تابشی از قرآن - ترجمه و تفسیر قرآن کریم - جلد دوم

سورۀ أعراف مکی و دارای ۲۰۶ آیه می‌باشد

سورۀ أعراف مکی و دارای ۲۰۶ آیه می‌باشد

سورة الأعراف (مكية وهي مئتان وست آيات)

بِسۡمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِيمِ

﴿الٓمٓصٓ ١ كِتَٰبٌ أُنزِلَ إِلَيۡكَ فَلَا يَكُن فِي صَدۡرِكَ حَرَجٞ مِّنۡهُ لِتُنذِرَ بِهِۦ وَذِكۡرَىٰ لِلۡمُؤۡمِنِينَ ٢ ٱتَّبِعُواْ مَآ أُنزِلَ إِلَيۡكُم مِّن رَّبِّكُمۡ وَلَا تَتَّبِعُواْ مِن دُونِهِۦٓ أَوۡلِيَآءَۗ قَلِيلٗا مَّا تَذَكَّرُونَ ٣[الأعراف: ۱-۳]

ترجمه: به نام خدای کامل‌الذات والصفات رحمن رحیم* المص(۱) کتابی است که به سوی تو نازل شده پس در سینه‌ات از آن فشار و تنگی نباشد، تا به وسیلۀ آن بترسانی و برای مؤمنین تذکّری باشد(۲) پیروی کنید آنچه را که از پروردگارتان به سوی شما نازل شده و غیر از او اولیای دیگری را پیروی مکنید، پند گیرندگان کمند.(۳)

نکات: در اینجا چون از عظمت و خصوصیّات قرآن یادی شده باز حروف هجا آمده برای توجّه دادن مخاطبین. جملۀ: ﴿لَا تَتَّبِعُواْ مِن دُونِهِۦٓ أَوۡلِيَآءَۗدلالت دارد که از غیر قرآن و خدا نباید پیروی کرد و ولی و سرپرستی جُز خدا نیست.

﴿وَكَم مِّن قَرۡيَةٍ أَهۡلَكۡنَٰهَا فَجَآءَهَا بَأۡسُنَا بَيَٰتًا أَوۡ هُمۡ قَآئِلُونَ ٤ فَمَا كَانَ دَعۡوَىٰهُمۡ إِذۡ جَآءَهُم بَأۡسُنَآ إِلَّآ أَن قَالُوٓاْ إِنَّا كُنَّا ظَٰلِمِينَ ٥ فَلَنَسۡ‍َٔلَنَّ ٱلَّذِينَ أُرۡسِلَ إِلَيۡهِمۡ وَلَنَسۡ‍َٔلَنَّ ٱلۡمُرۡسَلِينَ ٦ فَلَنَقُصَّنَّ عَلَيۡهِم بِعِلۡمٖۖ وَمَا كُنَّا غَآئِبِينَ ٧[الأعراف: ۴-۷]

ترجمه: و چه بسا قریه‌هایی که آنها را هلاک کردیم که عذاب ما بر آنان آمد در شب و یا در حالیکه ایشان درخواب نیم ‌روز بودند(۴) پس هنگامی که عذاب به سویشان آمد سخنی نداشتند جُز اینکه گفتند محقّقاً ما ستمگر بودیم(۵) پس البتّه ما سؤال می‌کنیم آنان را که به سویشان رسول فرستاده شد و البتّه سؤال می‌کنیم پیغمبران فرستاده شده را(۶) و البته سرگذشتشان را به علم و دانش برایشان بخوانیم و ما غائب (از احوال و اعمالشان) نبوده‌ایم.(۷)

نکات: جملۀ: ﴿فَلَنَسۡ‍َٔلَنَّ...دلالت دارد که از تمام امّت‌ها و از خود پیغمبران سؤال و مؤاخذه خواهد شد، پس کسی به خبر مجعولی اعتماد نکند و نگوید شیعۀ فلان و پیرو فلان سؤال و جواب ندارد. جملۀ ﴿وَمَا كُنَّا غَآئِبِينَدلالت دارد که خدا همه جا حاضر و ناظر است و از اعمال بنده مطلع است.

﴿وَٱلۡوَزۡنُ يَوۡمَئِذٍ ٱلۡحَقُّۚ فَمَن ثَقُلَتۡ مَوَٰزِينُهُۥ فَأُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡمُفۡلِحُونَ ٨ وَمَنۡ خَفَّتۡ مَوَٰزِينُهُۥ فَأُوْلَٰٓئِكَ ٱلَّذِينَ خَسِرُوٓاْ أَنفُسَهُم بِمَا كَانُواْ بِ‍َٔايَٰتِنَا يَظۡلِمُونَ ٩ [الأعراف: ۸-۹]

ترجمه: و سنجش اعمال در آن روز حق است، پس هر‌کس ترازوهای او سنگین در آید همانان رستگارند(۸) و کسی که ترازوهای او سبک در آید ایشانند آنانکه به خودشان زیان وارد کردند به سبب آنکه به آیات ما ستم می‌کردند.(۹)

نکات: حقیقت میزان و کیفیّت و کمیّت آن بر ما مخفی است ولی به طور اجمال باید ایمان داشت. و کلمۀ ﴿مَوَٰزِينُهُۥدلالت دارد که هر‌کس چندین میزان دارد، با یکی اعمال او و با دیگری ایمان او و با دیگری رفتار او سنجیده می‌شود.

﴿وَلَقَدۡ مَكَّنَّٰكُمۡ فِي ٱلۡأَرۡضِ وَجَعَلۡنَا لَكُمۡ فِيهَا مَعَٰيِشَۗ قَلِيلٗا مَّا تَشۡكُرُونَ ١٠ وَلَقَدۡ خَلَقۡنَٰكُمۡ ثُمَّ صَوَّرۡنَٰكُمۡ ثُمَّ قُلۡنَا لِلۡمَلَٰٓئِكَةِ ٱسۡجُدُواْ لِأٓدَمَ فَسَجَدُوٓاْ إِلَّآ إِبۡلِيسَ لَمۡ يَكُن مِّنَ ٱلسَّٰجِدِينَ ١١ قَالَ مَا مَنَعَكَ أَلَّا تَسۡجُدَ إِذۡ أَمَرۡتُكَۖ قَالَ أَنَا۠ خَيۡرٞ مِّنۡهُ خَلَقۡتَنِي مِن نَّارٖ وَخَلَقۡتَهُۥ مِن طِينٖ ١٢ قَالَ فَٱهۡبِطۡ مِنۡهَا فَمَا يَكُونُ لَكَ أَن تَتَكَبَّرَ فِيهَا فَٱخۡرُجۡ إِنَّكَ مِنَ ٱلصَّٰغِرِينَ ١٣ قَالَ أَنظِرۡنِيٓ إِلَىٰ يَوۡمِ يُبۡعَثُونَ ١٤ قَالَ إِنَّكَ مِنَ ٱلۡمُنظَرِينَ ١٥ [الأعراف: ۱۰-۱۵]

ترجمه: و به تحقیق که ما شما را در زمین تمکّن دادیم و برای شما در آن وسایل معاش قرار دادیم چه کم شکر می‌گزارند(۱۰) و به تحقیق ما شما را خلق کردیم آنگاه صورت بخشیدیم سپس به فرشتگان گفتیم برای آدم سجده کنید پس سجده کردند جُز ابلیس، که از سجده‌کنان نبود(۱۱) (خدا به ابلیس)گفت: چه مانع شد تو را که سجده نکردی چون امرت کردم، گفت: من بهتر از اویم مرا از آتش آفریدی و او را از گِل(۱۲) گفت: پس فرود آی از آن مقام و درجه که تو را نرسد در آن‌ بزرگی نمودنت. پس بیرون رو که تو از خوارشدگانی(۱۳) گفت: مرا مهلت ده تا روزی که برانگیخته شوند(۱۴) گفت: محققاً تو از مهلت یافتگانی.(۱۵)

نکات: جملۀ: ﴿مَكَّنَّٰكُمۡدلالت دارد که زمین را خدا در اختیار بشر قرار داده و وسایل معاش به او داده تا او زمین را آباد کند و معاش خود را اداره کند. در جملۀ: ﴿خَلَقۡنَٰكُمۡ ثُمَّ صَوَّرۡنَٰكُمۡچون ضمیر مخاطب جمع است دلالت دارد که مقصود خلقت فردی نیست بلکه خلقت نوعی است و ملائکه در پیشگاه نوع بشر باید متواضع باشند. مقصود از ﴿ٱسۡجُدُواْ، همان فروتنی برای بشر است نه سجدۀ عبادتی و شیطان که از تکبّر و کفر گفت:«أنا خیر منه» به قیاس عقلی تمسّک جست که آتش فروغی دارد و بهتر از خاک تیره است و بهتر برای پست‌تر نباید سجده کند ولی غافل از اینکه قیاس باطل است، زیرا اگر قیاس صحیح بود ملائکه باید به قیاس عقلی تمسک جویند زیرا ملائکه از نورند و نور به طریق اولی بهتر از خاک است. و شیطان به ظاهر آدم و به بدن خاکی او نظر کرد و اگر به روح او نظر می‌افکند چنین قیاسی نمی‌کرد. پس بندۀ حقیقی آن است که مطیع امر پروردگار باشد و به قیاس عقلی که اوّل من قاس ابلیس، تمسک نجوید:

بنده آن باشد که بنده خویش نیست
جُز رضای خواجه‌اش در پیش نیست
گر بگوید چاکر این باش و آن
بر زند از بهر خدمت او میان
همچو آن روحانیان کز امر رب
سجده کردند و نگفتند از سبب
زان میان شیطان که خاکش بر دهن
گفت ناید سجدۀ آدم زمن
من از آن خاکی نسب بالاترم
او ز خاک پست و من از آذرم
من زنارم نار نورانی بود
او ز خاک و خاک ظلمانی بود
خاک بر فرق وی و بر نور او
ای تفو بر او و چشم کور او
نی از آتش هر چه زاید خوش بود
دود و دوده زادۀ آتش بود
گر نبودی دیدۀ آن کور کور
دیدی از آدم همه اشراق و نور
جان آن دیدی که نور مطلق است
زادۀ قدس است و پروردۀ حق است

مقصود از جملۀ: ﴿فَٱهۡبِطۡ، آیا هبوط از مقام قرب ومقام قبلی است و یا هبوط از آسمان؟ و آیا ضمیر ﴿مِنۡهَابه کجا برمی‌گردد؟ ذکر آسمان قبلا نشده تا ضمیر را به آن برگردانیم، پس می‌توان گفت: مقصود از درجۀ قرب است به قرینۀ مقام. جملۀ ﴿مِنَ ٱلۡمُنظَرِينَدلالت دارد که خدا مدت مهلت را برای شیطان معین نکرده تا اینکه خاطر جمع و مغرور به حیات خود نباشد و هر آن احتمال فنای خود را بدهد [۵۰].

﴿١٥ قَالَ فَبِمَآ أَغۡوَيۡتَنِي لَأَقۡعُدَنَّ لَهُمۡ صِرَٰطَكَ ٱلۡمُسۡتَقِيمَ ١٦ ثُمَّ لَأٓتِيَنَّهُم مِّنۢ بَيۡنِ أَيۡدِيهِمۡ وَمِنۡ خَلۡفِهِمۡ وَعَنۡ أَيۡمَٰنِهِمۡ وَعَن شَمَآئِلِهِمۡۖ وَلَا تَجِدُ أَكۡثَرَهُمۡ شَٰكِرِينَ ١٧ قَالَ ٱخۡرُجۡ مِنۡهَا مَذۡءُومٗا مَّدۡحُورٗاۖ لَّمَن تَبِعَكَ مِنۡهُمۡ لَأَمۡلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنكُمۡ أَجۡمَعِينَ ١٨ [الأعراف: ۱۶-۱۱۸]

ترجمه: گفت: به سبب آنچه مرا گمراه کردی البته (من هم) بر سر راه راست تو به کمین ایشان (برای گمراه کردنشان) می‌نشینم(۱۶) سپس از جلوی ایشان و از پشت سرشان و از راست و چپشان به سوی ایشان می‌آیم و اکثرشان را شکرگزار نمی‌یابی(۱۷) گفت: خارج شو از آن درجه در حال نکوهیده و رانده شده و محقّقاً هر‌کس از ایشان تو را پیروی کند البته دوزخ را از همۀ شما پر می‌کنم.(۱۸)

نکات: شیطان در جملۀ: ﴿غۡوَيۡتَنِي، إغواءِ خود را به خدا نسبت داده و جبری شده ولی در آیات دیگر خود را مُغوِیِ مردم دانسته، گویا مذهب مستقیمی نداشته است.

﴿وَيَٰٓـَٔادَمُ ٱسۡكُنۡ أَنتَ وَزَوۡجُكَ ٱلۡجَنَّةَ فَكُلَا مِنۡ حَيۡثُ شِئۡتُمَا وَلَا تَقۡرَبَا هَٰذِهِ ٱلشَّجَرَةَ فَتَكُونَا مِنَ ٱلظَّٰلِمِينَ ١٩ فَوَسۡوَسَ لَهُمَا ٱلشَّيۡطَٰنُ لِيُبۡدِيَ لَهُمَا مَا وُۥرِيَ عَنۡهُمَا مِن سَوۡءَٰتِهِمَا وَقَالَ مَا نَهَىٰكُمَا رَبُّكُمَا عَنۡ هَٰذِهِ ٱلشَّجَرَةِ إِلَّآ أَن تَكُونَا مَلَكَيۡنِ أَوۡ تَكُونَا مِنَ ٱلۡخَٰلِدِينَ ٢٠ وَقَاسَمَهُمَآ إِنِّي لَكُمَا لَمِنَ ٱلنَّٰصِحِينَ ٢١ فَدَلَّىٰهُمَا بِغُرُورٖۚ فَلَمَّا ذَاقَا ٱلشَّجَرَةَ بَدَتۡ لَهُمَا سَوۡءَٰتُهُمَا وَطَفِقَا يَخۡصِفَانِ عَلَيۡهِمَا مِن وَرَقِ ٱلۡجَنَّةِۖ وَنَادَىٰهُمَا رَبُّهُمَآ أَلَمۡ أَنۡهَكُمَا عَن تِلۡكُمَا ٱلشَّجَرَةِ وَأَقُل لَّكُمَآ إِنَّ ٱلشَّيۡطَٰنَ لَكُمَا عَدُوّٞ مُّبِينٞ ٢٢

[الأعراف: ۱۹-۲۲]

ترجمه: و ای آدم، سکنی گزین تو و زنت در بهشت، پس، از هر چه خواستید بخورید ولی به این درخت نزدیک نشوید که از ستمگران می‌شوید(۱۹) پس شیطان آن‌ دو را وسوسه کرد تا آنچه را از عورتهاشان که از دیدشان مستور بود برایشان ظاهر سازد و گفت: پروردگار شما، شما را از این درخت نهی نکرده مگر اینکه مبادا شما دو ملک شوید و یا جاودان بمانید(۲۰) و برای آنان قسم خورد که به راستی من برای شما از خیرخواهانم(۲۱) پس آن‌ دو را با فریب دادن به سقوط کشاند، پس چون از آن درخت چشیدند عورتهاشان برای آنان آشکار شد و شروع کردند از برگهای بهشت بر خودشان چسبانیدن و پروردگارشان ندا کردشان که آیا شما را از این درخت نهی نکردم و به شما نگفتم که شیطان برای شما دشمنی آشکار است.(۲۲)

نکات: ﴿مَا وُۥرِيَ عَنۡهُمَا مِن سَوۡءَٰتِهِمَادلالت دارد که عورتین آدم و حوا مستور بوده حال مستور به نور بوده و یا به چیز دیگری معلوم نیست و از این آیه معلوم می‌شود کشف عورت از اوّل خلقت قبیح و زشت بوده و ستر آن لازم بوده. و جملۀ: ﴿... أَن تَكُونَا مَلَكَيۡنِدلالت دارد که ملائکه افضل از نوع انسان است و آدم و حوّا میل داشتند دو ملک باشند و گر نه گول شیطان نمی‌خوردند و عداوت آشکار شیطان از سجده ‌نکردنش معلوم شد.

﴿قَالَا رَبَّنَا ظَلَمۡنَآ أَنفُسَنَا وَإِن لَّمۡ تَغۡفِرۡ لَنَا وَتَرۡحَمۡنَا لَنَكُونَنَّ مِنَ ٱلۡخَٰسِرِينَ ٢٣ قَالَ ٱهۡبِطُواْ بَعۡضُكُمۡ لِبَعۡضٍ عَدُوّٞۖ وَلَكُمۡ فِي ٱلۡأَرۡضِ مُسۡتَقَرّٞ وَمَتَٰعٌ إِلَىٰ حِينٖ ٢٤ قَالَ فِيهَا تَحۡيَوۡنَ وَفِيهَا تَمُوتُونَ وَمِنۡهَا تُخۡرَجُونَ ٢٥[الأعراف: ۲۳-۲۵]

ترجمه: آن دو گفتند: پروردگارا ما به خود ستم کردیم و اگر ما را نیامرزی و بر ما رحم نکنی البته از زیانکاران خواهیم بود(۲۳) گفت: پایین بروید در حالی که بعضی از شما دشمن بعض دیگر است و برای شما در زمین جای برقرار و مایۀ زندگی است تا مدّتی(۲۴) گفت: در آن زندگانی می‌کنید و در آن می‌میرید و از آن خارج می‌شوید.(۲۵)

نکات: جملۀ: ﴿رَبَّنَا ظَلَمۡنَآدلالت دارد که آدم و حوّا مبادرت کردند به توبه و اظهار ندامت و آن کلماتی که خدا به ایشان یاد داده که فرموده: ﴿فَتَلَقَّىٰٓ ءَادَمُ مِن رَّبِّهِۦ كَلِمَٰتٖ فَتَابَ عَلَيۡهِۚ [۵۱]، همین کلمات و جملاتی است که در اینجا آمده نه آنچه در کتب حدیث ذکر شده که در قرآن نیست و احتمال جعل دارد. جملۀ: ﴿إِلَىٰ حِينٖدلالت دارد که زمین تا مدتی مورد استفادۀ بشر است و ممکن است از مورد استفاده خارج شود همانطوری که انرژی کروات دیگر تمام می‌شود. ﴿ٱهۡبِطُواْدلالت دارد که از مقام قربی که داشتند پایین رفتند و یا از بهشت خارج شدند و ظاهر این است که در بهشت روی زمین بودند و از آنجا به جای دیگر منتقل شدند چنانکه خدا به یهود فرموده: ﴿ٱهۡبِطُواْ مِصۡرٗا.

﴿يَٰبَنِيٓ ءَادَمَ قَدۡ أَنزَلۡنَا عَلَيۡكُمۡ لِبَاسٗا يُوَٰرِي سَوۡءَٰتِكُمۡ وَرِيشٗاۖ وَلِبَاسُ ٱلتَّقۡوَىٰ ذَٰلِكَ خَيۡرٞۚ ذَٰلِكَ مِنۡ ءَايَٰتِ ٱللَّهِ لَعَلَّهُمۡ يَذَّكَّرُونَ ٢٦[الأعراف: ۲۶]

ترجمه: ای فرزندان آدم به تحقیق ما لباسی که عورات شما را بپوشاند و لباس زینت بر شما نازل کردیم و لباس تقوی، این بهتر است، اين از آیات خداست تا شاید ایشان پند گیرید.(۲۶)

نکات: جملۀ: ﴿يُوَٰرِي سَوۡءَٰتِكُمۡدلالت دارد که خدا منّت گذاشته و لباس ساتر برای بشر فرستاده، پس برهنه‌ بودن بر خلاف آئین الهی است و بشر نباید برهنه زندگی کند. و اما جملۀ: ﴿أَنزَلۡنَا...معنی آن چنین نیست که از آسمان لباس نازل شده باشد بلکه مقصود نزول از مقام خالق برای مخلوق است، مانند جملۀ: ﴿أَنزَلَ لَكُم مِّنْ الْأَنْعَامِ. پس خدا باران رحمت را فرستاده و به زمین امر کرده تکویناً گیاه بدهد و انسان از گیاهان لباس بسازد. امّا لباس زینت که ریش باشد چون ریش به معنای پر است، چون پر پرندگان برای آنان زینت است، پس مقصود لباس حریر و لباس زینت است. امّا لباس تقوی اگر لباس به معنای حقیقی خود به معنی ملبوس باشد پس ممکن است همان لباس ساتر باشد که تکرار شده برای اهمیّت آن که خلع آن برخلاف تقوی است و ممکن است لباس تقوی، لباس پرهیز از دشمن باشد که در جنگ باید در بر کرد مانند زره، خود و جوشن. و ممکن است لباس پاک حلال برای عبادت باشد و ممکن است مجموع اینها باشد. امّا اگر لباس به معنای مجازی باشد پس مقصود آن صفات حسنه‌ای است که ساتر صفات رذیله باشد مانند ایمان، عفت، تقوی و حیا که این‌ها لباسهای روحی و باعث قرب إلی الله است.

﴿يَٰبَنِيٓ ءَادَمَ لَا يَفۡتِنَنَّكُمُ ٱلشَّيۡطَٰنُ كَمَآ أَخۡرَجَ أَبَوَيۡكُم مِّنَ ٱلۡجَنَّةِ يَنزِعُ عَنۡهُمَا لِبَاسَهُمَا لِيُرِيَهُمَا سَوۡءَٰتِهِمَآۚ إِنَّهُۥ يَرَىٰكُمۡ هُوَ وَقَبِيلُهُۥ مِنۡ حَيۡثُ لَا تَرَوۡنَهُمۡۗ إِنَّا جَعَلۡنَا ٱلشَّيَٰطِينَ أَوۡلِيَآءَ لِلَّذِينَ لَا يُؤۡمِنُونَ ٢٧ وَإِذَا فَعَلُواْ فَٰحِشَةٗ قَالُواْ وَجَدۡنَا عَلَيۡهَآ ءَابَآءَنَا وَٱللَّهُ أَمَرَنَا بِهَاۗ قُلۡ إِنَّ ٱللَّهَ لَا يَأۡمُرُ بِٱلۡفَحۡشَآءِۖ أَتَقُولُونَ عَلَى ٱللَّهِ مَا لَا تَعۡلَمُونَ ٢٨[الأعراف: ۲۷-۲۸]

ترجمه: ای فرزندان آدم، شیطان شما را البته نفریبد چنانکه والدین شما را از بهشت خارج کرد و از آن دو لباس‌هایشان را بر کند تا عوراتهایشان را بر آنان بنمایاند. به درستی که شیطان و قبیلۀ او از آنجا که ایشان را نمی‌بینید، شما را می‌بینند. به راستی که ما شیاطین را دوستان و یاوران مردم بی‌ایمان قرار دادیم(۲۷) و چون کار زشتی کنند گویند ما پدران خود را بر این کار یافتیم و خدا ما را به آن امر کرده، بگو به راستی که خدا امر به زشتی‌ها نمی‌کند، آیا بر خدا می‌گویید آنچه نمی‌دانید.(۲۸)

نکات: ﴿إِنَّهُۥ يَرَىٰكُمۡ...دلالت دارد که شیاطین انسان را می‌‌توانند ببینند امّا انسان آنان را نمی‌بیند زیرا انسان جسم کثیف و ایشان اجسام لطیفه می‌باشند. جملۀ: ﴿إِنَّ ٱللَّهَ لَا يَأۡمُرُ بِٱلۡفَحۡشَآءِرد است بر قول جبریین که کارهای زشت خود را به ارادۀ خدا و امر خدا می‌دانند. کفّار کار زشت خود را مستند به دو چیز قرار می‌دادند: یکی تقلید از آباء و دیگر اینکه خدا ما را امر کرده، حق‌تعالی جواب سخن اول ایشان را نداده زیرا تقلید واضح‌البطلان است و هر ملّتی تقلید می‌کند از آباء خود و اگر چه دو طریقۀ ضد یکدیگر باشد، اگر بگوییم تقلید باطل نیست باید بگوییم دو قول متضاد هر دو صحیح است و این چیزی است که عاقل نمی‌پذیرد. و امّا خدا جواب سخن دوم را داده که شما وحیی قائل نیستید زیرا مشرکین مکه منکر وحی بودند پس بدانید خدا امر به فحشاء نمی‌کند. مخفی نماند آنان کار زشت خود را زشت نمی‌دانستند، بلکه به امر خدا می‌دانستند مانند برهنه طواف کردن را، مانند ملت ما که زنجیر زدن، تصنیف‌ خواندن و رقصیدن در عزا را عبادت و به امر خدا می‌دانند. جملۀ: ﴿أَتَقُولُونَ عَلَى ٱللَّهِ مَا لَا تَعۡلَمُونَدلالت دارد بر بطلان فتوای ظنّی که مجتهدین ملّت ما فتوای ظنی خود را برای مقلد حجت می‌دانند و می‌گویند: هذا ما أدّی إلیه ظنّي وكلّ ما أدّی إلیه ظنّي فهو حكم الله! گویا از این آیه خبر ندارند که فرموده آنچه نمی‌دانید یعنی علم به آن ندارید بر خدا نگویید.

﴿قُلۡ أَمَرَ رَبِّي بِٱلۡقِسۡطِۖ وَأَقِيمُواْ وُجُوهَكُمۡ عِندَ كُلِّ مَسۡجِدٖ وَٱدۡعُوهُ مُخۡلِصِينَ لَهُ ٱلدِّينَۚ كَمَا بَدَأَكُمۡ تَعُودُونَ ٢٩ فَرِيقًا هَدَىٰ وَفَرِيقًا حَقَّ عَلَيۡهِمُ ٱلضَّلَٰلَةُۚ إِنَّهُمُ ٱتَّخَذُواْ ٱلشَّيَٰطِينَ أَوۡلِيَآءَ مِن دُونِ ٱللَّهِ وَيَحۡسَبُونَ أَنَّهُم مُّهۡتَدُونَ ٣٠[الأعراف: ۲۹-۳۰]

ترجمه: بگو پروردگارم امر نموده به عدالت و به اینکه روهای خود را راست بدارید در هر زمان سجده و مکان سجده(یعنی در زمان نماز و مکان نماز که مسجد باشد روی خود را به قبله متوجّه سازید) و او را بخوانید در حالیکه دین را برای او خالص کرده‌ باشید، همچنانکه شما را ابتدا به وجود آورد، دوباره برمی‌گردید (۲۹) گروهی را هدایت کرد و گروهی ضلالت بر ایشان ثابت است زیرا ایشان در مقابل خدا، شیاطین را سرپرستان خود گرفتند و خیال می‌کنند که هدایت‌ یافتگانند. (۳۰)

نکات: اگر مسجد را اسم مکان بگیریم، مقصود این است که در مساجد یعنی در هر مسجدی توجه به خدا کنید زیرا تمام مساجد از خداست و اگر اسم زمان گرفتیم مقصود اوقات نماز است. جملۀ: ﴿وَيَحۡسَبُونَ أَنَّهُم مُّهۡتَدُونَراجع به مشرکین است که کارهای شرک و زشت را عبادت و هدایت می‌دانستند عیناً مانند امروزه و ملت ما، که جمع می‌شوند به نام عبادت توجه به غیر خدا کرده و بندگان صالحین را می‌خوانند به نام دعای توسل ویا ندبه و مانند آن و خیال می‌کنند اینها هدایت است.

﴿يَٰبَنِيٓ ءَادَمَ خُذُواْ زِينَتَكُمۡ عِندَ كُلِّ مَسۡجِدٖ وَكُلُواْ وَٱشۡرَبُواْ وَلَا تُسۡرِفُوٓاْۚ إِنَّهُۥ لَا يُحِبُّ ٱلۡمُسۡرِفِينَ ٣١ قُلۡ مَنۡ حَرَّمَ زِينَةَ ٱللَّهِ ٱلَّتِيٓ أَخۡرَجَ لِعِبَادِهِۦ وَٱلطَّيِّبَٰتِ مِنَ ٱلرِّزۡقِۚ قُلۡ هِيَ لِلَّذِينَ ءَامَنُواْ فِي ٱلۡحَيَوٰةِ ٱلدُّنۡيَا خَالِصَةٗ يَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِۗ كَذَٰلِكَ نُفَصِّلُ ٱلۡأٓيَٰتِ لِقَوۡمٖ يَعۡلَمُونَ ٣٢

[الأعراف: ۳۱-۳۲]

ترجمه: ای فرزندان آدم زینت خود را با خود بگیرید نزد هرمسجدی (و یا در هر زمان سجده و نمازی) و بخورید، بیاشامید و اسراف نکنید زیرا خدا دوست نمی‌دارد اسراف‌کنندگان را(۳۱) بگو چه کسی زینت خدا را که برای بندگانش (از زمین)بیرون آورده و رزقهای پاکیزه را حرام کرده ؟! بگو اینها در زندگانی دنیا برای کسانی است که ایمان آورده‌اند در حالیکه روز قیامت خالص برای مؤمنین است، این چنین بیان می‌کنیم آیات را برای قومی که دانا می‌باشند. (۳۲)

نکات: مردم جاهلیّت برهنه حج می‌کردند، خدا فرموده: ﴿خُذُواْ زِينَتَكُمۡ عِندَ كُلِّ مَسۡجِدٖ، یعنی لباس خود را که زینت انسان است با خود بگیرید و باید گفت آیه مطلق است در هر وقت نماز و مکان نماز که مسجد باشد خود را زینت کنید یعنی لباس فاخر بپوشید و عطر بزنید.

﴿قُلۡ إِنَّمَا حَرَّمَ رَبِّيَ ٱلۡفَوَٰحِشَ مَا ظَهَرَ مِنۡهَا وَمَا بَطَنَ وَٱلۡإِثۡمَ وَٱلۡبَغۡيَ بِغَيۡرِ ٱلۡحَقِّ وَأَن تُشۡرِكُواْ بِٱللَّهِ مَا لَمۡ يُنَزِّلۡ بِهِۦ سُلۡطَٰنٗا وَأَن تَقُولُواْ عَلَى ٱللَّهِ مَا لَا تَعۡلَمُونَ ٣٣[الأعراف: ۳۳]

ترجمه: بگو جُز این نیست که پروردگارم حرام کرده زشتی‌ها را آنچه ظاهر باشد از آن و آنچه نهانست و(نیز) گناه و گردنکشی به ناحق را و اینکه برای او شریک بیاورید آنچه را که دلیلی به آن نازل نشده و اینکه بگویید بر خدا آنچه را نمی‌دانید (همه را حرام کرده است).(۳۳)

نکات: مقصود از فحشاء کار زشت و محرّمات است چه آشکارا باشد مانند دروغ‌گفتن، فحاشی و چه باطنی باشد مانند زنا و سرقت و مقصود از ﴿ٱلۡإِثۡمَهر گناهی است و بعضی گفته‌اند مقصود شراب است چنانکه خدا فرموده: ﴿وَإِثْمُهُمَا أَكْبَرُ. مقصود از جملۀ: ﴿وَأَن تَقُولُواْ عَلَى ٱللَّهِ مَا لَا تَعۡلَمُونَ، فتواهای ظنّی و گفتارها وحدیث‌های مذهبی ضد قرآنی است.

﴿وَلِكُلِّ أُمَّةٍ أَجَلٞۖ فَإِذَا جَآءَ أَجَلُهُمۡ لَا يَسۡتَأۡخِرُونَ سَاعَةٗ وَلَا يَسۡتَقۡدِمُونَ ٣٤ يَٰبَنِيٓ ءَادَمَ إِمَّا يَأۡتِيَنَّكُمۡ رُسُلٞ مِّنكُمۡ يَقُصُّونَ عَلَيۡكُمۡ ءَايَٰتِي فَمَنِ ٱتَّقَىٰ وَأَصۡلَحَ فَلَا خَوۡفٌ عَلَيۡهِمۡ وَلَا هُمۡ يَحۡزَنُونَ ٣٥ وَٱلَّذِينَ كَذَّبُواْ بِ‍َٔايَٰتِنَا وَٱسۡتَكۡبَرُواْ عَنۡهَآ أُوْلَٰٓئِكَ أَصۡحَٰبُ ٱلنَّارِۖ هُمۡ فِيهَا خَٰلِدُونَ ٣٦[الأعراف: ۳۴-۳۶]

ترجمه: و برای هر امتی مدّت معینی است پس چون اجل ایشان آمد نه ساعت و لحظه‌ای تأخیر کند و نه پیش بیفتند(۳۴) ای فرزندان آدم، هرگاه شما را رسولانی از جنس خودتان برایتان آمد تا آیات مرا بر شما بخوانند پس هر‌کس پرهیزگار باشد و به صلاح آید، پس خوفی برایشان نیست و نه محزون شوند (۳۵) و آنان که تکذیب کنند به آیات ما و از قبول آن تکبّر ورزند ایشان اهل آتشند و آنان در آن ماندگارند.(۳۶)

نکات: این خطابات با بنی‌آدم وقتی شده که ابتدای خلقت بوده چنانکه در تورات نیز چنین خطاب موجود است زیرا سخن در این سوره شروع از خلقت آدم شده و سپس هبوط به زمین و سپس خطابات و تکالیف فرزندان آدم و این آیه خطاب به رسول خاتم و امّت او تنها نیست که خدا گفته باشد ای امّت محمد اگر پس از این رسولی آمد به او ایمان آورید زیرا گر چنین باشد خاتم‌ بودن او معنی ندارد، پس اگر کسی پیدا شود ادعای رسالت کند و بگوید خدا به این امت گفته اگر رسولی آمد ایمان آورید، باید فهمید که چنین کسی معنای آیه را درک نکرده است.

﴿فَمَنۡ أَظۡلَمُ مِمَّنِ ٱفۡتَرَىٰ عَلَى ٱللَّهِ كَذِبًا أَوۡ كَذَّبَ بِ‍َٔايَٰتِهِۦٓۚ أُوْلَٰٓئِكَ يَنَالُهُمۡ نَصِيبُهُم مِّنَ ٱلۡكِتَٰبِۖ حَتَّىٰٓ إِذَا جَآءَتۡهُمۡ رُسُلُنَا يَتَوَفَّوۡنَهُمۡ قَالُوٓاْ أَيۡنَ مَا كُنتُمۡ تَدۡعُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِۖ قَالُواْ ضَلُّواْ عَنَّا وَشَهِدُواْ عَلَىٰٓ أَنفُسِهِمۡ أَنَّهُمۡ كَانُواْ كَٰفِرِينَ ٣٧ قَالَ ٱدۡخُلُواْ فِيٓ أُمَمٖ قَدۡ خَلَتۡ مِن قَبۡلِكُم مِّنَ ٱلۡجِنِّ وَٱلۡإِنسِ فِي ٱلنَّارِۖ كُلَّمَا دَخَلَتۡ أُمَّةٞ لَّعَنَتۡ أُخۡتَهَاۖ حَتَّىٰٓ إِذَا ٱدَّارَكُواْ فِيهَا جَمِيعٗا قَالَتۡ أُخۡرَىٰهُمۡ لِأُولَىٰهُمۡ رَبَّنَا هَٰٓؤُلَآءِ أَضَلُّونَا فَ‍َٔاتِهِمۡ عَذَابٗا ضِعۡفٗا مِّنَ ٱلنَّارِۖ قَالَ لِكُلّٖ ضِعۡفٞ وَلَٰكِن لَّا تَعۡلَمُونَ ٣٨ وَقَالَتۡ أُولَىٰهُمۡ لِأُخۡرَىٰهُمۡ فَمَا كَانَ لَكُمۡ عَلَيۡنَا مِن فَضۡلٖ فَذُوقُواْ ٱلۡعَذَابَ بِمَا كُنتُمۡ تَكۡسِبُونَ ٣٩ [الأعراف: ۳۷-۳۹]

ترجمه: پس کیست ستمکارتر از کسیکه به دروغ بر خدا افتراء زند و یا به آیات او تکذیب کند؟ ایشان نصیبشان از آنچه برایشان نوشته شده، به ایشان می‌رسد، تا وقتی که فرستادگان ما بیایند که جانشان را بگیرند گویند کجاست آنچه غیر از خدا می‌خواندید، گویند از ما گم شدند و از دست ما رفتند و بر علیه خودشان گواهی دهند که ایشان کافر بوده‌اند(۳۷) خدا گوید داخل شوید در امتهایی که پیش از شما گذشتند از جن و انس در آتش، هر زمان که امّتی داخل(آتش) شود لعن کند همانند خود را؛ تا وقتی که همه یکدیگر را در آتش درک کنند و همه جمع شوند، پیروان نسبت به پیش‌قدمان خود گویند: پروردگارا ایشان ما را گمراه کردند پس ایشان را دو چندان از عذاب آتش بده، خدا گوید: برای هر کدام دو چندان است ولیکن نمی‌دانید(۳۸) و پیش‌قدمان به پیروان گویند: شما را بر ما فضیلتی نبوده (شما بهتر از ما نبوده‌اید) پس عذاب را بچشید به جزای آنچه بودید کسب می‌کردید.(۳۹)

نکات: به دنبال اجتماع ‌رفتن و یا پیروی گذشتگان نمودن نتیجه‌ای ندارد جز اینکه در قیامت در آتش دوزخ باید با آنان شرکت‌کردن، بدان که گمراه کردن سابقین لاحقین را و گمراه شدن پیروان به واسطۀ پیشروان به این است که آنان به باطل رفته وباطل را برای اینان زینت داده‌اند و یا دلیل‌های بر بطلان را پنهان کرده‌اند و یا متأخّرین آنان را بزرگ شمرده و به اباطیل آنان اقتداء کرده و تقلید نموده‌اند. به هر حال عقل خود را به کار نینداخته و به سخن خالق گوش نداده‌اند، چنانکه فعلاً در میان مردم، هزاران زیارت خرافی و بدعت‌ها به تقلید از بزرگان گذشته باقی مانده است.

﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ كَذَّبُواْ بِ‍َٔايَٰتِنَا وَٱسۡتَكۡبَرُواْ عَنۡهَا لَا تُفَتَّحُ لَهُمۡ أَبۡوَٰبُ ٱلسَّمَآءِ وَلَا يَدۡخُلُونَ ٱلۡجَنَّةَ حَتَّىٰ يَلِجَ ٱلۡجَمَلُ فِي سَمِّ ٱلۡخِيَاطِۚ وَكَذَٰلِكَ نَجۡزِي ٱلۡمُجۡرِمِينَ ٤٠ لَهُم مِّن جَهَنَّمَ مِهَادٞ وَمِن فَوۡقِهِمۡ غَوَاشٖۚ وَكَذَٰلِكَ نَجۡزِي ٱلظَّٰلِمِينَ ٤١[الأعراف: ۴۰-۴۱]

ترجمه: به تحقیق آنانکه به آیات ما تکذیب کرده از قبول آیات ما تکبّر ورزیدند درهای آسمان بر ایشان باز نگردد و داخل بهشت نشوند تا اینکه شتر داخل در سوراخ سوزن گردد و مجرمین را این چنین جزاء می‌دهیم(۴۰) برای ایشان از دوزخ بستری است و از بالای ایشان پوششها (رواندازهای آتشین) است و این چنین جزاء می‌دهیم ستمگران را.(۴۱)

نکات: حق‌تعالی تشبیه کرده محالی را به محال دیگر و می‌فرماید همانطوری که محال است شتر به سوراخ سوزن وارد شود همانطور هم چون مکذِّبین و مستکبرین به راه باریک حق و حقیقت نمی‌روند محال است به بهشت وارد شوند، چون در عرف عرب چیزی از شتر بزرگتر نبوده و چیزی هم از سوراخ سوزن در نظرشان کوچکتر نبوده لذا خدا این مثل را زده و بهشت‌ رفتن مکذّبین و مستکبرین به آیات الهی را تعلیق به محال نموده است.

﴿وَٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ لَا نُكَلِّفُ نَفۡسًا إِلَّا وُسۡعَهَآ أُوْلَٰٓئِكَ أَصۡحَٰبُ ٱلۡجَنَّةِۖ هُمۡ فِيهَا خَٰلِدُونَ ٤٢ وَنَزَعۡنَا مَا فِي صُدُورِهِم مِّنۡ غِلّٖ تَجۡرِي مِن تَحۡتِهِمُ ٱلۡأَنۡهَٰرُۖ وَقَالُواْ ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ ٱلَّذِي هَدَىٰنَا لِهَٰذَا وَمَا كُنَّا لِنَهۡتَدِيَ لَوۡلَآ أَنۡ هَدَىٰنَا ٱللَّهُۖ لَقَدۡ جَآءَتۡ رُسُلُ رَبِّنَا بِٱلۡحَقِّۖ وَنُودُوٓاْ أَن تِلۡكُمُ ٱلۡجَنَّةُ أُورِثۡتُمُوهَا بِمَا كُنتُمۡ تَعۡمَلُونَ ٤٣ [الأعراف: ۴۲-۴۳]

ترجمه: و آنانکه ایمان آورده و عمل‌های شایسته انجام دادند (به قدر توانایی خود) ما کسی را تکلیف نمی كنیم مگر به قدر وسعتش، ایشانند اهل بهشت که در آن ماندگارند(۴۲) و بیرون آوریم آنچه در سینه‌های ایشان است از کینه، از زیر کاخ ایشان نهرها جاری شود و گویند ستایش مخصوص خدایی است که ما را به این راه هدایت کرد و اگر خدا ما را هدایت نمی‌کرد ما هدایت یافته نبودیم، به تحقیق رسولان پروردگار ما به حق آمدند. و آنان ندا داده شوند که این است همان بهشتی که شما ارث داده شدید به سبب آنچه عمل می‌کردید.(۴۳)

نکات: وُسع به معنای توانایی به آسانی و وسعت است نه توانایی به فشار و سختی. و معنی اینکه اهل بهشت گویند اگر هدایت الهی نبود ما هدایت نیافته بودیم این نیست که هدایت ما از خود ما نیست بلکه معنای آن این است که چون خدا ما را به آیات تکوینی و آیات کتاب آسمانی خود راهنمایی کرد و ما خود توجه کردیم و اعراض نکردیم این است که هدایت یافتیم، زیرا بر خدا لازم است به توسط وحی و ارسال کتب خود را معرفی کند و به اسماء و صفات خود، بندگان را راهنمایی و هدایت کند سپس معرفت خود و هدایت را از بندگان بخواهد.

﴿وَنَادَىٰٓ أَصۡحَٰبُ ٱلۡجَنَّةِ أَصۡحَٰبَ ٱلنَّارِ أَن قَدۡ وَجَدۡنَا مَا وَعَدَنَا رَبُّنَا حَقّٗا فَهَلۡ وَجَدتُّم مَّا وَعَدَ رَبُّكُمۡ حَقّٗاۖ قَالُواْ نَعَمۡۚ فَأَذَّنَ مُؤَذِّنُۢ بَيۡنَهُمۡ أَن لَّعۡنَةُ ٱللَّهِ عَلَى ٱلظَّٰلِمِينَ ٤٤ ٱلَّذِينَ يَصُدُّونَ عَن سَبِيلِ ٱللَّهِ وَيَبۡغُونَهَا عِوَجٗا وَهُم بِٱلۡأٓخِرَةِ كَٰفِرُونَ ٤٥[الأعراف: ۴۴-۴۵]

ترجمه: و اهل بهشت ندا کنند اهل آتش را که به تحقیق ما آنچه پروردگارمان وعده کرده بود حق یافتیم پس آیا شما آنچه پروردگارتان وعده داده بود حق یافتید گویند: آری، پس اعلام کننده‌ای میان ایشان اعلام کند که لعنت خدا بر ستمگران(۴۴) آنان که (مردم را) از راه خدا باز‌دارند و کجی آن را ‌خواهند و ایشان به آخرت کافرند.(۴۵)

نکات: غرض از این ندا توبیخ اهل آتش و زیاد کردن غم آنهاست و با اینکه بین اهل بهشت و اهل دوزخ مسافتی وجود دارد، مع‌ذلک صدای یکدگر را به قدرت حق می‌شنوند.

﴿وَبَيۡنَهُمَا حِجَابٞۚ وَعَلَى ٱلۡأَعۡرَافِ رِجَالٞ يَعۡرِفُونَ كُلَّۢا بِسِيمَىٰهُمۡۚ وَنَادَوۡاْ أَصۡحَٰبَ ٱلۡجَنَّةِ أَن سَلَٰمٌ عَلَيۡكُمۡۚ لَمۡ يَدۡخُلُوهَا وَهُمۡ يَطۡمَعُونَ ٤٦ ۞وَإِذَا صُرِفَتۡ أَبۡصَٰرُهُمۡ تِلۡقَآءَ أَصۡحَٰبِ ٱلنَّارِ قَالُواْ رَبَّنَا لَا تَجۡعَلۡنَا مَعَ ٱلۡقَوۡمِ ٱلظَّٰلِمِينَ ٤٧ وَنَادَىٰٓ أَصۡحَٰبُ ٱلۡأَعۡرَافِ رِجَالٗا يَعۡرِفُونَهُم بِسِيمَىٰهُمۡ قَالُواْ مَآ أَغۡنَىٰ عَنكُمۡ جَمۡعُكُمۡ وَمَا كُنتُمۡ تَسۡتَكۡبِرُونَ ٤٨ أَهَٰٓؤُلَآءِ ٱلَّذِينَ أَقۡسَمۡتُمۡ لَا يَنَالُهُمُ ٱللَّهُ بِرَحۡمَةٍۚ ٱدۡخُلُواْ ٱلۡجَنَّةَ لَا خَوۡفٌ عَلَيۡكُمۡ وَلَآ أَنتُمۡ تَحۡزَنُونَ ٤٩[الأعراف: ۴۶-۴۹]

ترجمه: و بین اصحاب بهشت و اصحاب دوزخ پرده‌ای است و بر اعراف (مکانهای بلند) مردانی هستند که همه را به سیمایشان می‌شناسند و اهل بهشت را ندا کنند که سلام بر شما (و اهل بهشت هنوز) داخل بهشت نشده‌اند در حالیکه ایشان طمع دارند (۴۶) و چون دیده‌های ایشان (اهل بهشت) متوجه شود به طرف اهل آتش گویند پروردگارا ما را با قوم ستمگران قرار مده(۴۷) و اصحاب اعراف مردانی را که به سیماشان می‌شناسند ندا کنند گویند شما را بی‌نیاز نکرد و کفایت از شما ننمود جمع شما و آنچه به آن تکبّر می‌کردید(۴۸) آیا ایشانند(اشاره به اهل بهشت) آنانکه قسم می‌خوردید که خدا رحمت خود را به ایشان نمی‌رساند، داخل بهشت شوید نه خوفی بر شما و نه شما محزون می‌شوید.(۴۹)

نکات: ﴿ٱلۡأَعۡرَافِبه جاها و مکانهای بلند و تپّه‌ها گفته می‌شود سیما به معنای علامت است، از این آیه استفاده می‌شود که در صحرای محشر مکانهای بلندی است که در آن مردانی بزرگ مانند انبیاء، اوصیاء، شهداء و صالحین ایستاده‌اند و مردم بهشت و دوزخ را به وسیلۀ علامتهایی که خدا در اهل بهشت و دوزخ قرار داده، می‌شناسند و با اهل بهشت و دوزخ سخن می‌گویند و اینان به اهل بهشت سلام کرده و مژده می‌دهند. زیرا چنانکه آن بزرگان در زندگی دنیای خود ناظر اعمال مردم بوده احکام خدا را ابلاغ می‌کردند، در قیامت نیز رحمت خدا را به اذن خدا به اهل بهشت ابلاغ می‌کنند و بعضی گفته‌اند در همان اعراف عده‌ای بلاتکلیف نیز با ایشان هستند که امیدوار به رحمت حق می‌باشند و مردم دنیا ایشان را قابل رحمت حق نمی‌دانسته‌اند ولی بالأخره وارد بهشت می‌شوند. و این قول ضعیف است.

﴿وَنَادَىٰٓ أَصۡحَٰبُ ٱلنَّارِ أَصۡحَٰبَ ٱلۡجَنَّةِ أَنۡ أَفِيضُواْ عَلَيۡنَا مِنَ ٱلۡمَآءِ أَوۡ مِمَّا رَزَقَكُمُ ٱللَّهُۚ قَالُوٓاْ إِنَّ ٱللَّهَ حَرَّمَهُمَا عَلَى ٱلۡكَٰفِرِينَ ٥٠ ٱلَّذِينَ ٱتَّخَذُواْ دِينَهُمۡ لَهۡوٗا وَلَعِبٗا وَغَرَّتۡهُمُ ٱلۡحَيَوٰةُ ٱلدُّنۡيَاۚ فَٱلۡيَوۡمَ نَنسَىٰهُمۡ كَمَا نَسُواْ لِقَآءَ يَوۡمِهِمۡ هَٰذَا وَمَا كَانُواْ بِ‍َٔايَٰتِنَا يَجۡحَدُونَ ٥١

[الأعراف: ۵۰-۵۱]

ترجمه: و اهل آتش اهل بهشت را ندا کنند که بر ما مقداری از آب و یا از آنچه خدا روزی شما کرده بریزید، گویند به تحقیق خدا حرام کرده اینها را بر کافران(۵۰) همانان که دین خود را بازیچه و سرگرمی گرفتند و زندگی دنیا ایشان را مغرور کرده بود، پس امروز ما فراموش می‌کنیم ایشان را چنانکه ایشان ملاقات چنین روز خود را فراموش کردند و چنانچه به آیات ما انکار و اعراض داشتند.(۵۱)

نکات: از این آیات معلوم می‌شود اهل بهشت و دوزخ از دور یکدیگر را می‌بینند و ندا می‌کنند. مقصود از جملۀ: ﴿فَٱلۡيَوۡمَ نَنسَىٰهُمۡاین است که ما جزای نسیانکاری ایشان را می‌دهیم و ایشان را مشمول رحمت نمی‌کنیم و مانند فراموش‌شده ترکشان می‌کنیم و گر نه خدیا تعالی نسیان ندارد و منزه است از آن.

﴿وَلَقَدۡ جِئۡنَٰهُم بِكِتَٰبٖ فَصَّلۡنَٰهُ عَلَىٰ عِلۡمٍ هُدٗى وَرَحۡمَةٗ لِّقَوۡمٖ يُؤۡمِنُونَ ٥٢ هَلۡ يَنظُرُونَ إِلَّا تَأۡوِيلَهُۥۚ يَوۡمَ يَأۡتِي تَأۡوِيلُهُۥ يَقُولُ ٱلَّذِينَ نَسُوهُ مِن قَبۡلُ قَدۡ جَآءَتۡ رُسُلُ رَبِّنَا بِٱلۡحَقِّ فَهَل لَّنَا مِن شُفَعَآءَ فَيَشۡفَعُواْ لَنَآ أَوۡ نُرَدُّ فَنَعۡمَلَ غَيۡرَ ٱلَّذِي كُنَّا نَعۡمَلُۚ قَدۡ خَسِرُوٓاْ أَنفُسَهُمۡ وَضَلَّ عَنۡهُم مَّا كَانُواْ يَفۡتَرُونَ ٥٣[الأعراف: ۵۲-۵۳]

ترجمه: و به تحقیق که ما برای ایشان کتابی آوردیم که از روی علم آنرا تفصیل دادیم، درحالیکه هدایت ورحمت است برای مردمی که ایمان بیاورند (۵۲) آیا منتظرند و انتظار تأویل آن را می‌کشند، روزی که تأویل آن بیاید آنان که آن را پیش ازآن فراموش کرده بودند می‌گویند: به تحقیق رسولان پروردگار ما به راستی آمدند پس آیا شفیعانی برای ما هست تا برای ما شفاعت کنند ویا (به دنیا) برگشت داده شویم تا عمل کنیم غیر آنچه عمل می‌کردیم. به تحقیق خودرا دچار خسارت کردندو از ایشان ناپیدا شد آنچه به دروغ بسته بودند.(۵۳)

نکات: کلمۀ ﴿عَلَىٰ عِلۡمٍدلالت دارد که بیان قرآن بر پایۀ علم است نه بر شک، ظن و تأویل در آن به معنای تحقّق خارجی و مرجع حقیقی است که وجود خارجی و حقائق واقعی آیات دیده شود و آن روزی که تحقّق خارجی به وجود آید قیامت است که منکرین آیات و معرضین، آن روز یکی از دو چیز را می‌خواهند یکی شافع و دیگری برگشت به دنیا که هیچ یک را نیابند. به مقدمۀ ۱۹ رجوع شود.

﴿إِنَّ رَبَّكُمُ ٱللَّهُ ٱلَّذِي خَلَقَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٖ ثُمَّ ٱسۡتَوَىٰ عَلَى ٱلۡعَرۡشِۖ يُغۡشِي ٱلَّيۡلَ ٱلنَّهَارَ يَطۡلُبُهُۥ حَثِيثٗا وَٱلشَّمۡسَ وَٱلۡقَمَرَ وَٱلنُّجُومَ مُسَخَّرَٰتِۢ بِأَمۡرِهِۦٓۗ أَلَا لَهُ ٱلۡخَلۡقُ وَٱلۡأَمۡرُۗ تَبَارَكَ ٱللَّهُ رَبُّ ٱلۡعَٰلَمِينَ ٥٤ ٱدۡعُواْ رَبَّكُمۡ تَضَرُّعٗا وَخُفۡيَةًۚ إِنَّهُۥ لَا يُحِبُّ ٱلۡمُعۡتَدِينَ ٥٥ وَلَا تُفۡسِدُواْ فِي ٱلۡأَرۡضِ بَعۡدَ إِصۡلَٰحِهَا وَٱدۡعُوهُ خَوۡفٗا وَطَمَعًاۚ إِنَّ رَحۡمَتَ ٱللَّهِ قَرِيبٞ مِّنَ ٱلۡمُحۡسِنِينَ ٥٦[الأعراف:۵۴-۵۶]

ترجمه: به راستی پروردگار شما خدایی است که در شش روز آسمانها و زمین را آفرید سپس بر سلطنت و ملک خود مستقر شد [۵۲]، روز را با شب می‌پوشاند، شب روز را شتابان طلب می‌کند و خورشید، ماه و ستارگان رام ‌شدۀ به فرمان اویند، آگاه باشید که اختصاص به او دارد آفرینش و فرمان، با برکت است خدای پروردگار جهانیان(۵۴) پروردگار خود را به زاری و در پنهان بخوانید، زیرا او دوست نمی‌دارد تجاوزگران را (۵۵) و در زمین پس از اصلاح آن فساد مکنید و بخوانید او را از ترس و از طمع، به راستی که رحمت خدا نزدیک است به نیکوکاران. (۵۶)

نکات: خلقت تدریجی آسمان و زمین در شش روز، بیشتر دلالت دارد بر قدرت حق و به اضافه بطلان سخن فلاسفه را می‌رساند که گفته‌اند: «لَا یَصدِرُ مِنْ الوَاحِدِ إلاّ الوَاحِد» [۵۳]که می‌گویند از خدا یک چیز بیشتر خلق نشده و خدا خالق یک چیز است! جملۀ: ﴿ٱدۡعُواْ رَبَّكُمۡ تَضَرُّعٗا وَخُفۡيَةًدلالت دارد که در دعا داد و فریاد جایز نیست.

اشکال شده بر دعا که: اگر مطلوب از دعا معلوم‌الوقوع فی علم الله است، پس شدنی است و دعا فایده ندارد. دوم: اگر خدا در ازل اراده کرده وقوع مطلوب را واقع خواهد شد و اگر اراده نکرده تغییر در اراده و مقدّرات ممکن نیست. سوم: اگر مطلوب دارای مصلحت است خدا عطا خواهد کرد چه دعا بکند و چه نکند زیرا خدا بخیل نیست. چهارم: دعا مانند ارشاد کردن پروردگار و سوء ادب است. پنجم: اقدام بر دعا دلیل بر عدم رضایت به قضای الهی است زیرا آنکه راضی است به قضاء، چیزی نمی‌طلبد. ششم: اقدام بر دعا به خیالِ نفع مطلوب است و حال آنکه گاهی مضرّ است. هفتم: توجه‌ دادن قلب به مطلوبی غیر خدا بر خلاف معرفت است. هشتم: روایت است که فرموده: «مَنْ شَغَلَهُ ذِكْرِي عَنْ مَسْأَلَتِي أَعْطَيْتُهُ أَفْضَلَ مَا أُعْطِيَ لِلسَّائِلِين‏» [۵۴]. نهم: علم حق محیط به حاجت عبد است و بنده اگر خدا را عالم به حاجت خودش بداند ساکت می‌شود و حاجت را ذکر نمی‌کند و لذا خلیل خدا گفت: «حَسْبِي مِنْ سُؤَالِي عِلْمُهُ بِحَالِي‏» [۵۵].

جواب تمام این اشکالات این است که:

اولا: این اشکالات در تمام عبادات وارد است زیرا اگر سعادتمند است در علم خدا دیگر احتیاج به عبادت ندارد و اگر شقی است عبادات فائده ندارد. پس تمام عبادات را باید ترک کرد مانند دعا!

ثانیاً: اگر انسان در علم خدا گرسنه باید باشد پس خوردن غذا چه فائده دارد و اگر در علم خدا سیر خواهد بود پس باید غذا نخورد و هکذا.

ثالثا: مقصود از دعا شناختن ذلت عبودیت، عزت ربوبیت و معرفت به احتیاج به مطلوب است وبداند خود عاجز از تحصیل آن و خدای او قادر و بداند که خدا حاضر، ناظر، شنوا، قادر و عالم به حاجات اوست. پس در حقیقت در دعا جمیع معارف و خصوصاً ذلت عبد و عزت مولاست و لذا برای چنین مولایی تضرع و زاری می‌کند، زیرا او کامل و خود فاقد و ناقص است و لذا برای دعا آن همه تأکید شده و آن همه فضیلت دارد [۵۶]. مراد از جملۀ ﴿... بَعۡدَ إِصۡلَٰحِهَا، آن است که پس از آمدن انبیاء و ارشاد مردم، شما مردم را گمراه نکنید.

﴿وَهُوَ ٱلَّذِي يُرۡسِلُ ٱلرِّيَٰحَ بُشۡرَۢا بَيۡنَ يَدَيۡ رَحۡمَتِهِۦۖ حَتَّىٰٓ إِذَآ أَقَلَّتۡ سَحَابٗا ثِقَالٗا سُقۡنَٰهُ لِبَلَدٖ مَّيِّتٖ فَأَنزَلۡنَا بِهِ ٱلۡمَآءَ فَأَخۡرَجۡنَا بِهِۦ مِن كُلِّ ٱلثَّمَرَٰتِۚ كَذَٰلِكَ نُخۡرِجُ ٱلۡمَوۡتَىٰ لَعَلَّكُمۡ تَذَكَّرُونَ ٥٧ وَٱلۡبَلَدُ ٱلطَّيِّبُ يَخۡرُجُ نَبَاتُهُۥ بِإِذۡنِ رَبِّهِۦۖ وَٱلَّذِي خَبُثَ لَا يَخۡرُجُ إِلَّا نَكِدٗاۚ كَذَٰلِكَ نُصَرِّفُ ٱلۡأٓيَٰتِ لِقَوۡمٖ يَشۡكُرُونَ ٥٨ [الأعراف: ۵۷-۵۸]

ترجمه: و او آن خدایی است که بادها را بشارت دهنده پیشاپیش رحمت خود یعنی باران می‌فرستد تا آن که بادها ابرهای سنگین را بردارند، ما آن را به سرزمین مرده می‌رانیم پس آب آن را به زمین فرو فرستیم و با آن از همه گونه میوه‌جات بیرون آوریم، این چنین مردگان را بیرون می‌آوریم، باشد شما متذکر شوید(۵۷) و زمین پاک گیاهش به فرمان پروردگارش بیرون آید و آنکه ناپاک است گیاه آن بیرون نیاید مگر اندک بی‌فائده، این چنین آیات را برای قومی که سپاسگزارند، گوناگون می‌آوریم.(۵۸)

نکات: مقصد از مثال ﴿وَٱلۡبَلَدُ ٱلطَّيِّبُ...این است که زمین شوره‌‌زار نفع آن کم است و زحمت برای آن زیاد ولی با این حال صاحب آن نباید مأیوس شود و خود را به زحمت می‌اندازد برای نفع کم، پس اگر کسی برای آخرت که بهرۀ زیاد دارد خود را به زحمت افکند جا دارد و ممکن است بگوییم این مثل را برای مؤمن و کافر زده است که آیات الهی بذری است: در دل مؤمن منافع بسیار دارد ولی در دل کافر نتیجه ندارد.

﴿لَقَدۡ أَرۡسَلۡنَا نُوحًا إِلَىٰ قَوۡمِهِۦ فَقَالَ يَٰقَوۡمِ ٱعۡبُدُواْ ٱللَّهَ مَا لَكُم مِّنۡ إِلَٰهٍ غَيۡرُهُۥٓ إِنِّيٓ أَخَافُ عَلَيۡكُمۡ عَذَابَ يَوۡمٍ عَظِيمٖ ٥٩ قَالَ ٱلۡمَلَأُ مِن قَوۡمِهِۦٓ إِنَّا لَنَرَىٰكَ فِي ضَلَٰلٖ مُّبِينٖ ٦٠ قَالَ يَٰقَوۡمِ لَيۡسَ بِي ضَلَٰلَةٞ وَلَٰكِنِّي رَسُولٞ مِّن رَّبِّ ٱلۡعَٰلَمِينَ ٦١ أُبَلِّغُكُمۡ رِسَٰلَٰتِ رَبِّي وَأَنصَحُ لَكُمۡ وَأَعۡلَمُ مِنَ ٱللَّهِ مَا لَا تَعۡلَمُونَ ٦٢ أَوَعَجِبۡتُمۡ أَن جَآءَكُمۡ ذِكۡرٞ مِّن رَّبِّكُمۡ عَلَىٰ رَجُلٖ مِّنكُمۡ لِيُنذِرَكُمۡ وَلِتَتَّقُواْ وَلَعَلَّكُمۡ تُرۡحَمُونَ ٦٣ فَكَذَّبُوهُ فَأَنجَيۡنَٰهُ وَٱلَّذِينَ مَعَهُۥ فِي ٱلۡفُلۡكِ وَأَغۡرَقۡنَا ٱلَّذِينَ كَذَّبُواْ بِ‍َٔايَٰتِنَآۚ إِنَّهُمۡ كَانُواْ قَوۡمًا عَمِينَ ٦٤ [الأعراف: ۵۹-۶۴]

ترجمه: به تحقیق نوح را به سوی قومش فرستادیم پس گفت: ای قوم من، خدا را عبادت کنید برای شما الهی(ملجأی) غیر او نیست، به راستی که من می‌ترسم بر شما از عذاب روز بزرگ(۵۹) اشراف از قوم او گفتند: به درستی که ما تو را در گمراهی آشکار می‌بینیم(۶۰) نوح گفت: ای قوم من، گمراهی با من نیست ولیکن من پیامبری از پروردگار جهانیانم(۶۱) پیغامهای پروردگارم را به شما می‌رسانم و شما را پند می‌دهم و از خداوند می‌دانم چیزی را که نمی‌دانید(۶۲) و آیا عجب کرده‌اید از اینکه شما را ذکری و تذکّری از پروردگارتان بر مردی از خودتان آمده است تا شما را بترساند و تا پرهیزگار شوید و تا شاید مورد رحمت شوید (۶۳) پس او را تکذیب کردند پس ما او و کسانی را که با او در کشتی بودند نجات دادیم و آنان را که به آیات ما تکذیب کردند غرق نمودیم زیرا ایشان قومی بودند کوران.(۶۴)

نکات: حق‌تعالی برای تسلّی دل رسول و تقویت او و سایر مؤمنین قصۀ انبیاء گذشته را آورده. مقصود از ﴿ٱلۡمَلَأُ، سادات و اشراف قوم می‌باشند. از این آیات معلوم می‌شود که تمام انبیاء کارشان دعوت به توحید بوده چنانچه نوح می‌گوید: ﴿ٱعۡبُدُواْ ٱللَّهَ...و علّت آن را ذکر می کند که غیر از خدا ملجأ، مقصد و پناهی در حوائج شما نیست، پس سزاوار نیست که غیر او را بپرستید. جملۀ: ﴿ذِكۡرٞ مِّن رَّبِّكُمۡ، دلالت دارد که انبیاء برای تذکر آمده‌اند و گر نه خداشناسی فطری است.

﴿وَإِلَىٰ عَادٍ أَخَاهُمۡ هُودٗاۚ قَالَ يَٰقَوۡمِ ٱعۡبُدُواْ ٱللَّهَ مَا لَكُم مِّنۡ إِلَٰهٍ غَيۡرُهُۥٓۚ أَفَلَا تَتَّقُونَ ٦٥ قَالَ ٱلۡمَلَأُ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ مِن قَوۡمِهِۦٓ إِنَّا لَنَرَىٰكَ فِي سَفَاهَةٖ وَإِنَّا لَنَظُنُّكَ مِنَ ٱلۡكَٰذِبِينَ ٦٦ قَالَ يَٰقَوۡمِ لَيۡسَ بِي سَفَاهَةٞ وَلَٰكِنِّي رَسُولٞ مِّن رَّبِّ ٱلۡعَٰلَمِينَ ٦٧ أُبَلِّغُكُمۡ رِسَٰلَٰتِ رَبِّي وَأَنَا۠ لَكُمۡ نَاصِحٌ أَمِينٌ ٦٨ أَوَعَجِبۡتُمۡ أَن جَآءَكُمۡ ذِكۡرٞ مِّن رَّبِّكُمۡ عَلَىٰ رَجُلٖ مِّنكُمۡ لِيُنذِرَكُمۡۚ وَٱذۡكُرُوٓاْ إِذۡ جَعَلَكُمۡ خُلَفَآءَ مِنۢ بَعۡدِ قَوۡمِ نُوحٖ وَزَادَكُمۡ فِي ٱلۡخَلۡقِ بَصۜۡطَةٗۖ فَٱذۡكُرُوٓاْ ءَالَآءَ ٱللَّهِ لَعَلَّكُمۡ تُفۡلِحُونَ ٦٩[الأعراف:۶۵-۶۹]

ترجمه: و فرستادیم به سوی عاد برادرشان هود را، گفت: ای قوم من عبادت خدا کنید برای شما الهی (ملجأ و مقصدی در حوائج) غیر او نیست آیا نمی‌پرهیزید(۶۵) اشرافی که کافر بودند از قوم او گفتند: به راستی که ما تو را در سفاهت می‌بینیم و به راستی که ما تو را از دروغگویان گمان می‌کنیم(۶۶) گفت: ای قوم من سفاهتی با من نیست ولیکن من پیامبری از پروردگار جهانیانم(۶۷) پیغامهای پروردگارم را به شما می‌رسانم و من برای شما پندگوی امینم(۶۸) و آیا عجب کرده‌اید که بر مردی از خودتان تذکری از پروردگارتان برایتان آمده تا شما را بترساند و به یاد آرید که خدا شما را پس از قوم نوح جانشینان آنان نموده و شما را در خلقت‌ اندام زیادتی داد، پس نعمتهای خدا را یاد آرید شاید رستگار شوید.(۶۹)

نکات: حق‌تعالی برای جلب توجه و پذیرش مردم عاد فرموده: ﴿أَخَاهُمۡ هُودٗاۚ...برادرشان را فرستادیم و او گفت: ای قوم من، مقصود آنکه برادر خیرخواه است و از خود شماست و بد شما را نمی‌خواهد ولی مردم را عادت چنین است که هر‌کس خلاف سلیقه و برخلاف عقاید خرافاتی ایشان سخن گوید او را سفیه می‌خوانند و او را هو می‌کنند. مقصود از ﴿وَزَادَكُمۡ فِي ٱلۡخَلۡقِ بَصۜۡطَةٗاین است که ایشان قوی هیکل و بلند بالا و پر نیرو بودند.

﴿قَالُوٓاْ أَجِئۡتَنَا لِنَعۡبُدَ ٱللَّهَ وَحۡدَهُۥ وَنَذَرَ مَا كَانَ يَعۡبُدُ ءَابَآؤُنَا فَأۡتِنَا بِمَا تَعِدُنَآ إِن كُنتَ مِنَ ٱلصَّٰدِقِينَ ٧٠ قَالَ قَدۡ وَقَعَ عَلَيۡكُم مِّن رَّبِّكُمۡ رِجۡسٞ وَغَضَبٌۖ أَتُجَٰدِلُونَنِي فِيٓ أَسۡمَآءٖ سَمَّيۡتُمُوهَآ أَنتُمۡ وَءَابَآؤُكُم مَّا نَزَّلَ ٱللَّهُ بِهَا مِن سُلۡطَٰنٖۚ فَٱنتَظِرُوٓاْ إِنِّي مَعَكُم مِّنَ ٱلۡمُنتَظِرِينَ ٧١ فَأَنجَيۡنَٰهُ وَٱلَّذِينَ مَعَهُۥ بِرَحۡمَةٖ مِّنَّا وَقَطَعۡنَا دَابِرَ ٱلَّذِينَ كَذَّبُواْ بِ‍َٔايَٰتِنَاۖ وَمَا كَانُواْ مُؤۡمِنِينَ ٧٢[الأعراف: ۷۰-۷۲]

ترجمه: گفتند آیا تو به سوی ما آمده‌ای که ما تنها خدا را پرستش کنیم و رها کنیم آنچه را پدران ما همواره می‌پرستیدند، پس بیار برای ما آنچه ما را وعده داده‌ای(یعنی عذاب را) اگر از راستگویانی(۷۰) هود گفت: به تحقیق از پروردگار شما بر شما عذاب و غضب حتمی شده، آیا با من مجادله می‌کنید دربارۀ نامهایی که شما و پدرانتان نامیده‌اید که دربارۀ آنها دلیلی خدا نازل ننموده، پس منتظر باشید براستی که من با شما از منتظرانم(۷۱) پس او و کسانی را که با او بودند به رحمت خودمان نجات دادیم و بریدیم ریشۀ آنان که به آیات ما تکذیب کردند و ایمان آورنده نبودند.(۷۲)

نکات: کفّار یاور خدایان خود هستند. مقصود از: ﴿أَسۡمَآءٖ سَمَّيۡتُمُوهَآنامهای بزرگی بود که بر بتان خود گذاشته بودند مانند إله و معبود ومانند آن، پس مسلمین باید گول نامهای بزرگ را که وسیلۀ گمراهی است نخورند، مانند آنکه فلان آیت‌الله، فلان مجتهد و یا فلان شاعر بزرگ، فلان مطلب را گفته، در صورتیکه همان مطلب، باعث گمراهی پیروان شده است.

﴿وَإِلَىٰ ثَمُودَ أَخَاهُمۡ صَٰلِحٗاۚ قَالَ يَٰقَوۡمِ ٱعۡبُدُواْ ٱللَّهَ مَا لَكُم مِّنۡ إِلَٰهٍ غَيۡرُهُۥۖ قَدۡ جَآءَتۡكُم بَيِّنَةٞ مِّن رَّبِّكُمۡۖ هَٰذِهِۦ نَاقَةُ ٱللَّهِ لَكُمۡ ءَايَةٗۖ فَذَرُوهَا تَأۡكُلۡ فِيٓ أَرۡضِ ٱللَّهِۖ وَلَا تَمَسُّوهَا بِسُوٓءٖ فَيَأۡخُذَكُمۡ عَذَابٌ أَلِيمٞ ٧٣ وَٱذۡكُرُوٓاْ إِذۡ جَعَلَكُمۡ خُلَفَآءَ مِنۢ بَعۡدِ عَادٖ وَبَوَّأَكُمۡ فِي ٱلۡأَرۡضِ تَتَّخِذُونَ مِن سُهُولِهَا قُصُورٗا وَتَنۡحِتُونَ ٱلۡجِبَالَ بُيُوتٗاۖ فَٱذۡكُرُوٓاْ ءَالَآءَ ٱللَّهِ وَلَا تَعۡثَوۡاْ فِي ٱلۡأَرۡضِ مُفۡسِدِينَ ٧٤[الأعراف: ۷۳-۷۴]

ترجمه: و فرستادیم به سوی قوم ثمود برادرشان صالح را، گفت: ای قوم من بندگی خدا را کنید نیست برای شما الهی (یعنی ملجأ در حوائج) غیر او، به تحقیق از طرف پروردگارتان برای شما دلیل روشنی آمده است این ماده شتر خداست که برای شما آیتی است، پس او را رها کنید در زمین خدا بخورد و او را آسیبی مرسانید که عذاب دردناک شما را فراگیرد(۷۳) و به یادآرید که پس از قوم عاد شما را جانشینان قرار داد و در زمین جایتان داد که در قسمتهای سهل آن قصرها می‌سازید و از کوهها خانه‌هایی می‌تراشید، پس نعمت‌های خدا را یاد کنید و در زمین خرابکار و فسادکننده نباشید.(۷۴)

نکات: جملۀ: ﴿جَآءَتۡكُم بَيِّنَةٞ مِّن رَّبِّكُمۡدلالت دارد که تقلید جائز نیست و باید دین را با دلیل روشن پذیرفت. قوم صالح پس از مدتی به او گفتند: ما روز عید بیرون می‌رویم و بتهای خود را می‌بریم تو از إله خود و ما از آلهۀ خود سؤال می‌کنیم، اگر اثر دعای تو ظاهر شد ما پیرو تو می‌شویم و اگر اثر دعای ما ظاهر شد تو پیرو ما باش، پس حضرت صالح÷با ایشان بیرون رفت و هر‌چه ایشان از آلهۀ خود خواستند اجابت نشد، پس، از صالح خواستند که برای ایشان شتر مادۀ بزرگی از سنگ معینی بیرون آورد، پس حضرت صالح÷از ایشان پیمان گرفت که اگر چنین کاری شد ایمان آورند ایشان پذیرفتند، پس او دو رکعت نماز خواند و گفت: خدایا هر کاری برای تو آسان است و قوم من چنین خواسته‌اند، ناگاه آن کوه سنگ نالید مانند زنی که می‌‌خواهد وضع حمل کند و شکافت و شتر ماده‌ای از وسط آن خارج شد. و چون آب ایشان کم بود پس آب یک روز را برای شتر قرار دادند و روز دیگر را برای خودشان و آن شتر می چرید و به قدری که برای همه کافی باشد، شیر می‌داد و روز دیگر که ایشان آب داشتند نزد قوم نمی‌آمد بلکه با کرۀ خود می‌چرید، پس نه نفر از جوانان شراب‌خور روزی می‌خواستند شراب بخورند و آن را به آب ممزوج کنند، آن روز آب نبود چون نوبت شتر بود، این برایشان سخت آمد و به یکدیگر پیشنهاد پی‌ کردن شتر را دادند، یکی از آنان که جوانی بود حمله کرد به آن شتر، آن شتر فرار کرد به پشت سنگی، پس او را دو کردند و آن جوان او را پی کرد و شتر افتاد چنانکه خدا فرموده: ﴿فَنَادَوۡاْ صَاحِبَهُمۡ فَتَعَاطَىٰ فَعَقَرَ [۵۷]، که خواهد آمد. و آیه بودن این شتر از جهاتی معلوم و روشن است [۵۸].

﴿قَالَ ٱلۡمَلَأُ ٱلَّذِينَ ٱسۡتَكۡبَرُواْ مِن قَوۡمِهِۦ لِلَّذِينَ ٱسۡتُضۡعِفُواْ لِمَنۡ ءَامَنَ مِنۡهُمۡ أَتَعۡلَمُونَ أَنَّ صَٰلِحٗا مُّرۡسَلٞ مِّن رَّبِّهِۦۚ قَالُوٓاْ إِنَّا بِمَآ أُرۡسِلَ بِهِۦ مُؤۡمِنُونَ ٧٥ قَالَ ٱلَّذِينَ ٱسۡتَكۡبَرُوٓاْ إِنَّا بِٱلَّذِيٓ ءَامَنتُم بِهِۦ كَٰفِرُونَ ٧٦ فَعَقَرُواْ ٱلنَّاقَةَ وَعَتَوۡاْ عَنۡ أَمۡرِ رَبِّهِمۡ وَقَالُواْ يَٰصَٰلِحُ ٱئۡتِنَا بِمَا تَعِدُنَآ إِن كُنتَ مِنَ ٱلۡمُرۡسَلِينَ ٧٧ فَأَخَذَتۡهُمُ ٱلرَّجۡفَةُ فَأَصۡبَحُواْ فِي دَارِهِمۡ جَٰثِمِينَ ٧٨ فَتَوَلَّىٰ عَنۡهُمۡ وَقَالَ يَٰقَوۡمِ لَقَدۡ أَبۡلَغۡتُكُمۡ رِسَالَةَ رَبِّي وَنَصَحۡتُ لَكُمۡ وَلَٰكِن لَّا تُحِبُّونَ ٱلنَّٰصِحِينَ ٧٩ [الأعراف: ۷۵-۷۹]

ترجمه: اشراف از قوم صالح که تکبّر می‌ورزیدند به آن مؤمنینی که به نظرشان ضعیف می‌آمد گفتند: آیا شما می‌دانید که صالح از طرف پروردگارش فرستاد شده است؟ ایشان گفتند: به راستی که ما به آنچه به او فرستاده شده ایمان داریم(۵۷) آن متکبرّین گفتند: همانا ما به آنچه شما به آن ایمان آورده‌اید کافریم(۷۶) پس شتر را پی کردند و از امر پروردگارشان سرکشی کردند و گفتند: ای صالح، آنچه را به ما وعده می‌کنی برای ما بیاور اگر تو از مرسلین بوده‌ای (۷۷) پس زلزلۀ شدیدی ایشان را فرا گرفت پس بوقت صبح در خانۀ خودشان از پای درآمدند(۷۸) پس صالح از ایشان رو گردانید و گفت: ای قوم من به تحقیق پیغام پروردگارم را به شما رسانیدم و شما را نصیحت کردم ولیکن دوست نمی‌دارید نصیحت‌کنندگان را.(۷۹)

نکات: ﴿لِلَّذِينَ ٱسۡتُضۡعِفُواْهمان فقراء بودند که به نظر اغنیاء، قدرتمندان و اشراف ناتوان می‌آمدند. از این آیه استفاده می شود که ثروت خطرناکتر از فقر است و با اینکه ناقه را یک نفر پی کرده بود خدا عقر را به همۀ ایشان نسبت داده، برای اینکه بقیه نیز به این عمل راضی بودند و پس از پی‌کردن، گوشت ناقه را عده‌ای بردند و باقی همه سکوت کردند و نهی نکردند.

﴿إِنَّكُمۡ لَتَأۡتُونَ ٱلرِّجَالَ شَهۡوَةٗ مِّن دُونِ ٱلنِّسَآءِۚ بَلۡ أَنتُمۡ قَوۡمٞ مُّسۡرِفُونَ ٨١ وَمَا كَانَ جَوَابَ قَوۡمِهِۦٓ إِلَّآ أَن قَالُوٓاْ أَخۡرِجُوهُم مِّن قَرۡيَتِكُمۡۖ إِنَّهُمۡ أُنَاسٞ يَتَطَهَّرُونَ ٨٢ فَأَنجَيۡنَٰهُ وَأَهۡلَهُۥٓ إِلَّا ٱمۡرَأَتَهُۥ كَانَتۡ مِنَ ٱلۡغَٰبِرِينَ ٨٣ وَأَمۡطَرۡنَا عَلَيۡهِم مَّطَرٗاۖ فَٱنظُرۡ كَيۡفَ كَانَ عَٰقِبَةُ ٱلۡمُجۡرِمِينَ ٨٤[الأعراف:۸۰-۸۴]

ترجمه: و فرستادیم لوط را، هنگامی که به قوم خود گفت: آیا کار زشتی را مرتکب می‌شوید که هیچ کس از جهانیان پیش از شما آنرا مرتکب نشده(۸۰) شما از روی شهوت به جای زنان با مردان می‌آمیزید بلکه شما قومی تجاوز کارید(۸۱) ولی جواب قوم او جُز این نبود که گفتند: ایشان را از شهرتان بیرون کنید زیرا اینان مردمی طهارت مآبند(۸۲) پس لوط و اهلش را نجات دادیم جز زنش را که او از باقی‌ماندگان بود (۸۳) و بارانی(از سنگ) بر آنان باراندیم، پس بنگر که چگونه بود سرانجام گنهکاران(۸۴)

نکات: از این آیات معلوم می‌شود قبل از قوم لوط اقوام دیگر مرتکب این کار زشت نمی‌شدند و یا اگر می‌شده‌اند به ندرت بوده زیرا این کار به نزد تمام عقلای عالم، کاری برخلاف فطرت و زشت بوده و باعث قطع نسل می‌شده است. مقصود از جملۀ: ﴿إِنَّهُمۡ أُنَاسٞ يَتَطَهَّرُونَ، تمسخر بوده، چنانکه اراذل و اوباش زمان ما نیز اگر کسی ایشان را از اعمال زشت نهی کند، همین جملات را می‌گویند.

﴿وَإِلَىٰ مَدۡيَنَ أَخَاهُمۡ شُعَيۡبٗاۚ قَالَ يَٰقَوۡمِ ٱعۡبُدُواْ ٱللَّهَ مَا لَكُم مِّنۡ إِلَٰهٍ غَيۡرُهُۥۖ قَدۡ جَآءَتۡكُم بَيِّنَةٞ مِّن رَّبِّكُمۡۖ فَأَوۡفُواْ ٱلۡكَيۡلَ وَٱلۡمِيزَانَ وَلَا تَبۡخَسُواْ ٱلنَّاسَ أَشۡيَآءَهُمۡ وَلَا تُفۡسِدُواْ فِي ٱلۡأَرۡضِ بَعۡدَ إِصۡلَٰحِهَاۚ ذَٰلِكُمۡ خَيۡرٞ لَّكُمۡ إِن كُنتُم مُّؤۡمِنِينَ ٨٥ وَلَا تَقۡعُدُواْ بِكُلِّ صِرَٰطٖ تُوعِدُونَ وَتَصُدُّونَ عَن سَبِيلِ ٱللَّهِ مَنۡ ءَامَنَ بِهِۦ وَتَبۡغُونَهَا عِوَجٗاۚ وَٱذۡكُرُوٓاْ إِذۡ كُنتُمۡ قَلِيلٗا فَكَثَّرَكُمۡۖ وَٱنظُرُواْ كَيۡفَ كَانَ عَٰقِبَةُ ٱلۡمُفۡسِدِينَ ٨٦ وَإِن كَانَ طَآئِفَةٞ مِّنكُمۡ ءَامَنُواْ بِٱلَّذِيٓ أُرۡسِلۡتُ بِهِۦ وَطَآئِفَةٞ لَّمۡ يُؤۡمِنُواْ فَٱصۡبِرُواْ حَتَّىٰ يَحۡكُمَ ٱللَّهُ بَيۡنَنَاۚ وَهُوَ خَيۡرُ ٱلۡحَٰكِمِينَ ٨٧ ۞قَالَ ٱلۡمَلَأُ ٱلَّذِينَ ٱسۡتَكۡبَرُواْ مِن قَوۡمِهِۦ لَنُخۡرِجَنَّكَ يَٰشُعَيۡبُ وَٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ مَعَكَ مِن قَرۡيَتِنَآ أَوۡ لَتَعُودُنَّ فِي مِلَّتِنَاۚ قَالَ أَوَلَوۡ كُنَّا كَٰرِهِينَ ٨٨ قَدِ ٱفۡتَرَيۡنَا عَلَى ٱللَّهِ كَذِبًا إِنۡ عُدۡنَا فِي مِلَّتِكُم بَعۡدَ إِذۡ نَجَّىٰنَا ٱللَّهُ مِنۡهَاۚ وَمَا يَكُونُ لَنَآ أَن نَّعُودَ فِيهَآ إِلَّآ أَن يَشَآءَ ٱللَّهُ رَبُّنَاۚ وَسِعَ رَبُّنَا كُلَّ شَيۡءٍ عِلۡمًاۚ عَلَى ٱللَّهِ تَوَكَّلۡنَاۚ رَبَّنَا ٱفۡتَحۡ بَيۡنَنَا وَبَيۡنَ قَوۡمِنَا بِٱلۡحَقِّ وَأَنتَ خَيۡرُ ٱلۡفَٰتِحِينَ ٨٩ وَقَالَ ٱلۡمَلَأُ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ مِن قَوۡمِهِۦ لَئِنِ ٱتَّبَعۡتُمۡ شُعَيۡبًا إِنَّكُمۡ إِذٗا لَّخَٰسِرُونَ ٩٠ فَأَخَذَتۡهُمُ ٱلرَّجۡفَةُ فَأَصۡبَحُواْ فِي دَارِهِمۡ جَٰثِمِينَ ٩١ ٱلَّذِينَ كَذَّبُواْ شُعَيۡبٗا كَأَن لَّمۡ يَغۡنَوۡاْ فِيهَاۚ ٱلَّذِينَ كَذَّبُواْ شُعَيۡبٗا كَانُواْ هُمُ ٱلۡخَٰسِرِينَ ٩٢ فَتَوَلَّىٰ عَنۡهُمۡ وَقَالَ يَٰقَوۡمِ لَقَدۡ أَبۡلَغۡتُكُمۡ رِسَٰلَٰتِ رَبِّي وَنَصَحۡتُ لَكُمۡۖ فَكَيۡفَ ءَاسَىٰ عَلَىٰ قَوۡمٖ كَٰفِرِينَ ٩٣ [الأعراف: ۸۵-۹۳]

ترجمه: و فرستادیم به سوی مدین برادرشان شعیب را، گفت: ای قوم من بندگی خدا کنید برای شما الهی (ملجأ و مقصدی) غیر او نیست، به تحقیق برای شما از جانب پروردگارتان دلیل روشنی آمده است، پس پیمانه و ترازو را تمام بدهید و چیزهای مردم را کم مدهید و در زمین پس از اصلاح آن فساد روا مدارید، این خوبست برای شما اگر ایمان داشته باشید(۸۵) و بر سر هر راهی منشینید که بترسانید و کسی را که ایمان آورده از راه خدا بازدارید و کجی راه خدا را بجویید و به یاد آرید که شما کم بودید خدا شما را زیاد نمود و بنگرید چگونه بود عاقبت فسادکنندگان(۸۶) و اگر طائفه‌ای از شما ایمان آورده‌اند به آنچه من به آن فرستاده شده‌ام و طائفه‌ای ایمان نیاورده‌اند پس صبر کنید تا خدا حکم کند بین ما و اوست بهترین حکم‌کنندگان(۸۷) گروه اشرافی از قوم او که خود را بزرگ می‌شمردند گفتند: ای شعیب البته تو را با همراهانت از شهرمان بیرون می‌کنیم یا اینکه برمی‌گردید به آئین ما، شعیب گفت: آیا اگرچه ما (آئین شما را) نخواسته باشیم (۸۸) اگر برگردیم در کیش شما پس از آنکه خدا ما را از آن نجات داده به تحقیق افتراء و دروغ بر خدا بسته‌ایم و ما را نمی‌رسد که به آن برگردیم مگر خدا پروردگار ما بخواهد، پروردگار ما علمش همه چیز را فراگرفته، فقط بر خدا توکل کرده‌ایم. پروردگارا، بین ما و بین قوم ما به حق راهی بگشا که تو بهترین گشایندگانی(۸۹) و بزرگان قوم او که کافر بودند گفتند: البته اگر از شعیب پیروی کنید محققاً در این هنگام شما از زیانکارانید (۹۰) پس زلزله ایشان را فرا گرفت و در خانۀ خودشان از پای درآمدند (۹۱) آنان که تکذیب شعیب کردند گویا هرگز در آنجا نبوده‌اند، آنانکه تکذیب شعیب کردند همانان زیانکار بودند(۹۲) پس(شعیب) از آنان روی‌گردانید و گفت: ای قوم من به تحقیق پیغامهای پروردگارم را به شما ابلاغ کردم و برای شما نصیحت کردم، پس چگونه افسوس خورم بر قوم کافران.(۹۳)

نکات: ﴿قَدۡ جَآءَتۡكُم بَيِّنَةٞ مِّن رَّبِّكُمۡدلالت دارد که دلیل روشنی به توسط شعیب برای قومش بوده و اما معجزه بوده و معجزه چه بوده معلوم نیست. هر پیغمبری که مبعوث می‌شد باید از هر منکری نهی کند، خصوصاً منکری که میان قوم او متداول بوده، چون در قوم شعیب کم‌فروشی معمول بوده و لذا او از آن به خصوص نام برده.

﴿وَمَآ أَرۡسَلۡنَا فِي قَرۡيَةٖ مِّن نَّبِيٍّ إِلَّآ أَخَذۡنَآ أَهۡلَهَا بِٱلۡبَأۡسَآءِ وَٱلضَّرَّآءِ لَعَلَّهُمۡ يَضَّرَّعُونَ ٩٤ ثُمَّ بَدَّلۡنَا مَكَانَ ٱلسَّيِّئَةِ ٱلۡحَسَنَةَ حَتَّىٰ عَفَواْ وَّقَالُواْ قَدۡ مَسَّ ءَابَآءَنَا ٱلضَّرَّآءُ وَٱلسَّرَّآءُ فَأَخَذۡنَٰهُم بَغۡتَةٗ وَهُمۡ لَا يَشۡعُرُونَ ٩٥ وَلَوۡ أَنَّ أَهۡلَ ٱلۡقُرَىٰٓ ءَامَنُواْ وَٱتَّقَوۡاْ لَفَتَحۡنَا عَلَيۡهِم بَرَكَٰتٖ مِّنَ ٱلسَّمَآءِ وَٱلۡأَرۡضِ وَلَٰكِن كَذَّبُواْ فَأَخَذۡنَٰهُم بِمَا كَانُواْ يَكۡسِبُونَ ٩٦ أَفَأَمِنَ أَهۡلُ ٱلۡقُرَىٰٓ أَن يَأۡتِيَهُم بَأۡسُنَا بَيَٰتٗا وَهُمۡ نَآئِمُونَ ٩٧ أَوَ أَمِنَ أَهۡلُ ٱلۡقُرَىٰٓ أَن يَأۡتِيَهُم بَأۡسُنَا ضُحٗى وَهُمۡ يَلۡعَبُونَ ٩٨ أَفَأَمِنُواْ مَكۡرَ ٱللَّهِۚ فَلَا يَأۡمَنُ مَكۡرَ ٱللَّهِ إِلَّا ٱلۡقَوۡمُ ٱلۡخَٰسِرُونَ ٩٩ أَوَ لَمۡ يَهۡدِ لِلَّذِينَ يَرِثُونَ ٱلۡأَرۡضَ مِنۢ بَعۡدِ أَهۡلِهَآ أَن لَّوۡ نَشَآءُ أَصَبۡنَٰهُم بِذُنُوبِهِمۡۚ وَنَطۡبَعُ عَلَىٰ قُلُوبِهِمۡ فَهُمۡ لَا يَسۡمَعُونَ ١٠٠[الأعراف:۹۴-۱۰۰]

ترجمه: و ما هیچ پیامبری را در هیچ شهری نفرستادیم مگر اینکه اهل آن را به سختیها و رنجها دچار ساختیم تا باشد که به زاری پردازند(۹۴) سپس (چون توبه نکردند)تبدیل کردیم به جای بدی نیکی را (به‌جای گرفتاری، رفاه جایگزین کردیم) تا (از نظر جان و مال) زیاد شدند و گفتند: به تحقیق پدران ما نیز به سختیها و خوشیها مبتلا شدند(و این عادت دنیاست و مربوط به خدا و امتحان نیست) پس ناگهان ایشان را (به عذاب) گرفتیم درحالیکه نمی‌فهمیدند (۹۵) و اگر اهل شهرها و قریه ها حقيقتاً ایمان آورده و تقوی پیشه کنند البته بگشاییم بر ایشان برکتها از آسمان و زمین ولیکن تکذیب کردند پس گرفتیم ایشان را به سبب آنچه کسب می‌کردند(۹۶) پس آیا اهل این قریه‌ها ایمنند از اینکه عذاب ما شبانگاه برای ایشان بیاید در حالیکه خفته باشند(۹۷) و آیا اهل قریه‌ها ایمنند از اینکه عذاب ما در چاشت ایشان را بياید در حالی که ایشان به بازی مشغولند(۹۸) آیا پس، از مکر خدا ایمنند؟ پس جز مردمان زیانکار کسی از مکر خدا ایمن نمی‌شود (۹۹) و آیا برای آنان که زمین را پس از هلاک اهلش به میراث می‌برند، روشن نشد که اگر بخواهیم آنان را به سزای گناهشان مجازات کنیم و بر دلشان مهر می‌زنیم که ایشان شنوا نباشند.(۱۰۰)

نکات: مقصود از جملۀ: ﴿وَمَآ أَرۡسَلۡنَا فِي قَرۡيَةٖ...این است که همواره در هر زمان که خدا رسولی فرستاد برای اینکه مردم به خدا ایمان آورند و از کفر و فسق دست بردارند ایشان را به سختیها، رنجها، کم‌نعمتی و گرانی مبتلا کرده تا بیدار شوند و این اختصاص به زمان محمدصندارد، چون کفار می‌گفتند از وقتی که محمدصمدعی نبوّت شده هزاران سختی و قحطی به ما روی کرده. جملۀ: ﴿أَوَ لَمۡ يَهۡدِ لِلَّذِينَ...فاعلِ ﴿يَهۡدِجملۀ ﴿أَن لَّوۡ نَشَآءُ أَصَبۡنَٰهُم بِذُنُوبِهِمۡمی‌باشد، یعنی این خواست ما که ایشان را مبتلا می‌کردیم باعث هدایت ایشان نشد و چرا نباید بشود، چون استفهام، استفهام توبیخی و تقریعی است. مقصود از ﴿فَهُمۡ لَا يَسۡمَعُونَگوش سر نیست بلکه گوش دل است:

گوش سر با جمله حیوان همدم است
گوش دل مخصوص نسل آدم است
قل تعالوا قل تعالوا گفت: رب
ای ستوران رمیده از ادب
گوش بعضی زین تعالوها کر است
هر ستوری را صطبلی دیگر است

﴿تِلۡكَ ٱلۡقُرَىٰ نَقُصُّ عَلَيۡكَ مِنۡ أَنۢبَآئِهَاۚ وَلَقَدۡ جَآءَتۡهُمۡ رُسُلُهُم بِٱلۡبَيِّنَٰتِ فَمَا كَانُواْ لِيُؤۡمِنُواْ بِمَا كَذَّبُواْ مِن قَبۡلُۚ كَذَٰلِكَ يَطۡبَعُ ٱللَّهُ عَلَىٰ قُلُوبِ ٱلۡكَٰفِرِينَ ١٠١ وَمَا وَجَدۡنَا لِأَكۡثَرِهِم مِّنۡ عَهۡدٖۖ وَإِن وَجَدۡنَآ أَكۡثَرَهُمۡ لَفَٰسِقِينَ ١٠٢[الأعراف:۱۰۱-۱۰۲]

ترجمه: این قریه‌ها را بر تو از اخبارشان می‌خوانیم و به تحقیق پیامبرانشان با دلیلهای روشن به سویشان آمدند، پس آنان ایمان آورنده نبودند به آنچه که از پیش تکذیب کرده بودند، این چنین خدا مهر می‌زند بر دلهای کافران(۱۰۱) و برای اکثر ایشان هیچ‌ تعهّدی نیافتیم و براستی که بیشتر ایشان را نابکاران یافتیم.(۱۰۲)

نکات: مقصود از جملۀ: ﴿...بِمَا كَذَّبُواْ مِن قَبۡلُاین است که چون قبل از آمدن انبیاء خرافاتی را پذیرفته بودند و لذا بدین واسطه پس از آمدن انبیاء به تکذیب خود باقی ماندند و یا پس از اینکه ابتداءاً به انبیاء تکذیب کردند نخواستند بطلان خود را اقرار کنند و به همان تکذیب روی تکبّر باقی ماندند، مانند زمان ما که اکثر مردم اگر بطلان عقاید خرافی خود را بفهمند باز از خرافات دست بر نمی‌دارند. مقصود از عهد پیمان فطری است که اکثراً از آن منحرف شدند.

﴿ثُمَّ بَعَثۡنَا مِنۢ بَعۡدِهِم مُّوسَىٰ بِ‍َٔايَٰتِنَآ إِلَىٰ فِرۡعَوۡنَ وَمَلَإِيْهِۦ فَظَلَمُواْ بِهَاۖ فَٱنظُرۡ كَيۡفَ كَانَ عَٰقِبَةُ ٱلۡمُفۡسِدِينَ ١٠٣ وَقَالَ مُوسَىٰ يَٰفِرۡعَوۡنُ إِنِّي رَسُولٞ مِّن رَّبِّ ٱلۡعَٰلَمِينَ ١٠٤ حَقِيقٌ عَلَىٰٓ أَن لَّآ أَقُولَ عَلَى ٱللَّهِ إِلَّا ٱلۡحَقَّۚ قَدۡ جِئۡتُكُم بِبَيِّنَةٖ مِّن رَّبِّكُمۡ فَأَرۡسِلۡ مَعِيَ بَنِيٓ إِسۡرَٰٓءِيلَ ١٠٥ قَالَ إِن كُنتَ جِئۡتَ بِ‍َٔايَةٖ فَأۡتِ بِهَآ إِن كُنتَ مِنَ ٱلصَّٰدِقِينَ ١٠٦ فَأَلۡقَىٰ عَصَاهُ فَإِذَا هِيَ ثُعۡبَانٞ مُّبِينٞ ١٠٧ وَنَزَعَ يَدَهُۥ فَإِذَا هِيَ بَيۡضَآءُ لِلنَّٰظِرِينَ ١٠٨ قَالَ ٱلۡمَلَأُ مِن قَوۡمِ فِرۡعَوۡنَ إِنَّ هَٰذَا لَسَٰحِرٌ عَلِيمٞ ١٠٩ يُرِيدُ أَن يُخۡرِجَكُم مِّنۡ أَرۡضِكُمۡۖ فَمَاذَا تَأۡمُرُونَ ١١٠ قَالُوٓاْ أَرۡجِهۡ وَأَخَاهُ وَأَرۡسِلۡ فِي ٱلۡمَدَآئِنِ حَٰشِرِينَ ١١١ يَأۡتُوكَ بِكُلِّ سَٰحِرٍ عَلِيمٖ ١١٢[الأعراف:۱۰۳-۱۱۲]

ترجمه: سپس موسی را با آیات خودمان پس از انبیاء گذشته به سوی فرعون و کسان وی فرستادیم و ایشان به سبب آن آیات به مردم ستم کردند (هر کس ایمان به آنها می‌آورد در شکنجه می‌گذاشتند) پس بنگر چگونه بود عاقبت مفسدین(۱۰۳) و موسی گفت: ای فرعون به تحقیق من رسولی از پروردگار جهانیانم(۱۰۴) سزاوار است بر من که بر خدا نگویم مگر به حق، به تحقیق آوردم برای شما دلیل روشنی از پروردگارتان، پس بنی‌اسرائیل را همراه من (۱۰۵) فرعون گفت: اگر معجزه‌ای داری بیاور آن‌را اگر از راستگویانی(۱۰۶) پس انداخت عصای خود را که ناگاه اژدهایی آشکار شد(۱۰۷) و بیرون کشید دست خود را که ناگاه دست او نورانی شد برای بینندگان(۱۰۸) اشراف قوم فرعون گفتند: محققاً او ساحری است دانا(۱۰۹) می‌خواهد شما را از سرزمینتان بیرون کند چه فرمان می‌دهید(۱۱۰) گفتند: او و برادرش را مهلت ده و بفرست در شهرها جارچیان(۱۱۱) که برای تو حاضر سازند هر ساحر دانایی را.(۱۱۲)

نکات: جملۀ: ﴿فَظَلَمُواْ بِهَارا مطابق لغت ترجمه کردیم و ممکن است چنین ترجمه شود؛ پس کافر شدند به آن آیات، که ظلموا را به معنی كفَروابگیریم اگر چه نتیجۀ دو ترجمه یکی است. حضرت موسی÷ابتدا دعوتش آزادی بنی‌اسرائیل از اسارت فرعونیان بود و لذا گفت: ﴿فَأَرۡسِلۡ مَعِيَ بَنِيٓ إِسۡرَٰٓءِيلَامّا فرعون به عنوان خیر خواهی با قوم خود حقه‌بازی می‌کرد و لذا می‌گفت: ﴿يُرِيدُ أَن يُخۡرِجَكُم مِّنۡ أَرۡضِكُمۡ«موسی می‌خواهد سرزمین شما را از شما بگیرد» و مردم دنیاپرست به همین سخنان گول می‌خورند.

﴿وَجَآءَ ٱلسَّحَرَةُ فِرۡعَوۡنَ قَالُوٓاْ إِنَّ لَنَا لَأَجۡرًا إِن كُنَّا نَحۡنُ ٱلۡغَٰلِبِينَ ١١٣ قَالَ نَعَمۡ وَإِنَّكُمۡ لَمِنَ ٱلۡمُقَرَّبِينَ ١١٤ قَالُواْ يَٰمُوسَىٰٓ إِمَّآ أَن تُلۡقِيَ وَإِمَّآ أَن نَّكُونَ نَحۡنُ ٱلۡمُلۡقِينَ ١١٥ قَالَ أَلۡقُواْۖ فَلَمَّآ أَلۡقَوۡاْ سَحَرُوٓاْ أَعۡيُنَ ٱلنَّاسِ وَٱسۡتَرۡهَبُوهُمۡ وَجَآءُو بِسِحۡرٍ عَظِيمٖ ١١٦ ۞وَأَوۡحَيۡنَآ إِلَىٰ مُوسَىٰٓ أَنۡ أَلۡقِ عَصَاكَۖ فَإِذَا هِيَ تَلۡقَفُ مَا يَأۡفِكُونَ ١١٧ فَوَقَعَ ٱلۡحَقُّ وَبَطَلَ مَا كَانُواْ يَعۡمَلُونَ ١١٨ فَغُلِبُواْ هُنَالِكَ وَٱنقَلَبُواْ صَٰغِرِينَ ١١٩ وَأُلۡقِيَ ٱلسَّحَرَةُ سَٰجِدِينَ ١٢٠ قَالُوٓاْ ءَامَنَّا بِرَبِّ ٱلۡعَٰلَمِينَ ١٢١ رَبِّ مُوسَىٰ وَهَٰرُونَ ١٢٢[الأعراف:۱۱۳-۱۲۲]

ترجمه: و ساحران نزد فرعون آمدند و گفتند: آیا برای ما مزدی است اگر ما غلبه کردیم؟(۱۱۳) فرعون گفت: آری و محققاً شما از مقربین باشید(۱۱۴) گفتند: ای موسی یا تو بیفکن و یا ما بیندازیم(۱۱۵) موسی گفت: بیفکنید پس چون افکندند چشمان مردم را سحر کردند و ایشان را ترسانیدند و سحر بزرگی آوردند(۱۱۶) و به سوی موسی وحی کردیم که عصایت را بیفکن، پس ناگهان فرو برد (بلعید) آنچه به دروغ می‌ساختند(۱۱۷) پس حق ثابت و آنچه می‌کردند باطل گشت(۱۱۸) پس (فرعونیان) همانجا مغلوب شدند و به خواری برگشتند (۱۱۹) وجادوگران به سجده افتادند(۱۲۰) گفتند: به پرودرگار جهانیان ایمان آوردیم(۱۲۱) پروردگار موسی و هارون.(۱۲۲)

نکات: ﴿لَأَجۡرًاتنوین تنکیر دارد که دلالت بر بزرگی اجر دارد، ساحران میل داشتند که خود اوّل سحر خود را به کار برند تا شاید نوبت به موسی نرسد و لذا گفتند: ﴿وَإِمَّآ أَن نَّكُونَ نَحۡنُ ٱلۡمُلۡقِينَو ضمیر فصل بعد از ضمیر مستتر آوردند ولی چون ادب کردند، حق‌تعالی برای هدایت موفّقشان کرد، جملۀ: ﴿سَحَرُوٓاْ أَعۡيُنَ ٱلنَّاسِدلالت دارد که سحرشان واقعیتی نداشت و به چشم مردم چنین نمودار کردند که کار مهمی کردند به اصطلاح چشم‌بندی کردند و لذا حق‌تعالی از عمل آنان تعبیر به ﴿يَأۡفِكُونَکرده و فرموده: ﴿تَلۡقَفُ مَا يَأۡفِكُونَ. و ﴿ٱسۡتَرۡهَبُوهُمۡنیز دلالت دارد که عملشان حقیقتی نداشت ولی بر دل مردم رعب می‌افکندند که مردم خیال کنند ایشان کار مهمی کرده‌اند، مثلاً می‌گفتند: آهای بروید عقب پامال نشوید.

﴿قَالَ فِرۡعَوۡنُ ءَامَنتُم بِهِۦ قَبۡلَ أَنۡ ءَاذَنَ لَكُمۡۖ إِنَّ هَٰذَا لَمَكۡرٞ مَّكَرۡتُمُوهُ فِي ٱلۡمَدِينَةِ لِتُخۡرِجُواْ مِنۡهَآ أَهۡلَهَاۖ فَسَوۡفَ تَعۡلَمُونَ ١٢٣ لَأُقَطِّعَنَّ أَيۡدِيَكُمۡ وَأَرۡجُلَكُم مِّنۡ خِلَٰفٖ ثُمَّ لَأُصَلِّبَنَّكُمۡ أَجۡمَعِينَ ١٢٤ قَالُوٓاْ إِنَّآ إِلَىٰ رَبِّنَا مُنقَلِبُونَ ١٢٥ وَمَا تَنقِمُ مِنَّآ إِلَّآ أَنۡ ءَامَنَّا بِ‍َٔايَٰتِ رَبِّنَا لَمَّا جَآءَتۡنَاۚ رَبَّنَآ أَفۡرِغۡ عَلَيۡنَا صَبۡرٗا وَتَوَفَّنَا مُسۡلِمِينَ ١٢٦[الأعراف: ۱۲۳-۱۲۶]

ترجمه: فرعون به ساحران گفت: پیش از آنکه به شما اذن بدهم به او ایمان آوردید، به راستی که این مکری است که شما در این شهر مرتکب شده‌اید تا اهل آنرا از آن بیرون کنید، پس به زودی خواهید دانست(۱۲۳) البته البته قطع می‌کنم دستهای شما و پاهای شما را از خلاف سپس البتّه همگی شما را به دار می‌آویزم (۱۲۴) گفتند: به تحقیق ما به سوی پروردگارمان برگشته‌ایم(۱۲۵) و دلیل کینه‌ای که موجب انتقام باشد از ما نداری جز اینکه ما به آیات پروردگارمان زمانی که آیات برای ما آمد، ایمان آورده‌ایم. پروردگارا صبر را بر ما بریز و ما را مسلمان بمیران.(۱۲۶)

نکات: ساحران آن دشت را پر کرده بودند از چوبها، طنابها و وسائل سحر ولی یک مرتبه آن اژدهای عظیم الهی به جنبش آمد و هر چه بود بلعید و مردم پا به فرار گذاشتند به طوری که عده‌ای از وحشت و ترس مردند. مقصود از خلاف ممکن است به معنی مخالف باشد یعنی چون با من مخالفت کردید شما را به دار می‌زنم و ممکن است خلاف در قطع دست و پا باشد یعنی اگر دست راست را بریدم پای چپ را می‌برم. جملۀ: ﴿وَمَا تَنقِمُ مِنَّآ...دلالت دارد که فرعون نتوانست عیبی و کار خلافی از ایشان پیدا کند جُز اینکه ایمان به خدا آورده بودند و این اگر چه در نظر فرعون گناه بود ولی در واقع بهترین ثواب می‌بود. جملۀ: ﴿وَتَوَفَّنَا مُسۡلِمِينَدلالت دارد که دین حضرت موسی و پیروانش اسلام بوده است.

﴿وَقَالَ ٱلۡمَلَأُ مِن قَوۡمِ فِرۡعَوۡنَ أَتَذَرُ مُوسَىٰ وَقَوۡمَهُۥ لِيُفۡسِدُواْ فِي ٱلۡأَرۡضِ وَيَذَرَكَ وَءَالِهَتَكَۚ قَالَ سَنُقَتِّلُ أَبۡنَآءَهُمۡ وَنَسۡتَحۡيِۦ نِسَآءَهُمۡ وَإِنَّا فَوۡقَهُمۡ قَٰهِرُونَ ١٢٧ قَالَ مُوسَىٰ لِقَوۡمِهِ ٱسۡتَعِينُواْ بِٱللَّهِ وَٱصۡبِرُوٓاْۖ إِنَّ ٱلۡأَرۡضَ لِلَّهِ يُورِثُهَا مَن يَشَآءُ مِنۡ عِبَادِهِۦۖ وَٱلۡعَٰقِبَةُ لِلۡمُتَّقِينَ ١٢٨ قَالُوٓاْ أُوذِينَا مِن قَبۡلِ أَن تَأۡتِيَنَا وَمِنۢ بَعۡدِ مَا جِئۡتَنَاۚ قَالَ عَسَىٰ رَبُّكُمۡ أَن يُهۡلِكَ عَدُوَّكُمۡ وَيَسۡتَخۡلِفَكُمۡ فِي ٱلۡأَرۡضِ فَيَنظُرَ كَيۡفَ تَعۡمَلُونَ ١٢٩ [الأعراف:۱۲۷-۱۲۹]

ترجمه: و اشراف قوم فرعون گفتند: آيا موسی و قومش را رها می‌گذاری تا در زمين فساد كنند و تو و إله‌های تو را رها كنند ( بتهایی كه ملجأ و مقصد در حوائج بودند) گفت: به زودی می‌كشيم پسران ايشان را و زنده می‌گذاريم زنانشان را و محقّقاً ما بر آنها چيره‌ايم (۱۲۷) موسی به قوم خود گفت: از خدا ياری بجویيد و صبر كنيد كه زمين از خداست، آنرا به هر‌كس از بندگانش بخواهد ارث می‌دهد و عاقبت برای پرهيزكاران است (۱۲۸) اصحاب موسی گفتند: ما اذيت شديم قبل از آنكه نزد ما بيایی و پس از آنكه نزد ما آمدی، موسی گفت: اميد است پروردگار شما دشمن شما را هلاك كند و شما را جانشين در زمين كند تا بنگرد شما چگونه عمل می‌كنيد (۱۲۹).

نکات: جملۀ: ﴿أَتَذَرُ مُوسَىٰ....دلالت دارد که اشراف قوم فرعون ترسیدند از ازدیاد قوم وپیروان موسی. جملۀ: ﴿قَالَ مُوسَىٰ لِقَوۡمِهِدلالت دارد که حضرت موسی پیروانی پیدا کرده بود به طوری که مجزا شده بودند از قوم فرعون. ابن عباس گفته: چون ساحران به حضرت موسی÷ایمان آوردند، ششصد هزار نفر به موسی ایمان آوردند. ولی باز قدرت و اکثریت ملّت با فرعون بودند [۵۹]. جملۀ: ﴿عَسَىٰ رَبُّكُمۡ أَن يُهۡلِكَ عَدُوَّكُمۡ وَيَسۡتَخۡلِفَكُمۡ، نویدی از طرف خدا بوده که موسی به قوم خود گفته: فرعونیان هلاک و شما جانشین ایشان می‌شوید. کلمۀ ﴿ءَالِهَتَكَدلالت دارد که فرعون بت‌پرست بوده و بتان متعددی داشته است. جملۀ: ﴿فَيَنظُرَ كَيۡفَ تَعۡمَلُونَاشاره به این است که چون شما غالب و جانشین فرعونیان شدید باید مواظب باشید که مانند آنان عمل نکنید و اتّفاقا هیچ بدی نرفت که بهتر بیاید.

﴿وَلَقَدۡ أَخَذۡنَآ ءَالَ فِرۡعَوۡنَ بِٱلسِّنِينَ وَنَقۡصٖ مِّنَ ٱلثَّمَرَٰتِ لَعَلَّهُمۡ يَذَّكَّرُونَ ١٣٠ فَإِذَا جَآءَتۡهُمُ ٱلۡحَسَنَةُ قَالُواْ لَنَا هَٰذِهِۦۖ وَإِن تُصِبۡهُمۡ سَيِّئَةٞ يَطَّيَّرُواْ بِمُوسَىٰ وَمَن مَّعَهُۥٓۗ أَلَآ إِنَّمَا طَٰٓئِرُهُمۡ عِندَ ٱللَّهِ وَلَٰكِنَّ أَكۡثَرَهُمۡ لَا يَعۡلَمُونَ ١٣١ وَقَالُواْ مَهۡمَا تَأۡتِنَا بِهِۦ مِنۡ ءَايَةٖ لِّتَسۡحَرَنَا بِهَا فَمَا نَحۡنُ لَكَ بِمُؤۡمِنِينَ ١٣٢ فَأَرۡسَلۡنَا عَلَيۡهِمُ ٱلطُّوفَانَ وَٱلۡجَرَادَ وَٱلۡقُمَّلَ وَٱلضَّفَادِعَ وَٱلدَّمَ ءَايَٰتٖ مُّفَصَّلَٰتٖ فَٱسۡتَكۡبَرُواْ وَكَانُواْ قَوۡمٗا مُّجۡرِمِينَ ١٣٣ وَلَمَّا وَقَعَ عَلَيۡهِمُ ٱلرِّجۡزُ قَالُواْ يَٰمُوسَى ٱدۡعُ لَنَا رَبَّكَ بِمَا عَهِدَ عِندَكَۖ لَئِن كَشَفۡتَ عَنَّا ٱلرِّجۡزَ لَنُؤۡمِنَنَّ لَكَ وَلَنُرۡسِلَنَّ مَعَكَ بَنِيٓ إِسۡرَٰٓءِيلَ ١٣٤ فَلَمَّا كَشَفۡنَا عَنۡهُمُ ٱلرِّجۡزَ إِلَىٰٓ أَجَلٍ هُم بَٰلِغُوهُ إِذَا هُمۡ يَنكُثُونَ ١٣٥[الأعراف:۱۳۰-۱۳۵]

ترجمه: و به تحقیق ما پیروان فرعون را گرفتار کردیم به قحطی سالها و نقصان میوه‌جات، باشد که ایشان پند گیرند(۱۳۰) و چون نعمت و نیکی برای ایشان می‌آمد می‌گفتند: اینها برای خاطر ما است و اگر بدی و رنجی به ایشان می‌رسید فال بد به موسی و همراهانش می‌زدند، آگاه باش وسائل خیر و شرّشان نزد خداست ولیکن اکثر ایشان نمی‌دانند(۱۳۱) و(به موسی) گفتند: هر آیتی برای ما بیاوری تا ما را به آن جادو کنی پس ما به تو ایمان نیاوریم(۱۳۲) پس فرستادیم بر ایشان طوفان، ملخ، کنه، قورباغه‌ها و خون را، آیات جداگانه، پس سرکشی کردند و قومی گنهکار بودند(۱۳۳) و چون عذاب برایشان فرود آمد گفتند: ای موسی پروردگارت را به آن عهدی که نزد تو دارد برای خاطر ما بخوان(دعا کن) که اگر عذاب را از ما برطرف کنی البته البته به تو ایمان می‌آوریم و البته با تو روانه می کنیم بنی‌اسرائیل را (و آزاد می‌گذاریم)(۱۳۴) پس چون برطرف می‌کردیم از ایشان عذاب را تا مدت معین که ایشان به آن می‌رسیدند، ناگهان پیمان‌شکنی کردند.(۱۳۵)

نکات: قوم فرعون به چندین بلا گرفتار شدند تا بلکه ایمان آورند بالأخره هوی و هوس مانع ایمانشان گردید:

۱- به قحطی و گرانی.

۲- نقص میوه‌جات.

۳- طوفان.

۴- ملخ.

۵- کنه.

۶- قورباغه.

۷- خون.

پس هر دفعه که مبتلا به یکی از بلاها گرفتار می‌شدند می‌آمدند و می‌گفتند: دعا کن از خدا بخواه این بلا برطرف گردد ما ایمان می‌آوریم و چون بلا رفع می‌شد عهد خود را می‌شکستند و تفصیل آن [۶۰]چنین است که چون طوفان آمد به واسطۀ کثرت باران و آمدن سیل، آمدند که ای موسی دعا کن، چون برطرف شد باز به همان طغیان و سرکشی خود ادامه دادند، پس خدا ملخ را فرستاد که تمام حبوبات و زراعتها را حتّی درها و سقفهای خانه را خورد، باز آمدند، حضرت موسی÷دعا کرد باز به پیمان خود وفا نکردند، سپس کنه را فرستاد که رختخواب و لباس‌ ایشان را فرا گرفت و خون ایشان را مکید، باز به نزد موسی آمدند، دعا کرد و باز به پیمان ایمان خود وفا نکردند و گفتند: به ما ثابت شد که تو ساحری، خدا قورباغه را بر ایشان فرستاد که آب‌ها وخانه‌ها و رختخواب‌های ایشان را فرا گرفت، گفتند: این مرتبه دعا کن ای موسی ما توبه کردیم و دیگر برنمی‌گردیم از قول خودمان، باز حضرت موسی÷دعا کرد خدا آن‌را برطرف کرد، چون ایمان نیاوردند خدای تعالی خون را برای ایشان فرستاد، آبهای ایشان مملو از خون بود [۶۱]تا بیست سال این قبیل آیات را دیدند و ایمان نیاوردند تا خدا نابودشان کرد.

﴿فَٱنتَقَمۡنَا مِنۡهُمۡ فَأَغۡرَقۡنَٰهُمۡ فِي ٱلۡيَمِّ بِأَنَّهُمۡ كَذَّبُواْ بِ‍َٔايَٰتِنَا وَكَانُواْ عَنۡهَا غَٰفِلِينَ ١٣٦ وَأَوۡرَثۡنَا ٱلۡقَوۡمَ ٱلَّذِينَ كَانُواْ يُسۡتَضۡعَفُونَ مَشَٰرِقَ ٱلۡأَرۡضِ وَمَغَٰرِبَهَا ٱلَّتِي بَٰرَكۡنَا فِيهَاۖ وَتَمَّتۡ كَلِمَتُ رَبِّكَ ٱلۡحُسۡنَىٰ عَلَىٰ بَنِيٓ إِسۡرَٰٓءِيلَ بِمَا صَبَرُواْۖ وَدَمَّرۡنَا مَا كَانَ يَصۡنَعُ فِرۡعَوۡنُ وَقَوۡمُهُۥ وَمَا كَانُواْ يَعۡرِشُونَ ١٣٧ وَجَٰوَزۡنَا بِبَنِيٓ إِسۡرَٰٓءِيلَ ٱلۡبَحۡرَ فَأَتَوۡاْ عَلَىٰ قَوۡمٖ يَعۡكُفُونَ عَلَىٰٓ أَصۡنَامٖ لَّهُمۡۚ قَالُواْ يَٰمُوسَى ٱجۡعَل لَّنَآ إِلَٰهٗا كَمَا لَهُمۡ ءَالِهَةٞۚ قَالَ إِنَّكُمۡ قَوۡمٞ تَجۡهَلُونَ ١٣٨ إِنَّ هَٰٓؤُلَآءِ مُتَبَّرٞ مَّا هُمۡ فِيهِ وَبَٰطِلٞ مَّا كَانُواْ يَعۡمَلُونَ ١٣٩ قَالَ أَغَيۡرَ ٱللَّهِ أَبۡغِيكُمۡ إِلَٰهٗا وَهُوَ فَضَّلَكُمۡ عَلَى ٱلۡعَٰلَمِينَ ١٤٠[الأعراف: ۱۳۶-۱۴۰]

ترجمه: پس، از ایشان انتقام گرفتیم و ایشان را در دریا غرق ساختیم به سبب اینکه به آیات ما تکذیب کردند و از آنها غافل بودند(۱۳۶) و مشرقهای آن سزمین و مغربهای آن را که در آن برکت داده بودیم به ارث دادیم به قومی که ضعیف شمرده می‌شدند و فرمان نیک پروردگارت بر بنی‌اسرائیل تحقّق یافت به سبب صبری که کردند. و آنچه را که فرعون و قومش(از قصرها و عمارات) ساخته بودند و آنچه داربست کرده بودند ویران کردیم (۱۳۷) و بنی‌اسرائیل را از دریا گذراندیم، پس، به قومی رسیدند که بر بتان خودشان معتکف و پابند بودند، گفتند: ای موسی برای ما الهی (ملجأی و معبودی در حوائج) قرار بده همچنانکه برای ایشان إله‌هایی هست، موسی گفت: به راستی که شما قومی نادانید(۱۳۸) به راستی آنچه که این گروه (بت پرست) در آن هستند تباه و آنچه می‌کنند باطل است (۱۳۹) (سپس) گفت: آیا غیر از خدا برای شما الهی بجویم و حال آنکه او شما را بر جهانیان برتری داد.(۱۴۰)

نکات: مقصود از کلمۀ ﴿فِي ٱلۡيَمِّرود نیل است که مانند دریا است و عرب به آب زیاد دریا نیز می‌گفته، چنانچه این تقسیماتِ جغرافیایی از قبیل دریا، دریاچه، رود و غیره ظاهراً در زمان حضرت موسی÷نبوده بلکه بعدا تعیین و وضع گردیده است. و مقصود از ﴿مَشَٰرِقَ ٱلۡأَرۡضِ وَمَغَٰرِبَهَا ٱلَّتِي بَٰرَكۡنَا فِيهَا، سرزمین مصر، فلسطین و یا فقط فلسطین است که با برکت و پر از انهار و اشجار بوده و در آنها همه ‌گونه میوه می‌روید. و مقصود از ﴿مَا كَانَ يَصۡنَعُ فِرۡعَوۡنُ وَقَوۡمُهُ...همان کاخهای اداری و بناهای رفیع و سلطنتی است. و چون مردم یهود و قوم موسی دینی تحقیقی و علمی نداشتند تا قومی را دیدند که بر بتان خود معتکفند و از بتان خود حاجت می‌طلبند و در حوائج آنها را نزد خدا وسیله می‌دانند، اینان هم خیال کردند که خوب است برای ایشان نیز الهی باشد که حوائج خود را به او عرضه کنند و لذا موسی به ایشان گفت: شما نادانید و به ایشان تغیّر کرد که منصرف شدند و گر نه مشرک می‌شدند، زیرا غیرخدا، الهی و ملجأی در حوائج نیست.

﴿وَإِذۡ أَنجَيۡنَٰكُم مِّنۡ ءَالِ فِرۡعَوۡنَ يَسُومُونَكُمۡ سُوٓءَ ٱلۡعَذَابِ يُقَتِّلُونَ أَبۡنَآءَكُمۡ وَيَسۡتَحۡيُونَ نِسَآءَكُمۡۚ وَفِي ذَٰلِكُم بَلَآءٞ مِّن رَّبِّكُمۡ عَظِيمٞ ١٤١ ۞وَوَٰعَدۡنَا مُوسَىٰ ثَلَٰثِينَ لَيۡلَةٗ وَأَتۡمَمۡنَٰهَا بِعَشۡرٖ فَتَمَّ مِيقَٰتُ رَبِّهِۦٓ أَرۡبَعِينَ لَيۡلَةٗۚ وَقَالَ مُوسَىٰ لِأَخِيهِ هَٰرُونَ ٱخۡلُفۡنِي فِي قَوۡمِي وَأَصۡلِحۡ وَلَا تَتَّبِعۡ سَبِيلَ ٱلۡمُفۡسِدِينَ ١٤٢ وَلَمَّا جَآءَ مُوسَىٰ لِمِيقَٰتِنَا وَكَلَّمَهُۥ رَبُّهُۥ قَالَ رَبِّ أَرِنِيٓ أَنظُرۡ إِلَيۡكَۚ قَالَ لَن تَرَىٰنِي وَلَٰكِنِ ٱنظُرۡ إِلَى ٱلۡجَبَلِ فَإِنِ ٱسۡتَقَرَّ مَكَانَهُۥ فَسَوۡفَ تَرَىٰنِيۚ فَلَمَّا تَجَلَّىٰ رَبُّهُۥ لِلۡجَبَلِ جَعَلَهُۥ دَكّٗا وَخَرَّ مُوسَىٰ صَعِقٗاۚ فَلَمَّآ أَفَاقَ قَالَ سُبۡحَٰنَكَ تُبۡتُ إِلَيۡكَ وَأَنَا۠ أَوَّلُ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ ١٤٣ قَالَ يَٰمُوسَىٰٓ إِنِّي ٱصۡطَفَيۡتُكَ عَلَى ٱلنَّاسِ بِرِسَٰلَٰتِي وَبِكَلَٰمِي فَخُذۡ مَآ ءَاتَيۡتُكَ وَكُن مِّنَ ٱلشَّٰكِرِينَ ١٤٤ وَكَتَبۡنَا لَهُۥ فِي ٱلۡأَلۡوَاحِ مِن كُلِّ شَيۡءٖ مَّوۡعِظَةٗ وَتَفۡصِيلٗا لِّكُلِّ شَيۡءٖ فَخُذۡهَا بِقُوَّةٖ وَأۡمُرۡ قَوۡمَكَ يَأۡخُذُواْ بِأَحۡسَنِهَاۚ سَأُوْرِيكُمۡ دَارَ ٱلۡفَٰسِقِينَ ١٤٥[الأعراف:۱۴۱-۱۴۵]

ترجمه: و به یاد آرید وقتی را که شما را از آل فرعون که شما را به عذاب بدی عذاب می‌کردند نجات دادیم، پسران شما را می‌کشتند و زنان شما را زنده می‌گذاشتند و در این برای شما بلای بزرگی بود از پروردگارتان(۱۴۱) و وعده دادیم موسی را سی‌شب و آنرا به ده شب دیگر تمام و کامل نمودیم پس وقت مقرّر پروردگارش به چهل شب تمام شد و موسی به برادرش هارون گفت: در میان قوم من جانشین من باش و اصلاح کن و پیرو راه مفسدین مباش(۱۴۲) و چون موسی برای وقت مقرر ما آمد و پروردگارش با او سخن گفت، گفت: پروردگارا خود را به من بنما که نظر کنم به تو، گفت: هرگز مرا نخواهی دید ولیکن بنگر بسوی کوه پس اگر در جایش قرار گیرد به زودی مرا خواهی دید، پس چون پروردگار او تجلی به کوه نمود آنرا ریزه‌ریزه کرد و موسی بیهوش افتاد، پس چون به هوش آمد گفت: منزّهی تو به سوی تو توبه کردم و من اولین مؤمنم(۱۴۳) خدا گفت: ای موسی به راستی که من تو را برگزیدم بر مردم به پیامهایم و به کلامم، پس آنچه به تو دادم بگیر و از شکرگزاران باش(۱۴۴) و برای او در الواح تورات نوشتیم از هر گونه پند و بیان هر چیزی، پس آنرا به تصمیم جدی بگیر و قوم خود را امر کن بگیرند نیکوتر آنرا، به زودی سرای فاسقان را به شما بنمایم.(۱۴۵)

نکات: مقصود از جملۀ: ﴿ٱنظُرۡ إِلَى ٱلۡجَبَلِاین است که: کوه به این عظمت ممکن است ذره ذره شود ولی رؤیت خدا امکان ندارد [۶۲]. و تجلی پروردگار به کوه، نشان دادن ذات و یا صورت نیست بلکه تجلّی امر است. و مقصود از ﴿دَارَ ٱلۡفَٰسِقِينَدر دنیاست و یا در برزخ.

﴿سَأَصۡرِفُ عَنۡ ءَايَٰتِيَ ٱلَّذِينَ يَتَكَبَّرُونَ فِي ٱلۡأَرۡضِ بِغَيۡرِ ٱلۡحَقِّ وَإِن يَرَوۡاْ كُلَّ ءَايَةٖ لَّا يُؤۡمِنُواْ بِهَا وَإِن يَرَوۡاْ سَبِيلَ ٱلرُّشۡدِ لَا يَتَّخِذُوهُ سَبِيلٗا وَإِن يَرَوۡاْ سَبِيلَ ٱلۡغَيِّ يَتَّخِذُوهُ سَبِيلٗاۚ ذَٰلِكَ بِأَنَّهُمۡ كَذَّبُواْ بِ‍َٔايَٰتِنَا وَكَانُواْ عَنۡهَا غَٰفِلِينَ ١٤٦ وَٱلَّذِينَ كَذَّبُواْ بِ‍َٔايَٰتِنَا وَلِقَآءِ ٱلۡأٓخِرَةِ حَبِطَتۡ أَعۡمَٰلُهُمۡۚ هَلۡ يُجۡزَوۡنَ إِلَّا مَا كَانُواْ يَعۡمَلُونَ ١٤٧ [الأعراف:۱۴۶-۱۴۷]

ترجمه: به زودی کسانی راکه در زمین به ناحق تکبر می‌ورزند از آیات خویش منصرف می‌کنم و اگر هر آیه‌ای را ببینند به آن ایمان نمی‌آورند و اگر راه حقی را ببینند آنرا راه نمی‌گیرند و اگر راه گمراهی را ببینند آنرا راه می‌گیرند، این بسبب این است که ایشان به آیات ما تکذیب کردند و از آن غافل بودند(۱۴۶) و آنان که به آیات ما و ملاقات آخرت تکذیب کردند اعمالشان تباه (و یا هدر) است، آیا جز به آنچه می‌کرده‌اند جزا داده می شوند ؟(۱۴۷)

نکات: از این آیات معلوم می‌شود که گمراهی مردم همه از جهت غفلت از کتاب آسمانی است و چون از آیات الهی بی‌خبرند به موهومات و راههای کج گرفتارند و چون تکبّر ورزیده و به کتاب خدا و فرمان او بی‌اعتناء شدند خدا ایشان را به گمراهی خودشان وا می‌گذارد. و معنای ﴿سَأَصۡرِفُ عَنۡ ءَايَٰتِيَ...همین است که چون اعراض و تکذیب کرده سزای او خذلان الهی است که حق تعالی نعمت فهم آیات کتابش و توفیق ایمان آوردن را از او سلب می‌کند.

﴿وَٱتَّخَذَ قَوۡمُ مُوسَىٰ مِنۢ بَعۡدِهِۦ مِنۡ حُلِيِّهِمۡ عِجۡلٗا جَسَدٗا لَّهُۥ خُوَارٌۚ أَلَمۡ يَرَوۡاْ أَنَّهُۥ لَا يُكَلِّمُهُمۡ وَلَا يَهۡدِيهِمۡ سَبِيلًاۘ ٱتَّخَذُوهُ وَكَانُواْ ظَٰلِمِينَ ١٤٨ وَلَمَّا سُقِطَ فِيٓ أَيۡدِيهِمۡ وَرَأَوۡاْ أَنَّهُمۡ قَدۡ ضَلُّواْ قَالُواْ لَئِن لَّمۡ يَرۡحَمۡنَا رَبُّنَا وَيَغۡفِرۡ لَنَا لَنَكُونَنَّ مِنَ ٱلۡخَٰسِرِينَ ١٤٩

[الأعراف:۱۴۸-۱۴۹]

ترجمه: و قوم موسی پس از رفتن او از زیورهای خودشان گوسالۀ بیجانی گرفتند (و ساختند) که صدایی داشت، آیا نمی‌دیدند که آن جسد بی‌جان با ایشان سخن نمی‌گوید و ایشان را به راهی هدایت نمی‌کند، آن را گرفتند در حالی‌که ستم کردند(۱۴۸) و چون پشیمان شده و دیدند که محقّقا گمراه شده‌اند گفتند: اگر پروردگار ما ما را رحم نکند البتّه از زیاناکاران می‌باشیم. (۱۴۹)

نکات: بنی‌اسرائیل پس از غرق ‌شدن فرعون و اتباعش زیورهایی را تصاحب کردند و سامری که مردی صنعتگر بود از آن زیورها گوساله‌ای بی‌روح ساخت ولی طوری ساخته بود که گاهی صدایی از او صادر می‌شد. چون برگشتن موسی از طور به تأخیر افتاد او برای اینکه دکانی برای خود درست کند به بنی‌اسرائیل گفت: موسی از شما بیزار شده و نیامده ولی خدای او ـ نعوذ بالله ـ آمده و گوساله را خدای موسی خواند و خود سجده کرد. چون او به سجده افتاد تمام مردم به سجده افتادند و گوساله را سجده کردند و پس از وجد، مشغول رقص شدند و ـ نعوذ بالله ـ برای دیدن خدا رقصیدند و این کار برای جهل مردم بود به توحید حقیقی و خدای منزّه از مکان و حد وحدود را درست درک نکرده بودند یعنی دین تحقیقی نداشتند و لذا به این شرک مبتلا شدند.

﴿وَلَمَّا رَجَعَ مُوسَىٰٓ إِلَىٰ قَوۡمِهِۦ غَضۡبَٰنَ أَسِفٗا قَالَ بِئۡسَمَا خَلَفۡتُمُونِي مِنۢ بَعۡدِيٓۖ أَعَجِلۡتُمۡ أَمۡرَ رَبِّكُمۡۖ وَأَلۡقَى ٱلۡأَلۡوَاحَ وَأَخَذَ بِرَأۡسِ أَخِيهِ يَجُرُّهُۥٓ إِلَيۡهِۚ قَالَ ٱبۡنَ أُمَّ إِنَّ ٱلۡقَوۡمَ ٱسۡتَضۡعَفُونِي وَكَادُواْ يَقۡتُلُونَنِي فَلَا تُشۡمِتۡ بِيَ ٱلۡأَعۡدَآءَ وَلَا تَجۡعَلۡنِي مَعَ ٱلۡقَوۡمِ ٱلظَّٰلِمِينَ ١٥٠ قَالَ رَبِّ ٱغۡفِرۡ لِي وَلِأَخِي وَأَدۡخِلۡنَا فِي رَحۡمَتِكَۖ وَأَنتَ أَرۡحَمُ ٱلرَّٰحِمِينَ ١٥١[الأعراف:۱۵۰-۱۵۱]

ترجمه: و چون موسی در حال غضب و تأسف به سوی قوم خود برگشت، گفت: پس از من چه بدجانشینی برای من بودید، آیا تعجیل کردید در امر پروردگارتان و الواح را افکند وموی سر برادرش را گرفت و به سوی خود کشید، برادرش گفت: ای پسر مادرم به راستی که این قوم مرا ناتوان ساختند و نزدیک بود مرا بکشند پس دشمنان را به شماتت من شاد مکن و مرا با گروه ستمکاران قرار مده(۱۵۰) موسی گفت: پروردگارا مرا و برادرم را بیامرز و ما را در رحمتت داخل کن و تویی رحم‌کننده‌ترین رحم‌کنندگان.(۱۵۱)

نکات: موسی چون از طور برگشت و وضع قوم خود را دید که به شرک مبتلا شده‌اند در نهایت غضب شد و تأسّف می‌خورد به طوری که الواح تورات را انداخت و موی سر برادرش را گرفت و کشید و به او تغیّر کرد که چرا ایشان را نهی نکردی؟ هارون گفت: من در اقلیّت بودم و چون با ایشان موافقت نکردم نزدیک بود مرا بکشند. در هر دوره اکثریّت با جهّال بوده و حقّه‌بازان از جهل مردم سوءاستفاده کرده و مردم را به خرافاتی به نام خدا و دین کشیده‌اند.

﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ ٱتَّخَذُواْ ٱلۡعِجۡلَ سَيَنَالُهُمۡ غَضَبٞ مِّن رَّبِّهِمۡ وَذِلَّةٞ فِي ٱلۡحَيَوٰةِ ٱلدُّنۡيَاۚ وَكَذَٰلِكَ نَجۡزِي ٱلۡمُفۡتَرِينَ ١٥٢ وَٱلَّذِينَ عَمِلُواْ ٱلسَّيِّ‍َٔاتِ ثُمَّ تَابُواْ مِنۢ بَعۡدِهَا وَءَامَنُوٓاْ إِنَّ رَبَّكَ مِنۢ بَعۡدِهَا لَغَفُورٞ رَّحِيمٞ ١٥٣ وَلَمَّا سَكَتَ عَن مُّوسَى ٱلۡغَضَبُ أَخَذَ ٱلۡأَلۡوَاحَۖ وَفِي نُسۡخَتِهَا هُدٗى وَرَحۡمَةٞ لِّلَّذِينَ هُمۡ لِرَبِّهِمۡ يَرۡهَبُونَ ١٥٤ وَٱخۡتَارَ مُوسَىٰ قَوۡمَهُۥ سَبۡعِينَ رَجُلٗا لِّمِيقَٰتِنَاۖ فَلَمَّآ أَخَذَتۡهُمُ ٱلرَّجۡفَةُ قَالَ رَبِّ لَوۡ شِئۡتَ أَهۡلَكۡتَهُم مِّن قَبۡلُ وَإِيَّٰيَۖ أَتُهۡلِكُنَا بِمَا فَعَلَ ٱلسُّفَهَآءُ مِنَّآۖ إِنۡ هِيَ إِلَّا فِتۡنَتُكَ تُضِلُّ بِهَا مَن تَشَآءُ وَتَهۡدِي مَن تَشَآءُۖ أَنتَ وَلِيُّنَا فَٱغۡفِرۡ لَنَا وَٱرۡحَمۡنَاۖ وَأَنتَ خَيۡرُ ٱلۡغَٰفِرِينَ ١٥٥[الأعراف:۱۵۲-۱۵۵]

ترجمه: به راستی آنانکه گوساله را معبود خود گرفتند به زودی خشمی از پروردگارشان و ذلّتی در زندگی دنیا به ایشان می‌رسد و چنین کیفر دهیم دروغ‌سازان را(۱۵۲) و آنانکه کارهای بد کردند سپس بعد از آن توبه کردند و ایمان آوردند براستی پروردگار تو پس از آن آمرزندۀ رحیم است.(۱۵۳) و چون خشم موسی فرو نشست، الواح را برگرفت در حالی‌که در نوشته‌های آن هدایت و رحمت بود برای آنان که نسبت به پروردگارشان ترسان می‌باشند(۱۵۴) و موسی از میان قوم خود هفتاد مرد را برای وعده‌گاه ما برگزید، پس چون زلزله‌ای ایشان را فرو گرفت گفت: پروردگارا اگر می‌خواستی ایشان را و مرا از پیش هلاک کرده بودی آیا ما را به سزای آنچه سفهای ما کرده‌اند، هلاک می‌کنی؟ نیست این مگر امتحان تو، هر که را خواهی به‌وسیلۀ آن گمراه و هر که را خواهی به آن هدایت می‌کنی، تویی یاور و سرپرست ما، پس ما را بیامرز و ما را رحم کن و تو بهترین آمرزندگانی.(۱۵۵)

نکات: مقصود از ﴿غَضَبٞ مِّن رَّبِّهِمۡ وَذِلَّةٞ فِي ٱلۡحَيَوٰةِ ٱلدُّنۡيَاهمین است که به غضب خدا و ذلّت و در بدری و اخراج از بلدشان مبتلا شدند. و جملۀ: ﴿ثُمَّ تَابُوادلالت دارد که عده‌ای پس از گوساله‌پرستی فوری توبه کرده بودند و مشمول رحمت خدا شدند. ﴿وَٱخۡتَارَ مُوسَىٰتا آخر دلالت دارد که حضرت موسی÷هفتاد نفر از میان قوم خود انتخاب کرد برای اینکه با او به طور بروند و کلام خدا را بشنوند و چون به طور آمدند و سخن خدا را شنیدند خواستار رؤیت خدا شدند و گفتند: ﴿لَن نُّؤۡمِنَ لَكَ حَتَّىٰ نَرَى ٱللَّهَ جَهۡرَةٗ، «ما هرگز ایمان نمی‌آوریم تا خدا را آشکارا ببینیم». پس صاعقه آمد و ایشان هلاک شدند و موسی افتاد و بیهوش شد. چون به هوش آمد زبان به تضرع و زاری گشود و از سفاهت قوم خود نالید.

﴿وَٱكۡتُبۡ لَنَا فِي هَٰذِهِ ٱلدُّنۡيَا حَسَنَةٗ وَفِي ٱلۡأٓخِرَةِ إِنَّا هُدۡنَآ إِلَيۡكَۚ قَالَ عَذَابِيٓ أُصِيبُ بِهِۦ مَنۡ أَشَآءُۖ وَرَحۡمَتِي وَسِعَتۡ كُلَّ شَيۡءٖۚ فَسَأَكۡتُبُهَا لِلَّذِينَ يَتَّقُونَ وَيُؤۡتُونَ ٱلزَّكَوٰةَ وَٱلَّذِينَ هُم بِ‍َٔايَٰتِنَا يُؤۡمِنُونَ ١٥٦ ٱلَّذِينَ يَتَّبِعُونَ ٱلرَّسُولَ ٱلنَّبِيَّ ٱلۡأُمِّيَّ ٱلَّذِي يَجِدُونَهُۥ مَكۡتُوبًا عِندَهُمۡ فِي ٱلتَّوۡرَىٰةِ وَٱلۡإِنجِيلِ يَأۡمُرُهُم بِٱلۡمَعۡرُوفِ وَيَنۡهَىٰهُمۡ عَنِ ٱلۡمُنكَرِ وَيُحِلُّ لَهُمُ ٱلطَّيِّبَٰتِ وَيُحَرِّمُ عَلَيۡهِمُ ٱلۡخَبَٰٓئِثَ وَيَضَعُ عَنۡهُمۡ إِصۡرَهُمۡ وَٱلۡأَغۡلَٰلَ ٱلَّتِي كَانَتۡ عَلَيۡهِمۡۚ فَٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ بِهِۦ وَعَزَّرُوهُ وَنَصَرُوهُ وَٱتَّبَعُواْ ٱلنُّورَ ٱلَّذِيٓ أُنزِلَ مَعَهُۥٓ أُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡمُفۡلِحُونَ ١٥٧[الأعراف:۱۵۶-۱۵۷]

ترجمه: و بنویس برای ما (یعنی مقدر کن) در این دنیا نیکی (عافیت و زندگی پاکیزه) و در آخرت نیکی، به راستی که ما هدایت شدیم به سوی تو، خدا گفت: عذابم را به هر‌کس بخواهم می‌رسانم و رحمتم همه چیز را فرا گرفته، پس به زودی آن را مقرر می‌دارم برای آنان که پرهیزکاری می‌کنند و زکات می‌دهند و آنان که به آیات ما ایمان می‌آورند(۱۵۶) آنان که پیروی می‌کنند از این رسول و پیامبر درس‌ ناخوانده‌ای که (وصف) او را نزد خود در تورات و انجیل نوشته می‌یابند که ایشان را به کار خوب امر و از منکر نهی می‌کند و حلال می‌کند بر ایشان پاکیزه‌ها را و حرام می‌گرداند بر ایشان خبائث را و برمی‌دارد از ایشان بار سنگین و بندهایی که بر ایشان بود، پس آنانکه به او ایمان آورند و تأییدش کنند و یاریش نمایند و نوری را که به او نازل شده پیروی کنند همانانند رستگاران.(۱۵۷)

نکات: جملۀ: ﴿وَرَحۡمَتِي وَسِعَتۡ كُلَّ شَيۡءٖچون دلالت دارد بر اینکه رحمت حق هر چیزی را فرا گرفته ممکن است اشرار و کفار به این جمله مغرور شوند لذا پس از آن فرموده: ﴿فَسَأَكۡتُبُهَا لِلَّذِينَ يَتَّقُونَ...یعنی این رحمت واسعه به همین زودی محدود می‌شود و اختصاص داده می‌شود به متّقین و فقط برای ایشان حتمی است طبق وعدۀ إلهی و برای دیگران چون حتمی نیست باید مغرور نگردند. مقصود از جملۀ ﴿وَيَضَعُ عَنۡهُمۡ إِصۡرَهُمۡ وَٱلۡأَغۡلَٰلَ ٱلَّتِي كَانَتۡ عَلَيۡهِمۡ، همان تکالیف شاقّه‌‌ای بود که بر دوش مردم سنگین می‌باشد و آخوندهای یهود برای ایشان وضع کرده بودند مانند سوزانیدن غنایم و تحریم کسب در روز شنبه [۶۳]و مانند اینها ومراد از اغلال همان بند و زنجیرهای عادات و آداب و قیودی است که فعلاً نیز مانند آنها در میان مسلمین زیاد است، هر‌کس بمیرد چه قیود سختی برای او گذاشته‌اند از ایام ثلاثه، هفته، چله، سال، دادن وجوه شرعیه از قبیل خمس و سهم امام که در اصل شرع نبوده و به آن اضافه کرده‌اند و بار سنگین شده و مانند آنکه هر‌کس بخواهد دو رکعت نماز بخواند باید چند هزار مسئله را فراگیرد وهکذا....

﴿قُلۡ يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّاسُ إِنِّي رَسُولُ ٱللَّهِ إِلَيۡكُمۡ جَمِيعًا ٱلَّذِي لَهُۥ مُلۡكُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۖ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ يُحۡيِۦ وَيُمِيتُۖ فَ‍َٔامِنُواْ بِٱللَّهِ وَرَسُولِهِ ٱلنَّبِيِّ ٱلۡأُمِّيِّ ٱلَّذِي يُؤۡمِنُ بِٱللَّهِ وَكَلِمَٰتِهِۦ وَٱتَّبِعُوهُ لَعَلَّكُمۡ تَهۡتَدُونَ ١٥٨ وَمِن قَوۡمِ مُوسَىٰٓ أُمَّةٞ يَهۡدُونَ بِٱلۡحَقِّ وَبِهِۦ يَعۡدِلُونَ ١٥٩

[الأعراف:۱۵۸-۱۵۹]

ترجمه: بگو: آهای مردم، به راستی که من رسول خدا به سوی همۀ شما هستم، آن خدایی

که ملک و سلطنت آسمانها و زمین برای اوست، الهی (ملجأ حوائج) جُز او نیست، زنده می‌کند و می‌میراند، پس ایمان آورید به خدا و رسول او، آن پیامبر درس‌نخوانده‌ای که به خدا و کلمات او ایمان دارد و او را پیروی کنید تا باشد هدایت یابید(۱۵۸) و از قوم موسی جماعتی هستند که به راه حق هدایت می‌کنند و به حق داوری می‌نمایند.(۱۵۹)

نکات: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّاسُدلالت دارد که محمدصمبعوث به تمام مردم است و مخاطب خدا مردمند و خطاب حق قابل فهم است و مقصود از جملۀ: ﴿...يُؤۡمِنُ بِٱللَّهِ وَكَلِمَٰتِهِۦ، ایمان رسول خداصاست به فرمانهای الهی که در کتب آسمانی می‌باشد و اگر چه از پیامبران قبل از خودش باشد.

﴿وَقَطَّعۡنَٰهُمُ ٱثۡنَتَيۡ عَشۡرَةَ أَسۡبَاطًا أُمَمٗاۚ وَأَوۡحَيۡنَآ إِلَىٰ مُوسَىٰٓ إِذِ ٱسۡتَسۡقَىٰهُ قَوۡمُهُۥٓ أَنِ ٱضۡرِب بِّعَصَاكَ ٱلۡحَجَرَۖ فَٱنۢبَجَسَتۡ مِنۡهُ ٱثۡنَتَا عَشۡرَةَ عَيۡنٗاۖ قَدۡ عَلِمَ كُلُّ أُنَاسٖ مَّشۡرَبَهُمۡۚ وَظَلَّلۡنَا عَلَيۡهِمُ ٱلۡغَمَٰمَ وَأَنزَلۡنَا عَلَيۡهِمُ ٱلۡمَنَّ وَٱلسَّلۡوَىٰۖ كُلُواْ مِن طَيِّبَٰتِ مَا رَزَقۡنَٰكُمۡۚ وَمَا ظَلَمُونَا وَلَٰكِن كَانُوٓاْ أَنفُسَهُمۡ يَظۡلِمُونَ ١٦٠ وَإِذۡ قِيلَ لَهُمُ ٱسۡكُنُواْ هَٰذِهِ ٱلۡقَرۡيَةَ وَكُلُواْ مِنۡهَا حَيۡثُ شِئۡتُمۡ وَقُولُواْ حِطَّةٞ وَٱدۡخُلُواْ ٱلۡبَابَ سُجَّدٗا نَّغۡفِرۡ لَكُمۡ خَطِيٓـَٰٔتِكُمۡۚ سَنَزِيدُ ٱلۡمُحۡسِنِينَ ١٦١[الأعراف:۱۶۰-۱۶۱]

ترجمه: و امت موسی را به دوازده قبیله و گروه تقسیم کردیم و و حی نمودیم به موسی آنگاه که قوم او از او آب خواستند که عصایت را به سنگ بزن، (چون زد) پس دوازده چشمه از آن جاری شد که هر دستۀ مردم محل آبخور خود را دانستند و ابر را بر ایشان سایبان کردیم و مَن و سلوی را بر ایشان نازل نمودیم، بخورید از طیبات آنچه شما را روزی دادیم. و ما ستم نکردیم ولیکن ایشان به خود ستم می‌کردند(۱۶۰) و چون به ایشان گفته شد در این قریه ساکن شوید و هرچه از آن خواستید بخورید و بگویید خدایا گناهانمان را بریز و به دروازۀ شهر درحال فروتنی درآیید، ما برای شما گناهانتان را می‌آمرزیم و به زودی پاداش نیکوکاران را زیاد می‌کنیم.(۱۶۱)

نکات: سبط به معنی نواده است از اولاد یعقوب دوازده جماعت به وجود آمد از نواده‌های او که هر یک امّتی بزرگ شدند و این جماعات در بیابان از موسی÷آب خواستند، خدا به او خطاب کرد عصای خود را به سنگ معیّنی بزن، آن جناب عصای خود را به سنگی زد و از آن دوازده چشم جوشید که هر یک از اسباط از چشمه‌ای آب برمی‌داشتند. و حق‌تعالی در آن بیابان به توسط ابر بر آنان سایه افکند و منّ و سلوی بر ایشان نازل نمود (که مرغ بریان و ترنجبین باشد) و خطاب رسید که باید هنگام ورود به شهر به حال فروتنی وارد شوید و بگویید خدایا گناه ما را بریز ولی بنی‌اسرائیل با این همه الطاف الهی سرکشی کردند و آن کلماتی را که امر شده بودند هنگام ورود بگویند تغییر دادند و در عوض حطّه (گناه ما را بریز) بطور مسخره حنطه (گندم) می‌گفتند.

﴿فَبَدَّلَ ٱلَّذِينَ ظَلَمُواْ مِنۡهُمۡ قَوۡلًا غَيۡرَ ٱلَّذِي قِيلَ لَهُمۡ فَأَرۡسَلۡنَا عَلَيۡهِمۡ رِجۡزٗا مِّنَ ٱلسَّمَآءِ بِمَا كَانُواْ يَظۡلِمُونَ ١٦٢ وَسۡ‍َٔلۡهُمۡ عَنِ ٱلۡقَرۡيَةِ ٱلَّتِي كَانَتۡ حَاضِرَةَ ٱلۡبَحۡرِ إِذۡ يَعۡدُونَ فِي ٱلسَّبۡتِ إِذۡ تَأۡتِيهِمۡ حِيتَانُهُمۡ يَوۡمَ سَبۡتِهِمۡ شُرَّعٗا وَيَوۡمَ لَا يَسۡبِتُونَ لَا تَأۡتِيهِمۡۚ كَذَٰلِكَ نَبۡلُوهُم بِمَا كَانُواْ يَفۡسُقُونَ ١٦٣ وَإِذۡ قَالَتۡ أُمَّةٞ مِّنۡهُمۡ لِمَ تَعِظُونَ قَوۡمًا ٱللَّهُ مُهۡلِكُهُمۡ أَوۡ مُعَذِّبُهُمۡ عَذَابٗا شَدِيدٗاۖ قَالُواْ مَعۡذِرَةً إِلَىٰ رَبِّكُمۡ وَلَعَلَّهُمۡ يَتَّقُونَ ١٦٤ فَلَمَّا نَسُواْ مَا ذُكِّرُواْ بِهِۦٓ أَنجَيۡنَا ٱلَّذِينَ يَنۡهَوۡنَ عَنِ ٱلسُّوٓءِ وَأَخَذۡنَا ٱلَّذِينَ ظَلَمُواْ بِعَذَابِۢ بَ‍ِٔيسِۢ بِمَا كَانُواْ يَفۡسُقُونَ ١٦٥ فَلَمَّا عَتَوۡاْ عَن مَّا نُهُواْ عَنۡهُ قُلۡنَا لَهُمۡ كُونُواْ قِرَدَةً خَٰسِ‍ِٔينَ ١٦٦[الأعراف:۱۶۲-۱۶۶]

ترجمه: پس کسانی از آنان که ستم کردند، گفتار را به غیر از آنچه به ایشان گفته شده بود تبدیل کردند، پس عذابی از آسمان بر ایشان نازل کردیم به سبب آنچه ستم می‌کردند(۱۶۲) و سؤال کن ایشان را از آن قریه‌ای که کنار دریا بود هنگامی‌که در شنبه تجاوز می‌کردند، آنگاه که ماهیان ایشان روز شنبۀ ایشان برای ایشان به ‌طور آشکار و زیاد می‌آمدند و روزی که شنبه نبود نمی‌آمدند، این چنین ایشان را به‌سبب اینکه نافرمانی می‌کردند می‌آزمودیم (۱۶۳) و چون جماعتی از ایشان گفتند: چرا موعظه می‌کنید قومی را که خدا هلاکشان کند و یا عذابشان کند به عذاب سختی، گفتند: برای اینکه ما را نزد پروردگارتان عذری باشد و شاید ایشان پرهیز کنند(۱۶۴) پس چون فراموش کردند آنچه را به آن تذکر داده شد بودند، آنان را که از بدی نهی می ‌کردند نجات دادیم و آنان را که ستم کردند به عذاب سختی بگرفتیم به سبب آنچه نافرمانی می‌کردند(۱۶۵) پس چون درمورد آنچه نهی شده بودند سرکشی کردند به ایشان گفتیم بوزینگان دور از رحمت باشید.(۱۶۶)

نکات: عده‌ای از بنی‌اسرائیل معروفند به اصحاب سبت که ایشان نزدیک دریا منزل داشتند و کار ایشان ماهیگیری بود و ماهی‌فروش بودند. دستور دینشان این بود که روز شنبه تعطیل کنند و به عبادت مشغول شوند، اتفاقاً روزهای شنبه ماهی بیشتر می‌آمد، از آنجائیکه خدا می‌خواست ایشان را امتحان کند، ماهیان لب دریا جمع می‌شدند و ایشان نتوانستند صرفنظر کنند و بدنبال امر خدا بروند، آمدند حیله‌ای کردند و نزدیک دریا گودالها کنده به طوریکه آب دریا به آن گودالها جاری شود و روز شنبه ماهیان دریا بسوی گودالها بروند و سپس راه ماهیها را به توسط بته و هیزم قطع می‌کردند که ماهیان در گودالها بمانند تا اینکه روز یک شنبه صید کنند و در جواب خدا بگویند ما روز شنبه ماهی صید نکردیم، حق‌تعالی ایشان را به صورت بوزینه مسخ نمود و قبل از اینکه مسخ شوند عده‌ای از اهل ایمان، ایشان را از این حیله نهی کردند و عدۀ دیگر ساکت بودند و می‌گفتند: ایشان را نهی نکنید که فائده ندارد و خدا ایشان را عذاب خواهد کرد. حق‌تعالی فقط عدۀ ناهین از منکر را نجات داد و باقی را عذاب نمود. پس مؤمن در مقابل منکرات نباید ساکت شود و یا اگر کسی نهی از منکر نمود او را مأیوس کند که مثلاً بگوید نهی شما چه فایده دارد و یا بگوید چون مردم گوش نمی‌دهند خود را خسته مکن و از این قبیل سخنان یأس آور: که در این صورت با مجرمین شرکت کرده و با آنان محشور و معذّب خواهد شد.

﴿وَإِذۡ تَأَذَّنَ رَبُّكَ لَيَبۡعَثَنَّ عَلَيۡهِمۡ إِلَىٰ يَوۡمِ ٱلۡقِيَٰمَةِ مَن يَسُومُهُمۡ سُوٓءَ ٱلۡعَذَابِۗ إِنَّ رَبَّكَ لَسَرِيعُ ٱلۡعِقَابِ وَإِنَّهُۥ لَغَفُورٞ رَّحِيمٞ ١٦٧ وَقَطَّعۡنَٰهُمۡ فِي ٱلۡأَرۡضِ أُمَمٗاۖ مِّنۡهُمُ ٱلصَّٰلِحُونَ وَمِنۡهُمۡ دُونَ ذَٰلِكَۖ وَبَلَوۡنَٰهُم بِٱلۡحَسَنَٰتِ وَٱلسَّيِّ‍َٔاتِ لَعَلَّهُمۡ يَرۡجِعُونَ ١٦٨ فَخَلَفَ مِنۢ بَعۡدِهِمۡ خَلۡفٞ وَرِثُواْ ٱلۡكِتَٰبَ يَأۡخُذُونَ عَرَضَ هَٰذَا ٱلۡأَدۡنَىٰ وَيَقُولُونَ سَيُغۡفَرُ لَنَا وَإِن يَأۡتِهِمۡ عَرَضٞ مِّثۡلُهُۥ يَأۡخُذُوهُۚ أَلَمۡ يُؤۡخَذۡ عَلَيۡهِم مِّيثَٰقُ ٱلۡكِتَٰبِ أَن لَّا يَقُولُواْ عَلَى ٱللَّهِ إِلَّا ٱلۡحَقَّ وَدَرَسُواْ مَا فِيهِۗ وَٱلدَّارُ ٱلۡأٓخِرَةُ خَيۡرٞ لِّلَّذِينَ يَتَّقُونَۚ أَفَلَا تَعۡقِلُونَ ١٦٩[الأعراف:۱۶۷-۱۶۹]

ترجمه: و یادآور آنگاه که پروردگارت اعلان کرد که تا روز قیامت کسی را بر ایشان برانگیزد که ایشان ‌را به ‌عذاب بدی عذاب کند، به درستی که پروردگارت سریع‌العقاب و به راستی که او آمرزندۀ رحیم است(۱۶۷) و ایشان را در زمین به ورت گروه‌ گروه پراکندیم، بعضی از ایشان شایستگان و بعضی از ایشان غیر این می‌باشند. و آزمایش کردیم ایشان را به نعمتها و بلاها(یا به کارهای خوب و بد) تا باشد ایشان بازگردند(۱۶۸) پس جانشین ایشان شد بعد از ایشان جانشینانی بد که وارث کتاب الهی شدند، متاع این دنیا را ‌گیرند و ‌گویند به زودی آمرزیده خواهیم شد و حال آنکه اگر متاعی مانند آن به ایشان برسد آنرا نیز می‌گیرند ( یعنی عادت کرده‌اند به خوردن مال دنیا). آیا در کتاب آسمانی از آنان پیمان گرفته نشد که بر خدا جز حق نگویند و حال آنکه آنچه در آن کتاب بود خوانده بودند. و سرای آخرت برای آنانکه پرهیزکاری ‌کنند بهتر است، آیا نمی‌اندیشید.(۱۶۹)

نکات: مقصود از جملۀ: ﴿لَيَبۡعَثَنَّ عَلَيۡهِمۡ...این است که کسی را بر ایشان مسلط کند که تا قیامت ایشان را شکنجه کنند چنانکه مجوس را خدا مسلط بر یهود کرد که از ایشان جزیه می‌گرفتند و پس از مجوس مسلمین از ایشان جزیه می‌گرفتند. و ممکن است مقصود بخت‌النّصر و سایر سلاطین مانند: هیتلر باشد که همواره بر یهود مسلط بوده‌اند و تا قیامت چنین خواهد شد. جملۀ ﴿وَقَطَّعۡنَٰهُمۡ...دلالت دارد که یهود همواره پراکنده بودند در اطراف جهان و در هر گوشه‌ای عدّه‌ای از دیگران جدا بوده‌اند. و مقصود از ﴿يَأۡخُذُونَ عَرَضَ هَٰذَا ٱلۡأَدۡنَىٰگرفتن رشوه است که از مردم می‌گرفتند و احکام تورات را عوض می‌کردند و به ناحق به خدا دروغ می‌بستند. و کلمۀ ﴿ٱلۡأَدۡنَىٰمشتق از دنی و پست می‌باشد چون متاع دنیا بی ‌وفا و پست می‌باشد. شاعر گوید:

چونکه دنیا مؤنَّثِ أدنی است
هر که أدنی است طالب دنیا است

﴿وَٱلَّذِينَ يُمَسِّكُونَ بِٱلۡكِتَٰبِ وَأَقَامُواْ ٱلصَّلَوٰةَ إِنَّا لَا نُضِيعُ أَجۡرَ ٱلۡمُصۡلِحِينَ ١٧٠ ۞وَإِذۡ نَتَقۡنَا ٱلۡجَبَلَ فَوۡقَهُمۡ كَأَنَّهُۥ ظُلَّةٞ وَظَنُّوٓاْ أَنَّهُۥ وَاقِعُۢ بِهِمۡ خُذُواْ مَآ ءَاتَيۡنَٰكُم بِقُوَّةٖ وَٱذۡكُرُواْ مَا فِيهِ لَعَلَّكُمۡ تَتَّقُونَ ١٧١[الأعراف:۱۷۰-۱۷۱]

ترجمه: و آنانکه به کتاب خدا چنگ می‌زنند و نماز را برپا دارند به راستی که ما ضایع نمی‌کنیم پاداش اصلاح کنندگان را (۱۷۰) و چون کوه را بالای سر ایشان گویا سایبانی بالا بردیم و گمان کردند که بر ایشان خواهد افتاد، (و به ایشان) گفتیم آنچه شما را داده‌ایم به جدیت بگیرید و آنچه را در آن است به یاد داشته باشید، باشد شما پرهیزکار شوید.(۱۷۱)

نکات: جملۀ: ﴿يُمَسِّكُونَ بِٱلۡكِتَٰبِدلالت دارد که تمسّک به کتاب الهی موجب اصلاح هر امتی است. جملۀ: ﴿وَٱذۡكُرُواْ مَا فِيهِدلالت دارد که هر امّتی باید آنچه در کتاب آسمانی ایشان می‌باشد به ذهن خود بسپرند و از یاد مبرند، جایی‌که تمسّک به تورات و تذکّر مطالب آن موجب اصلاح و تقوی باشد تمسک به قرآن و یاد گرفتن مطالب آن به طریق اولی موجب نجات و رستگاری است.

﴿وَإِذۡ أَخَذَ رَبُّكَ مِنۢ بَنِيٓ ءَادَمَ مِن ظُهُورِهِمۡ ذُرِّيَّتَهُمۡ وَأَشۡهَدَهُمۡ عَلَىٰٓ أَنفُسِهِمۡ أَلَسۡتُ بِرَبِّكُمۡۖ قَالُواْ بَلَىٰ شَهِدۡنَآۚ أَن تَقُولُواْ يَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِ إِنَّا كُنَّا عَنۡ هَٰذَا غَٰفِلِينَ ١٧٢ أَوۡ تَقُولُوٓاْ إِنَّمَآ أَشۡرَكَ ءَابَآؤُنَا مِن قَبۡلُ وَكُنَّا ذُرِّيَّةٗ مِّنۢ بَعۡدِهِمۡۖ أَفَتُهۡلِكُنَا بِمَا فَعَلَ ٱلۡمُبۡطِلُونَ ١٧٣[الأعراف:۱۷۲-۱۷۳]

ترجمه: و چون پروردگارت از اصلاب بنی‌آدم ذریۀ ایشان را بیرون آورد و ایشان را بر خودشان گواه گرفت که آیا من پروردگار شما نیستم؟ گفتند: آری، گواهیم، تا مبادا روز قیامت بگویید که ما از این ربوبیت غافل بودیم(۱۷۲) و یا بگویید همانا پدران ما از پیش شرک آوردند و ما ذریۀ پس از ایشان بودیم آیا که ما را هلاک می‌کنی به آنچه اهل باطل کردند؟(۱۷۳)

نکات: بعضی از نادانان این آیه را دلیل بر ثبوت عالم ذر و یا به قول شعرای جبریّه عالم ﴿أَلَسۡتُگرفته‌اند، در صورتی که این آیه دلالتی بر مطلب ایشان ندارد و صریح است بر خلاف ایشان. اینان چون دلیلی بر مطلب خود نداشته‌اند خواسته‌اند به توسّط این آیه مطلب موهوم خود را با مدرک نشان دهند، زیرا ایشان می‌گویند عالم ذر همان اجتماع ذرّات نطفه‌هاست در پشت حضرت آدم که خدا از آن ذرات پیمان به یگانگی خود گرفته [۶۴].

باید گفت: پیمان از ذرات بی‌شعور معنی ندارد، انسان تا به حد رشد و تکلیف نرسد پیمان با او اعتبار ندارد. ثانیاً: پیمانی‌که احدی آن را یاد ندارد اعتباری به آن نیست. ثالثاً: عبارت آیه، اجتماع ذرات در پشت آدم را نمی‌رساند زیرا خدای‌تعالی فرموده: ﴿إِذۡ أَخَذَ رَبُّكَ مِنۢ بَنِيٓ ءَادَمَو بر ذرات صدق بنی‌آدم نمی‌کند و دیگر فرموده: ﴿مِن ظُهُورِهِمۡو اگر پشت آدم مقصود بود باید بگوید من ظهره زیرا آدم مفرد است و یک پشت دارد، بلکه مقصود از اصلاب بنی‌آدم است نه صلب آدم÷و ضمیر ﴿ظُهُورِهِمۡبرمی‌گردد به بنی‌آدم و این آیۀ ﴿وَأَشۡهَدَهُمۡتمثیل معقول است به محسوس، یعنی خدای تعالی با نصب دلیل و دادن عقل و وجدان از بنی‌آدم در حالی‌که صدق بنی‌آدم بر ایشان بکند و مصداق بنی‌آدم بشوند و عاقل گردند پیمان فطری و عقلی بسته است و عقل و وجدان ایشان را بر خودشان گواه گرفته که هر مخلوقی خالق دارد و هر اختراعی مخترعی دارد و هر نقشۀ علمی نقّاشی دارد و تمام عقول بر این گواهی می‌دهد. و مقصود از ﴿ظُهُورِهِمۡاز «أصلابهم» می‌باشد و خدا از این عهد و پیمان در چند جای دیگر قرآن یادآوری کرده و یکجا فرموده: ﴿أَلَمۡ أَعۡهَدۡ إِلَيۡكُمۡ يَٰبَنِيٓ ءَادَمَ أَن لَّا تَعۡبُدُواْ ٱلشَّيۡطَٰنَۖ إِنَّهُۥ لَكُمۡ عَدُوّٞ مُّبِينٞ ٦٠ وَأَنِ ٱعۡبُدُونِيۚ هَٰذَا صِرَٰطٞ مُّسۡتَقِيمٞ ٦١ وَلَقَدۡ أَضَلَّ مِنكُمۡ جِبِلّٗا كَثِيرًاۖ أَفَلَمۡ تَكُونُواْ تَعۡقِلُونَ ٦٢ [۶۵] [یس۶۰-۶۲] که این از خطاب های خدا به عقلاست و لذا فرموده: ﴿أَفَلَمۡ تَكُونُواْ تَعۡقِلُونَ، پس در حال عقل پیمان بسته شده نه در حال جمادیّت ذرّات.

﴿وَكَذَٰلِكَ نُفَصِّلُ ٱلۡأٓيَٰتِ وَلَعَلَّهُمۡ يَرۡجِعُونَ ١٧٤ وَٱتۡلُ عَلَيۡهِمۡ نَبَأَ ٱلَّذِيٓ ءَاتَيۡنَٰهُ ءَايَٰتِنَا فَٱنسَلَخَ مِنۡهَا فَأَتۡبَعَهُ ٱلشَّيۡطَٰنُ فَكَانَ مِنَ ٱلۡغَاوِينَ ١٧٥ وَلَوۡ شِئۡنَالَرَفَعۡنَٰهُ بِهَا وَلَٰكِنَّهُۥٓ أَخۡلَدَ إِلَى ٱلۡأَرۡضِ وَٱتَّبَعَ هَوَىٰهُۚ فَمَثَلُهُۥ كَمَثَلِ ٱلۡكَلۡبِ إِن تَحۡمِلۡ عَلَيۡهِ يَلۡهَثۡ أَوۡ تَتۡرُكۡهُ يَلۡهَثۚ ذَّٰلِكَ مَثَلُ ٱلۡقَوۡمِ ٱلَّذِينَ كَذَّبُواْ بِ‍َٔايَٰتِنَاۚ فَٱقۡصُصِ ٱلۡقَصَصَ لَعَلَّهُمۡ يَتَفَكَّرُونَ ١٧٦ سَآءَ مَثَلًا ٱلۡقَوۡمُ ٱلَّذِينَ كَذَّبُواْ بِ‍َٔايَٰتِنَا وَأَنفُسَهُمۡ كَانُواْ يَظۡلِمُونَ ١٧٧[الأعراف:۱۷۴-۱۷۷]

ترجمه: و این چنین آیات را روشن و به طور تفصیل بیان می‌کنیم که شاید ایشان بازگردند(۱۷۴) و بخوان بر ایشان خبر آن کسی را که آیات خود را به او دادیم پس، از آن آیات جدا شد و سرپیچی کرد پس شیطان او را به دنبال خود برد و او از گمراهان شد (۱۷۵) و اگر می‌خواستیم به آن آیات او را به مقام بالا می‌بردیم ولیکن او به سوی زمین دل‌ بست و هوای نفس خود را پیروی کرد که مَثَل او مانند مَثَل سگ شد اگر بر او حمله کنی زبان از دهان بیرون آورد و یا او را رها کنی زبان از دهان در آرد، این است مثل آنانکه به آیات ما تکذیب کردند، پس این قصه‌ها را بر ایشان بخوان شاید که ایشان فکر کنند(۱۷۶) بد است مثل آن قومی که به آیات ما تکذیب کردند و به جان خود ستم می‌کردند.(۱۷۷)

نکات: سه آیۀ اخیر راجع به «بلعم باعور» و کسانی است که مانند او عالم باشند به امور دین ولی به توسّط میل به دنیا و هوی و هوس از آیات خدا صرف نظر کنند و ملازم دنیا گردند. حق‌تعالی مَثَل ایشان را به سگ لاهث زده که متملّق‌ترین سگهاست و عادت کرده که زبان خود را از دهان خارج کند چه در حال عطش و چه در حال سیرابی، اما حیوانات دیگر اگر تشنه شوند زبان را خارج و به دور دهان می‌‌گردانند. و وجه شَبَه عالم بی‌عمل به سگ لاهث از چند جهت است: اول: از جهت تملق که عالم بی‌عمل از هر‌کس و ناکسی تملّق می‌گوید برای ربودن از دنیای او. دوم: از جهت حرکت زبان، عالم بی‌عمل متصل بیانات علمی دارد برای جلب توجه دیگران و عادت دارد که هر کجا دم از دانش خود بزند چه سیر باشد و چه گرسنه مانند سگ لاهث که در حال عطش و غیر عطش عادت کرده به زبان حرکت‌دادن [۶۶]. سوم: از جهت لفت و لیس که همواره به فکر لیسیدن شیرینی دنیا است از مردم پست. به هرحال هوا‌‌پرستان که به دین و هدایت پشت کرده آیات الهی را عملا تکذیب وجیفۀ دنیا را هدف قرار داده‌اند خوی حیوانیّت دارند و لو به مقاماتی در علم هم برسند خوی حیوانیت را ترک نمی‌کنند و در هر دو حال به خاطر دنیا و هواهای خود عوعو می‌کنند. حکایت شده که طفلی به معلمش گفت: خوابی دیده‌ام بیان کنم؟ گفت: بگو، گفت: دیشب خواب دیدم که بدن من غرق نجاست است و بدن شما غرق عسل است، معلم گفت: خوب خوابی است، گفت: صبر کنید بقیۀ خواب را عرض کنم، گفت: بگو، گفت: شما بدن مرا می‌لیسیدید و من از عسل شما می لیسیدم. معلّم عصبانی شد. و در واقع این خواب او واقعیت دارد زیرا متعلم از عسلی که شفاء است یعنی علم معلم استفاده می‌کند ولی معلم از مال دنیای او که به منزلۀ نجاست است بهره می‌برد.

گویند: بلعم، عالمی بود عابد، ساکن شهر شام، چون سلطان شهر شام مطلع شد که موسی÷به جانب شام برای فتح شام می‌آید و فهمید در مقابل موسی که پیغمبر خداست نمی‌توان قد علم کرد، آمد متوسّل به بلعم شد که دعا کند علیه موسی÷و عدم توفیق او، او نپذیرفت. سلطان شام رشوه‌ای برای او و رشوه‌ای برای عیال او فرستاد تا که او را وادار کند به نفرین بر موسی. به هر‌حال بلعم گول مال و عیال را خورد و به دنیا مایل شد و علیه موسی دعا کرد و زبان خود را مانند سگ از دهان خارج ساخت و اگر خدا می‌خواست او را به واسطۀ علمش بالا می‌برد ولیکن چون به دنیا میل کرد خدا او را واگذاشت.

﴿مَن يَهۡدِ ٱللَّهُ فَهُوَ ٱلۡمُهۡتَدِيۖ وَمَن يُضۡلِلۡ فَأُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡخَٰسِرُونَ ١٧٨ وَلَقَدۡ ذَرَأۡنَا لِجَهَنَّمَ كَثِيرٗا مِّنَ ٱلۡجِنِّ وَٱلۡإِنسِۖ لَهُمۡ قُلُوبٞ لَّا يَفۡقَهُونَ بِهَا وَلَهُمۡ أَعۡيُنٞ لَّا يُبۡصِرُونَ بِهَا وَلَهُمۡ ءَاذَانٞ لَّا يَسۡمَعُونَ بِهَآۚ أُوْلَٰٓئِكَ كَٱلۡأَنۡعَٰمِ بَلۡ هُمۡ أَضَلُّۚ أُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡغَٰفِلُونَ ١٧٩[الأعراف:۱۷۸-۱۷۹]

ترجمه: هرکس را خدا هدایت کند او راه یافته و طالب هدایت است و هر‌کس را گمراه کند پس ایشان همان زیانکارانند(۱۷۸) و به تحقیق بسیاری از جن و انس را برای دوزخ آفریدیم برای آنان دلهایی است که به آن نمی‌فهمند و برای ایشان دیده‌هایی است که به آن نمی‌بینند و برای ایشان گوشهایی است که به آن نمی‌شنوند، ایشان مانند چهارپایانند بلکه ایشان گمراه‌ترند، ایشان همان غافلانند.(۱۷۹)

نکات: خدا هیچکس را بی‌جهت گمراه نمی‌کند بلکه هر‌کس خود گمراهی را انتخاب کند خدا او را به گمراهی خودش واگذارد، چنانکه کلمۀ ﴿ٱلۡمُهۡتَدِيدر آیه دلالت دارد، زیرا ﴿ٱلۡمُهۡتَدِيبه معنی طالب هدایت است و هر‌کس طالب هدایت باشد خدا از هدایت او دریغ ندارد. و اینکه فرموده: ﴿ٱلۡمُهۡتَدِي«برای دوزخ آفریدیم» چون خدا دانسته که اکثر جن و انسان از حق اعراض و به هوی و هوس می‌روند و لذا اهل دوزخ می‌شوند و با این حال خلقشان کرده پس برای همان هدف خودشان خلقشان کرده و گر نه حق‌تعالی تمام را برای عبادت و سعادت آفریده چنانکه فرموده: ﴿وَمَا خَلَقۡتُ ٱلۡجِنَّ وَٱلۡإِنسَ إِلَّا لِيَعۡبُدُونِ [۶۷][الذاریات: ۵۶].

﴿١٧٩ وَلِلَّهِ ٱلۡأَسۡمَآءُ ٱلۡحُسۡنَىٰ فَٱدۡعُوهُ بِهَاۖ وَذَرُواْ ٱلَّذِينَ يُلۡحِدُونَ فِيٓ أَسۡمَٰٓئِهِۦۚ سَيُجۡزَوۡنَ مَا كَانُواْ يَعۡمَلُونَ ١٨٠ وَمِمَّنۡ خَلَقۡنَآ أُمَّةٞ يَهۡدُونَ بِٱلۡحَقِّ وَبِهِۦ يَعۡدِلُونَ ١٨١ وَٱلَّذِينَ كَذَّبُواْ بِ‍َٔايَٰتِنَا سَنَسۡتَدۡرِجُهُم مِّنۡ حَيۡثُ لَا يَعۡلَمُونَ ١٨٢ وَأُمۡلِي لَهُمۡۚ إِنَّ كَيۡدِي مَتِينٌ ١٨٣ أَوَلَمۡ يَتَفَكَّرُواْۗ مَا بِصَاحِبِهِم مِّن جِنَّةٍۚ إِنۡ هُوَ إِلَّا نَذِيرٞ مُّبِينٌ ١٨٤[الأعراف:۱۸۰-۱۸۴]

ترجمه: و برای خداست نامهای نيک پس خدا را به آن نامها بخوانيد و رها كنيد آنان را كه در اسماء او انحراف می جويند به زودی جزاء داده شوند به آنچه می كرده‌اند (۱۸۰) و بعضی از كسانی را كه خلق كرديم گروهی هستند كه به حق هدايت می‌‌كنند و به او توجه می‌كنند (۱۸۱) و آنان كه آیات ما را تكذيب كردند، به تدريج هلاكشان می‌كنيم از آنجا كه ندانند (۱۸۲) و ايشان را مهلت می‌دهم زيرا كيد من متين است (۱۸۳) آيا فكر نكردند كه همنشين ايشان (محمد ص) جنون ندارد، نيست او مگر ترساننده آشكار (۱۸۴).

نکات: یکی از مشرکین شنید که یک نفر مسلمان می‌گوید: یا الله و یا رحمن، او گفت: این مسلمان را بنگرید دو خدا دارد، خدای تعالی در جواب او فرموده [۶۸]: این الله و رحمن و سایر اسمای خدای‌تعالی نامهای یک ذات است که باید آن خدای یکتا را به این اسماء خواند. یعنی اگر چه الفاظ متعدد است ولی معنی یکی است، باید معنی را خواند به توسط این اسماء. و الحاد در اسماءِ خدا این است که اسماء خاصّۀ او را به غیر او اطلاق کنی و یا نامهایی که لائق ذات خدا نیست بر آن ذات بگویی و لذا اسمای خدای‌تعالی توقیفی است، یعنی تا از وحی وارد نشود نامی بر او اطلاق نگردد و متوقّف بر وحی است. مقصود از استدراج و املاء این است که خدا همه گونه نعمت می‌دهد و قدرت و صحّت و سایر چیزهایی که موجب غفلت از حق و توجه به دنیاست به بنده عطاء می‌کند و بنده به‌ جای شکر، با کفران و گناه عذاب خود را زیاد می‌کند و خدا هم او را مهلت می‌دهد و این کید الهی است زیرا به ظاهر احسان است.

﴿أَوَلَمۡ يَنظُرُواْ فِي مَلَكُوتِ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَمَا خَلَقَ ٱللَّهُ مِن شَيۡءٖ وَأَنۡ عَسَىٰٓ أَن يَكُونَ قَدِ ٱقۡتَرَبَ أَجَلُهُمۡۖ فَبِأَيِّ حَدِيثِۢ بَعۡدَهُۥ يُؤۡمِنُونَ ١٨٥ مَن يُضۡلِلِ ٱللَّهُ فَلَا هَادِيَ لَهُۥۚ وَيَذَرُهُمۡ فِي طُغۡيَٰنِهِمۡ يَعۡمَهُونَ ١٨٦ يَسۡ‍َٔلُونَكَ عَنِ ٱلسَّاعَةِ أَيَّانَ مُرۡسَىٰهَاۖ قُلۡ إِنَّمَا عِلۡمُهَا عِندَ رَبِّيۖ لَا يُجَلِّيهَا لِوَقۡتِهَآ إِلَّا هُوَۚ ثَقُلَتۡ فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۚ لَا تَأۡتِيكُمۡ إِلَّا بَغۡتَةٗۗ يَسۡ‍َٔلُونَكَ كَأَنَّكَ حَفِيٌّ عَنۡهَاۖ قُلۡ إِنَّمَا عِلۡمُهَا عِندَ ٱللَّهِ وَلَٰكِنَّ أَكۡثَرَ ٱلنَّاسِ لَا يَعۡلَمُونَ ١٨٧[الأعراف:۱۸۵-۱۸۷]

ترجمه: آیا نظر نکردند در فرمانروایی آسمانها و زمین و آنچه خدا خلق کرده از هر موجودی و در اینکه شاید اجل آنان نزدیک شده باشد، پس به کدام حدیثی پس از قرآن ایمان می‌آورند(۱۸۵) هر که را خدا گمراه کند او را راهنمایی نیست و رها می‌کند ایشان را در طغیانشان سرگردان باشند(۱۸۶) از تو دربارۀ ساعت قیامت سؤال می‌کنند که چه وقت وقوع آن است؟ بگو علم آن فقط نزد پروردگار است، آشکار نمی‌کند آن را به وقتش جُز او، سنگین است وقوع آن در آسمانها وزمین، نیاید شما را مگر ناگهانی، از تو می‌پرسند گویا تو از آن جستجو کرده و مطّلعی، بگو علم آن فقط نزد خداست ولیکن اکثر مردم نمی‌دانند.(۱۸۷)

نکات: جملۀ: ﴿وَيَذَرُهُمۡ فِي طُغۡيَٰنِهِمۡ يَعۡمَهُونَدلالت دارد که گمرا‌ه‌کردن خدا به این معناست که بنده خود سرکش می‌شود و راه طغیان را پیش می‌گیرد و خدا او را به همان طغیانش رها می‌کند.

﴿قُل لَّآ أَمۡلِكُ لِنَفۡسِي نَفۡعٗا وَلَا ضَرًّا إِلَّا مَا شَآءَ ٱللَّهُۚ وَلَوۡ كُنتُ أَعۡلَمُ ٱلۡغَيۡبَ لَٱسۡتَكۡثَرۡتُ مِنَ ٱلۡخَيۡرِ وَمَا مَسَّنِيَ ٱلسُّوٓءُۚ إِنۡ أَنَا۠ إِلَّا نَذِيرٞ وَبَشِيرٞ لِّقَوۡمٖ يُؤۡمِنُونَ ١٨٨ [الأعراف:۱۸۸]

ترجمه: بگو مالک نیستم برای خودم نفعی و نه ضرری را مگر آنچه خدا خواسته و اگر می‌دانستم غیب را هر آینه خیر بسیاری می‌اندوختم و بدی به من نمی‌رسید، نیستم من جز ترساننده و بشارت‌دهنده برای قومی که ایمان بیاورند. (۱۸۸)

نکات: از این آیه و آیۀ قبل که تذکّر داد علم ساعت قیامت را ندارم معلوم می‌شود حدیث «إنا نَعْلَمُ عِلْمَ مَا كَانَ وَمَا یَكُون وَمَا هُوَ كَائِنٌ»دروغ است. ﴿قُل لَّآ أَمۡلِكُ لِنَفۡسِي...دلالت دارد که من چنان بندۀ ضعیفی هستم که اختیار نفع و ضرر خود را ندارم و مالک آن نیستم مگر آنچه که خدا بخواهد نفعی به من برسد و ضرری از من دفع شود و اگر علم غیب داشتم از ضررهای بعدی اجتناب می‌کردم و یک روز غالب و یک روز مغلوب نمی‌شدم و در معاملات خود مغبون نمی‌شدم و هر‌چه نفع داشت می‌خریدم و ذخیره می‌کردم. حال با این آیات روشن عده‌ای بی‌خبر از دین، فرزندان این پیغمبر را عالم به غیب می‌دانند، نعوذ بالله.

﴿هُوَ ٱلَّذِي خَلَقَكُم مِّن نَّفۡسٖ وَٰحِدَةٖ وَجَعَلَ مِنۡهَا زَوۡجَهَا لِيَسۡكُنَ إِلَيۡهَاۖ فَلَمَّا تَغَشَّىٰهَا حَمَلَتۡ حَمۡلًا خَفِيفٗا فَمَرَّتۡ بِهِۦۖ فَلَمَّآ أَثۡقَلَت دَّعَوَا ٱللَّهَ رَبَّهُمَا لَئِنۡ ءَاتَيۡتَنَا صَٰلِحٗا لَّنَكُونَنَّ مِنَ ٱلشَّٰكِرِينَ ١٨٩ فَلَمَّآ ءَاتَىٰهُمَا صَٰلِحٗا جَعَلَا لَهُۥ شُرَكَآءَ فِيمَآ ءَاتَىٰهُمَاۚ فَتَعَٰلَى ٱللَّهُ عَمَّا يُشۡرِكُونَ ١٩٠ أَيُشۡرِكُونَ مَا لَا يَخۡلُقُ شَيۡ‍ٔٗا وَهُمۡ يُخۡلَقُونَ ١٩١ وَلَا يَسۡتَطِيعُونَ لَهُمۡ نَصۡرٗا وَلَآ أَنفُسَهُمۡ يَنصُرُونَ ١٩٢ وَإِن تَدۡعُوهُمۡ إِلَى ٱلۡهُدَىٰ لَا يَتَّبِعُوكُمۡۚ سَوَآءٌ عَلَيۡكُمۡ أَدَعَوۡتُمُوهُمۡ أَمۡ أَنتُمۡ صَٰمِتُونَ ١٩٣[الأعراف:۱۸۹-۱۹۳]

ترجمه: و او آن خدایی است که شما را از یک نفس آفرید و جفت او را از (جنس) او قرار داد تا به او آرام و انس گیرد، پس چون با او آمیزش کرد، باری سبک برداشت و (مدّتی) با آن بار مستمر بود، پس چون سنگین ‌بار شد هر دو پروردگارشان را خواندند که اگر فرزند صالحی به ما بدهی البته از شکرگزاران خواهیم بود(۱۸۹) پس چون خداوند به ایشان فرزند صالحی داد برای او شریکانی در آنچه به ایشان داده قرار دادند، پس خدا برتر است از آنچه شریک او می‌گردانند(۱۹۰) آیا شریک می‌کنند آنچه را که چیزی خلق نمی‌کنند و آنان خود مخلوقند(۱۹۱) و نمی‌توانند ایشان را یاری کنند و نه خودشان را یاری می‌کنند(۱۹۲) و اگر ایشان را به هدایت دعوت کنید بدنبال شما نیایند، مساوی است بر شما چه بخوانید ایشان را و چه ساکت باشید.(۱۹۳)

نکات: آیه و جملۀ: ﴿خَلَقَكُم مِّن نَّفۡسٖ وَٰحِدَةٖبا حضرت آدم تطبیق نمی‌شود و این آیه خطاب به مشرکین قریش است. البتّه نوعی است زیرا هر طائفه‌ای را خدا از نفس واحده آفریده و با آل قصی نیز تطبیق می‌شود که قصی زن قرشی گرفت و آن دو از خدا فرزند صالحی خواستند و خدا به ایشان فرزندانی داد و آنان در عوض نام عبدالله، نام عبدمناف، عبدالعزی، عبدالدار و عبد قصی بر اولاد خود گذاشتند و فرزندان خود را بندگان بتها خوانده و بتها را شریک خدا قرار دادند. در صورتی که آن بتان نه کسی را یاری می‌کنند و نه خود را یاورند و اگر آنها را بخوانی نمی‌شنوند.

﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ تَدۡعُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ عِبَادٌ أَمۡثَالُكُمۡۖ فَٱدۡعُوهُمۡ فَلۡيَسۡتَجِيبُواْ لَكُمۡ إِن كُنتُمۡ صَٰدِقِينَ ١٩٤ أَلَهُمۡ أَرۡجُلٞ يَمۡشُونَ بِهَآۖ أَمۡ لَهُمۡ أَيۡدٖ يَبۡطِشُونَ بِهَآۖ أَمۡ لَهُمۡ أَعۡيُنٞ يُبۡصِرُونَ بِهَآۖ أَمۡ لَهُمۡ ءَاذَانٞ يَسۡمَعُونَ بِهَاۗ قُلِ ٱدۡعُواْ شُرَكَآءَكُمۡ ثُمَّ كِيدُونِ فَلَا تُنظِرُونِ ١٩٥ إِنَّ وَلِـِّۧيَ ٱللَّهُ ٱلَّذِي نَزَّلَ ٱلۡكِتَٰبَۖ وَهُوَ يَتَوَلَّى ٱلصَّٰلِحِينَ ١٩٦ وَٱلَّذِينَ تَدۡعُونَ مِن دُونِهِۦ لَا يَسۡتَطِيعُونَ نَصۡرَكُمۡ وَلَآ أَنفُسَهُمۡ يَنصُرُونَ ١٩٧ [الأعراف:۱۹۴-۱۹۷]

ترجمه: به راستی کسانی را که به جُز خدا می‌خوانید، بندگانی امثال شمایند پس بخوانيدشان تا به شما جواب دهند اگر راستگو می‌باشید (۱۹۴) آیا برای ایشان قدمهایی است که به آن راه روند و یا برای ایشان دستهایی است که با آن حمله کنند و یا برای ایشان دیدگانی است که با آن ببینند و یا برای ایشان گوشهایی است که به آن بشنوند؟ بگو بخوانید شریکان خود را سپس مکر کنید با من و مهلتم ندهید(۱۹۵) بدرستی که ولی من آن خدایی است که نازل کرده این کتاب را و او متولی امور صالحین است(۱۹۶) و آنان را که می‌خوانید غیر او نتوانند شما را یاری کنند و نه خودشان را یاری می‌کنند.(۱۹۷)

نکات: این آیات دلالت دارد که خواندن غیرخدا جائز نیست و در واقع شرک است و حتّی انبیاء و اولیاء را نباید خواند زیرا آنان مصداق ﴿عِبَادٌ أَمۡثَالُكُمۡمی‌باشند و خصوصاً چون از دنیا رفته‌اند در دنیا نیستند و خواندن ایشان لغو است زیرا گوشی که اصوات این عالم را بشنوند ندارند.

اگر کسی بگوید از کلمۀ ﴿ٱلَّذِينَدر: ﴿ٱلَّذِينَ تَدۡعُونَ...و هم از ضمائر جمع که اطلاق بر عقلاء می‌شوند استفاده می‌شود که بت‌پرستان بتان را عاقل می‌دانستند! و یا می‌گویید: اولیاء و عقلایی غیر بتان خود را می‌خواندند این چگونه است؟ جواب این است که در بیشتر آیات قرآن از معبودها و مدعوهای بت‌پرستان تعبیر شده به کلماتی که اطلاق بر عقلاء می‌شود، برای اینکه بت‌‌پرستان بت را می‌خواندند و عبادت می‌کردند و از بتها حاجت می‌خواستند امّا نه بالاستقلال بلکه مرآة وآلة، یعنی بتان مجسّمه‌های اولیاء خدا و یا بزرگانی بودند که این مجسّمه‌ها را مظاهر آن اولیاء و یا آن بزرگان می‌دانستند که در حقیقت آن بزرگان را می‌خواندند و توجّهشان به آن بزرگان بود، مانند زمان ما که به عکس امام و یا به قبر او توجه دارند، امّا نه بالاستقلال بلکه عکس و یا قبر و یا مجسمۀ امام را مرآة وآلة للتّوجّه إلى الامامقرار می‌دهند و در حقیقت خود بت را نمی‌خواندند بلکه آن بزرگی را می‌خواندند که این بت مرآت (آینۀ) او بود و معلوم است که آن بزرگان از عقلاء بودند و لذا جمع موصول عاقل و یا ضمیر عاقل برای آنها آورده شده است.

﴿وَإِن تَدۡعُوهُمۡ إِلَى ٱلۡهُدَىٰ لَا يَسۡمَعُواْۖ وَتَرَىٰهُمۡ يَنظُرُونَ إِلَيۡكَ وَهُمۡ لَا يُبۡصِرُونَ ١٩٨ خُذِ ٱلۡعَفۡوَ وَأۡمُرۡ بِٱلۡعُرۡفِ وَأَعۡرِضۡ عَنِ ٱلۡجَٰهِلِينَ ١٩٩ وَإِمَّا يَنزَغَنَّكَ مِنَ ٱلشَّيۡطَٰنِ نَزۡغٞ فَٱسۡتَعِذۡ بِٱللَّهِۚ إِنَّهُۥ سَمِيعٌ عَلِيمٌ ٢٠٠ إِنَّ ٱلَّذِينَ ٱتَّقَوۡاْ إِذَا مَسَّهُمۡ طَٰٓئِفٞ مِّنَ ٱلشَّيۡطَٰنِ تَذَكَّرُواْ فَإِذَا هُم مُّبۡصِرُونَ ٢٠١ وَإِخۡوَٰنُهُمۡ يَمُدُّونَهُمۡ فِي ٱلۡغَيِّ ثُمَّ لَا يُقۡصِرُونَ ٢٠٢ [الأعراف:۱۹۸-۲۰۲]

ترجمه: و اگر ایشان را به سوی هدایت بخوانی نمی‌شنوند و می‌بینی که ایشان به تو می نگرند و حال آنکه نمی‌بینند (۱۹۸) و بگیر عفو را و امر به معروف نما و از نادانان اعراض کن(۱۹۹) و اگر از شیطان وسوسه‌ای به تو رسید پس پناه ببر به خدا زیرا او شنوای داناست(۲۰۰) به راستی آنانکه پرهیزکارند چون حالتی از شیطان به ایشان برسد متذکر شوند پس ناگهان بینا گردند (۲۰۱) و برادران مشرکین،(شیاطین) ایشان را به گمراهی می‌کشند و کوتاهی نمی‌کنند. (۲۰۲)

نکات: مقصود از جملۀ: ﴿خُذِ ٱلۡعَفۡواین است که با مردم سختگیری مکن، چنانکه رسول خداصفرموده: «یَسِّروا وَلَاتُعَسِّروا»یعنی از افعال و اخلاق مردم بگذر. روایت شده که چون این آیه نازل شد جبرئیل آمد که؛ «یَا رَسُول اللِه! إِنَّ اللَه یَأمُرُكَ أَنْ تَصِلَ مَنْ قَطَعَكَ، وَتُعْطِي مَنْ حَرَمَكَ، وَتَعْفُو عَمَّنْ ظَلَمَك‏». جملۀ: ﴿وَإِمَّا يَنزَغَنَّكَ...دلالت دارد که شیطان، رسول خداصرا نیز وسوسه می‌کند و رسول خدا خود دفع شر شیطان نتواند و باید به خدا پناه برد. جملۀ ﴿إِذَا مَسَّهُمۡ طَٰٓئِفٞ مِّنَ ٱلشَّيۡطَٰنِ تَذَكَّرُوا...دلالت دارد که اهل تقوی و ایمان باید تا مبتلا به یکی از حالات شیطانی می‌شوند فوری نهی خدا را متذکر ‌شوند مثلاً اگر غضب کردند فوری یاد غضب خدا کنند.

﴿وَإِذَا لَمۡ تَأۡتِهِم بِ‍َٔايَةٖ قَالُواْ لَوۡلَا ٱجۡتَبَيۡتَهَاۚ قُلۡ إِنَّمَآ أَتَّبِعُ مَا يُوحَىٰٓ إِلَيَّ مِن رَّبِّيۚ هَٰذَا بَصَآئِرُ مِن رَّبِّكُمۡ وَهُدٗى وَرَحۡمَةٞ لِّقَوۡمٖ يُؤۡمِنُونَ ٢٠٣[الأعراف:۲۰۳]

ترجمه: و چون نیاوری بر ایشان معجزه‌ای گویند چرا آن را اختیار نکردی و نیاوردی، بگو من فقط آنچه را از پروردگارم به سویم وحی می‌شود پیروی می‌کنم، این (قرآن) بصیرتها از پروردگارتان ا ست و هدایت و رحمت است برای قومی که ایمان می‌آورند.(۲۰۳)

نکات: از رسول خداصمعجزه‌های تکوینی می‌خواستند از قبیل اینکه چرا کوه را طلا نمی‌کنی و چرا ایجاد باغ و بستان در مکه نکردی؟ حق‌تعالی در جواب ایشان فرموده بگو من تابع وحیم و ایجاد معجزه با من نیست.

﴿وَإِذَا قُرِئَ ٱلۡقُرۡءَانُ فَٱسۡتَمِعُواْ لَهُۥ وَأَنصِتُواْ لَعَلَّكُمۡ تُرۡحَمُونَ ٢٠٤ وَٱذۡكُر رَّبَّكَ فِي نَفۡسِكَ تَضَرُّعٗا وَخِيفَةٗ وَدُونَ ٱلۡجَهۡرِ مِنَ ٱلۡقَوۡلِ بِٱلۡغُدُوِّ وَٱلۡأٓصَالِ وَلَا تَكُن مِّنَ ٱلۡغَٰفِلِينَ ٢٠٥ إِنَّ ٱلَّذِينَ عِندَ رَبِّكَ لَا يَسۡتَكۡبِرُونَ عَنۡ عِبَادَتِهِۦ وَيُسَبِّحُونَهُۥ وَلَهُۥ يَسۡجُدُونَۤ۩ ٢٠٦[الأعراف:۲۰۴-۲۰۶]

ترجمه: و چون قرآن قرائت شد پس گوش بدهید و ساکت شوید تا باشد که مشمول رحمت گردید(۲۰۴) و پروردگارت را در دل‌خویش در حال زاری و خوف و پايین‌تر از صدای بلند در صبح‌ها و شب‌ها یادکن و از غافلین مباش (۲۰۵) به راستی آنان که نزد پروردگارت می‌باشند از عبادت و بندگی او تکبر نمی‌ورزند و او را تسبیح می‌کنند (منزه از صفات نقص می‌دانند) و فقط برای او سجده می‌کنند.(۲۰۶)

نکات: ظاهر امر ﴿فَٱسۡتَمِعُوا...برای وجوب است یعنی واجب است وقت قرائت قرآن انسان گوش بدهد و ساکت باشد و سخن نگوید ولی مسلمین زمان ما از این امر الهی بی‌خبرند. جملۀ: ﴿وَٱذۡكُر رَّبَّكَ فِي نَفۡسِكَ...دلالت دارد که باید هر دعا، تسبیح و ذکری از توجّه قلب و بدون سر و صدا باشد و خصوصاً ﴿ٱلۡجَهۡرِ مِنَ ٱلۡقَوۡلِدلالت دارد که ذکر و دعا بلند نباشد ولی ملت ما به عکس این، در دعا و ذکر به صوت بلند دم می‌گیرند و گویا با آیات الهی و فرمان او لج‌بازی می‌کنند. و ﴿ٱلَّذِينَ عِندَ رَبِّكَ...فرشتگان هستند، مقصود این است که آنان با مقام قربی که دارند از بندگی خدا تکبر نمی‌ورزند پس بشر به طریق اولی نباید تکبر ورزد. و از این آیه ممکن است استفاده شود که ملائکه اشرف از انسان می‌باشند.

[۵۰] رک: تفسیر آیات سوره‌های «حجر» و «ص»: ﴿قَالَ فَإِنَّكَ مِنَ ٱلۡمُنظَرِينَ ٣٧ إِلَىٰ يَوۡمِ ٱلۡوَقۡتِ ٱلۡمَعۡلُومِ ٣٨[الحجر: ۳۷- ۳۸ وص: ۸۰- ۸۱) «(الله) فرمود: یقیناً تو از مهلت یافتگانی * تا (آن) روز وقت مقرر (و معین شده).» [۵۱] «پس آدم از پروردگارش کلماتی دریافت و (خداوند) توبه او را پذیرفت.» [البقرة: ۳۷]. [۵۲] بلکه صحیح آن است که آیۀ کریمه فوق اینگونه ترجمه شود: «سپس بر عرش استوا کرد». یعنی: سپس بر عرش قرار گرفت. راجع به صفت استوای بلاکیف خداوند متعال بر عرش خویش -همانگونه که سزاوار او تعالی است-، نگا: تعلیق مُصحح در پاورقی تفسیر آیۀ ۲ سورۀ رعد. [مُصحح] [۵۳] «از چیز واحد و یگانه، (بیش از) یک چیز صادر نمی‌شود.» [۵۴] «کسی که ذکر من او را از بیان خواسته‌هایش به خود مشغول دارد، چیزی برتر از آنچه که به درخواست کنندگان (دعا کنندگان) عطا شده، به او می‌بخشم.» ابن أبی شیبه در الـمُصنَّف (ش: ۲۹۸۸۱ و۲۹۸۸۳)؛ بخاری در خلق أفعال العباد (ص: ۱۰۹، ش: ۶۹)؛ بیهقی در شعب الإیمان (۱/۴۱۳، ش: ۵۷۲). و حافظ عراقی در تخریج أحادیث الإحیاء در مورد این روایت می‌گوید: «این حدیث: «قَالَ اللهُ تَعَالَى: مَنْ شَغَلَهُ ذِكْرِي عَنْ مَسْأَلَتِي أَعْطَيْتُهُ أَفْضَلَ مَا أُعْطِي السَّائِلِينَ» را بخاری در تاریخ و بزار در الـمسند و بیهقی در الشعب از عمر بن الخطاب روایت کرده‌اند. در میان راویان آن، صفوان بن أبی الصفا وجود دارد که ابن حبان وی را در «الضعفاء» و همچنین در «الثقات» ذکر کرده است». و حافظ زیلعی در تخریج الأحادیث والآثار الواقعة فی تفسیر الکشاف للزمخشری می‌گوید: «و در الصَّحِیح چنین آمده است: «مَنْ شَغَلَهُ ذِكْرِي عَنْ مَسْأَلَتِي أَعْطَيْتُهُ أَفْضَلَ مَا أُعْطِي السَّائِلِينَ». و در ترمذی در باب فَضَائِل الْقُرْآن با سند ضعیف از ابوسعید خدری از رسول خدا صرویات شده است: «يَقُولُ اللَّهُ : مَنْ شَغَلَهُ قِرَاءَةُ الْقُرْآنِ عَنْ مَسْأَلَتِي أَعْطَيْتُهُ أَفْضَلَ مَا أُعْطِيَ السَّائِلِينَ»: «خداوند متعال می‌فرماید: هرکس، خواندن قرآن وی را از بیان خواسته‌هایش مشغول دارد، به او چیزی می‌بخشم برتر از آنچه که به درخواست‌کنندگان داده شده است.» و در مُصَنَّف عبد الرازق در كتاب الصَّلَاة چنین آمده است: «أَنا سُفْيَان عَن مَنْصُور عَن مَالك بن الْحَارِث قَالَ: «يَقُولُ اللَّهُ : إِذَا شَغَلَ عَبْدِي ثَنَاؤُهُ عَلَيَّ عَنْ مَسْأَلَتِي، أَعْطَيْتُهُ أَفْضَلَ مَا أُعْطِي السَّائِلِينَ»: «چون حمد و ستایش من بنده‌ام را از بیان خواسته‌هایش به خود مشغول دارد به او چیزی می‌بخشم برتر از آنچه به درخوات کنندگان داده شده است.» و آلبانی در ضعيف الجامع الصغير، ش: (۶۴۳۵) آن‌را ضعیف دانسته است. [مُصحح] [۵۵] بغوی آن‌را در تفسیرش از أبی بن کعب، ذیل تفسیر آیه ۶۸ سورۀ انبیاء روایت کرده است. و ابن عرّاق کنانی در تنزیه الشریعة الـمرفوعة عن الأحادیث الشنیعة الـموضوعة (ج۱، ص: ۲۸۵) می‌گوید: «(ابن تیمیه در مورد) حدیث «علمه بحالی یغنى عن سؤالی» که از خلیل الله ÷حکایت شده (می‌گوید): این حدیث موضوع است.» [مُصحح] [۵۶] مولف در مبحث دعا و اشکالات و پاسخ‌های آن تماما از تفسیر فخر الدین رازی، مفاتیح الغیب (ج: ۱۴، ص: ۱۲۸-۱۲۹) استفاده کرده است و به صورت مختصر به ذکر آن‌ها پرداخته است. اما بنده برای توضیح بیشتر، اشکالات و پاسخ‌های آن‌ها را از منبع و مصدر آن، به صورت کامل و به هدف توضیح، بیان نمودم. [۵۷] «پس رفیق خود را صدا زدند او سلاح بر گرفت و ناقه را پی کرد.» [۵۸] مولف در بیان قصه شتر و کیفیت کشته شدن آن از تفسیر فخر الدین رازی، مفاتیح الغیب (ج: ۱۴، ص: ۱۶۲) استفاده کرده است. و رازی جنبه‌های مختلف معجزه بودن شتر را چنین ذکر می‌کند: «۱- خروج شتر از کوه. ۲- مذکر و مونث نبودن آن. ۳- خلقت و آفرینش آن شتر بدون فرایند تدریجی آفرینش؛ و دیدگاه دوم در مورد آن این است که از این جهت آیت و نشانه‌ای بود که سهمیه‌ آب در یک روز از آنِ شتر و در یک روز از آنِ قوم ثمود بود. و اینکه سهمیه آب یک روزِ یک امت به شتری تعلق گیرد امری عجیب است هرچند علاوه بر این آب، آنچه بوسیله آن بدست می‌آمد مانند گیاهان و علوفه مصرف می‌کرد...». [۵۹] بغوی، معالـم التنزیل (۳/۲۶۸). [۶۰] مولف تفصیل این آیات را با استفاده از روایت مفصلی که مفسران به ویژه بغوی در معالـم التنزیل (۳/ ۲۶۹ – ۲۷۲) ذکر کرده‌اند، به صورت بسیار مختصر بیان می‌کند. [۶۱] برخی از مفسران سلف (مثل زید بن اسلم) روایت کرده‌اند: خونی که بر آن‌ها مسلط شد، خونی بود که از بینی آن‌ها بیرون می‌آمد. و این دیدگاهی معقول‌تر می‌باشد چراکه تغییر تمام آب نیل و آب چاه‌ها و دریاچه‌ها به خون – عکس آیات گذشته– نشانه‌ای هولناک و بر خلاف قوانین طبیعت می‌باشد و در واقع چنین نشانه‌ای ایمان آوردن تمام کسانی را که شاهد آن هستند، ضمانت می‌کند. و این بر خلاف سنت الهی می‌باشد. [۶۲] روشن است که مذهب مولف رحمه‌الله در مساله رویت و دیدار خداوند، همان مذهب معتزله (و شیعیان و اباضی‌هایی که با آن‌ها موافقت کرده‌اند) می‌باشد. کسانی که امکان دیدن ذات باری تعالی را در دنیا و آخرت نفی می‌کنند. درحالی‌که بقیه مسلمانان معتقد به محال بودن آن در دنیا و اثبات آن در آخرت می‌باشند. در این مورد مراجعه شود به تفاسیر اهل سنت پیرامون این آیه. [مترجم] و نگا: تعلیق مصحح در هامش تفسیر آیۀ سوم از سوره بقره و تفسیر این آیه که می‌فرماید: ﴿وُجُوهٞ يَوۡمَئِذٖ نَّاضِرَةٌ٢٢ إِلَىٰ رَبِّهَا نَاظِرَةٞ٢٣[القیامة: ۲۲-۲۳]. [مُصحح] [۶۳] واقعیت این است که این خداوند بود که کسب و کار در روز شنبه را بر یهودیان حرام نمود چنانکه تعدادی از آیات قرآن به این مسأله اشاره دارند. [۶۴] اهل سنت و جماعت به طور کلی به میثاق (عهد و پیمان) و عالم ذر ایمان دارند. چنانکه طحاوی در عقیده‌اش می‌گوید: «والميثاق الذي أخذه الله تعالى من آدم وذريته حق»: «و میثاقی که خداوند از آدم و فرزندانش گرفت، حق است». اما در اینکه این مساله، تفسیر آیۀ فوق [الأعراف:۱۷۲] باشد، علمای اهل سنت و جماعت در مورد آن اختلاف کرده‌اند؛ جمهور آنها این آیه را به آن میثاق و عهد و پیمان و عالم ذر تفسیر کرده‌اند، و به احادیث و آثاری که در این زمینه روایت شده، استدلال نموده‌اند. و برخی دیگر از علما، این تفسیر را انکار کرده‌اند و بین میثاق اشاره شده در آیه و میثاق ثابت شده در احادیث و روایات، تفاوت قائل شدند. و احادیثی را که به گواه گرفتن بنی‌آدم در عالم ذر تصریح دارد، تضعیف کرده‌اند. و گواهی گرفتن از آنان در آیه را فطرت توحیدی تفسیر کرده‌ و دلالت احادیث را در اثبات تقدیر و آفرینش چهره‌های بنی آدم و جدا شدن اهل سعادت از شقاوتمندان محدود کرده‌اند. و این دیدگاهی است که ابن قیم در (أحکام أهل الذمة) به آن اشاره می‌کند؛ چنانکه دلالت احادیث صحیح در این زمینه را به این مفهوم محدود نموده و سپس می‌گوید: «اما آثاری که اشاره دارد آن‌ها سخن گفته و گواهی دادند و مخاطب قرار گرفتند و به صورت موقوف و مرفوع روایت شده‌اند، اسناد آن‌ها صحیح نیست... اما به طور کلی آثار و روایات بیانگرِ خروج فرزندان از پشت آدم و قرار گرفتن در دو قبضه‌ی بلا کیف الهی، بسیار است و راهی برای رد و انکار آن‌ها وجود ندارد و برای اثبات آن، رسیدن سلسله‌ی سند به تابعین کفایت می‌کند چه رسد به صحابه و چنین مواردی با حدس و گمان و تخمین مطرح نمی‌گردد. اما آنچه روایات صحیح در این زمینه به آن اشاره دارند، اثبات تقدیر و این است که خداوند از علم و دانش آنچه قرار است به وجود آید، قبل از اینکه ایجاد شود، برخوردار و آگاه است. و علم و دانش هریک از فرزندان آدم از جهت شقاوت و سعادت نزد او می‌باشد چه آنانی که به وجود آمده‌اند و آدم آن‌ها را دیده و چه آنانی که پس از وی آفریده شدند و آن‌ها را ندیده است. اما اینکه آن‌ها سخن گفته باشند در هیچ‌یک از احادیثی که بوسیله آن‌ها حجت اقامه می‌شود ذکر نشده است و قرآن نیز بر آن دلالت نمی‌کند.» و این دیدگاهی است که برخی از اهل علم آن‌را ترجیح داده‌اند از جمله شیخ الاسلام ابن تیمیه و ابن ابی العز حنفی و ابن کثیر و ... اما احادیث مرفوع و موقوف دیدگاه جمهور علما را تأیید می‌کند و آن اینکه: خداوند متعال تمام فرزندان آدم را در پشت پدران‌شان در قالب ذره‌هایی خارج نمود و با لسان قال آنان را بر خودشان گواه گرفت که: ﴿أَلَسۡتُ بِرَبِّكُمۡۖ قَالُواْ بَلَىٰ؛ و پس از این، پیامبران را به سوی آن‌ها فرستاد تا این میثاق را یادآور شوند. پیروان این دیدگاه بر این باورند که ظاهر قرآن بر این امر دلالت می‌کند و نیز احادیث صحیح مرفوع و موقوف آن‌را تایید می‌کند. از جمله حدیث ابن عباس باز رسول خدا صکه به این مساله تصریح دارد. آنجا که رسول خدا فرمودند: «أَخَذَ اللهُ الْمِيثَاقَ مِنْ ظَهْرِ آدَمَ بِنَعْمَانَ- يَعْنِي عَرَفَةَ- فَأَخْرَجَ مِنْ صُلْبِهِ كُلَّ ذُرِّيَّةٍ ذَرَأَهَا، فَنَثَرَهُمْ بَيْنَ يَدَيْهِ كَالذَّرِّ، ثُمَّ كَلَّمَهُمْ قِبَلًا قَالَ:﴿أَلَسۡتُ بِرَبِّكُمۡۖ قَالُواْ بَلَىٰ شَهِدۡنَآۚ أَن تَقُولُواْ يَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِ إِنَّا كُنَّا عَنۡ هَٰذَا غَٰفِلِينَ١٧٢ أَوۡ تَقُولُوٓاْ إِنَّمَآ أَشۡرَكَ ءَابَآؤُنَا مِن قَبۡلُ وَكُنَّا ذُرِّيَّةٗ مِّنۢ بَعۡدِهِمۡۖ أَفَتُهۡلِكُنَا بِمَا فَعَلَ ٱلۡمُبۡطِلُونَ١٧٣[الأعراف: ۱۷۲-۱۷۳]: «خداوند متعال در عرفه از پشت آدم عهد و پیمان گرفت؛ پس تمام فرزندان وی را چون ذره‌هایی از کمر وی خارج نموده و در برابر خود پراکنده نمود سپس با آن‌ها سخن گفته و فرمود: «آیا من پروردگار شما نیستم؟» گفتند: «آری، (هستی) گواهی می‌دهیم.» و (این گواهی بدین خاطر بود که مبادا) در روز قیامت بگویید: «ما از این، بی‌خبر بودیم.» یا (مبادا) بگویید: «پدران‌مان، از پیش شرک آورده بودند و ما هم فرزندانی بعد از آن‌ها بودیم، آیا ما را به آنچه باطل گرایان انجام دادند، نابود (و مجازات) می‌کنی؟». [مسند أحمد، ح (۲۴۵۵)؛ السنة، ابن أبی عاصم، ح (۲۰۲)؛ سنن النسائی الکبرى (۱۱۱۹۱)؛ مستدرک الحاکم (۲/۵۴۴) و.... حاکم اسناد این حدیث را صحیح دانسته و ذهبی و آلبانی با وی موافقت کرده‌اند.]. علامه ملاّ علی قاری می‌گوید: «خداوند متعال با آدمیزادگان دو میثاق و عهد و پیمان دارد؛ اول آنکه عقل با شمردن دلایل به آن دست می‌یابد و دیگری آن است که عقل بدان دست نمی‌یابد بلکه متوقف بر خبر کسی است که از احوال بندگان از ازل تا ابد آگاه است چنانکه پیامبران از سوی خداوند چنین خبر داده‌اند. رسول خدا خبر داده و امت را آگاه نموده در ورای میثاقی که عقل‌های‌شان درک می‌کند میثاق ازلی دیگری نیز وجود دارد؛ بنابراین از مسح پشت آدم در ازل و اخراج فرزندانش و گرفتن عهد و پیمان از آن‌ها خبر می‌دهد. و با این توضیح بسیاری از اشکالات برطرف می‌شود. پس چنانکه باید در آن تامل کن». [مرقاة المفاتیح شرح مشکاة المصابیح (۱/۱۴۰-۱۴۱)] و آلبانی می‌گوید: «روایات در این مورد به طور صحیح و مرفوع وارد شده‌اند بنابراین ایمان به آن‌ها و ترک جز آن‌ها واجب است و نیز آثار و روایات موقوف، احادیث مرفوع وارد شده در این زمینه را تأیید می‌کنند. و عدم ذکر این میثاق در برخی از احادیث، مستلزم عدم آن نیست.» و علما بر این باورند که اشهاد (گواهی) ذکر شده در آیه حقیقی است چه از سوی ارواح بوده یا اینکه از ارواح در اجساد. یادآوری این نکته لازم است که انکار عالم ذر به طور کلی و اینکه فرزندان آدم از پشت او خارج نشده و میثاقی از آن‌ها گرفته نشده، دیدگاهی نادرست می‌باشد. و احادیث و آثار آن‌را رد می‌کند و اتفاق اهل سنت بر خلاف آن است و بر این اساس است که حافظ ابن عبدالبر چنین دیدگاهی را به اهل بدعت نسبت می‌دهد. اما علمای اهل سنت در اینکه این میثاق تفسیر آیه باشد، اختلاف کرده‌اند -همانطوری که بیان گردید-. [مُصحح] [۶۵] «آیا به سوی شما پیمان نفرستادیم ای فرزندان آدم که شیطان را نپرستید زیرا او برای شما دشمنی آشکار است. و اینکه مرا بپرستید راه راست این است. و حقیقتا از شما گروهی بسیار را گمراه کرد پس آیا به عقل در نیافته بودید.» [۶۶] فخر الدین رازی، مفاتیح الغیب (۱۵/۵۶) به اختصار. [۶۷] «و نیافریدیم جن و انس را مگر برای اینکه مرا بندگی کنند.» [۶۸] بغوی، معالـم التنزیل (۳/۳۰۷)