آنچه هر مسلمان باید بداند

فهرست کتاب

فصل سوم: تشکیل خانواده در اسلام

فصل سوم: تشکیل خانواده در اسلام

ازدواج تنها راه شرعی تشکیل خانواده‏ی مسلمان

ما معتقدیم که ازدواج تنها روش مشروع، جهت تشکیل یک خانواده‏ی مسلمان است، و برقراری هرگونه ارتباط جنسی خارج از این محدوده از گناهان بزرگ بشمار می‏آید که خشم خداوند و پیامبرش را به دنبال دارد، خداوند، زنا و هرگونه گفتار و رفتاری که انسان را بدان بکشاند تحریم نموده است، مانند خلوت با بیگانه، و اختلاط نامشروع، و با ناز و کرشمه سخن گفتن زن و مسافرت وی بدون محرم و امثال اینها، همانطور که نکاح زن زناکار را تا زمانی که توبه نکند ممنوع کرده است.

خداوند بخاطر تشریع ازدواج برای بندگانش بر آنان منت گذاشته و آن را یکی از نشانه‏های خود قلمداد کرده است، در آیه‏ی ۲۱ سوره‏ی روم می‏فرماید:

﴿وَمِنۡ ءَايَٰتِهِۦٓ أَنۡ خَلَقَ لَكُم مِّنۡ أَنفُسِكُمۡ أَزۡوَٰجٗا لِّتَسۡكُنُوٓاْ إِلَيۡهَا وَجَعَلَ بَيۡنَكُم مَّوَدَّةٗ وَرَحۡمَةًۚ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَأٓيَٰتٖ لِّقَوۡمٖ يَتَفَكَّرُونَ ٢١[الروم: ۲۱].

‏«و یکی از نشانه‌های (دالّ بر قدرت و عظمت) خدا این است که از جنس خودتان همسرانی را برای شما آفرید تا در کنار آنان (در پرتو جاذبه و کشش قلبی) بیارامید، و درمیان شما و ایشان مهر و محبّت انداخت (و هر یک را شیفته و دلباخته‏ی دیگری ساخت، تا با آرامش و آسایش، مایه شکوفایی و پرورش شخصیت همدیگر شوید، و پیوند زندگی انسان‌ها و تعادل جسمانی و روحانی آنها برقرار و محفوظ باشد). مسلّماً در این (امور) نشانه‌ها و دلایلی (بر عظمت و قدرت خدا) است برای افرادی که (درباره‏ی پدیده‌های جهان و آفریده‌های یزدان) می‌اندیشند». ‏

و بیان می‏فرماید که ازدواج یکی از سنتهای گذشتگان از جمله پیامبران است:

﴿وَلَقَدۡ أَرۡسَلۡنَا رُسُلٗا مِّن قَبۡلِكَ وَجَعَلۡنَا لَهُمۡ أَزۡوَٰجٗا وَذُرِّيَّةٗ[الرعد: ۳۸].

«(برخی‌ها داشتن زنان و فرزندان را بر تو عیب می‌گیرند) و ما پیش از تو پیغمبرانی را روانه کرده‌ایم و زنان و فرزندانی بدیشان داده‌ایم. (پیغمبران جملگی انسان بوده‌اند و بنا به سرشت انسانی، خورده‌اند و خفته‌اند و با مردم رفت و آمد داشته و معامله کرده و ازدواج نموده‌اند)».

پیامبر ججوانان را به ازدواج تشویق نموده و فواید آن را برایشان بیان و آنان را در صورتی که توانایی مالی و جسمی برای ازدواج ندارند راهنمایی کرده است. می‏فرماید:

«يَا مَعْشَرَ الشَّبَابِ مَنْ اسْتَطَاعَ مِنْكُمْ الْبَاءَةَ فَلْيَتَزَوَّجْ فَإِنَّهُ أَغَضُّ لِلْبَصَرِ وَأَحْصَنُ لِلْفَرْجِ وَمَنْ لَمْ يَسْتَطِعْ فَعَلَيْهِ بِالصَّوْمِ فَإِنَّهُ لَهُ وِجَاءٌ». [متفق علیه].

«ای گروه جوانان کسانی از شما که توانایی ازدواج دارند ازدواج کنند چون ازدواج شما را از چشم‏چرانی و هرزگی حفظ می‏کند و کسانی از شما که توانایی ازدواج ندارید روزه بگیرید چون موجب مهار شهوت می‏شود». [بخاری و مسلم].

در حدیثی دیگر از رهبانیت و ترک ازدواج نهی فرموده و بیان کرده که ازدواج یکی از سنتهای اوست و هر کس از آن روی گرداند از امت او بشمار نمی‏آید:

«جَاءَ ثَلَاثَةُ رَهْطٍ إِلَى بُيُوتِ أَزْوَاجِ النَّبِيِّ جيَسْأَلُونَ عَنْ عِبَادَةِ النَّبِيِّ جفَلَمَّا أُخْبِرُوا كَأَنَّهُمْ تَقَالُّوهَا فَقَالُوا وَأَيْنَ نَحْنُ مِنْ النَّبِيِّ جقَدْ غُفِرَ لَهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِهِ وَمَا تَأَخَّرَ قَالَ أَحَدُهُمْ أَمَّا أَنَا فَإِنِّي أُصَلِّي اللَّيْلَ أَبَدًا وَقَالَ آخَرُ أَنَا أَصُومُ الدَّهْرَ وَلَا أُفْطِرُ وَقَالَ آخَرُ أَنَا أَعْتَزِلُ النِّسَاءَ فَلَا أَتَزَوَّجُ أَبَدًا فَجَاءَ رسول‏الله جإِلَيْهِمْ فَقَالَ أَنْتُمْ الَّذِينَ قُلْتُمْ كَذَا وَكَذَا أَمَا وَاللَّهِ إِنِّي لَأَخْشَاكُمْ لِلَّهِ وَأَتْقَاكُمْ لَهُ لَكِنِّي أَصُومُ وَأُفْطِرُ وَأُصَلِّي وَأَرْقُدُ وَأَتَزَوَّجُ النِّسَاءَ فَمَنْ رَغِبَ عَنْ سُنَّتِي فَلَيْسَ مِنِّي». [متفق علیه].

«سه نفر به خانه‏های همسران حضرت جرفتند و درباره‏ی عبادت آن حضرت از آنها پرسش کردند، وقتی که از عبادت حضرت باخبر شدند، آن را کم پنداشتند، و گفتند: ما کجا و پیامبر کجا؟ در حالیکه خداوند همه‏ی گناهان او را بخشیده است، یکی از آنها گفت: من تمام شب را با نماز خواندن به سر می‏برم، دیگری گفت: من دائماً روزه می‏گیرم، و نفر سوم گفت: من هیچ وقت ازدواج نخواهم کرد، پیامبر جپیش آنها آمد و فرمود: شما همانهایی هستید که چنین و چنان گفتید؟ به خدا قسم من از همه‏ی شما از خدا بیشتر می‏ترسم و پرهیزگارتر هستم ولی روزه می‏گیرم و افطار می‏کنم، نماز می‏خوانم و می‏خوابم و ازدواج هم می‏کنم، کسی که از سنت و روش من روی بگرداند از امت من نیست». [بخاری و مسلم].

خداوند در آیه‏ی ۳۲ سوره‏ی اسراء زنا را حرام و از کبائر به شمار آورده است:

﴿وَلَا تَقۡرَبُواْ ٱلزِّنَىٰٓۖ إِنَّهُۥ كَانَ فَٰحِشَةٗ وَسَآءَ سَبِيلٗا ٣٢[الإسراء: ۳۲].

«و (با انجام عوامل و انگیزه‌های زنا) به زنا نزدیک نشوید که زنا گناه بسیار زشت و بدترین راه و شیوه است».

پیامبر جدر حدیث دیگری بیان می‏فرماید که زنا از گناهان بزرگ به شمار می‏آید، مخصوصاً زمانی که با زن همسایه باشد، از عبدالله روایت شده است که:

«قُلْتُ يَا رسول‏الله أَيُّ الذَّنْبِ أَعْظَمُ قَالَ أَنْ تَجْعَلَ لِلَّهِ نِدًّا وَهُوَ خَلَقَكَ قُلْتُ ثُمَّ أَيٌّ قَالَ أَنْ تَقْتُلَ وَلَدَكَ مِنْ أَجْلِ أَنْ يَطْعَمَ مَعَكَ قُلْتُ ثُمَّ أَيٌّ قَالَ أَنْ تُزَانِيَ حَلِيلَةَ جَارِكَ». [متفق علیه].

«گفتم ای پیامبر خدا کدامیک از گناهان از همه بزرگتر است؟ فرمود: اینکه برای خدا شریک قرار دهی در حالی که او تو را آفریده است، گفتم: بعد از آن؟ فرمود: اینکه فرزندت را به خاطر فقر و نداری بکشی، گفتم: بعد از آن؟ فرمود: اینکه با زن همسایه‏ات عمل زنا انجام دهی». [بخاری و مسلم].

در حدیثی دیگر بیان می‏فرماید که زنا موجب سلب ایمان می‏شود، می‏فرماید: انسان زناکار در حال انجام زنا مؤمن نیست. عکرمه می‏گوید: به ابن‏عباس گفتم: چطور ایمان از او سلب می‏شود؟ ابن‏عباس انگشتان را در بین هم قرار داد، سپس جدا کرد، و فرمود: اگر توبه کند ایمانش برمی‏گردد، دوباره انگشتان را به هم وصل کرد. [بخاری].

نکاح زنان زناکار حرام است مگر اینکه توبه کنند و به سوی خدا بازگردند. از عمرو‏بن‏شعیب از پدرش و او هم از پدرش روایت کرده است که: مرثد پسر ابی مرثد، اسرا را به مکه می‏برد. در مکه زنی زناکار بود که به او عناق می‏گفتند، و دوست ابی‏مرثد بود، ابی‏مرثد گفت پیش پیامبر آمدم و گفتم ای رسول خدا آیا با عناق ازدواج کنم؟ پیامبر مدتی ساکت شد تا این آیه نازل شد: ﴿ٱلزَّانِي لَا يَنكِحُ إِلَّا زَانِيَةً أَوۡ مُشۡرِكَةٗ[النور: ۳] پس مرا صدا زد و گفت: با او ازدواج نکن. [ابوداوود و نسائی و ترمذی].

خداوند در آیه‏ی ۲و ۳ سوره‏ی نور عقوبت پسران و دختران زناکار را اینگونه بیان می‏فرماید:

﴿ٱلزَّانِيَةُ وَٱلزَّانِي فَٱجۡلِدُواْ كُلَّ وَٰحِدٖ مِّنۡهُمَا مِاْئَةَ جَلۡدَةٖۖ وَلَا تَأۡخُذۡكُم بِهِمَا رَأۡفَةٞ فِي دِينِ ٱللَّهِ إِن كُنتُمۡ تُؤۡمِنُونَ بِٱللَّهِ وَٱلۡيَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِۖ وَلۡيَشۡهَدۡ عَذَابَهُمَا طَآئِفَةٞ مِّنَ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ ٢ ٱلزَّانِي لَا يَنكِحُ إِلَّا زَانِيَةً أَوۡ مُشۡرِكَةٗ وَٱلزَّانِيَةُ لَا يَنكِحُهَآ إِلَّا زَانٍ أَوۡ مُشۡرِكٞۚ وَحُرِّمَ ذَٰلِكَ عَلَى ٱلۡمُؤۡمِنِينَ٣[النور: ۲-۳].

«(از جمله احکام سوره، یکی این است که) هر یک از زن و مرد زناکار (مؤمن، بالغ، حرّ، و ازدواج ناکرده) را صد تازیانه بزنید و در (اجرای قوانین) دین خدا رأفت (و رحمت کاذب) نسبت بدیشان نداشته باشید، اگر به روز قیامت ایمان دارید، و باید گروهی از مؤمنان بر (اجرای حکم ناظر، و به هنگام زدن تازیانه‌ها و) شکنجه‏ی ایشان حاضر باشند. مرد زناکار (پیش از دست کشیدن از کار پلشت زنا، و توبه‌کردن از آلوده‏‏دامانی) حق ندارد جز با زن زناکار (فاحشه‌ای که از عمل زشت فاحشه‌گری دست نکشیده و از آلوده‏دامانی توبه نکرده باشد) و یا با زن مشرک (و کافری که هنوز بر شرک و کفر ماندگار باشد) ازدواج کند، همان‏ گونه هم زن زناکار (پیش از دست کشیدن از کار پلشت زنا و توبه از آلوده‏دامانی) حق ندارد جز با مرد زناپیشه (ماندگار بر زناکاری و توبه ناکرده از آلوده‏دامانی) و یا با مرد مشرک (و کافری که هنوز شرک و کفر را رها نکرده باشد) ازدواج کند. چرا که چنین (ازدواجی) بر مؤمنان حرام شده است». ‏

پیامبر جحکم زناکار محصن را اینگونه بیان می‏فرماید:

«أَتَى رسول‏الله ج رَجُلٌ مِنْ النَّاسِ وَهُوَ فِي الْمَسْجِدِ فَنَادَاهُ يَا رسول‏الله إِنِّي زَنَيْتُ يُرِيدُ نَفْسَهُ فَأَعْرَضَ عَنْهُ النَّبِيُّ ج فَتَنَحَّى لِشِقِّ وَجْهِهِ الَّذِي أَعْرَضَ قِبَلَهُ فَقَالَ يَا رسول‏الله إِنِّي زَنَيْتُ فَأَعْرَضَ عَنْهُ فَجَاءَ لِشِقِّ وَجْهِ النَّبِيِّ جالَّذِي أَعْرَضَ عَنْهُ فَلَمَّا شَهِدَ عَلَى نَفْسِهِ أَرْبَعَ شَهَادَاتٍ دَعَاهُ النَّبِيُّ جفَقَالَ أَبِكَ جُنُونٌ قَالَ لَا يَا رسول‏الله فَقَالَ أَحْصَنْتَ قَالَ نَعَمْ يَا رسول‏الله قَالَ اذْهَبُوا بِهِ فَارْجُمُوهُ». [متفق علیه].

«ابوهریره می‏گوید: مردی در مسجد نزد پیامبر جآمد و گفت: ای رسول خدا من زنا کرده‏ام، پیامبر جاز او روی برگرداند، تا چهار دفعه این جمله را تکرار کرد، وقتی که چهار بار بر خود گواهی داد، پیامبر او را صدا زد و فرمود: دیوانه نیستی؟ گفت: نه، فرمود: آیا ازدواج کرده‏ای؟ گفت: بله، فرمود: او را ببرید و سنگسارش کنید». [بخاری و مسلم].

از ابن‏عباس روایت شده است که حضرت عمر گفت: از آن می‏ترسم که روزگاری بر امت اسلامی بیاید و یکی از آنها بگوید: حکم رجم در قرآن نیست و آن را رها کنند و گمراه شوند، هان آگاه باشید، رجم نسبت به زناکار محصن اگر اعتراف کرد یا باردار شد یا دلیل بر او اقامه گشت حق است.

سفیان می‏گوید: من هم اینطور حفظ کرده‏ام، متوجه باشید پیامبر حکم رجم را اجرا فرمود و ما هم بعد از ایشان اجرا کردیم. (بخاری)

خداوند عقوبت زناکار را در قیامت چنین بیان می‏فرماید: ﴿وَٱلَّذِينَ لَا يَدۡعُونَ مَعَ ٱللَّهِ إِلَٰهًا ءَاخَرَ وَلَا يَقۡتُلُونَ ٱلنَّفۡسَ ٱلَّتِي حَرَّمَ ٱللَّهُ إِلَّا بِٱلۡحَقِّ وَلَا يَزۡنُونَۚ وَمَن يَفۡعَلۡ ذَٰلِكَ يَلۡقَ أَثَامٗا ٦٨ يُضَٰعَفۡ لَهُ ٱلۡعَذَابُ يَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِ وَيَخۡلُدۡ فِيهِۦ مُهَانًا ٦٩[الفرقان: ۶۸-۶۹].

«‏و کسانیند که با الله، معبود دیگری را به فریاد نمی‌خوانند و پرستش نمی‌نمایند، و انسانی را که خداوند خونش را حرام کرده است، به قتل نمی‌رسانند مگر به حق، و زنا نمی‌کنند. چرا که هر کس (یکی از) این (کارهای ناشایست شرک و قتل و زنا) را انجام دهد، کیفر آن را می‌بیند.‏ (کسی که مرتکب یکی از کارهای زشت و پلشت شرک و قتل و زنا شود) عذاب او در قیامت مضاعف می‌گردد، و خوار و ذلیل، جاودانه در عذاب می‌ماند». ‏

در حدیثی از سمره‏بن‏جندب روایت شده است که پیامبر جفرمود: شبی دو مرد را دیدم که به سراغم آمدند و مرا به سرزمین مقدسی بردند. پس حدیث را ذکر کرد تا رسید به آنجا که پیامبر فرمود: «به سوراخی رسیدیم که همانند سوراخ تنور بالای آن تنگ و پایین آن وسیع بود و در زیر آن آتشی شعله‏ور بود با بالا کشیدن شعله آنچه در آن بود بالا می‏آمد به گونه‏ای که نزدیک بود بیرون بیاید، ولی وقتی شعله کم می‏شد دوباره برمی‏گشتند، در آن سوراخ مردان و زنان لختی بودند» در آخر حدیث می‏فرماید:

«أَمَّا الرِّجَالُ وَالنِّسَاءُ الْعُرَاةُ الَّذِينَ فِي بِنَاءٍ مِثْلِ بِنَاءِ التَّنُّورِ فَإِنَّهُمْ الزُّنَاةُ وَالزَّوَانِي». [رواه البخاري].

«مردان و زنان لختی که در آن سوراخ شبیه تنور بودند مردان و زنان زناکار بودند». [بخاری].

در حدیث دیگری از ابوهریره می‏فرماید:

«ثَلَاثَةٌ لَا يُكَلِّمُهُمْ اللَّهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَلَا يُزَكِّيهِمْ وَلَا يَنْظُرُ إِلَيْهِمْ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ شَيْخٌ زَانٍ وَمَلِكٌ كَذَّابٌ وَعَائِلٌ مُسْتَكْبِرٌ». [رواه مسلم والنسائی].

«سه نفر هستند که خداوند در روز قیامت با آنها صحبت نمی‏فرماید و آنها را پاک نمی‏نماید و بدانها نگاه هم نمی‏کند: پیر زناکار، پادشاه ظالم و فقیر متکبر». [مسلم و نسائی].

خداوند همانطور که زنا را حرام کرده هر چیزی را نیز که به زنا ختم شود حرام نموده است:

﴿قُل لِّلۡمُؤۡمِنِينَ يَغُضُّواْ مِنۡ أَبۡصَٰرِهِمۡ وَيَحۡفَظُواْ فُرُوجَهُمۡۚ ذَٰلِكَ أَزۡكَىٰ لَهُمۡۚ إِنَّ ٱللَّهَ خَبِيرُۢ بِمَا يَصۡنَعُونَ ٣٠ وَقُل لِّلۡمُؤۡمِنَٰتِ يَغۡضُضۡنَ مِنۡ أَبۡصَٰرِهِنَّ وَيَحۡفَظۡنَ فُرُوجَهُنَّ وَلَا يُبۡدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنۡهَاۖ وَلۡيَضۡرِبۡنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَىٰ جُيُوبِهِنَّۖ[النور: ۳۰-۳۱].

«(ای پیغمبر!) به مردان مؤمن بگو: (آنان موظّفند که از نگاه به عورت و محلّ زینت نامحرمان) چشمان خود را فرو گیرند، و عورتهای خویشتن را (با پوشاندن و دوری از پیوند نامشروع) مصون دارند. این برای ایشان زیبنده‌تر و محترمانه‌تر است. بی‌گمان خداوند از آنچه انجام می‌دهند آگاه است (و سزا و جزای رفتارشان را می‌دهد). و به زنان مؤمنه بگو: چشمان خود را (از نامحرمان) فرو گیرند (و چشم‌چرانی نکنند) و عورت‌های خویشتن را (با پوشاندن و دوری از رابطه‏ی نامشروع) مصون دارند و زینت خویش را (همچون سر، سینه، بازو، ساق، گردن، خلخال، گردن‌بند، بازوبند) نمایان نسازند، مگر آن مقدار (از جمال خلقت، همچون چهره و پنجه دستها) و آن چیزها (از زینت‌آلات، همچون لباس و انگشتری و سرمه و خضاب) که (طبیعتاَ) پیدا می‌گردد، و چارقد و روسریهای خود را بر یقه‌ها و گریبانهایشان آویزان کنند (تا گردن و سینه و اندامهایی که احتمالاً از لابلای چاک پیراهن نمایان می‌شود، در معرض دید مردم قرار نگیرد)».

‏در حدیثی از جریربن‏عبدالله بجلی روایت شده است که از پیامبر جپرسید: نگاه ناگهانی چه حکمی داد؟ فرمود: در چنین مواقعی نگاهت را برگردان. [مسلم].

در حدیث دیگری می‏فرماید:

«إِنَّ اللَّهَ كَتَبَ عَلَى ابْنِ آدَمَ حَظَّهُ مِنْ الزِّنَا أَدْرَكَ ذَلِكَ لَا مَحَالَةَ فَزِنَا الْعَيْنِ النَّظَرُ وَزِنَا اللِّسَانِ الْمَنْطِقُ وَالنَّفْسُ تَمَنَّى وَتَشْتَهِي وَالْفَرْجُ يُصَدِّقُ ذَلِكَ كُلَّهُ وَيُكَذِّبُهُ». [متفق علیه].

«خداوند نصیب هر انسانی را از زنا تعیین کرده است و از آن گریزی نیست، زنای چشم نگاه کردن و زنای زبان گفتار است، نفس آدمی آرزو می‏کند و شرمگاه انسان نیز گاه اینها را تأیید می‏کند و دچار می‏شود و گاه اینها را تکذیب می‏نماید». [بخاری و مسلم].

در این حدیث محض نگاه کردن نوعی زنا به شمار می‏آید، چون زنا کردن تنها مخصوص شرمگاه نیست بلکه بر بسیاری از اعضاء اطلاق می‏گردد.

پیامبر‏ جدر بیعت از دست دادن با زنان نهی فرموده است، هرچند دست دادن در بیعت عرف و عادت است، و هرگز در مورد پیامبر نیز شک و شبهه‏‏ی هوس درست نمی‏شود. بخاری در این مورد از عایشه چنین روایت می‏کند: نه سوگند به خدا، پیامبر هنگام بیعت دست هیچ زنی را لمس نکرد، و تنها با جمله‏ی «با تو بیعت کردم» با آنها بیعت فرمود.

خداوند در آیه‏ی ۳۲ سوره‏ی احزاب سخن گفتن با ناز و کرشمه‏ی زنان را با مردانی که قلوب بیمار دارند حرام نموده است:

﴿يَٰنِسَآءَ ٱلنَّبِيِّ لَسۡتُنَّ كَأَحَدٖ مِّنَ ٱلنِّسَآءِ إِنِ ٱتَّقَيۡتُنَّۚ فَلَا تَخۡضَعۡنَ بِٱلۡقَوۡلِ فَيَطۡمَعَ ٱلَّذِي فِي قَلۡبِهِۦ مَرَضٞ وَقُلۡنَ قَوۡلٗا مَّعۡرُوفٗا ٣٢[الأحزاب: ۳۲].

«‏ای همسران پیغمبر! شما (در فضل و شرف) مثل هیچ یک از زنان (عادی مردم) نیستید. اگر می‌خواهید پرهیزگار باشید (به گونه‏ی هوس‌انگیز) صدا را نرم و نازک نکنید (و با اداء و اطواری بیان ننمایید) که بیماردلان چشم طمع به شما بدوزند. و بلکه به صورت شایسته و برازنده سخن بگویید. (بدان گونه که مورد رضای خدا و پیغمبر او است)».

پیامبر جاز خوشبو کردن و آرایشی که در بیرون موجب فتنه می‏شود نهی فرموده است:

«أَيُّمَا امْرَأَةٍ اسْتَعْطَرَتْ فَمَرَّتْ بِقَوْمٍ لِيَجِدُوا رِيحَهَا فَهِيَ زَانِيَةٌ». [رواه احمد].

«هر زنی که خود را خوشبو کند و برای اینکه بویش به مشام مردم برسد از کنار آنها گذر کند، زناکار است». [احمد].

یا در حدیث دیگری می‏فرماید:

هر زنی که خود را خوشبو کند و به مسجد برود تا بویش به مشام مردم برسد نمازش پذیرفته نمی‏شود تا غسل جنابت را انجام ندهد. [احمد].

پیامبر جاز وارد شدن بر زنان در صورت نبودن محرم همراه آنها، مردم را بر حذر داشته است، از عقبه‏بن‏عامر روایت شده است که پیامبر جفرمود:

«إِيَّاكُمْ وَالدُّخُولَ عَلَى النِّسَاءِ فَقَالَ رَجُلٌ مِنْ الْأَنْصَارِ يَا رسول‏الله أَفَرَأَيْتَ الْحَمْوَ قَالَ الْحَمْوُ الْمَوْتُ» [متفق علیه].

«از وارد شدن بر زنان در خلوت خودداری کنید، مردی از انصار گفت: اگر برادر شوهر باشد چه؟ فرمود: برادر شوهر مرگ است».

منظور از «حمو» نزدیکان مرد به جز پدر و فرزندان است، معمولاً در مورد نزدیکان مرد سهل‏انگاری رخ می‏دهد، بدین علت حضرت بدان هشدار می‏دهد.

و در حدیث دیگری خلوت کردن زن و مرد نامحرم را بدون محرم نهی می‏فرماید، بخاری و مسلم از ابن‏عباس نقل می‏کنند که پیامبر جفرمود:

«لَا يَخْلُوَنَّ رَجُلٌ بِامْرَأَةٍ وَلَا تُسَافِرَنَّ امْرَأَةٌ إِلَّا وَمَعَهَا مَحْرَمٌ فَقَامَ رَجُلٌ فَقَالَ يَا رسول‏الله اكْتُتِبْتُ فِي غَزْوَةِ كَذَا وَكَذَا وَخَرَجَتْ امْرَأَتِي حَاجَّةً قَالَ اذْهَبْ فَحُجَّ مَعَ امْرَأَتِكَ».

«هرگز مرد با زن بیگانه خلوت نکند و هیچ گاه زنی بدون همراه محرم به مسافرت نرود. مردی گفت: ای رسول خدا زنم جهت اداء فریضه‏ی حج از منزل خارج شده است و من کاتب لشکر در غزوه‏های فلان و فلان بودم. پیامبر جفرمود: برگردد و همراه زنت به حج برو».

در حدیث دیگری از وارد شدن بر زنی که شوهرش در خانه نیست نهی فرموده است، از عبدالله‏بن‏عمرو بن عاص روایت شده است که جماعتی از بنی‏هاشم بر اسماء دختر عمیس وارد شدند. ابوبکر، در حالی وارد شد، که آنها را دید با نگرانی پیش حضرت رفت و جریان را برای ایشان تعریف کرد، پیامبر فرمود:

«إِنَّ اللَّهَ قَدْ بَرَّأَهَا مِنْ ذَلِكَ ثُمَّ قَامَ رسول‏الله جعَلَى الْمِنْبَرِ فَقَالَ لَا يَدْخُلَنَّ رَجُلٌ بَعْدَ يَوْمِي هَذَا عَلَى مُغِيبَةٍ إِلَّا وَمَعَهُ رَجُلٌ أَوْ اثْنَانِ».

«خداوند او را تبرئه کرد، سپس بالای منبر رفت و فرمود: از امروز به بعد فردی حق ندارد بر زنی وارد شود که شوهرش خانه نیست، مگر اینکه همراه یک یا دو مرد باشد».

مغیبه یعنی زنی که شوهرش در خانه نیست خواه در مسافرت باشد یا بیرون خانه هر چند در داخل شهر هم باشد، هدف پیامبر از اینکه می فرماید: «مگر اینکه یک یا دو نفر باشند» این است که معمولاً در چنین حالتی اقدام به فحشا و فساد به خاطر شرم و حیا بعید است.

همچنین پیامبر از مسافرت زن بدون محرم نهی فرموده است، از ابی‏سعید خدری روایت شده است که پیامبر جفرمود: درست نیست برای زنی که به خدا و روز قیامت ایمان دارد در سفری که سه روز طول می‏کشد تنها باشد مگر اینکه همراه پدر یا پسر یا شوهر یا برادرش یا هر محرم دیگری باشد. [مسلم].

از عبدالله ‏بن ‏عمر از پیامبر جروایت شده است که فرمود: درست نیست برای زنی که به خدا و روز قیامت ایمان دارد بدون محرم به مسافرتی برود که بیشتر از سه روز طول می‏کشد. [مسلم].

از ابی‏سعید روایت شده است که پیامبر فرمود: هیچ زنی نباید دو روز در مسافرت باشد مگر اینکه همراه محرمی باشد. [مسلم و بخاری].

از ابوهریره نیز روایت شده است که پیامبر جفرمود: درست نیست برای زنی که به خدا و روز قیامت ایمان دارد یک شبانه‏روز بدون محرم در مسافرت باشد. [مسلم].

در حدیث دیگری نهی کرده است که زنی پیش شوهرش به توصیف زن دیگری بپردازد، ابن‏مسعود روایت می‏کند که پیامبر جفرمود: هرگز زنی با زن دیگر به گونه‏ای برخورد نکند سپس او را برای شوهرش طوری توصیف کند که گویی بدان می‏نگرد. [بخاری].

هنگامی که سخن از مردان مخنث به میان آمد، پیامبر نهی فرمود که آنها بر زن نامحرم داخل شوند، از ام‏سلمه روایت شده است که پیامبر جدر حالی بر او وارد شد که مردی مخنث آنجا بود، آن مرد خطاب به برادر ام‏سلمه، عبدالله بن ابی‏امیه گفت: اگر فردا طائف را فتح کردید، دختر غیلان را به تو نشان می‏دهم، چون دارای اندام زیبایی است، پیامبر جفرمود: هرگز نگذارید این مرد به خانه‏ی شما بیاید. [بخاری].

زنان همتای مردانند

معتقدیم که زنان همتای مردان هستند، و خداوند همانند مردان برای آنها حقوقی قرار داده است، خداوند زنان را از جهت مادر و دختر بودن مورد احترام قرار داده و ظلم‌های جاهلیت را از آنان زدوده است. مسئولیت سرپرستی خانواده را نیز به مرد سپرده است و این مسئولیت برای رعایت و صیانت از زن است نه قهر و سلطه بر او. و خداوند ارتباط میان زن و مرد را بر مبنای رحمت و مهربانی و رعایت حقوق دوجانبه قرار داده‌است.

پیامبر جمی‏فرماید: «النِّسَاءُ شَقَائِقُ الرِّجَالِ». [رواه أبودادود].

«زنان همتای مردان هستند». [ابوداوود].

خداوند در آیه‏ی ۲۲۸ سوره‏ی بقره می‏فرماید: ﴿وَلَهُنَّ مِثۡلُ ٱلَّذِي عَلَيۡهِنَّ بِٱلۡمَعۡرُوفِۚ وَلِلرِّجَالِ عَلَيۡهِنَّ دَرَجَةٞۗ وَٱللَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ ٢٢٨[البقرة: ۲۲۸].

«و برای همسران (حقوق و واجباتی) است (که باید شوهران اداء بکنند) همان گونه که بر آنان (حقوق و واجباتی) است که (باید همسران اداء بکنند) به گونه‏ی شایسته‌ای (که برابر عرف مردمان و موافق با شریعت اسلام باشد). و مردان را بر زنان برتری (رعایت و حفاظت در امور خانوادگی) است. و خداوند باعزّت و باحکمت است (و برای آنان قوانینی وضع می‌کند که با حکمت سازگار است)».

اسلام زنان را با توصیه‏ی به نیکی به والدین(از آنجا که زن یکی از والدین است) مورد احترام قرار داده است:

﴿وَقَضَىٰ رَبُّكَ أَلَّا تَعۡبُدُوٓاْ إِلَّآ إِيَّاهُ وَبِٱلۡوَٰلِدَيۡنِ إِحۡسَٰنًاۚ إِمَّا يَبۡلُغَنَّ عِندَكَ ٱلۡكِبَرَ أَحَدُهُمَآ أَوۡ كِلَاهُمَا فَلَا تَقُل لَّهُمَآ أُفّٖ وَلَا تَنۡهَرۡهُمَا وَقُل لَّهُمَا قَوۡلٗا كَرِيمٗا ٢٣ وَٱخۡفِضۡ لَهُمَا جَنَاحَ ٱلذُّلِّ مِنَ ٱلرَّحۡمَةِ وَقُل رَّبِّ ٱرۡحَمۡهُمَا كَمَا رَبَّيَانِي صَغِيرٗا ٢٤[الإسراء: ۲۳-۲۴].

«‏(ای انسان!) پروردگارت فرمان داده است که جز او را نپرستید، و به پدر و مادر نیکی کنید (و با آنان نیکو رفتار نمایید). هرگاه یکی از آن دو، و یا هر دوی ایشان نزد تو به سن پیری برسند، (کم‌ترین اهانتی بدیشان مکن و حتی سبکترین تعبیر نامؤدّبانه همچون) اُف به آنان مگو! (و بر سر ایشان فریاد مزن) و آنان را از پیش خود مران و با سخنان محترمانه با آن دو سخن بگو. و بال تواضعِ مهربانی را برایشان فرود آور (و در برابرشان کاملاً فروتن باش، و برای آنان دست دعا به درگاه خدا بردار) و بگو: پروردگارا! (اینک که ضعیف و جز تو پناهی ندارند) بدیشان مرحمت فرما، همان گونه که آنان در کوچکی (به ضعف و کودکی من رحم کردند و) مرا تربیت و بزرگ نمودند». ‏‏اسلام حق مادر را در نیکی و سرپرستی کردن بالاتر از حق پدر به شمار آورده است:

«جَاءَ رَجُلٌ إِلَى رسول‏الله جفَقَالَ مَنْ أَحَقُّ النَّاسِ بِحُسْنِ صَحَابَتِي قَالَ أُمُّكَ قَالَ ثُمَّ مَنْ قَالَ ثُمَّ أُمُّكَ قَالَ ثُمَّ مَنْ قَالَ ثُمَّ أُمُّكَ قَالَ ثُمَّ مَنْ قَالَ ثُمَّ أَبُوكَ». [متفق علیه].

«مردی نزد پیامبر جآمد و گفت: ای رسول خدا چه کسی بیشتر از همه مستحق نیکی من است؟ فرمود: مادرت، گفت: بعد از او؟ فرمود: مادرت، گفت: بعد از او؟فرمود: مادرت، گفت بعد از او؟ فرمود: پدرت». [بخاری و مسلم].

این توجه به مادر برای این است که مادر به تنهایی بار سنگین حاملگی، به دنیا آوردن و شیر دادن را بر دوش دارد و در تربیت کودک نیز همراه پدر شریک است، پس باید حق او سه برابر حق پدر باشد.

حتی پیامبر به نیکی و ارتباط عاطفی با مادر امر کرده است هر چند مشرک هم باشد، در روایت اسماء دختر ابی‏بکر آمده است که گفت: مادرم در زمان حضرت جبه خاطر محبتی که به من داشت به دیدنم آمد، از پیامبر جسؤال کردم که آیا با او ارتباط عاطفی داشته باشم؟ فرمود: بله.

ابن‏عیینه گفته است که آیه‏ی ۸ سوره‏ی ممتحنه در این مورد نازل شده است:

﴿لَّا يَنۡهَىٰكُمُ ٱللَّهُ عَنِ ٱلَّذِينَ لَمۡ يُقَٰتِلُوكُمۡ فِي ٱلدِّينِ وَلَمۡ يُخۡرِجُوكُم مِّن دِيَٰرِكُمۡ أَن تَبَرُّوهُمۡ وَتُقۡسِطُوٓاْ إِلَيۡهِمۡۚ إِنَّ ٱللَّهَ يُحِبُّ ٱلۡمُقۡسِطِينَ ٨[الـممتحنة: ۸].

«‏خداوند شما را باز نمی‌دارد از این که نیکی و بخشش بکنید به کسانی که به سبب دین با شما نجنگیده‌اند و از شهر و دیارتان شما را بیرون نرانده‌اند. خداوند نیکوکاران را دوست می‌دارد». ‏

بخاری در صحیح خود بابی به نام «داشتن ارتباط عاطفی با پدر و مادر مشرک» را بدان اختصاص داده‌است.

در حدیثی دیگر سرپیچی از دستورات مادر را گناه کبیره به شمار می‏آورد، در روایتی از مغیره‏بن‏شعبه نقل شده که پیامبر جفرموده است: خداوند سرپیچی از فرمان مادر را بر شما تحریم کرده است. [بخاری].

در مورد گناهان کبیره از پیامبر سؤال شد، ایشان فرمودند: «الشِّرْكُ بِاللَّهِ وَقَتْلُ النَّفْسِ وَعُقُوقُ الْوَالِدَيْنِ» [رواه البخاري].

«شریک قرار دادن برای خدا، قتل عمد و اذیت و آزار والدین». [بخاری].

اسلام زنان را در جایگاه دختر نیز مورد احترام قرار داده است، در حدیثی از عایشه روایت شده است که گفت: زنی همراه دو دختر به سراغم آمد و از من چیزی خواست، من هم جز یک دانه خرما چیز دیگری نداشتم، خرما را به آن زن دادم و او هم آن را میان دخترانش تقسیم کرد و رفت، وقتی پیامبر جبرگشت جریان را برای او تعریف کردم، پیامبر جفرمود: هر کسی سرپرستی این دخترها را به عهده بگیرد و با آنان به نیکی رفتار کند برای او سپری می‏شود در مقابل آتش جهنم. [مسلم و بخاری].

از انس‏بن‏مالک روایت است که پیامبر جفرمود: کسی که سرپرستی دو دختر را به عهده بگیرد تا به سن رشد می‏رسند فردای قیامت من و او با هم این گونه هستیم، و انگشتانش را به هم چسباند. [مسلم].

اسلام حق زن را در انتخاب همسر و مسئله‏ی ازدواج به رسمیت شناخته است، کسی نمی‏تواند او را به ازدواج مردی درآورد مگر با رضایت خودش، در این حکم دختر و زن بیوه تفاوت ندارند. بخاری در صحیحش از ابوهریره روایت می‏کند که پیامبر جفرمود:

«لَا تُنْكَحُ الْأَيِّمُ حَتَّى تُسْتَأْمَرَ وَلَا تُنْكَحُ الْبِكْرُ حَتَّى تُسْتَأْذَنَ» [رواه البخاری].

«بیوه به نکاح کسی درنمی‏آید تا خودش اجازه ندهد و دختر را نکاح نمی‏کنند تا از او اجازه نگیرند». [بخاری].

امام بخاری عنوان باب را «درست نبودن نکاح دختر و بیوه توسط پدر و دیگران بدون اجازه‏ی آنها» قرار داده‌است.

اسلام همچنین زن را به مثابه‏ی همسر اکرام نموده است، پیامبر جمی‏فرماید: «اسْتَوْصُوا بِالنِّسَاءِ خَيْرًا». (متفق علیه)

«در مورد زنان به نیکی سفارش کنید». [بخاری و مسلم].

در حدیث جابر آمده است که پیامبر جفرمود:

«فَاتَّقُوا اللَّهَ فِي النِّسَاءِ فَإِنَّكُمْ أَخَذْتُمُوهُنَّ بِأَمَانِ اللَّهِ وَاسْتَحْلَلْتُمْ فُرُوجَهُنَّ بِكَلِمَةِ اللَّهِ». [رواه مسلم].

«در مورد زنان از خدا بهراسید، چون شما آنها را به عنوان امانتی گرفته‏اید و با کلمه‏ی خدا برای شما حلال گشته‏اند». [مسلم].

روایت ابن‏ماجه نیز بر این امر تأکید می‏ورزد: بهترین شما کسی است که با خانواده‏اش مهربان باشد، و من از همه‏ی شما برای خانواده‏ام بهتر هستم.

اسلام زن را محافظ و مسئول منزل و فرزندانش قرار داده‌است، در حدیث ابن‏عمر آمده که پیامبر جفرموده است:

«كُلُّكُمْ رَاعٍ وَكُلُّكُمْ مَسْئُولٌ عَنْ رَعِيَّتِهِ الْإِمَامُ رَاعٍ وَمَسْئُولٌ عَنْ رَعِيَّتِهِ وَالرَّجُلُ رَاعٍ فِي أَهْلِهِ وَهُوَ مَسْئُولٌ عَنْ رَعِيَّتِهِ وَالْمَرْأَةُ رَاعِيَةٌ فِي بَيْتِ زَوْجِهَا وَمَسْئُولَةٌ عَنْ رَعِيَّتِهَا». [رواه البخاری].

«هر کدام از شما مسئول هستید و در مورد افراد تحت مسئولیت خود محاسبه خواهید شد، امیر در قبال زیردستانش، مرد در مقابل خانواده‏اش و زن در برابر شوهر و فرزندانش مسئول است». [بخاری].

خداوند در آیه‏ی ۵۸ و ۵۹ سوره‏ی نحل به وضعیت زن در دوران جاهلیت اشاره می‏فرماید:

﴿وَإِذَا بُشِّرَ أَحَدُهُم بِٱلۡأُنثَىٰ ظَلَّ وَجۡهُهُۥ مُسۡوَدّٗا وَهُوَ كَظِيمٞ ٥٨ يَتَوَٰرَىٰ مِنَ ٱلۡقَوۡمِ مِن سُوٓءِ مَا بُشِّرَ بِهِۦٓۚ أَيُمۡسِكُهُۥ عَلَىٰ هُونٍ أَمۡ يَدُسُّهُۥ فِي ٱلتُّرَابِۗ أَلَا سَآءَ مَا يَحۡكُمُونَ ٥٩[النحل: ۵۸-۵۹].

‏«(دختران را مایه‏ی ننگ و سرشکستگی و بدبختی می‌دانستند) و هنگامی که به یکی از آنان مژده‏ی تولّد دختر داده می‌شد (آن چنان از فرط ناراحتی چهره‌اش تغییر می‌کرد که) صورتش سیاه می‌گردید و مملو از خشم و غضب و غم و اندوه می‌شد. ‏از قوم و قبیله‏ی (خود) به خاطر این مژده‏ی بدی که به او داده می‌شد خویشتن را پنهان می‌کرد (و سرگشته و حیران به خود می‌گفت:) آیا این ننگ را بر خود بپذیرد و دختر را نگاه دارد و یا او را در زیر خاک زنده بگور سازد؟ هان! چه قضاوت بدی که می‌کردند!».

‏در دوران جاهلیت زن مانند هر کالای دیگری به ارث برده می‏شد، اگر مردی می‏مرد نزدیکان مرد از نزدیکان زن نسبت به آن زن شوهرمرده مستحق‏تر بودند، خداوند می‏فرماید:

﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ لَا يَحِلُّ لَكُمۡ أَن تَرِثُواْ ٱلنِّسَآءَ كَرۡهٗاۖ[النساءک ۱۹].

«ای کسانی که ایمان آورده‌اید! برای شما درست نیست که زنان را (همچون کالایی) به ارث برید (و ایشان را بدون مهریه و رضایت، به ازدواج خود در آورید، و) حال آن که آنان چنین کاری را نمی‌پسندند و وادار بدان می‌گردند».

امام بخاری در صحیحش از ابن‏عباس روایت می‏کند که گفت سبب نزول آیه این است که در زمان جاهلیت اگر مردی وفات می‏کرد، بستگانش برای به ارث بردن زن از خانواده‏ی زن اولی‏تر بودند، اگر کسی دوست داشت می‏توانست او را به نکاح خود یا فرد دیگری درآورد، و اگر می‏خواست می‏توانست او را به نکاح کسی درنیاورد، یعنی بستگان شوهر از بستگان خودش مستحق‏تر بودند که در امور او دخالت کنند، تا این آیه نازل شد.

زن در جاهلیت سهمی از ارث نداشت، مشرکین ارث را فقط به مردان بزرگسال می‏دادند و چیزی به عنوان ارث به زنان و بچه‏ها نمی‏رسید، خداوند می‏فرماید:

﴿لِّلرِّجَالِ نَصِيبٞ مِّمَّا تَرَكَ ٱلۡوَٰلِدَانِ وَٱلۡأَقۡرَبُونَ وَلِلنِّسَآءِ نَصِيبٞ مِّمَّا تَرَكَ ٱلۡوَٰلِدَانِ وَٱلۡأَقۡرَبُونَ مِمَّا قَلَّ مِنۡهُ أَوۡ كَثُرَۚ نَصِيبٗا مَّفۡرُوضٗا ٧[النساء: ۷].

‏«برای مردان و برای زنان از آنچه پدر و مادر و خویشاوندان از خود به جای می‌گذارند سهمی است، خواه آن ترکه کم باشد و یا زیاد. سهم هر یک را خداوند مشخّص و واجب گردانده است (و تغییرناپذیر است)».

یعنی مرد و زن در حکم خدا در اصل وراثت مساوی هستند، هر چند در مقدار آن به نسبت قرابت یا خویشاوندی با میت تفاوت دارند.

عمر‏بن‏‏خطاب می‏فرماید: به خدا قسم ما در جاهلیت سهمی به زن نمی‏دادیم تا خداوند این آیه را در مورد آنها نازل فرمود ودر تقسیم ارث برای آنها سهمی گذاشت. [مسلم و بخاری].

در روایت دیگری آمده است که فرمود: ما در جاهلیت چیزی به زنان نمی‏دادیم وقتی اسلام آمد و از زنان یاد کرد فهمیدیم که حقی بر ما دارند. [بخاری].

در جاهلیت شوهر زن از هر کسی نسبت به بازگشت زن مستحق‏تر بود هر چند صد بار او را طلاق می‏داد، روایت شده است که فردی از زنش خشمگین شد و به وی گفت: هرگز تو را طلاق نمی‏دهم و هیچ وقت با تو همبستر نمی‏شوم، زن گفت: این چگونه ممکن است؟ مرد گفت: تو را طلاق می‏دهم و قبل از تمام شدن عده تو را به عقد خود درمی‏آورم، سپس دوباره تو را طلاق می‏دهم و قبل از اتمام عده رجعت می‏دهم، پس خداوند این آیه را نازل فرمود:

﴿ٱلطَّلَٰقُ مَرَّتَانِۖ فَإِمۡسَاكُۢ بِمَعۡرُوفٍ أَوۡ تَسۡرِيحُۢ بِإِحۡسَٰنٖۗ[البقرة: ۲۲۹].

«طلاق دو بار است (آن طلاقی که حق مراجعت در آن محفوظ است. بعد از دو مرتبه طلاق، یکی از دو کار را باید کرد:) نگاهداری (زن) به گونه‏ی شایسته (و عادلانه) یا رهاکردن (او) با نیکی (و بایستگی و به دور از ظلم و جور. بعد از طلاق سوم، حق مراجعت سلب می‌شود مگر بعد از ازدواج راستین با شوهر دیگری و وقوع طلاق میان او و شوهر اخیر)».

این آیه، این حکم ظالمانه را برداشت و رجعت را تنها دو بار مشروع دانست. در بار سوم رجعتی وجود ندارد.

خداوند در آیه‏ی ۳۴ سوره‏ی نساء در مورد قوامت و اساس استحقاق آن می‏فرماید:

﴿ٱلرِّجَالُ قَوَّٰمُونَ عَلَى ٱلنِّسَآءِ بِمَا فَضَّلَ ٱللَّهُ بَعۡضَهُمۡ عَلَىٰ بَعۡضٖ وَبِمَآ أَنفَقُواْ مِنۡ أَمۡوَٰلِهِمۡۚ فَٱلصَّٰلِحَٰتُ قَٰنِتَٰتٌ حَٰفِظَٰتٞ لِّلۡغَيۡبِ بِمَا حَفِظَ ٱللَّهُۚ وَٱلَّٰتِي تَخَافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَٱهۡجُرُوهُنَّ فِي ٱلۡمَضَاجِعِ وَٱضۡرِبُوهُنَّۖ فَإِنۡ أَطَعۡنَكُمۡ فَلَا تَبۡغُواْ عَلَيۡهِنَّ سَبِيلًاۗ إِنَّ ٱللَّهَ كَانَ عَلِيّٗا كَبِيرٗا ٣٤[انساء: ۳۴].

«مردان بر زنان سرپرستند (و در جامعه‏ی کوچک خانواده، حق رهبری دارند و صیانت و رعایت زنان بر عهده‏ی ایشان است) بدان خاطر که خداوند (برای نظام اجتماع، مردان را بر زنان در برخی از صفات برتریهایی بخشیده است و) بعضی را بر بعضی فضیلت داده است، و نیز بدان خاطر که (معمولاً مردان رنج می‌کشند و پول به دست می‌آورند و) از اموال خود (برای خانواده) خرج می‌کنند. پس زنان صالحه آنانی هستند که فرمانبردار (اوامر خدا و مطیع دستور شوهران خود) بوده (و خویشتن را از زنا به دور و اموال شوهران را از تبذیر محفوظ) و اَسرار (زناشویی) را نگاه می‌دارند؛ چرا که خداوند به حفظ (آنها) دستور داده است. (زنان صالح چنین بودند ولیکن زنان ناصالح آنانی هستند که سرکش می‌باشند) و زنانی را که از سرکشی و سرپیچی ایشان بیم دارید، پند و اندرزشان دهید و (اگر مؤثّر واقع نشد) از همبستری با آنان خودداری کنید و بستر خویش را جدا کنید (و با ایشان سخن نگویید. و اگر باز هم مؤثّر واقع نشد و راهی جز شدّت عمل نبود) آنان را (تنبیه کنید و کتک مناسبی) بزنید. پس اگر از شما اطاعت کردند (ترتیب تنبیه سه‌گانه را مراعات دارید و از اخفّ به اشدّ نروید و جز این) راهی برای (تنبیه) ایشان نجویید (و نپویید و بدانید که) بی‌گمان خداوند بلندمرتبه و بزرگ است (و اگر ایشان را بیش از حدّ اذیت و آزار کنید، انتقام آنان را از شما می‌گیرد)». ‏

و در آیه‏ی ۲۱ سوره‏ی روم در مورد محبت و رحمت میان زن و مرد که اساس زندگی زناشویی است می‏فرماید:

﴿وَمِنۡ ءَايَٰتِهِۦٓ أَنۡ خَلَقَ لَكُم مِّنۡ أَنفُسِكُمۡ أَزۡوَٰجٗا لِّتَسۡكُنُوٓاْ إِلَيۡهَا وَجَعَلَ بَيۡنَكُم مَّوَدَّةٗ وَرَحۡمَةًۚ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَأٓيَٰتٖ لِّقَوۡمٖ يَتَفَكَّرُونَ ٢١[الروم: ۲۱].

‏ «و یکی از نشانه‌های (دالّ بر قدرت و عظمت) خدا این است که از جنس خودتان همسرانی را برای شما آفرید تا در کنار آنان (در پرتو جاذبه و کشش قلبی) بیارامید، و در میان شما و ایشان مهر و محبّت انداخت (و هر یک را شیفته و دلباخته‏ی دیگری ساخت، تا با آرامش و آسایش، مایه شکوفایی و پرورش شخصیت همدیگر شوید، و پیوند زندگی انسانها و تعادل جسمانی و روحانی آنها برقرار و محفوظ باشد). مسلّماً در این (امور) نشانه‌ها و دلایلی (بر عظمت و قدرت خدا) است برای افرادی که (درباره‏ی پدیده‌های جهان و آفریده‌های یزدان) می‌اندیشند». ‏

خواستگاری

معتقدیم که خواستگاری وعده‏ای برای ازدواج است، شایسته است در خواستگاری هر دو طرف همدیگر را ببینند بدون اینکه خلوتی صورت بگیرد، و هرگز خواستگاری کردن بر خواستگاری فرد دیگری درست نیست مگر اینکه خواستگار اولی اجازه دهد یا اینکه خواستگاری را رها کرده باشد و دیگر دنبال آن نرود، و بر انسان مسلمان واجب است که زن باایمان انتخاب کند، چون زن مؤمن برای دین و دنیای مرد پناهگاه محکمی است.

حدیث سهل‏بن‏سعد به مشروع بودن نگاه کردن به فرد موردنظر در خواستگاری اشاره می‏کند، می‏فرماید:

«أَنَّ امْرَأَةً جَاءَتْ رسول‏الله جفَقَالَتْ يَا رسول‏الله جِئْتُ لِأَهَبَ لَكَ نَفْسِي فَنَظَرَ إِلَيْهَا رسول‏الله جفَصَعَّدَ النَّظَرَ إِلَيْهَا وَصَوَّبَهُ ثُمَّ طَأْطَأَ رَأْسَهُ فَلَمَّا رَأَتْ الْمَرْأَةُ أَنَّهُ لَمْ يَقْضِ فِيهَا شَيْئًا جَلَسَتْ». [متفق علیه].

«زنی پیش پیامبر جآمد و گفت: آمدم تا خود را به تو تقدیم کنم، پیامبر جاو را نگاه کرد سپس سرش را پایین انداخت، وقتی زن متوجه شد که پیامبر به او نیازی ندارد، نشست». [بخاری و مسلم].

یا حدیث ابوهریره که می‏گوید: نزد پیامبر بودم مردی پیش ایشان آمد و گفت: با زنی از انصار ازدواج کرده‏ام، پیامبر به او فرمود: به او نگاه کرده‏ای؟ عرض کرد: نه، فرمود: برو به او نگاه کن چون در صورت زنان انصار چیزهایی دیده می‏شود که شاید مورد پسند شما نباشد. [مسلم و نسائی].

یا حدیث مغیره که به خواستگاری زنی رفت، پیامبر جبه او فرمود: به او نگاه کن چون موجب برقراری ارتباط میان شما خواهد شد. [ترمذی و نسائی].

حدیث ابن‏عمر به مشروع نبودن خواستگاری بر خواستگاری دیگران اشاره می‏کند:

پیامبر جاز دخالت کردن در معامله‏ی همدیگر و خواستگاری کردن بر خواستگاری کسی دیگر نهی می‏فرمود، مگر اینکه خواستگار اول اجازه بدهد یا آن را رها کرده باشد. [بخاری و مسلم].

بخاری حدیث را در باب «عدم دخالت در خواستگاری دیگران تا اینکه او را نکاح یا ترک کند» روایت کرده است. در این باب احادیث فراوانی وجود دارد که این اصل را به ثبوت می‏رسانند.

حدیث ابوهریره از پیامبر جبه ازدواج با انسان مؤمن تشویق می‏کند:

«تُنْكَحُ الْمَرْأَةُ لِأَرْبَعٍ: لِمَالِهَا وَلِحَسَبِهَا وَجَمَالِهَا وَلِدِينِهَا فَاظْفَرْ بِذَاتِ الدِّينِ تَرِبَتْ يَدَاكَ». [رواه البخاری].

«به خاطر چهار خصلت با زن ازدواج می‏شود: مال، حسب و نسب، زیبایی و دین. شما دیندار را انتخاب کنید، تا خوشبخت شوید». [بخاری].

یا حدیث: «الدُّنْيَا مَتَاعٌ وَخَيْرُ مَتَاعِ الدُّنْيَا الْمَرْأَةُ الصَّالِحَةُ». [رواه مسلم].

«دنیا بهره است و بهترین بهره‏ی دنیا زن صالح و نیکوکار است». [مسلم].

عقد نکاح

عقد نکاح با صیغه‏ی ایجاب و قبول و حضور ولی و دو شاهد عادل صورت می‏گیرد، هر چند در مسئله‏ی ولی اختلاف مشهوری میان ائمه وجود دارد، همچنین به محض دخول کردن به زن مهریه‏ی مذکور در عقد یا مهرالمثل به او تعلق می‏گیرد، مگر اینکه زن و مرد بر چیز دیگری توافق کنند، و سنت است که نکاح با دف زدن و آواز خواندن مباح، اعلام شود.

خداوند در مورد به شرط گرفتن ولی در نکاح می‏فرماید:

﴿وَإِذَا طَلَّقۡتُمُ ٱلنِّسَآءَ فَبَلَغۡنَ أَجَلَهُنَّ فَلَا تَعۡضُلُوهُنَّ أَن يَنكِحۡنَ أَزۡوَٰجَهُنَّ[البقرة: ۲۳۲].

«و هنگامی که زنان را طلاق دادید و مدّت عدّه‏ی خود را به پایان رسانیدند، مانع آنان نشوید که با شوهران (سابق یا با کسان دیگری) ازدواج کنند».

و می‏فرماید:

﴿وَلَا تَنكِحُواْ ٱلۡمُشۡرِكَٰتِ حَتَّىٰ يُؤۡمِنَّۚ[البقرة: ۲۲۱].

«و (زنان و دختران خود را) به ازدواج مردان مشرک درنیاورید، مادامی که ایمان نیاورند».

استدلال به این دو آیه از این جهت است که خداوند در مسئله‏ی نکاح، مردان را مخاطب قرار داده است و زنها را مورد خطاب قرار نمی‏دهد، گویی اولیاء زن را مخاطب قرار می‏دهد که مانع برگشت دختران خود به سوی شوهرانشان با نکاح جدید نشوید و دختران خود را به عقد مشرکین درنیاورید.

در مورد سبب نزول آیه، بخاری از معقل‏بن‏یسار روایت می‏کند که آیه در مورد او نازل شده است و گفت جریان از این قرار بود که خواهرم را به نکاح مردی درآورده بودم سپس طلاق داده شد و هنگام اتمام عده، مرد برای خواستگاری خواهرم آمد، به او گفتم: او را به عقد تو درآوردم ولی او را طلاق دادی و حالا دوباره او را می‏خواهی؟ نه هرگز چنین کاری نمی‏کنم و او را به عقد تو درنخواهم آورد، او زنش را دوست داشت و زنش هم او را دوست می‏داشت، خداوند این آیه را نازل کرد، من هم خطاب به پیامبر جگفتم: همین حالا او را به عقدش درمی‏آورم. پیامبر فرمود: همین کار را انجام بده.

خداوند در آیه‏ی ۴ سوره‏ی نساء در مورد مهریه می‏فرماید: ﴿وَءَاتُواْ ٱلنِّسَآءَ صَدُقَٰتِهِنَّ نِحۡلَةٗۚ فَإِن طِبۡنَ لَكُمۡ عَن شَيۡءٖ مِّنۡهُ نَفۡسٗا فَكُلُوهُ هَنِيٓ‍ٔٗا مَّرِيٓ‍ٔٗا ٤[النساء: ۴].

‏«و مهریه‌های زنان را به عنوان هدیه‌ای خالصانه و فریضه‌ای خدایانه بپردازید. پس اگر با رضایت خاطر چیزی از مهریه خود را به شما بخشیدند، آن را (دریافت دارید و) حلال و گوارا مصرف کنید».

و می‏فرماید:

﴿وَإِنۡ أَرَدتُّمُ ٱسۡتِبۡدَالَ زَوۡجٖ مَّكَانَ زَوۡجٖ وَءَاتَيۡتُمۡ إِحۡدَىٰهُنَّ قِنطَارٗا فَلَا تَأۡخُذُواْ مِنۡهُ شَيۡ‍ًٔاۚ أَتَأۡخُذُونَهُۥ بُهۡتَٰنٗا وَإِثۡمٗا مُّبِينٗا ٢٠ وَكَيۡفَ تَأۡخُذُونَهُۥ وَقَدۡ أَفۡضَىٰ بَعۡضُكُمۡ إِلَىٰ بَعۡضٖ وَأَخَذۡنَ مِنكُم مِّيثَٰقًا غَلِيظٗا ٢١[النساء: ۲۰-۲۱].

«‏و اگر خواستید همسری را به جای همسری برگزینید، هر چند مال فراوانی هم مهر یکی از آنان کرده باشید، برای شما درست نیست که چیزی از آن مال دریافت دارید. آیا با بهتان و گناه آشکار، آن را دریافت می‌دارید؟! (مگر مؤمنان را چنین کاری سزد؟!).‏ و چگونه (سزاوار شما است که) آن را بازپس بگیرید؟ و حال آن که با یکدیگر آمیزش داشته‌اید و هر یک بر عورت دیگری اطّلاع پیدا کرده‌اید و (گذشته از این) زنان پیمان محکمی (هنگام ازدواج) از شما گرفته‌اند (و خداوند برابر آن، امر زناشویی را حلال نموده است)». ‏

حدیث ربیع دختر معوذ‏بن‏عفراء به اعلام کردن نکاح اشاره می‏کند:

«دَخَلَ عَلَيَّ النَّبِيُّ جغَدَاةَ بُنِيَ عَلَيَّ فَجَلَسَ عَلَى فِرَاشِي كَمَجْلِسِكَ مِنِّي وَجُوَيْرِيَاتٌ يَضْرِبْنَ بِالدُّفِّ يَنْدُبْنَ مَنْ قُتِلَ مِنْ آبَائِهِنَّ يَوْمَ بَدْرٍ حَتَّى قَالَتْ جَارِيَةٌ وَفِينَا نَبِيٌّ يَعْلَمُ مَا فِي غَدٍ فَقَالَ النَّبِيُّ جلَا تَقُولِي هَكَذَا وَقُولِي مَا كُنْتِ تَقُولِينَ». [رواه البخاري].

«پیامبر جدر صبح پیش من آمد و با من نشست و کنیزها شروع کردند به دف زدن و با صدای گریان بر پدرهای از دست‏رفته‏شان که در روز بدر کشته شده بودندگریه می‏کردند، پیامبر جخطاب به آنها فرمود: بس کنید همانند قبلی بخوانید». [بخاری].

یا حدیث عایشه که می‏فرماید: به عروسی زنی از انصار رفته بودم، پیامبر فرمود: آیا آلات موسیقی همراه داشتید، چون انصار از آن خوششان می‏آید. [بخاری].

محرمات نکاح

ایمان داریم که ازدواج با مادران، دختران، خواهران، عمه‏ها، خاله‏ها، دختران برادر، دختران خواهر، مادر زن، دختر همسر در صورتی که با مادرش آمیزش کرده باشد، نامادری، جمع میان دو خواهر و میان زن و عمه و خاله‏اش حرام است.

همچنین ایمان داریم که هر آنچه که با نسب حرام می‏شود با شیردادن نیز حرام می‏گردد، بنابراین مادر و خواهر شیری و به طور خلاصه هر زنی که با نسب حرام می‏شود مانند آن با شیر دادن نیز حرام می‏گردد.

خداوند می‏فرماید:

﴿حُرِّمَتۡ عَلَيۡكُمۡ أُمَّهَٰتُكُمۡ وَبَنَاتُكُمۡ وَأَخَوَٰتُكُمۡ وَعَمَّٰتُكُمۡ وَخَٰلَٰتُكُمۡ وَبَنَاتُ ٱلۡأَخِ وَبَنَاتُ ٱلۡأُخۡتِ وَأُمَّهَٰتُكُمُ ٱلَّٰتِيٓ أَرۡضَعۡنَكُمۡ وَأَخَوَٰتُكُم مِّنَ ٱلرَّضَٰعَةِ وَأُمَّهَٰتُ نِسَآئِكُمۡ وَرَبَٰٓئِبُكُمُ ٱلَّٰتِي فِي حُجُورِكُم مِّن نِّسَآئِكُمُ ٱلَّٰتِي دَخَلۡتُم بِهِنَّ فَإِن لَّمۡ تَكُونُواْ دَخَلۡتُم بِهِنَّ فَلَا جُنَاحَ عَلَيۡكُمۡ وَحَلَٰٓئِلُ أَبۡنَآئِكُمُ ٱلَّذِينَ مِنۡ أَصۡلَٰبِكُمۡ وَأَن تَجۡمَعُواْ بَيۡنَ ٱلۡأُخۡتَيۡنِ إِلَّا مَا قَدۡ سَلَفَۗ إِنَّ ٱللَّهَ كَانَ غَفُورٗا رَّحِيمٗا ٢٣[النساء: ۲۳].

‏«خداوند بر شما حرام نموده است ازدواج با مادرانتان، دخترانتان، خواهرانتان، عمّه‌هایتان، خاله‌هایتان، برادرزادگانتان، خواهرزادگانتان، مادرانی که به شما شیر داده‌اند، خواهران رضاعیتان، مادران همسرانتان، دختران همسرانتان از مردان دیگر که تحت کفالت و رعایت شما پرورش یافته و با مادرانشان همبستر شده‌اید، ولی اگر با مادرانشان همبستر نشده باشید، گناهی (در ازدواج با چنین دخترانی) بر شما نیست، همسران پسران صلبی خود، و (بالاخره این که) دو خواهر را با هم جمع آورید، مگر آنچه گذشته است (که با ترک یکی از آن دو خواهر، قلم عفو بر این کار که در زمان جاهلیت واقع شده است، کشیده خواهد شد). بی‌گمان خداوند بسی آمرزنده است (و گذشته را نادیده می‌گیرد، و) مهربان است (و در آنچه برایتان وضع می‌کند حال شما را مراعات می‌دارد)».‏

و می‏فرماید:

﴿وَلَا تَنكِحُواْ مَا نَكَحَ ءَابَآؤُكُم مِّنَ ٱلنِّسَآءِ إِلَّا مَا قَدۡ سَلَفَۚ إِنَّهُۥ كَانَ فَٰحِشَةٗ وَمَقۡتٗا وَسَآءَ سَبِيلًا ٢٢[النساء: ۲۲].

«‏و با زنانی ازدواج نکنید که پدران شما با آنان ازدواج کرده‌اند. چرا که این کار، عمل بسیار زشتی است و (در پیش خدا و مردم) مبغوض بوده و روش بسیار نادرستی است‌؛ مگر آنچه گذشته است (و در زمان جاهلیت بوده است که مورد عفو خدا قرار می‌گیرد)».‏

حدیث ابوهریره از پیامبر جبه حرمت جمع میان زن و عمه و خاله‏اش اشاره می‏فرماید:

«لَا يُجْمَعُ بَيْنَ الْمَرْأَةِ وَعَمَّتِهَا وَلَا بَيْنَ الْمَرْأَةِ وَخَالَتِهَا». [رواه البخاری].

«جمع بین زن و عمه و خاله‏اش درست نیست». [بخاری].

و حدیث عایشه به تثبیت این قاعده اشاره می‏فرماید که هر آنچه که با نسب حرام باشد با شیرخوارگی هم حرام می‏گردد:

«أَنَّ رسول‏الله جكَانَ عِنْدَهَا وَأَنَّهَا سَمِعَتْ صَوْتَ رَجُلٍ يَسْتَأْذِنُ فِي بَيْتِ حَفْصَةَ فَقَالَتْ يَا رسول‏الله هَذَا رَجُلٌ يَسْتَأْذِنُ فِي بَيْتِكَ فَقَالَ النَّبِيُّ جأَرَاهُ فُلَانًا لِعَمِّ حَفْصَةَ مِنْ الرَّضَاعَةِ فَقَالَتْ عَائِشَةُ لَوْ كَانَ فُلَانٌ حَيًّا لِعَمِّهَا مِنْ الرَّضَاعَةِ دَخَلَ عَلَيَّ فَقَالَ رسول‏الله جنَعَمْ إِنَّ الرَّضَاعَةَ تُحَرِّمُ مَا يَحْرُمُ مِنْ الْوِلَادَةِ». [رواه البخاری].

«پیامبر جنزد عایشه بود که صدای مردی را شنید که اجازه‏ی ورود به خانه‏ی حفصه را می‏خواهد، پیامبر جفرمود: فکر می‏کنم فلانی باشد ـ‏عموی شیری حفصه‏ـ عایشه گفت: اگر فلانی زنده بود -‏عموی شیری عایشه‏- آیا وارد شدنش بر من جایز بود؟ پیامبر فرمود: بله، هر چه با نسب حرام شود با شیرخوارگی هم حرام می‏گردد». [مسلم و بخاری].

باطل بودن نکاح موقت و ازدواج با غیرمؤمنین

ایمان داریم که مدّت‏دار بودن ازدواج موجب بطلان آن می‏شود، و ازدواج زن مسلمان با مرد غیرمسلمان باطل و غیرمشروع است.

حدیث ربیع پسر سبره‏ی جهنی به حرام بودن نکاح متعه یا ازدواج موقت اشاره می‏کند، پیامبر جمی‏فرماید:

«يَا آيها النَّاسُ إِنِّي قَدْ كُنْتُ أَذِنْتُ لَكُمْ فِي الِاسْتِمْتَاعِ مِنْ النِّسَاءِ وَإِنَّ اللَّهَ قَدْ حَرَّمَ ذَلِكَ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ فَمَنْ كَانَ عِنْدَهُ مِنْهُنَّ شَيْءٌ فَلْيُخَلِّ سَبِيلَهُ وَلَا تَأْخُذُوا مِمَّا آتَيْتُمُوهُنَّ شَيْئًا». [رواه مسلم].

«ای مردم من به شما اجازه‏ی استمتاع موقت از زنان را داده بودم، اما خداوند آن را تا روز قیامت بر شما حرام کرد کسی که از چنین زنهایی دارد همه را رها کند و مهریه و صداقی را که به آنها داده است نگیرد». [مسلم].

و حدیث علی که می‏فرماید: پیامبر جدر روز خیبر از نکاح متعه (صیغه) و خوردن گوشت خر اهلی نهی فرمود. [مسلم و بخاری].

آیه‏ی ۲۲۱ سوره‏ی بقره به نامشروع بودن ازدواج با مشرکین اشاره می‏فرماید: ﴿وَلَا تَنكِحُواْ ٱلۡمُشۡرِكَٰتِ حَتَّىٰ يُؤۡمِنَّۚ وَلَأَمَةٞ مُّؤۡمِنَةٌ خَيۡرٞ مِّن مُّشۡرِكَةٖ وَلَوۡ أَعۡجَبَتۡكُمۡۗ[البقرة: ۲۲۱].

«و (زنان و دختران خود را) به ازدواج مردان مشرک درنیاورید، مادامی که ایمان نیاورند. و بی‌گمان غلام مؤمنی از مرد مشرکی بهتر است اگرچه (زیبایی یا ثروت یا موقعیت او) شما را به شگفتی انداخته باشد (و دل از کفتان ربوده باشد)».

و می‏فرماید:

﴿فَإِنۡ عَلِمۡتُمُوهُنَّ مُؤۡمِنَٰتٖ فَلَا تَرۡجِعُوهُنَّ إِلَى ٱلۡكُفَّارِۖ لَا هُنَّ حِلّٞ لَّهُمۡ وَلَا هُمۡ يَحِلُّونَ لَهُنَّۖ[الـممتحنة: ۱۰].

«هرگاه ایشان را مؤمن یافتید، آنان را به سوی کافران برنگردانید. این زنان برای آن مردان، و آن مردان برای این زنان حلال نیستند».

در ابتدای اسلام ازدواج مشرکین با زنان مسلمان جایز بود اما خداوند این حکم را نسخ فرمود و برای همیشه آن را حرام کرد.

حقوق زوجین

به محض انعقاد ازدواج حقوق دوجانبه‏ای بر طرفین واجب می‏گردد، بر مرد نفقه و معاشرت نیک و تشویق زن به عبادت و بر زن محافظت از خانه و فرزندان و فرمانبرداری از شوهر در صورتی که منجر به سرپیچی از دستورات الهی نشود لازم می‏شود.

خداوند در آیه‏ی ۱۹ سوره‏ی نساء به معاشرت نیکو با زنان اشاره می‏فرماید:

﴿وَعَاشِرُوهُنَّ بِٱلۡمَعۡرُوفِۚ فَإِن كَرِهۡتُمُوهُنَّ فَعَسَىٰٓ أَن تَكۡرَهُواْ شَيۡ‍ٔٗا وَيَجۡعَلَ ٱللَّهُ فِيهِ خَيۡرٗا كَثِيرٗا ١٩[النساء: ۱۹].

«و با زنان خود به طور شایسته (در گفتار و در کردار) معاشرت کنید، و اگر هم از آنان (به جهاتی) کراهت داشتید (شتاب نکنید و زود تصمیم به جدایی نگیرید) زیرا که چه بسا از چیزی بدتان بیاید و خداوند در آن خیر و خوبی فراوانی قرار بدهد».

پیامبر جمی‏فرماید:

«اسْتَوْصُوا بِالنِّسَاءِ فَإِنَّ الْمَرْأَةَ خُلِقَتْ مِنْ ضِلَعٍ وَإِنَّ أَعْوَجَ شَيْءٍ فِي الضِّلَعِ أَعْلَاهُ فَإِنْ ذَهَبْتَ تُقِيمُهُ كَسَرْتَهُ وَإِنْ تَرَكْتَهُ لَمْ يَزَلْ أَعْوَجَ فَاسْتَوْصُوا بِالنِّسَاءِ». [رواه البخاری].

«خواهان رفتار نیک با زنانتان شوید، چون آنها از استخوان پهلوی چپ آفریده شده‏اند، اگر بخواهید آن را راست کنید شکسته می‏شود، و اگر آن را رها کنید کج می‏ماند، پس در مورد زنان همدیگر را به خیر و نیکی وصیت کنید». [بخاری]

و در حدیث دیگری می‏فرماید:

هیچ مرد مؤمنی از زن مؤمنی بد نگوید چون اگر اخلاقی از او را نمی‏پسندد چیز دیگری در او هست که آن را بپسندد. [مسلم].

یا حدیث:

بهترین شما کسی است که که برای خانواده‏اش از همه بهتر باشد و من از همه‏ی شما نسبت به خانواده‏ام بهتر هستم. [ابن‏ماجه]

از عایشه در مورد کار پیامبر جدر خانه سؤال شد، ایشان در جواب گفتند: او در کارهای خانه به خانواده‏اش کمک می‏کرد و هنگام نماز بسوی نماز می‏رفت. [بخاری].

آیه‏ی ۲۳۳ سوره‏ی بقره به وجوب نفقه اشاره می‏فرماید:

﴿وَعَلَى ٱلۡمَوۡلُودِ لَهُۥ رِزۡقُهُنَّ وَكِسۡوَتُهُنَّ بِٱلۡمَعۡرُوفِ[البقرة: ۲۳۳].

«بر آن کس که فرزند برای او متولّد شده (یعنی پدر) لازم است خوراک و پوشاک مادران را (در آن مدّت به اندازه‏ی توانایی) به گونه‏ی شایسته بپردازد».

و درباره‏ی زنان مطلقه چنین می‏فرماید:

﴿لِيُنفِقۡ ذُو سَعَةٖ مِّن سَعَتِهِۦۖ وَمَن قُدِرَ عَلَيۡهِ رِزۡقُهُۥ فَلۡيُنفِقۡ مِمَّآ ءَاتَىٰهُ ٱللَّهُۚ لَا يُكَلِّفُ ٱللَّهُ نَفۡسًا إِلَّا مَآ ءَاتَىٰهَا[الطلاق: ۷].

«‏آنان که دارا هستند، از دارایی خود (برای زن شیردهنده، به اندازه‏ی توان خود) خرج کنند، و آنان که تنگدست هستند، از چیزی که خدا بدیشان داده است خرج کنند، خداوند هیچ کسی را جز بدان اندازه که بدو داده است مکلّف نمی‌سازد». ‏

این آیه هرچند در مورد زنان مطلقه است اما اگر نسبت بدانها واجب باشد به طریق اولی نسبت به زنان دیگر واجب است چون واجب بودن نفقه برای مطلقه برای این است که مدتی با هم زندگی کرده‏اند.

مسلم و دیگران حدیث حجه‏الوداع را روایت می‏کنند که در بخشی از آن آمده است که پیامبر جفرمود:

خوراک و پوشاک زنان بر شما واجب است آن را به صورت شایسته بپردازید.

حضرت عایشه می‏فرماید:

«قَالَتْ هِنْدٌ أُمُّ مُعَاوِيَةَ لِرسول‏الله جإِنَّ أَبَا سُفْيَانَ رَجُلٌ شَحِيحٌ فَهَلْ عَلَيَّ جُنَاحٌ أَنْ آخُذَ مِنْ مَالِهِ سِرًّا قَالَ خُذِي أَنْتِ وَبَنُوكِ مَا يَكْفِيكِ بِالْمَعْرُوفِ». [رواه البخاري].

«هند مادر معاویه به پیامبر جگفت: ابوسفیان مرد بخیلی است، نفقه‏ی کافی به ما نمی‏دهد مگر اینکه از او دزدی کنم، پیامبر جفرمود: آنچه کفاف تو و فرزندانت را می‏کند به گونه‏ای شایسته از مال او بردار». [بخاری].

و در مورد وظیفه‏ی مرد نسبت به حفظ خانواده‏اش از آتش جهنم با تشویق آنها به اطاعت از خداوند، می‏فرماید: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ قُوٓاْ أَنفُسَكُمۡ وَأَهۡلِيكُمۡ نَارٗا وَقُودُهَا ٱلنَّاسُ وَٱلۡحِجَارَةُ[التحریم: ۶].

«ای مؤمنان! خود و خانواده‏ی خویش را از آتش دوزخی بر کنار دارید که افروزینه‏ی آن انسان‌ها و سنگ‌ها است».

قتاده در تفسیر آیه می‏فرماید: آنان را به فرمانبرداری از خداوند دستور دهید و از سرپیچی فرامین الهی آنها را بر حذر دارید در میان آنها مطابق فرامین خداوند رفتار کنید و یاریشان کنید، اگر سرپیچی از آنها سر زد تنها بخاطر خداوند آنها را مورد سرزنش و ملامت قرار دهید.

خداوند در آیاتی از قرآن بنده‏اش اسماعیل را به خاطر قیام به این امر مدح می‏کند:

﴿وَٱذۡكُرۡ فِي ٱلۡكِتَٰبِ إِسۡمَٰعِيلَۚ إِنَّهُۥ كَانَصَادِقَ ٱلۡوَعۡدِ وَكَانَ رَسُولٗا نَّبِيّٗا ٥٤ وَكَانَ يَأۡمُرُ أَهۡلَهُۥ بِٱلصَّلَوٰةِوَٱلزَّكَوٰةِ وَكَانَ عِندَ رَبِّهِۦ مَرۡضِيّٗا ٥٥[مریم: ۵۴-۵۵].

«و در این کتاب از اسماعیل یاد کن زیرا که او درست‏وعده و فرستاده‏اى پیامبر بود (۵۴) و خاندان خود را به نماز و زکات فرمان مى‏داد و همواره نزد پروردگارش پسندیده[رفتار] بود».

پیامبر جمی‏فرماید:

«كُلُّكُمْ رَاعٍ وَكُلُّكُمْ مَسْئُولٌ عَنْ رَعِيَّتِهِ الْإِمَامُ رَاعٍ وَمَسْئُولٌ عَنْ رَعِيَّتِهِ وَالرَّجُلُ رَاعٍ فِي أَهْلِهِ وَهُوَ مَسْئُولٌ عَنْ رَعِيَّتِهِ وَالْمَرْأَةُ رَاعِيَةٌ فِي بَيْتِ زَوْجِهَا وَمَسْئُولَةٌ عَنْ رَعِيَّتِهَا». [رواه البخاری].

«هر کدام از شما مسئول هستید و در مورد افراد تحت مسئولیت خود محاسبه خواهید شد، امیر در برابر زیردستانش، مرد در مقابل خانواده‏اش و زن در برابر شوهر و فرزندانش مسئول است». [بخاری].

آیه‏ی ۳۴ سوره‏ی نساء به وظیفه‏ی زن در مقابل خانواده‏اش چنین اشاره می‏فرماید:

﴿فَٱلصَّٰلِحَٰتُ قَٰنِتَٰتٌ حَٰفِظَٰتٞ لِّلۡغَيۡبِ بِمَا حَفِظَ ٱللَّهُۚ[النساء: ۳۴].

«پس زنان صالحه آنانی هستند که فرمانبردار (اوامر خدا و مطیع دستور شوهران خود) بوده (و خویشتن را از زنا به دور و اموال شوهران را از تبذیر محفوظ) و اَسرار (زناشویی) را نگاه می‌دارند؛ چرا که خداوند به حفظ (آنها) دستور داده‌است».

خداوند زنان صالح را زنانی می‏داند که مطیع و فرمانبردار خداوند هستند و حقوق شوهرانشان را رعایت می‏کنند و نگهدار چیزهایی هستند که حفظ آنها در غیاب شوهرانشان به عهده‏ی آنان است از قبیل عورت و اموال و فرزندانشان.

پیامبر جدر حدیثی که قبلاً ذکر شد فرمود:

«وَالْمَرْأَةُ رَاعِيَةٌ عَلَى بَيْتِ زَوْجِهَا وولده». «و زن در برابر شوهر و فرزندانش مسئول است».

حدیثی دیگر از پیامبر جاشاره به این دارد که بر زن واجب است همسری نیکو برای شوهرش باشد و هرگز از همبستری با وی سر باز نزند:

«إِذَا بَاتَتْ الْمَرْأَةُ مُهَاجِرَةً فِرَاشَ زَوْجِهَا لَعَنَتْهَا الْمَلَائِكَةُ حَتَّى تَرْجِعَ». [رواه البخاری].

«هرگاه شخصی زنش را به بستر فرا خواند ولی زن با او همبستر نشد و بسترش را ترک کرد فرشتگان بر او نفرین می‏فرستند تا زمانی که برگردد». [بخاری].

در حدیث دیگر می‏فرماید:

«لَا يَحِلُّ لِلْمَرْأَةِ أَنْ تَصُومَ وَزَوْجُهَا شَاهِدٌ إِلَّا بِإِذْنِهِ وَلَا تَأْذَنَ فِي بَيْتِهِ إِلَّا بِإِذْنِهِ وَمَا أَنْفَقَتْ مِنْ نَفَقَةٍ عَنْ غَيْرِ أَمْرِهِ فَإِنَّهُ يُؤَدَّى إِلَيْهِ شَطْرُهُ».

«هرگاه زن در حالی بخوابد که بستر همسرش را ترک کرده باشد فرشتگان تا صبح بر او نفرین می‏فرستند». [بخاری].

در حدیث دیگری می‏فرماید:

«يَحِلُّ لِلْمَرْأَةِ أَنْ تَصُومَ وَزَوْجُهَا شَاهِدٌ إِلَّا بِإِذْنِهِ وَلَا تَأْذَنَ فِي بَيْتِهِ إِلَّا بِإِذْنِهِ وَمَا أَنْفَقَتْ مِنْ نَفَقَةٍ عَنْ غَيْرِ أَمْرِهِ فَإِنَّهُ يُؤَدَّى إِلَيْهِ شَطْرُهُ». [رواه البخاری].

«برای هیچ زنی روا نیست که در حضور همسرش روزه بگیرد مگر با اجازه‏ی او و نباید کسی را بدون اجازه‏ی همسرش به خانه راه دهد، و اگر مالش را بدون اجازه‏ی وی در راه خدا داد نصف (ثواب) آن به مرد برمی‏گردد». [بخاری].

پیامبر زن را از روزه گرفتن منع می‏کند چون نباید حق مرد را به خاطر روزه‏ی سنت ضایع کند، روشن است که منظور حضرت از روزه، روزه‏ی سنت است چون در روزه‏ی فرض اجازه گرفتن از کسی مشروع نیست.

پوشیده نیست که این اطاعت و پیروی مقید است به اینکه منجر به نافرمانی از خداوند نشود چون از حضرت عایشه روایت شده است که فرمود: زنی از انصار دخترش را به عقد کسی درآورد، موی سر آن زن ریخته بود، جریان را برای حضرت تعریف کرد، و گفت که همسرش به وی دستور داده است تا موی دیگری به او پیوند داده شود، پیامبر جفرمود: نه، خداوند به زنانی که موی پیوند می‏کنند نفرین فرستاده است. [بخاری].

امام بخاری در بابی تحت عنوان «اطاعت نکردن زن از شوهرش در صورتی که منجر به نافرمانی از خداوند شود» این حدیث و احادیث دیگری را روایت کرده است.

نافرمانی و جدایی میان زن و مرد:

هنگام ترس از نافرمانی زن، ابتدا زن باید نصیحت شود. اگر نتیجه نداد مرد باید جای خوابش را با او جدا کند و اگر باز هم نتیجه نداد به آرامی و با چیزی مانند سواک یا امثال آن او را بزند، اگر اختلاف شدید شد و احساس جدایی میان آنها به وجود آمد باید به تحکیم پناه برند به این صورت که دو نفر عادل و اهل تدبیر و آگاه به فقه از نزدیکان زن و مرد را به عنوان داور جهت حل اختلاف انتخاب کنند، تا اختلاف و چیزهایی را که منجر به جدایی می‏شود برطرف کنند.

خداوند می‏فرماید:

﴿وَٱلَّٰتِي تَخَافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَٱهۡجُرُوهُنَّ فِي ٱلۡمَضَاجِعِ وَٱضۡرِبُوهُنَّۖ فَإِنۡ أَطَعۡنَكُمۡ فَلَا تَبۡغُواْ عَلَيۡهِنَّ سَبِيلًاۗ[النساء: ۳۴].

«و زنانی را که از سرکشی و سرپیچی ایشان بیم دارید، پند و اندرزشان دهید و (اگر مؤثّر واقع نشد) از همبستری با آنان خودداری کنید و بستر خویش را جدا کنید (و با ایشان سخن نگویید. و اگر باز هم مؤثّر واقع نشد و راهی جز شدّت عمل نبود) آنان را (تنبیه کنید و به آرامی) بزنید. پس اگر از شما اطاعت کردند (ترتیب تنبیه سه‌گانه را مراعات دارید و از اخفّ به اشدّ نروید و جز این) راهی برای (تنبیه) ایشان نجویید».

نشوز عبارت است از سرپیچی و خودداری کردن زن از فرمانبرداری مرد که خداوند بر زن واجب کرده است، چنین نافرمانی موجب قطع نفقه می‏شود، خداوند برای معالجه‏ی آن توصیه به وعظ و یادآوری زن به وظایفش از قبیل رفتار خوب و حسن معاشرت با شوهر و اعتراف به قوامه‏ی شوهر بر خود را مشروع فرموده است، اگر وعظ و اندرز مفید واقع نشد باید مرد همبستری با زن را رها کند و از انجام عمل زناشویی خودداری نماید، اگر باز هم کارساز نبود باید او را بزند، زدن وی نباید بصورتی باشد که موجب شکسته شدن استخوان و ایجاد زخم در بدن وی شود، از ابن‏عباس روایت شده است که گفت باید زدن خفیف باشد و با سواک صورت گیرد.

موردی که اینجا شایسته‏ی یادآوری است این است که بدانیم پیامبر جهیچ وقت زن و خادمی را نزد، حتی با دستش هیچ چیزی را نزد مگر در راه خدا، و همچنین فرمود: کسانی که زنانشان را می‏زنند بهترین مسلمانان نیستند.

پیامبر جدر حدیثی می‏فرماید:

«لَا يَجْلِدُ أَحَدُكُمْ امْرَأَتَهُ جَلْدَ الْعَبْدِ ثُمَّ يُجَامِعُهَا فِي آخِرِ الْيَوْمِ». [رواه البخاری].

«هیچ کدام از شما همسرش را مانند بنده‏اش نزند سپس در پایان روز با او همبستر شود». ]بخاری].

امام بخاری حدیث را در بابی تحت عنوان «کراهت زدن زن» روایت فرموده است.

همچنین پیامبر جمی‏فرماید: کنیزان خداوند را نزنید. عمر آمد و گفت: زنانی از دستورات همسرانشان سرپیچی کردند، به آنان دستور زدن داده شد و مردان آنها را کتک زدند، جماعت زیادی از زنان اطراف خانه‏ی پیامبر جمع شدند که تعدادشان به هفتاد نفر می‏رسید و همه از شوهران خود شاکی بودند و کسانی بهتر از خانواده‏ی پیامبر برای دفاع از خود پیدا نکردند. [ابوداوود و احمد و ابن‏حبان و حاکم].

خداوند می‏فرماید:

﴿وَإِنۡ خِفۡتُمۡ شِقَاقَ بَيۡنِهِمَا فَٱبۡعَثُواْ حَكَمٗا مِّنۡ أَهۡلِهِۦ وَحَكَمٗا مِّنۡ أَهۡلِهَآ إِن يُرِيدَآ إِصۡلَٰحٗا يُوَفِّقِ ٱللَّهُ بَيۡنَهُمَآۗ إِنَّ ٱللَّهَ كَانَ عَلِيمًا خَبِيرٗا ٣٥[النساء: ۳۵].

«‏و اگر (میان زن و شوهر اختلافی افتاد و) ترسیدید (که این کار باعث) جدایی میان آنان شود، داوری از خانواده‏ی شوهر، و داوری از خانواده‏ی همسر (انتخاب کنید و برای رفع و رجوع اختلاف) بفرستید. اگر این دو داور جویای اصلاح باشند، خداوند آن دو را (کمک نموده و در یکی از دو کار: سازش نیک و خداپسندانه، یا جدایی زیبا و معقولانه) موفّق می‌گرداند. بیگمان خداوند مطّلع (بر ظاهر و باطن مردمان و) آگاه (از نیات همگان) است».

‏خداوند توصیه می‏فرماید هنگامی که ترس جدایی زن و شوهر احساس شد داوری از نزدیکان زن و یکی از نزدیکان مرد جهت صلح یا جدایی در میان آنان فرا خوانید، باید آن دو داور از نزدیکان زن و مرد باشند چون آگاهی بیشتری در مورد آنها دارند و باید اهل عدالت و آگاهی باشند تا غلبه‏ی جهل و هوا و هوس آنها موجب ناعادلانه بودن داوری نشود، خداوند حاصل شدن توافق میان زن و مرد را به اراده‏ی این دو نفر داور مربوط کرده است، می‏فرماید: ﴿إِن يُرِيدَآ إِصۡلَٰحٗا يُوَفِّقِ ٱللَّهُ بَيۡنَهُمَآ[النساء: ۳۵].

بنابراین لازم است که دو داور نهایت تلاش خود را برای ایجاد سازش میان زن و شوهر به کار ببرند، و آنان را به یاد خدا و همنشینی خود توصیه نمایند، اگر پشیمان شدند و توبه کردند کار به پایان می‏رسد و اگر این کار انجام نشد و صلاح در جدایی بود میان آنها جدایی افکنند.

فسخ عقد ازدواج در صورتی که ادامه‏ی آن غیر ممکن باشد

ایمان داریم که فسخ ازدواج در صورت ممکن نبودن ادامه‏ی آن یکی از مواردی است که شریعت اسلام جهت حل مشکل ارائه داده است، چنین فسخی گاهی با لفظ طلاق از طرف مرد صورت می‏گیرد یا با خلع که عبارتست از اینکه مالی از طرف زن به شوهر داده می‏شود تا زیر نکاح مرد نماند. درخواست طلاق از طرف زن بدون وجود هیچ‌گونه مشکلی حرام است. برای اینکه طلاق مطابق سنت صورت گیرد باید در زمان پاک شدن زن از قاعدگی بوده و در این مدت مرد با وی نزدیکی نکرده باشد، همچنین در طلاق باید دو شاهد حضور داشته باشند.

خداوند در مورد مشروعیت طلاق هنگامی که لازم باشد می‏فرماید:

﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّبِيُّ إِذَا طَلَّقۡتُمُ ٱلنِّسَآءَ فَطَلِّقُوهُنَّ لِعِدَّتِهِنَّ وَأَحۡصُواْ ٱلۡعِدَّةَ[الطلاق: ۱].

«ای پیغمبر! وقتی که خواستید زنان را طلاق دهید، آنان را در وقت فرا رسیدن عدّه (یعنی آغاز پاک شدن زن از عادت ماهیانه‌ای که شوهرش در آن با او نزدیکی نکرده باشد) طلاق دهید، و حساب عدّه را نگاه دارید (و دقیقاً ملاحظه کنید که زن سه بار ایام پاکی خود از حیض را به پایان رساند، تا نژادها آمیزه‏ی یکدیگر نشود)».

و می‏فرماید: ﴿لَّا جُنَاحَ عَلَيۡكُمۡ إِن طَلَّقۡتُمُ ٱلنِّسَآءَ مَا لَمۡ تَمَسُّوهُنَّ أَوۡ تَفۡرِضُواْ لَهُنَّ فَرِيضَةٗ[البقرة: ۲۳۶].

«اگر زنان را قبل از آمیزش جنسی و تعیین مَهر (به عللی) طلاق دهید، گناهی بر شما نیست (و در این موقع) آنان را (با هدیه‌ای مناسب حال خود) بهره‌مند سازید».

آیه‏ی ۲۲۹ سوره‏ی بقره به مشروعیت خلع از طرف زن به هنگام نیاز اشاره می‏فرماید:

﴿وَلَا يَحِلُّ لَكُمۡ أَن تَأۡخُذُواْ مِمَّآ ءَاتَيۡتُمُوهُنَّ شَيۡ‍ًٔا إِلَّآ أَن يَخَافَآ أَلَّا يُقِيمَا حُدُودَ ٱللَّهِۖ فَإِنۡ خِفۡتُمۡ أَلَّا يُقِيمَا حُدُودَ ٱللَّهِ فَلَا جُنَاحَ عَلَيۡهِمَا فِيمَا ٱفۡتَدَتۡ بِهِۦ[البقرة: ۲۲۹].

«برای شما حلال نیست که چیزی از آنچه (مهر ایشان کرده‌اید یا) بدیشان داده‌اید بازپس بگیرید، مگر این که (شوهر و همسر) بترسند که نتوانند حدود خدا را پابرجا دارند. پس اگر (ای گروه مؤمنان) بیم داشتید که حدود الهی را رعایت نکنند، گناهی بر ایشان نیست که زن فدیه و عوضی بپردازد (و در برابر آن طلاق بگیرد)».

یعنی برای مردان درست نیست که زنان را مجبور کنند به اینکه تمام مهریه و یا قسمتی از آن را از زنان بازپس گیرند، مگر اینکه زن و مرد با هم درگیر شوند و زن نتواند حقوق مرد را مراعات کند و مایه‏ی خشم او شود که در این صورت گناهی بر زن نیست که آنچه را که مرد به او بخشیده است به او بازگرداند و طلاق بگیرد، مرد نیز می‏تواند آن را قبول کند.

از ابن‏عباس روایت شده است که:

«جَاءَتْ امْرَأَةُ ثَابِتِ بْنِ قَيْسِ بْنِ شَمَّاسٍ إِلَى النَّبِيِّ جفَقَالَتْ: يَا رسول‏الله! مَا أَنْقِمُ عَلَى ثَابِتٍ فِي دِينٍ وَلَا خُلُقٍ إِلَّا أَنِّي أَخَافُ الْكُفْرَ فَقَالَ رسول‏الله ج: فَتَرُدِّينَ عَلَيْهِ حَدِيقَتَهُ فَقَالَتْ نَعَمْ فَرَدَّتْ عَلَيْهِ وَأَمَرَهُ فَفَارَقَهَا». [رواه البخاري].

«زن ثابت‏بن‏قیس‏بن‏شماس پیش پیامبر جآمد و به او گفت: ای پیامبر خدا من در دین و اخلاق از چیزی ناراضی نیستم ولی از کفر می‏ترسم، در روایت دیگری آمده است که: نمی‏توانم او را تحمل کنم، پیامبر جفرمود: آیا باغش را به او پس می‏دهی؟ گفت: بله، و باغ را به شوهرش برگرداند، پس دستور داد که از همسرش جدا شود». [بخاری].

در مورد سختگیری در درخواست طلاق هنگامی که طرفین هیچ مشکلی نداشته باشند حضرت جمی‏فرماید:

«أيما امرأة سألت زوجها الطلاق من غير بأس فحرام عليها رائحة الجنة». [رواه أحمد].

«هر زنی بدون مشکل از شوهرش درخواست طلاق کند، بوی بهشت به مشامش نمی‏رسد». [احمد].

آیه‏ی ۱ سوره‏ی طلاق به شروط طلاق سنی اشاره می‏فرماید:

﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّبِيُّ إِذَا طَلَّقۡتُمُ ٱلنِّسَآءَ فَطَلِّقُوهُنَّ لِعِدَّتِهِنَّ وَأَحۡصُواْ ٱلۡعِدَّةَ[الطلاق: ۱].

«ای پیغمبر! وقتی که خواستید زنان را طلاق دهید، آنان را در وقت فرا رسیدن عدّه (یعنی آغاز پاک شدن زن از عادت ماهیانه‌ای که شوهرش در آن با او نزدیکی نکرده باشد) طلاق دهید، و حساب عدّه را نگاه دارید (و دقیقاً ملاحظه کنید که زن سه بار ایام پاکی خود از حیض را به پایان رساند، تا نژادها آمیزه‏ی یکدیگر نشود)».

یعنی طلاق باید در پاکی صورت گیرد، و در آن پاکی با همسرش همبستر نشده باشد، ابن‏مسعود در مورد لفظ ﴿فَطَلِّقُوهُنَّ لِعِدَّتِهِنَّ[الطلاق: ۱] می‏فرماید: در پاکی که با آنها همبستر نشده‏اید.

یا حدیث امام بخاری از ابن‏عمر که می‏فرماید: ابن‏عمر زنش را در دوران قاعدگی طلاق داده بود، عمر جریان را برای حضرت تعریف کرد، پیامبر فرمود: به او بگو زنش را برگرداند تا از حیض پاک شود سپس اگر خواست او را پیش خود نگاه دارد یا طلاق بدهد ولی باید قبل از همبستر شدن با او طلاق را جاری سازد، این همان عده‏ای است که خداوند بدان دستور داده است.

آیه‏ی ۲ سوره‏ی طلاق به گواهی دادن بر طلاق اشاره می‏فرماید:

﴿فَإِذَا بَلَغۡنَ أَجَلَهُنَّ فَأَمۡسِكُوهُنَّ بِمَعۡرُوفٍ أَوۡ فَارِقُوهُنَّ بِمَعۡرُوفٖ وَأَشۡهِدُواْ ذَوَيۡ عَدۡلٖ مِّنكُمۡ وَأَقِيمُواْ ٱلشَّهَٰدَةَ لِلَّهِ[الطلاق: ۲].

«و هنگامی که مدّت عِدّه‏ی آنان نزدیک به پایان آمد، یا ایشان را به طرز شایسته‌ای نگاه دارید، و یا به طرز شایسته‌ای از ایشان جدا شوید، و بر (نگاهداری و یا جدایی) آنان دو مرد عادل از میان خودتان گواه کنید، (تا اگر در آینده اختلافی روی دهد، هیچ یک از شوهر و همسر نتوانند واقعیت را انکار کنند) و گواهی دادن را برای خدا اداء کنید (و انگیزه‏ی شهادت محض رضای خدا باشد، و از هیچ کدام جانبداری ننمایید)».

امام بخاری در صحیحش می‏فرماید: طلاق سنی طلاقی است که در پاکی بدون جماع صورت گیرد و دو گواه بر آن شهادت دهند.

تعداد طلاق و انواع آن

ایمان داریم که بعد از دو بار طلاق، زن حق رجوع پیش مرد را دارد، اما اگر برای بار سوم وی را طلاق بدهد حلال نیست که او را به نکاح خود در‏آورد مگر بعد از اینکه با مرد دیگری ازدواج کند. عده‏ی زنان حائض گذراندن سه پاکی است و برای زنانی که در حیض نمی‏افتند یا به سن حیض نرسیده باشند سه ماه است و برای زنان حامله وضع حمل است. زنانی که شوهرانشان فوت کرده است باید چهار ماه و ده روز عده نگه دارند.

خداوند می‏فرماید:

﴿ٱلطَّلَٰقُ مَرَّتَانِۖ فَإِمۡسَاكُۢ بِمَعۡرُوفٍ أَوۡ تَسۡرِيحُۢ بِإِحۡسَٰنٖ[البقرة: ۲۲۹].

«طلاق دو بار است (آن طلاقی که حق مراجعت در آن محفوظ است. بعد از دو مرتبه طلاق، یکی از دو کار را باید کرد:) نگاهداری (زن) به گونه‏ی شایسته (و عادلانه) یا رهاکردن (او) با نیکی (و بایستگی و به دور از ظلم و جور. بعد از طلاق سوم، حق مراجعت سلب می‌شود مگر بعد از ازدواج راستین با شوهر دیگری و وقوع طلاق میان او و شوهر اخیر)».

و درباره‏ی طلاق سوم می‏فرماید:

﴿فَإِن طَلَّقَهَا فَلَا تَحِلُّ لَهُۥ مِنۢ بَعۡدُ حَتَّىٰ تَنكِحَ زَوۡجًا غَيۡرَهُۥۗ[البقرة: ۲۳۰].

«پس اگر (بعد از دو طلاق و رجوع، بار دیگر باز هم) او را طلاق داد، از آن به بعد زن بر او حلال نخواهد بود، مگر این که با شوهر دیگری ازدواج کند (و با او آمیزش جنسی نماید و ازدواج واقعی و جدّی صورت گیرد؛ نه موقّتی و فریبکارانه)».

و به عده‏ی زنان مطلقه چنین اشاره می‏فرماید:

﴿وَٱلۡمُطَلَّقَٰتُ يَتَرَبَّصۡنَ بِأَنفُسِهِنَّ ثَلَٰثَةَ قُرُوٓءٖ[البقرة: ۲۲۸].

«و زنان مطلّقه باید (بعد از طلاق) به مدّت سه بار عادت ماهانه (و یا سه‌ بار پاک‌شدن از حیض) انتظار بکشند (و عدّه نگهدارند، تا روشن شود که حامله نیستند)».

آیه‏ی ۴ سوره‏ی طلاق به سایر انواع عده اشاره می‏نماید:

﴿وَٱلَّٰٓـِٔي يَئِسۡنَ مِنَ ٱلۡمَحِيضِ مِن نِّسَآئِكُمۡ إِنِ ٱرۡتَبۡتُمۡ فَعِدَّتُهُنَّ ثَلَٰثَةُ أَشۡهُرٖ وَٱلَّٰٓـِٔي لَمۡ يَحِضۡنَۚ وَأُوْلَٰتُ ٱلۡأَحۡمَالِ أَجَلُهُنَّ أَن يَضَعۡنَ حَمۡلَهُنَّ[الطلاق: ۴].

«زنان شما وقتی که ناامید از عادت ماهیانه‌اند، و همچنین زنانی که هنوز عادت ماهیانه ندیده‌اند، اگر (درباره‏ی حکم عِدّه‏ی ایشان) متردّدید، بدانید که عدّه‏ی آنان سه ماه است، و عدّه‏ی زنان باردار، وضع حمل است».

آیه‏ی ۲۳۴ سوره‏ی بقره به عده‏ی زنانی که شوهرانشان از دنیا می‏روند اشاره می‏فرماید:

﴿وَٱلَّذِينَ يُتَوَفَّوۡنَ مِنكُمۡ وَيَذَرُونَ أَزۡوَٰجٗا يَتَرَبَّصۡنَ بِأَنفُسِهِنَّ أَرۡبَعَةَ أَشۡهُرٖ وَعَشۡرٗاۖ فَإِذَا بَلَغۡنَ أَجَلَهُنَّ فَلَا جُنَاحَ عَلَيۡكُمۡ فِيمَا فَعَلۡنَ فِيٓ أَنفُسِهِنَّ بِٱلۡمَعۡرُوفِۗ وَٱللَّهُ بِمَا تَعۡمَلُونَ خَبِيرٞ٢٣٤[البقرة: ۲۳۴].

«‏و کسانی که از شما (مردان) می‌میرند و همسرانی از پس خود به جای می‌گذارند، همسرانشان باید چهار ماه و ده شبانه‌روز انتظار بکشند (و عدّه نگاه دارند)، و هنگامی که به آخر مدّتشان رسیدند و آن را به پایان بردند، گناهی بر شما نیست که هر چه می‌خواهند درباره‏ی خودشان به طور شایسته انجام دهند (و اعمالی موافق با شرع از ایشان سر زند و با مرد دلخواه خود ازدواج کنند)، و خدا از آنچه می‌کنید آگاه است». ‏

پوشش زن مسلمان و نهی از تشابه زن به مرد

ایمان داریم که خداوند زنان مؤمن را ملزم کرده است به اینکه پوششهای خود را بر خود فرو افکنند و روسری‏های خود را بر بالای سینه بیندازند و زینتهای خود را جزء آنچه که به طور طبیعی پیدا است آشکار نسازند -‏هر چند در این مورد میان فقها اختلاف وجود دارد- و دلیل پوشیدن صورت از مخالفش قویتر است و از افتادن در فتنه دورتر است، و ایمان داریم که خداوند زنان را از تشبه به مردان و مردان را از تشبه به زنان نهی فرموده است.

خداوند زنان مؤمن مخصوصاً زنان و دختران پیامبر جرا به خاطر حفظ شرف به حجاب و داشتن پوشش دستور می‏دهد:

﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّبِيُّ قُل لِّأَزۡوَٰجِكَ وَبَنَاتِكَ وَنِسَآءِ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ يُدۡنِينَ عَلَيۡهِنَّ مِن جَلَٰبِيبِهِنَّۚ ذَٰلِكَ أَدۡنَىٰٓ أَن يُعۡرَفۡنَ فَلَا يُؤۡذَيۡنَۗ وَكَانَ ٱللَّهُ غَفُورٗا رَّحِيمٗا ٥٩[الأحزاب: ۵۹].

‏«ای پیغمبر! به همسران و دختران خود و به زنان مؤمنان بگو که رداهای خود را جمع‌وجور بر خویش فرو افکنند. تا این که (از زنان بی‌بندوبار و آلوده) دست کم باز شناخته شوند و در نتیجه مورد اذیت و آزار (اوباش) قرار نگیرند. خداوند (پیوسته) آمرزنده و مهربان بوده و هست (و اگر تاکنون در رعایت کامل حجاب سست بوده‌اید و کوتاهی کرده‌اید، توبه کنید و از این کار دوری کنید، تا خدا با مهر خود شما را ببخشد)».

علت دستور این است تا زنان از نشانه‏های جاهلیت و بردگی جدا شوند. خداوند در آیه‏ی ۳۱ سوره‏ی نور زنان مؤمن را به پایین آوردن نگاه و حفظ عورات و ظاهر نساختن زینتهایشان برای نامحرمان دستور می‏فرماید:

﴿وَقُل لِّلۡمُؤۡمِنَٰتِ يَغۡضُضۡنَ مِنۡ أَبۡصَٰرِهِنَّ وَيَحۡفَظۡنَ فُرُوجَهُنَّ وَلَا يُبۡدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنۡهَاۖ وَلۡيَضۡرِبۡنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَىٰ جُيُوبِهِنَّۖ وَلَا يُبۡدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا لِبُعُولَتِهِنَّ أَوۡ ءَابَآئِهِنَّ أَوۡ ءَابَآءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوۡ أَبۡنَآئِهِنَّ أَوۡ أَبۡنَآءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوۡ إِخۡوَٰنِهِنَّ أَوۡ بَنِيٓ إِخۡوَٰنِهِنَّ أَوۡ بَنِيٓ أَخَوَٰتِهِنَّ أَوۡ نِسَآئِهِنَّ أَوۡ مَا مَلَكَتۡ أَيۡمَٰنُهُنَّ أَوِ ٱلتَّٰبِعِينَ غَيۡرِ أُوْلِي ٱلۡإِرۡبَةِ مِنَ ٱلرِّجَالِ أَوِ ٱلطِّفۡلِ ٱلَّذِينَ لَمۡ يَظۡهَرُواْ عَلَىٰ عَوۡرَٰتِ ٱلنِّسَآءِۖ وَلَا يَضۡرِبۡنَ بِأَرۡجُلِهِنَّ لِيُعۡلَمَ مَا يُخۡفِينَ مِن زِينَتِهِنَّۚ وَتُوبُوٓاْ إِلَى ٱللَّهِ جَمِيعًا أَيُّهَ ٱلۡمُؤۡمِنُونَ لَعَلَّكُمۡ تُفۡلِحُونَ ٣١[النور: ۳۱].

«و به زنان مؤمنه بگو: چشمان خود را (از نامحرمان) فرو گیرند (و چشم‌چرانی نکنند) و عورتهای خویشتن را (با پوشاندن و دوری از رابطه‏ی نامشروع) مصون دارند و زینت خویش را (همچون سر، سینه، بازو، ساق، گردن، خلخال، گردن‌بند، بازوبند) نمایان نسازند، مگر آن مقدار (از جمال خلقت، همچون چهره و پنجه‏ی دست‌ها) و آن چیزها (از زینت‌آلات، همچون لباس و انگشتری و سرمه و خضاب) که (طبیعتاَ) پیدا می‌گردد، و چارقد و روسریهای خود را بر یقه‌ها و گریبانهایشان آویزان کنند (تا گردن و سینه و اندامهایی که احتمالاً از لابلای چاک پیراهن نمایان می‌شود، در معرض دید مردم قرار نگیرد) و زینت (اندام یا ابزار) خود را نمودار نسازند مگر برای شوهرانشان، پدرانشان، پدران شوهرانشان، پسرانشان، پسران شوهرانشان، برادرانشان، پسران برادرانشان، پسران خواهرانشان، زنان (هم‏کیش) خودشان، کنیزانشان، دنباله‏روانی که نیاز جنسی در آنان نیست (از قبیل: افراد مخنث، ابلهان، پیران فرتوت، اشخاص فلج)، و کودکانی که هنوز بر عورت زنان آگاهی پیدا نکرده‌اند (و چیزی از امور جنسی نمی‌دانند)، و پاهای خود را (به هنگام راه رفتن به زمین) نزنند تا زینتی که پنهانش می‌دارند (جلب توجّه کند و صدای خلخال پاهایشان به گوش مردم برسد و) دانسته شود. ای مؤمنان! همگی به سوی خدا برگردید (و از مخالفتهایی که در برابر فرمان خدا داشته‌اید توبه کنید) تا رستگار شوید». ‏

در آیه‏ی ۳۳ سوره‏ی احزاب به زنان دستور می‏دهد که در خانه‏های خود بمانند و تنها در صورت ضرورت بیرون روند و آنها را از تبرج و آرایش دوران جاهلی نهی می‏فرماید:

﴿وَقَرۡنَ فِي بُيُوتِكُنَّ وَلَا تَبَرَّجۡنَ تَبَرُّجَ ٱلۡجَٰهِلِيَّةِ ٱلۡأُولَىٰ[الأحزاب: ۳۳].

«و در خانه‌های خود بمانید (و جز برای کارهایی که خدا بیرون رفتن برای انجام آنها را اجازه داده است، از خانه‌ها بیرون نروید) و همچون جاهلیت پیشین در میان مردم ظاهر نشوید و خودنمایی نکنید (و اندام و وسایل زینت خود را در معرض تماشای دیگران قرار ندهید)».

تبرج دوران جاهلیت عبارت بود از اینکه زن هر چند روسری داشت ولی آن را نمی‏بست و گردن و گوشواره‏هایش را آشکار می‏ساخت.

پیامبر ‏ جبه زنانی که خود را می‏پوشانند در حالی که لخت هستند وعده می‏دهد که نه تنها داخل بهشت نمی‏شوند بلکه بوی بهشت هم به مشامشان نمی‏رسد. از ابوهریره روایت شده است که گفت: پیامبر جفرمود:

«قَالَ رسول‏الله جصِنْفَانِ مِنْ أَهْلِ النَّارِ لَمْ أَرَهُمَا قَوْمٌ مَعَهُمْ سِيَاطٌ كَأَذْنَابِ الْبَقَرِ يَضْرِبُونَ بِهَا النَّاسَ وَنِسَاءٌ كَاسِيَاتٌ عَارِيَاتٌ مُمِيلَاتٌ مَائِلَاتٌ رُءُوسُهُنَّ كَأَسْنِمَةِ الْبُخْتِ الْمَائِلَةِ لَا يَدْخُلْنَ الْجَنَّةَ وَلَا يَجِدْنَ رِيحَهَا وَإِنَّ رِيحَهَا لَيُوجَدُ مِنْ مَسِيرَةِ كَذَا وَكَذَا». [رواه مسلم].

«پیامبر فرمود: دو گروه از اهل آتش هستند که آنها را ندیده‏ام، جماعتی که شلاق‌هایی همانند دم گاو در دست دارند و مردم را با آن می‏زنند و زنانی که لباس بر تن دارند در حالی که لخت و عریان هستند و موجب جلب توجه مردم می‏شوند و خود نیز علاقه‏مند به دیگران می‏شوند، سرشان همانند کوهان شتر جدا و خمیده است نه داخل بهشت می‏شوند و نه بوی آن به مشامشان می‏رسد و بوی آن در مسیری بی‏نهایت طولانی به مشام انسان می‏رسد». [مسلم].

در مورد نهی کردن از تشبیه ابن‏عباس روایت کرده است که: پیامبر جزنانی که خود را به مردان و مردانی که خود را به زنان تشبیه می‏کنند نفرین کرده است. [بخاری].

صله‏ی رحم و ارتباط با نزدیکان

ایمان داریم که خداوند به صله‏ی رحم دستور داده و همکاری میان نزدیکان را واجب و قطع صله‏ی رحم را یکی از گناهان بزرگ شمرده است که موجب خشم خدا و پیامبر جمی‏گردد.

خداوند در آیه‏ی ۱ سوره‏ی نساء می‏فرماید:

﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّاسُ ٱتَّقُواْ رَبَّكُمُ ٱلَّذِي خَلَقَكُم مِّن نَّفۡسٖ وَٰحِدَةٖ وَخَلَقَ مِنۡهَا زَوۡجَهَا وَبَثَّ مِنۡهُمَا رِجَالٗا كَثِيرٗا وَنِسَآءٗۚ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ ٱلَّذِي تَسَآءَلُونَ بِهِۦ وَٱلۡأَرۡحَامَۚ إِنَّ ٱللَّهَ كَانَ عَلَيۡكُمۡ رَقِيبٗا ١[النساء: ۱].

«‏ای مردمان! از (خشم) پروردگارتان بپرهیزید. پروردگاری که شما را از یک انسان بیافرید و (سپس) همسرش را از نوع او آفرید، و از آن دو نفر مردان و زنان فراوانی (بر روی زمین) منتشر ساخت. و از (خشم) خدایی بپرهیزید که همدیگر را بدو سوگند می‌دهید، و بپرهیزید از این که پیوند خویشاوندی را گسیخته دارید (و صله‏ی رحم را نادیده گیرید)، زیرا که بی‌گمان خداوند مراقب شما است (و کردار و رفتار شما از دیده‏ی او پنهان نمی‌ماند)».

خداوند در این آیه دستور به تقوی و صله‏ی رحم را کنار هم ذکر می‏فرماید، همانطور که انجام حق‏الله واجب است برقراری پیوند عاطفی در میان نزدیکان نیز لازم است بلکه از جمله‏ی حق‏الله بشمار می‏آید که خداوند بدان دستور داده است، ارحام عبارت است از نزدیکان و کسانی که با هم ارتباط نسبی دارند، فرق نمی‏کند وارث باشد یا نه، محرم باشد یا خیر.

خداوند می‏فرماید:

﴿إِنَّ ٱللَّهَ يَأۡمُرُ بِٱلۡعَدۡلِ وَٱلۡإِحۡسَٰنِ وَإِيتَآيِٕ ذِي ٱلۡقُرۡبَىٰ[النحل: ۹۰].

«خداوند به دادگری، و نیکوکاری، و نیز بخشش به نزدیکان دستور می‌دهد».

هر چند که بخشش به خویشاوندان داخل در معنی احسان است اما خداوند به طور خاص آن را ذکر کرده است، که این برای تأکید بر حق آنها و ارتباط و نیکی با آنهاست. در معنی خویشاوند، تمامی آنها از نزدیک و دور داخل می‏شوند ولی آنکه نزدیک‌تر است به نیکی شایسته‏تر است.

خداوند می‏فرماید:

﴿وَءَاتِ ذَا ٱلۡقُرۡبَىٰ حَقَّهُۥ وَٱلۡمِسۡكِينَ وَٱبۡنَ ٱلسَّبِيلِ وَلَا تُبَذِّرۡ تَبۡذِيرًا ٢٦[الإسراء: ۲۷].

«‏حق خویشاوند را (از قبیل: صله‏ی رحم و نیکویی و مودّت و محبّت)، و حق مستمند و وامانده در راه را (از قبیل: زکات و صدقه و احسان)، بپرداز، و به هیچ وجه باد دستی مکن». ‏

در اینجا دستور به احسان با خویشاوندان می‏دهد چنانکه قبل از این آیات نیز به نیکی با والدین دستور داده بود.

در جای دیگر می‏فرماید:

﴿فَهَلۡ عَسَيۡتُمۡ إِن تَوَلَّيۡتُمۡ أَن تُفۡسِدُواْ فِي ٱلۡأَرۡضِ وَتُقَطِّعُوٓاْ أَرۡحَامَكُمۡ ٢٢ أُوْلَٰٓئِكَ ٱلَّذِينَ لَعَنَهُمُ ٱللَّهُ فَأَصَمَّهُمۡ وَأَعۡمَىٰٓ أَبۡصَٰرَهُمۡ ٢٣[محمد: ۲۲-۲۳].

«‏آیا اگر (از قرآن و برنامه‏ی اسلام) روی‌گردان شوید، جز این انتظار دارید که در زمین فساد کنید و پیوند خویشاوندی میان خویش را بگسلید؟ آنان کسانیند که خداوند ایشان را نفرین و از رحمت خویش بدور داشته است، لذا گوش‌هایشان را (از شنیدن حق) کر، و چشمانشان را (از دیدن راه هدایت و سعادت) کور کرده است». ‏

در این دو آیه بصورت عام از ایجاد فساد بر روی زمین و به صورت خاص از قطع صله‏ی رحم نهی می‏کند، این آیات تهدید سختی هستند برای کسانی که مرتکب این گناه بزرگ می‏شوند.

خداوند در آیه‏ی ۲۱ سوره‏ی رعد عاقلان مؤمن را به خاطر برقراری پیوند عاطفی با خویشاوندان و نیکی با آنها مدح و توصیف می‏فرماید: ﴿وَٱلَّذِينَ يَصِلُونَ مَآ أَمَرَ ٱللَّهُ بِهِۦٓ أَن يُوصَلَ وَيَخۡشَوۡنَ رَبَّهُمۡ وَيَخَافُونَ سُوٓءَ ٱلۡحِسَابِ ٢١[الرعد: ۲۱].

‏«و کسانی که برقرار می‌دارند پیوندهایی را که خدا به حفظ آنها دستور داده است، (از قبیل: رابطه‏ی انسان با آفریننده‏ی جهان، پیوند انسان با جامعه‏ی انسانیت، و رابطه‏ی او با همنوعان به ویژه خویشان و نزدیکان) و از پروردگارشان می‌ترسند و از محاسبه‏ی بدی (که در قیامت به سبب گناهان داشته باشند) هراسناک می‌باشند». ‏

پیامبر جدر مورد صله‏ی رحم نمونه‏ی آشکاری بیان می‏فرماید و آن را همراه نماز و زکات قرار می‏دهد، ابوایوب انصاری روایت می‏کند که:

«أَنَّ رَجُلًا قَالَ لِلنَّبِيِّ جأَخْبِرْنِي بِعَمَلٍ يُدْخِلُنِي الْجَنَّةَ قَالَ مَا لَهُ مَا لَهُ وَقَالَ النَّبِيُّ جأَرَبٌ مَا لَهُ تَعْبُدُ اللَّهَ وَلَا تُشْرِكُ بِهِ شَيْئًا وَتُقِيمُ الصَّلَاةَ وَتُؤْتِي الزَّكَاةَ وَتَصِلُ الرَّحِمَ». [متفق علیه].

«مردی گفت: ای رسول خدا مرا به عملی راهنمایی کن که موجب داخل شدنم به بهشت باشد؟ پیامبر جفرمود: خدا را عبادت کن و شریکی برای او قرار نده، نماز بخوان و زکات مالت را بده و صله‏ی رحم را به جا بیاور». [بخاری و مسلم].

ابوسفیان در حالی که مشرک بود این اصل را درک کرده بود، هنگامی که هرقل از او در مورد محمد جسؤال کرد که شما را به چه دستور می‏دهد؟ گفت: می‏گوید: خداوند یکتا را پرستش کنید و برای وی شریک قرار ندهید و هر چه را پدرانتان گفته‏اند ترک کنید و ما را به خواندن نماز و راستگویی و پاکدامنی و صله‏ی رحم دستور می‏دهد. [مسلم و بخاری].

پیامبر جرعایت صله‏ی رحم را از نشانه‏های ایمان به خداوند و روز آخرت برشمرده است، از ابوهریره روایت شده است که پیامبر جفرمود: کسی که به خدا و روز قیامت ایمان داشته باشد باید مهمان را محترم بدارد و کسی که به خدا و روز قیامت ایمان داشته باشد باید صله‏ی رحم را رعایت کند. [مسلم و بخاری].

و در حدیث دیگر تأکید می‏فرماید که هر کس صله‏ی رحم را رعایت کند خداوند به او می‏پیوندد و هر کس آن را قطع کند خداوند پیوندش را با او قطع می‏کند، ابوهریره روایت می‏کند که پیامبر جفرمود:

«إِنَّ اللَّهَ خَلَقَ الْخَلْقَ حَتَّى إِذَا فَرَغَ مِنْ خَلْقِهِ قَالَتْ الرَّحِمُ هَذَا مَقَامُ الْعَائِذِ بِكَ مِنْ الْقَطِيعَةِ قَالَ نَعَمْ أَمَا تَرْضَيْنَ أَنْ أَصِلَ مَنْ وَصَلَكِ وَأَقْطَعَ مَنْ قَطَعَكِ قَالَتْ بَلَى يَا رَبِّ قَالَ فَهُوَ لَكِ قَالَ رسول‏الله جفَاقْرَءُوا إِنْ شِئْتُمْ﴿فَهَلۡ عَسَيۡتُمۡ إِن تَوَلَّيۡتُمۡ أَن تُفۡسِدُواْ فِي ٱلۡأَرۡضِ وَتُقَطِّعُوٓاْ أَرۡحَامَكُمۡ ٢٢[محمد: ۲۲]». [متفق علیه].

«وقتی که خداوند مخلوقات را آفرید و از آن فارغ شد، صله‏ی رحم گفت: این مقام کسی است که از قطع رحم به تو پناه می‏برد؟ فرمود: بله. آیا نمی‏پذیری که به آن کس که به تو می‏پیوندد بپیوندم و بگسلم با آن کس که از تو می‏گسلد؟ گفت: بله، ای پروردگار. خداوند فرمود: پس این چیز برای تو محقق است. پیامبر فرمود: اگر می‏خواهید این آیه را بخوانید:

﴿فَهَلۡ عَسَيۡتُمۡ إِن تَوَلَّيۡتُمۡ أَن تُفۡسِدُواْ فِي ٱلۡأَرۡضِ وَتُقَطِّعُوٓاْ أَرۡحَامَكُمۡ ٢٢[محمد: ۲۲].

‏ آیا اگر (از قرآن و برنامه‏ی اسلام) روی‌گردان شوید، جز این انتظار دارید که در زمین فساد کنید و پیوند خویشاوندی میان خویش را بگسلید؟»

از ابوهریره روایت شده است که پیامبر جفرمود: رحم شاخه‏ای منشعب شده از رحمت بیکران خداست، خداوند فرمود: کسی که به تو بپیوندد من به او می‏پیوندم و کسی که تو را قطع کند با او قطع رابطه می‏کنم. [بخاری].

یعنی رحم اثری از آثار رحمت خداوند و مرتبط به او است، کسی که بدان بپیوندد به رحمت خدا پیوسته و کسی که آن را قطع کند از رحمت او دور شده است.

از ابوهریره روایت شده است که مردی پیش پیامبر جآمد و گفت:

«يَارسول ‏الله إِنَّ لِي قَرَابَةً أَصِلُهُمْ وَيَقْطَعُونِي وَأُحْسِنُ إِلَيْهِمْ وَيُسِيئُونَ إِلَيَّ وَأَحْلُمُ عَنْهُمْ وَيَجْهَلُونَ عَلَيَّ فَقَالَ لَئِنْ كُنْتَ كَمَا قُلْتَ فَكَأَنَّمَا تُسِفُّهُمْ الْمَلَّ وَلَا يَزَالُ مَعَكَ مِنْ اللَّهِ ظَهِيرٌ عَلَيْهِمْ مَا دُمْتَ عَلَى ذَلِكَ» [رواه مسلم].

««ای رسول خدا من نزدیکانی دارم که با آنها ارتباط برقرار می‏کنم، ولی آنها با من قطع رابطه می‏کنند، من به آنها نیکی می‏کنم اما آنها با من با بدی رفتار می‏نمایند، با آنها با بردباری رفتار می‏کنم، ولی آنها جاهلانه برخورد می‏کنند!!».

پیامبر جفرمود: اگر اینطور باشد که گفتی، گویی آنان را شکست داده‏ای، و همیشه خداوند پشتیبان تو است مادامی که بر این روش استقامت داشته باشی. [مسلم].

لفظ «المل» در حدیث به معنی خاکستر گرم است، گویی خاکستر گرم آنها را سیر کرده است. درد این نوع افراد مانند درد کسی است که این خاکستر را خورده باشد و از درد به خود بپیچد، چیزی از این نیکوکاری به آنها نمی‏رسد بلکه تنها رنج و عذاب بزرگ نصیب آنها می‏شود.

برخی می‏گویند: معنی کلمه این است که تو با احسان کردن به آنها، آنان را در درون پست و حقیر ساخته‏ای چون تو به آنان فراوان نیکی می‏کنی ولی از آنها فقط بدی سر می‏زند، در پستی و حقارت خود مانند کسی هستند که از خوردن خاکستر به درد آمده باشد.

در خصوص گناه شخصی که صله‏ی رحم را قطع می‏کند از جبیر‏بن‏مطعم روایت شده که از پیامبر جشنیده است که فرمود:

«لا یدخل الجنة القاطع» [متفق علیه].

«کسی که صله‏ی رحم را قطع می‏کند وارد بهشت نمی‏شود». امام بخاری در باب «گناه کسی که صله‏ی رحم را قطع می کند» این حدیث را نقل فرموده است.

شمه‏ای از فضائل اخلاقی پیامبر ج

ایمان داریم که محمد جبرای تمام کردن مکارم اخلاق برگزیده شده و خداوند وی را به بهترین شیوه تربیت کرده است و از خلق و خوی و آداب وی این بود که با کسی که از وی می‏برید رابطه برقرار می‏کرد، و به کسی که حقی را از او منع می‏کرد می‏بخشید، از کسی که در حقش ظلم روا داشته بود می‏گذشت،با کسی که با او بدرفتاری می‏کرد به نیکی رفتار می‏کرد، به بزرگترها احترام می‏گذاشت و با کوچکترها به مهربانی رفتار می‏نمود و تا آنجا که می‏توانست از خشم و غضب پرهیز می‏فرمود مگر به خاطر خدا.

خداوند پیامبرش را چنین مدح می‏فرماید:

﴿ وَإِنَّكَ لَعَلَىٰ خُلُقٍ عَظِيمٖ ٤ [القلم: ۴].

«‏تو دارای خوی سترگ (یعنی صفات پسندیده و افعال حمیده) هستی». ‏

در مورد اخلاق پیامبر جاز عایشه، مادر مؤمنین، سؤال شد ایشان در جواب گفتند: اخلاق وی قرآنی بود. [مسلم].

پیامبر جمجسمه‏ی زنده‏ای بود از قرآن برای دعوت مردم به مکارم اخلاق. از عبدالله پسر عمرو روایت شده است که گفت: پیامبر جبداخلاق و دشنام‏دهنده نبود و همیشه می‏فرمود: بهترین شما بااخلاق‏ترینتان است. [مسلم و بخاری].

از انس پسر مالک روایت شده است که پیامبر جدشنام‏دهنده و بداخلاق و نفرین‏‏کننده نبود و هنگامی که یکی از ما را در حال سرزنش دیگری می‏دید می‏فرمود: او را چه شده است؟ صورتش خاک‏آلود شود! [بخاری].

دشنام یعنی هر گفتار، رفتار و صفتی که از حد خودش بیرون رود و به زشتی برسد، گفته می‏شود: «طویل فاحش الطول» فلانی خیلی دراز است یعنی قدش از حد اعتدال خارج شده است اما بکار بردن کلمه‏ی «فحش» در گفتار بیشتر است، متفحش با تشدید بر کسی اطلاق می‏شود که کاری را عمداً، فراوان و با تکلف انجام می‏دهد.

از انس روایت شده است که گفت ده سال خدمتگذار پیامبر جبودم یک بار از ایشان نشنیدم که حتی به من اُف بگوید یا بگوید چرا این کار را انجام دادی، یا ای کاش این کار را انجام نمی‏دادی. [مسلم و بخاری].

خداوند در آیه‏ی ۱۹۹ سوره‏ی اعراف می‏فرماید:

﴿خُذِ ٱلۡعَفۡوَ وَأۡمُرۡ بِٱلۡعُرۡفِ وَأَعۡرِضۡ عَنِ ٱلۡجَٰهِلِينَ ١٩٩[الأعراف: ۱۹۹].

«‏گذشت داشته باش و آسانگیری کن و به کار نیک دستور بده و از نادانان چشم‌پوشی کن». ‏

خداوند به پیامبر دستور می‏دهد که مردم را عفو کند و اگر مورد ظلم واقع شد گذشت کند و به کسی که او را منع می‏کند بخشش کند و با افرادی که با او قطع رابطه می‏کنند بپیوندد.

و می‏فرماید: ﴿وَلَا تَسۡتَوِي ٱلۡحَسَنَةُ وَلَا ٱلسَّيِّئَةُۚ ٱدۡفَعۡ بِٱلَّتِي هِيَ أَحۡسَنُ فَإِذَا ٱلَّذِي بَيۡنَكَ وَبَيۡنَهُۥ عَدَٰوَةٞ كَأَنَّهُۥ وَلِيٌّ حَمِيمٞ ٣٤ وَمَا يُلَقَّىٰهَآ إِلَّا ٱلَّذِينَ صَبَرُواْ وَمَا يُلَقَّىٰهَآ إِلَّا ذُو حَظٍّ عَظِيمٖ٣٥[فصلت: ۳۴-۳۵].

«‏نیکی و بدی یکسان نیست. (هرگز بدی را با بدی، و زشتی را با زشتی پاسخ مگوی. بلکه بدی و زشتی دیگران را) با زیباترین طریقه و بهترین شیوه پاسخ بده. نتیجه‏ی این کار، آن خواهد شد که کسی که میان تو و میان او دشمنانگی بوده است، به ناگاه همچون دوست صمیمی گردد.‏ به این خوی (و خلق عظیم) نمی‌رسند مگر کسانی که دارای صبر و استقامت باشند، و بدان نمی‌رسند مگر کسانی که بهره‏ی بزرگی (از ایمان و تقوا و اخلاق ستوده) داشته باشند». ‏

خداوند مؤمنین را به صبر در موقع خشم و غضب، بردباری به هنگام جهل، و عفو و بخشش در مقابل بدی فرمان می‏دهد، اگر این کار را کردند خداوند آنان را از گزند شیطان محفوظ می‏نماید و دشمنان را برای آنها همانند دوست صمیمی خاضع و فروتن می‏سازد چون انسان اگر بدی را با خوبی جواب دهد، نتیجه‏ای جز دوستی صمیمانه ندارد.

خداوند در آیه‏ی ۱۳۴ سوره‏ی آل‏عمران مؤمنین را اینگونه تمجید می‏فرماید:

﴿ٱلَّذِينَ يُنفِقُونَ فِي ٱلسَّرَّآءِ وَٱلضَّرَّآءِ وَٱلۡكَٰظِمِينَ ٱلۡغَيۡظَ وَٱلۡعَافِينَ عَنِ ٱلنَّاسِۗ وَٱللَّهُ يُحِبُّ ٱلۡمُحۡسِنِينَ ١٣٤[آل عمران: ۱۳۴].

«آن کسانی که در حال خوشی و ناخوشی و ثروتمندی و تنگدستی، به احسان و بذل و بخشش دست می‌یازند، و خشم خود را فرو می‌خورند، و از مردم گذشت می‌کنند، و (بدین وسیله در صف نیکوکاران جایگزین می‌شوند و) خداوند (هم) نیکوکاران را دوست می‌دارد». ‏

یعنی وقتی که خشمشان برافروخته می‏شود آن را پنهان می‏کنند و کسی را که در حق آنها بدی می‏کند عفو می‏کنند، کسی که خشم و غضب خود را فرو نشاند در حالی که قادر بر اعمال آن ‏باشد خداوند درون وی را پر از آرامش و ایمان می‏کند و هیچ کس جرعه‏ای را بخاطر رضای خدا برتر از جرعه‏ی فرو نشاندن خشم ننوشیده است، کسی که خواهان صعود و ترفیع درجات معنوی است باید کسی را که به وی ظلم کرده (از موضع قدرت و در حالی که توانایی رد ظلم را دارد) ببخشاید و با کسی که وی را محروم می‏کند و ارتباطش را با او می‏گسلد رابطه‏ برقرار نماید.

در مورد مهربانی با کوچک‌ترها و احترام به بزرگترها پیامبر جمی‏فرماید: «لَيْسَ مِنَّا مَنْ لَمْ يَرْحَمْ صَغِيرَنَا وَيَعْرِفْ شَرَفَ كَبِيرِنَا». [رواه أبوداوود و ترمذی].

«کسی که به کوچکترها رحم و شفقت نداشته باشد و قدر و ارزش بزرگترها را نداند از ما نیست». [ابوداوود و ترمذی].

از ابن‏عمر روایت شده است که پیامبر جفرمودند:

در خواب به من نشان داده شد که با سواکی مسواک می‏زدم، دو مرد پیش من آمدند که یکی از آنها از دیگری بزرگتر بود، من سواک را به مرد کوچک‌تر دادم، ولی او خطاب به من گفت: که به بزرگ‌تر بده، پس سواک را به او دادم. [مسلم].

از عبدالله‏بن‏مسعود روایت شده است که گفت: پیامبر جفرمود: صاحبان جسم و عقل به من نزدیک‌تر هستند، سپس آنهایی که از این نظر بعد از ایشان می‏آیند. [مسلم].

اصحاب حضرت به این اخلاق رفیع متأدب شده بودند، آنها تنها کسانی بودند که حقوق بزرگ‌ترها را رعایت می‏کردند، از سمره‏بن‏جندب روایت شده است که در زمان پیامبر جبچه‏ بودم و احادیث حضرت را حفظ می‏کردم، تنها چیزی که مانع حرف زدن من می‏شد این بود که اینها مردانی هستند که از من مسن‏تر و بزرگ‌ترند. [مسلم و بخاری].

از ابن‏عمر روایت شده است که حضرت فرمود: مرا به درختی همچون انسان خبر دهید که میوه‏اش همیشه به اذن خدا در دسترس باشد و زیر برگهایش پنهان نباشد، در دل خود گفتم: شاید درخت خرما باشد، ولی به خاطر وجود ابوبکر و عمر که از من بزرگ‌تر بودند آن را نگفتم، وقتی که آنها چیزی نگفتند، حضرت فرمود: درخت خرما است، وقتی همراه پدرم بیرون رفتم گفتم: پدر، به دلم افتاد که درخت خرما باشد، پدرم فرمود: چرا نگفتی؟ اگر جواب درست می‏دادی خیلی لذت می‏بردم، گفتم: اگر ابوبکر و شما آنجا نبودید جواب می‏دادم، ولی چون شما آنجا بودید دوست نداشتم حرف بزنم. [بخاری].

از دیگر سجایای اخلاقی پیامبر جعفو و گذشت بود. خداوند درباره‏ی این خصلت می‏فرماید:

﴿وَٱلَّذِينَ يَجۡتَنِبُونَ كَبَٰٓئِرَ ٱلۡإِثۡمِ وَٱلۡفَوَٰحِشَ وَإِذَا مَا غَضِبُواْ هُمۡ يَغۡفِرُونَ ٣٧[الشوری: ۳۷].

«‏و کسانیند که از گناهان بزرگ، و اعمال بسیار زشت و ناپسند می‌پرهیزند، و هنگامی که خشمناک می‌گردند (زمام اختیار از دست نمی‌دهند و پرت و پلا نمی‌گویند و آلوده‏ی گناه نمی‌شوند، و بلکه نفس خود را مهار می‌کنند و بخشم‏آورندگان را) می‌بخشند». ‏

خداوند به خاطر عفو و بخششی که دارند آنها را مدح می‏فرماید، پیامبر جهرگز به خاطر حق خودش انتقام نگرفت مگر وقتی که حدود الهی زیر پا گذاشته می‏شد.

ابوهریره از حضرت جروایت می‏کند که فرمود:

«لَيْسَ الشَّدِيدُ بِالصُّرَعَةِ إِنَّمَا الشَّدِيدُ الَّذِي يَمْلِكُ نَفْسَهُ عِنْدَ الْغَضَبِ». [متفق علیه].

«انسان قوی فردی نیست که انتقام بگیرد بلکه فردی است که هنگام خشم خودش را کنترل کند». [بخاری و مسلم].

خشمی که در این حدیث از آن نهی شده، خشم دنیوی است، اما خشم به خاطر خدا در بعضی مواقع موجب حمد و ستایش و اجر قیامت می‏گردد و پیامبر اذیت را بر خاطر خود تحمل می‏کرد اما اگر حق و حدود خداوند در میان بود هرگز کوتاه نمی‏آمد، برای مثال وقتی که بر عایشه وارد شد و در خانه‏ی ایشان پارچه‏ای دید که دارای اشکال و صورت‏های گوناگون بود، عصبانی شد. و از امامت فردی که مردم را خسته می‏کرد، یا هنگامی که اخلاط سینه را در قبله‏ی مسجد دید خشمگین شد، امام بخاری این نمونه‏ها و نمونه‏های دیگری را که در سنت صحیح روایت شده‏اند، در بابی تحت عنوان «چیزهایی که خشم در مورد آنها به خاطر خداوند جایز است» ذکر کرده است.

پیامبر در حدیثی دیگر ما را راهنمایی می‏کند که چگونه خشم خود را دفع کنیم که عبارت است از پناه بردن به خدا از شیطان رانده‏شده، سلیمان پسر صرد می‏گوید: دو نفر در حضور حضرت جدعوا کردند، ما هم آنجا نشسته بودیم، یکی از آنها خشمگین شد و دوستش را دشنام داد در حالی که از شدت غضب چهره‏اش سرخ شده بود، پیامبر جفرمود:

«إِنِّي لَأَعْلَمُ كَلِمَةً لَوْ قَالَهَا ذَهَبَ عَنْهُ مَا يَجِدُ لَوْ قَالَ أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنْ الشَّيْطَانِ ذَهَبَ عَنْهُ مَا يَجِدُ» [رواه البخاری].

«من کلمه‏ای می‏دانم که اگر آن مرد آنرا بگوید خشمش فروکش می‏کند، اگر می‏گفت: از شیطان طردشده به خداوند پناه می‏برم، خشمش از بین می‏رفت». [بخاری].

علما در این مورد گفته‏اند: وقتی که انسان در چنین حالتی به خدا پناه می‏برد، متوجه می‏شود که فاعل حقیقی تنها خداوند است، و اینکه اگر خداوند بخواهد کسی را بر او مسلط نمی‏گرداند، با داشتن چنین طرز تفکری خشمش فروکش می‏کند، چون اگر در این حالت خشمگین شود در حقیقت علیه خداوند عمل کرده است، که با عبودیت برای او سازگاری ندارد.

حلال بودن پاک ها و تحریم نجاسات

ایمان داریم که خداوند تمام چیزهای پاک را برای بندگانش حلال و پلیدیها را بر آنان حرام کرده، و سنگینی و زنجیرها را از آنها برداشته است، چیزی را حرام نکرده است مگر بخاطر ضررهای زودرس یا احتمالی که دارند، و به چیزی دستور نداده است مگر برای به دست آوردن منفعت و سودی که از آن حلال ایجاد می‏شود.

خداوند در آیه‏ی ۱۵۷ سوره‏ی اعراف می‏فرماید:

﴿ٱلَّذِينَ يَتَّبِعُونَ ٱلرَّسُولَ ٱلنَّبِيَّ ٱلۡأُمِّيَّ ٱلَّذِي يَجِدُونَهُۥ مَكۡتُوبًا عِندَهُمۡ فِي ٱلتَّوۡرَىٰةِ وَٱلۡإِنجِيلِ يَأۡمُرُهُم بِٱلۡمَعۡرُوفِ وَيَنۡهَىٰهُمۡ عَنِ ٱلۡمُنكَرِ وَيُحِلُّ لَهُمُ ٱلطَّيِّبَٰتِ وَيُحَرِّمُ عَلَيۡهِمُ ٱلۡخَبَٰٓئِثَ وَيَضَعُ عَنۡهُمۡ إِصۡرَهُمۡ وَٱلۡأَغۡلَٰلَ ٱلَّتِي كَانَتۡ عَلَيۡهِمۡۚ[الأعراف: ۱۵۷].

«(به ویژه رحمت خود را اختصاص می‌دهم به) کسانی که پیروی می‌کنند از فرستاده‏ (خدا محمّد مصطفی) پیغمبر امّی که (خواندن و نوشتن نمی‌داند و وصف او را) در تورات و انجیل نگاشته می‌یابند. او آنان را به کار نیک دستور می‌دهد و از کار زشت بازمی‌دارد، و پاکیزه‌ها را برایشان حلال می‌نماید و ناپاکها را بر آنان حرام می‌سازد و فرو می‌اندازد بند و زنجیر (احکام طاقت‌فرسایی همچون قطع مکان نجاست به منظور طهارت، و خودکشی به عنوان توبه) را از (دست و پا و گردن) ایشان به در می‌آورد (و از غُل استعمار و استثمارشان می‌رهاند). پس کسانی که به او ایمان بیاورند و از او حمایت کنند و وی را یاری دهند، و از نوری پیروی کنند که (قرآن نام است و همسان نور مایه‏ی هدایت مردمان است و) به همراه او نازل شده است، بیگمان آنان رستگارند».

خبیث شامل هر گفتار، کردار، تقریر یا امتناعی می‏شود، که خدا ورسولش آن را حرام کرده باشند. خداوند می‏فرماید:

﴿قُل لَّا يَسۡتَوِي ٱلۡخَبِيثُ وَٱلطَّيِّبُ وَلَوۡ أَعۡجَبَكَ كَثۡرَةُ ٱلۡخَبِيثِۚ فَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ يَٰٓأُوْلِي ٱلۡأَلۡبَٰبِ لَعَلَّكُمۡ تُفۡلِحُونَ ١٠٠[المائدة: ۱۰۰].

«‏(ای پیغمبر! به مردم) بگو: ناپاک و پاک (و حرام و حلال) مساوی نیستند، هر چند که فراوانی ناپاک (و حرام) شما را به شگفت اندازد. پس ای خردمندان! (با امتثال اوامر و اجتناب نواهی یزدان) خویشتن را از (خشم) خدا بر حذر دارید تا این که رستگار شوید».‏

ابن‏عباس می‏فرماید: بعد از حلال پاک چیزی جز حرام پلید وجود ندارد. [بخاری].

آیه‏ی ۷۸ سوره‏ی حج به قاعده‏ی رفع حرج اشاره می‏فرماید:

﴿وَمَا جَعَلَ عَلَيۡكُمۡ فِي ٱلدِّينِ مِنۡ حَرَجٖۚ مِّلَّةَ أَبِيكُمۡ إِبۡرَٰهِيمَ[الحج: ۷۸].

«و در دین کارهای دشوار و سنگین را بر دوش شما نگذاشته است (و بلکه تکالیف و وظایفی مقرّر نموده است که با فطرت سالم هماهنگ و با توان انسانی سازگار است. این دین همان) آیین پدرتان ابراهیم است».

یعنی ما چیزی را که انجامش سخت باشد بر شما واجب نمی‏گردانیم، تنها چیزی واجب می‏شود که انجامش ممکن و آسان باشد، سپس اگر چیزی روی داد که مقتضی تخفیف باشد خداوند بدان دستور می‏دهد، هر چند موجب نابود شدن همه یا قسمتی از آن واجب شود، بزرگان دین از این آیه قاعده‏ی «مشقت، موجب آسان‏گیری است» و «ضرورات، حرام‏ها را مباح می‏کنند» استنباط کرده‏اند.

خداوند می‏فرماید:

﴿يُرِيدُ ٱللَّهُ بِكُمُ ٱلۡيُسۡرَ وَلَا يُرِيدُ بِكُمُ ٱلۡعُسۡرَ[البقرة: ۱۸۵].

«خداوند آسایش شما را می‌خواهد و خواهان زحمت شما نیست».

یعنی راههای رسیدن به خشنودی خداوند را آسان کرده‏ایم، بنابراین همه‏ی دستورات خداوند در نهایت آسانی هستند، و اگر پدیده‏ای موجب سنگینی و حرج شود با حکمی دیگر آن را آسان می‏کند و آن را با رخصت و تخفیف برمی‏دارد.

خداوند می‏فرماید:

﴿يُرِيدُ ٱللَّهُ أَن يُخَفِّفَ عَنكُمۡۚ وَخُلِقَ ٱلۡإِنسَٰنُ ضَعِيفٗا ٢٨[النساء: ۲۸].

خداوند می‌خواهد (با وضع احکام سهل و ساده) کار را بر شما آسان کند (چرا که او می‌داند که انسان در برابر غرایز و امیال خود ناتوان است) و انسان ضعیف آفریده شده است (و در امر گرایش به زنان تاب مقاومت ندارد).

‏ابوهریره از پیامبر جروایت می‏کند که فرمود:

«إِنَّ الدِّينَ يُسْرٌ وَلَنْ يُشَادَّ الدِّينَ أَحَدٌ إِلَّا غَلَبَهُ فَسَدِّدُوا وَقَارِبُوا وَأَبْشِرُوا وَاسْتَعِينُوا بِالْغَدْوَةِ وَالرَّوْحَةِ وَشَيْءٍ مِنْ الدُّلْجَةِ». [رواه البخاری].

«حقیقتاً دین سهل و آسان است، هیچ کس در دین تعمق بیجا نکند چون مغلوب خواهد شد، پس محکم و پشتیبان همدیگر و مژده‏دهنده باشید و در شامگاهان و سحرگاهان و قسمتی از شب به یاد خدا باشید و از وی استعانت جویید». [بخاری].

معنی «وَلَنْ يُشَادَّ الدِّينَ أَحَدٌ إِلَّا غَلَبَهُ» این است که در اعمال دینی زیاد تعمق نکنید چون مغلوب خواهید شد، و اگر کسی در عمق کردار فرو رود و رفق و آسان‏گیری را رها کند ناتوان و مغلوب خواهد شد.

امام بخاری در صحیحش بابی را تحت عنوان «دین آسان است» بدان اختصاص داده است.

عایشه می‏فرماید: پیامبر جهیچگاه میان دو امر مخیر نمی‏شد مگر اینکه، در صورتی که منجر به گناه نمی‏شد، کار آسانتر را اختیار می‏فرمود، ولی اگر به گناه منجر می‏شد بهتر از هر کس از آن فاصله می‏گرفت. [مسلم و بخاری].

انس از حضرت جروایت می‏کند که فرمود:

«يَسِّرُوا وَلَا تُعَسِّرُوا وَبَشِّرُوا وَلَا تُنَفِّرُوا». [رواه البخاری].

«آسان‏گیر باشید نه سخت‏گیر و مژده‏دهنده باشید نه نفرت‏انگیز». [بخاری].

ابوهریره می‏گوید: عرب بادیه نشینی در مسجد پیامبر جپیشاب کرد، مردم بلند شدند تا او را بزنند، پیامبر جفرمود: او را رها کنید و بر روی ادرارش مقداری آب بپاشید، چون شما برای آسان‏گیری فرستاده شده‏اید نه تندروی و سخت‏گیری. [بخاری].

مقصود از احادیثی که در باب آسان‏گیری روایت شده‏اند این است که زیاده‏روی و تجاوز از حدود عبادت و امثال آن مذموم و غیرمشروع است، و در هر کاری پسندیده این است که انجامش در حد توان باشد و فاعلش را از سخت‏گیری و مهلکه برهاند.

تحریم ربا

ایمان داریم که خداوند ربا را کم باشد یا زیاد، حرام فرموده است. و گیرنده‏ی آن را به نابودی و عذاب همیشگی وعده می‏دهد، و انجام آن را به مثابه‏ی جنگ با خود و رسولش قلمداد می‏نماید، بنابراین همه‏ی بهره‏های بانکی که جهت قرض یا ودیعه به مردم داده یا گرفته شود حرام و بنا به شریعت الهی بخشی از ربا به شمار می‏آید.

خداوند می‏فرماید: ﴿ٱلَّذِينَ يَأۡكُلُونَ ٱلرِّبَوٰاْ لَا يَقُومُونَ إِلَّا كَمَا يَقُومُ ٱلَّذِي يَتَخَبَّطُهُ ٱلشَّيۡطَٰنُ مِنَ ٱلۡمَسِّۚ ذَٰلِكَ بِأَنَّهُمۡ قَالُوٓاْ إِنَّمَا ٱلۡبَيۡعُ مِثۡلُ ٱلرِّبَوٰاْۗ وَأَحَلَّ ٱللَّهُ ٱلۡبَيۡعَ وَحَرَّمَ ٱلرِّبَوٰاْۚ فَمَن جَآءَهُۥ مَوۡعِظَةٞ مِّن رَّبِّهِۦ فَٱنتَهَىٰ فَلَهُۥ مَا سَلَفَ وَأَمۡرُهُۥٓ إِلَى ٱللَّهِۖ وَمَنۡ عَادَ فَأُوْلَٰٓئِكَ أَصۡحَٰبُ ٱلنَّارِۖ هُمۡ فِيهَا خَٰلِدُونَ ٢٧٥ يَمۡحَقُ ٱللَّهُ ٱلرِّبَوٰاْ وَيُرۡبِي ٱلصَّدَقَٰتِۗ وَٱللَّهُ لَا يُحِبُّ كُلَّ كَفَّارٍ أَثِيمٍ ٢٧٦[البقرة: ۲۷۵-۲۷۶].

«‏کسانی که ربا می‌خورند (از گورهای خود به هنگام دوباره زنده شدن، یا از مشی اجتماعی خود در دنیا) برنمی‌خیزند مگر همچون کسی که (‏بنا به گمان عرب‌ها) شیطان او را سخت دچار دیوانگی سازد (و نتواند تعادل خود را حفظ کند)؛ این از آن ‌رو است که ایشان می‌گویند: خرید و فروش نیز مانند ربا است. و حال آن که خداوند خرید و فروش را حلال کرده است و ربا را حرام نموده است. پس هر که اندرز پروردگارش به او رسید و (از رباخواری) دست کشید، آنچه پیشتر بوده (و سود و نزولی که قبلاً دریافت نموده است) از آن او است و سروکارش با خدا است‌؛ امّا کسی که برگردد (و مجدّدا مرتکب رباخواری شود) این گونه کسانی اهل آتشند و جاودانه در آن می‌مانند.‏ خداوند (برکت) ربا را (و اموالی را که ربا با آن بیامیزد) نابود می‌کند و (ثواب) صدقات را (و اموالی را که از آن بذل و بخشش شود) فزونی می‌بخشد، و خداوند هیچ انسان ناسپاس گنهکاری را دوست نمی‌دارد». ‏

‏سپس به دنبال این آیات به رباخواران اعلان جنگ می‏دهد و به توجه و کمک به بدهکارانی که در تنگنا هستند تشویق می‏کند:

﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ ٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَذَرُواْ مَا بَقِيَ مِنَ ٱلرِّبَوٰٓاْ إِن كُنتُم مُّؤۡمِنِينَ ٢٧٨ فَإِن لَّمۡ تَفۡعَلُواْ فَأۡذَنُواْ بِحَرۡبٖ مِّنَ ٱللَّهِ وَرَسُولِهِۦۖ وَإِن تُبۡتُمۡ فَلَكُمۡ رُءُوسُ أَمۡوَٰلِكُمۡ لَا تَظۡلِمُونَ وَلَا تُظۡلَمُونَ ٢٧٩ وَإِن كَانَ ذُو عُسۡرَةٖ فَنَظِرَةٌ إِلَىٰ مَيۡسَرَةٖۚ وَأَن تَصَدَّقُواْ خَيۡرٞ لَّكُمۡ إِن كُنتُمۡ تَعۡلَمُونَ ٢٨٠ وَٱتَّقُواْ يَوۡمٗا تُرۡجَعُونَ فِيهِ إِلَى ٱللَّهِۖ ثُمَّ تُوَفَّىٰ كُلُّ نَفۡسٖ مَّا كَسَبَتۡ وَهُمۡ لَا يُظۡلَمُونَ ٢٨١[البقرة: ۲۷۸-۲۸۱].

«‏ای کسانی که ایمان آورده‌اید! از (عذاب و عقاب) خدا بپرهیزید و آنچه از (مطالبات) ربا (در پیش مردم) باقی مانده است فروگذارید، اگر مؤمن هستید. پس اگر چنین نکردید، بدانید که به جنگ با خدا و پیغمبرش برخاسته‌اید، و اگر توبه کردید (و از رباخواری دست کشیدید و اوامر دین را گردن نهادید) اصل سرمایه‌هایتان از آن شما است، نه ستم می‌کنید و نه ستم می‌بینید.‏ و اگر (بدهکار) تنگدست باشد، پس مهلت (بدو داده) می‌شود تا گشایشی فرا رسد، و اگر (قدرت پرداخت نداشته باشد و شما همه‏ی وام خود را، یا برخی از آن را بدو) ببخشید، برایتان بهتر خواهد بود اگر دانسته باشید. ‏و از (عذاب و عقاب) روزی بپرهیزید که در آن به سوی خدا بازگردانده می‌شوید؛ سپس به هرکسی آنچه را فراچنگ آورده است به تمامی بازپس داده می‌شود، و به آنان ستم نخواهد شد». ‏

‏‏‏پیامبر جربا را یکی از مهلکات به شمار آورده است، مسلم و بخاری از ابوهریره روایت می‏کنند که پیامبر جفرمود:

«اجْتَنِبُوا السَّبْعَ الْمُوبِقَاتِ قَالُوا يَا رسول ‏الله وَمَا هُنَّ قَالَ الشِّرْكُ بِاللَّهِ وَالسِّحْرُ وَقَتْلُ النَّفْسِ الَّتِي حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ وَأَكْلُ الرِّبَا وَأَكْلُ مَالِ الْيَتِيمِ وَالتَّوَلِّي يَوْمَ الزَّحْفِ وَقَذْفُ الْمُحْصَنَاتِ الْمُؤْمِنَاتِ الْغَافِلَاتِ».

«از هفت کار خطرناک خوداری کنید، گفتند: ای پیامبر خدا آنها چه چیزهایی هستند؟ فرمود: شریک قرار دادن برای خدا، سحر، کشتن شخص به ناحق، ربا خواری، خوردن مال یتیم، پشت کردن به دشمن در روز جنگ و تهمت زدن به زنان مؤمن و پاکدامن».

حدیث جابر‏بن‏عبدالله نیز دال بر این است که تمام کسانی که به هر صورتی در این جرم شریک هستند همه مجرم شناخته می‏شوند، جابر می‏گوید:

«لَعَنَ رسول‏الله جآكِلَ الرِّبَا وَمُؤْكِلَهُ وَكَاتِبَهُ وَشَاهِدَيْهِ وَقَالَ هُمْ سَوَاءٌ». [رواه مسلم].

«پیامبر جگیرنده، دهنده، نویسنده و شاهدان ربا را نفرین کرد و فرمود: همه در حکم و جرم آن مساوی هستند». [مسلم].

پیامبر جدر حدیث سمره‏بن‏جندب رباخواران را در قیامت به عذابی دردناک مژده داده است، می‏فرماید:

«رَأَيْتُ اللَّيْلَةَ رَجُلَيْنِ أَتَيَانِي فَأَخْرَجَانِي إِلَى أَرْضٍ مُقَدَّسَةٍ فَانْطَلَقْنَا حَتَّى أَتَيْنَا عَلَى نَهَرٍ مِنْ دَمٍ فِيهِ رَجُلٌ قَائِمٌ وَعَلَى وَسَطِ النَّهَرِ رَجُلٌ بَيْنَ يَدَيْهِ حِجَارَةٌ فَأَقْبَلَ الرَّجُلُ الَّذِي فِي النَّهَرِ فَإِذَا أَرَادَ الرَّجُلُ أَنْ يَخْرُجَ رَمَى الرَّجُلُ بِحَجَرٍ فِي فِيهِ فَرَدَّهُ حَيْثُ كَانَ فَجَعَلَ كُلَّمَا جَاءَ لِيَخْرُجَ رَمَى فِي فِيهِ بِحَجَرٍ فَيَرْجِعُ كَمَا كَانَ فَقُلْتُ مَا هَذَا فَقَالَ الَّذِي رَأَيْتَهُ فِي النَّهَرِ آكِلُ الرِّبَا» [رواه البخاری].

«شبی دو مرد را دیدم که پیشم آمدند و مرا به سرزمینی مقدس بردند، رفتیم تا به نهری از خون رسیدیم، مردی در وسط نهر و یکی دیگر با چند سنگ کنار او ایستاده بود، مردی که در رودخانه بود می‏خواست بیرون بیاید، ولی آن مرد دیگر سنگها را بر دهانش می‏کوفت، و او را به جای اولش برمی‏گرداند، و چندین بار این کار را تکرار کردند، گفتم: این چیست؟ گفت: کسی که در رودخانه است رباخوار بوده است». [بخاری].

تحریم شراب و اینکه از گناهان کبیره است

ایمان داریم که خداوند شراب را حرام فرموده و بر ده گروه که به نوعی مرتبط با شراب هستند نفرین فرستاده است: کسی که آبش را می‏گیرد، کسی که آب برای او گرفته می‏شود، نوشنده‏ی آن، حامل آن، کسی که شراب برای او حمل می‏شود، ساقی، فروشنده، دلال، خریدار و کسی که برای او خرید می‏شود.

خداوند به حرام بودن شراب و حکمت آن چنین اشاره می‏فرماید: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ إِنَّمَا ٱلۡخَمۡرُ وَٱلۡمَيۡسِرُ وَٱلۡأَنصَابُ وَٱلۡأَزۡلَٰمُ رِجۡسٞ مِّنۡ عَمَلِ ٱلشَّيۡطَٰنِ فَٱجۡتَنِبُوهُ لَعَلَّكُمۡ تُفۡلِحُونَ ٩٠ إِنَّمَا يُرِيدُ ٱلشَّيۡطَٰنُ أَن يُوقِعَ بَيۡنَكُمُ ٱلۡعَدَٰوَةَ وَٱلۡبَغۡضَآءَ فِي ٱلۡخَمۡرِ وَٱلۡمَيۡسِرِ وَيَصُدَّكُمۡ عَن ذِكۡرِ ٱللَّهِ وَعَنِ ٱلصَّلَوٰةِۖ فَهَلۡ أَنتُم مُّنتَهُونَ ٩١[المائدة: ۹۰-۹۱].

‏«ای مؤمنان! میخوارگی و قماربازی و بتان (سنگیی که در کنار آنها قربانی می‌کنید) و تیرها (و سنگ‌ها و اوراقی که برای بخت‌آزمایی و غیبگویی به کار می‌برید، همه و همه از لحاظ معنوی) پلیدند و (ناشی از تزیین و تلقین) عمل شیطان می‌باشند. پس از (این کارهای) پلید دوری کنید تا این که رستگار شوید.‏ اهریمن می‌خواهد از طریق میخوارگی و قماربازی در میان شما دشمنانگی و کینه‌توزی ایجاد کند و شما را از یاد خدا و خواندن نماز باز دارد. پس آیا (از این دو چیزی که پلیدند، و دشمنانگی و کینه‌توزی می‌پراکنند، و بندگان را از یاد خدا غافل می‌کنند، و ایشان را از همه‏ی عبادات، به ویژه نماز که مهم‌ترین آنها است، باز می‌دارند) دست می‌کشید و بس می‌کنید؟!».

‏پیامبر جبیان می‏فرماید که شرابخواری با ایمان جمع نمی‏شود. بخاری و مسلم روایت می‏کنند که:

«...وَلَا يَشْرَبُ الْخَمْرَ حِينَ يَشْرَبُهَا وَهُوَ مُؤْمِنٌ».

«...کسی که شراب می‏نوشد، هنگام نوشیدن شراب مؤمن نیست».

در حدیثی دیگر برای تحریم شراب این قاعده را پایه‏ریزی میكند:

«كُلَّ مُسْكِرٍ خَمْرٌ وَكُلَّ خَمْرٍ حَرَامٌ» [رواه مسلم].

«هر مست‏کننده‏ای شراب است، و هر شرابی حرام است». [مسلم].

در حدیث دیگری می‏فرماید:

«كُلُّ مُسْكِرٍ خَمْرٌ وَكُلُّ مُسْكِرٍ حَرَامٌ وَمَنْ شَرِبَ الْخَمْرَ فِي الدُّنْيَا فَمَاتَ وَهُوَ يُدْمِنُهَا لَمْ يَتُبْ لَمْ يَشْرَبْهَا فِي الْآخِرَةِ». [رواه مسلم].

«هر مست‏کننده‏ای شراب است و هر مست‏کننده‏ای حرام است و کسی که در دنیا شراب بخورد و بر همین حالت بمیرد و توبه نکند در روز قیامت از خوردن شراب محروم می‏شود». [مسلم].

در حدیث جابر بر قاعده‏ی مذکور و سرانجام بدی که در انتظار شرابخوار است تأکید بیشتری می‏شود، جابر می‏گوید:

«أَنَّ رَجُلًا قَدِمَ مِنْ جَيْشَانَ وَجَيْشَانُ مِنْ الْيَمَنِ فَسَأَلَ النَّبِيَّ جعَنْ شَرَابٍ يَشْرَبُونَهُ بِأَرْضِهِمْ مِنْ الذُّرَةِ يُقَالُ لَهُ الْمِزْرُ فَقَالَ النَّبِيُّ جأَوَ مُسْكِرٌ هُوَ قَالَ نَعَمْ قَالَ رسول‏الله جكُلُّ مُسْكِرٍ حَرَامٌ إِنَّ عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ عَهْدًا لِمَنْ يَشْرَبُ الْمُسْكِرَ أَنْ يَسْقِيَهُ مِنْ طِينَةِ الْخَبَالِ قَالُوا يَا رسول‏الله وَمَا طِينَةُ الْخَبَالِ قَالَ عَرَقُ أَهْلِ النَّارِ أَوْ عُصَارَةُ أَهْلِ النَّارِ» [رواه مسلم].

«شخصی از منطقه‏ی جیشان -از حوالی یمن- آمد و در خصوص نوشیدنی ساخته شده از دانه‏ی جو که در سرزمین آنان نوشیده می‏شد، سؤال کرد؟ پیامبر جدر جواب فرمودند: آیا مست‏کننده است؟ گفت: بله، پیامبر جفرمود: هر مست‏کننده‏ای حرام است و خداوند عهد بسته است که به کسانی که در دنیا مسکرات می‏نوشند، در روز قیامت طینه‏الخبال بنوشاند، عرض کردند: طینه‏الخبال چیست؟ فرمود: عرق اهل دوزخ است». [مسلم].

از ابی‏جویره روایت شده است که گفت از ابن‏عباس درمورد «باذق» پرسیدم، در جواب گفت: پیامبر جقبل از به وجود آمدن باذق دار فانی را وداع گفت، اما هر مست‏کننده‏ای حرام است. [بخاری].

باذق در دوران پیامبر جوجود نداشت، اما قاعده‏ی تحریم مسکرات شامل آن هم می‏شود و اختلاف اسامی در این مورد اعتباری ندارد.

پیامبر جاز درست کردن شراب برای درمان بیماری نهی فرموده و بیان کرده است که شراب درمان نیست بلکه خود درد است، مسلم از طارق‏بن‏سوید جعفی چنین روایت می‏کند:

«أَنَّهُ سَأَلَ النَّبِيَّ جعَنْ الْخَمْرِ فَنَهَاهُ أَوْ كَرِهَ أَنْ يَصْنَعَهَا فَقَالَ إِنَّمَا أَصْنَعُهَا لِلدَّوَاءِ فَقَالَ إِنَّهُ لَيْسَ بِدَوَاءٍ وَلَكِنَّهُ دَاءٌ».

«در مورد شراب از حضرت جپرسیده شد؟ پیامبر جاز آشامیدن و درست کردنش نهی فرمود، سؤال‏کننده گفت: من برای درمان آن را می‏سازم، فرمود: شراب درمان نیست بلکه درد است».

پیامبر جهمچنین از خرید و فروش شراب نهی کرده است، مسلم از ابن‏عباس روایت می‏کند که:

«إِنَّ رَجُلًا أَهْدَى لِرسول‏الله جرَاوِيَةَ خَمْرٍ فَقَالَ لَهُ رسول‏الله جهَلْ عَلِمْتَ أَنَّ اللَّهَ قَدْ حَرَّمَهَا قَالَ لَا فَسَارَّ إِنْسَانًا فَقَالَ لَهُ رسول‏الله جبِمَ سَارَرْتَهُ فَقَالَ أَمَرْتُهُ بِبَيْعِهَا فَقَالَ إِنَّ الَّذِي حَرَّمَ شُرْبَهَا حَرَّمَ بَيْعَهَا قَالَ فَفَتَحَ الْمَزَادَةَ حَتَّى ذَهَبَ مَا فِيهَا».

«مردی مشکی از شراب را به پیامبر جهدیه داد، پیامبر جفرمود: آیا می‏دانی که خداوند آن را حرام کرده است؟ گفت: نه، و با یک نفر در گوشی حرف زد. پیامبر جخطاب به او فرمود: مخفیانه چه چیزی را به او گفتی؟ مرد گفت: به وی دستور دادم آن مشک شراب را بفروشد. پیامبر فرمود: کسی که نوشیدنش را حرام کرده است، فروختن آن را هم روا نمی‏داند. راوی می‏گوید: مرد سر مشک را باز کرد و همه‏ی شراب را ریخت».

و از عایشه روایت شده است که هنگامی که آیات آخر سوره‏ی بقره نازل شد پیامبر از منزل خارج شد و فرمود: خرید و فروش شراب حرام شد. [بخاری].

مسلم و بخاری از ابن‏عباس روایت می‏کنند که گفت: به عمر خبر دادند که فلانی در کار خرید و فروش شراب است، عمر فرمود: خداوند او را نابود کند! مگر نمی‏داند حضرت جفرموده است:

«لَعَنَ اللَّهُ الْيَهُودَ حُرِّمَتْ عَلَيْهِمْ الشُّحُومُ فَجَمَلُوهَا فَبَاعُوهَا».

«خداوند یهود را لعنت کند، چون آنان پیه‏ی حرام‏شده را ذوب می‏کنند و آن را می‏فروشند».

تحریم مردار و احکام ذبح حیوان

ایمان داریم که خداوند مردار، گوشت خوک و حیوانی را که به نام غیرخدا ذبح شده باشد حرام کرده است و اینکه هیچ حیوانی خوردنش حلال نیست مگر اینکه ذبح شود. در حیواناتی که انسان بر آنها تسلط دارد، ذبح کردن با بریدن حلق یا جلوی گردن یا قطع نای و دو رگ گردن صورت می‏گیرد و در حیواناتی که انسان بر آنها مسلط نیست مانند شتر رم کرده، ذبح آنها با ایجاد زخم در بدنش کامل می‏شود، همچنین شخص ذبح‏کننده باید مسلمان یا اهل کتاب باشد و عمداً گفتن بسمله را ترک نکند و حیوان را با نام غیرخدا ذبح نکند و اگر شبهه‏ای در ذبح بوجود آمد و معلوم نشد که حیوان هنگام ذبح زنده بوده است یا مرده، در این حالت خوردنش حرام است. واجب است که حیوان به بهترین صورت ذبح شود چون خداوند نیکوکاری را در هر چیزی تشریع فرموده است.

خداوند می‏فرماید: ﴿حُرِّمَتۡ عَلَيۡكُمُ ٱلۡمَيۡتَةُ وَٱلدَّمُ وَلَحۡمُ ٱلۡخِنزِيرِ وَمَآ أُهِلَّ لِغَيۡرِ ٱللَّهِ بِهِۦ وَٱلۡمُنۡخَنِقَةُ وَٱلۡمَوۡقُوذَةُ وَٱلۡمُتَرَدِّيَةُ وَٱلنَّطِيحَةُ وَمَآ أَكَلَ ٱلسَّبُعُ إِلَّا مَا ذَكَّيۡتُمۡ وَمَا ذُبِحَ عَلَى ٱلنُّصُبِ[المائدة: ۳].

«(ای مؤمنان!) بر شما حرام است (خوردن گوشت) مردار، خون (جاری)، گوشت خوک، حیواناتی که به هنگام ذبح نام غیرخدا بر آنها برده شود و به نام دیگران سر بریده شود، حیواناتی که خفه شده‌اند، حیواناتی که با شکنجه و کتک کشته شده‌اند، آنهایی که از بلندی پرت شده و مرده‌اند، آنهایی که بر اثر شاخ ‌زدن حیوانات دیگر مرده‌اند، حیواناتی که درندگان از بدن آنها چیزی خورده و بدان سبب مرده‌اند، مگر این که (قبل از مرگ بدانها رسیده و) آنها را سر بریده باشید، حیواناتی که برای نزدیکی به بتان قربانی شده‌اند».

و می‏فرماید:

﴿قُل لَّآ أَجِدُ فِي مَآ أُوحِيَ إِلَيَّ مُحَرَّمًا عَلَىٰ طَاعِمٖ يَطۡعَمُهُۥٓ إِلَّآ أَن يَكُونَ مَيۡتَةً أَوۡ دَمٗا مَّسۡفُوحًا أَوۡ لَحۡمَ خِنزِيرٖ فَإِنَّهُۥ رِجۡسٌ أَوۡ فِسۡقًا أُهِلَّ لِغَيۡرِ ٱللَّهِ بِهِۦ[الأنعام: ۱۴۵].

«(ای پیغمبر!) بگو: در آنچه به من وحی شده است، چیزی را بر خورنده‌ای حرام نمی‌یابم، مگر (چهار چیز و آنها عبارتند از:) مردار، (همچون حیوان خفه شده، پرت‌گشته، شاخ‌زده، درنده خورنده، ذبح شرعی نشده) و خون روان (نه بسته همچون جگر و سپرز و خون مانده در میان عروق، که مباح است)، و گوشت خوک که همه‏ی اینها ناپاک (و مضرّ برای بدن) هستند، و گوشت حیوانی که (در وقت ذبح به نام خدا سر بریده نشده باشد و بلکه) به نام (بتی یا معبودی) جز خدا سر بریده شده باشد (که مایه‏ی خروج از عقیده‏ی صحیح است)».

از جابر‏بن‏عبدالله روایت شده است که گفت از پیامبر جدر حالیکه در سال فتح در مکه به سر می‏بردند شنیدم که فرمود:

«إِنَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ حَرَّمَ بَيْعَ الْخَمْرِ وَالْمَيْتَةِ وَالْخِنْزِيرِ وَالْأَصْنَامِ فَقِيلَ يَا رسول‏الله أَرَأَيْتَ شُحُومَ الْمَيْتَةِ فَإِنَّهُ يُطْلَى بِهَا السُّفُنُ وَيُدْهَنُ بِهَا الْجُلُودُ وَيُسْتَصْبَحُ بِها النَّاسُ؟ فَقَالَ لَا هُوَ حَرَامٌ. ثُمَّ قَالَ رَسُولُ الله جعِنْدَ ذلِكَ: قَاتَلَ اللهُ الْيَهُودَ إِنَّ اللهَ لَمَّا حَرَّمَ شُحُومَها جَمَلُوهُ ثُمَّ باعُوهُ فَأَكَلُوا ثَمَنَهُ». [متفق علیه].

«خداوند و فرستاده‏اش خرید و فروش شراب، مردار، خوک و بتها را تحریم کرده‏اند، گفته شد: ای پیامبر خدا آیا درست است از پیه‏ی مردار جهت رنگ و روغن زدن کشتی و چرب کردن پوست و روشنایی استفاده شود؟».

فرمود: نه، سپس پیامبر فرمود: خداوند یهود را نابود کند، هنگامی که پیه‏ی حیوانات بر آنان حرام شد، آن را ذوب کردند سپس آن را فروختند و پولش را خوردند. [بخاری و مسلم].

بخاری در صحیحش از عطاء روایت کرده است که: ذبح و نحر تنها در موضع ذبح و نحر جایز هستند، از ابن‏عباس روایت شده است که: ذبح در حلق و دو رگ گردن است، ابن‏عباس و ابن‏عمر و انس گفته‏اند: اگر سر حیوان قطع شد مشکلی ندارد.

بخاری در صحیحش روایت کرده است که کنیز کعب‏بن‏مالک در مقابل پولی شترهای او را می‏چراند، یکی از گوسفندها مریض شد و او هم با تکه سنگی آن را سر برید، جریان را برای حضرت تعریف کردند، پیامبر جفرمود: آن را بخورید.

آیه‏ی ۱۱۸ سوره‏ی انعام به واجب بودن بسمله اشاره می‏فرماید:

﴿فَكُلُواْ مِمَّا ذُكِرَ ٱسۡمُ ٱللَّهِ عَلَيۡهِ إِن كُنتُم بِ‍َٔايَٰتِهِۦ مُؤۡمِنِينَ ١١٨[الأنعام: ۱۱۸].

‏«پس (از آنجا که خدا راه‌یافتگان و گمراهان را بهتر از هرکسی می‌شناسد، به ضلالت مشرکان در تحریم برخی از چهارپایان گوش فرا ندهید و) از گوشت چهارپایی بخورید که به هنگام ذبح نام خدا را بر آن برده‌اند (و آن را به نام الله، نه به نام کسی یا چیزی جز او سر بریده‌اند) اگر به آیات خدا (و از جمله به آیات وارده در این‌ باره) ایمان دارید».

و می‏فرماید:

﴿وَلَا تَأۡكُلُواْ مِمَّا لَمۡ يُذۡكَرِ ٱسۡمُ ٱللَّهِ عَلَيۡهِ وَإِنَّهُۥ لَفِسۡقٞۗ وَإِنَّ ٱلشَّيَٰطِينَ لَيُوحُونَ إِلَىٰٓ أَوۡلِيَآئِهِمۡ لِيُجَٰدِلُوكُمۡۖ وَإِنۡ أَطَعۡتُمُوهُمۡ إِنَّكُمۡ لَمُشۡرِكُونَ ١٢١[الأنعام: ۱۲۱].

‏«از گوشت حیوانی نخورید که (به هنگام ذبح عمداً) نام خدا بر آن برده نشده است (و یا به نام دیگران و یا به خاطر بتان سر بریده شده است). چرا که خوردن از چنین گوشتی، نافرمانی (از دستور خدا) است. بیگمان اهریمنان و شیاطین صفتان، مطالب وسوسه‌انگیزی به طور مخفیانه به دوستان خود القاء می‌کنند تا این که با شما منازعه و مجادله کنند (و بکوشند که شما را به تحریم آنچه خدا حلال کرده است وادارند). اگر از آنان اطاعت کنید بیگمان شما (مثل ایشان) مشرک خواهید بود». ‏

هدف این است که هرگز نباید عمدی بسمله ترک شود، و برای غیرخدا هم ذبح نگردد.

بخاری از عایشه روایت می‏کند که: گروهی به پیامبر جگفتند: جماعتی برای ما گوشت می‏آورند، ما نمی‏دانیم آیا هنگام ذبح، نام خدا را ذکر می‏کنند یا نه؟ فرمود: شما با نام خدا آن را بخورید، عایشه می‏فرماید: آن جماعت تازه مسلمان شده بودند.

خداوند در مورد حلال بودن ذبایح اهل کتاب می‏فرماید:

﴿ٱلۡيَوۡمَ أُحِلَّ لَكُمُ ٱلطَّيِّبَٰتُۖ وَطَعَامُ ٱلَّذِينَ أُوتُواْ ٱلۡكِتَٰبَ حِلّٞ لَّكُمۡ وَطَعَامُكُمۡ حِلّٞ لَّهُمۡ[المائدة: ۵].

«امروزه (با نزول این آیه) برای شما همه‏ی چیزهای پاکیزه (طبع سالم‏پسند) حلال گردید، و (ذبایح و) خوراک اهل کتاب (جز آنچه با آیات دیگر تحریم شده است) برای شما حلال است و خوراک شما برای آنان حلال است».

بخاری در مورد طعامهم از ابن‏عباس روایت کرده است که فرمود: طعامهم به معنی ذبائحهم است.

بخاری از زهری روایت کرده است که گفت: ذبح نصارا اشکالی ندارد، ولی اگر شنیدید که حیوانی را با نام غیرخدا ذبح کردند آنرا نخورید و اگر نشنیدید خداوند آن را حلال کرده است، هر چند کفر آنها را می‏دانیم. سپس امام بخاری می فرماید: این تفسیر از علیسنیز روایت شده است.

حدیثی از عدی‏بن‏حاتم روایت شده است که به این اصل اشاره می‏فرماید: اصل در گوشتها تحریم است مگر اینکه دلیل حلال بودنش روشن گردد و هنگام وجود شبهه در مورد ذبح رعایت حکم اصلی که تحریم می‏باشد لازم است، پیامبر جمی‏فرماید:

«إِذَا أَرْسَلْتَ كَلْبَكَ وَسَمَّيْتَ فَأَمْسَكَ وَقَتَلَ فَكُلْ وَإِنْ أَكَلَ فَلَا تَأْكُلْ فَإِنَّمَا أَمْسَكَ عَلَى نَفْسِهِ وَإِذَا خَالَطَ كِلَابًا لَمْ يُذْكَرْ اسْمُ اللَّهِ عَلَيْهَا فَأَمْسَكْنَ وَقَتَلْنَ فَلَا تَأْكُلْ فَإِنَّكَ لَا تَدْرِي آيها قَتَلَ وَإِنْ رَمَيْتَ الصَّيْدَ فَوَجَدْتَهُ بَعْدَ يَوْمٍ أَوْ يَوْمَيْنِ لَيْسَ بِهِ إِلَّا أَثَرُ سَهْمِكَ فَكُلْ وَإِنْ وَقَعَ فِي الْمَاءِ فَلَا تَأْكُلْ». [متفق علیه].

«اگر سگ تعلیم‏شده‏ای را رها کردید و نام خدا را ذکر کردید، سگ حیوانی را گرفت و کشت خوردنش حلال است، ولی اگر سگ از گوشت حیوان خورد، آن را نخورید چون سگ حیوان را برای خودش گرفته است، و همچنین اگر چند سگ با هم به شکار حیوانی رفتند و شما بر سگ خود نام خدا را ذکر نکردید، و همه‏ی آنها حیوانی را شکار کردند و کشتند از آن حیوان نخورید، چون نمی‏دانید کدامیک از آنها حیوان را کشته است، اگر به شکاری تیر انداختید و بعد از یک یا دو روز حیوان را پیدا کردید متوجه شدید که تنها تیر شما به بدن حیوان اصابت کرده است و زخم دیگری بر آن دیده نمی‏شود، آن را بخورید، ولی اگر در آب افتاده بود آن را نخورید چون احتمال دارد با آب غرق شده باشد». [بخاری و مسلم].

بخاری و مسلم دوباره از عدی‏بن‏حاتم روایت کرده‏اند که گفت:

«قُلْتُ يَا رسول‏الله إِنِّي أُرْسِلُ كَلْبِي وَأُسَمِّي فَقَالَ النَّبِيُّ جإِذَا أَرْسَلْتَ كَلْبَكَ وَسَمَّيْتَ فَأَخَذَ فَقَتَلَ فَأَكَلَ فَلَا تَأْكُلْ فَإِنَّمَا أَمْسَكَ عَلَى نَفْسِهِ قُلْتُ إِنِّي أُرْسِلُ كَلْبِي أَجِدُ مَعَهُ كَلْبًا آخَرَ لَا أَدْرِي أَيهمَا أَخَذَهُ فَقَالَ لَا تَأْكُلْ فَإِنَّمَا سَمَّيْتَ عَلَى كَلْبِكَ وَلَمْ تُسَمِّ عَلَى غَيْرِهِ وَسَأَلْتُهُ عَنْ صَيْدِ الْمِعْرَاضِ فَقَالَ إِذَا أَصَبْتَ بِحَدِّهِ فَكُلْ وَإِذَا أَصَبْتَ بِعَرْضِهِ فَقَتَلَ فَإِنَّهُ وَقِيذٌ فَلَا تَأْكُلْ».

«گفتم: ای پیامبر خدا من سگم را رها می‏کنم و نام خدا را بر زبان می‏آورم، پیامبر فرمود: اگر سگت را با ذکر نام خدا رها کردی سپس حیوانی را گرفت و کشت و از آن خورد تو از آن پرهیز کن چون آن را برای خودش شکار کرده است نه برای تو، گفتم: من سگم را رها می‏کنم و متوجه سگهای دیگران می‏شوم و نمی‏دانم کدامیک حیوان را شکار کرده است؟ پیامبر جفرمود: باز هم پرهیز کن چون تو نام خدا را بر سگ خود ذکر کرده‏ای نه بر سگ‌های دیگر».

حدیث شداد‏بن‏اوس به سربریدن نیکوی حیوان اشاره می‏کند، می‏گوید: دو چیز را از حضرت جبه خاطر سپرده‏ام پیامبر جمی‏فرمود:

«إِنَّ اللَّهَ كَتَبَ الْإِحْسَانَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ فَإِذَا قَتَلْتُمْ فَأَحْسِنُوا الْقِتْلَةَ وَإِذَا ذَبَحْتُمْ فَأَحْسِنُوا الذَّبْحَ وَلْيُحِدَّ أَحَدُكُمْ شَفْرَتَهُ فَلْيُرِحْ ذَبِيحَتَهُ» [رواه مسلم].

«خداوند احسان و نیکو رفتار کردن با هر چیزی را واجب کرده است، هرگاه حیوانی را کشتید با بهترین شیوه آن را بکشید و هرگاه حیوانی را سر بریدید آن را با بهترین شیوه ذبح کنید، باید کارد را تیز کنید تا به آسانی سر حیوان بریده شود». [مسلم].

هر چیزی که به خوردن مال مردم به ناحق منجر‏شود، حرام است

ایمان داریم که خداوند رشوه، نیرنگ، خیانت، ضرر، تعریف بیجای کالا، احتکار و امثال اینها را که به خوردن مال مردم به ناحق منجر می‏شوند حرام کرده است.

خداوند می‏فرماید:

﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ لَا تَأۡكُلُوٓاْ أَمۡوَٰلَكُم بَيۡنَكُم بِٱلۡبَٰطِلِ إِلَّآ أَن تَكُونَ تِجَٰرَةً عَن تَرَاضٖ مِّنكُمۡ[النساء: ۲۹].

«ای کسانی که ایمان آورده‌اید! اموال همدیگر را به ناحق (یعنی از راههای نامشروعی همچون: دزدی، خیانت، غصب، ربا، قمار، و . . . ) نخورید مگر این که (تصرّف شما در اموال دیگران از طریق) داد و ستدی باشد که از رضایت (باطنی دو طرف) سرچشمه بگیرد».

خداوند بندگان مؤمنش را از خوردن مال یکدیگر به باطل نهی کرده است، یعنی در مورد تمام درآمدهای باطل مانند ربا، قمار، رشوه، نیرنگ و تصرفاتی که به دشمنی میان مردم منجر می‏شود هشدار داده‌است.

خداوند در آیه‏ی ۱۸۸ سوره‏ی بقره می‏فرماید:

﴿وَلَا تَأۡكُلُوٓاْ أَمۡوَٰلَكُم بَيۡنَكُم بِٱلۡبَٰطِلِ وَتُدۡلُواْ بِهَآ إِلَى ٱلۡحُكَّامِ لِتَأۡكُلُواْ فَرِيقٗا مِّنۡ أَمۡوَٰلِ ٱلنَّاسِ بِٱلۡإِثۡمِ وَأَنتُمۡ تَعۡلَمُونَ ١٨٨[البقرة: ۱۸۸].

«‏و اموال خودتان را به باطل (و ناحق، همچون رشوه و ربا و غصب و دزدی . . .) در میان خود نخورید و آن را به امراء و قضات تقدیم نکنید تا از روی گناه، بخشی از اموال مردم را بخورید و شما بر آن آگاه باشید (و بدانید که ستمکار را یاری داده‌اید و مرتکب گناه شده‌اید)».

آیه به بطلان رشوه اشاره می‏فرماید، و بیان می‏کند که شایسته نیست که کسی دشمنی ورزد در حالیکه می‏داند ظالم است.

در مورد تحریم غش ابوهریره چنین روایت می‏کند:

أَنَّ رسول‏الله جمَرَّ عَلَى صُبْرَةِ طَعَامٍ فَأَدْخَلَ يَدَهُ فِيهَا فَنَالَتْ أَصَابِعُهُ بَلَلًا فَقَالَ مَا هَذَا يَا صَاحِبَ الطَّعَامِ قَالَ أَصَابَتْهُ السَّمَاءُ يَا رسول‏الله قَالَ أَفَلَا جَعَلْتَهُ فَوْقَ الطَّعَامِ كَيْ يَرَاهُ النَّاسُ مَنْ غَشَّ فَلَيْسَ مِنِّي. [رواه مسلم].

«رسول خدا از کنار انباری از طعام می‏گذشت، دستش را در آن وارد کرد. در انگشتانش رطوبتی را احساس کرد، از صاحب انبار پرسید: این چیست؟ گفت: ای رسول خدا باران بر آن باریده است. فرمود: چرا قسمت مرطوب را بالای طعام نگذاشتید تا مردم آن را ببینند؟ کسی که در معامله غش کند از ما نیست». [مسلم].

حدیث معقل‏بن‏یسار‏ مزنی به تحریم فریب مردم توسط حاکم اشاره می‏کند: «مَا مِنْ عَبْدٍ يَسْتَرْعِيهِ اللَّهُ رَعِيَّةً يَمُوتُ يَوْمَ يَمُوتُ وَهُوَ غَاشٌّ لِرَعِيَّتِهِ إِلاَّ حَرَّمَ اللَّهُ عَلَيْهِ الْجَنَّةَ». [رواه مسلم].

بنده‏ای نیست که خداوند مسؤلیت مردم را به او سپرده باشد و او در این کار غش کند و مردم را فریب دهد و بر این حال بمیرد، مگر اینکه خداوند بهشت را بر او حرام کرده است. [مسلم].

در حدیث دیگری از ابوهریره به نهی از گول زدن اشاره می‏فرماید:

«نَهَى رسول‏الله جعَنْ بَيْعِ الْحَصَاةِ وَعَنْ بَيْعِ الْغَرَرِ». [رواه مسلم].

«پیامبر جاز خرید و فروش سنگریزه‏ها و از معامله‏ای که در آن گول زدن یکی از طرفین باشد نهی فرموده است». [مسلم].

«نهی از معامله‏ای که همراه گول زدن است، یکی از اصول و ارکان بیع اسلامی است و مسائل فراوانی را در برمی‏گیرد، از جمله خرید و فروش جنسی که مجهول است و یا در زمان معامله موجود نیست (بیع معدوم) و اشیائی که هنوز کاملاً به تملک فروشنده درنیامده‏اند. گاهی نیاز شدید موجب می‏شود که انسان مقداری ضرر را تحمل کند، مثلاً نداشتن شناخت کامل در مورد اساس و باطن خانه و خرید و فروش گوسفند حامله، که چنین خرید و فروشی صحیح است چون اساس خانه تابع خانه و آنچه داخل شکم حیوان است تابع حیوان است و نمی‏توان آنها را دید».

در مورد تحریم تمجید جنس در معامله از ابن‏عمر روایت شده است که گفت:

«نَهَى النَّبِيُّ جعَنْ النَّجْشِ». [متفق علیه].

پیامبر جاز تعریف و تمجید کالای مورد معامله نهی فرموده است. [بخاری و مسلم].

ابن‏ابی‏اوفی می‏گوید: ناجش یعنی خورنده‏ی ربا در پنهانی. و نجش: یعنی اینکه شخصی در معامله‏ی دو نفر دخالت کند و قیمت بالایی را برای کالا پیشنهاد کند تا ارزش کالا را بالا ببرد هر چند خودش خریدار نیست.

در خصوص حرام بودن دخالت در معامله‏ی دیگران پیامبر جمی‏فرماید:

«وَلَا يَبِعْ بَعْضُكُمْ عَلَى بَيْعِ بَعْضٍ». [متفق علیه].

«بر معامله‏ی همدیگر معامله نکنید». [مسلم و بخاری].

در روایت دیگری آمده است که:

«لَا يَبِعْ الرَّجُلُ عَلَى بَيْعِ أَخِيهِ وَلَا يَخْطُبْ عَلَى خِطْبَةِ أَخِيهِ إِلَّا أَنْ يَأْذَنَ لَهُ». [متفق علیه].

«کسی بر معامله‏ی دیگری معامله نکند و کسی بر خواستگاری دیگری به خواستگاری نرود مگر اینکه خواستگار اول اجازه بدهد». [بخاری و مسلم].

حدیث معمر‏بن‏عبدالله به حرام بودن احتکار اشاره می‏کند:

«لَا يَحْتَكِرُ إِلَّا خَاطِئٌ». [رواه مسلم].

«تنها انسان گناهکار احتکار می‏کند». [مسلم].

احتکار یعنی: خریدن کالا و نگاه داشتن آن تا زمانی که قیمتش بالا رود و مردم نیازمند آن کالا شوند. حکمت تحریم احتکار برطرف کردن ضرر و زیان از مردم است.

حدیث ابی‏امامه به عاقبت بد کسی اشاره می‏کند که مال مردم را به ناحق می‏خورد و سوگند دروغ یاد می‏کند:

«مَنْ اقْتَطَعَ حَقَّ امْرِئٍ مُسْلِمٍ بِيَمِينِهِ فَقَدْ أَوْجَبَ اللَّهُ لَهُ النَّارَ وَحَرَّمَ عَلَيْهِ الْجَنَّةَ فَقَالَ لَهُ رَجُلٌ وَإِنْ كَانَ شَيْئًا يَسِيرًا يَا رسول‏الله قَالَ وَإِنْ قَضِيبًا مِنْ أَرَاكٍ». [رواه مسلم].

«پیامبر جفرمود: هر کس با سوگند خوردنش حق مسلمانی را ضایع کند، خداوند دوزخ را برای او مقرر و بهشت را بر او حرام کرده است. مردی گفت: ای رسول خدا، اگر آن چیز کم هم باشد؟ فرمود: حتی اگر شاخه‏ای از درخت اراک باشد». [مسلم].

دوباره مسلم از ابن‏مسعود روایت کرده که از حضرت جشنیده است که فرمود:

«مَنْ حَلَفَ عَلَى مَالِ امْرِئٍ مُسْلِمٍ بِغَيْرِ حَقِّهِ لَقِيَ اللَّهَ وَهُوَ عَلَيْهِ غَضْبَانُ».

«هر کس برای به دست آوردن دارایی انسان مسلمانی به ناحق و دروغ قسم بخورد، در حالی با خدا ملاقات می‏کند که خدا بر او خشمگین است».