نکته هایی در علم میراث

مبحث بیان حساب در فرائض

مبحث بیان حساب در فرائض

حساب مربوط به فرائض عبارتست ازتأصیل – اصل سازی – مسائل و تصحیح آن‌ها، نه آن حساب معروفی که چنین تعریف می‌شود = علم حساب عبارتست از قواعد و اصولی که به وسیله‌ی آن‌ها مجهولات عددی را استخراج می‌کنیم، زیرا این تعریف حساب شامل حساب فرائض و غیر آن نیز می‌شود ، و ما می خواهیم فقط حساب فرائض را مورد بررسی قرار می‌دهیم که شامل تأصیل و تصحیح مسائل و صور – تعیین مستحق – می‌شود . پس تأصیل عبارتست از بدست آوردن کمترین عددی که فرض یا فروض مسأله بدون کسر از آن خارج شود و تصحیح عبارتست از بدست آوردن کمترین عددی که بدون کسر بر ورثه تقسیم گردد. و مسأله هم عبارتست از معین نمودن فرض هر وارث با قطع نظر از مستحق آن. و صورت عبارتست از تعیین مستحق فرض اصولی که مورد اتفاق علمای فرائض است ٧ اصلند:

۱- اصل دو ۲- اصل سه ۳- اصل چهار

۴- اصل شش ۵- اصل هشت ۶- اصل دوازده

٧- اصل بیست و چهار.

و دو اصل اختلافی نیز وجود دارد که عبارتند از: اصل ۱۸ و ۳۶ که ویژه‌ی باب جد و اخوه هستند و قول صحیح آن است که این دو مسأله اصلند نه تصحیح – یعنی از تصحیح حاصل نشده‌اند – و اصل مسأله کمترین عددی است که فرض یا فروض مسأله را بدون کسر از آن استخراج می‌نماییم. و مصحح مسأله کمترین عددی است که بدون کسر بر ورثه تقسیم می‌شود . و مجموع مسائلی که بر این اصول نهگانه مترتب می‌شوند ۵٩ مسأله هستند که هر مسأله‌ای صورت‌های فراوانی را در ضمن خود گرفته است و تمام صورت‌ها نزدیک به ۶۰۰ صورت یا حتی بیشتر از این عدد می‌باشد. و این اصول نامبرده به اعتبار عول و عدم آن به دو قسم عائل و غیر عائل تقسیم می‌شوند و از مجموع اصول نهگانه فقط سه مسأله عول پذیر هستند.

مسأله اول: ۶. مسأله دوم: ۱۲. مسأله سوم: ۲۴.

و اصل ۶ به ٧و ۸ و٩ و۱۰ عول می‌شود که تا عدد ۱۰ زوج و فرد را شامل می‌شود ، و اصل ۱۲ فقط به عددهای فرد یعنی ۱۳و۱۵و۱٧ عول می‌شود ، و اصل ۲۴ فقط به ثمن خودش که عدد ۳ است عول می‌شود و به ۲٧ می‌رسد. و در اصل مسألۀ ۶ (سدس)، یازده مسأله بدون عول وجود دارد:

۱- یک ششم تنها مانند مادر بزرگ و عمو.

۲- دو یک ششم (السدسان) مانند پدر و مادر و یک پسر.

۳- یک ششم و یک سوم مانند مادر و یک برادر مادری.

۴- یک ششم و دو سوم مانند مادر و دو خواهر پدر مادری.

۵- دو یک ششم (السدسان) و یک دو سوم (الثلثان) مانند دو دختر و پدر و مادر.

۶- یک دوم(نصف) و یک ششم (السدس) مانند یک دختر میت و یک دختر پسر میت.

٧- یک دوم (نصف) و دو یک ششم (سدسان) مانند دختر میت و دختر پسر میت و مادر.

۸- یک دوم (نصف) و سه یک ششم «ثلاثة أسداس»مانند دختر و دختر پسر و پدر و مادر.

٩- یک دوم و یک سوم مانند شوهر و مادر.

۱۰- نصف و ثلث باقیمانده مانند شوهر و مادر و پدر.

۱۱- یک دوم و یک سوم و یک ششم مانند شوهر و مادر و برادر مادری در اصل.

در اصل دوازده (۱۲) شش مسأله بدون عول وجود دارد:

مسأله اول: یک ششم و یک چهارم مانند مادر بزرگ و همسر.

مسأله دوم: یک چهارم و یک سوم مانند همسر و مادر.

مسأله سوم: یک ربع (الربع) و دو سدس (سدسان) مانند شوهر و پدر و مادر و پسر.

مسأله چهارم: یک چهارم و یک سوم و یک ششم مانند همسر و مادر و برادر مادری.

مسأله پنجم: مانند شوهر و دختر و دختر پسر.

مسأله ششم: مانند شوهر و دو دختر.

در اصل بیست و چهار (۲۴) نیز شش(۶) مسأله بدون عول به وجود می‌آید:

مسأله اول: مانند همسر و مادر و پسر.

مسأله دوم: یک ثمن و دو سدس (سدسان) مانند همسر و پدر و مادر و پسر.

مسأله سوم: مانند همسر و دو دختر.

مسأله چهارم: مانند همسر و دو دختر و مادر.

مسأله پنجم: مانند همسر و یک دختر و دختر پسر.

مسأله ششم: یک ثمن و یک نصف و دو سدس (سدسان) مانند همسر و دختر و دختر پسر و مادر.

و در اصل مسأله شش (۶) اگر به عدد ٧ عول شود چهار مسأله وجود دارد:

مسأله اول: یک دوم و دو سوم مانند شوهر و دو خواهر غیرمادری.

مسأله دوم: مانند دو خواهر غیر مادری و دو برادر مادری و مادر.

مسأله سوم: دو نصف (نصفان) و یک سدس مانند شوهر و شقیقه و خواهر پدری.

مسأله چهارم: یک نصف و یک ثلث و دو سدس (سدسان) مانند یک شقیقه و یک خواهر و دو برادر مادری.

و اگر اصل ۶ به ۸ عول شود سه مسأله در آن وجود دارد:

۱- دو نصف (نصفان) و یک ثلث مانند شوهر و شقیقه و مادر.

۲- دو نصف (نصفان) و دو سدس (سدسان) مانند شوهر و یک شقیقه و خواهر پدری و یک برادر مادری.

۳- مانند زوج و دو خواهر غیر مادری و مادر.

واگر اصل ۶ به ٩ عول شود دارای چهار مسأله است:

۱- مانند دو خواهر غیر مادری و شوهر و چند برادر و خواهر مادری.

۲- مانند دو خواهر غیر مادری و شوهر و یک برادر مادری و مادر بزرگ.

۳- دو نصف (نصفان) و یک ثلث و یک سدس مانند شوهر و شقیقه و برادران مادری و مادر.

۴- دو نصف(نصفان) و سه سدس «ثلاثة أسداس» مانند شوهر و شقیقه و خواهر پدری و یک خواهر مادری و مادر.

و اگر اصل ۶ به عدد ۱۰ عول شود دارای دو مسأله است:

۱- دو نصف (نصفان) و یک ثلث و دو سدس (سدسان) مانند شوهر و شقیقه و خواهر پدری برادران مادری و مادر.

۲- و مانند دو خواهر غیر مادری و شوهر و برادران و خواهران مادری و مادر.

و در اصل ۱۲ در حالی که به ۱۳ عول شده باشد ۳ مسأله موجود است:

مسأله اول: مانند دو دختر و شوهر و مادر.

مسأله دوم: مانند شقیقه و مادر و همسر.

مسأله سوم: مانند دختر و دختر پسر و مادر و شوهر.

و اگر اصل ۱۲ به عدد ۱۵ عول شود دارای چهار مسأله است:

مسأله اول: و و مانند دو خواهر غیر مادری و دو برادر مادری و همسر.

مسأله دوم: و و مانند دو خواهر غیر مادری و یک برادر مادری و مادر و همسر.

مسأله سوم: و و و وماند شقیقه و خواهر پدری و خواهر مادری و مادر و همسر.

و اگر اصل ۱۲ به عدد ۱٧ عول شود دارای ۲ مسأله است:

مسأله اول: و و و مانند هشت خواهر غیر مادری و چهار خواهر مادری و دو مادر بزرگ و سه همسر و این مسأله به ام الفروج و ام الارامل ملقب گردیده است زیرا همه‌ی ورثه در آن مؤنث هستند.

مسأله دوم: و و و و مانند شقیقه و خواهر پدری و چند برادر و خواهر مادری و مادر و همسر.

و در اصل ۲۴ با عول هم دو مسأله وجود دارد:

مسأله اول: و و و مانند دو دختر و پدر و مادر و همسر.

مسأله دوم: و و و و مانند یک دختر و دختر پسر و پدر و مادر و همسر پس مجموع مسائلی که در این اصول سه گانه چه با عول و چه بدون عول وجود دارد ۴٧ مسأله می‌باشد.

و آن مسائلی که عول پذیر نیستند ۶ مسأله‌اند:

۱- اصل دو ۲- اصل سه ۴- اصل چهار

۴- اصل هشت ۵- اصل هیجده ۶- اصل سی‌و‌شش.

که در اصل ۲: دو مسأله موجود است:

۱- نصف فقط مانند دختر و عمو.

۲- دو نصف (نصفان) مانند شوهر و خواهر غیر مادری.

و در اصل ۳ سه مسأله موجود است:

۱- یک سوم مانند مادر و عمو.

۲- دو سوم مانند دو دختر و یک برادر.

۳- و مانند دو خواهر غیر مادری و دو برادر مادری.

و در اصل ۴ نیز سه مسأله وجود دارد:

مسأله اول: مانند شوهر و پسر.

مسأله دوم: و مانند شوهر و دختر.

مسأله سوم: و باقیمانده، مانند همسر وپدر و مادر.

و در اصل ۸ دو مسأله وجود دارد:

۱- مانند همسر و پسر.

۲- و مانند همسر و دختر.

و در اصل ۱۸ یک مسأله وجود دارد که عبارتست از: و باقیمانده، مانند: مادر بزرگ وجد (پدر بزرگ) سه برادر غیر مادری.

و در اصل ۳۶ هم یک مسأله وجود دارد که عبارتست از و و باقیمانده، مانند همسر و مادر و سه برادر غیر مادری پس در این اصول ششگانه ۱۲ مسأله وجود دارد که اگر به مسائل موجود در اصول گذشته اضافه شوند مجموع آن‌ها ۵٩ مسأله خواهد بود و این حصر به نسبت مسائلی است که در آن‌ها یک فرض یا بیشتر وجود دارد اما اصول مسائل تعصیبی – آن مسائلی که در آن‌ها فرض نیست – قابل حصر نیستند زیرا اصل مسأله عصبه کمترین عددی است که بدون کسر بر آنان تقسیم شود.

اصل مسأله یا بر ورثه قسمت پذیر است یا خیر، که اگر قابل تقسیم باشد از همان اصل خود صحیح در می آید و اگر قسمت پذیر نبود و در مسأله انکسار به وجود آمد، انکسار یا بر یک صنف است یا بیشتر، و اگر انکسار در یک صنف باشد، سهام آن صنف یا با عدد صنف تباین [۵]دارد یا توافق [۶]. در صورت تباین عدد صنف که جزء السهم نامیده می‌شود را در اصل مسأله ضرب می‌کنی حتی اگر مسأله دارای عول باشد با همان عول ضرب می‌شود و دیگر حاصل‌ضرب هر چه باشد مسأله در آن صحیح در می آید و سهام هر شخص از آن صنف درمصحح مسأله به اندازه سهام تمام افراد آن صنف در اصل مسأله خواهد بود و اگر سهام آن صنف با عدد رؤسشان توافق داشت وفق [٧]رؤس آنان که جزءالسهم نامیده می‌شود در اصل مسأله ضرب می‌شود چه با عول و چه بدون عول و حاصل‌ضرب هر چه باشد مسأله در آن به صحیح می‌باشد و سهام هر شخص از مصحح مسأله به اندازه‌ی سهامی است که برای وفق جماعت آنان در اصل مسأله وجود داشت.

و مثال تباین شوهر و ۵ پسر است که اصل مسأله از چهار می‌باشد، یک سهم به شوهر می‌رسد و سه سهم برای پنج پسر باقی می‌ماند که بر عدد آنان قابل تقسیم نیست و چون عدد سهام با عدد رؤس تباین دارند عدد رؤس را که جزءالسهم است در اصل مسأله که عدد چهار بود ضرب می‌کنیم مسأله در عدد۲۰ تصحیح می‌شود . و پنج بیستم به شوهر و به هریک از پسران سه بیستم داده می‌شود و ۳ سهمی که به هریک از پسران می‌رسد همان ۳ سهمی است که در اصل مسأله متعلق به همه‌ی آنان بود. و مثال توافق یک همسر و ۶ عمو است که اصل مسأله از ۴ می‌باشد که ربع آن معادل یک سهم به همسر داده می‌شود و سه سهم برای ۶ عمو می‌ماند است و بر رؤس آنان تقسیم پذیر نیست و از طرفی هم چون در بین عدد رؤس و عدد سهام آنان توافق بالثلث وجود دارد وفق رؤس را که جزء السهم نامیده می‌شود و عبارتست از عدد ۲، در اصل مسأله که چهار است ضرب می‌کنیم حاصل‌ضرب ۸ می‌شود و دو هشتم آن به همسر داده می‌شود و به هریک از عموها یک هشتم داده می‌شود توضیح اینکه برای وفق عموها یک سهم در اصل مسأله وجود داشت و در مصحح مسأله به هریک از آنان یک سهم رسیده است.

و اگر انکسار بر دو صنف یا بیشتر بود که اصناف دارای انکسار که منکسر علیهم نامیده می‌شوند از چهار صنف فراتر نمی‌رود، پس از دو حالت خارج نیست زیرا سهام هر صنف با عدد رؤس آن یا تباین دارد یا توافق و در صورت تباین عدد رؤس هر صنف و در صورت توافق وفق رؤس هر صنف را نگه می‌داریم سپس عدد رؤس یا وفق آن‌ها را با هم می سنجیم تا ببینیم کدامیک از نسبت‌های چهارگانه یعنی تماثل و تداخل و تباین و توافق، در بین آن‌ها وجود دارد که تماثل یا مماثله عبارتست از اینکه عدد رؤس مساوی هم باشند مانند ۲و۲، و تداخل یا مداخله آن است که عدد بزرگ بر کوچک تقسیم پذیر باشدو کسری در کار نباشد و یا تداخل آن است که عدد کوچک عدد بزرگ را یک یا چند مرتبه فانی کند یعنی بعد از تقسیم باقیمانده‌ای وجود نداشته باشد و یا عدد کوچکتر جزء مفرد از عدد بزرگتر باشد و هر سه تعریف برای تداخل صحیح است مانند ۲ و۴ و موافقه یا توافق آن است که عدد اصناف با جزئی از اجزاء – کسری از کسور –متفق باشند و تعریف تداخل بر توافق صدق نمی‌کند و آن هم مانند ۴ و ۶ مثلاً. و مباینه یا تباین عبارتست از اینکه عدد اصناف در هیچ جزئی از اجزاء متفق نباشند بلکه با هم اختلاف داشته باشند – به عبارت دیگر تباین آن است که دو عدد کسر مشترک نداشته باشند – مانند ۵ و ۳. پس اگر رؤس با هم تماثل داشتند به عدد یکی از صنفین متماثل یا اصناف متماثله اکتفا می‌شود و همان یکی جزءالسهم قرار داده می‌شود و بعد آن را در اصل مسأله ضرب می‌کنیم و مسأله از حاصل‌ضرب صحیح می‌شود و اگر اصناف یا دو صنف با هم تداخل داشتند عدد بزرگتر جزء السهم قرار داده می‌شود و به آن اکتفا شده و در اصل مسأله چه با عول و چه بدون عول ضرب می‌شود و حاصل‌ضرب را اصل مسأله قرار می‌دهیم و از همان حاصل‌ضرب مسأله صحیح در می‌آید.

و اگر مسأله عول داشت همراه عول مورد ضرب قرار می‌گیرد. واگر اصناف یا دو صنف با هم توافق داشتند وفق یک صنف را در تمام صنف دیگر ضرب می‌کنیم و حاصل‌ضرب را جزء السهم قرار می‌دهیم و همین جزء السهم را در اصل مسأله چه با عول و چه بدون عول ضرب می‌کنیم و مسأله‌ی ما از این حاصل‌ضرب صحیح در می آید و اگر اصناف با هم تباین داشتند بعضی از اصناف را در دیگری ضرب می‌کنیم و حاصل‌ضرب را جزء السهم قرار می‌دهیم و آن را در اصل مسأله با عول یا بدون عول ضرب می‌کنیم و به این ترتیب مسأله صحیح مى شود. مثال مماثله چهار همسر و چهار عمو که اصل مسأله از چهار است، یک سهم برای همسران و سه سهم برای عمو ها که سهم هر صنف با عدد آن مباین است و بعد از نگه داشتن رؤس هردو صنف معلوم می‌شود که بین آن دو تماثل وجود دارد لذا به یکی از آنان اکتفا شده و جزء السهم قرار داده می‌شود و در اصل مسأله که چهار است ضرب می‌شود که به عدد ۱۶ می‌رسد و مسأله در اینجا تصحیح می‌شود برای همسران برای هریک و برای هر عمو در نظر گرفته می‌شود و برای هریک از افراد هردو صنف از مصحح مسأله اندازه‌ای سهام در نظر گرفته می‌شود که در اصل مسأله برای همه‌ی آنان در نظر گرفته شده بود که عبارت بود از یک سهم برای همه‌ی همسران و ۳ سهم برای همه‌ی عموها ومثال تداخل مانند دو برادر مادری و ۸ برادر پدری در نظر گرفته می‌شود و در بین دو برادر مادری و سهم آن‌ها تباین و در بین دو سهم ۸ برادر پدری اصل مسئله‌۳ است که یک سهم برای دو برادر مادری و ۲ سهم برای برادران پدری توافق وجود دارد تمام عدد صنف اول که عدد ۲ است و وفق عدد صنف دوم که عدد ۴ است نگه داشته می‌شوند و بعد از بررسی معلوم می‌شود که بین آنان تداخل وجود دارد بنابراین به عدد بزرگتر یعنی ۴ اکتفا و آن را در اصل مسأله که ۳ است ضرب می‌کنیم و حاصل‌ضرب آن که ۱۲ است اصل مسأله قرار می‌گیرد و مسأله به صحت می‌رسد و به هریک از برادران مادری دو دوازدهم و به هریک از برادران پدری یک سهم داده می‌شود که هریک از افراد این صنف از مصحح مسأله اندازه‌ای سهام می‌برند که برابر است با سهامی که برای وفق آن در اصل مسأله وجود داشت و مثال توافق مانند چهار همسر و یک شقیقه و دوازده خواهر پدری و ده عمو که اصل این مسأله از ۱۲ می‌باشد ربع آن که معادل است برای چهار همسر در نظر گرفته می‌شود که سهام و صنف با هم تباین دارند لذا عدد صنف یعنی ۴ نگه داشته می‌شود ، و نصف مال یعنی برای شقیقه در نظر گرفته می‌شود و چون عدد صنف و سهام با هم تباین دارند باز هم عدد صنف یعنی ۱ در نظر گرفته می‌شود و معادل هم برای ۱۲ خواهر پدری منظور می‌شود و چون عدد سهام و صنف با هم در یک دوم توافق دارند وفق صنف که عدد ۶ است نگه داشته می‌شود و باقیمانده را به ده عمو می‌دهیم که در بین سهم و صنف تباین وجود دارد لذا عدد ۱۰ را در نظر می‌گیریم که مجموع عدد اصناف مسأله عبارتند از ۴ و ۱ و ۶ و ۱۰ که جز عدد یک که با هم تباین دارند بقیه عددها با هم در نصف توافق دارند که اول وفق چهار یعنی ۲ را در وفق ۱۰ یعنی ۵ ضرب می‌کنیم و حاصل‌ضرب یعنی عدد ۱۰ را در ۶ ضرب می‌کنیم حاصل‌ضرب عدد ۶۰ می‌شود و بعد چون با عدد یک تباین دارد آن را در یک ضرب می‌کنیم باز هم حاصل‌ضرب ۶۰ خواهد بود که آن را جزء السهم قرار داده و در اصل مسأله یعنی ۱۲ ضرب می‌کنیم و مسأله در حاصل‌ضرب یعنی عدد ٧۲۰ تصحیح می‌شود و سپس سهم هر صنف را بر آن تقسیم می‌کنیم، به این ترتیب سهم همسران را در اصل مسأله که عدد ۳ است در ۶۰ که جزء السهم است ضرب می‌کنیم حاصل‌ضرب ۱۸۰ می‌شود و به هر همسر می‌رسد، و شقیقه در اصل مسأله ۶ سهم دارد آن را در ۶۰ ضرب می‌کنیم می‌شود و سهم دوازده خواهر پدری از اصل مسأله ۲ سهم است که آن را در ۶۰ ضرب می‌کنیم و حاصل‌ضرب ۱۲۰ می‌شود و برای هر خواهر در نظر گرفته می‌شود و سهم ده عمو از اصل مسأله عدد ۱ است و آن را در ۶۰ ضرب می‌کنیم و حاصل‌ضرب آن ۶۰ می‌شود بعد به هر عمو داده می‌شود . و مثال تباین مانند پنج دختر دو سوم و سه مادر بزرگ یک ششم و چهار همسر یک هشتم و هفت عمو، و اصل مسأله ۲۴ می‌باشد. دو سوم آن معادل ۶ سهم برای پنج دختر در نظر گرفته می‌شود که سهام و صنف تباین دارند لذا عدد ۵ را که عدد صنف است نگه می‌داریم. یک ششم مسأله معادل ۴ سهم برای ۳ مادر بزرگ منظور می‌شود و چون سهام و صنف تباین دارند عدد صنف یعنی ۳ را به طور کامل نگه می‌داریم و یک هشتم مسأله را هم برای چهار همسر در نظر می‌گیریم و آن معادل ۳ سهم است و با عدد صنف که ۴ است تباین دارد، لذا عدد صنف (یعنی۴) را نگه می‌داریم و یک سهم برای هفت عمو باقی می‌ماند که آن را به تعصیب می‌برند و چون در بین سهم و صنف تباین وجود دارد عدد صنف (٧) را نگه می‌داریم سپس به عددهای نگه داشته شده یعنی ۵ و۳ و۴ و٧ نگاه می‌کنیم و چون همگی با هم تباین دارند آن‌ها را به این صورت در هم ضرب می‌کنیم که عدد ۴۲۰ جزء السهم است و آن را در اصل مسأله که ۲۴ است ضرب می‌کنیم و حاصل‌ضرب ۱۰۰۸۰ می‌شود و مسأله در این عدد (۴۲۰) صحت می‌رسد، سپس و بعد ۱۶ سهم ۵ دختر را در جزء السهم ضرب می‌کنیم و حاصل‌ضرب ۶٧۲۰ می‌باشد و این عدد را بر ۵ تقسیم کرده و سهم هر دختر می‌شود و سهام سه مادر بزرگ یعنی عدد چهار را در جزء السهم که ۴۲۰ می‌باشد ضرب کرده و حاصل‌ضرب آن ۱۶۸۰ می‌شود که آن را بر عدد ۳ تقسیم می‌کنیم و به این ترتیب هر مادر بزرگ می‌شود و مسأله را معادل ۳ سهم برای چهار همسر قرار دادیم و ۳ سهم آنان را در جزء یعنی ۴۲۰ ضرب نمودیم حاصل‌ضرب را که ۱۲۶۰ بود بر عدد رؤس یعنی ۴ همسر تقسیم می‌نماییم در نتیجه سهم هر همسر می‌شود، سپس یک سهم باقیمانده از مسأله را در جزء السهم یعنی ۴۲۰ ضرب کرده که حاصل همان ۴۲۰ می‌باشد سپس آن را بر عدد عموها یعنی عدد هفت تقسیم نمودیم در نتیجه سهم هر عمو می‌باشد.

باید توجه داشت که در بعضی از نه اصول ذکر شده انکسار فقط بر یک صنف صورت می‌گرد که آن عبارت است از اصل ۲ و در بعضی از آن‌ها انکسار فقط بر دو صنف قابل تصور می‌باشد و آن عبارتند از اصول ۳ و چهار۴ و هشت۸ و هجده۱۸ و سی و شش۳۶ و در بعضی هم انکسار جز بر چهار دسته قابل تصور نیست و آن عبارت است از اصل ۱۲ و ۲۴ و چنانکه ذکر شد انکسار در بالاتر از این عدد ها قابل تصور نمی‌باشد.

[۵. ـ تباین دربین دو عددی است که کسر مشترک ندارند مانند ۸ و۳ ثماثل نسبت دو عدد مانند هم است مانند ۴ و ۴. [۶. ـ توافق در بین دو عددی است که کسر مشترک دارد مانند ۸ و۴ تداخل نسبت بین دو عدد بزرگ و کوچک که عدد بزرگ بر کوچک تقسیم شود. [٧. ـ اگر دو عدد در کسری مثلاً یک دوم توافق داشته باشند مانند ۸و۶ کسر مشترک بین آنان وفق نامیده می‌شود، مثلاً در یبن مثال وفق ۸ چهار و وفق ۶ سه است.