سورۀ هود مکی و دارای ۱۲۳ آیه میباشد
سورة هود (مكية وهي مائة وثلاث وعشرون آية)
بِسۡمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِيمِ
﴿الٓرۚ كِتَٰبٌ أُحۡكِمَتۡ ءَايَٰتُهُۥ ثُمَّ فُصِّلَتۡ مِن لَّدُنۡ حَكِيمٍ خَبِيرٍ ١﴾[هود:۱]
ترجمه: به نام خدای رحمن رحیم. الف لام را. کتابی است که آیات آن محکم شده سپس تفصیل داده شده از جانب حکیم خبیری.(۱)
نکات: چنانکه در سابق نیز ذکر کردیم ممکن است بگوییم در این سوره نیز چون ابتدا به تمجید و ذکر عظمت قرآن شده لذا ابتدای سوره ﴿الٓرۚ﴾آمده که قرآن مرکب از همین حروف است، اگر بشرمیتواند مانند آن را بیاورد. از این آیه ظاهر میشود که تمام قرآن محکمات است یعنی تمامش فصیحاللفظ و صحیحالمعنی میباشد. جملۀ: ﴿مِن لَّدُنۡ حَكِيمٍ خَبِيرٍ﴾، دلالت بر صحت مطالب و اتقان آن دارد.
﴿أَلَّا تَعۡبُدُوٓاْ إِلَّا ٱللَّهَۚ إِنَّنِي لَكُم مِّنۡهُ نَذِيرٞ وَبَشِيرٞ ٢ وَأَنِ ٱسۡتَغۡفِرُواْ رَبَّكُمۡ ثُمَّ تُوبُوٓاْ إِلَيۡهِ يُمَتِّعۡكُم مَّتَٰعًا حَسَنًا إِلَىٰٓ أَجَلٖ مُّسَمّٗى وَيُؤۡتِ كُلَّ ذِي فَضۡلٖ فَضۡلَهُۥۖ وَإِن تَوَلَّوۡاْ فَإِنِّيٓ أَخَافُ عَلَيۡكُمۡ عَذَابَ يَوۡمٖ كَبِيرٍ ٣ إِلَى ٱللَّهِ مَرۡجِعُكُمۡۖ وَهُوَ عَلَىٰ كُلِّ شَيۡءٖ قَدِيرٌ ٤ أَلَآ إِنَّهُمۡ يَثۡنُونَ صُدُورَهُمۡ لِيَسۡتَخۡفُواْ مِنۡهُۚ أَلَا حِينَ يَسۡتَغۡشُونَ ثِيَابَهُمۡ يَعۡلَمُ مَا يُسِرُّونَ وَمَا يُعۡلِنُونَۚ إِنَّهُۥ عَلِيمُۢ بِذَاتِ ٱلصُّدُورِ ٥ [هود:۲-۵]
ترجمه: که جز خدای کاملالذات را نپرستید. به راستی که من از جانب او برای شما بیمدهنده و بشارتدهنده میباشم(۲) و اینکه از پروردگار خودتان طلب آمرزش کنید سپس به سوی او توبه کنید تا شما را تا زمان معینی به خوبی بهرهمند سازد و به هر صاحب فضلی برتری و درجۀ او را میدهد و اگر رویگردانید پس محققاً من بر شما از عذاب روز بزرگی میترسم(۳) بازگشت شما به سوی خداست و او بر هر چیزی تواناست(۴) آگاه باشید که ایشان سینههای خود را خم و تا میکنند تا (خود را) از او پنهان دارند، آگاه باش هنگامی که جامههای خود را بر سر میکشند خدا میداند آنچه پنهان میدارند و آنچه آشکار میکنند، زیرا او به آنچه در سینهها است دانا میباشد.(۵)
نکات: جملۀ: ﴿أَلَّا تَعۡبُدُوٓا...﴾مفعول له است برای ﴿فُصِّلَتۡ﴾یعنی فصول این قرآن از توحید و احکام و قصص همه برای این است که غیرخدا را نپرستید. و ﴿نَذِيرٞ وَبَشِيرٞ﴾دلالت دارد که شأن رسول خداصهمین است فقط که بترساند هرکس را که ترک عبادت و بندگی میکند و بشارت دهد هرکس را که اطاعت کرده است و کار دیگری بر عهدۀ اوصنیست. جملۀ: ﴿يُمَتِّعۡكُم...﴾دلالت دارد که توبه و استغفار از کجرویها و انحرافات فائدۀ دنیوی نیز دارد. و جملۀ: ﴿وَيُؤۡتِ كُلَّ ذِي فَضۡلٖ فَضۡلَهُ﴾دلالت دارد که هرکس هرچه لائق باشد خدا به او عطاء میکند. و مقصود از جملۀ: ﴿يَثۡنُونَ صُدُورَهُمۡ...﴾بنا به قولی آگاهکردن و تنبیه منافقین است که هرگاه رسول خداصرا میدیدند پشت میکردند و میگفتند در پشت پرده و لباس، کسی از کار ما مطلع نیست. در این آیه میفرماید: خدا مطلع است.
﴿وَمَا مِن دَآبَّةٖ فِي ٱلۡأَرۡضِ إِلَّا عَلَى ٱللَّهِ رِزۡقُهَا وَيَعۡلَمُ مُسۡتَقَرَّهَا وَمُسۡتَوۡدَعَهَاۚ كُلّٞ فِي كِتَٰبٖ مُّبِينٖ ٦ وَهُوَ ٱلَّذِي خَلَقَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٖ وَكَانَ عَرۡشُهُۥ عَلَى ٱلۡمَآءِ لِيَبۡلُوَكُمۡ أَيُّكُمۡ أَحۡسَنُ عَمَلٗاۗ وَلَئِن قُلۡتَ إِنَّكُم مَّبۡعُوثُونَ مِنۢ بَعۡدِ ٱلۡمَوۡتِ لَيَقُولَنَّ ٱلَّذِينَ كَفَرُوٓاْ إِنۡ هَٰذَآ إِلَّا سِحۡرٞ مُّبِينٞ ٧ وَلَئِنۡ أَخَّرۡنَا عَنۡهُمُ ٱلۡعَذَابَ إِلَىٰٓ أُمَّةٖ مَّعۡدُودَةٖ لَّيَقُولُنَّ مَا يَحۡبِسُهُۥٓۗ أَلَا يَوۡمَ يَأۡتِيهِمۡ لَيۡسَ مَصۡرُوفًا عَنۡهُمۡ وَحَاقَ بِهِم مَّا كَانُواْ بِهِۦ يَسۡتَهۡزِءُونَ ٨﴾[هود:۶-۸]
ترجمه: و هیچ جنبندهای در زمین نیست مگر بر خداست روزی او و خدا میداند قرارگاه او و جای عاریتی او را، هر یک در کتابی است آشکار(۶) و او آن خدایی است که خلق نمود آسمانها و زمین را در شش روز و نفوذ او بر آب بود این خلقت برای این است که شما را بیازماید که کدامیک شما از جهت عمل نیکوتر است و اگر بگویی پس از مرگ برانگیخته خواهید شد البته البته آنانکه کافر شدهاند میگویند نیست این مگر سحر آشکار(۷) و اگر از ایشان عذاب را تا مدتی معین به تأخیر افکنیم البته میگویند چه چیز آنرا نگهداشته آگاه باش روزی که عذابشان بیاید از ایشان برگشت نشود و آنچه را به آن استهزاء میکردهاند ایشان را فراگیرد.(۸)
نکات: ﴿دَآبَّةٖ﴾شامل تمام چرندگان، خزندگان و پرندگان میشود و شمارۀ آنها را کسی نمیداند جز خالق آنها که میداند طبیعت آنها و اعضاء، جوارح، غذاها، محل زیست و مساکن آنها را میداند احتیاجات، اراده، مقاصد، درد و دوای آنها را و از هر جهت ایشان را کفایت و رهبری میکند. جملۀ: ﴿وَكَانَ عَرۡشُهُۥ عَلَى ٱلۡمَآءِ﴾دلالت دارد که قبل از خلقت آسمان و زمین آب خلقت شده و مقصود از عرش نفوذ و سلطنت حقتعالی میباشد. [۱۵۷]و مقصود از ﴿أُمَّةٖ مَّعۡدُودَةٖ﴾زمان ﴿أُمَّةٖ مَّعۡدُودَةٖ﴾میباشد. و مقصود از کتاب همان است که در آیۀ ۵۹ سورۀ انعام ذکر شد.
﴿وَلَئِنۡ أَذَقۡنَا ٱلۡإِنسَٰنَ مِنَّا رَحۡمَةٗ ثُمَّ نَزَعۡنَٰهَا مِنۡهُ إِنَّهُۥ لَئَُوسٞ كَفُورٞ ٩ وَلَئِنۡ أَذَقۡنَٰهُ نَعۡمَآءَ بَعۡدَ ضَرَّآءَ مَسَّتۡهُ لَيَقُولَنَّ ذَهَبَ ٱلسَّئَِّاتُ عَنِّيٓۚ إِنَّهُۥ لَفَرِحٞ فَخُورٌ ١٠ إِلَّا ٱلَّذِينَ صَبَرُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ أُوْلَٰٓئِكَ لَهُم مَّغۡفِرَةٞ وَأَجۡرٞ كَبِيرٞ ١١﴾[هود:۹-۱۱]
ترجمه: و اگر انسان را رحمتی از خودمان بچشانیم سپس آن را از وی بازداریم، محققاً او ناامید و کفرانگر شود(۹) و اگر او را پس از رنجها و سختیهایی که به او رسیده، نعمتهایی بچشانیم، البته میگوید بدیها از من برفت، به راستی که او شادمان شود و بنازد(۱۰) مگر آنان که صبر کرده و عمل صالح کرده باشند آنان برایشان آمرزش و اجر بزرگ است.(۱۱)
نکات: چون زحمت و نعمت دنیا موقت، آنی و زودگذر است از آنها به چشیدن تعبیر شده زیرا کم و قلیل است و با این حال انسان طاقت آن را ندارد: در حال چشیدن رنج حال یأس دارد و در حال چشیدن نعمت، تکبّر.
﴿فَلَعَلَّكَ تَارِكُۢ بَعۡضَ مَا يُوحَىٰٓ إِلَيۡكَ وَضَآئِقُۢ بِهِۦ صَدۡرُكَ أَن يَقُولُواْ لَوۡلَآ أُنزِلَ عَلَيۡهِ كَنزٌ أَوۡ جَآءَ مَعَهُۥ مَلَكٌۚ إِنَّمَآ أَنتَ نَذِيرٞۚ وَٱللَّهُ عَلَىٰ كُلِّ شَيۡءٖ وَكِيلٌ ١٢ أَمۡ يَقُولُونَ ٱفۡتَرَىٰهُۖ قُلۡ فَأۡتُواْ بِعَشۡرِ سُوَرٖ مِّثۡلِهِۦ مُفۡتَرَيَٰتٖ وَٱدۡعُواْ مَنِ ٱسۡتَطَعۡتُم مِّن دُونِ ٱللَّهِ إِن كُنتُمۡ صَٰدِقِينَ ١٣﴾[هود:۱۲-۱۳]
ترجمه: پس شاید تو بعضی از آنچه به سویت وحی میشود ترک کنی (مبادا ترک کنی) و سینهات به آن تنگ شود از اینکه میگویند چرا بر او گنج نازل نشده و یا با او فرشتهای نیامده؟ همانا تو ترسانندهای و خدا بر هرچیز کارگزار و وکیل است(۱۲) بلکه میگویند این قرآن را به دروغ بر خدا بسته، بگو ده سوره مانند آن را بیاورید و هرکه را غیر از خدا میتوانید (برای کمک) بخوانید اگر راستگویید.(۱۳)
نکات: در اینکه رسول خداصنباید وحی را ترک کند شکّی نیست زیرا ترک وحی منجر به عصیان و شک در صحت شریعت خواهد شد. پس مقصود از جملۀ: ﴿فَلَعَلَّكَ تَارِكُۢ...﴾تهدید رسول خداصاست که در مقابل تمسخر مردم مقاومت کند و به واسطۀ سفاهت مردم کوتاهی در ابلاغ رسالت و تأخیر در ابلاغ بعضی آیات نکند و با اذیت و آزار مردم بسازد. و بدآنکه این سوره مکی است و در اینجا فرموده منکرین قرآن اگر آن را کلام خدا نمیدانند ده سوره مانند آن بیاورند. ولی در سورههای مدنی تحدّی را شدیدتر نموده و فرموده اگر ده سوره نمیآورند یک سوره به مانند آن بیاورند.
﴿ فَإِلَّمۡ يَسۡتَجِيبُواْ لَكُمۡ فَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّمَآ أُنزِلَ بِعِلۡمِ ٱللَّهِ وَأَن لَّآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَۖ فَهَلۡ أَنتُم مُّسۡلِمُونَ ١٤ مَن كَانَ يُرِيدُ ٱلۡحَيَوٰةَ ٱلدُّنۡيَا وَزِينَتَهَا نُوَفِّ إِلَيۡهِمۡ أَعۡمَٰلَهُمۡ فِيهَا وَهُمۡ فِيهَا لَا يُبۡخَسُونَ ١٥ أُوْلَٰٓئِكَ ٱلَّذِينَ لَيۡسَ لَهُمۡ فِي ٱلۡأٓخِرَةِ إِلَّا ٱلنَّارُۖ وَحَبِطَ مَا صَنَعُواْ فِيهَا وَبَٰطِلٞ مَّا كَانُواْ يَعۡمَلُونَ ١٦ ﴾[هود:۱۴-۱۶]
ترجمه: پس اگر برای شما اجابت نکردند پس بدانید که همانا قرآن به علم خدا نازل شده و الهی جز او نیست، پس آیا شما مسلمید ؟ (۱۴) کسی که همواره دنیا و زینت آن را میخواهد جزای اعمالشان را در دنیا تمام بدهیم و به آنان در دنیا کم داده نشود(۱۵) آنان کسانیاند که در آخرت جُز آتش برایشان نیست و آنچه کردهاند تباه گردد و آنچه میکردهاند باطل شده باشد.(۱۶)
نکات: مقصود از جملۀ: ﴿أَنَّمَآ أُنزِلَ بِعِلۡمِ ٱللَّهِ﴾، این است که علمای بشری مانند قرآن نیاورند. باید دانست که قرآن از علم بشری نیست بلکه از علم الهی است. و مقصود از جملۀ ﴿مَن كَانَ يُرِيدُ ٱلۡحَيَوٰةَ ٱلدُّنۡيَا﴾، آن کسانیاند که تمام همشان دنیاست و برای آخرت فکری نمیکنند.
﴿أَفَمَن كَانَ عَلَىٰ بَيِّنَةٖ مِّن رَّبِّهِۦ وَيَتۡلُوهُ شَاهِدٞ مِّنۡهُ وَمِن قَبۡلِهِۦ كِتَٰبُ مُوسَىٰٓ إِمَامٗا وَرَحۡمَةًۚ أُوْلَٰٓئِكَ يُؤۡمِنُونَ بِهِۦۚ وَمَن يَكۡفُرۡ بِهِۦ مِنَ ٱلۡأَحۡزَابِ فَٱلنَّارُ مَوۡعِدُهُۥۚ فَلَا تَكُ فِي مِرۡيَةٖ مِّنۡهُۚ إِنَّهُ ٱلۡحَقُّ مِن رَّبِّكَ وَلَٰكِنَّ أَكۡثَرَ ٱلنَّاسِ لَا يُؤۡمِنُونَ ١٧﴾[هود:۱۷]
ترجمه: آیا آنان که بر دلیل و برهانی از پروردگار خود بوده در حالیکه شاهدی از پروردگارش به دنبال آن آید و در حالیکه از پیش کتاب موسی امام و رحمتی برایشان باشد(مانند دیگرانند که دلیلی ندارند) آنانند که به آن ایمان میآورند و هرکسی از احزاب به آن کافر گردد پس آتش وعدهگاه اوست پس در شک مباش از آن، زیرا آن حق است از جانب پروردگارت ولیکن بیشتر مردم ایمان نیاورند.(۱۷)
نکات: سه چیز دلیل بر صحت دین اسلام است که در این آیه آن سه را بیان کرده: اول: عقل و دلائل عقلی. دوم: شهادت قرآن. سوم: شهادت تورات. جملۀ: ﴿علَىٰ بَيِّنَةٖ مِّن رَّبِّهِ﴾همان دلائل عقلی است. وجملۀ: ﴿وَيَتۡلُوهُ شَاهِدٞ مِّنۡهُ﴾، شهادت قرآن است. و جملۀ: ﴿وَمِن قَبۡلِهِۦ كِتَٰبُ مُوسَىٰٓ إِمَامٗا وَرَحۡمَةً﴾همان شهادت تورات است، در این آیه احتمالات دیگری نیز دادهاند ولی ظاهر آیه همین معنی است که ما ذکر کردیم زیرا این آیه تصدیق کرده ایمان مؤمنین به قرآن را به جملۀ ﴿أُوْلَٰٓئِكَ يُؤۡمِنُونَ بِهِ﴾، به دلائل سه گانه: زیرا مطالب بر دو قسم است یا بدیهی و یا نظری است. و نظری تثبیت آن یا به حجت و برهان عقلی است و یا به وحی و الهام الهی است. پس اگر در اثبات مطلبی این دو قسم دلائل عقلی و شرعی جمع شد یعنی هم عقل شهادت به صدق آن داد و هم وحی. بدون شک حقانیت آن محرز است. این آیه میگوید کسانی که اسلام آورده و قرآن را حق میدانند به سه دلیل فوق ایمانشان ایمان است. و جملۀ: ﴿كِتَٰبُ مُوسَىٰٓ إِمَامٗا وَرَحۡمَةً﴾دلالت دارد که کتاب هم امام است و میتوان به کتاب امام گفت و لذا علی بن ابیطالب÷در دعای خود در صحیفۀ علویه میگوید: «أَشْهَدُ أَنَّ الكِتَابَ الَّذِي أنْزَلَ عَلی النَّبِي إِمَامِي». و لذا حقتعالی در سورۀ یس آیۀ ۱۲ پروندۀ اعمال را امام خوانده است، پس امام هرمسلمانی قرآن است.
﴿وَمَنۡ أَظۡلَمُ مِمَّنِ ٱفۡتَرَىٰ عَلَى ٱللَّهِ كَذِبًاۚ أُوْلَٰٓئِكَ يُعۡرَضُونَ عَلَىٰ رَبِّهِمۡ وَيَقُولُ ٱلۡأَشۡهَٰدُ هَٰٓؤُلَآءِ ٱلَّذِينَ كَذَبُواْ عَلَىٰ رَبِّهِمۡۚ أَلَا لَعۡنَةُ ٱللَّهِ عَلَى ٱلظَّٰلِمِينَ ١٨ ٱلَّذِينَ يَصُدُّونَ عَن سَبِيلِ ٱللَّهِ وَيَبۡغُونَهَا عِوَجٗا وَهُم بِٱلۡأٓخِرَةِ هُمۡ كَٰفِرُونَ ١٩ أُوْلَٰٓئِكَ لَمۡ يَكُونُواْ مُعۡجِزِينَ فِي ٱلۡأَرۡضِ وَمَا كَانَ لَهُم مِّن دُونِ ٱللَّهِ مِنۡ أَوۡلِيَآءَۘ يُضَٰعَفُ لَهُمُ ٱلۡعَذَابُۚ مَا كَانُواْ يَسۡتَطِيعُونَ ٱلسَّمۡعَ وَمَا كَانُواْ يُبۡصِرُونَ ٢٠ أُوْلَٰٓئِكَ ٱلَّذِينَ خَسِرُوٓاْ أَنفُسَهُمۡ وَضَلَّ عَنۡهُم مَّا كَانُواْ يَفۡتَرُونَ ٢١ لَا جَرَمَ أَنَّهُمۡ فِي ٱلۡأٓخِرَةِ هُمُ ٱلۡأَخۡسَرُونَ٢٢﴾ [هود:۱۸-۲۲]
ترجمه: و کیست ظالمتر از آنکه به دروغ افترا برخدا بزند؟ آنان بر پروردگارشان عرضه شوند و گواهان گویند ایشانند آنانکه بر پروردگارشان دروغ بستند. آگاه باش لعنت خدا بر ستمگران(۱۸) آنان که (مردم را) بازمیدارند از راه خدا و کجی در آن میجویند و هم آنان به آخرت کافرند(۱۹) آنان در زمین عاجزکنندۀ (قدرت حق) نبوده و جز خدا سرپرستانی ندارند، عذاب برای آنان دو مقابل میشود، آنان توانایی شنیدن (حق) را نداشته و نمیدیدند(۲۰) ایشان آنهایند که به خود زیان واردکردند و آنچه افترا میبستند از نظرشان گم شد(۲۱) ناچار که ایشان در آخرت خود زیانکارترند.(۲۲)
نکات: مقصود ازجملۀ: ﴿وَمَنۡ أَظۡلَمُ مِمَّنِ ٱفۡتَرَىٰ...﴾همان مجتهدان و دانشمندانند که رأی و فتوای خود را حکم خدا دانسته و به خدا نسبت میدهند و هم مرشدان و سایر بزرگان اهل بدعت که بدعتهای خود را از دین خدا دانسته و در محکمۀ الهی مانند مقصّران احضار گردند و گواهان، گواهی دهند بر فتاوی، بدعتها و کجیهای ایشان. و ایشانند که مردم را از راه حقیقی الهی بازداشته و فریب داده و در راه راست کجی به وجود آوردهاند. و گواهانِ قیامت عبارتند از فرشتگان و مردمان زمان ایشان. و ایشانند که ولی یا اولیایی برای مردم ساخته و دم از ولایت ایشان میزنند و به نام آن اولیاء، خود از مردم سواری میگیرند در حالیکه خدا صریحاً در این آیات فرموده: ﴿وَمَا كَانَ لَهُم مِّن دُونِ ٱللَّهِ مِنۡ أَوۡلِيَآءَ﴾ [۱۵۸]. پس اینان که راه خدا را خراب کرده زیانکارترین مردم، بدترین و ستمکارترین اهل جهاناند ولی متأسّفانه مقلدین و پیروانشان خبر ندارند.
﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ وَأَخۡبَتُوٓاْ إِلَىٰ رَبِّهِمۡ أُوْلَٰٓئِكَ أَصۡحَٰبُ ٱلۡجَنَّةِۖ هُمۡ فِيهَا خَٰلِدُونَ ٢٣ ۞مَثَلُ ٱلۡفَرِيقَيۡنِ كَٱلۡأَعۡمَىٰ وَٱلۡأَصَمِّ وَٱلۡبَصِيرِ وَٱلسَّمِيعِۚ هَلۡ يَسۡتَوِيَانِ مَثَلًاۚ أَفَلَا تَذَكَّرُونَ ٢٤﴾ [هود:۲۳-۲۴]
ترجمه: به راستی آنان که ایمان آورده و عملهای شایسته نموده و نسبت به پروردگارشان فروتن و متواضعاند ایشانند اهل بهشت، خود در آن ماندگارند (۲۳) مَثَل این دو گروه مانند کور و کر، بینا و شنوا است. آیا این دو در مَثَل یکسانند؟ آیا متذکر نمیشوید؟(۲۴)
نکات: چون حقتعالی اصناف کفار، منافقین و بدعتگزاران را ذکر کرد در این آیات اهل ایمان و عمل و فروتنان را در مقابل آنان ذکر کرده و دو گروه مقابل یکدیگر آورده. انسان باید سعی کند و خود را از گروه مؤمنین بگرداند. حقتعالی پس از ذکر این آیات، بیان حقایق و کفر و ایمان، به ذکر قصۀ نوح پرداخته تا خواننده خسته و ملول نگردد و فرمود:
﴿وَلَقَدۡ أَرۡسَلۡنَا نُوحًا إِلَىٰ قَوۡمِهِۦٓ إِنِّي لَكُمۡ نَذِيرٞ مُّبِينٌ ٢٥ أَن لَّا تَعۡبُدُوٓاْ إِلَّا ٱللَّهَۖ إِنِّيٓ أَخَافُ عَلَيۡكُمۡ عَذَابَ يَوۡمٍ أَلِيمٖ ٢٦ فَقَالَ ٱلۡمَلَأُ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ مِن قَوۡمِهِۦ مَا نَرَىٰكَ إِلَّا بَشَرٗا مِّثۡلَنَا وَمَا نَرَىٰكَ ٱتَّبَعَكَ إِلَّا ٱلَّذِينَ هُمۡ أَرَاذِلُنَا بَادِيَ ٱلرَّأۡيِ وَمَا نَرَىٰ لَكُمۡ عَلَيۡنَا مِن فَضۡلِۢ بَلۡ نَظُنُّكُمۡ كَٰذِبِينَ ٢٧﴾[هود:۲۵-۲۷]
ترجمه: و به تحقیق نوح را به سوی قومش فرستادیم که بگوید به تحقیق من برای شما بیم دهندۀ آشکارم(۲۵) که نپرستید جز الله را به راستی که من از عذاب روز دردناک بر شما میترسم(۲۶) پس آن گروه اشرافی از قوم او،که کافر بودند گفتند: ما تو را جز بشری مانند خودمان نمیبینیم و نمیبینیم کسانی را که از تو پیروی کرده باشند جز مردمان پست ما، در ظاهر رأی و نمیبینیم برای شما بر خودمان برتری باشد بلکه شما را دروغگویان گمان میکنیم.(۲۷)
نکات: نوح÷از پیامبران بزرگ است که حق تعالی او را به نبوّت مبعوث نمود. و مقصود از کلمهای ﴿إِلَىٰ قَوۡمِهِ﴾همان امت اوست.و جملۀ: ﴿أَن لَّا تَعۡبُدُوٓاْ إِلَّا ٱللَّهَ﴾دلالت دارد که بعثت برای دعوت به سوی توحید بوده آن هم توحید عبادی زیرا از سایر آیات احوال نوح معلوم میشود که قوم نوح عدهای از مردمان صالح را که مرده بودند پرستش میکردند و در نذر و حوائج خود به آنان توجه داشتند. و جملۀ: ﴿هُمۡ أَرَاذِلُنَا﴾دلالت دارد که مؤمنین به نوح÷مردم فقیری بودند دارای کسبهای بیاهمیت که به حسب ظاهر مورد توجه نبودند. و مقصود از کلمۀ: ﴿بَادِيَ ٱلرَّأۡيِ﴾، ظاهراً این است که بدون فکر و تأمل به تو ایمان آوردهاند و رأی ایشان ابتدایی است و یا اینکه به ظاهر رأی ایمان آوردهاند نه به باطن.
﴿قَالَ يَٰقَوۡمِ أَرَءَيۡتُمۡ إِن كُنتُ عَلَىٰ بَيِّنَةٖ مِّن رَّبِّي وَءَاتَىٰنِي رَحۡمَةٗ مِّنۡ عِندِهِۦ فَعُمِّيَتۡ عَلَيۡكُمۡ أَنُلۡزِمُكُمُوهَا وَأَنتُمۡ لَهَا كَٰرِهُونَ ٢٨ وَيَٰقَوۡمِ لَآ أَسَۡٔلُكُمۡ عَلَيۡهِ مَالًاۖ إِنۡ أَجۡرِيَ إِلَّا عَلَى ٱللَّهِۚ وَمَآ أَنَا۠ بِطَارِدِ ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْۚ إِنَّهُم مُّلَٰقُواْ رَبِّهِمۡ وَلَٰكِنِّيٓ أَرَىٰكُمۡ قَوۡمٗا تَجۡهَلُونَ ٢٩ وَيَٰقَوۡمِ مَن يَنصُرُنِي مِنَ ٱللَّهِ إِن طَرَدتُّهُمۡۚ أَفَلَا تَذَكَّرُونَ ٣٠﴾[هود:۲۸-۳۰]
ترجمه: (نوح) گفت: ای قوم من آیا با دیدۀ بصیرت دیدهاید که اگر من بر دلیل و برهانی از پروردگارم باشم و او مرا از نزد خود رحمتی داده باشد که بر شما پوشیده باشد، آیا ما شما را به قبولی آن ملزم و مجبور ساختهایم در حالیکه شما نمیخواهید(۲۸) و ای قوم من، از شما بر رسالت مالی را درخواست نمیکنم، مزد من جز بر خدا نیست و من آنان را که ایمان آوردهاند طرد نمیکنم به راستی که ایشان پروردگار خود را ملاقات خواهند کرد لیکن من شما را قومی نادان میبینم(۲۹) و ای قوم من، چه کس مرا از جانب خدا یاری میکند اگر ایشان را طرد کنم آیا متذکر نمیشوید؟(۳۰)
نکات: پس از آنکه قوم نوح چهار دلیل بر رد نوح آوردند: اول: اینکه تو بشری هستی، مانند ما. دوم: اینکه پیروان تو از مردم پست بیفکرند. سوم: اینکه شما بر ما برتری ندارید. چهارم: اینکه ما گمان دروغ بر شما داریم. در جواب ایشان حضرت نوح÷میگوید شما دیدۀ بصیرت خود را بکار اندازید اگر من حجتی از پروردگارم داشته باشم، در مقابل حجت، سخنان شما ارزشی ندارد. زیرا من مدعی نیستم که موجودی غیربشر و یا بشری غیر شما هستم و شما اگر تکبّر را کنار گذارید و سخن بشری مانند خود را بپذیرید خوب است و اما اینکه گفتید پیروان من چنین و چنانند چه ربطی به دعوت من دارد یعنی اگر بگویید فقیرند که من اجر نمیخواهم چه فقیر باشند و چه غنی. و اگر میگویید منافقند جواب شما این است که ایشان ملاقات پروردگار خواهند کرد و خدا باطن ایشان را میداند. و اما اینکه به ما گفتید: برتری ندارید. ما که مدعی برتری نیستیم. و اما اینکه گفتید: ما گمان دروغ بر شما داریم، گمان که دلیل نمیشود. پس فکر کنید و از من دلیل بخواهید و احتمال دهید که شاید من مشمول رحمت خدا باشم و بر شما پوشیده باشد. به اضافه ما که شما را مجبور به متابعت خود نکردهایم. و ﴿لَآ أَسَۡٔلُكُمۡ عَلَيۡهِ مَالًا﴾، دلالت دارد که مبلّغ توحید نباید اجر بگیرد و گرفتن سهم امام و خمس از دین انبیاء‡نبوده است.
﴿وَلَآ أَقُولُ لَكُمۡ عِندِي خَزَآئِنُ ٱللَّهِ وَلَآ أَعۡلَمُ ٱلۡغَيۡبَ وَلَآ أَقُولُ إِنِّي مَلَكٞ وَلَآ أَقُولُ لِلَّذِينَ تَزۡدَرِيٓ أَعۡيُنُكُمۡ لَن يُؤۡتِيَهُمُ ٱللَّهُ خَيۡرًاۖ ٱللَّهُ أَعۡلَمُ بِمَا فِيٓ أَنفُسِهِمۡ إِنِّيٓ إِذٗا لَّمِنَ ٱلظَّٰلِمِينَ ٣١﴾[هود:۳۱]
ترجمه: و برای شما نمیگویم که خزینههای خدا نزد من است و غیب نمیدانم و نمیگویم که من فرشتهام و برای کسانی که چشمانتان ایشان را کوچک شمرده نمیگویم خدا به ایشان خیر نخواهد داد، خدا به آنچه در جان ایشان است داناتر است. به درستی که (اگر جز این گویم) در این صورت من از ستمگرانم.(۳۱)
نکات: جملۀ: ﴿وَلَآ أَقُولُ لَكُمۡ عِندِي خَزَآئِنُ ٱللَّهِ﴾دلالت دارد که انبیاء مأمور رزق، حیات، قدرت و شفاء نیستند و این جملات جواب است برای قوم. زیرا قوم خیال میکردند فرستادۀ خدا و اتباع او باید دارای خزائن الهی باشند نه فقیر و پست. و جملۀ: ﴿وَلَآ أَعۡلَمُ ٱلۡغَيۡبَ﴾دلیل است بر اینکه انبیاء غیب نمیدانند و این جواب در مقابل قوم است که میگفتند: پیروان تو مردم منافق و رذل میباشند. نوح÷میفرماید: من علم به باطن ایشان که غیب است ندارم. ﴿وَلَآ أَقُولُ إِنِّي مَلَكٞ﴾دلیل است بر اینکه انبیاء قدرت ملَک را ندارند و این نیز جواب است در مقابل قوم که میگفتند پیروان تو زشتکارند نوح÷میگوید من ملک نیستم که به امر خدا اعمال زشت ایشان را ثبت کنم.
﴿قَالُواْ يَٰنُوحُ قَدۡ جَٰدَلۡتَنَا فَأَكۡثَرۡتَ جِدَٰلَنَا فَأۡتِنَا بِمَا تَعِدُنَآ إِن كُنتَ مِنَ ٱلصَّٰدِقِينَ ٣٢ قَالَ إِنَّمَا يَأۡتِيكُم بِهِ ٱللَّهُ إِن شَآءَ وَمَآ أَنتُم بِمُعۡجِزِينَ ٣٣ وَلَا يَنفَعُكُمۡ نُصۡحِيٓ إِنۡ أَرَدتُّ أَنۡ أَنصَحَ لَكُمۡ إِن كَانَ ٱللَّهُ يُرِيدُ أَن يُغۡوِيَكُمۡۚ هُوَ رَبُّكُمۡ وَإِلَيۡهِ تُرۡجَعُونَ ٣٤﴾[هود:۳۲-۳۴]
ترجمه: گفتند: ای نوح با ما مجادله کردی و بسیار هم با ما جدال نمودی پس بیاور برای ما آنچه به ما وعده کردهای(از عذاب) اگر از راستگویانی(۳۲) نوح گفت: همانا خدا اگر بخواهد آن را میآورد و شما عاجزکنندۀ خدا و مانع او نیستید(۳۳) و اگر خدا گمراهی شما را(به سبب تکبّرو اعراضتان) خواسته باشد نصیحت من شما را بهره ندهد اگر من خواسته باشم شما را نصیحت کنم، اوست پروردگار شما و به سوی او برگشت داده میشوید.(۳۴)
نکات: جملۀ: ﴿جَٰدَلۡتَنَا﴾دلالت دارد که انبیاء‡اهل بحث و جدالاند و دین ایشان تحقیقی است. و جملۀ: ﴿فَأَكۡثَرۡتَ جِدَٰلَنَا﴾دلالت دارد که حضرت نوح÷مدتها با قوم خود جدال کرده و مقصود از جملۀ: ﴿فَأۡتِنَا بِمَا تَعِدُنَآ﴾عذاب است. و جملۀ: ﴿إِنَّمَا يَأۡتِيكُم بِهِ ٱللَّهُ﴾دلالت دارد که آوردن عذاب و اعجاز کار خدا است نه کار انبیاء. و مقصود از جملۀ: ﴿إِن كَانَ ٱللَّهُ يُرِيدُ أَن يُغۡوِيَكُمۡ﴾این است که از کثرت طغیان، سرکشی و اعراض ممکن است خذلان خدا شامل حال شما شود و شما را به ضلالت خودتان واگذارد آن وقت نصیحت من نفعی ندهد.
﴿أَمۡ يَقُولُونَ ٱفۡتَرَىٰهُۖ قُلۡ إِنِ ٱفۡتَرَيۡتُهُۥ فَعَلَيَّ إِجۡرَامِي وَأَنَا۠ بَرِيٓءٞ مِّمَّا تُجۡرِمُونَ ٣٥ وَأُوحِيَ إِلَىٰ نُوحٍ أَنَّهُۥ لَن يُؤۡمِنَ مِن قَوۡمِكَ إِلَّا مَن قَدۡ ءَامَنَ فَلَا تَبۡتَئِسۡ بِمَا كَانُواْ يَفۡعَلُونَ ٣٦ وَٱصۡنَعِ ٱلۡفُلۡكَ بِأَعۡيُنِنَا وَوَحۡيِنَا وَلَا تُخَٰطِبۡنِي فِي ٱلَّذِينَ ظَلَمُوٓاْ إِنَّهُم مُّغۡرَقُونَ ٣٧﴾[هود:۳۵-۳۷]
ترجمه: بلکه میگویند رسالت را افترا بسته، بگو اگر افتراء بسته باشم وبال گناه من بر من است و من بیزارم از گناهی که مرتکب میشوید(۳۵) و وحی شد به سوی نوح که محققاً از قوم تو ایمان نخواهد آورد مگر آنکه ایمان آورده پس به آنچه میکنند افسرده مباش(۳۶) و کشتی را با نظارت ما و وحی ما بساز و دربارۀ آن کسان که ستم کردند با من سخن مگوی، بیگمان آنان غرق خواهند شد.(۳۷)
نکات: چون نوح÷از ایمان نیاوردن و اعمال زشت قومش افسرده بود و امیدوار بود بلکه ایمان آورند. حقتعالی به او وحی نمود که ایشان ایمان نخواهند آورد و تو هم از عذاب ایشان و افعال ایشان افسرده مباش و برای نجات خود و پیروانت کشتی را بساز. و مقصود از کلمۀ: ﴿بِأَعۡيُنِنَا وَوَحۡيِنَا﴾این است که در زیر نظر ما و فرشتگان ما و به دستور ما کشتی را بساز.
﴿وَيَصۡنَعُ ٱلۡفُلۡكَ وَكُلَّمَا مَرَّ عَلَيۡهِ مَلَأٞ مِّن قَوۡمِهِۦ سَخِرُواْ مِنۡهُۚ قَالَ إِن تَسۡخَرُواْ مِنَّا فَإِنَّا نَسۡخَرُ مِنكُمۡ كَمَا تَسۡخَرُونَ ٣٨ فَسَوۡفَ تَعۡلَمُونَ مَن يَأۡتِيهِ عَذَابٞ يُخۡزِيهِ وَيَحِلُّ عَلَيۡهِ عَذَابٞ مُّقِيمٌ ٣٩ حَتَّىٰٓ إِذَا جَآءَ أَمۡرُنَا وَفَارَ ٱلتَّنُّورُ قُلۡنَا ٱحۡمِلۡ فِيهَا مِن كُلّٖ زَوۡجَيۡنِ ٱثۡنَيۡنِ وَأَهۡلَكَ إِلَّا مَن سَبَقَ عَلَيۡهِ ٱلۡقَوۡلُ وَمَنۡ ءَامَنَۚ وَمَآ ءَامَنَ مَعَهُۥٓ إِلَّا قَلِيلٞ ٤٠﴾[هود:۳۸-۴۰]
ترجمه: و کشتی را میساخت و هر زمان که گروهی از قومش بر او میگذشتند او را مسخره میکردند، نوح گفت: اگر شما از ما مسخره میکنید پس محققاً ما از شما استهزاء خواهیم کرد چنانکه شما استهزاء میکنید(۳۸) پس به زودی خواهید دانست برای چه کسی عذاب خوارکننده بیاید و بر او عذاب دائمی فرود آید(۳۹) (وضع چنین بود) تا وقتی که فرمان ما آمد و تنور فوران کرد، گفتیم از هر جفتی (از حیوانات) دو تن با کشتی حمل کن و نیز به کشتی آور کسانت را مگر آنکه سخن دربارۀ او گذشت و نیز هر کس را ایمان آورده به کشتی آور و ایمان نیاورد با او مگر عدّۀ کمی.(۴۰)
نکات: کشتی نوح بسیار بزرگ بوده و مدت زیادی طول کشید تا ساخته شد و آنرا در میان بیابان میساخت، مردم که عبور میکردند یکی میگفت: خانه میسازد، دیگری باستهزاء میگفت: دیوانه است که کشتی در بیابان میسازد، دیگری به استهزاء میگفت: انبار میسازد. دیگری میگفت: از ترس سرما میسازد. تا آنکه فرمان الهی رسید و آب از زمین جوشیدن کرد. حقتعالی به او وحی کرد از هر حیوانی یک جفت نر و ماده و خانوادۀ خود و مؤمنین را حمل بر کشتی کن. و مقصود از ﴿إِلَّا مَن سَبَقَ عَلَيۡهِ ٱلۡقَوۡلُ﴾، زن نوح و فرزندش کنعان بود. ولی سه پسر دیگر سام، حام و یافث با زنانشان بر کشتی حمل شدند.
﴿وَقَالَ ٱرۡكَبُواْ فِيهَا بِسۡمِ ٱللَّهِ مَجۡرٜىٰهَا وَمُرۡسَىٰهَآۚ إِنَّ رَبِّي لَغَفُورٞ رَّحِيمٞ ٤١ وَهِيَ تَجۡرِي بِهِمۡ فِي مَوۡجٖ كَٱلۡجِبَالِ وَنَادَىٰ نُوحٌ ٱبۡنَهُۥ وَكَانَ فِي مَعۡزِلٖ يَٰبُنَيَّ ٱرۡكَب مَّعَنَا وَلَا تَكُن مَّعَ ٱلۡكَٰفِرِينَ ٤٢ قَالَ سََٔاوِيٓ إِلَىٰ جَبَلٖ يَعۡصِمُنِي مِنَ ٱلۡمَآءِۚ قَالَ لَا عَاصِمَ ٱلۡيَوۡمَ مِنۡ أَمۡرِ ٱللَّهِ إِلَّا مَن رَّحِمَۚ وَحَالَ بَيۡنَهُمَا ٱلۡمَوۡجُ فَكَانَ مِنَ ٱلۡمُغۡرَقِينَ ٤٣﴾ [هود:۴۱-۴۳]
ترجمه: و گفت در آن سوار شوید. به نام خداست روان شدنش و ایستادنش. به راستی که پروردگار من آمرزندۀ رحیم است(۴۱) و آن کشتی ایشان را در میان موجی مانند کوهها میبرد و نوح پسرش را که در کناری بود ندا کرد: ای پسرک من، با ما سوار شو و با کافران مباش(۴۲) گفت: به زودی به کوهی که مرا از آب حفظ کند پناه میبرم و جای میگیرم. (نوح) گفت: امروز از فرمان خدا نگهدارندهای نیست مگر آنکه خدا به او رحم کند. و موج میان آن دو حائل شد، پس از غرقشدگان گردید.(۴۳)
نکات: مَجری و مُرسی هر دو مصدرند مانند کلمۀ منزل در جملۀ: ﴿أَنزِلۡنِي مُنزَلٗا مُّبَارَكٗا﴾. بنابراین ممکن است ﴿بِسۡمِ ٱللَّهِ﴾خبر مقدم باشد مجری و مرسی مبتدا شود. و بعضی مجری و مرسی را به وزن اسم فاعل خوانده و آنها را اسم فاعل و صفت الله گرفتهاند ولی این قول چون اعرابش مخالف مصحف میان مردم است به نظر ما صحیح نمیباشد. و ممکن است جملۀ: ﴿وَقَالَ ٱرۡكَبُواْ فِيهَا بِسۡمِ ٱللَّهِ مَجۡرٜىٰهَا وَمُرۡسَىٰهَآ﴾کلام واحد باشد. و ممکن است ﴿بِسۡمِ ٱللَّهِ مَجۡرٜىٰهَا﴾کلام مستقل باشد و مقصود از این جمله این است که ساکینن کشتی بدانند کشتی، نجات دهنده نیست بلکه خدای مجری و مرسی نجاتدهنده میباشد پس به کشتی اعتماد نکنند بلکه به فضل خدا اعتماد کنند. و بدانکه انسان در مطالب توحیدی و معرفة الله چون در کشتی فکر نشست، امواج خیالات و گمراهیها او را احاطه میکند، پس چون شخصی به فکر وارد شد باید به خدا و هدایت او توکّل و اعتماد کند تا کشتی فکرش غرق نشود!
﴿وَقِيلَ يَٰٓأَرۡضُ ٱبۡلَعِي مَآءَكِ وَيَٰسَمَآءُ أَقۡلِعِي وَغِيضَ ٱلۡمَآءُ وَقُضِيَ ٱلۡأَمۡرُ وَٱسۡتَوَتۡ عَلَى ٱلۡجُودِيِّۖ وَقِيلَ بُعۡدٗا لِّلۡقَوۡمِ ٱلظَّٰلِمِينَ ٤٤ وَنَادَىٰ نُوحٞ رَّبَّهُۥ فَقَالَ رَبِّ إِنَّ ٱبۡنِي مِنۡ أَهۡلِي وَإِنَّ وَعۡدَكَ ٱلۡحَقُّ وَأَنتَ أَحۡكَمُ ٱلۡحَٰكِمِينَ ٤٥ قَالَ يَٰنُوحُ إِنَّهُۥ لَيۡسَ مِنۡ أَهۡلِكَۖ إِنَّهُۥ عَمَلٌ غَيۡرُ صَٰلِحٖۖ فَلَا تَسَۡٔلۡنِ مَا لَيۡسَ لَكَ بِهِۦ عِلۡمٌۖ إِنِّيٓ أَعِظُكَ أَن تَكُونَ مِنَ ٱلۡجَٰهِلِينَ ٤٦ قَالَ رَبِّ إِنِّيٓ أَعُوذُ بِكَ أَنۡ أَسَۡٔلَكَ مَا لَيۡسَ لِي بِهِۦ عِلۡمٞۖ وَإِلَّا تَغۡفِرۡ لِي وَتَرۡحَمۡنِيٓ أَكُن مِّنَ ٱلۡخَٰسِرِينَ ٤٧﴾ [هود:۴۴-۴۷]
ترجمه: وگفته شد ای زمین آب خود را فرو بر و ای آسمان بازدار(و نبار) و آب فرو شد و فرمان انجام شد و کشتی بر جودی قرار گرفت و گفته شد دوری (از رحمت) باد برای قوم ستمگران(۴۴) و نوح پروردگار خود را ندا کرد پس گفت: پروردگارا به راستی پسر من از اهل من است و به درستی که وعدۀ تو حق است و تو بهترین حکمکنندگانی(۴۵) (خدا)گفت: ای نوح به راستی که او از اهل تو نیست. زیرا او عمل ناصالح است. پس آنچه را که برای تو علمی به آن نیست از من مخواه، به راستی که من تو را پند میدهم تا مبادا از جاهلین باشی(۴۶) گفت: پرودگارا به راستی که من پناه میبرم به تو از اینکه سؤال کنم آنچه را به آن علمی ندارم و اگر مرا نیامرزی و رحم نکنی از زیانکاران میباشم.(۴۷)
نکات: مقصود از جملۀ: ﴿لَيۡسَ مِنۡ أَهۡلِكَ﴾این است که او ایمان ندارد به دلیل جملۀ: ﴿فَمَن تَبِعَنِي فَإِنَّهُۥ مِنِّي﴾و ﴿إِنَّهُۥ عَمَلٌ غَيۡرُ صَٰلِحٖ﴾برای تأکید است مانند: زید عدل و یا به تقدیر مضاف است یعنی؛ ذو عمل غیرصالح و درخواست نوح راجع به فرزندش چون بدون علم صادر شده و قول بلاعلم گناه است و لذا مورد عتاب شده و سپس استغفار و عذرخواهی نموده و پناه به خدا برده تا در آتیه چنین نکند و عرض کرده: ﴿قَالَ رَبِّ إِنِّيٓ أَعُوذُ بِكَ أَنۡ أَسَۡٔلَكَ مَا لَيۡسَ لِي بِهِۦ عِلۡمٞ...﴾
﴿قِيلَ يَٰنُوحُ ٱهۡبِطۡ بِسَلَٰمٖ مِّنَّا وَبَرَكَٰتٍ عَلَيۡكَ وَعَلَىٰٓ أُمَمٖ مِّمَّن مَّعَكَۚ وَأُمَمٞ سَنُمَتِّعُهُمۡ ثُمَّ يَمَسُّهُم مِّنَّا عَذَابٌ أَلِيمٞ ٤٨ تِلۡكَ مِنۡ أَنۢبَآءِ ٱلۡغَيۡبِ نُوحِيهَآ إِلَيۡكَۖ مَا كُنتَ تَعۡلَمُهَآ أَنتَ وَلَا قَوۡمُكَ مِن قَبۡلِ هَٰذَاۖ فَٱصۡبِرۡۖ إِنَّ ٱلۡعَٰقِبَةَ لِلۡمُتَّقِينَ ٤٩﴾[هود:۴۸-۴۹]
ترجمه: گفته شد ای نوح فرود آی با سلامتی از ما و برکاتی بر تو و بر امتهایی که با تواند و امّتهایی که به زودی ایشان را بهره دهیم سپس به ایشان از جانب ما عذابی دردناک برسد(۴۸) اینها از اخبار غیب است که وحی میکنیم آنها را به سوی تو. پیش از اینکه به تو وحی شود، نه تو میدانستی آنها را و نه قوم تو. پس صبر کن، به راستی که عاقبت برای متقین است.(۴۹)
نکات: چون کشتی بر کوه جودی که در اطراف موصل است فرود آمد حضرت نوح÷وحشت داشت و نمیدانست پیاده شود یا خیر؟ خطاب رسید به سلامت پیاده شو. نوح÷دانست که دیگر آسیبی نیست و از جهات معاش هم خدا وعدۀ برکات به او و همراهانش داد. و جملۀ: ﴿وَعَلَىٰٓ أُمَمٖ مِّمَّن مَّعَكَۚ وَأُمَمٞ سَنُمَتِّعُهُمۡ﴾دلالت دارد که از او و همراهانش امتهایی به وجود آمدند و بشر فعلی از همان امتها میباشد و چون دنیا متاع پستی است، حقتعالی راجع به مؤمنین نفرموده: ﴿سَنُمَتِّعُهُمۡ﴾، بلکه راجع به کفار فرموده: ﴿سَنُمَتِّعُهُمۡ ثُمَّ يَمَسُّهُم مِّنَّا عَذَابٌ أَلِيمٞ﴾. و جملۀ ﴿ماكُنتَ تَعۡلَمُهَآ أَنتَ وَلَا قَوۡمُكَ مِن قَبۡلِ هَٰذَا﴾، دلالت دارد که رسول خداصاین مطالب غیبی و قصص قرآنی را قبل از وحی نمیدانسته، نه خودش میدانسته و نه قومش، پس بطلان روایات غالیان ظاهر میشود که میگویند او وجانشینانش همه چیز را میدانستهاند و پسرعمویش علی÷قبل از رسالت او به دنیا آمد و تمام کتب آسمانی را خواند، که اینها کفر و تماماً بر ضد قرآن است.
﴿وَإِلَىٰ عَادٍ أَخَاهُمۡ هُودٗاۚ قَالَ يَٰقَوۡمِ ٱعۡبُدُواْ ٱللَّهَ مَا لَكُم مِّنۡ إِلَٰهٍ غَيۡرُهُۥٓۖ إِنۡ أَنتُمۡ إِلَّا مُفۡتَرُونَ ٥٠ يَٰقَوۡمِ لَآ أَسَۡٔلُكُمۡ عَلَيۡهِ أَجۡرًاۖ إِنۡ أَجۡرِيَ إِلَّا عَلَى ٱلَّذِي فَطَرَنِيٓۚ أَفَلَا تَعۡقِلُونَ ٥١ وَيَٰقَوۡمِ ٱسۡتَغۡفِرُواْ رَبَّكُمۡ ثُمَّ تُوبُوٓاْ إِلَيۡهِ يُرۡسِلِ ٱلسَّمَآءَ عَلَيۡكُم مِّدۡرَارٗا وَيَزِدۡكُمۡ قُوَّةً إِلَىٰ قُوَّتِكُمۡ وَلَا تَتَوَلَّوۡاْ مُجۡرِمِينَ ٥٢﴾[هود:۵۰-۵۲]
ترجمه: و فرستادیم به سوی قوم عاد برادرشان هود را، گفت: ای قوم من خدا را بپرستید برای شما الهی (مقصد در حوائج) غیر او نیست، نیستید شما مگر افترازنندگان(۵۰) ای قوم من درخواست اجری بر این رسالت نمیکنم، نیست اجر من مگر بر آنکه مرا به وجود آورده، آیا عقل خود را به کار نمیاندازید(۵۱) و ای قوم من از پروردگارتان طلب آمرزش کنید سپس به سوی او بازگشت کنید،(او) از آسمان برای شما باران پیدرپی بفرستد و نیرویی بر نیروی شما بیافزاید و اعراض نکنيد در حال گنهکاری.(۵۲)
نکات: قصۀ حضرت هود÷و قوم او عاد در سورۀ احقاف آیۀ ۲۱ به بعد و سورۀ فجر آیات ۶ تا ۸ و سورۀ اعراف آیات ۶۵ تا ۷۲ و سورۀ شعراء آیات ۱۲۳ به بعد و سورۀ الحاقۀ آیات ۶ تا ۸، ذکر شده. و قوم عاد بین یمن، عمان و حضرموت مسکن داشتهاند و ایشان سه بت داشتند که از سه بندۀ صالح تمثال بود: بنام صداء، صمود، هباء و اینان را شفیع نزد خدا میدانستد و در حوائج دنیوی خود آنان را میخواندند و لذا حضرت هود÷ایشان را نهی میکند که شفاعت اینان دروغ است و ایشان مستحق کرنش نیستند ولیکن ایشان هود÷را حقیر شمردند و شأن او را کوچک دانستند و او را به سفاهت و کذب نسبت دادند تا اینکه سه سال باران رحمت بر ایشان نبارید. هود÷در دعوت خود، ثبات قدم به خرج داد و گفت: اگر به هدایت الهی برگردید خدا باران رحمت را پیدرپی بر شما بباراند و قوی و نعمت خود را بر شما بیفزاید و حضرت هود÷از نوادههای حضرت نوح÷و مدتی پس از نوح÷مبعوث شده در سن چهل سالگی. و به قولی نوشتهاند هفتصد و شصت سال قوم خود را دعوت به توحید کرد و ایشان ایمان نیاوردند. و کار حضرت هود÷زراعت و تجارت بود.
﴿قَالُواْ يَٰهُودُ مَا جِئۡتَنَا بِبَيِّنَةٖ وَمَا نَحۡنُ بِتَارِكِيٓ ءَالِهَتِنَا عَن قَوۡلِكَ وَمَا نَحۡنُ لَكَ بِمُؤۡمِنِينَ ٥٣ إِن نَّقُولُ إِلَّا ٱعۡتَرَىٰكَ بَعۡضُ ءَالِهَتِنَا بِسُوٓءٖۗ قَالَ إِنِّيٓ أُشۡهِدُ ٱللَّهَ وَٱشۡهَدُوٓاْ أَنِّي بَرِيٓءٞ مِّمَّا تُشۡرِكُونَ ٥٤ مِن دُونِهِۦۖ فَكِيدُونِي جَمِيعٗا ثُمَّ لَا تُنظِرُونِ ٥٥ إِنِّي تَوَكَّلۡتُ عَلَى ٱللَّهِ رَبِّي وَرَبِّكُمۚ مَّا مِن دَآبَّةٍ إِلَّا هُوَ ءَاخِذُۢ بِنَاصِيَتِهَآۚ إِنَّ رَبِّي عَلَىٰ صِرَٰطٖ مُّسۡتَقِيمٖ ٥٦ فَإِن تَوَلَّوۡاْ فَقَدۡ أَبۡلَغۡتُكُم مَّآ أُرۡسِلۡتُ بِهِۦٓ إِلَيۡكُمۡۚ وَيَسۡتَخۡلِفُ رَبِّي قَوۡمًا غَيۡرَكُمۡ وَلَا تَضُرُّونَهُۥ شَيًۡٔاۚ إِنَّ رَبِّي عَلَىٰ كُلِّ شَيۡءٍ حَفِيظٞ ٥٧﴾[هود:۵۳-۵۷]
ترجمه: گفتند: ای هود برای ما معجزهای نیاوردی و ما برای قول تو إلههای خود ترک نکنیم و ما برای تو ایمانآورنده نیستیم(۵۳) ما چیزی در حق تو نمیگوییم جز اینکه بعضی از إله های ما به تو آسیبی رسانده، (هود) گفت: من خدا را گواه میگیرم و گواه باشید که من از آنچه شریک او میکنید بیزارم(۵۴) بیزارم از هرچه جز او است، پس همۀ شما با من مکر کنید سپس مرا مهلت ندهید(۵۵) به راستی که من توکل کردهام بر خدا، پروردگار من و پروردگار شما، هیچجنبندهای نیست مگر اینکه او گیرندۀ پیشانی اوست، به راستی که پروردگار من بر راه راست است(۵۶) پس اگر روی بگردانید به تحقیق من به شما ابلاغ نمودم پیغامی را که به آن به سوی شما فرستاده شدهام و پروردگار من قومی غیر شما را جانشین شما خواهد کرد و شما چیزی به او ضرر نمیزنید، به راستی که پروردگار من بر هر چیزی نگهبان است.(۵۷)
نکات: قوم هود در بتپرستی خود اصرار ورزیدند و مقصودشان از جملۀ: ﴿ٱعۡتَرَىٰكَ﴾این بود که بعضی از بتهای ما تو را دیوانه کردهاند. و مقصود از جملۀ: ﴿إِلَّا هُوَ ءَاخِذُۢ بِنَاصِيَتِهَآ﴾این است که تمام جنبدگان مقهور قدرت اویند زیرا هرکس موی پیشانی کسی را بگیرد میتواند بر او غلبه کند. و مقصود از جملۀ: ﴿وَيَسۡتَخۡلِفُ رَبِّي قَوۡمًا غَيۡرَكُمۡ﴾این است که؛ «یُهلِكُكُم بِكُفْرِكُمْ وَیَستَبدِل بِكُمْ غَیرَكُم كَمَا أَهلَكَ مَنْ كَانَ قَبْلَكُمْ»:«شما را به سبب کفرتان هلاک میکند و دیگران را به جای شما به وجود میآورد، ـ همانگونه که پیشینیانتان را هلاک گردانید ـ...».
﴿وَلَمَّا جَآءَ أَمۡرُنَا نَجَّيۡنَا هُودٗا وَٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ مَعَهُۥ بِرَحۡمَةٖ مِّنَّا وَنَجَّيۡنَٰهُم مِّنۡ عَذَابٍ غَلِيظٖ ٥٨ وَتِلۡكَ عَادٞۖ جَحَدُواْ بَِٔايَٰتِ رَبِّهِمۡ وَعَصَوۡاْ رُسُلَهُۥ وَٱتَّبَعُوٓاْ أَمۡرَ كُلِّ جَبَّارٍ عَنِيدٖ ٥٩ وَأُتۡبِعُواْ فِي هَٰذِهِ ٱلدُّنۡيَا لَعۡنَةٗ وَيَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِۗ أَلَآ إِنَّ عَادٗا كَفَرُواْ رَبَّهُمۡۗ أَلَا بُعۡدٗا لِّعَادٖ قَوۡمِ هُودٖ ٦٠﴾[هود:۵۸-۶۰]
ترجمه: و چون فرمان ما آمد هود را با آنان که با او ایمان آورده بودند به رحمت خودمان، نجات دادیم و ایشانرا از عذاب سخت نجات دادیم(۵۸) و این است قوم عاد که به آیات پروردگارشان انکار کردند و فرستادگان او را عصیان نمودند و هر زورگوی عنودی را پیروی کردند(۵۹) و به دنبال ایشان در این دنیا و روز قیامت لعنت فرستاده شد، آگاه باش که قوم عاد به پروردگارشان کافر شدند، آگاه باش دور باش(از رحمت) است برای عاد قوم هود.(۶۰)
نکات: بالأخره قوم عاد برای تعصّب دین آباء و اجدادی و تقلید از بزرگانشان ایمان نیاوردند و شفعاء و باب الجوائحهایی که خود نامگذاری کرده بودند از دست ندادند تا فرمان خدا در رسید و باد، هفت شبانه روز بر ایشان مسلّط گردید و پارهپاره شان کرد و خداوند، هود و مؤمنین را از رسیدن و تسلّط باد حفظ نمود. مدت قلیل عصیان کردند و تا قیامت مبتلا به لعن شدند.
﴿وَإِلَىٰ ثَمُودَ أَخَاهُمۡ صَٰلِحٗاۚ قَالَ يَٰقَوۡمِ ٱعۡبُدُواْ ٱللَّهَ مَا لَكُم مِّنۡ إِلَٰهٍ غَيۡرُهُۥۖ هُوَ أَنشَأَكُم مِّنَ ٱلۡأَرۡضِ وَٱسۡتَعۡمَرَكُمۡ فِيهَا فَٱسۡتَغۡفِرُوهُ ثُمَّ تُوبُوٓاْ إِلَيۡهِۚ إِنَّ رَبِّي قَرِيبٞ مُّجِيبٞ ٦١ قَالُواْ يَٰصَٰلِحُ قَدۡ كُنتَ فِينَا مَرۡجُوّٗا قَبۡلَ هَٰذَآۖ أَتَنۡهَىٰنَآ أَن نَّعۡبُدَ مَا يَعۡبُدُ ءَابَآؤُنَا وَإِنَّنَا لَفِي شَكّٖ مِّمَّا تَدۡعُونَآ إِلَيۡهِ مُرِيبٖ ٦٢﴾[هود:۶۱-۶۲]
ترجمه: و فرستادیم به سوی قوم ثمود برادرشان صالح را گفت: ای قوم من عبادت کنید خدا را، نیست برای شما الهی (مقصد در حوائجی) غیر او، او شما را از زمین ایجاد کرد و در آن شما را زندگی داد، پس، از او طلب آمرزش کنید، سپس به سوی او بازگشت و توبه کنید، براستی که پروردگار من نزدیک و اجابتکننده است(۶۱) گفتند: ای صالح به تحقیق تو از پیش (قبلا) مایۀ امید در میان ما بودی، آیا ما را از آنچه پدران ما میپرستیدند نهی میکنی که عبادت کنیم؟ و به راستی که ما از آنچه ما را به سوی آن میخوانی در شکیم و گمان بد. (۶۲)
نکات: قوم ثمود کوهنشین و در پناه کوهستان مسکن داشتند و رسول خداصدر جنگ تبوک به مساکن ایشان برخورد کرد. و ایشان بتهایی داشتند که تمثال چند نفر از بزرگان صالحین بود، چون آن بزرگان صالح از دنیا رفتند اینان مجسمههای ایشان را برای تسلی خود برداشتند و به آنان در حوائج توسل میجستند به عنوان شفاعت در درگاه خدا و بتان ایشان عبارت بود از ود، جد، شمس، مناة، مناف و اللات. و در قرآن در سورۀ شعراء آیۀ ۱۴۱ تا ۱۵۸و سورۀ اعراف آیۀ ۷۳ و ۷۹ و نمل آیۀ ۴۵ تا ۵۳ و سورههای دیگر ذکری از ایشان شده است و نوشتهاند که حضرت صالح از سن ۱۶ سالگی مأمور رسالت شد و تا صد و بیست سال از عمر خود دعوت کرد ولی فائده نبخشید.
﴿قَالَ يَٰقَوۡمِ أَرَءَيۡتُمۡ إِن كُنتُ عَلَىٰ بَيِّنَةٖ مِّن رَّبِّي وَءَاتَىٰنِي مِنۡهُ رَحۡمَةٗ فَمَن يَنصُرُنِي مِنَ ٱللَّهِ إِنۡ عَصَيۡتُهُۥۖ فَمَا تَزِيدُونَنِي غَيۡرَ تَخۡسِيرٖ ٦٣ وَيَٰقَوۡمِ هَٰذِهِۦ نَاقَةُ ٱللَّهِ لَكُمۡ ءَايَةٗۖ فَذَرُوهَا تَأۡكُلۡ فِيٓ أَرۡضِ ٱللَّهِۖ وَلَا تَمَسُّوهَا بِسُوٓءٖ فَيَأۡخُذَكُمۡ عَذَابٞ قَرِيبٞ ٦٤ فَعَقَرُوهَا فَقَالَ تَمَتَّعُواْ فِي دَارِكُمۡ ثَلَٰثَةَ أَيَّامٖۖ ذَٰلِكَ وَعۡدٌ غَيۡرُ مَكۡذُوبٖ ٦٥﴾[هود:۶۳-۶۵]
ترجمه: گفت: ای قوم من آیا با دیدۀ بصیرت دیدهاید اگر من ازجانب پروردگارم بر دلیل روشنی باشم و او از رحمت خود به من عطا کرده باشد، پس اگر او را عصیان کنم، کیست مرا از جانب خدا یاری کند، پس شما برای من جز زیان نیفزایید(۶۳) و ای قوم من، این است شتر خدا برای شما آیتی است پس آن را رها کنید بخورد در زمین خدا و بدی به او نرسانید که عذاب نزدیک شما را بگیرد(۶۴) پس آن را پی کردند پس گفت در خانۀ خودتان سه روز بهره برید این وعدهای است دروغنشدنی.(۶۵)
نکات: تعصّب دینی مانع از تفکر قوم صالح شد و با اینکه از او معجزه خواستند و خدا به دعای حضرت صالح، از سنگ شتری برای ایشان بیرون آورد، باز روی عداوت آن را پی کردند. و مقصود از جملۀ: ﴿فَذَرُوهَا تَأۡكُلۡ فِيٓ أَرۡضِ ٱللَّهِ﴾، این است که مخارجی ندارد بگذارید در زمین خدا بچرد ولی وجود او از جهاتی برای معجزه است: ۱- از سنگ خلق شده. ۲- در جوف کوه خدا او را به چنین صورتی درآورده و ۳- بدون تماس با نر حامله شده. ۴- بدون تولد و تناسل به این صورت درآمده. ۵- یک روز آب میآشامد و روز دیگر همۀ شما را از شیر خود سیراب میکند.
و خدا سه روز به ایشان مهلت داد بلکه توبه کنند ولی بزرگانشان با وسوسه مانع از توبۀ ایشان شدند، تا اینکه حضرت صالح÷به ایشان گفت روز اول صورتشان زرد خواهد شد و روز دوم سرخ و روز سوم سیاه و چون این احوال را دیدند و یقین به عذاب پیدا کردند ولی عناد و تعصب مانع از توبۀ ایشان شد و همه مهیّای عذاب شدند [۱۵۹].
﴿فَلَمَّا جَآءَ أَمۡرُنَا نَجَّيۡنَا صَٰلِحٗا وَٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ مَعَهُۥ بِرَحۡمَةٖ مِّنَّا وَمِنۡ خِزۡيِ يَوۡمِئِذٍۚ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ ٱلۡقَوِيُّ ٱلۡعَزِيزُ ٦٦ وَأَخَذَ ٱلَّذِينَ ظَلَمُواْ ٱلصَّيۡحَةُ فَأَصۡبَحُواْ فِي دِيَٰرِهِمۡ جَٰثِمِينَ ٦٧ كَأَن لَّمۡ يَغۡنَوۡاْ فِيهَآۗ أَلَآ إِنَّ ثَمُودَاْ كَفَرُواْ رَبَّهُمۡۗ أَلَا بُعۡدٗا لِّثَمُودَ ٦٨﴾[هود:۶۶-۶۸]
ترجمه: پس چون فرمان ما (برای عذاب)آمد، صالح را با آنان که با او ایمان آورده بودند به
رحمتی از جانب خود نجات دادیم و از خواری آنروز نجات بخشیدیم، به راستی که پروردگار تو نیرومند عزیز است(۶۶) و آنان را که ستم کرده بودند صیحه گرفت پس در خانههای خود برو افتادند(۶۷) گویا اقامت در آن نکرده بودند، آگاه باش که قوم ثمود کافر به پروردگار خود شدند، آگاه باش برای قوم ثمود دور باش است.(۶۸)
نکات: مقصود از ﴿ٱلصَّيۡحَةُ﴾، صدا و صاعقۀ آسمانی است که در اثر آن زمین لرزید و گوشها پاره شد و دلها طپید و جانها از بدنها خارج و برو به زمین خوردند و مقصود از دورباش، دوری از رحمت است.
﴿وَلَقَدۡ جَآءَتۡ رُسُلُنَآ إِبۡرَٰهِيمَ بِٱلۡبُشۡرَىٰ قَالُواْ سَلَٰمٗاۖ قَالَ سَلَٰمٞۖ فَمَا لَبِثَ أَن جَآءَ بِعِجۡلٍ حَنِيذٖ ٦٩ فَلَمَّا رَءَآ أَيۡدِيَهُمۡ لَا تَصِلُ إِلَيۡهِ نَكِرَهُمۡ وَأَوۡجَسَ مِنۡهُمۡ خِيفَةٗۚ قَالُواْ لَا تَخَفۡ إِنَّآ أُرۡسِلۡنَآ إِلَىٰ قَوۡمِ لُوطٖ ٧٠ وَٱمۡرَأَتُهُۥ قَآئِمَةٞ فَضَحِكَتۡ فَبَشَّرۡنَٰهَا بِإِسۡحَٰقَ وَمِن وَرَآءِ إِسۡحَٰقَ يَعۡقُوبَ ٧١ قَالَتۡ يَٰوَيۡلَتَىٰٓ ءَأَلِدُ وَأَنَا۠ عَجُوزٞ وَهَٰذَا بَعۡلِي شَيۡخًاۖ إِنَّ هَٰذَا لَشَيۡءٌ عَجِيبٞ ٧٢ قَالُوٓاْ أَتَعۡجَبِينَ مِنۡ أَمۡرِ ٱللَّهِۖ رَحۡمَتُ ٱللَّهِ وَبَرَكَٰتُهُۥ عَلَيۡكُمۡ أَهۡلَ ٱلۡبَيۡتِۚ إِنَّهُۥ حَمِيدٞ مَّجِيدٞ٧٣﴾[هود:۶۹-۷۳]
ترجمه: و به تحقیق فرستادگان ما با بشارت نزد ابراهیم آمدند و گفتند: سلام (بر تو). گفت: سلام (بر شما). پس دیری نپایید که (ابراهیم) گوسالۀ بریانی آورد(۶۹) پس چون دید دستهای ایشان به آن گوشت نمیرسد (و از آن گوشت نمیخوردند) ناشناسشان گرفت و در دل ترسی از ایشان گرفت، گفتند: مترس به راستی که ما به سوی قوم لوط فرستاده شدهایم(۷۰) و زن او ایستاده بود که خندید. پس او را به اسحاق مژده دادیم و از نسل اسحاق یعقوب را (۷۱) گفت: ای وای مرا آیا فرزند آورم و حال آنکه من پیرهزنم و این شوهرم پیرمرد است به راستی که این البته چیزی عجیب است(۷۲) گفتند: آیا از فرمان خدا تعجب میکنی؟ رحمت خدا و برکات او بر شما خانواده، به درستی که او ستودۀ بزرگوار است.(۷۳)
نکات: حقتعالی پس از ذکر قصّۀ حضرت نوح، هود و صالح‡، بیان قصۀ حضرت ابراهیم و لوطإرا کرده که چون مأمورین الهی یعنی فرشتگان آمدند نزد ابراهیم برای بشارتدادنِ او را به فرزند و برای خبردادن او را به هلاکت قوم لوط، حضرت ابراهیم÷که بسیار مهمان دوست بود فوری گوسالهای بریان کرد و برای ایشان حاضر نمود ولی دید ایشان دست به سوی غذا دراز نمیکنند. چون هرگاه دشمنی به کسی وارد میشد از غذای او نمیخورد، ابراهیم÷ملائکه را نمیشناخت و خیال میکرد اینان که غذا نمیخورند قصد عداوتی دارند، این است که او را ترس گرفت و این قصّه دلالت دارد که انبیاء‡از امور غیبی و تکوینی بیخبرند. و جملۀ: ﴿رَحۡمَتُ ٱللَّهِ وَبَرَكَٰتُهُۥ عَلَيۡكُمۡ أَهۡلَ ٱلۡبَيۡتِ﴾، با اینکه خطاب به زن ابراهیم حضرت ساره است مذکر آمده برای تغلیب، یعنی خانوادهای را به خطاب مذکر خطاب میکنند به اعتبار مدیر ایشان که مرد است. بنابراین در آیۀ ۳۳ سورۀ احزاب اگر بگوئیم ﴿يُرِيدُ ٱللَّهُ لِيُذۡهِبَ عَنكُمُ ٱلرِّجۡسَ أَهۡلَ ٱلۡبَيۡتِ﴾ [۱۶۰]، خطاب به زنان رسول خداصاست اشکالی ندارد.
﴿فَلَمَّا ذَهَبَ عَنۡ إِبۡرَٰهِيمَ ٱلرَّوۡعُ وَجَآءَتۡهُ ٱلۡبُشۡرَىٰ يُجَٰدِلُنَا فِي قَوۡمِ لُوطٍ ٧٤ إِنَّ إِبۡرَٰهِيمَ لَحَلِيمٌ أَوَّٰهٞ مُّنِيبٞ ٧٥ يَٰٓإِبۡرَٰهِيمُ أَعۡرِضۡ عَنۡ هَٰذَآۖ إِنَّهُۥ قَدۡ جَآءَ أَمۡرُ رَبِّكَۖ وَإِنَّهُمۡ ءَاتِيهِمۡ عَذَابٌ غَيۡرُ مَرۡدُودٖ ٧٦﴾ [هود:۷۴-۷۶]
ترجمه: پس چون دلهره از ابراهیم بر طرف شد و بشارت فرزند به او رسید، دربارۀ (نجات) قوم لوط با ما مجادله میکرد(۷۴) بدرستی که ابراهیم محققاً بردبار دلسوز بازگشتکننده بود(۷۵) ای ابراهیم از این اعراض کن، حقیقت این است که فرمان پروردگارت آمده و به راستی عذابی ایشان را خواهد آمد که برگشت ندارد.(۷۶)
نکات: مجادلۀ حضرت ابراهیم÷چون با مأمورین الهی بوده، خدا فرموده با ما مجادله میکرد و این مجادله برای عدم رضا به فرمان الهی نبود و لذا خدا او را تمجید کرده که او بردبار دلسوز بود. معلوم میشود که مجادلۀ حضرت ابراهیم÷از دلسوزی برای قوم لوط بوده تا شاید خدا به ایشان رحم کند و عذابشان نکند و لذا چون ملائکه گفتند: ﴿إِنَّا مُهۡلِكُوٓاْ أَهۡلِ هَٰذِهِ ٱلۡقَرۡيَةِ﴾ابراهیم÷گفت: اگر پنجاه مرد مؤمن در آن باشد آیا هلاکشان میکنید؟ گفتند: نه. گفت اگر چهل نفر باشد؟ گفتند: نه. گفت: سی نفر باشد چطور؟ گفتند: نه. تا به ده نفر رسید؟ گفتند: نه. گفت: اگر در آن قریه یک مرد مسلمان باشد آنرا هلاک میکنید؟ گفتند: نه. گفت بدرستی که لوط÷ [۱۶۱]در آن قریه است؟ گفتند: ما داناتریم و او را نجات میدهیم.
﴿وَلَمَّا جَآءَتۡ رُسُلُنَا لُوطٗا سِيٓءَ بِهِمۡ وَضَاقَ بِهِمۡ ذَرۡعٗا وَقَالَ هَٰذَا يَوۡمٌ عَصِيبٞ ٧٧ وَجَآءَهُۥ قَوۡمُهُۥ يُهۡرَعُونَ إِلَيۡهِ وَمِن قَبۡلُ كَانُواْيَعۡمَلُونَ ٱلسَّئَِّاتِۚ قَالَ يَٰقَوۡمِ هَٰٓؤُلَآءِ بَنَاتِي هُنَّ أَطۡهَرُ لَكُمۡۖ فَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَلَا تُخۡزُونِ فِي ضَيۡفِيٓۖ أَلَيۡسَ مِنكُمۡ رَجُلٞ رَّشِيدٞ ٧٨ قَالُواْ لَقَدۡ عَلِمۡتَ مَا لَنَا فِي بَنَاتِكَ مِنۡ حَقّٖ وَإِنَّكَ لَتَعۡلَمُ مَا نُرِيدُ ٧٩ قَالَ لَوۡ أَنَّ لِي بِكُمۡ قُوَّةً أَوۡ ءَاوِيٓ إِلَىٰ رُكۡنٖ شَدِيدٖ ٨٠ قَالُواْ يَٰلُوطُ إِنَّا رُسُلُ رَبِّكَ لَن يَصِلُوٓاْ إِلَيۡكَۖ فَأَسۡرِ بِأَهۡلِكَ بِقِطۡعٖ مِّنَ ٱلَّيۡلِ وَلَا يَلۡتَفِتۡ مِنكُمۡ أَحَدٌ إِلَّا ٱمۡرَأَتَكَۖ إِنَّهُۥ مُصِيبُهَا مَآ أَصَابَهُمۡۚ إِنَّ مَوۡعِدَهُمُ ٱلصُّبۡحُۚ أَلَيۡسَ ٱلصُّبۡحُ بِقَرِيبٖ ٨١ فَلَمَّا جَآءَ أَمۡرُنَا جَعَلۡنَا عَٰلِيَهَا سَافِلَهَا وَأَمۡطَرۡنَا عَلَيۡهَا حِجَارَةٗ مِّن سِجِّيلٖ مَّنضُودٖ ٨٢ مُّسَوَّمَةً عِندَ رَبِّكَۖ وَمَا هِيَ مِنَ ٱلظَّٰلِمِينَ بِبَعِيدٖ ٨٣﴾[هود:۷۷-۸۳]
ترجمه: و چون فرستادگان ما نزد لوط آمدند از آمدشان بدحال شد و برآنان دلتنگ شد و گفت این روز سختی است(۷۷) و قوم لوط درحالیکه شتاب میکردند به سوی او آمدند و از قبل کارهای بد میکردند. گفت: ای قوم من اینان دختران منند برای شما پاکترند. پس از خدا بترسید و مرا دربارۀ مهمانانم رسوا مکنید، آیا در شما مرد رشیدی نیست(۷۸) گفتند: به طور تحقیق میدانی که ما را در دختران تو حقی نیست و به راستی که تو میدانی چه میخواهیم(۷۹) گفت: اگر برای من نیرویی برای مقابله با شما بود، شما را دفع میکردم و یا پناه میبردم به پناهگاه محکمی(۸۰) فرشتگان گفتند: ای لوط به راستی که ما فرستادگان پروردگار توییم اینان هرگز به تو دست نخواهند یافت، پس خانوادهات را در پارهای از شب سیر بده و هیچکس شما توجه به عقب نکند، مگر زنت، زیرا به او میرسد آنچه به ایشان میرسد، به راستی که وعدهگاه ایشان صبح است آیا صبح نزدیک نیست(۸۱) پس چون فرمان ما آمد آن شهر را سرنگون و زیر آنرا رو آوردیم و بر آن باراندیم سنگپارههایی از سنگ گل مهیا شدۀ پیدرپی(۸۲) (سنگهایی) نشان شده نزد پروردگارت و این عذاب از ستمگران دور نیست.(۸۳)
نکات: چون فرشته اگر به شکل انسان مجسّم شود به بهترین شکلی درآید و لذا حضرت لوط÷بدحال شد که اگر مهماننوازی نکند برخلاف انسانیت است و اگر فرشتگان را به منزل برد ممکن است مورد سوءنظر همشهریانش بشوند این بود که گفت: روز سختی برایم پیش آمده و قوم او از بیحیایی به درب منزل او هجوم کردند. حضرت لوط÷گفت: دخترانم برای شما پاکیزهترند و مقصود از دختران او همان زنان قوم بود زیرا او پدر امت است و زنان امت حکم دختران او را دارند. یعنی به ازدواج زنان قناعت کنید و مرا رسوا مسازید. ولی چون قوم بیشرمی کردند به قدرت خدا و به اشارۀ فرشتگان کور شدند در حالیکه حضرت لوط÷تمنای نیرویی برای دفع ایشان داشت فرشتگان به او گفتند: ما مأمورین خداییم یعنی بهترین نیرو برای دفع ستمکارانیم.
﴿وَإِلَىٰ مَدۡيَنَ أَخَاهُمۡ شُعَيۡبٗاۚ قَالَ يَٰقَوۡمِ ٱعۡبُدُواْ ٱللَّهَ مَا لَكُم مِّنۡ إِلَٰهٍ غَيۡرُهُۥۖ وَلَا تَنقُصُواْ ٱلۡمِكۡيَالَ وَٱلۡمِيزَانَۖ إِنِّيٓ أَرَىٰكُم بِخَيۡرٖ وَإِنِّيٓ أَخَافُ عَلَيۡكُمۡ عَذَابَ يَوۡمٖ مُّحِيطٖ ٨٤ وَيَٰقَوۡمِ أَوۡفُواْ ٱلۡمِكۡيَالَ وَٱلۡمِيزَانَ بِٱلۡقِسۡطِۖ وَلَا تَبۡخَسُواْ ٱلنَّاسَ أَشۡيَآءَهُمۡ وَلَا تَعۡثَوۡاْ فِي ٱلۡأَرۡضِ مُفۡسِدِينَ ٨٥ بَقِيَّتُ ٱللَّهِ خَيۡرٞ لَّكُمۡ إِن كُنتُم مُّؤۡمِنِينَۚ وَمَآ أَنَا۠ عَلَيۡكُم بِحَفِيظٖ ٨٦﴾
[هود:۸۴-۸۶]
ترجمه: و به سوی مدین برادرشان شعیب را فرستادیم. گفت: ای قوم من خدا را بندگی کنید برای شما الهی (ملجأی در حوائج) غیر او نیست و پیمانه و ترازو را کم مکنید براستی که من شما را به خیر میبینم و به راستی من بر شما از عذاب روزی که به شما احاطه کند میترسم(۸۴) و ای قوم من پیمانه و میزان را به عدالت کامل کنید و به مردم اجناسشان را کم ندهید و در زمین خرابکاری نکنید در حالیکه فسادگر باشید(۸۵) باقیگذاشتۀ خدا برای شما بهتر است اگر ایمان داشته باشید و من بر شما نگهبان نیستم.(۸۶)
نکات: مقصود از ﴿وَإِلَىٰ مَدۡيَنَ﴾؛ إلی اهل مدین میباشد که شهری است بین شام و حجاز و چون هر پیامبری پس از دعوت به توحید، به دفع عیبی که بین مردم شایعتر است میپردازد و در قوم شعیب کمفروشی، نقص و کمگذاشتن متاع مردم، شیوع پیدا کرده بود و لذا اولین سخن شعیب÷پس از توحید، نهی از این کار است و میزان به هر چیزی گفته شود که به آن اشیاء را میسنجند، چه ترازو باشد و چه قپان، چه متر و چه چیز دیگر که در تمام اینها باید اهل کسب و تجارت مواظبت کنند کم نکنند و کم ندهند و به علاوه طبق جملۀ: ﴿أَوۡفُوا﴾تمام بدهند. و مقصود ازجملۀ: ﴿وَلَا تَبۡخَسُواْ ٱلنَّاسَ أَشۡيَآءَهُمۡ﴾تکرار ﴿وَلَا تَنقُصُوا﴾نیست، بلکه اشیاء عام است و کیل و میزان خاص، در تمام چیزها باید حق مردم را مراعات کرد و کمحقوق نگذاشت. و مقصود از جملۀ: ﴿بَقِيَّتُ ٱللَّهِ خَيۡرٞ لَّكُمۡ﴾، همان بقیۀ کاسبی و بهرهای است که میماند که باید کاسب به آن اکتفاء کند و حرص نزند. عدّهای از کسانی که قرآن را به میل خود تفسیر به رأی کردهاند، گفتهاند مقصود از ﴿بَقِيَّتُ ٱللَّهِ﴾امام داوزدهم شیعیان اثنی عشری است!! کسی نبوده به ایشان بگوید چگونه حقتعالی به قوم شعیب نامربوط نعوذبالله گفته باشد: امام دوازدهم برای شما بهتر است! زمان شعیب÷که امام و مأمومی نبوده جز أنبیاء‡و پیروانشان.
﴿قَالُواْ يَٰشُعَيۡبُ أَصَلَوٰتُكَ تَأۡمُرُكَ أَن نَّتۡرُكَ مَا يَعۡبُدُ ءَابَآؤُنَآ أَوۡ أَن نَّفۡعَلَ فِيٓ أَمۡوَٰلِنَا مَا نَشَٰٓؤُاْۖ إِنَّكَ لَأَنتَ ٱلۡحَلِيمُ ٱلرَّشِيدُ ٨٧ قَالَ يَٰقَوۡمِ أَرَءَيۡتُمۡ إِن كُنتُ عَلَىٰ بَيِّنَةٖ مِّن رَّبِّي وَرَزَقَنِي مِنۡهُ رِزۡقًا حَسَنٗاۚ وَمَآ أُرِيدُ أَنۡ أُخَالِفَكُمۡ إِلَىٰ مَآ أَنۡهَىٰكُمۡ عَنۡهُۚ إِنۡ أُرِيدُ إِلَّا ٱلۡإِصۡلَٰحَ مَا ٱسۡتَطَعۡتُۚ وَمَا تَوۡفِيقِيٓ إِلَّا بِٱللَّهِۚ عَلَيۡهِ تَوَكَّلۡتُ وَإِلَيۡهِ أُنِيبُ ٨٨ وَيَٰقَوۡمِ لَا يَجۡرِمَنَّكُمۡ شِقَاقِيٓ أَن يُصِيبَكُم مِّثۡلُ مَآ أَصَابَ قَوۡمَ نُوحٍ أَوۡ قَوۡمَ هُودٍ أَوۡ قَوۡمَ صَٰلِحٖۚ وَمَا قَوۡمُ لُوطٖ مِّنكُم بِبَعِيدٖ ٨٩ وَٱسۡتَغۡفِرُواْ رَبَّكُمۡ ثُمَّ تُوبُوٓاْ إِلَيۡهِۚ إِنَّ رَبِّي رَحِيمٞ وَدُودٞ ٩٠﴾ [هود:۸۷-۹۰]
ترجمه: گفتند: ای شعیب آیا نمازت تو را امر میکند که آنچه پدران ما میپرستیدند، رها کنیم، یا تصرّف در اموالمان را به دلخواه خود ترک بکنیم؟ به راستی که تو حلیم و رشیدی!(۸۷) گفت: ای قوم آیا با دیدۀ بصیرت دیدهاید اگر من بر حجتی از پروردگارم باشم و او مرا رزق نیکو داده باشد (آیا از او اطاعت نکنم) و نسبت به آنچه شما را از آن نهی میکنم نمیخواهم با شما مخالفت کنم، تا میتوانم نمیخواهم مگر اصلاح را و نیست توفیق من جز با خدا، بر او توکل دارم و بسوی او بازمیگردم(۸۸) و ای قوم من مخالفت با من، شما را به جایی نکشد که برسد به شما مانند آنچه رسید به قوم نوح، یا قوم هود،یا قوم صالح و قوم لوط از شما دور نیست(۸۹) و از پروردگارتان طلب آمرزش کنید، سپس بسوی او برگردید، براستی که پروردگارم رحیم ودود است.(۹۰)
نکات: حضرت شعیب÷دارای ثروت، گلّه و زراعت بوده و نماز بسیار میخوانده ولذا به او گفتند: آیا نماز تو، تو را وادار کرده که ما را به سوی توحید و ترک کمفروشی امر بکنی؟ و این کلام را از روی تمسخر و استهزاء به او میگفتند. و همچنین جملۀ: ﴿لَأَنتَ ٱلۡحَلِيمُ ٱلرَّشِيدُ﴾را نیز از تمسخر گفتند. آری قوم مغرور نادان چنین سخن میگویند. ولی حضرت شعیب÷در مقابل استهزاء ایشان میگوید مقصود من اصلاح است و عداوت شما با من باعث نگردد که مبتلا به عذاب إلهی شوید مانند اقوام گذشته. و از جملۀ: ﴿وَمَا قَوۡمُ لُوطٖ مِّنكُم بِبَعِيدٖ﴾معلوم میشود بلاد قوم لوط به مدین نزدیک بوده است وممکن است بگوییم زمان هلاکت قوم لوط نزدیک زمان حضرت شعیب بوده. و جملۀ: ﴿أَرَءَيۡتُمۡ﴾استفهام تقریری است یعنی ببینید و تأمل کنید.
﴿قَالُواْ يَٰشُعَيۡبُ مَا نَفۡقَهُ كَثِيرٗا مِّمَّا تَقُولُ وَإِنَّا لَنَرَىٰكَ فِينَا ضَعِيفٗاۖ وَلَوۡلَا رَهۡطُكَ لَرَجَمۡنَٰكَۖ وَمَآ أَنتَ عَلَيۡنَا بِعَزِيزٖ ٩١ قَالَ يَٰقَوۡمِ أَرَهۡطِيٓ أَعَزُّ عَلَيۡكُم مِّنَ ٱللَّهِ وَٱتَّخَذۡتُمُوهُ وَرَآءَكُمۡ ظِهۡرِيًّاۖ إِنَّ رَبِّي بِمَا تَعۡمَلُونَ مُحِيطٞ ٩٢ وَيَٰقَوۡمِ ٱعۡمَلُواْ عَلَىٰ مَكَانَتِكُمۡ إِنِّي عَٰمِلٞۖ سَوۡفَ تَعۡلَمُونَ مَن يَأۡتِيهِ عَذَابٞ يُخۡزِيهِ وَمَنۡ هُوَ كَٰذِبٞۖ وَٱرۡتَقِبُوٓاْ إِنِّي مَعَكُمۡ رَقِيبٞ ٩٣ وَلَمَّا جَآءَ أَمۡرُنَا نَجَّيۡنَا شُعَيۡبٗا وَٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ مَعَهُۥ بِرَحۡمَةٖ مِّنَّا وَأَخَذَتِ ٱلَّذِينَ ظَلَمُواْ ٱلصَّيۡحَةُ فَأَصۡبَحُواْ فِي دِيَٰرِهِمۡ جَٰثِمِينَ ٩٤ كَأَن لَّمۡ يَغۡنَوۡاْ فِيهَآۗ أَلَا بُعۡدٗا لِّمَدۡيَنَ كَمَا بَعِدَتۡ ثَمُودُ ٩٥﴾[هود:۹۱-۹۵]
ترجمه: گفتند: ای شعیب بسیاری از آنچه تو میگویی ما نمیفهمیم و به راستی که ما تو را در بین خود ناتوان میبینیم و اگر قبیلهات نبود تو را سنگسار میکردیم و تو برای ما گرامی نیستی(۹۱) گفت: ای قوم من آیا قبیلۀ من برای شما از خدا گرامیترند که او را پشت سر خود انداخته و فراموش کردهاید به راستی که پروردگارم به آنچه میکنید احاطه دارد(۹۲) و ای قوم من آنچه تمکن دارید بکنید به درستی که من نیز عمل میکنم به زودی میدانید عذاب خوار کننده بر چه کسی فرود خواهد آمد و دروغگو کیست و منتظر باشید که من با شما منتظرم(۹۳) و چون فرمان ما آمد شعیب و کسانی را که با ایمان آورده بودند به رحمت خودمان نجات دادیم و آنان را که ستم کرده بودند صیحه گرفت پس صبح کردند در حالیکه در خانههای خود افتاده بودند(۹۴) گویا در آنجا نبودند، آگاه باش دور باد(از رحمت) است برای اهل مدین چنانکه قوم ثمود (از رحمت) دور شد.(۹۵)
نکات: مردم همواره چنین بوده و خواهند بود که احترام قبیله و بالأخره احترام بندگان خدا را بیش از خدا منظور دارند چنانکه قوم شعیب میگویند اگر فامیل تو نبود سنگسارت میکردیم. و ﴿ٱلصَّيۡحَةُ﴾همان صدای آسمانی بود که همه از ترس مردند و روی زمین افتادند. و جملۀ: ﴿وَيَٰقَوۡمِ ٱعۡمَلُوا...﴾تهدید است. و جملۀ: ﴿كَأَن لَّمۡ يَغۡنَوۡاْ فِيهَآ﴾برای عبرت است یعنی آیندگان عبرت گیرند و بنگرند که أمم گذشته گویا در این دنیا نبودهاند و سرنوشت شما نیز مانند آنان است.
﴿وَلَقَدۡ أَرۡسَلۡنَا مُوسَىٰ بَِٔايَٰتِنَا وَسُلۡطَٰنٖ مُّبِينٍ ٩٦ إِلَىٰ فِرۡعَوۡنَ وَمَلَإِيْهِۦ فَٱتَّبَعُوٓاْ أَمۡرَ فِرۡعَوۡنَۖ وَمَآ أَمۡرُ فِرۡعَوۡنَ بِرَشِيدٖ ٩٧ يَقۡدُمُ قَوۡمَهُۥ يَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِ فَأَوۡرَدَهُمُ ٱلنَّارَۖ وَبِئۡسَ ٱلۡوِرۡدُ ٱلۡمَوۡرُودُ ٩٨ وَأُتۡبِعُواْ فِي هَٰذِهِۦ لَعۡنَةٗ وَيَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِۚ بِئۡسَ ٱلرِّفۡدُ ٱلۡمَرۡفُودُ ٩٩ ذَٰلِكَ مِنۡ أَنۢبَآءِ ٱلۡقُرَىٰ نَقُصُّهُۥ عَلَيۡكَۖ مِنۡهَا قَآئِمٞ وَحَصِيدٞ ١٠٠﴾[هود:۹۶-۱۰۰]
ترجمه: و به تحقیق موسی را با آیات خود و دلیلی روشن فرستادیم(۹۶) به سوی قوم فرعون و گروه اشراف قوم او، پس ایشان فرمان فرعون را پیروی کردند و حال آنکه فرمان فرعون صواب نبود(۹۷) او روز قیامت پیشقدم قوم خود باشد پس ایشان را به آتش وارد سازد و بداست ورود در آن جایگاه(۹۸) و در پی ایشان لعنتی آورده شد در دنیا و در روز قیامت. چه بد است عطایی که به آنان داده شده (۹۹) این از اخبار قریهها است که بر تو میخوانیم بعضی از آن شهرها(هنوز) برپاست و بعضی از آنها درو و ویران شده است.(۱۰۰)
نکات: هرکس امر کسی را کورکورانه پیروی کرد با او محشور خواهد شد و او در قیامت امام و پیشوای او است. و محشور شدن ملت فرعون با او و امامت او در قرآن مکرر بیان شده. و خدا قصۀ این قریهها را پس از دلائلی عقلی بیان کرده تا بهتر دلنشین برای عموم گردد.
﴿وَمَا ظَلَمۡنَٰهُمۡ وَلَٰكِن ظَلَمُوٓاْ أَنفُسَهُمۡۖ فَمَآ أَغۡنَتۡ عَنۡهُمۡ ءَالِهَتُهُمُ ٱلَّتِي يَدۡعُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ مِن شَيۡءٖ لَّمَّا جَآءَ أَمۡرُ رَبِّكَۖ وَمَا زَادُوهُمۡ غَيۡرَ تَتۡبِيبٖ ١٠١ وَكَذَٰلِكَ أَخۡذُ رَبِّكَ إِذَآ أَخَذَ ٱلۡقُرَىٰ وَهِيَ ظَٰلِمَةٌۚ إِنَّ أَخۡذَهُۥٓ أَلِيمٞ شَدِيدٌ ١٠٢ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَأٓيَةٗ لِّمَنۡ خَافَ عَذَابَ ٱلۡأٓخِرَةِۚ ذَٰلِكَ يَوۡمٞ مَّجۡمُوعٞ لَّهُ ٱلنَّاسُ وَذَٰلِكَ يَوۡمٞ مَّشۡهُودٞ ١٠٣ وَمَا نُؤَخِّرُهُۥٓ إِلَّا لِأَجَلٖ مَّعۡدُودٖ ١٠٤﴾[هود:۱۰۱-۱۰۴]
ترجمه: و ما به ایشان ستم نکردیم و لیکن ایشان خود به خویشتن ستم کردند پس چون فرمان پروردگارت آمد خدایان و آن چیزهایی را که غیر از خدا میخواندند به حال ایشان مفید واقع نشد. و آن معبودها جز زیان و هلاکت را برای ایشان زیاد نکردند (۱۰۱) و این چنین است گرفتن پروردگارت چون بگیرد اهل قریهها را در حالیکه ستمگرند، به راستی که گرفتن او دردناک شدید است(۱۰۲) براستی که در این گرفتن آیتی است برای کسی که بترسد از عذاب آخرت، این عذاب روزی است که مردم برای آن جمع خواهند شد و این روزی است که مشهود گردد(۱۰۳) و ما آن را جز برای مدت معینی به تأخیر نمیاندازیم.(۱۰۴)
نکات: هدف حقتعالی از بیان این قصص ذکر توحید و رد شرک است و معبود مشرکین علاوه بر اینکه به ایشان نفعی ندارد موجب خسارت و ضرر ایشان است چنانکه در جملۀ: ﴿فَمَآ أَغۡنَتۡ عَنۡهُمۡ﴾تا آخر بیان شده است. و روز قیامت را ﴿يَوۡمٞ مَّجۡمُوعٞ لَّهُ ٱلنَّاسُ﴾و ﴿يَوۡمٞ مَّشۡهُودٞ﴾خواندهاند زیرا در آنجا همه جمع شوند و همه از اعمال یکدیگر باخبر خواهند شد. نعوذ بالله.
﴿يَوۡمَ يَأۡتِ لَا تَكَلَّمُ نَفۡسٌ إِلَّا بِإِذۡنِهِۦۚ فَمِنۡهُمۡ شَقِيّٞ وَسَعِيدٞ ١٠٥ فَأَمَّا ٱلَّذِينَ شَقُواْ فَفِي ٱلنَّارِ لَهُمۡ فِيهَا زَفِيرٞ وَشَهِيقٌ ١٠٦ خَٰلِدِينَ فِيهَا مَا دَامَتِ ٱلسَّمَٰوَٰتُ وَٱلۡأَرۡضُ إِلَّا مَا شَآءَ رَبُّكَۚ إِنَّ رَبَّكَ فَعَّالٞ لِّمَا يُرِيدُ ١٠٧ ۞وَأَمَّا ٱلَّذِينَ سُعِدُواْ فَفِي ٱلۡجَنَّةِ خَٰلِدِينَ فِيهَا مَا دَامَتِ ٱلسَّمَٰوَٰتُ وَٱلۡأَرۡضُ إِلَّا مَا شَآءَ رَبُّكَۖ عَطَآءً غَيۡرَ مَجۡذُوذٖ ١٠٨﴾ [هود:۱۰۵-۱۰۸]
ترجمه: روزی بیاید که هیچکس جز با اذن او سخن نگوید، پس بعضی از ایشان شقی و بعضی سعیدند(۱۰۵) و امّا آنان که شقی شدند پس در آتشند ایشان راست در آن فریاد سخت و نالۀ زار(۱۰۶) در آن بمانند مادامی که آسمانها و زمین برجاست مگر آنچه پروردگارت بخواهد به راستی که پروردگارت آنچه بخواهد بجا آورنده است(۱۰۷) و امّا آنان که سعید وخوشبخت شدهاند در بهشتند، در آن ماندنی باشند مادامی که آسمانها و زمین برپاست مگر آنچه پروردگارت خواسته باشد، عطایی است قطع نشدنی.(۱۰۸)
نکات: عبارات: ﴿شَقُوا﴾و ﴿سُعِدُو﴾دلالت دارد بر اینکه سعادت و شقاوت عارضی است نه ذاتی. و امّا خلود در جهنم و یا بهشت مورد اشکال شده که: چگونه کسی که مثلا هفتاد سال یاغی و یا عاصی بوده باید دائم در آتش بسوزد؟ از این اشکال جوابها دادهاند که خالی از ایراد نبوده است. میتوان گفت: اولا: طبق آیه که خدا فرموده: ﴿إِلَّا مَا شَآءَ رَبُّكَ﴾، برای اهل دوزخ حقتعالی خلود ایشان را استثناء زده به ﴿إِلَّا مَا شَآءَ رَبُّكَ﴾، که خدا حق وتو دارد زیرا فرموده: ﴿إِنَّ رَبَّكَ فَعَّالٞ لِّمَا يُرِيد﴾ [۱۶۲]. و میتواند از اهل دوزخ عفو کند و خلف وعده اگر قبیح باشد خلف وعید در مورد عفو قبیح نیست. و اما اهل بهشت اگر دائم در آن بمانند به فضل الهی، عقلا اشکالی ندارد. و میتوان گفت به همین مناسبت در مورد اهل بهشت پس از آنکه فرموده ﴿إِلَّا مَا شَآءَ رَبُّكَ﴾در آخر آیه حقتعالی فرموده: ﴿عَطَآءً غَيۡرَ مَجۡذُوذٖ﴾. یعنی اگر چه خدا به علت وجود حاکمیت دائمش حقّ و تو دارد و میتواند بهشت را خاتمه دهد و نابود کند ولی به فضل و عطای خود آنرا قطع نمیکند و اهل بهشت در آن همیشه ماندگارند. و میتوان گفت: اهل توحید عذاب دائم ندارند زیرا رسول خداصفرموده: «التَّوْحِيدُ ثَمَنُ الْجَنَّة» [۱۶۳]. و بالأخره موحد به بهشت میرود یعنی هر کفری موجب خلود نیست و آیا شرک موجب خلود است. آن هم برای اینکه مشرک حق بینهایت را که حق خالق باشد انکار کرده و باید بینهایت عذاب شودو همچنین مانند مشرک است کافری که منکر وجود خدا باشد. و لذا در سورۀ بقره آیۀ ۶۲ فرموده:
﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَٱلَّذِينَ هَادُواْ وَٱلنَّصَٰرَىٰ وَٱلصَّٰبِِٔينَ مَنۡ ءَامَنَ بِٱللَّهِ وَٱلۡيَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِ وَعَمِلَ صَٰلِحٗا فَلَهُمۡ أَجۡرُهُمۡ عِندَ رَبِّهِمۡ وَلَا خَوۡفٌ عَلَيۡهِمۡ وَلَا هُمۡ يَحۡزَنُونَ ٦٢﴾.
که طبق این آیه تمام کفار اگر خدا و قیامت را بپذیرند و معاند نباشند نزد خدا مأجور، خوف و حزن مهمی برایشان نیست و اگر معذّب شوند موقت است البته در صورتی که اسلام حقیقی به ایشان نرسیده باشد زیرا کسی که واقعاً مؤمن به خدا باشد نسبت به خدا لجوج نیست و اگر اسلام حقیقی به او برسد و آنرا بفهمد انکار نمیکند. (برای توضیح بیشتر به آیۀ مذکور مراجعه شود).
﴿فَلَا تَكُ فِي مِرۡيَةٖ مِّمَّا يَعۡبُدُ هَٰٓؤُلَآءِۚ مَا يَعۡبُدُونَ إِلَّا كَمَا يَعۡبُدُ ءَابَآؤُهُم مِّن قَبۡلُۚ وَإِنَّا لَمُوَفُّوهُمۡ نَصِيبَهُمۡ غَيۡرَ مَنقُوصٖ ١٠٩ وَلَقَدۡ ءَاتَيۡنَا مُوسَى ٱلۡكِتَٰبَ فَٱخۡتُلِفَ فِيهِۚ وَلَوۡلَا كَلِمَةٞ سَبَقَتۡ مِن رَّبِّكَ لَقُضِيَ بَيۡنَهُمۡۚ وَإِنَّهُمۡ لَفِي شَكّٖ مِّنۡهُ مُرِيبٖ ١١٠ وَإِنَّ كُلّٗا لَّمَّا لَيُوَفِّيَنَّهُمۡ رَبُّكَ أَعۡمَٰلَهُمۡۚ إِنَّهُۥ بِمَا يَعۡمَلُونَ خَبِيرٞ ١١١ فَٱسۡتَقِمۡ كَمَآ أُمِرۡتَ وَمَن تَابَ مَعَكَ وَلَا تَطۡغَوۡاْۚ إِنَّهُۥ بِمَا تَعۡمَلُونَ بَصِيرٞ ١١٢﴾[هود:۱۰۹-۱۱۲]
ترجمه: پس دربارۀ آنچه اینان میپرستند، در شک مباش. نمیپرستند مگر آن چنانکه پدرانشان از پیش میپرستیدند و محقّقاً ما بهرۀ ایشان را به تمام بدون کم و کاست خواهیم داد(۱۰۹) و به تحقیق موسی را کتاب دادیم پس در آن اختلاف شد و اگر نبود سخنی که از پروردگارت پیشی یافته محققاً بین ایشان قضاوت شده بود. و به راستی که ایشان در شکند از این قرآن شکی که موجب بدگمانی است(۱۱۰) و به راستی که کارهای هر یک را البته البته پروردگارت جزای تمام میدهد زیرا او به آنچه میکنند آگاه است(۱۱۱) پس همانطورکه بدان امر شدهای استقامت کن و ثابت باش، هم تو و هم کسی که با تو توبه کرده. و طغیان نکنید زیرا او به آنچه میکنید بیناست.(۱۱۲)
نکات: جملۀ: ﴿فَلَا تَكُ﴾دلالت دارد که دین مشرکین تحقیقی نیست بلکه تقلیدی از پدران است و چنین عقاید را نباید توجه کرد و اعتماد نمود و برای کسی نباید موجب تردید گردد وخصوصاً برای مانند تویی که مأمور خدایی. و جملۀ ﴿فَٱسۡتَقِمۡ...﴾خطاب به رسولصو هرکسی است که ایمان دارد که باید در راه خدا ثبات قدم داشته باشد و نلغزد، چنانکه انسان در خطی راه رود که آن خط فاصلۀ بین نور و سایه باشد مشکل است پیدا کردن عین خط چه برسد به فاصلۀ بین تشبیه و تعطیل در توحید و فاصلۀ بین افراط، تفریط و فاصلۀ بین قوۀ عاقله، غضبیه، بین غضبیه، شهویه و هکذا. پس باقیماندن بر حد وسط و عمل به آن کار مشکلی است چنانکه رسول خداصفرمود: «شَيَّبَتْنِي سُورَةُ هُودٍ وَأَخَوَاتُهَا» [۱۶۴]. کسی آن حضرتصرا در خواب دید و عرض کرد از شما روایت شده: «شَيَّبَتْنِي سُورَةُ هُودٍ»، فرمود: بلی. عرض کردند: به کدام آیهاش؟ فرمود: «بِقَوله: ﴿فَٱسۡتَقِمۡ كَمَآ أُمِرۡتَ﴾» [۱۶۵].
﴿وَلَا تَرۡكَنُوٓاْ إِلَى ٱلَّذِينَ ظَلَمُواْ فَتَمَسَّكُمُ ٱلنَّارُ وَمَا لَكُم مِّن دُونِ ٱللَّهِ مِنۡ أَوۡلِيَآءَ ثُمَّ لَا تُنصَرُونَ ١١٣ وَأَقِمِ ٱلصَّلَوٰةَ طَرَفَيِ ٱلنَّهَارِ وَزُلَفٗا مِّنَ ٱلَّيۡلِۚ إِنَّ ٱلۡحَسَنَٰتِ يُذۡهِبۡنَ ٱلسَّئَِّاتِۚ ذَٰلِكَ ذِكۡرَىٰ لِلذَّٰكِرِينَ ١١٤ وَٱصۡبِرۡ فَإِنَّ ٱللَّهَ لَا يُضِيعُ أَجۡرَ ٱلۡمُحۡسِنِينَ ١١٥ فَلَوۡلَا كَانَ مِنَ ٱلۡقُرُونِ مِن قَبۡلِكُمۡ أُوْلُواْ بَقِيَّةٖ يَنۡهَوۡنَ عَنِ ٱلۡفَسَادِ فِي ٱلۡأَرۡضِ إِلَّا قَلِيلٗا مِّمَّنۡ أَنجَيۡنَا مِنۡهُمۡۗ وَٱتَّبَعَ ٱلَّذِينَ ظَلَمُواْ مَآ أُتۡرِفُواْ فِيهِ وَكَانُواْ مُجۡرِمِينَ ١١٦﴾[هود:۱۱۳-۱۱۶]
ترجمه: و به آنان که ستمگرند اعتماد نکنید که شما را آتش میرسد و شما را جز خدا یاورانی نیست سپس یاری نمیشوید(۱۱۳) و بپا دارید نماز را دو طرف روز و ساعات کمی از شب، بدرستی که نیکیها، بدیها را میبرند، این تذکری است برای پند گیرندگان(۱۱۴) و صبر کن محققاً خدا اجر نیکوکاران را ضایع نمیکند(۱۱۵) پس چرا از مردمان قرون قبل از شما صاحبان خیری پیدا نشدند که نهی از فساد در زمین کنند مگر عدۀ کمی از کسانی که نجاتشان دادیم. و آنان که ستم کردند پیرو لذتهای خود شدند و مجرم بودند.(۱۱۶)
نکات: اعتماد به ظالم موجب دخول در آتش است ولی برای رفع ظلم و استیفای حق، رجوعکردن به ظالم اشکالی ندارد. و جملۀ: ﴿وَأَقِمِ ٱلصَّلَوٰةَ طَرَفَيِ ٱلنَّهَارِ﴾دلالت دارد بر وجوب نماز صبح و عصر که دو طرف روز است مانند آیۀ دیگر که فرموده: ﴿وَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَقَبْلَ غُرُوبِهَا﴾. و مقصود از جملۀ: ﴿فَلَوۡلَا كَانَ...﴾تسلیت رسول خداصو تقویت قلب اوست که در أمم گذشته نیز اهل خیر و پیرو عقل کم بودند و آنان که بدنبال وسعت و نعمت دنیا رفتند غالباً ستمگر بودند.
﴿وَمَا كَانَ رَبُّكَ لِيُهۡلِكَ ٱلۡقُرَىٰ بِظُلۡمٖ وَأَهۡلُهَا مُصۡلِحُونَ ١١٧ وَلَوۡ شَآءَ رَبُّكَ لَجَعَلَ ٱلنَّاسَ أُمَّةٗ وَٰحِدَةٗۖ وَلَا يَزَالُونَ مُخۡتَلِفِينَ ١١٨ إِلَّا مَن رَّحِمَ رَبُّكَۚ وَلِذَٰلِكَ خَلَقَهُمۡۗ وَتَمَّتۡ كَلِمَةُ رَبِّكَ لَأَمۡلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنَ ٱلۡجِنَّةِ وَٱلنَّاسِ أَجۡمَعِينَ ١١٩﴾[هود:۱۱۷-۱۱۹]
ترجمه: و پروردگار تو چنین نبوده که قریهها را به ستم هلاک کند در حالیکه اهل آنها به اصلاح پرداختهاند(۱۱۷) و اگر پروردگارت خواسته باشد البته مردم را یک امت قرار میدهد ولی همواره اختلاف دارند(۱۱۸) مگر آنانکه پروردگارت (به ایشان) رحم کند و برای این رحم ایشان را خلق کرده و سخن پروردگارت تمام شد که البته پر میکنم دوزخ را از جنیان و آدمیان.(۱۱۹)
نکات: جملۀ: ﴿وَمَا كَانَ رَبُّكَ...﴾تا آخر دلالت دارد که حقتعالی قومی را به واسطۀ کفر، شرک و ظلم در صورتیکه به اصلاح پرداخته باشند هلاکشان نمیکند. و مقصود از جملۀ: ﴿وَلَوۡ شَآءَ رَبُّكَ﴾ارادۀ جبری است و لو برای امتناع است، یعنی خدا نخواسته مردم را مجبور به هدایت کند. و مقصود از جملۀ: ﴿إِلَّا مَن رَّحِمَ رَبُّكَ﴾کسانی است که به واسطۀ تحقیق، طلب و کوشش خود مشمول رحمت پروردگارند که اینان برای رحمت خلق شدهاند و مقصود از جملۀ: ﴿وَلِذَٰلِكَ خَلَقَهُمۡ﴾همین است.
﴿وَكُلّٗا نَّقُصُّ عَلَيۡكَ مِنۡ أَنۢبَآءِ ٱلرُّسُلِ مَا نُثَبِّتُ بِهِۦ فُؤَادَكَۚ وَجَآءَكَ فِي هَٰذِهِ ٱلۡحَقُّ وَمَوۡعِظَةٞ وَذِكۡرَىٰ لِلۡمُؤۡمِنِينَ ١٢٠ وَقُل لِّلَّذِينَ لَا يُؤۡمِنُونَ ٱعۡمَلُواْ عَلَىٰ مَكَانَتِكُمۡ إِنَّا عَٰمِلُونَ ١٢١ وَٱنتَظِرُوٓاْ إِنَّا مُنتَظِرُونَ ١٢٢﴾ [هود:۱۲۰-۱۲۲]
ترجمه: و هر یک از اخبار این پیامبران را که برای تو ذکر کردیم چیزی است که به واسطۀ آن دل تو را ثابت میداریم و تو را در این اخبار، حق و موعظهای آمده و تذکری است برای مؤمنین(۱۲۰) و به آنانکه ایمان نمیآورند بگو روی تمکّن خود عمل کنید که ما نیز(برطبق وظیفۀ خود) عمل میکنیم(۱۲۱) و منتظر باشید که ما نیز منتظریم.(۱۲۲)
نکات: جملۀ: ﴿مَا نُثَبِّتُ بِهِ...﴾دلالت دارد که حقتعالی برای محمدصقصههای انبیای گذشته را بیان کرده که دل او آرام گردد و بداند رسولان الهی همه در سختی و مبتلا به سرکشی قوم خود بودند و همه صبر بر اذیت و آزار قوم خود کردند تا اینکه محمدصخسته نگردد. و البته برای مؤمنین نیز این قصهها مفید است چنانکه فرموده: ﴿وَذِكۡرَىٰ لِلۡمُؤۡمِنِينَ﴾و مقصود از جملۀ: ﴿ٱعۡمَلُواْ عَلَىٰ مَكَانَتِكُمۡ﴾، عتاب عقاب آمیز، تشر و تهدید است که هر کار میتوانید بکنید حقتعالی در کمین است چنانکه در آیۀ بعد فرموده:
﴿وَلِلَّهِ غَيۡبُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَإِلَيۡهِ يُرۡجَعُ ٱلۡأَمۡرُ كُلُّهُۥ فَٱعۡبُدۡهُ وَتَوَكَّلۡ عَلَيۡهِۚ وَمَا رَبُّكَ بِغَٰفِلٍ عَمَّا تَعۡمَلُونَ ١٢٣﴾[هود:۱۲۲]
ترجمه: و مخصوص خداست غیب آسمانها و زمین و به سوی او تمام امور بازگردد، پس او را عبادت نما و بر او توکل کن و پروردگار تو از آنچه میکنید غافل نیست.(۱۲۳)
نکات: غیب بر سه قسم است: غیب ماضی، غیب حال و غیب استقبال. و انسان محتاج است به شناخت این سه غیب:
اول: آنچه قبل از او بوده است.
دوم: غیب حال را که عبارت است از دانستن آنچه مفید و موجب کمال است در زمان حیات.
سوم: غیب استقبال عبارتست از آینده و آیندۀ بشر از عالم آخرت.
که علم واقعی حقیقی به تمام این اقسام غیب، مخصوص خداست. و بشر باید به واسطۀ وحی انبیاء‡از حقتعالی خبرگیری کند.
[۱۵۷] بیان و توضیح معنای عرش در تفسیر آیات پایانی سوره توبه گذشت. (مُصحح) [۱۵۸] «و جز خدا سرپرستانی ندارند.» [هود: ۲۰]. [۱۵۹] مولف در تفسیر این بخش از تفسیر مفاتیح الغیب فخر الدین رازی (۱۸/۲۰) استفاده کرده است. [۱۶۰] «همانا خدا میخواهد ناپاکی را از شما اهل این خانه ببرد.» [۱۶۱] مضمون این مجادله برگرفته از تفسیر مفاتیح الغیب فخر رازی (۱۸/۲۹) میباشد. [۱۶۲] «براستی که پروردگارت آنچه بخواهد بجا آورنده است.» [هود: ۱۰۷]. [۱۶۳] «بهای بهشت توحید است». این روایت را با این الفاظ در هیچیک از کتب حدیث نیافتم. اما معنای آن صحیح است و در معنای آن احادیث صحیح زیادی وارد شده است از جمله: «مَن مَاتَ لا يشرك باللهِ شَيئًا دَخَلَ الْجَنَّةَ» (متفق علیه): «هرکس درحالی بمیرد که به خداوند شرک نورزیده باشد، وارد بهشت میشود.» و «مَنْ مَاتَ وَهُوَ يَعْلَمُ أَنْ لَا إلَه إلَّا الله دَخَلَ الْجَنَّةَ». (مسلم در صحیحش و أحمد در مسند و ابن حبان در صحیحش و...): «هرکس درحالی بمیرد که میداند معبود بر حقی جز الله نیست، وارد بهشت میشود». و در مصادر شیعه امامیه نیز در این مفهوم روایاتی وارد شده است: ابن بابویه قُمّی (معروف به شیخ صدوق) در دو کتابش «التوحید» و «عیون أخبار الرضا» با سندش از علی بن أبی طالب که میگوید: از رسول خداَ ص شنیدم که فرمودند: «قَالَ اللهُ جَلَّ جَلَالُهُ: إِنِّي أَنَا اللهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدُونِي، وَمَنْ جَاءَ مِنْكُمْ بِشَهَادَةِ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ بِالْإِخْلَاصِ دَخَلَ فِي حِصْنِي، وَمَنْ دَخَلَ فِي حِصْنِي أَمِنَ مِنْ عَذَابِي»: «خداوند متعال فرمودند: من الله هستم، معبود بر حقی جز من نیست پس مرا عبادت کنید؛ و هرکس خالصانه با گواهی لااله الا الله نزد شما آمد، در قلعه من وارد شده است و هرکس وارد قلعه من شود از عذاب من در امان خواهد بود». بحار الأنوار (۳/۶) [۱۶۴] «سوره هود و خواهرانش مرا پیر کرد». ابن بابویه قمی (معروف به شیخ صدوق) آنرا در دو کتابش «الخصال» و«الأمالی» از ابن عباس روایت نموده که گفت: شخصی گفت: ای رسول خدا، پیری زودهنگام به سراغ شما آمده است؟ فرمودند: «شَيَّبَتْنِي هُودُ وَالْوَاقِعَةُ وَالْـمُرْسَلَاتُ وَعَمَّ يَتَسَاءَلُونَ»: «سورههای هود و واقعه و مرسلات و عم یتساءلون مرا پیر کردند». نگا: مجلسی، بحار الأنوار (۱۶/۱۹۲). و در مصادر أهل سنت از ابن عباس روایت شده است: ترمذی در السنن: ۵/۴۰۲، ش: (۳۲۹۷) و میگوید: این روایت حَسَن غریب است؛ و حاکم در الـمستدرک: ۲/۳۷۴، ش: (۳۳۱۴) و میگوید: بر شرط بخاری صحیح است. و همچنین ابن أبى شیبة در الـمصنَّف: ۶/۱۵۲، ش: (۳۰۲۶۸) و... روایت کردهاند. [۱۶۵] روایت به این صورت در إحیاء علوم الدین ابوحامدغزالی بدون سند موجود است. و در هر صورت حدیث نیست بلکه تنها حکایتی از یک خواب است و بس.