ب: قطع درخت و خار و کندن و چیدن آن:
و این حکم نیز از ویژهگیهای این شهر مبارک میباشد که در احادیث سابق الذکر از پیامبر صدربارۀ آن سخن گفته شد این احادیث بر نهی از بریدن و قطع نمودن درخت و گیاه در حرم دلالت مینمایند گرچه خار هم باشد و این حکم خاص چیزهای که خودرو میباشند و در رویش آنها آدمی دخالت نداشته باشد، امام قرطبی میگوید که فقهاء حکم مذکور را به گیاهان و درختان خودرو اختصاص دادهاند، اما آنچه که با دخالت آدمی میروید در آن اختلاف نمودهاند و جمهور فقهاء رأی به جواز قطع آن دادهاند.
پس اگر کسی درخت و خار حرم که خداوند آن را به طور خودرو رویانده است قطع نمود حکم وی چیست؟
اولاً: اهل علم اجماع نمودهاند بر اینکه قطع کننده درخت و گیاه و خار عاصی و به آنچه خداوند تحریم کرده است تعدّی و تجاوز نموده است.
دوّماً: اهل علم در جزای قطع کننده درخت و گیاه حرم اختلاف دارند: عطاء قائل بر این است که او عاصی و به گناه مرتکب شده است و لازم است از خداوند استغفار بطلبد و امام مالک و ابن المنذر و ابن حزم و ابوثور نیز رأی عطا را ترجیح دادهاند و ائمه ثلاثه ابوحنیفه و شافعی و احمد بر این باورند که فرد مرتکب باید ضمان بپردازد و در اندازه و مقدار ضمان [فدیه] با هم اختلاف دارند، نظری را که ابوحنیفه: اختیار نموده است این است که: مقدار ضمان آن با قیمت و ارزش آن تعیین میگردد، اگر ارزش و قیمت شیء تلف شده به بهای یک قربانی رسید بر فرد مرتکب قطع شجر و یا علف چین حرم لازم است قربانی انجام دهد، و اگر از قیمت قربانی کمتر بود، باید در قبال جریمه طعام بخرد و به هر نیازمند نصف صاع (مقدار معادل یک و نیم کیلو (خرما) طعام بدهد، و آنچه شافعی و احمد در قطع درخت بزرگ اختیار نمودهاند یک گاو و در قبال جریمه و فدیه قطع درخت کوچک یک گوسفند میباشد و در چیدن گیاه و چیزهای دیگر هم با تعیین قیمت آن از او اَخذ میگردد [۴۹].
• از این حکم دو مسأله زیر استثناء میگردد.
۱- ابن قدامه: میگوید: (استفاده نمودن از شاخههای شکسته که از درخت جدا شدهاند و برگهای افتاده ایرادی ندارد) و امام احمد نیز به آن تصریح نموده و نظر خلافی در این باره وجود ندارد [۵۰].
۲- چراندن گوسفندان از علف و گیاهان خشک و افتاده حرم که توسط انسان کنده نشده است جایز است و این رأی امام مالک و شافعی است اما ابوحنیفه قائل به منع است [۵۱].
[۴۹] الام امام شافعی (۲/۲۰۸)، المغنی ابن قدامه (۳/۳۵۲). [۵۰] المغنی (۳/۳۵۶، ۳۶۶)، فتح الباری (۴/۴۴ـ۴۸). [۵۱] المغنی (۳/ ۳۶۶، ۳۶۷).