ١٨٦ [البقرة: ۱۸۶].

یعنی: «و هرگاه بندگان من از تو در باره من سؤال کنند بگو من نزدیکم و دعای دعاکننده را به هنگامی که مرا بخواند اجابت می کنم. پس (آنان) باید فرمان مرا گردن نهند و به من ایمان آورند، باشدکه راه یابند».

و درآیه ۶ سوره فصلت می فرماید:

﴿قُلۡ إِنَّمَآ أَنَا۠ بَشَرٞ مِّثۡلُكُمۡ يُوحَىٰٓ إِلَيَّ أَنَّمَآ إِلَٰهُكُمۡ إِلَٰهٞ وَٰحِدٞ فَٱسۡتَقِيمُوٓاْ إِلَيۡهِ وَٱسۡتَغۡفِرُوهُۗ وَوَيۡلٞ لِّلۡمُشۡرِكِينَ ٦ [فصلت: ۶].

یعنی: «بگو من بشری چون شما هستم جز این که به من وحی می شود که معبود شما معبود واحدی است. پس مستقیماً به اوتوجه کنید و از او آمرزش بخواهید و وای بر مشرکین».

و صدها آیه در قرآن در توجه دادن بشر به خداوند سبحان و نفی الهه-ها و بت ها وجود دارد که برای رعایت اختصار از ذکر آنها خودداری می نماییم.

سؤال: کیفیت سلام بر پیامبر در نماز چگونه است؟

جواب: مکررگفته ایم که پیامبران و شهدا بعد از مرگشان از دنیای ما غافل می باشند و از آیات و روایات نیز این مطلب به دست می آید که چند نمونه از آنها را در این فصل ذکر نمودیم. پس دلیلی ندارد که به مرده سلام کنیم.

در کتاب «الـموطاء» باب «التشهد فی الصلوة» روایت می کند که:

«حَدَّثَنِى عَنْ مَالِكٍ عَنْ نَافِعٍ أَنَّ عَبْدَ اللَّهِ بْنَ عُمَرَ كَانَ يَتَشَهَّدُ فَيَقُولُ بِاسْمِ اللَّهِ التَّحِيَّاتُ لِلَّهِ الصَّلَوَاتُ لِلَّهِ الزَّاكِيَاتُ لِلَّهِ السَّلاَمُ عَلَى النَّبِىِّ وَرَحْمَةُ اللَّهِ وَبَرَكَاتُهُ السَّلاَمُ عَلَيْنَا وَعَلَى عِبَادِ اللَّهِ الصَّالِحِينَ».

مشاهده می نماییم که در این روایت جمله «السَّلاَمُ عَلَى النَّبِىِّ» آمده است.

دیگر این که در مسند عبدالله بن مسعود آمده است که پیامبر تشهد را به من تعلیم می داد همانند این که سوره ای از قرآن را به من می آموزد، می گفت:

«التحيات لله و الصلوات لله الطيبات لله السلام عليك ايها النبی ورحمة الله و بركاته السلام علينا وعلی عبادالله الصالحين اشهد ان لا اله الا الله واشهد ان محمّداً عبده ورسوله وهو بين ظهرانينا فلما قبض قلنا السلام علی النبی-».

در آخر این روایت مشاهده می نماییم که می گوید:

«فلما قبض قلنا السلام علی النبی ». یعنی:«بعد از این که پیامبر رحلت نمود گفتیم: «السلام عَلَی النبی»».

و در صحیح بخاری (کتاب استئذان باب الاخذ باليدین) نیز نظیر این روایت آورده شده است از روایات این گونه به دست می آید که در نماز جماعت هنگامی که به رسول الله اقتدا می نمودند به او سلام می نمودند و او نیز جواب سلام می داده است. و از این دو روایتی که مشاهده نمودید به دست می آید که بعد از فوت پیامبر در نماز به او سلام نمی نمودند و این دو روایت و روایاتی نظیر آن موافق با قرآن می باشد.

برخی می گویند ما وقتی در نماز می گوبیم: «السلام عليک ايها النبی».

منظورمان این نیست که او را حاضر و ناظر می دانیم و به او سلام می کنیم، بلکه مانند این است که جمله ای را از روی کتابی می خوانیم.

ولی به نظر ما برای این که ایجاد شبهه نشود و عده ای سوء تعبیر ننمایند لازم است جمله «السلام عليك ايها النبی» را در نماز نگوییم بلکه به جای آن جمله «السلام علی النبی» بگوییم و اگر هم سلامی هم نگوییم اشکال ندارد. نکته دیگر این که در نماز جماعت در پایان نماز، نمازگزاران به کسی که در دست راست و چپشان نشسته است سلام می گویند و این عمل معقولی است، ولی در نماز فرادا دیگر منطقی نیست که یک نفر نمازگزار به کسی که در طرف چپ و راستش وجود ندارد سلام بگوید و روایاتی در تأیید این گفته ما وجود دارند؛ من جمله در کتاب «الـموطاء» باب «التشهد في الصلاة» آورده اند:

«وَحَدَّثَنِى عَنْ مَالِكٍ عَنْ نَافِعٍ أَنَّ عَبْدَ اللَّهِ بْنَ عُمَرَ كَانَ يَتَشَهَّدُ فَيَقُولُ بِاسْمِ اللَّهِ التَّحِيَّاتُ لِلَّهِ ... فَإِذَا قَضَى تَشَهُّدَهُ وَأَرَادَ أَنْ يُسَلِّمَ قَالَ السَّلاَمُ عَلَى النَّبِىِّ وَرَحْمَةُ اللَّهِ وَبَرَكَاتُهُ. السَّلاَمُ عَلَيْنَا وَعَلَى عِبَادِ اللَّهِ الصَّالِحِينَ السَّلاَمُ عَلَيْكُمْ عَنْ يَمِينِهِ ثُمَّ يَرُدُّ عَلَى الإِمَامِ فَإِنْ سَلَّمَ عَلَيْهِ أَحَدٌ عَنْ يَسَارِهِ رَدَّ عَلَيْهِ».

از این روایت به دست می آید که در نماز جماعت نیز اگر در طرف چپ یا راست ما، کسی نباشد نباید سلام کنیم، زیرا در آخر روایت آمده است: «فَإِنْ سَلَّمَ عَلَيْهِ أَحَدٌ عَنْ يَسَارِهِ رَدَّ عَلَيْهِ». یعنی: «پس اگر سلام گفت کسی که سمت چپ اوست به او جواب دهد».

و پر واضح است اگر در سمت چپ و یا راست نمازگزار در نماز جماعت کسی نباشد نمازگزار نباید به چپ و راست سلام بگوید و در نماز فرادا نیز سلام در آخر نماز به چپ و راست معنی ندارد.

و پیامی از قرآن و روایات موافق با قرآن که در این فصل مطرح شد این است که باید مستقیماً در دعاهایمان خدا را ندا نماییم و به او پناه ببریم و دل ما همیشه به یاد او باشد و او را زیاد یاد کنیم و او در همه جا حضور دارد و از رگ گردن به ما نزدیک-تر است و «ارحم الراحمين» است. و انبیاء و شهدا از دنیای ما غافل هستند و ندا نمودن آنها همان الهه گرفتن آنها و شرک است.

خداوند در آیه ۲۰ سوره جن می فرماید:

﴿قُلۡ إِنَّمَآ أَدۡعُواْ رَبِّي وَلَآ أُشۡرِكُ بِهِۦٓ أَحَدٗا ٢٠ [الجن: ۲۰].

یعنی: «بگو همانا پروردگارم را می خوانم و شریکی برای او قائل نمی شوم».