مبحث میراث ذوی الارحام
و آنان عبارتند از هر خویشاوندی که نه دارای فرض و نه دارای تعصیب باشد، وارث بردن آنان مشروط به این است که جز یکی از زوجین اهل فرض در کار نباشد و عصبه نیز موجود نباشد و ذوی الارحام به تنزیل ارث میبرند – یعنی آنها را به منزله کسانی به حساب بیاوریم که ذوی الارحام به وسیلهی آنها به مرده متصل شدهاند – و مذکر و مؤنث ذوی الارحام مانند هم ارث میبرند و آنان یازده دستهاند:
۱- فرزندان دختران و فرزندان دختران پسران هر اندازه پایین باشند.
۲- فرزندان خواهران از هر نوع مذکر ومونث که باشند.
۳- دختران برادران غیر مادری و دختران پسرانشان.
۴- فرزندان برادران مادری.
۵- عموی مادری خواه عموی میت یا عموی پدرش یا عموی جدش باشد.
۶- عمه ها خواه عمهی مرده یا عمهی پدر و مادرش یا عمهی اجداد وجدات او باشند.
٧- دختران عموها از هر نوع که باشند و دختران پسر عموها از هر نوع که باشند.
۸- دایی ها و خاله ها خواه دایی و خاله خود میت یا دایی و خالهی پدر و مادر یا اجداد وجدات او باشند.
٩- پدر بزرگهایی که از جهت مادر یا پدر ساقط شدهاند مانند پدر مادر و پدرِ مادرِ پدر و امثال آنها.
۱۰- مادر بزرگان ساقط شده از جهت مادر یا پدر مانند مادرِ پدرِ مادر و مادر پدر پدر بزرگ بنابر قولی که آنها را از ذوی الارحام به حساب می آورد.
۱۱- هرکس بواسطهی یکی از این ده گروه به مرده متصل میشود مانند عمهی عمه و خالهی خاله و پدر پدر مادر وبرادر و عمو و عمهی عموی مادری و مانند آن.
پس هریک از ده صنف به منزلهی وارثی به حساب می آید که به وسیله وی به مرده متصل میگردد مثلاً فرزندان دختران هر اندازه پایین باشند به منزلهی دختران و فرزندان دختران پسران هر اندازه که پایین باشند. به منزلهی دختران پسران به حساب میآیند و فرزندان خواهر به منزلهی خواهرانند و دختران برادران و دختران پسرانِ برادران به منزلهی پدران خود هستند و فرزندان برادران مادری مذکر یا مؤنث باشند به منزلهی برادران مادری هستند و عموی مادری و عمه ها از هر نوع که باشند به منزلهی پدرند و دایی ها و خاله ها از هر نوع که باشند به به منزلهی مادرند و دایی هاو خاله های پدر از هر نوع که باشند به منزلهی مادرِ پدرند، و دایی ها و خاله های مادر از هر نوع که باشند. به منزلهی مادر مادرند و پدر مادر و هرکس دیگری که به وسیلهی وی به مرده برسد مانند مادر به حساب میآیند و پدر مادرِ پدر و هرکس دیگری به وسیلهی او به مرده برسد به منزله مادر پدرند. بنابراین نصیب هر وارثی برای کسی قرار داده میشود که به وسیله آن وارث به مرده میرسد. پس اگر جز یک شخص از ذوی الارحام هیچ کس وجود نداشت آن شخص تمام دارایی را برای خود میبرد و اگر جماعتی به وسیله یک وارث به مرده میرسیدند و در منزلت همهی آنها مساوی بودند در این صورت نصیب آن وارث مال آنهاست مذکر و مؤنثشان در ارث مساوی هستند پس اگر یک شخص بمیرد و ۳ پسرِ دختر را از خود جا گذارد دارایی را در بین آنها به سه قسمت مساوی تقسیم میشود، و در ۳ پسر و یک دختر خواهر دارایی به چهار قسمت مساوی تقسیم میشود و اگر در منزلت مساوی نبودند بلکه متفاوت بودند با کسی که به وسیله او به مرده می رسند، این شخص واسطه را به جای مرده به حساب آورده و نصیب وی را در بین ذوی الارحام به حسب منزلت شان تقسیم میکنیم مثلاً در سه خاله متفرقه یکی پدر مادری و یکی پدری و یکی مادری مسألهی آنان را در ۵ قرار داده که آن به خاله پدر مادری و به خاله پدری و هم برای خاله مادری در نظرگرفته میشود زیرا آن کسی که این سه خاله متفرقه به وسیله وی به مرده رسیدهاند یعنی مادر اگر میمرد و وارثینِ وی همین سه خاله متفرقه بودند همینگونه از او ارث میبردند زیرا آن وقت این خاله ها در مسأله خواهر میبودند. و در ۳ عمه متفرقه مسئلۀ آنان مانند خاله ها از ۵ خواهد بود برای عمه پدر مادری و برای هریک از عمههای پدری و مادری نیز در نظر گرفته میشود زیرا آنان به منزلۀ پدر حساب شدهاند و به وسیلۀ او به مرده میرسند و اگر پدر بمیرد همین گونه ارث میبردند و در ۳ دایی متفرقه مسئلۀ آنان از ۶ خواهد بود معادل یک سهم برای داییِ مادری و ۵ سهم باقیمانده برای دایی پدر مادری خواهد بود و دایی پدری به وسیلهی دایی پدر مادری از ارث ساقط میشود، و اگر پدر و مادر همراه دایی ها و خاله ها باشند آنها را از ارث بردن ساقط میکنند زیرا اگر مادر بمیرد و پدر و دایی ها و خاله ها را – که در آن وقت برادر و خواهر می شوند – از خود جا گذارد پدر آنها را حجب میکند. و اگر گروهی به وسیلهی گروه دیگر به مرده می رسیدند دارایی در بین افراد گروه رسیده، تقسیم میشود بگونهای که هر نصیبی بوارث به فرض یا به تعصیب میرسیده است کسی که به وسیلۀ آن وارث به مرده میرسد آن نصیب را برای خود بر میدارد و اگر بعضی از وارثان به وسیله بعضی دیگر ساقط میشدند در حق گروه رسیده به مرده به وسیله آن وارثان نیز قاعدهی ساقط شدن بعضی با بعض دیگر اعمال میشود مثلاً در ۳ دختر خواهر گوناگون یکی دختر شقیقه و دیگری دختر خواهر پدری و یکی دیگر دختر خواهر مادری. مسأله آنان از پنج خواهد بود، برای دختر شقیقه و برای دختر خواهر پدری و هم برای دختر خواهر مادری منظور میشود. و در دختر دختر و دختر دختر پسر مسأله آنان از عدد ۴ است ۳ سهم برای دختر دختر و یک سهم برای دختر دختر پسر منظور میشود و در ۳ دختر برادر پدر مادری و دختر برادر پدری و دختر برادر مادری مسأله آنان از عدد ۶ خواهد بود، معادل یک سهم به دختر برادر مادری یعنی همان سهم پدرش اگر زنده بود میرسد و ۵ سهم باقیمانده به دختر برادر پدر مادری میرسد و دختر برادرِ پدری حجب میشود و سهمی به او داده نمیشود زیرا دختران هر برادر به منزلهی پدرانشان می باشند و حال اینکه برادر پدر مادری، برادر پدری را ساقط میکند و ۵ سهم ۳ دختر برادر پدر مادری بر آنها تقسیم نمیشود و دارای انکسار و تباین است پس عدد رؤوس دختران برادر پدر مادری را که عدد ۳. وجزء السهم نیز میباشد در اصل مسأله یعنی عدد ۶ ضرب میکنیم و مسأله در حاصلضرب یعنی عدد ۱۸ تصحیح میشود و دختر برادر مادری یک سهم خود را در جزء السهم ضرب میکند و حاصلضرب یعنی عدد ۳ نصیب او میشود و دختران برادر پدر مادری هم پنج سهم خودشان را در جزء السهم یعنی عدد سه ضرب میکنند و حاصلضرب یعنی عدد ۱۵ را به مقدار هر دختر ۵ سهم، از آنِ خود میکنند و اگر جهت ارث در میان ذوی الارحام متحد باشد ذی رحم دور به ذی رحم نزدیک حجب و ساقط میشود. پس در بین پسرِ دختر دختر و دختر دختر پسر، دارایی به دختر دختر پسر داده میشود زیرا به وارث، نزدیکتر است و در بین پسر دختر برادر و دختر پسر برادر غیر مادری دارایی به دختر پسر برادر داده میشود زیرا او به وارث نزدیکتر است و اگر جهت ارث گیری اصناف ذوی الارحام با هم فرق داشت، در آن صورت هریک از ذوی الارحام هر چند دور هم باشند به منزلۀ وارثی فرض میشود که به وسیله او به مرده میرسد، اعم از اینکه کسی که نزدیکتر از اوست ساقط شود یا خیر مثلاً در دختر دختر دختر و دختر برادر مادری دارایی متعلق به دختر دختر دختر است زیرا وی به منزلۀ مادر بزرگ خود یعنی دختر مرده میباشد و دختر برادر مادری به منزلۀ پدر خودش است و معلوم است که دختر، برادر مادری را ساقط میکند و در بین پسر دختر دختر دختر و دختر پسر برادر مادری مسأله از عدد ۲ خواهد بود به پسر دختر دختر دختر یک سهم میرسد که آن سهم نصیب مادر بزرگ مادرش است زیرا آن پسر به منزلۀ این مادر بزرگ به حساب می آید و دختر پسر برادر غیر مادری هم یک سهم میبرد زیرا آن سهم به پدرش تعلق داشت که دختر به منزلۀ پدر خود است و جهات ذوی الارحام ۳ جهت است یکی اُبُوّت(پدری) که در آن فروع پدر از قبیل پدر بزرگها و مادربزرگهایی از جهت پدر از وارثین ساقط شدهاند و در شمار ذوی الارحام قرار گرفتهاند مانند پدر مادر پدر و مادرپدر جد بنابر قولی که او به هنگام وجود وارث ذی فرض از خویشاوندان و عصبه ساقط میشود و همین طور است عموی مادری و عمهها از هر نوع که باشند داییها و خالههای پدر از هر نوع که باشند و دختران برادران و دختران پسران برادران و فرزندان خواهران و دختران عموها و دختران پسران عموها.
دوم جهت اُمُومَت: (مادری) که فروع مادر از قبیل پدر بزرگان و مادر بزرگان ساقط از جهت مادر در آن داخل می شوند مانند پدر مادر و مادر پدر مادر و پدر مادر مادر و مادر پدر مادر مادرو همین طور است عموها و عمههای مادر و عمههای پدر و مادر مادر و عموهای پدر مادر مادر و داییها و خالهها مادر از هر نوع که باشند و همچنین داییها و خالههای پدر و مادر مادر نیز همین گونه هستند.
جهت سوم بُنُوّت: فرزندان دختران و فرزندان دختران پسران هر اندازه پایین باشند در بُنُوّت (فرزندی) داخل می شوند، پس اگر شخصی بمیرد و وارثین وی یک پسر دختر دختر و دختر برادر غیر مادری و یک دایی باشد مسأله آنان از عدد ۶ خواهد بود پسرِ دخترِ دختر نصیب مادر بزرگ خود یعنی معادل ۳ سهم را می برد و دایی نصیب خواهر خویش یعنی معادل یک سهم را بر میدارد و دو سهم باقیمانده برای دختر برادر میباشد، که وی نصیب پدرش را برداشت کرده است. و در دختر دختر خواهر پدر مادری و یک خاله مسئلۀ آنان از ۵ میباشد که آن برای دختر دختر خواهر پدر مادری و آن برای خاله خواهد بود و در دختر برادر و عموی مادری یا عمه از هر نوع باشد دارایی برای عمو یا عمه خواهد بود و در دختر برادر و عموی مادری یا عمه از هر نوع باشد دارایی برای عمو یا عمه خواهد بود زیرا هریک از عمو و عمه به منزلۀ پدر است و پدر هم برادر را حجب میکند و در پسر دختر دختر دختر و دختر برادر مادری همهی دارایی برای پسر دختر دختر خواهد بود نه برای دختر برادر مادری زیرا پسر به به منزله مادر بزرگ دوم خود است که عبارتست از دختر مرده و دختر برادر مادری به منزلۀ پدر خود است در حالی که دختر، برادر مادری را حجب میکند و هرکس از ذوی الارحام به دو قرابت به مرده متصل شود به هر دوی آنها ارث میبرد. پس در دختر برادر مادری، که آن برادر عموزادۀ باشد. و دختر عموزاده مسألهی آنان از ۶ خواهد بود. دختر برادر معادل یک سهم نصیب پدر خود را به جهت اُخُوَّت(برادری) برداشت میکند و پنج سهم باقیمانده باید در بین او و دخترِ پسر عمویش تقسیم شود ولی قابل تقسیم نیست بلکه دارای انکسار و تباین است لذا رؤس آنها یعنی عدد ۲ و جزء السهم را در اصل مسأله در جزء السهم یعنی عدد ۲ ضرب میکنیم و دو سهم برای وی حاصل میگردد و ۵ سهم باقیمانده را در جزء السهم یعنی عدد ۲ ضرب میکنیم، سپس حاصلضرب یعنی عدد ۱۰ را دربین دختر برادر مادری و دختر پسر عمو تقسیم میکنیم در نتیجه برای هریک ۵ سهم حاصل میشود بعد ۵و۲ را برای دختر برادر مادری جمع میکنیم حاصل جمع ٧ میشود ودر پسر دختر دختر که پسر پسر یک دختر دیگر باشد با یک دختر دختر دختر دیگر دارایی به ۳ قسمت تقسیم میشود و دو سهم به پسر دختر دختر میرسد زیرا وی به وسیله ۲ مادر بزرگ به مرده متصل میشود و ۲ سهم دو مادر بزرگش را می برد و یک سهم هم به دختر دختر دختر دیگر میرسد زیرا وی به یک مادر بزرگ به مرده متصل شود و تنها سهم او را بر میدارد. هرگاه یکی از زوجین ذوی الارحام باشد سهم او را کامل و بدون حجب و عول میپردازیم و آنچه از احد الزوجین باقی ماند برای خویشاوند ذی رحم است، پس اگر موجود از ذی رحم یک نفر باشد همهی باقیمانده را میبرد و اگر موجود از خویشاوندان ذی رحم یک گروه باشند و باقیمانده بر آنها قابل تقسیم باشد همین طور عمل میکنیم، مانند اینکه وارثین یک همسر و ۳ پسر دختر یا خواهر باشند که مسأله از چهار است و یک چهارم آن معادل یک سهم را به همسر میدهیم و ۳ سهم باقیمانده را به ۳ پسر میدهیم. و اگر باقیمانده از احد الزوجین بر ذوی الارحام تقسیم نشد برای آنان مسألهای دیگر قرار داده و بر آنان تقسیم میکنیم و اگر مسأله نیاز به تصحیح داشت آن را تصحیح خواهیم کرد. سپس در بین مسأله و باقیمانده بعد از فرض احد الزوجین نظر کرده و معلوم میشود که در بین مسأله و باقیمانده یا توافق وجود دارد یا تباین، اگر توافق وجود داشت وفق مسأله ذوی الارحام را در مسأله یکی از زوجین ضرب کرده و در صورت تباین باقیمانده و مسأله ذوی الارحام تمام هردو مسأله را در هم ضرب میکنیم که در حاصلضرب هردو مسأله تصحیح می شوند. مثال توافق آن است که بازماندگان یک همسر و یک دختر خواهر پدر مادری و یک دخترِ خواهر پدری و دو دختر دو خواهر مادری باشند، مسأله همسر از ۴ است و آن معادل یک سهم به همسر داده میشود. و۳ سهم باقیمانده برای ذوی الارحام است. و مسأله ذوی الارحام از ۶ ساخته میشود که دختر خواهر پدر مادری معادل ۳ سهم را میگیرد، دختر خواهر پدری معادل یک سهم را میگیرد و دو دختر دو خواهر مادری نیز یک سوم معادل دو سهم هریک مقدار یک سهم را برداشت میکنند. و مسألهی ذوی الارحام و عدد باقی با هم در ثلث توافق دارند لذا وفق این مسأله یعنی عدد ۲ را در مسأله همسر ضرب میکنیم هردو مسأله در عدد ۸ تصحیح میشوند سپس تک سهم همسر را در جزء السهم یعنی ۲ ضرب میکنیم و حاصلضرب که ۲ سهم است به همسر داده میشود و ۳ سهم دختر خواهر پدر مادری را در وفق باقیمانده یعنی عدد ۱ ضرب میکنیم و حاصلضرب یعنی عدد ۳ را به او تقدیم میکنیم و تک سهم دختر خواهر پدری را نیز با ضرب عدد ۱ در جزءالسهم که همان دو سهم حاصل میشود هریک به میزان یک سهم به آنها داده خواهد شد. و مثال تباین آن است که بازماندگان شوهر و دختر خواهر پدر مادری و دختر خواهر پدری و دختر خواهر مادری باشند مسألهی شوهر از ۲ است آن معادل ۱ سهم برای شوهر است یک سهم باقی برای ذوی الارحام است و مسألهی ذوی الارحام از ۵ است که آن معادل ۳ سهم برای دختر خواهر پدر مادری منظور میشود و برای هریک از دختر خواهر پدری و دختر خواهر مادری به میزان ۱ سهم در نظر گرفته میشود سپس میبینیم که در بین مسأله ذوی الارحام و باقیمانده تباین وجود دارد لذا هردو مسأله را در هم ضرب میکنیم که حاصلضرب عدد ۱۰ خواهد بود و هردو مسأله در آن تصحیح میشود، سپس شوهر۱ سهم خود را در مسألهی ذوی الارحام ضرب میکند و حاصلضرب را که ۵ سهم است بر میدارد و دختر خواهر پدر مادر مادری ۳ سهم خود را در باقیمانده ضرب میکند و آن را بر میدارد که باز هم ۳ سهم برای وی حاصل میشود و دختر خواهر پدری نیز یک سهم خود را به ضرب باقیمانده معادل یک سهم میگیرد و دختر خواهر مادری هم یک سهم خودرا به ضرب باقیمانده معادل ۱ سهم میگیرد و در باب ذوی الارحام جز اصل ۶ هیچ اصلی عول نخواهد شد که اصل ۶ به٧ عول میشود مانند این که شخصی بمیرد و بازماندگان وی یک دایی و دو دختر دو خواهر غیر مادری و دو دختر دوخواهر مادری باشند مسأله آنان از دو به هفت عول میشود آن معادل یک سهم برای دایی و آن معادل ۴ سهم برای دو دختر خواهر پدر مادری هریک به مقدار دو سهم و برای دو دختر خواهر مادری معادل ۲ سهم هریک مقدار یک سهم منظور میشود.
این آخرین چیزی است که گردآوری آن برای بنده ممکن شد و خداوند از همه داناتر است و همۀ ستایشها از آن خداوند، پروردگار جهانیان است و خداوند تا روز قیامت بر پیامبر ما حضرت محمد و همۀ خاندان و یاران او درود بفرستد.