تاریخ شاه اسماعیل صفوی - ارمغان آوران تشیع

فهرست کتاب

شیخ حیدر

شیخ حیدر

وقتی جنید کشته شد فرزند شیرخواره‌ئی به نام حیدر از خواهر اوزون حسن داشت که با مادرش نزد اوزون حسن زندگی می‌کرد، این کودک را مریدان جنید پس از او شیخ خواندند و به دورش گرد آمدند، سعی اوزون حسن برای نگاه‌داشتن مریدان شیخ جنید نیز در این میان کارگر بود، زیرا او همین کودک شیرخواره را لقب شیخ داد و مریدان جنید را تشویق کرد که از این کودک اطاعت نشان دهند، و می‌گفت که انوارالاهی را از جبین او ساطع می‌بیند، و شایسته است که مقام شیخ را تحویل بگیرد، بی‌شک خود اوزون حسن به رهبری این کودک عقیده‌مند بود، و هدف عوام‌فریبانه نداشت، او هم مثل همۀ سلاطین ترک دارای عقاید پیرپرستانۀ مبتنی بر نیاپرستی کهن بود، و به علاوه در کشورش به وجود یک پیر طریقت که مطاع باشد احتیاج داشت تا از نظر معنوی ترکان را بسیج کند، و سلطنت خود را مشروعیت بیشتر بخشد.

در غیاب یک پیرطریقت بالغ و عاقل این کودک بهترین فردی بود که می‌توانست خواسته‌ئی اوزون حسن را برآورده سازد؛ به ویژه که این کودک از خانواده‌ئی خود اوزون حسن نیز بود، و به خاندانش یک معنویت والا می‌بخشید، از این گذشته شیخ جنید در آناتولی مریدان بسیار داشت، و اوزون حسن می‌توانست با عَلَم‌کردن این پیر شیرخواره از مریدان شیخ جنید در جهت مقاصد سیاسی و نظامیش استفاده کند.

چونکه شیخ حیدر در خانۀ اوزون حسن پرورش می‌یافت، مریدان تاتارش در عمل به خدمت اوزون حسن درآمده، بخشی از سپاه او را تشکیل دادند، و در جنگ‌هائی که او با جهانشاه داشت شرکت نمودند، تا انتقام خون شیخشان را از جهانشاه بگیرند.

در سال ۸۴۶ میان جهانشاه و اوزون حسن جنگ درگرفت، جهانشاه شکست یافت و به قتل رسید، و با کشته‌شدن او سلطنت قره‌قویونلوها به سر آمد، از آن پس قلمرو جهانشاه به تصرف اوزون حسن درآمد و او خود را شاه ایران نامید، او در بهار سال بعد پایتخت را از آمُد به تبریز منتقل کرد، در آن هنگام خراسان در دست ابوسعید – آخرین سلطان تیموری – بود که هرات را پایتخت قرار داده بود، او نیز خودش را شاه ایران می‌نامید، اوزون حسن را سلطان ابوسعید غاصب تاج و تخت ایران، و خودش را وارث کشور تیمور می‌دانست، او برای براندازی اوزون حسن به آذربایجان لشکر کشید؛ ولی در دشت مغان شکست یافته اسیر و کشته گردید، پس از آن سلطان حسین بایقرا که در آن هنگام امیر گرگان بود، با استفاده از خلأ قدرتی که مرگ ابوسعید در شرق ایران به وجود آورده بود، بر خراسان دست یافته در هرات مستقر شد و خود را شاه ایران نامید، این مرد نخستین شاه شیعه در ایران است که البته شیعۀ زیدی بود که از مذهب معتزله پیروی می‌کردند، و در فروع مذهب به اهل سنت آن روزگار نزدیک بودند، و مذهب‌شان با مذهب شیعیان امامی که عمدتا در عراق بودند اختلاف داشت، شیعیان زیدی امامان‌شان اولاد امام حسن بودند، و امامان شیعیان اثناعشری را – جز علی و حسن و حسین – به امامت قبول نداشتند.

چون شیخ جعفر صفوی (عموی شیخ جنید) مورد حمایت جهانشاه بود، اوزون حسن وقتی در تبریز مستقر شد به شیخ جعفر دستور داد، ریاست خانقاه اردبیل و املاک موقوفۀ خانقاه را به شیخ حیدر تحویل داده از منصب خویش کناره بگیرد، برای اجرای این مقصود شیخ حیدر را که اینک به ۹ سالگی رسیده بود، توسط مریدانش به اردبیل فرستاده برمسند رهبری خانقاه شیخ صفی الدین اردبیلی نشاند، از این زمان به بعد از شیخ جعفر و فرزندانش و دیگر افراد خاندان صفوی ذکری به میان نیست، و ما نمی‌دانیم چه بر سرشان آمده است، به نظر می‌رسد که همۀ آن‌ها از خرد و بزرگ و زن و مرد و کودک به دست مریدان شیخ حیدر قتلِ عام شده باشند، زیرا اگر یکی از این خاندان زنده مانده بود، اصولاً می‌بایست در جائی از ایران سر درمی‌آورد و نامی از او به میان می‌آمد، ولی جالب است بدانیم که از این پس کسی از ایرانیان به سلک مریدان شیخ حیدر درنیامد، و مریدان او را منحصراً تاتارهائی تشکیل دادند که از آناتولی به همراه او وارد ایران شده بودند، و عموماً نوعی مذهب اباحی داشتند که در ایران به طور کلی ناشناخته بود.

شیخ حیدر از اوان کودکی تحت تربیت خلیفگان برجستۀ پدرش که خلیفه‌های سابق شیخ بدرالدین بودند قرار داشت؛ و آن‌ها به دور از چشمان اوزون حسن او را با عقاید افراطی خودشان آشنا می‌ساختند، آن‌ها وقتی در اردبیل با او اسکان یافتند، وی را مثل خودشان و بنابر تعالیم شیخ بدرالدین تحت تمرین‌های سخت نظامی و جهادی قرار دادند، و با انواع فنون جنگ و گریز که لازمۀ زندگی غارتگرانۀ تاتارها بود آشنا کردند، اوزون حسن به پاس خدمات نظامی خلیفه‌های شیخ حیدر بقدری به آن‌ها آزادی عمل داد که در اردبیل کارگاه اسلحه‌سازی خاص خودشان را دائر کردند و خانقاه اردبیل را به نوعی حکومت در حکومت مبدل ساختند، از زمانی که شیخ حیدر وارد اردبیل شد تا وقتی که اوزون حسن درگذشت (۸۵۶ خ)، ۹ سال وقت مبتنی بر استقلال عمل در اختیار خلیفگان تاتار شیخ حیدر بود تا در اردبیل برای خودشان نوعی دستگاه سلطنتی به مقیاس کوچک را تشکیل بدهند، خانقاه اردبیل مالک حدود بیست روستای موقوفه بود که مغولان در اختیارش گذاشته بودند، درآمد سرشار این روستاها هزینه‌های لازم را در اختیار آن‌ها قرار می‌داد، تا در راه تهیۀ ساز و برگ جنگی مورد استفاده قرار دهند و در اردبیل برای خودشان زرادخانه بسازند و آن را با انواع اسلحۀ روز انباشته کنند.

چونکه خلیفگان شیخ حیدر و به تبع آن‌ها شخص او از شیوۀ تقیۀ بسیار منظبطی پیروی می‌کردند و عقائدشان را به کلی از غیر خودی‌ها مخفی می‌داشتند، اوزون حسن هیچ اطلاعی از عقائد شیخ حیدر نداشت، و او را بر عقیدۀ نیاکانش می‌پنداشت، وقتی شیخ حیدر به سن جوانی رسید، اوزون حسن دختر خویش -مارتا- را که از کاترینای مسیحی‌مذهب ترابزونی بود به عقد ازدواج او درآورده او را داماد خویش ساخت، طبیعی بود که این وصلت می‌توانست وضع سیاسی شیخ حیدر را به عنوان خواهرزاده و داماد شاه بسیار مستحکم سازد، و دست او را در اجرای برنامه‌هایش برای دستیابی به مقاصد پنهانی و درازمدت بیش از پیش باز بگذارد، فضل الله روزبهان خنجی که معاصر این جریانات در تبریز بوده است، در بارۀ فعالیت‌های شیخ حیدر در اردبیل چنین می‌نویسد:

اکثر اوقاتش در تهیه‌ئی مقدمات لشکرکشی از نیزه‌ساختن و تیغ‌پرداختن مصروف بود... در ساختن اسباب حرب و تهیه‌ئی آلات طعن و ضرب یگانه‌ئی زمان بود، شنیده ام که چند هزار سرنیزه و جوشن و شمشیر و سپر مهیا کرد، بی‌آنکه به دستیاری صانعان محتاج گردد، چه به نفس خویش تمام آن را تکفل نمودی، و مریدان را به حُسن ارشاد در ساختن آن‌ها تعلیم فرمودی [۱۵].

[۱۵] منوچهر پارسادوست: ۱۴۷، به نقل از عالم آرای امینی.