مبحث بیان میراث خنثی، و مُشکِل و حمل و مفقود
خنثی مشکل انسانی است که دارای هردو آلت تناسلی مرد و زن است یا اینکه سوراخی دارد که به هیچ یک از آلتهای زن و مرد شبیه نیست و چنین چیزی تنها در فرزندان و فرزندان پسران و برادران وپسران آنان و عموها و پسرانشان وکسانی که صاحب ولاء هستند قابل بحث است و خنثی از دو حال خارج نیست:
اول: اینکه امیدی به کشف حال او در آینده وجود دارد.
دوم: اینکه امیدی به کشف حال وی نیست.
پس اگر امیدی به کشف حال وی وجود داشت، مانند اینکه هنوز کودک باشد با او و هم ارثانش به زیان آور ترین [۸]حالت معامله میشود به شرطی که قبل از کشف حالت وی در خواست تقسیم نمایند و باقیمانده ترکه متوقف میگردد تا زمانی که امر خنثی روشن میشود : اموری که به وسیلهی آنها حال خنثی کشف میشود فراوان است یکی از آنان ادرار کردن از یکی از دو آلت – یعنی ادرار از آلت مردانه نشانهی مرد بودن و از آلت زنانه نشانهی زن بودن است – پس اگر از هر دوآلت ادرار میکرد سابقترین آنها را به حساب میآوریم و اگر همزمان از هردو آلت ادرار میآمد از هر آلتی ادرار بیشتر آمد آن را به حساب میآوریم و همچنین از آن امور حیض است که نشانه انوثت است و یکی دیگر گرد شدن پستانهای اوست و یکی هم روییدن موی ریش است ولی اگر امیدی به کشف حال او نبود به گونهای که در کودکی بمیرد یا بالغ نشود و امر او روشن نگردد نصف میراث ذکر و نصف میراث انثی به او داده میشود، بشرطی که به هردو تقدیر ذکورت و انوثت با تفاوت بین مذکر و مؤنث ارث ببرند و اگر به هردو تقدیر فوق به یک اندازه ارث ببرد سهم الارث خود را کاملاً میگیرد. و اگر فقط با تقدیر ذکورت ارث ببرد نصف میراث ذکر به وی داده میشود ، و اگر فقط با تقدیر انوثت ارث ببرد نصف میراث انثی به او داده میشود پس در حالت اول یعنی در حالتی که امیدی به روشنشدن حال وی وجود دارد و وارثین درخواست تقسیم کرده باشند دو مسأله را بنا به هردو تقدیر برای او قرار میدهیم بشرطی که فقط یک خنثی در مسأله موجود باشد، سپس دو مسأله را با هم مقایسه کرده و نسبتهای چهارگانه آنها را معلوم میکنیم، سپس به هر وارث آن اندازه ارث میدهیم که به هر تقدیر یقیناً آن را برداشت کند و باقی ترکه را تا روشن شدن حال خنثی نگه میداریم، مثال آن این است که شخصی بمیرد و بازماندگان وی یک پسر و یک دختر و یک کودک خنثی باشند، پس اگر او را مذکر به حساب بیاوریم مسأله در ۵ خواهد بود برای پسر و خنثی هریک دو سهم و برای دختر یک سهم منظور میشود و اگر او را مؤنث حساب کنیم مسأله وی ۴ خواهد بود، پسر دو سهم و دختر یک سهم و خنثی یک سهم میبرد. و در بین هردو مسأله نسبت تباین موجود است پس ۴ را در ۵ ضرب کرده که حاصلضرب عدد ۲۰ میشود، پس تقدیر زیان آور برا ی پسر و دختر آن است که خنثی را مذکر حساب کنیم پس سهم الارث آنان را از مسألهی ذکوریت می پردازیم که سهم پسر ۲ ضرب در ۴ یعنی مسألهی انوثت مساوی با ۸ سهم و سهم دختر یک ضرب در چهار معادل ۴ سهم است و تقدیر زیان بار تر در حق خنثی تقدیر انوثت است پس از مسأله ی انوثت به او ارث داده میشود که یک سهم از مسألهی انوثت به ضرب در مسألهی ذکورت یعنی ۵۱ سهم به او داده میشود که سهام او بر پنج سهم بالغ میشود در مجموع ۳ سهم باقی میماند و نگه داشته میشود تا زمانی که حال او کشف میشود پس اگر ذکورت او به اثبات رسید مجموع ۳ سهم باقیمانده به او داده میشود واگر انوثت وی ثابت گردید دو سهم از آن سه سهم به پسر و یک سهم به دختر داده میشود و اما در حالت دوم یعنی حالتی که امیدی به کشف وضعیت خنثی نداشته باشیم بگونهای که وی در کودکی مرده باشد یا به حد بلوغ رسیده و حال وی روشن نشده باشد چنانکه گذشت دو مسأله برای وی به تقدیر انوثت و ذکورت قرار میدهیم سپس در بین دو مسأله نظر می کرده و نسبت بین آن دو از نسبتهای چهارگانه را اعتبار مینماییم، پس نتیجهی نظر هر چه باشد آنرا در دو حالت ذکورت و انوثت ضرب میکنیم یعنی خود دو حالت فوق به ۲ عدد به حساب می آیند – پس حاصلضرب هر چه باشد مسأله در آن تصحیح میشود، سپس از مصحح هردو مسأله با ملاحظه ضرب در دو حالت ذکورت و انوثت تمام سهامی که بدست هر وارثی رسیده از دستش گرفته میشود و بر دو حالت ذکورت و انوثت تقسیم میکنیم، و خارج قسمت را به آنها تحویل میدهیم، مثال برای این که ارث خنثی با تقدیر ذکورت و انوثت متفاوت شود آن است که شخصی بمیرد و بازماندگان وی یک پسرو یک فرزند خنثی باشد مسأله ذکورت وی در ۲ است به هر کدام یک سهم داده میشود و مسأله انوثت او در ۳ است به پسر ۲ سهم و به خنثی یک سهم داده میشود و چون دو مسأله با هم تباین دارند در هم ضرب می شوند و حاصلضرب عدد ۶ خواهد بود سپس ۶ را در دو حالت ذکورت و انوثت ضرب میکنیم حاصلضرب ۱۲ میشود و اصل مسأله قرار میگیرد، سپس پسر به اعتبار مسأله ذکورت دارای نصف ترکه یعنی ۶ سهم است وبه تقدیر انوثت دارای دو سوم ترکه یعنی ۸ سهم است ۸و۶ را با هم جمع میکنیم ۱۴ میشود و ۱۴ را نیز بر دو حالت ذکورت و انوثت تقسیم مینماییم خارج قسمت عدد ٧ میباشد، یعنی پسر دارای است و خنثی به اعتبار ذکورت دارای نصف ترکه یعنی ۶ سهم است و به تقدیر انوثت دارای یک سوم ترکه یعنی چهار سهم است بعد ۴ را با۶ جمع میکنیم حاصل آن ۱۰ سهم خواهد بودسپس عدد ۱۰ را بر دو حالت ذکورت و انوثت تقسیم میکنیم خارج قسمت عدد ۵ خواهد بود، در نتیجه خنثی دارای است. مثال این که ارث خنثی به ذکورت و انوثت تغییر نکند و در هردو حال مساوی باشد فرزند مادری است، در نتیجه حق او را کاملاً ادا کرده اعم از این که امیدی به کشف حال داشته باشیم یا خیر و مثال این که خنثی فقط به تقدیر ذکورت ارث ببرد آن است که وارثین دو دختر و یک برادر زادهی خنثی و یک پسر عموباشند مسأله ذکورت وی از ۳ خواهد بود دو سهم برای دختران و یک سهم برای خنثی و پسر عمو حجب میشود وبه تقدیر انوثت نیز مسأله در ۳ خواهد بود دو سهم برای دختران و یک سهم برای پسر عمو و دیگر خنثی ارث نخواهد داشت زیرا به تقدیر انوثت دختر برادر است و او جزء ذوی الارحام است و ارث نمیبرد و در بین دو مسأله تماثل وجود دارد به یکی از آنها اکتفا میشود و در دو حالت ذکورت و انوثت ضرب میگردد و حاصلضرب و اصل مسأله عدد ۶ خواهد بود دو دختر در هریک از مسأله ذکورت و انوثت دارای ترکه یعنی ۴ سهم هستند که جمع سهام در هردو مسأله ۸ سهم خواهد بود و آن را بر دو حالت ذکورت و انوثت تقسیم میکنیم حاصل آن چهار سهم است به دو دختر به هریک دو سهم داده میشود و خنثی در مسأله ذکورت دارای یک سوم دارایی است پس دو سهم از مجموع ۶ سهم مسأله برای وی در نظر گرفته میشود بعد ۲ سهم بر دو حالت ذکورت و انوثت تقسیم میشود و خارج قسمت یک سهم است در نتیجه خنثی دارای یک سهم است و پسر عمو به تقدیر انوثت خنثی یک سوم دارایی را که مقدار دو سهم است احراز مینمایید سپس آنرا بر دو حالت ذکورت و انوثت تقسیم میکند و خارج قسمت را برای خود بر میدارد در نتیجه وی دارای دو سهم است و مثال اینکه خنثی فقط به تقدیر مؤنث بودن ارث ببرد آن است که وارثین عبارت باشند از شوهر و یک شقیقه و یک فرزند پدری که خنثی باشد به اعتبار ذکورت مسأله در ۲ خواهد بود یک سهم برای شوهر و سهم دیگر برای شقیقه و مسألهی انوثت در ۶ میباشد هریک از شوهر و شقیقه معادل ۳ سهم میبرند و برای تأمین سهم خنثی مسأله را به ٧ عول میکنیم که در راستای کامل نمودن به خنثی به تقدیر انوثت داده میشود و چون دو مسأله تباین دارند لذا ۲ را در هفت ضرب میکنیم و حاصلضرب عدد۱۴ میباشد که آن را در دو حالت ذکورت و انوثت ضرب میکنیم عدد۲۸ حاصل و اصل مسأله قرار داده میشود که سهم زوج به اعتبار ذکورت خنثی دارایی معادل ۱۴ سهم است و به اعتبار انوثت وی یعنی ۱۲ سهم است که مجموع سهام به هردو اعتبار ۲۶ سهم است و بر دو حالت ذکورت و انوثت تقسیم میشود حاصل آن ۱۳ سهم برای زوج است و سهام شقیقه هم به همین روش تعیین میگردد و خنثی هم به اعتبار انوثت یک هفتم دارایی معادل چهار سهم را دارد و بعد از تقسیم آن بر دو حالت ذکورت و انوثت دو سهم برای او حاصل میشود، و اگر در مسأله دو خنثی یا بیشتر وجود داشت به اندازهی احوال آنان مسأله ساخته میشود پس اگر تعداد خنثی ۲ عدد باشند چهار مسأله خواهند داشت زیرا احوال آنان چهار است و اگر تعدادشان ۳ باشد مسائل آن ۸ خواهد شد زیرا تعداد احوالشان ۸ است و همین طور هرگاه بر تعداد آنان یکی افزوده شود احوالشان و مسائلشان دو برابر مرتبهی قبلی خواهد بود پس چهار خنثی دارای ۱۶ حالت و مسائل و پنج خنثی دارای ۳۲ حالت و مسائل خواهند شد یعنی هر حالت یک مسأله نیاز دارد، و طریق عمل بدینگونه است که در بین مسائلشان نسبتهای چهارگانه را معلوم کرده و آن را ملاک قرار دهیم چنان که در مورد یک خنثی توضیح داده شد، یعنی بعد از نظر در نسبت بین مسائل هر چه حاصل شد از همان عدد مسائل شان تصحیح میشود سپس اگر امید به روشن شدن حالشان باشد ارث دادن به آنها و دیگر ورثه با در نظر گرفتن زیانبارترین حالت خواهد بود و باقیمانده را تا کشف حال خنثی نگه میداریم، ولی اگر امیدی به کشف حال آنان نبود، مصحح مسائلشان را در عدد احوال آنان ضرب میکنیم که حاصلضرب مسأله، عدد جامعه نامیده میشود زیرا همهی مسائل را در خود جای داده است، سپس نصیب هر وارث از مسائل از مجموع جامعه را بدست میآوریم و بر احوال آنان تقسیم میکنیم، و هر چه بدست آمد نصیب آن وارث است. چنانکه در مورد مسائلی که دارای یک خنثی هستند این حکم گذشت، و همچنین میتوان جامعه را بر هر مسألهای از مسائل خنثی تقسیم کرد که حاصل تقسیم جزء سهم خواهد بود سپس نصیب هر وارث ازآن مسائل را در جزء سهم ضرب کرده، حاصلضرب نصیب او از آن مسأله خواهد بود، سپس سهمهای هر وارث از تمام مسائل را جمع کرده و بر عدد احوال تقسیم نماییم که خارج قسمت، نصیب آن وارث است مانند این که وارثین عبارت باشند از یک پسر و دو فرزند خنثی که یکی بزرگتر از دیگری باشد مسأله به تقدیر ذکورت از ۳ خواهد بود و به تقدیر انوثت از۴ میباشد و به تقدیر ذکر بودن خنثای بزرگ و انثی بودن خنثای مسأله از۵ خواهد بود، و عکس این قضیه نیز همین گونه خواهد بود و در بین عدد مسألهی اول و عدد مسألهی دوم تباین وجود دارد که آنها را در هم ضرب میکنیم حاصلضرب ۱۲ میشود و مسألهی سوم و چهارم با هم تماثل دارند لذا یکی از آنها را با ۱۲ می سنجیم و چون با هم تباین دارند در هم ضرب می شوند حاصلضرب عدد ۶۰ میشود که مصحح مسائل چهارگانه میباشد، پس اگر امیدی به کشف حال آنان داشتیم سهم پسر واضح را - غیر خنثی- از مسأله ذکورت می پردازیم زیرا این مسأله برای وی زیانبارترین حالت است و سهم هریک از دو خنثی را طوری پرداخت میکنیم که گویا این مؤنث و خنثای همتایش مذکر است زیرا این تقدیر اضر تقادیر برای وی خواهد بود و باقیمانده را تا زمان کشف حال او نگه میداریم، و اگر امیدی به کشف حال آنان نبود مصحح مسائل را که عدد۶۰ است در احوال چهارگانه دو خنثی ضرب کرده که حاصلضرب ۲۴۰ میشود، پس بنابر شیوهای که در مسائل مربوط به یک خنثی گذشت میگویی پسر واضح- غیرخنثی-تنتنن به تقدیر ذکورت دارای دارایی معادل ۸۰ سهم است و به تقدیر انوثت هردو خنثی دارای ترکه معادل ۱۲۰ سهم میباشد و به تقدیر ذکورت خنثایِ اکبر و انوثت خنثایِ اصغر دارای دارایی معادل ٩۶ سهم است و در عکس این قضیه هم به همان تفصیل دارای ٩۶ سهم است که سهام هر چهارمسأله را با هم جمع میکنیم حاصلش ۳٩۲ سهم خواهد بود. سپس آن را بر احوال چهارگانهی دو خنثی تقسیم کرده که خارج قسمت ٩۸ سهم است و این نصیب همان وارث است و بنابر طریقهی دوم همان مسأله جامعه یعنی ۲۴۰ را بر مسأله ذکورت تقسیم کرده و خارج قسمت یعنی عدد۸۰ را جزءالسهم قرار میدهیم، سپس نصیب پسر را در آن ضرب کرده که ۸۰ سهم خواهد شد و نصیب هریک از دو خنثی را نیز در۸۰ ضرب کرده و برای هریک از آنان ۸۰ سهم حاصل میشود سپس جامعه را بر مسأله انوثت تقسیم میکنیم و که حاصلضرب یعنی عدد۶۰ را جزء السهم قرار میدهیم و نصیب پسر یعنی عدد ۲ را در آن ضرب میکنیم در نتیجه پسر دارای ۱۲۰ سهم خواهد شد، سپس نصیب هریک از دو خنثی یعنی عدد ۱ را در جزء السهم یعنی ۶۰ ضرب کرده که حاصلضرب یعنی عدد۶۰ سهم هر خنثی خواهد بود، سپس عدد جامعه را بر مسألهای تقسیم میکنیم که در آن خنثای اکبر مذکر و خنثای اصغر مؤنث به حساب آمدهاند در این صورت جزء السهم ۴۸ خواهد بود که نصیب هریک از پسر و خنثای اکبر یعنی عدد۲ را در ۴۸ ضرب میکنیم که سهام هریک از آنان ٩۶ سهم خواهد شد و نصیب خنثای اصغر یعنی عدد۱ را در ۴۸ ضرب کرده که او نیز دارای ۴۸ سهم میشود، سپس بعد جامعه را بر مسألهای تقسیم میکنیم که در آن انوثت اکبر و ذکورت اصغر در نظر گرفته شده است که باز هم جزء السهم آن ۴۸ خواهد شد و باز هم نصیب هریک از پسر و خنثای اصغر یعنی عدد ۲ را در ۴۸ یعنی جزء السهم ضرب میکنیم که هریک از آن دو دارای ٩۶ سهم خواهند بود. مانند مسألهی قبل و باز هم نصیب خنثای اکبر یعنی عدد ۱ را در جزءالسهم یعنی عدد۴۸ ضرب میکنیم در نتیجه خنثای اکبر دارای ۴۸ سهم میشود، سپس مجموع سهام پسر ۳٩۲ سهم است که آن را بر حالات چهارگانهی دو خنثی تقسیم میکنیم که مانند گذشته دارای ٩۸ سهم خواهد بود و مجموع سهام هریک از دو خنثی در هر چهار مسأله ۲۸۴ سهم است که سهم هریک را بر احوال چهارگانه تقسیم میکنیم که خارج قسمت ٧۱ است در نتیجه هریک از آنان ٧۱ سهم خواهند گرفت.
[۸. ـ یعنی به هر تقدیر از ذکورت و انوثت ارث کمتر بگیرد آن تقدیر برایش در نظر گرفته میشود.