نکته هایی در علم میراث

باب بیان مناسخه

باب بیان مناسخه

مناسخه از نسخ مشتق شده است که در لغت به معنی نقل مکان و زدودن و دگرگون کردن است و در اصطلاح عبارت است از اینکه شخصی بمیرد و قبل از تقسیم ترکه اش یک شخص دیگر یا بیشتر بمیرد و در این راستا سه حالت پیش می‌آید:

حالت اول: آن است که وارثین مردۀ دوم سایر بازماندگان مرده اول باشند و میزان ومقدار ارثشان از میت دومی مانند مقدار و میزان ارثشان از میت اول باشد و این حالت پیش از انجام عملیات حل مسائل اختصار می‌گردند و بهمین دلیل اختصار مسائل نامیده می‌شود و فرقی نمی‌کند که از مرده‌ی اول به تعصیب محض ارث برده باشند یا فرضی در میان بوده و سپس متحول به تعصیب شده باشد مانند اینکه یک شخص بمیرد وارثان او ده پسر باشند سپس پسرها یکی پس از دیگری قبل از تقسیم ترکه بمیرند و تنها دوپسر باقی بماند که در این صورت مسأله آنان از عدد رؤسشان یعنی ۲ ساخته می‌شود و همینطور اگر همراه آنان همسری باشد که مادر خودشان نیز می‌باشد سپس همه پسران آن‌ها جز دو نفر یکی پس از دیگری بمیرند و بعد مادر هم بمیرد و همین دو پسر را از خود جا گذارد، و همچنین اگر وارثین به فرض و تعصیب ارث ببرند مانند اینکه یک شخص بمیرد و پنج برادر مادری که پسر عموی مرده نیز می‌باشند وارثین او باشند و بعد یکی پس از دیگری جز دو نفرشان بمیرند مسأله آنان در همان عدد رؤس یعنی عدد ۲ مختصر می‌شود و هریک از دو برادر هم به فرض و هم به تعصیب یک سهم می‌برند، ولی اگر وارثین از مردۀ اول به فرض ارث ببردند در این صورت ۳ شرط لازم می‌شود، دو شرط گذشته که عبارت بودند از اینکه وارثین مرده‌ی دوم همان بازماندگان مرده‌ی اول باشند و اندازه و اسم و رسم فروضشان تغییر نکرده باشد و شرط سوم آن است که مسأله مرده‌ی اول به میزان تأمین سهم مرده‌ی دوم یا بیشتر عول خورده باشد مانند این که زنی بمیرد و وارثین حین الفوت وی یک شوهر و یک شقیقه و یک خواهر پدری باشد، سپس قبل از تقسیم ترکه و بعد از ازدواج با شوهر موجود در مسأله خواهر پدری بمیرد بعد مسأله بدون در نظر گرفتن مرده‌ی دومی در ۲ اختصار می‌شود یک سهم برای شوهر و دیگری برای شقیقه و اما اختصار بعد از عمل که اختصار سهام نامیده می‌شود آن است که همه‌ی نصیب‌ها در جزئی «کسری از کسور» مانند یک دوم و یک سوم و غیر آنان توافق داشته باشند که در این جا هر مسأله‌ای و همچنین هر نصیبی به وفق خود بازگردانده می‌شود ، مانند اینکه شخصی بمیرد و وارثین حین الفوت وی یک همسر و یک پسر و یک دختر باشد و سپس دختر بمیرد و وارثین حین الفوت او همان همسر باشد که در این جا به مادر تبدیل می‌شود و همان پسر باشد که در این جا به برادر تبدیل می‌شود مسأله اولی از ۸ و در ۲۴ تصحیح می‌شود همسر دارای ۳ سهم و دختر دارای ٧ سهم و پسر دارای ۱۴ سهم است و اصل مسأله‌ی مرده‌ی دوم ۳ است که با ٧ سهم میت دوم که در مسأله اول داشته است تباین دارد و چون مادر در این مسأله دارای یک سوم است و پسر هم دو سوم باقیمانده را می‌گیرد و ٧ سهم مرده‌ی دوم بر عدد ۳ تقسیم پذیر نیست و ۳ و هفت با هم تباین دارند لذا این دو عدد را در هم ضرب می‌کنیم و مسأله در ۲۱ تصحیح می‌شود و چون نمی‌توانیم این ۲۱ سهم را از مسأله اول استخراج کنیم لذا در صدد تشکیل مسأله‌ی جامعه بر می‌آییم و می‌گوییم که در بین ٧ سهام میت دوم از مسأله اول و ۲۱ مسأله‌ی مرده‌ی دوم توافق یک هفتم وجود دارد لذا وفق ۲۱ یعنی عدد ۳ را در مسأله اول یعنی ۲۴ ضرب کردیم و مسأله‌ی جامعه در ٧۲ تصحیح می‌شود سپس سهم همسر در مسأله اول که عدد ۳ بود در جزء السهم یعنی عدد ۳ ضرب شد و حاصل‌ضرب آن به ٩ سهم رسید و سهم وی به صفت مادر بودن در مسأله دوم که عدد ٧ است در وفق سهم میت دوم در مسأله‌ی اول ضرب شد حاصل‌ضرب ۱×٧ به هفت سهم رسید و ٧ به ٩ اضافه گردید ۱۶ سهم شدو سهام پسر در مسأله اول ۱۴ بود آن را در جزء السهم یعنی عدد ۳ ضرب نمودیم، ۴۲ سهم شد و سهام وی در مسأله دوم را که چهارده ۱۴ بود در وفق سهم میت دوم ضرب نمودیم و چون سهام میت دوم ٧ است وفق آن عدد یک است و حاصل آن چهارده سهم شد و آن را به ۴۲ اضافه کردیم حاصل ۵۶ شد. و ۱۶ سهم مادر و ۵۶ سهم پسر در یک هشتم توافق دارند که وفق ۱۶/۲ و وفق ۵۶/٧ می‌باشد و آن دو را به هم اضافه می‌کنیم ٩ می‌شود که اختصار بعد از عمل مسأله‌ی ٧۲ سهمی را به مسأله ٩ سهمی تبدیل کرد پس مسأله جامعه به ثمن خود که عدد ٩ است باز گردانده می‌شود و نصیب هر کدام نیز به ثمنش باز گردانده می‌شود که ثمن سهام پسر ٧ و ثمن سهام همسر ۲ است.

حالت دوم: اینکه وارثین هر میتی از غیر او ارث نبرند، در این صورت مسأله اول را تصحیح می‌کنیم و سهم هر وارث شناخته می‌شود سپس برای هر میتی مسأله‌ای قرار می‌دهیم و آن را بر وارثین میت تقسیم می‌کنیم سپس به مسأله و سهام او می‌نگریم، ممکن است تقسیم شود یا تباین داشته باشند یا توافق بین آن‌ها وجود داشته باشد در صورت اول (امکان تقسیم شدن) مسأله دوم از همان مسأله اول صحیح می‌شود و عملیات پایان می‌پذیرد و اگر تقسیم نشد اصل مسأله مُرده‌ی دوم یا وفق آن را نگه می‌داریم سپس بین بین عددهایی که نگه داشته‌ایم نگاه می‌کنیم تا مشخص شود کدامیک از نسبت‌های چهارگانه‌ی قبلی وجود دارد پس در این سنجش هر عددی که بدست آمد مانند جزء السهم به حساب می‌آید و در مسأله اول ضرب می‌کنیم که در حاصل‌ضرب مسأله‌ها به صحت می‌رسد سپس هر‌کسی که دارای سهمی در مسأله اول باشد آن را در سهمی ضرب می‌کند که مانند جزء السهم به حساب آمده است و حاصل‌ضرب را بر می‌دارد و همینطور همه‌ی سهام هر مرده‌ای در سهمی ضرب می‌شود که جزء‌السهم است، مانند اینکه شخصی بمیرد و وارثین حین الفوت او ۳ پسر باشند، و قبل از تقسیم ترکه یکی از پسران بمیرد و بازمانده‌ی او دو پسر باشد و یکی دیگر از پسران بمیرد و بازماندگان او ۳ پسر باشند و سپس پسر سومی نیز بمیرد و بازماندگان وی چهار پسر باشند، مسأله‌ی اول (یعنی مسأله پدر) از ۳ و هر پسر دارای یک سهم است، و مسأله‌ی پسر اول از عدد ۲ و مسأله پسر دوم از ۳ و مسأله پسر سوم از۴ می‌باشد، و مسائل و سهام همه‌ی آنان تباین دارد، سپس مسائل سه گانه را با نسبت‌های چهار‌گانه می‌سنجیم می‌بینیم که مسأله‌ی اول داخل در دوم و دومی با سومی تباین دارند لذا ۳ را در چهار ضرب می‌کنیم و حاصل‌ضرب ۱۲ می‌شود و آن را مانند جزء السهم قرار داده و در مسأله‌ی اول که ۳ است ضرب می‌کنیم و در ۳۶ تصحیح می‌شود پسر مرده‌ی اول دارای ۱۲ سهم است و هریک از دو پسرش ۶ سهم می‌برند و پسر مرده‌ی دوم هم دارای ۱۲ سهم است که به هریک از سه پسرش ۴ سهم می‌رسد و پسر مرده‌ی سوم هم دارای ۱۲ سهم است که به هریک از چهار پسرش ۳ سهم می‌رسد.

حالت سوم: آن است که وارثان مرده‌ی دوم همان وارثان مرده‌ی اول باشند ولی میزان ارثشان متفاوت باشد یا وارثان دیگری به آن‌ها اضافه شود، در این صورت طریقه‌ی عمل آن است که مسأله‌ی اول را تصحیح کنیم و سهم هر وارثی را شناسایی کرده سپس برای مرده‌ی دوم مسأله‌ای قرار داده و بر وارثانش تقسیم می‌نماییم و اگر نیاز به تصحیح داشت آن را تصحیح می‌کنیم، سپس به مسأله و سهام میت نگاه کرده که از ۳ حالت خارج نیست: یا سهام بر مسأله منقسم می‌شود یا موافقت می‌کند یا مبانیت دارد. بعد اگر تقسیم شد مسأله‌ی دوم در اول تصحیح می‌شود و در صورت توافق وفق دومی در اولی ضرب شده و در حاصل‌ضرب هردو مسأله تصحیح می‌شوند و این حاصل‌ضرب همان جامعه است. پس اگر کسی در مسأله اول هر سهمی داشته باشد آن را در وفق مسأله‌ی دوم ضرب می‌کند و حاصل‌ضرب را بر می‌دارد و هر‌کس در مسأله‌ی دوم دارای هر سهمی باشد آن را در وفق سهام میت دوم ضرب می‌کند و حاصل‌ضرب را بر می‌دارد و با سهام مسأله‌ی اولش جمع می‌نماید، و در صورت تباین، خود مسأله دوم را در مسأله‌ی اول ضرب می‌کنیم و حاصل‌ضرب هر چه باشد مسأله در آن تصحیح می‌شود و این همان جامعه است، پس کسی که در مسأله‌ی اول سهمی داشته باشد آن را در مسئله‌ی دوم ضرب می‌کند و حاصل‌ضرب را نگه می‌دارد و کسی که در مسأله‌ی دوم دارای سهمی باشد آن را در عدد سهام میت دوم ضرب می‌کند و حاصل‌ضرب را بر می‌دارد و با سهام مسأله‌ی اولش جمع می‌نماید، و مثال برای انقسام سهام بر مسأله آن است که شخصی بمیرد و بازماندگان او عبارت باشند از یک همسر و یک دختر و یک برادر پدر مادری، سپس دختر بمیرد و بازماندگانش یک شوهر و یک پسر باشد، مسأله اول در ۸ درست می‌شود و یک هشتم آن معادل یک سهم برای همسر است و یک دوم آن معادل چهار سهم به دختر داده می‌شود و سه هشتم آن معادل ۳ سهم متعلق به برادر است، و مسأله‌ی دوم از عدد چهار می‌باشد و یک چهارم آن معادل یک سهم برای شوهر و سه چهارم آن معادل ۳ سهم برای پسر است، و حال اینکه سهام مرده‌ی دوم(یعنی دختر) در مسأله اول چهار سهم بوده و که مسأله‌ی دوم منقسم می‌شود . و مثال توافق مانند زنی که بمیرد و بازماندگان وی یک شوهر و یک دختر و یک برادر باشد، سپس قبل از تقسیم ترکه دختر بمیرد و وارثین او یک شوهر و یک پسر باشد که مسأله‌ی اول در عدد ۴ فراهم می‌آید و یک چهارم آن معادل یک سهم به شوهر داده می‌شود و دو چهارم آن معادل ۲ سهم به دختر داده می‌شود و یک سهم برای برادر باقی می‌ماند و مسأله‌ی دوم (یعنی دختر) نیز از عدد چهار ساخته می‌شود و یک چهارم آن معادل یک سهم به شوهر داده می‌شود و سه چهارم آن معادل ۳ سهم به پسر داده می‌شود و دو سهم دختر با مسأله‌اش در نصف توافق دارند لذا وفق مسأله‌اش را در مسأله‌ی اول ضرب می‌کنیم و عدد جامع حاصل می‌شود شوهر در مسأله اول دارای یک سهم است و آن را در وفق مسأله‌ی دوم یعنی عدد ۲ ضرب می‌کند و دو سهم را بر می‌دارد و برادر هم که در مسأله‌ی اول یک سهم دارد مانند شوهر عمل کند و دو سهم خود را بر می‌دارد و شوهر در مسأله‌ی دوم دارای یک سهم است که آن را در وفق سهام مرده‌ی دوم در مسأله‌ی اول، یعنی عدد یک ضرب می‌کند و یک سهم برای او حاصل می‌شود و پسر هم ۳ سهم خود را در وفق سهام مرده‌ی دوم ضرب می‌کند و ۳ سهم برای وی حاصل می‌شود و مثال تباین مانند اینکه شخصی بمیرد و وارثین حین الفوت وی یک مادر و یک خواهر و یک عموی پدری باشند، سپس خواهر بمیرد و بازماندگان وی شوهر و یک پسر باشند، مسأله‌ی اول در ۶ فراهم می‌آید و یک سوم آن معادل ۲ سهم از آن مادر و یک دوم آن معادل ۳ سهم به خواهر داده می‌شود ویک سهم هم برای عمو باقی می‌ماند، و مسأله‌ی دوم (یعنی خواهر) از عدد ۴ ساخته می‌شود، یک چهارم آن معادل یک سهم به شوهر داده می‌شود و سه چهارم آن معادل سه سهم به پسر داده می‌شود و چون سه سهم خواهر با مسأله‌اش یعنی ۴ تباین دارد لذا ۴ را در ۶ ضرب می‌کنیم و عدد جامعه در ۲۴ درست می‌شود ، مادر در مسأله‌ی اول دارای دو سهم است که آن دو سهم را در چهار یعنی مسأله‌ی دوم ضرب می‌کند و حاصل‌ضرب یعنی ۸ سهم را بر می‌دارد و عمو که یک سهم در مسأله‌ی اول داشت آن را در چهار ضرب می‌کند و بر می‌دارد و شوهر در مسأله‌ی دوم دارای یک سهم است. و آن را درعدد سهام مرده‌ی دوم یعنی عدد ۳ ضرب می‌کند و از آن خود می‌کند که نصیب وی به ۳ سهم خواهد رسید و پسر هم در مسأله دوم ۳ سهم دارد که آن‌ها را در سهام مرده‌ی دوم یعنی عدد ۳ ضرب می‌کند و حاصل‌ضرب را که ٩ سهم می‌باشد بر میدارد. اگر شخص سومی نیز بمیرد، همینطور عمل می‌کنیم و عدد جامع دیگری می‌سازیم و هر عدد جامعی به نسبت عدد ما بعدش اولی وما بعد آن عدد دومی‌ نامیده می‌شود .