انواع شرک بزرگ
س ۱: آیا میتوانیم از مردگان (غایبانی که در این دنیا باقی نماندهاند) طلب فریادرسی و کمک کنیم؟
ج ۱: خیر، نمیتوانیم از آنها طلب فریادرسی و مددخواهی کنیم زیرا این کارها را فقط باید از خداوند طلب کنیم.
خداوند میفرماید:
﴿وَٱلَّذِينَ يَدۡعُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ لَا يَخۡلُقُونَ شَيۡٔٗا وَهُمۡ يُخۡلَقُونَ ٢٠ أَمۡوَٰتٌ غَيۡرُ أَحۡيَآءٖۖ وَمَا يَشۡعُرُونَ أَيَّانَ يُبۡعَثُونَ ٢١﴾[النحل: ۲۰-۲۱].
«و کسانی را که غیر از خدا عبادت میکنید و میخوانید هیچ چیزی خلق نکردهاند و اثری در عالم به نفع خلق ندارند و خودشان هم خلق شدهاند. اینها مردهاند و از حیات و زندگی بیبهرهاند و نمیدانند که در چه زمانی مبعوث میشوند (و چه کسی آنها را برمیانگیزد)».
﴿إِذۡ تَسۡتَغِيثُونَ رَبَّكُمۡ فَٱسۡتَجَابَ﴾[الأنفال: ۹].
«آنگاه که فریاد میکردید از پروردگار خویش دعای شما را قبول کرد و به فریاد خواهی شما جواب داد».
پیامبر صمیفرماید:
[یا حي یا قیوم برحمتك أستغیث: ای کسی که زنده و پابرجایی، طلب فریادرسی تو را به خاطر رحمتت، دارم] (رواه ترمذی).
یعنی در طلب کمک و فریادرسی به رحمت تو خداوندا متوسل میجویم.
س ۲: آیا میتوانیم، از زندهها طلب کمک و یاری نماییم؟
ج ۲: بله به شرطی که در حیطۀ قدرت و توانایی آنها باشد و چیزی را از آنها نخواهیم که در حد توانشان نباشد.
خداوند میفرماید:
﴿فَٱسۡتَغَٰثَهُ ٱلَّذِي مِن شِيعَتِهِۦ عَلَى ٱلَّذِي مِنۡ عَدُوِّهِۦ فَوَكَزَهُۥ مُوسَىٰ فَقَضَىٰ عَلَيۡهِۖ﴾[القصص: ۱۵].
«آنگاه کسى که از قومش بود بر [علیه] کسى که از دشمنانش بود از او یارى خواست، و [موسى] به او مشت زد و او را کشت».
س ۳: آیا طلب یاری خواستن از غیر خدا درست است؟
ج ۳: خیر، طلب مددخواهی در مورد اموری که غیر از خدا کسی دیگر بر آن قادر نیست درست نیست.
خداوند میفرماید:
﴿إِيَّاكَ نَعۡبُدُ وَإِيَّاكَ نَسۡتَعِينُ ٥﴾[الحمد: ۵].
«تنها تو را میپرستیم و تنها از تو یاری میجوییم».
پیامبر صمیفرماید:
[إذا سألت فاسئل الله وإذا استعنت فاستعن بالله: اگر چیزی خواستی (دعایی کردی) از خدا بخواه و اگر طلب یاری کردی، از خدا یاری بخواه] (رواه ترمذی).
س ۴: آیا میتوانیم از زندگان طلب یاری کنیم؟
ج ۴: بله، تا آن حد که در توان آنها است، مثل پس دادن قرض یا یاری کردن در کاری.
خداوند میفرماید:
﴿وَتَعَاوَنُواْ عَلَى ٱلۡبِرِّ وَٱلتَّقۡوَىٰۖ﴾[المائدة: ۲].
«همدیگر را در نیکوکاری و پرهیزگاری یاری دهید».
پیامبر صمیفرماید:
[والله في عون العبد ما كان العبد في عون أخیه: خداوند در یاری رساندن به بندهاش است، مادام که بندهاش در یاری رساندن به برادرش باشد] (رواه مسلم).
اما طلب شفایافتن، رزق، هدایتیافتن و مثل اینها نباید از غیر خداوند درخواست شود، زیرا آنهایی که زندهاند، نمیتوانند این کار را بکنند چه برسد به مردگان.
خداوند میفرماید:
﴿ٱلَّذِي خَلَقَنِي فَهُوَ يَهۡدِينِ ٧٨ وَٱلَّذِي هُوَ يُطۡعِمُنِي وَيَسۡقِينِ ٧٩ وَإِذَا مَرِضۡتُ فَهُوَ يَشۡفِينِ ٨٠﴾[الشعراء: ۷۸-۸۰].
«خدایم کسی است که مرا آفرید، پس او مرا هدایت میکند. و آنکه به من آب و غذا میدهد. و چون بیمار شوم مرا شفا میدهد».
س ۵: آیا نذر کردن برای غیر خدا درست است؟
ج ۵: نذر کردن برای غیر خدا درست نیست. خداوند در حکایت زن عمران (مادر مریم) میفرماید:
﴿رَبِّ إِنِّي نَذَرۡتُ لَكَ مَا فِي بَطۡنِي مُحَرَّرٗا﴾[آل عمران: ۳۵].
«پروردگارا آنچه را که در شکم من است، برای تو نذر کردم و در راه تو آزادش میکنم».
پیامبر صمیفرماید:
[من نذر أن یطیع الله فلیطعه ومن نذر أن یعصیه فلا یعصه: کسی که نذر کرده، اطاعت خدا را کند، او را اطاعت کند، و کسی که نذر کرده از اطاعت خدا سرپیچی کند، از او سرپیچی نکند] (رواه البخاری).
نذر: یعنی چیزی را بر خود واجب کردن و آن را به انجام رساندن.
س ۶: آیا قربانی کردن برای غیر خدا درست است؟
ج ۶: خیر، درست نیست، خداوند میفرماید:
﴿فَصَلِّ لِرَبِّكَ وَٱنۡحَرۡ ٢﴾[الكوثر: ۲].
«نماز بگذار و برای پروردگارت قربانی کن».
پیامبر صمیفرماید:
[لعن الله من ذبح لغیر الله: لعنت خدا بر کسی باد، که برای غیر خدا قربانی میکند] (رواه مسلم).
قربانیکردن در نزد قبر و در جاهایی که مردم برای پرستش به آنجا میروند، درست نیست. حتی اگر در هنگام قربانیکردن نام خدا را هم بیاوریم، زیرا این کار، از اعمال مشرکان و بتپرستان است. چون آنها در اینگونه جاها برای مردهها قربانی میکنند.
پیامبر صمیفرماید:
[من تشبه بقوم فهو منهم: کسی که خودش را شبیه به قومی کند و به شکل آن قوم درآید، از جمله آن قوم محسوب میشود] (رواه ابوداود).
در نتیجه سربریدن هیچ حیوانی به هر مناسبتی برای غیر خدا درست نیست، زیرا قربانی کردن یک نوع عبادت است و عبادت کردن هم مخصوص خداوند است. و همچنین سر بریدن حیوان در جاهایی که در قدیم در آن جا برای بتان قربانی میکردند درست نیست.
س۷: آیا طواف کردن به دور قبر برای تقرب جستن (متوسل شدن) به آن درست است؟
ج ۷: خیر، درست نیست. زیرا طواف کردن فقط به دور کعبه درست است.
خداوند میفرماید:
﴿وَلۡيَطَّوَّفُواْ بِٱلۡبَيۡتِ ٱلۡعَتِيقِ ٢٩﴾[الحج: ۲۹].
«و به دور این خانۀ قدیم (کعبه) باید طواف کنند».
پیامبر صمیفرماید:
[من طاف بالبیت سبعاً وصلی ركعتین، كان كعتق رقبة: هرکس طواف کعبه را هفت بار انجام دهد و دو رکعت نماز در پشت مقام ابراهیم بخواند، مثل این است که یک بنده را آزاد کرده است] (رواه ابنماجه).
امروزه شاهد آن هستیم که بعضی از مردم جاهل به قبرستان میروند. به دور بعضی از قبرها طواف کرده و برای آنها نذر و قربانی میکنند، این اعمال کلاً از آثار شرک و بتپرستی زمان جاهلیت است و اگر انسان مواظب نباشد، با انجام چنین اعمالی دچار شرک اکبر میشود، اگر کسی بداند که این کار حرام است و آن را عمداً انجام دهد کافر میشود.
س ۸: حکم سحر کردن چیست؟
ج ۸: سحرکردن از گناهان کبیره است و به عنوان کفر محسوب میشود و انجامدهندۀ آن کافر به شمار میآید.
خداوند میفرماید:
﴿وَلَٰكِنَّ ٱلشَّيَٰطِينَ كَفَرُواْ يُعَلِّمُونَ ٱلنَّاسَ ٱلسِّحۡرَ﴾[البقرة: ۱۰۲].
«بلکه شیاطین کفر ورزیدند. به مردم جادو مىآموختند».
پیامبر صمیفرماید:
[اجتنبوا السبع الموبقات، الشرك بالله والسحر و ...: از هفت چیز که شما را به هلاکت میرسانند بپرهیزید: شریک قرار دادن برای خدا و سحر کردن] (رواه مسلم). و ساحر به جهت سحرش مشرک، کافر و یا مفسد میشود، و قتلش واجب است چه بسیار ساحرانی که با سحر خود، باعث جدایی بین زن و مرد و از هم پاشیده شدن زندگی آنها شدهاند.
انجامدهندۀ سحر، ساحر، کافر و مشرک است و تا ابد در جهنم میماند.
س ۹: آیا میتوانیم فالگیر و غیبگو را در خبر دادن از غیب تصدیق کنیم؟
ج ۹: خیر، نباید آنها را تصدیق کنیم.
خداوند میفرماید:
﴿قُل لَّا يَعۡلَمُ مَن فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ ٱلۡغَيۡبَ إِلَّا ٱللَّهُۚ﴾[النمل: ۶۵].
«بگو: هیچ کسی در آسمان و زمین وجود ندارد که غیب را بداند مگر خداوند یکتا».
پیامبر صمیفرماید:
[من أتی عرافاً أو كاهناً فصدقه بما یقول فقد كفر بما أنزل علی محمد: هرکس پیش فالگیر و یا غیبگو برود و در آنچه آنها میگویند تصدیقشان کند به آنچه که بر محمدصنازل شده است (قرآن) کافر میگردد] (رواه احمد).
با توجه به آیات و احادیث روایت شده در این زمینه، میتوان دریافت که اگر شخص از روی علم و عمداً، پیش فالگیر و یا غیبگو برود و آنها را تصدیق کند کافر میشود، و اگر از این کار که کفر است اطلاعی نداشته باشد، میبایست به محض اطلاع این کار را ترک کند؟
س ۱۰: آیا هیچکس غیب را میداند؟
ج ۱۰: هیچکس به غیر از خدا غیب را نمیداند. خداوند میفرماید:
﴿۞وَعِندَهُۥ مَفَاتِحُ ٱلۡغَيۡبِ لَا يَعۡلَمُهَآ إِلَّا هُوَۚ﴾[الأنعام: ۵۹].
«و کلیدهای (علم) غیب نزد خداوند است و هیچکس به غیراز خدا، غیب را نمیداند».
پیامبر صمیفرماید:
[لا یعلم الغیب إلا الله: هیچ کس به غیر از خدا غیب را نمیداند] (رواه الطبرانی).
و اگر کسی از غیب خبر دهد و بگوید: من غیب را میدانم دروغ میگوید و کافر است.
س ۱۱: حکم عمل کردن به قوانین و دستورات مخالف قرآن چیست؟
ج ۱۱: عمل کردن به قوانین مخالف اسلام، کفر است هر چند که فرد تنها به درست بودن قوانین مخالف اسلام متعقد باشد و عملی را هم در جهت خلاف قوانین اسلام، مرتکب نشده باشد.
در آیه ۴۴ سوره مائده آمده است:
﴿وَمَن لَّمۡ يَحۡكُم بِمَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ فَأُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡكَٰفِرُونَ ٤٤﴾[المائدة: ۴۴].
«هرکس به آنچه که خداوند فرو فرستاده است حکم نکند، کافر است».
پیامبر صمیفرماید:
[وما لكم تحكم أئمتهم بكتاب الله ویتخیروا بما أنزل الله إلا جعل الله بأسهم بینهم: اگر پیشوایان هر قومی به آنچه که خداوند نازل کرده است حکم نکنند و یا از بین احکام خدا آنچه را دوست دارند، به آن عمل کنند، و آنچه را نمیپسندند به آن عمل نکنند، خداوند در میان آنها دشمنی و عداوت قرار میدهد] (رواه ابن ماجه).
س ۱۲: الحاد (کفر) چیست؟ و حکم کسی که ملحد (کافر) است، چیست؟
ج ۱۲: الحاد، میل کردن و انحراف از حق است به هر شیوهای که باشد.
این انحراف، ممکن است اعتقادی باشد (یعنی فرد خدا را قبول نداشته باشد یا پیامبری محمد صو آسمانی بودن قرآن را رد کند، یا قولی باشد، مانند تأویل کردن آیات به غیر معانی اصلی آنها، تفسیر کردن ناروا از قرآن و بر خلاف خداوند عمل کردن. ملحد کسی است که شک و شبهه در عقیدۀ مردم درست میکند، انسان ملحد، منحرف از راه خداوندی است. ملحد که از قانون خداوند، به سوی قانون دیگری عدول میکند. و کس دیگری را غیر از خدا وسیلۀ عبادت کردن، طلب کردن و دوستی و بزرگ داشتن قرار میدهد، انسان ملحد عقیدۀ غیر توحیدی و شریعتی مخالف شریعت خداوند را قبول دارد و نص صریح قرآن و احادیث را به وسیلۀ عقل و هوی و هوس خود، تأویل و تفسیر میکند، چنین کسانی به حقیقت در اسماء و صفات خداوند و آیات و احادیث، الحاد (کفر) کرده و کافر میشوند و حکم آنان این است که بعد از اتمام حجت بر آنها، کشته شوند.
خداوند میفرماید:
﴿وَلِلَّهِ ٱلۡأَسۡمَآءُ ٱلۡحُسۡنَىٰ فَٱدۡعُوهُ بِهَاۖ وَذَرُواْ ٱلَّذِينَ يُلۡحِدُونَ فِيٓ أَسۡمَٰٓئِهِۦۚ سَيُجۡزَوۡنَ مَا كَانُواْ يَعۡمَلُونَ ١٨٠﴾[الأعراف: ۱۸۰].
«خداوند دارای زیباترین نامهاست (که بر بهترین معانی و کاملترین صفات دلالت مینمایند، پس به هنگام ستایش خدا و درخواست) حاجات خویش از او (او را بدان نامها بخوانید و رها کنید کسانی را که در نامهای خدا به تحریف دست میزنند) (و واژههایی را بکار میبرند که از نظر لفظی یا معنی، بر خلاف دلالت یا صفات خدا است) آنان کیفر کار خود را خواهند دید».
﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ يُلۡحِدُونَ فِيٓ ءَايَٰتِنَا لَا يَخۡفَوۡنَ عَلَيۡنَآۗ﴾[فصلت: ۴۰].
«کسانی که آیات ما را مورد طعن قرار میدهند و به تحریف (حقایق و معانی) آن دست میزنند (بر ما پوشیده نخواهند بود».
قتاده شاگرد ابن عباسبمیگوید: در این آیه معنی (یلحدون) به معنای شرک ورزیدن در اسماء و صفات خداوند است.
ابن عباسبمیگوید: الحاد در تأویل، یعنی معنا کردن کلمه به غیر معنای اصلی آن در جمله. و قتاده و کسانی دیگر از تابعین میگویند: الحاد یعنی کفر، تعدی و سرکشی کردن در کلیۀ آیات قرآن خصوصاً در اسماء و صفات خداوند.
کسی که میگوید احکامات شرعی میبایست با برداشتهای عقلی انسان مطابقت داشته باشند تا یقین در دل برای انجام اعمال صالح پدید آید، به راستی علم محدود و ناقص بشر (عقل) را با علم نامحدود و بدون نقص خداوند، یکسان قلمداد نموده بطوری که عقل خود را شریکی برای خداوند قرار داده که در آن صورت دچار کفر و شرک گشته است.
حکم انسان ملحد بر حسب میزان افراط و تفریط الحادش فرق میکند.
۱) ملحدی که وجود خداوند یا یکی از اسماء و صفات ثابت خداوند را انکار کند، کافر است.
۲) ملحدی که از مردگان کمک و یاری بخواهد و غیر خدا را بخواند و از غیر خدا طلب و درخواست کند در شرکی میافتد که همۀ اعمال عبادیش را نیز باطل میکند.
۳) ملحدی که اسماء و صفات ثابت خداوند را تأویل میکند، یعنی معنایی غیر از معنای ظاهری آنها را قبول دارد به شهادت قرآن و حدیث صحیح پیامبر صدر گمراهی آشکار است.
خداوندا ما به تو پناه میآوریم، ما را از انواع الحاد، شرک و کفر نسبت به خودت دور بگردان.
س ۱۳: چه کسی خدا را خلق کرده است؟
ج ۱۳: اگر شیطان به وسیلۀ این سؤال شما را وسوسه کرد به خدا پناه ببرید.
خداوند میفرماید:
﴿وَإِمَّا يَنزَغَنَّكَ مِنَ ٱلشَّيۡطَٰنِ نَزۡغٞ فَٱسۡتَعِذۡ بِٱللَّهِۖ إِنَّهُۥ هُوَ ٱلسَّمِيعُ ٱلۡعَلِيمُ ٣٦﴾[فصلت: ۳۶].
«و اگر وسوسهاى از سوى شیطان تو را [از فرمانى که یافتهاى] بازگرداند به خداوند پناه بر بى گمان اوست که شنواى داناست».
پیامبر صدربارۀ چگونگی رد وسوسه و مکر شیطان به ما یاد داده است که در هنگام وسوسه بگوییم:
[آمنت بالله ورسله الله أحد الله الصمد لم یلد ولم یولد ولم یكن له كفواً أحد: ثم لیتفل عن یساره ثلاثا ولیستعذ بالله من الشیطان الرجیم ولینته، فإن ذلك یذهب عنه: ایمان آوردم به خدا و رسولش ص، خداوند یگانه یکتا، خداوندی بینیاز خدایی که نه فرزندی زاده و نه زاده شده است و هیچکس شبیه و مانند او نیست. سپس سه بار به سمت چپ خود تف کند از این وسوسه دوری و آن را از فکر خود بیرون کند. در صورت انجام این کارها، وسوسه از ما دور خواهد شد. انشاءالله].
(احادیث بسیاری در این زمینه در کتابهای مسلم، بخاری، احمد و ابوداود آمده است).
در ضمن واجب است که در هنگام وسوسه به خود بگوییم و با خود تکرار کنیم که: خدا خالق است و مخلوق نیست و او همه چیز را به وجود آورده و هیچ چیزی او را به وجود نیاورده است. پیامبر صمیفرماید:
[اللهم أنت الأول فلا شيء قبلك: پروردگارا، تو اول و آغاز هر چیزی هستی قبل از همه چیز قرار داری و هیچ چیز قبل از تو وجود ندارد] (رواه مسلم).
س ۱۴: عقیدۀ مشرکان قبل از اسلام چگونه بود؟
ج ۱۴: مشرکان برای تقرب (نزدیکی جستن) و متوسل شدن به خداوند، اولیاء و مردان صالح گذشته، همانند: سواع، ود، یغوث، یعوق، نسر و بتهایی مانند: هبل، لات و عزی را بین خود و خدا واسطه قرار داده و معتقد بودند که آنها نزد خداوند برایشان شفاعت میکنند.
خداوند میفرماید:
﴿وَٱلَّذِينَ ٱتَّخَذُواْ مِن دُونِهِۦٓ أَوۡلِيَآءَ مَا نَعۡبُدُهُمۡ إِلَّا لِيُقَرِّبُونَآ إِلَى ٱللَّهِ زُلۡفَىٰٓ﴾[الزمر: ۳].
«کسانی که جز خدا سرپرستان و یاوران دیگری را برمیگزینند (و به آنها قرب و توسل میجویند میگویند) ما آنان را پرستش نمیکنیم، مگر بدان خاطر که ما را به خداوند نزدیک گردانند».
﴿وَيَعۡبُدُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ مَا لَا يَضُرُّهُمۡ وَلَا يَنفَعُهُمۡ وَيَقُولُونَ هَٰٓؤُلَآءِ شُفَعَٰٓؤُنَا عِندَ ٱللَّهِۚ﴾[يونس: ۱۸].
«و غیر خدا را میپرستند چیزی یا کسی را که نه ضرری به آنها میرساند و نه نفعی و میگویند که: ایشان شفاعتکنندگان ما نزد خدا هستند».
و در زمان ما هم عدۀ زیادی از مسلمانان به پیش مشایخ تصوف و قبور آنان میروند و آنها را در دعاهایشان میخوانند و به جای کمک خواستن از خداوند متعال که خالق است، از آنان که مخلوق خدایند طلب یاری و کمک میکنند. همۀ این کارها شرک است و اگر از این اعمال دست نکشند و توبه نکنند، دچار شرک بزرگ شده و در نهایت مشرک میشوند. و با حالت مشرکی از دنیا میروند.
دعای پیامبر صخود گواه این مطلب است که میفرمود:
[اللهم لا مانع لما أعطیت ولا معطي لما منعت: خدایا چیزی را که تو ببخشی کسی نمیتواند مانع آن شود، و چیزی را که تو مانع شوی کسی نمیتواند، ببخشد] (رواه مسلم).
س ۱۵: خوف (ترس) چیست؟ و چند نوع است؟
ج ۱۵: خوف، ترسیدن از ته قلب و با تمام وجود را خوف میگویند و شامل دو نوع است: ترس طبیعی و ترس اعتقادی.
۱) اعتقادی: ترسیدن از مردگان به گونهای که شخص بر این باور باشد که مرده میتواند در زندگی او دخل و تصرف داشته باشد و به او ضرر و زیان یا سود و نفع برساند، چنانکه در زمان ما برخی از مردم از قبور مشایخ تصوف میترسند و فکر میکنند اگر به دور آنها طواف نکرده و با حالت کرنش به مقبرۀ آنها داخل و خارج نشوند، دچار ضرر و زیان میشوند. این فکر چیزی نیست جز وسوسه شیطان که بندگان خدا را از خداوند غافل و به غیر خدا مشغول میسازد. قبری که جلو ضرری را که به خودش میرسد، نمیتواند بگیرد چطور میتواند به انسان نفع و ضرری برساند.
خداوند میفرماید:
﴿إِنَّمَا ذَٰلِكُمُ ٱلشَّيۡطَٰنُ يُخَوِّفُ أَوۡلِيَآءَهُۥ فَلَا تَخَافُوهُمۡ وَخَافُونِ إِن كُنتُم مُّؤۡمِنِينَ ١٧٥﴾[آل عمران: ۱۷۵].
«این تنها شیطان است که شما را از دوستان خود (با پخش سخنان و وسوسههای بیاساس) میترساند، پس (از آنجا که شما به خدا ایمان دارید، شجاع باشید) و از آنان نترسید و از من بترسید اگرمؤمنان راستین هستید».
آنها که شما را میترسانند، دوستان شیطانند. شما گمان میکنید که آنها میتوانند به شما ضرری برسانند و یا ضربهای به شما بزنند اگر شما را ترساندند و یا شما گمان ترس از آنان کردید، به من توکل کنید و به من پناه آورید، زیرا من برای شما کافی و یاریدهندۀ شما هستم برضد آنها و آنها را از بین میبرم.
ترسیدن از مردگان از عمل و اعتقادان مشرکان است.
خداوند میفرماید:
﴿أَلَيۡسَ ٱللَّهُ بِكَافٍ عَبۡدَهُۥۖ وَيُخَوِّفُونَكَ بِٱلَّذِينَ مِن دُونِهِۦۚ﴾[الزمر: ۳۶].
«آیا خداوند برای (حفاظت و حمایت) از بندهاش کافی نیست، آنان تو را از کسانی غیر از خدا میترسانند (مگر غیر خدا میتواند کمترین زیان را به کسی برساند در حالی که خدا پشتیبان او باشد)».
این آیه زمانی نازل شد که کافران مکه پیامبر صرا از بتها و مردگانشان میترسانیدند و میگفتند: محمد اگر از دینت دست برنداری آنها به تو ضرر و زیان میرسانند، ولی خداوند ادعای آنها را باطل کرد و به راستی این کار مشرکان قریش باطل و بیهوده بود، زیرا مردگان هیچ ضرر و منفعتی نمیتوانند به هیچکس برسانند. خداوند در آیه ذیل از قول قوم هود روایت میکند که به پیامبرشان هود میگفتند:
﴿إِن نَّقُولُ إِلَّا ٱعۡتَرَىٰكَ بَعۡضُ ءَالِهَتِنَا بِسُوٓءٖۗ﴾[هود: ۵۴].
«چیزی جز این نمیگویم که بعضی از خدایان ما بلایی به تو رساندهاند (و دیوانهات کردهاند بدانگاه که به بدگویی آنها زبان گشودهای و ما را از عبادتشان برحذر داشتهای این است که هذیان میگویی و یاوهسرایی میکنی)».
﴿قَالَ إِنِّيٓ أُشۡهِدُ ٱللَّهَ وَٱشۡهَدُوٓاْ أَنِّي بَرِيٓءٞ مِّمَّا تُشۡرِكُونَ ٥٤ مِن دُونِهِۦۖ فَكِيدُونِي جَمِيعٗا ثُمَّ لَا تُنظِرُونِ ٥٥﴾[هود: ۵۴-۵۵].
«گفت: من خداوند را گواه مىگیرم و [شما نیز] گواه باشید که از آنچه در برابر او شریک مىآورید، بیزارم پس همگى در حقّ من بد اندیشى کنید، آن گاه به من مهلت مدهید».
این آیات و مطالبی که بیان شد، دلیلی است بر اینکه ترس از مردگان، شرک است و بعضی از مسلمانان متأسفانه چه در زمان گذشته و چه در حال در این شرک افتادهاند و از مردگان میترسند. مردگان از دفع هر گونه ضرری از خود عاجز و ناتوانند حال چه برسد به اینکه بتوانند ضرری به کسی برسانند. بعضی از مردم میگویند که: ما از این قبور درخواست منفعت نمیکنیم، بلکه از خدا میخواهیم به وسیلۀ این قبور به ما نفع برساند. در جواب اینها باید گفته شود که: خدا هیچگاه مرده را به عنوان اسباب و وسیله برای رسیدن انسان به خیر قرار نداده است.
۲) ترس طبیعی و عادی: آن ترس از اشخاص ظالم، حیوانات درنده، تاریکی، دریا و غیره، است. این نوع ترس شرک محسوب نمیشود.
خداوند میفرماید:
﴿فَأَوۡجَسَ فِي نَفۡسِهِۦ خِيفَةٗ مُّوسَىٰ ٦٧﴾[طه: ۶۷].
«موسی در این هنگام در درون خود، اندکی احساس ترس کرد».
﴿وَلَهُمۡ عَلَيَّ ذَنۢبٞ فَأَخَافُ أَن يَقۡتُلُونِ ١٤﴾[الشعراء: ۱۴].
«(خداوند از زبان موسی میفرماید که، موسی گفت): آنان (قوم فرعون به گمان خود، قصاص) گناهی بر من دارند (زیرا من یک نفر از آنها را کشتهام) (پس میترسم که مرا بکشد».
در این دو آیه مبحث ترس، خصوصاً ترس از انسان ظالم بیان شده است اینگونه ترسها، ترس طبیعی است و هیچگونه آثار شرکی در آن وجود ندارد.