حقیقت و مراتب ایمان
باور داریم که ایمان کردار، گفتار و اعتقاد است، که با انجام طاعات فزونی و با ارتکاب معاصی کاهش مییابد، اصل و اساس ایمان تصدیق و تسلیم در برابر شریعت است، هر کس در قلبش تصدیق و در کردارش تسلیم بودن یافت نشود ایمانی ندارد، و کمال ایمان با انجام طاعات و ترک معاصی، و همچنین با انجام مندوبات و ترک مکروهات و دوری از شبهات به جا میآید.
گروهی که اعمال را از دایرهی ایمان به درکردهاند و ایمان را تنها تصدیق میپندارند گمراه هستند، چون ایمان تنها با اعتقاد به راست بودن نبوت محمد جتحقق نمییابد، افراد زیادی به صحت و راستی پیام محمد جاعتقاد داشتند و دارند، اما مؤمن نیستند چون اهل عمل نبودند و نیستند. پس گریزی از اجتماع این دو امر نیست: اعتقاد به صداقت گفتار محمد ج، و محبت قلبی و تسلیم شدن در برابر او.
گروه منحرف و افراطگرای دیگری همهی کردار انسان را داخل ایمان میدانند، شریعت اسلام میان اعمال انسان تفاوت قائل است برخی را مرتبط به کمال ایمان قرار میدهد که با نبودنش ایمان هم نابود میشود و برخی دیگر را از اتمام ایمان به شمار میآورد یعنی با نبودن آنها ایمان ناقص میشود نه نابود.
خداوند میفرماید: ﴿فَإِن تَنَٰزَعۡتُمۡ فِي شَيۡءٖ فَرُدُّوهُ إِلَى ٱللَّهِ وَٱلرَّسُولِ إِن كُنتُمۡ تُؤۡمِنُونَ بِٱللَّهِ وَٱلۡيَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِۚ﴾[النساء: ۵۹].
«اگر در چیزی اختلاف داشتید (و در امری از امور کشمکش پیدا کردید) آن را به خدا (با عرضه به قرآن) و پیغمبر او (با رجوع به سنّت نبوی) برگردانید (تا در پرتو قرآن و سنّت، حکم آن را بدانید. چرا که خدا قرآن را نازل، و پیغمبر آن را بیان و روشن داشته است. باید چنین عمل کنید) اگر به خدا و روز رستاخیز ایمان دارید».
این آیه دال براین است که اگر هر کس به هنگام اختلاف در امور آن را به خدا و رسولش (قرآن و سنت) ارجاع ندهد به خدا و روز قیامت ایمان ندارد، پس ایمان تنها با تصدیق رسول کامل نمیشود و تنها در گفتار خلاصه نمیشود، بلکه باید همراه آن تسلیم و مطیع شریعت و پیرو پیامبر جباشیم.
خداوند میفرماید:
﴿فَلَا وَرَبِّكَ لَا يُؤۡمِنُونَ حَتَّىٰ يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيۡنَهُمۡ ثُمَّ لَا يَجِدُواْ فِيٓ أَنفُسِهِمۡ حَرَجٗا مِّمَّا قَضَيۡتَ وَيُسَلِّمُواْ تَسۡلِيمٗا ٦٥﴾[النساء: ۶۵].
«امّا، نه! به پروردگارت سوگند که آنان مؤمن بشمار نمیآیند تا تو را در اختلافات و درگیریهای خود به داوری نطلبند و سپس ملالی در دل خود از داوری تو نداشته و کاملاً تسلیم (قضاوت تو) باشند».
خداوند به ذات بخشندهی خود قسم یاد میکند که اگر کسی رسول را به عنوان داور نپذیرد ایمان ندارد، هر آنچه را که پیامبر حکم میکند حقی است که باید به آن گردن نهاد. یعنی ایمان تنها تصدیق قلبی نیست بلکه ارتباط تنگاتنگی با اعمال انسان در تسیلم شدن به قضاوت و حکم پیامبر جبدون هیچگونه حرج و ناراحتی در نفس دارد.
خداوند میفرماید:
﴿وَيَقُولُونَ ءَامَنَّا بِٱللَّهِ وَبِٱلرَّسُولِ وَأَطَعۡنَا ثُمَّ يَتَوَلَّىٰ فَرِيقٞ مِّنۡهُم مِّنۢ بَعۡدِ ذَٰلِكَۚ وَمَآ أُوْلَٰٓئِكَ بِٱلۡمُؤۡمِنِينَ ٤٧﴾[النور: ۴۷].
«(از جمله کسانی که خدا توفیق هدایت قرینشان نفرموده است، منافقانی هستند که پرتو ایمان به دلهایشان نتابیده است، ولی دم از ایمان میزنند) و میگویند: به خدا و پیغمبر ایمان داریم و (از اوامرشان) اطاعت میکنیم، امّا پس از این ادّعا، گروهی از ایشان (از شرکت در اعمال خیر همچون جهاد، و از حکم قضاوت شرعی) رویگردان میشوند، و آنان در حقیقت مؤمن نیستند».
این آیه ایمان را از منافقینی که گمان میکنند ایمان تنها گفتار است و در کردار مخالف آن هستند و بر قضاوت رسول اکرم جخرده میگیرند نفی مینماید.
خداوند در مورد یهود که حکم تورات را نپذیرفتند میفرماید:
﴿وَكَيۡفَ يُحَكِّمُونَكَ وَعِندَهُمُ ٱلتَّوۡرَىٰةُ فِيهَا حُكۡمُ ٱللَّهِ ثُمَّ يَتَوَلَّوۡنَ مِنۢ بَعۡدِ ذَٰلِكَۚ وَمَآ أُوْلَٰٓئِكَ بِٱلۡمُؤۡمِنِينَ ٤٣﴾[المائدة: ۴۳].
«شگفتا چگونه تو را به داوری میخوانند، در حالی که تورات دارند و حکم خدا در آن (به ویژه دربارهی زنا به روشنی) آمده است؟ (وانگهی) پس از داوری، پشت میکنند و (از حکم تو) روی میگردانند! (چرا که آن را هر چند موافق با حکم کتابشان میدانند، موافق با خواست دلشان نمییابند!) و آنان مؤمن نیستند (و حق را باور نمیدارند)».
آیه بیان میفرماید که یهود به تورات ایمان ندارند چون بدان عمل نمیکنند، و به تو هم ایمان نمیآورند چون پیرو حق نیستند.
و میفرماید:
﴿وَلِيَعۡلَمَ ٱلَّذِينَ أُوتُواْ ٱلۡعِلۡمَ أَنَّهُ ٱلۡحَقُّ مِن رَّبِّكَ فَيُؤۡمِنُواْ بِهِۦ فَتُخۡبِتَ لَهُۥ قُلُوبُهُمۡۗ وَإِنَّ ٱللَّهَ لَهَادِ ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ إِلَىٰ صِرَٰطٖ مُّسۡتَقِيمٖ ٥٤﴾[الحج: ۵۴].
«و این که عالمان و آگاهان بدانند که آنچه (پیغمبران به مردم میگویند) حق بوده و از جانب پروردگار تو است، پس باید بدان ایمان بیاورند تا دلهایشان بدان آرام گیرد و در برابرش تسلیم و خاضع شود. قطعاً خداوند مؤمنان را به راه راست رهنمود مینماید (و شبههها و وسوسههای شیطانی را در پرتو هدایت و وحی آسمانی بدیشان میشناساند و حیران و سرگردانشان نمیگذارد)».
هدایت متحقق نمیشود مگر به واسطهی علم، تصدیق، خضوع و تسلیم.
در جای دیگری بیان میفرماید که تصدیق خبری به تنهایی ایمان نیست: ﴿وَجَحَدُواْ بِهَا وَٱسۡتَيۡقَنَتۡهَآ أَنفُسُهُمۡ ظُلۡمٗا وَعُلُوّٗاۚ فَٱنظُرۡ كَيۡفَ كَانَ عَٰقِبَةُ ٱلۡمُفۡسِدِينَ ١٤﴾[النمل: ۱۴].
«ستمگرانه و مستکبرانه معجزات را انکار کردند، هر چند که در دل بدانها یقین و اطمینان داشتند. بنگر سرانجام و سرنوشت تباهکاران چگونه شد؟ (مگر در دریا غرق نشدند و به دوزخ واصل نگشتند؟)».
هرچند سیاق آیه در مورد قوم فرعون است اما مفهوم آیه در تهدید قوم پیامبر اسلام جاست، بدانها هشدار میدهد که مانند اقوام گذشته دچار بلا و مصیبت خواهند شد چون دلیل و حجت محمد جاز پیامبران گذشته روشنتر است.
خداوند میفرماید:
﴿ٱلَّذِينَ ءَاتَيۡنَٰهُمُ ٱلۡكِتَٰبَ يَعۡرِفُونَهُۥ كَمَا يَعۡرِفُونَ أَبۡنَآءَهُمۡۖ وَإِنَّ فَرِيقٗا مِّنۡهُمۡ لَيَكۡتُمُونَ ٱلۡحَقَّ وَهُمۡ يَعۡلَمُونَ ١٤٦﴾[البقرة: ۱۴۶].
«آنان که بدیشان کتاب (آسمانی) دادهایم، او را (که محمّد نام و پیغمبر خاتم است، خوب) میشناسند، بدان گونه که پسران خود را میشناسند، و برخی از آنان بیگمان حق را (از جمله پیغمبری محمّد و قبلگی کعبه را) پنهان میدارند، در حالی که میدانند».
شناخت قلبی بدون کردار، ایمان محسوب نمیشود، عالمان و بزرگان یهود را میبینیم که صداقت و صحت سخنان پیامبر جرا همانند فرزندان خود میشناختند ولی چون آن را کتمان کردند و بدان ایمان نیاوردند در دنیا و آخرت دچار خسران و بدبختی شدند، بنابراین شناخت به تنهایی ایمان به شمار نمیآید مگر اینکه موجب پیروی و تسلیم گردد.
اگر شناخت به تنهایی ایمان به شمار میآمد، شیطان و فرعون و قوم یهود از همه کس مؤمنتر میبودند چون پیامبر جرا مانند فرزندان خود میشناختند! فرد عاقل هرگز چنین سخنی به زبان نمیآورد و شناخت تنها را ایمان نمیپندارد! چه ایمانی وجود دارد اگر کسی بگوید من پیامبر را خوب میشناسم اما با او دشمنی میکنم و او را دوست ندارم و با او به مخالفت میپردازم! انسان عاقل هرگز چنین چیزی به قلبش خطور نمیکند!!.
پیامبر جمیفرماید:
«كُلُّ أُمَّتِي يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ إِلَّا مَنْ أَبَى قَالُوا يَا رسولالله وَمَنْ يَأْبَى قَالَ مَنْ أَطَاعَنِي دَخَلَ الْجَنَّةَ وَمَنْ عَصَانِي فَقَدْ أَبَى». [رواه البخاری].
«همهی امتم به بهشت وارد میشوند مگر کسی که دوست نداشته باشد، عرض کردند: مگر کسی هست که دوست نداشته باشد؟ فرمود: هر کس از من پیروی کند وارد بهشت میشود و هر کس مرا نافرمانی کند از بهشت محروم میگردد». [بخاری آن را روایت کرده است].
هر کس از پیامبر جپیروی نکند و به پیام او پشت کند اهل آتش است هر چند قلباً به صدق رسالت ایشان ایمان داشته باشد.
بخاری در حدیث دیگری از ابی هریره روایت میکند که:
«سُئِلَ النَّبِيُّ جأَيُّ الْأَعْمَالِ أَفْضَلُ قَالَ إِيمَانٌ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ قِيلَ ثُمَّ مَاذَا قَالَ جِهَادٌ فِي سَبِيلِ اللَّهِ قِيلَ ثُمَّ مَاذَا قَالَ حَجٌّ مَبْرُورٌ».
«از پیامبر جپرسیده شد چه عملی از همه بهتر است؟ فرمود: ایمان به خدا و رسولش. گفتند بعد از آن چه؟ فرمود: جهاد در راه خدا. گفتند: بعد از آن؟ فرمود: حج نیکو و پذیرفته شده».
بخاری حدیث را در باب «من قال ان الایمان هو العمل» ذکر کرده است و بیان میکند که ایمان جزو بهترین اعمال است و بر دیدگاه کسانی که حساب عمل را از ایمان جدا میکنند مهر بطالت میزند.
امام مسلم در حدیث وفد عبد القیس روایت میکند:
«أَمَرَهُمْ بِالْإِيمَانِ بِاللَّهِ وَحْدَهُ وَقَالَ هَلْ تَدْرُونَ مَا الْإِيمَانُ بِاللَّهِ قَالُوا اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَعْلَمُ قَالَ شَهَادَةُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَأَنَّ مُحَمَّدًا رسولالله وَإِقَامُ الصَّلَاةِ وَإِيتَاءُ الزَّكَاةِ وَصَوْمُ رَمَضَانَ وَأَنْ تُؤَدُّوا خُمُسًا مِنْ الْمَغْنَمِ».
«پیامبر جآنها را به ایمان به خداوند یکتا دستور داد. سپس خطاب بدانها فرمود: آیا میدانید ایمان به خدا یعنی چه؟
گفتند: خدا و رسولش داناترند. فرمود: گواهی دادن به اینکه خدایی جز الله نیست و محمد فرستادهی اوست و اقامهی نماز و دادن زکات و روزهی ماه رمضان و اینکه یک پنجم غنایم را بپردازید».
خداوند به زیاد شدن ایمان در یکی از آیات قران چنین اشاره میفرماید:
﴿هُوَ ٱلَّذِيٓ أَنزَلَ ٱلسَّكِينَةَ فِي قُلُوبِ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ لِيَزۡدَادُوٓاْ إِيمَٰنٗا مَّعَ إِيمَٰنِهِمۡۗ وَلِلَّهِ جُنُودُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۚ وَكَانَ ٱللَّهُ عَلِيمًا حَكِيمٗا ٤﴾[الفتح: ۴].
«خدا است که به دلهای مؤمنان آرامش و اطمینان خاطر داده است تا ایمانی بر ایمان خود بیفزایند (و یقین و باور خویش را تقویت نمایند). لشکرهای آسمان و زمین از آن خدا است، و خداوند بس آگاه و فرزانه است».
و میفرماید:
﴿إِنَّمَا ٱلۡمُؤۡمِنُونَ ٱلَّذِينَ إِذَا ذُكِرَ ٱللَّهُ وَجِلَتۡ قُلُوبُهُمۡ وَإِذَا تُلِيَتۡ عَلَيۡهِمۡ ءَايَٰتُهُۥ زَادَتۡهُمۡ إِيمَٰنٗا وَعَلَىٰ رَبِّهِمۡ يَتَوَكَّلُونَ ٢﴾[الأنفال: ۲].
«مؤمنان، تنها کسانی هستند که هر وقت نام خدا برده شود، دلهایشان هراسان میگردد (و در انجام نیکیها و خوبیها بیشتر میکوشند) و هنگامی که آیات او بر آنان خوانده میشود، بر ایمانشان میافزاید، و بر پروردگار خود توکل میکنند (و خویشتن را در پناه او میدارند و هستی خویش را بدو میسپارند)».
و میفرماید:
﴿وَإِذَا مَآ أُنزِلَتۡ سُورَةٞ فَمِنۡهُم مَّن يَقُولُ أَيُّكُمۡ زَادَتۡهُ هَٰذِهِۦٓ إِيمَٰنٗاۚ فَأَمَّا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ فَزَادَتۡهُمۡ إِيمَٰنٗا وَهُمۡ يَسۡتَبۡشِرُونَ ١٢٤﴾[التویة: ۱۲۴].
«هنگامی که سورهای (از سورههای قرآن) نازل میشود، کسانی از آنان (که منافقند، از روی تمسخر و استهزاء، برخی به برخی رو میکنند و) میگویند: این سوره بر ایمان کدام یک از شما افزود؟ (و آیا چیز مهمّ و مفیدی گفت و نمود؟!) و امّا مؤمنان، (همان سورهی قرآن) بر ایمانشان میافزاید و (نور آن بیش از پیش راه حق را بدیشان مینماید، و از این نزول قرآن که مایهی افزایش ایمان و پرتو جان و سعادت هر دو جهان آنان میشود) شادمان میگردند».
پیامبر جدر قسمتی از حدیث شفاعت میفرماید:
«فَأُخْرِجَهُمْ مِنْ النَّارِ وَأُدْخِلُهُمْ الْجَنَّةَ قَالَ فَلَا أَدْرِي فِي الثَّالِثَةِ أَوْ فِي الرَّابِعَةِ قَالَ فَأَقُولُ يَا رَبِّ مَا بَقِيَ فِي النَّارِ إِلَّا مَنْ حَبَسَهُ الْقُرْآنُ أَيْ وَجَبَ عَلَيْهِ الْخُلُودُ».
«شفاعت میکنم و گروهی را از جهنم بیرون میآورم و داخل بهشت میگردانم، تا اینکه در مرحلهی سوم یا چهارم میگویم: خداوندا تنها افرادی در جهنم باقی ماندهاند که قرآن آنها را باقی گذاشته است یعنی مستحق جهنم هستند».
خداوند در قرآن تکذیب را یکی از ابواب کفر و ناقض ایمان معرفی میکند:
﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ كَذَّبُواْ بَِٔايَٰتِنَا وَٱسۡتَكۡبَرُواْ عَنۡهَا لَا تُفَتَّحُ لَهُمۡ أَبۡوَٰبُ ٱلسَّمَآءِ وَلَا يَدۡخُلُونَ ٱلۡجَنَّةَ حَتَّىٰ يَلِجَ ٱلۡجَمَلُ فِي سَمِّ ٱلۡخِيَاطِۚ وَكَذَٰلِكَ نَجۡزِي ٱلۡمُجۡرِمِينَ ٤٠﴾[الأعراف: ۴۰].
«بیگمان کسانی که آیات (کتابهای آسمانی و نشانههای گستردهی جهانی) ما را تکذیب میکنند و خویشتن را بالاتر از آن میدانند که بدانها گردن نهند، درهای آسمان بر روی آنان باز نمیگردد (و خودشان بیارج و اعمالشان بیارزش میماند) و به بهشت وارد نمیشوند مگر این که شتر از سوراخ سوزن خیاطی بگذرد (که به هیچ وجه امکان ندارد، و لذا ایشان هرگز به بهشت داخل نمیگردند). این چنین ما گناهکاران را جزا و سزا میدهیم».
و میفرماید: ﴿بَلِ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ يُكَذِّبُونَ ٢٢﴾[الانشقاق: ۲۲].
«بلکه کافران (به سبب تعصّب و تقلید کورکورانه از نیاکان، و حفظ منافع مادی، و کسب آزادی برای اشباع هوسهای اهریمنانه، آیات الهی و رستاخیز و بهشت و دوزخ را) تکذیب میدارند و دروغ میشمارند».
رد کردن حکم خدا و تسلیم نشدن در مقابل پیام رسولش همانند تکذیب، موجب نقض ایمان میگردند، هر کس حکم خدا را رد کند یا قضاوت و احکام پیامبر را نپذیرد و در مقابل آن تسلیم نشود ایمانش به موجب آن نقض میشود و از دایرهی دین بیرون میرود. قبلاً این حقیقت را با نصوص قرآن و سنت به اثبات رساندیم.