ندای ایمان در پرتو قرآن و سنت

فهرست کتاب

راه‌هایی مقابله با مسیحیت

راه‌هایی مقابله با مسیحیت

ملزم و مقید بودن مسلمانان به قرآن و حدیث، و ایجاد رابطه بین جوامع اسلامی و آشنا شدن با احکام و دستورات اسلامی، دانستن اینکه مسیحیت، نسخ شده است و ثروتمندان در جوامع اسلامی بیشتر به فکر فقرا باشند و آنها را بیشتر یاری دهند. تا این مردمان فقیر هم احتیاجی به گروه‌های خیریه مسیحی نداشته باشند.

س ۶: آیا در اسلام تصوف و تحزب وجود دارد؟

ج ۶: در اسلام تصوف و تحزب وجود ندارند.

۱) خداوند می‌فرماید:

﴿إِنَّ هَٰذِهِۦٓ أُمَّتُكُمۡ أُمَّةٗ وَٰحِدَةٗ وَأَنَا۠ رَبُّكُمۡ فَٱعۡبُدُونِ ٩٢[الأنبياء: ۹۲].

«این دین شماست که یک دین واحد است (و آن دین اسلام است) و من پروردگار شما هستم و فقط من را بپرستید».

۲) خداوند می‌فرماید:

﴿وَٱعۡتَصِمُواْ بِحَبۡلِ ٱللَّهِ جَمِيعٗا وَلَا تَفَرَّقُواْۚ[آل عمران: ۱۰۳].

«همگی به ریسمان خداوند (دین اسلام) چنگ زنید و در میان خودتان دچار تفرقه و اختلاف نشوید».

۳) خداوند می‌فرماید:

﴿وَلَا تَكُونُواْ مِنَ ٱلۡمُشۡرِكِينَ ٣١ مِنَ ٱلَّذِينَ فَرَّقُواْ دِينَهُمۡ وَكَانُواْ شِيَعٗاۖ كُلُّ حِزۡبِۢ بِمَا لَدَيۡهِمۡ فَرِحُونَ ٣٢[الروم: ۳۱-۳۲].

«(ای امت مسلمان) مثل مشرکان نباشید. از [همان‏] کسانى که دینشان را بخش بخش کردند و گروه گروه شدند. هر گروهى به آنچه نزد خود دارند، خرسندند».

۴) از ابن مسعودسروایت شده که گفت: «خط لنا رسول اللهصخطا بیده، ثم قال: هذا سبیل الله مستقیما، وخط خطوطا عن یمینه وشماله، ثم قال: هذه السبل، لیس منها سبیل إلا علیه شیطان یدعو إلیه، ثم قرأ قوله تعالی:

﴿وَأَنَّ هَٰذَا صِرَٰطِي مُسۡتَقِيمٗا فَٱتَّبِعُوهُۖ وَلَا تَتَّبِعُواْ ٱلسُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِكُمۡ عَن سَبِيلِهِۦۚ[الأنعام: ۱۵۳].

«و این راه (قرآن و حدیث) راست است از آن پیروی کنید و از راه‌های دیگر که موجب تفرقه و پشیمانی شماست متابعت نکنید».

پیامبر صبا انگشتش خط راستی بر روی زمین، برای ما کشید و فرمود که: این راه راست خداوند است. و بعد از آن چندین خط در دو طرف چپ و راست، خط راست برای ما کشید و فرمود: این راه‌ها، راه‌های منحرف و غیر راه اسلام هستند و بر روی هر یک از آنها شیطانی قرار دارد که مردم را به سوی آن می‌خواند. پس این آیه را خواند» (رواه احمد والنسائی وصححه الحاکم ووافقه الذهبی).

۵) پیامبر صمی‌فرماید:

[ضرب‌الله تعالی مثلاً صراطا مستقیما، وعلی جنبي الصراط سوران فیهما أبواب مفتحة، وعلی الأبواب ستور مرخاة، وعلی باب الصراط داع یقول: یا أیها الناس ادخلوا الصراط، فإذا أراد الإنسان أن یفتح شیئاً من تلك الأبواب قال: ویحك لا تفتحه، فإنك إن تفتحه تلجه. فالصراط: الإسلام، والسوران: حدود الله تعالی، والأبواب المفتحة: محارم الله تعالی وذلك الداعي علی رأس الصراط: كتاب الله والداعي من فوق الصراط: واعظ الله في قلب كل مسلم: خداوند بزرگ نمونه‌ای آورده که راه راستی است و در دو طرف آن راه، دو دیوار بلند قرار دارد و در هر دیواری چندین در باز وجود دارد و بر روی هر دری پرده‌ای کشیده شده است. بر روی در راه راست، دعوت‌کننده‌ای قرار دارد و می‌گوید: ای مردم همگی بر روی راه راست بروید و از هم جدا نشوید. و تفرقه درست نکنید. و همچنین دعوت‌کننده‌ای دیگر، بر روی راه قرار دارد، هر زمان یکی از انسان‌ها بخواهند یکی از درهایی را که در دو دیوار قرار دارند، باز کنند، می‌گویند: در را باز نکن، زیر اگر باز کنی از راه راست بیرون می‌روی و منحرف می‌شوی. راه راست در اینجا اسلام است. و دو دیوار بلند حدود خداوند هستند. و دعوتگر اولی بر راه راست قرآن است و دعوتگر دیگر که بر بالای راه است قرار دارد، او نصیحت‌کننده‌ای است از طرف خداوند که در دل هر انسان مسلمانی قرار دارد] (رواه احمد و حاکم).

س ۷: آیا دین برای خدا و حکومت و قانون برای مردم است؟

ج ۷: این دسیسۀ شرک‌آمیز را اروپاییان برای فرار از قانون کلیسا درست کردند. زیرا کلیسا در آن زمان دشمن علم و ترقی بود. سپس خواستند که مسلمانان را هم از دینشان دور کنند و می‌گفتند: دین برای خداست و پشت گوش انداخته می‌شود و هیچ حقی نسبت به حکومت و ملیت ندارد. و دین حق دخالت در امور مردم را ندارد و فقط به درد مساجد می‌خورد. و در کل می‌گفتند که: دین فقط مسأله‌ای شخصی است و حق دخالت در اجتماع و حکومت را ندارد. استعمارگران از این سخن فاسد، هدفشان این بود که ملت‌های مسلمان را از هم جدا کنند و تفرقه میان آنها بیاندازند. و ملت‌های مسلمان را از دین و آئینشان دور کنند و شریعت و برنامۀ خدا را کنار بگذارند. و از این طریق حکم و قانون اسلام را از بین ببرند و حکم و قانون خودشان را در جهان پیاده کنند و باعث شوند تا مسلمانان حکم و قانون آنها را در مقابل حکم و قانون خداوند قرار دهند و برای خداوند در حاکمیت شریک قرار دهند، ولی در مقابل این گفته‌ها، قرآن به ما فرمان می‌دهد، که گوش به حرف‌های آنها ندهیم و خداوند می‌فرماید:

﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ إِن تُطِيعُواْ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ يَرُدُّوكُمۡ عَلَىٰٓ أَعۡقَٰبِكُمۡ فَتَنقَلِبُواْ خَٰسِرِينَ ١٤٩[آل عمران: ۱۴۹].

«اى مؤمنان، اگر از کافران فرمان برید، شما را از آیینتان بر مى‏گردانند، آن گاه زیان دیده باز مى‏گردید».

﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ إِن تُطِيعُواْ فَرِيقٗا مِّنَ ٱلَّذِينَ أُوتُواْ ٱلۡكِتَٰبَ يَرُدُّوكُم بَعۡدَ إِيمَٰنِكُمۡ كَٰفِرِينَ ١٠٠[آل عمران: ۱۰۰].

«ای کسانی که ایمان آورده‌اید اگر بسیاری از اهل کتاب را پیروی کنید شما را بعد از ایمان به کفر برمی‌گردانند».

اکنون این شعار استعمارگران، راه را برای نفوذ قانون مسیحیت در دنیای اسلامی باز کرده است و بی‌ایمانی را در میان امت‌های اسلامی رواج داده است. و باعث ایجاد فساد و بی‌بند و باری در میان خانه‌های مسلمانان و در میان زنان و فرزندان مسلمانان شده و با این کارشان کم‌کم جلو دعوت اسلامی را خواهند گرفت.

س ۸: آیا دین اسلام، باعث طایفه‌گری و قومیت‌گرایی و تفرقه می‌شود؟

ج ۸: دین مبین اسلامی که دینی راست و درست است. سرچشمۀ اتحاد و یکپارچکی ملت‌هاست و تطبیق دین اسلام با زندگی بشری باعث عزت، سرافرازی، توانایی و قدرت مسلمانان می‌شود و سبب حمایت و سرپرستی از غیر مسلمان نیز می‌شود. دین اسلام دین یکرنگی و حذف هر گونه تعصب نسبت به رنگ و نژاد در میان ملل اسلامی می‌باشد، چنانکه یک بردۀ حبشی با یک ثروتمند قریشی در یک مکان و میزان قرار دارند. اسلام هر گونه تعصب مالی و قومی را حذف می‌کند و به جای آن اخوت و برادری را در میان انسان‌ها ترویج می‌دهد.

خداوند می‌فرماید:

﴿قُلۡ ءَامَنَّا بِٱللَّهِ وَمَآ أُنزِلَ عَلَيۡنَا وَمَآ أُنزِلَ عَلَىٰٓ إِبۡرَٰهِيمَ وَإِسۡمَٰعِيلَ وَإِسۡحَٰقَ وَيَعۡقُوبَ وَٱلۡأَسۡبَاطِ وَمَآ أُوتِيَ مُوسَىٰ وَعِيسَىٰ وَٱلنَّبِيُّونَ مِن رَّبِّهِمۡ لَا نُفَرِّقُ بَيۡنَ أَحَدٖ مِّنۡهُمۡ وَنَحۡنُ لَهُۥ مُسۡلِمُونَ ٨٤[آل عمران: ۸۴].

«بگو ای پیامبر، ما به الله و شریعت و کتابی که بر خود ما نازل شده و آنچه بر ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و فرزندانش نازل شده و آنچه که به موسی و عیسی و پیامبران دیگر از جانب پروردگار داده شده، به همه ایمان آورده‌ایم، میان هیچ یک از پیامبران خدا فرق نمی‌گذاریم (زیرا) ما مطیع فرمان خداوند هستیم».

باید به این نکته اشاره شود که از نظر اسلام رنگ، نژاد، زبان و قومیت هر ملتی محترم و قابل قبول است. ولی اسلام هیچگاه این اندازه به آنها بها نمی‌دهد که باعث ایجاد تفرقه و قتل‌عام در میان جوامع بشری شوند.

س ۹: آیا درست است گفته شود، اراده و خواست جامعه در راستای اراده و خواست خداوند است یعنی هرچه خواست اکثریت باشد همان هم خواست خداوند است؟

ج ۹: این تفکر و عقیدۀ فاسد، توسط فیلسوفان بوجود آمد و در میان جوامع مختلف رواج یافت. ابوجهل با این همه حماقتش هیچ وقتی نتوانست این حرف را بزند، ولی این فیلسوف‌مآبان عصر حاضر، هزاران افترا و دروغ بر خداوند می‌بندند، تا بتوانند مردم از دین اسلام دور کنند اینها ابوجهل و ابولهب زمانند و از ابوجهل و ابولهب عصر جاهلیت هم خطرناکترند.

خداوند می‌فرماید:

﴿وَقَالَ ٱلَّذِينَ أَشۡرَكُواْ لَوۡ شَآءَ ٱللَّهُ مَا عَبَدۡنَا مِن دُونِهِۦ مِن شَيۡءٖ نَّحۡنُ وَلَآ ءَابَآؤُنَا وَلَا حَرَّمۡنَا مِن دُونِهِۦ مِن شَيۡءٖۚ[النحل: ۳۵].

«و کسانی که مشرکند، می‌گویند: اگر خدا می‌خواست نه ما و نه پدرانمان به غیر از خدا چیز دیگری را نمی‌پرستیدیم و هیچ چیزی را بدون دستور او حرام نمی‌کردیم».

مشرکان می‌گفتند: اگر خداوند شرک را دوست ندارد، پس چرا اجازه می‌دهد ما برای او شریک قرار دهیم، پس حتماً این کار را می‌پسندد و شرک را دوست می‌دارد اینگونه افراد بر اساس حرف‌های باطلشان تمام امور را بدست جامعه سپرده‌اند و می‌گویند، هرچه جامعه بخواهد، خداوند به آن راضی است. می‌گویند برای ادارۀ امور جامعه، نیاز به دین و شریعتی الهی نیست بلکه جامعه خود برای ادارۀ امورش بر اساس آنچه که خودش دوست دارد و هوی و هوس جامعه تقاضا می‌کند قانون و مقررات وضع می‌کند. اخلاقیاتی که الهی باشد وجود و معنایی ندارد، بلکه آنچه را جامعه در مسائل اخلاقی می‌پسندد اخلاقیات است و آنچه نمی‌پسندد ضد اخلاقی است و خداوند به این انتخاب راضی است.

این سخنان بالا نشان می‌دهد که جامعه (نظر اکثریت) جای خدا را می‌گیرد و جامعه به عنوان شریکی برای خداوند قرار داده می‌شود. و هوی و هوس برنامۀ جامعه را مساوی برنامۀ خداوند می‌داند. و حکم و قانون جامعه را به جای حکم و قانون خدا قرار می‌دهند.

س ۱۰: منظور این سخن (دین افیون ـ تخدیرکنندۀ ـ ملت‌هاست) چیست؟

ج ۱۰: این گفتۀ کارل مارکس یهودی است که کمونیستی، آتش‌پرستی و یهودیت را بعد از آنکه اسلام آنها را از بین برده بود دوباره زنده کرد.

و این گفتۀ فاسد (که دین تخدیرکنندۀ ملت‌هاست) را درست کرد و رواج داد. این سخن می‌تواند نسبت به آن ادیان و آیین‌هایی که ساختۀ دست بشرند. مثل: بت‌پرستی و آتش‌پرستی صدق کند، زیرا آنها ادیانی باطل و پوچ و از بین برندۀ ملت‌ها هستند. ولی دین مبین اسلام که خداوند به تمام انسان‌ها دستور داده، پیرو آن باشند، دینی است که دل و جان انسان را زنده می‌کند و زندگی و تولدی دوباره به انسان می‌بخشد، و ذلت و خواری را برای مسلمانان در مقابل دشمنان قبول ندارد به مسلمانان امر می‌کند که در راه خدا جهاد کنند و هر طوری که می‌توانند در راه خدا بکوشند، تا کلمۀ (لا إله إلا الله محمد رسول الله ص) را در سرتاسر جهان به اهتزار درآورند و در راستای آن به عزت و شکوه بزرگی برسند و کلیۀ دشمنان اسلام را از بین ببرند.

ولی متأسفانه امروزه عده‌ای به ظاهر روشنفکر تازه به دوران رسیده بدون آنکه مقداری به حرف‌های کسانی چون مارکس، وبر، فروید، دورکیم، لنین و غیره، توجهی کنند مثل طوطی، تقلیدوار حرف‌های آنها را تکرار می‌کنند.

س ۱۱: حکم اسلامی در مورد سوسیالیستی (اشتراکیت) چیست؟

ج ۱۱: قبل از هر گونه حکم دادن نسبت به آن، لازم است که مسلمانان نگاهی به سرچشمۀ بوجود آمدن سوسیالیسم بیاندازند و فریب کلمۀ (اشتراکیت) را که نامی عربی است نخورند و فکر نکنند هر نامی که عربی باشد برنامه‌اش از قرآن و حدیث گرفته شده است. بلکه باید به این مسأله توجه کنند که آیا هیچ شباهتی با برنامه‌های گمراه، دیگر دشمنان دین دارد، برنامه‌هایی که ستمکاران و طاغوتیان یهودی چون مارکس و لنین و پیروانشان آنها را نوشته‌اند. یا اینکه از سرچشمۀ قرآن و سنت گرفته شده است.

بدون شک اگر این اشتراکیت که در مورد آن سخن گفته شده از ستمکاران و طاغوتیانی چون مارکس و لنین گرفته شده باشد که حتماً همینطور است. پس برای مسلمانان درست نیست که از آن پیروی کنند. بلکه باید آن را از ریشه، رد کنند زیرا این رد کردن لازمۀ کلمه (لا إله إلا الله) است و ایمان مسلمان کامل نمی‌شود اگر به لوازم این شهادتین عمل نکند. آنچه که در دین اسلام وجود دارد، دینی که از طرف عالم قادر متعال برای ما آمده، که آن هم پروردگار ماست. نیازی به سوسیالیستی و سرمایه‌داری و سایر مکاتب گمراه بشری ندارد، زیرا این مکاتب دارای گمراهی‌ها و اشتباهات زیادی هستند. علاوه بر این هیچگونه سودی ندارند، بلکه دارای ضرر و زیان هستند و در مقابل اسلام جبهه‌گیری می‌کنند، آن اسلامی که برنامه‌ای آنچنان کامل است که پیروانش را به عدالت، برابری، مساوات و یکرنگی می‌خواند تا انسان با عمل به آن به سعادت دنیا و آخرت دست یابد.

خداوند می‌فرماید:

﴿صِبۡغَةَ ٱللَّهِ وَمَنۡ أَحۡسَنُ مِنَ ٱللَّهِ صِبۡغَةٗۖ وَنَحۡنُ لَهُۥ عَٰبِدُونَ ١٣٨

[البقرة:۱۳۸].

«رنگ (دین و تطهیر) خدا [را بپذیرید] و چه کسى بهنگارتر از خداست و ما پرستش کنندگان اوییم».

س ۱۲: ماسونیت چیست؟

ج ۱۲: ماسونیت مجمعی جهانی، یهودی و پنهانی است که آن را نیروی پنهانی نام نهاده بودند. در ابتدا آن را برعلیه مسیحیان درست کردند، تا بتوانند انجلیشان را تحریف کنند و در آن را تصرف نمایند و عقاید مسیحیان را ویران کنند و از این طریق جنگ و خونریزی در میان آنها به راه اندازند. بعد از نزول دین اسلام بر روی زمین، سعی و تلاششان را زیادتر کردند و اسم نیروی پنهانی را به ماسونیت تغییر دادند. و در مقابل اسلام جبهه‌گیری کردند. صهیونیسم جهانی همواره در صدد یاری رساندن به ماسونیت است و برای هر ملت و قومی افراد مخصوص خود را قرار می‌دهد، تا بتوانند در میان مردم نفوذ کنند و آنها را گمراه نمایند و در هر جامعه‌ای به شیوه و ظاهر آن جامعه وارد می‌شوند. مردم را گمراه می‌کنند، از طرف خیلی‌ها در طول زمان‌های گذشته اعتراف به این مسأله شده که ماسونیت برای خدمت کردن به اهداف یهودیت و برای آسان کردن غلبه و قدرت یافتن یهودیت بر سردمداران ممالک دیگر درست شده است، تا این حاکمان را به مرحله‌ای برسانند که بنده و بردۀ یهودیان شوند. و این مسأله به مکر و حیلۀ ماسونیت برمی‌گردد تا جایی که توانستند بر اکثر حاکمان شرق و غرب تسلط پیدا کنند و آنها را در خدمت اهداف خود قرار دهند. ماسونیت در میان خانواده‌های ثروتمند و سرمایه‌دار اروپایی گسترش پیدا کرد و تا کم‌کم به ممالک عربی ـ اسلامی رسید. و رهبران ماسونیت اگر بدانند که دستشان رو شده است، نام آن برنامه‌ها را حذف می‌کنند و همان کارها و برنامه‌ها را تحت نام جدیدی در میان مردم به اجرا درمی‌آورند. تا زمانی که دوباره مردم از آن آگاه شوند.

در سال ۱۹۰۰ میلادی در شهر پاریس، اجتماع بزرگ ماسونیت بر پا شد و در آن جلسه، گفته شد هدف ماسونیت برپا کردن و استقرار چندین مجمع جهانی لائیک (دین‌ستیز) است تا سبب اتحاد و یکپارچگی بیشتر ماسونیت‌های جهان شوند.

از دستاوردهای قدیمی ماسونیت و قبل از اسلام می‌توان به تحریف کتاب‌های آسمانی، مسخره کردن ادیان گذشته، تفرقه و آشوب انداختن در میان جوامع گذشته و روشن کردن آتش جنگ و خونریزی در میان ملت‌ها اشاره کرد. و از دستاوردهای ماسونیت در اوایل اسلام می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:

۱) برنامه‌ریزی کردن برای کشتن خلیفۀ دوم، امام عمر‌بن خطابس.

۲) اشاعه و ترویج دروغ بر زبان خلیفۀ سوم، امام عثمانس، کارگزاران و اطرافیانش.

۳) دستکاری و عوض کردن متن نامه‌ها تا جایی که سبب کشته شدن امام عثمانسشد.

۴) ترویج افکار حزب‌گرایی تا جایی که گروه خوارج و نواصب را درست کردند.

۵) ایجاد و گسترش انواع عقاید و افکار منحط و تازه پیدا شده در اسلام مثل (جهمیه، معتزله، قدریه و جبریه) و امثال اینها.

۶) دروغ بستن بر زبان خلفای اموی، یاری دادن غیرعرب‌ها برای جنگ با امویان، از بین بردن خلافت اسلامی، دعوت کردن مسلمانان به سوی عقاید و مذاهب خرافی و منحرفی که درست کرده بودند. که مهمترین آنها عقاید تصوف بود.

س ۱۳: حکم و رأی اسلام در مورد تصوف چیست؟

ج ۱۳: تصوف در زمان پیامبر ص، اصحاب و تابعین وجود نداشت. ولی بعد از آنها وقتی کتب فلاسفه یونان به زبان عربی ترجمه شدند و در جوامع اسلامی گسترش یافتند، تصوف بوجود آمد. صوفیت از کلمۀ (صوفیا) گرفته شده است و معنی آن در زبان یونانی (حکمت و فهمیدن صحیح) است، بعضی دیگر می‌گویند که: از کلمۀ (صوف) گرفته شده است، و عده‌ای می‌گویند: اگر از کلمۀ (صفاء) گرفته شده باشد نباید گفته شود (صوفی) بلکه باید گفته می‌شد (صفائی). تصوف در موارد بسیاری با دین اسلام همخوانی دارد.

۱) دعاکردن از غیر خدا: اکثر صوفیه، غیر خدا را می‌خوانند مثلاً مردگان را می‌خوانند و از آنها درخواست طلب کمک و یاری می‌کنند.

پیامبر صمی‌فرماید:

[الدعاء هو العبادة: دعا همان عبادت است] (رواه ترمذی).

پرستش غیر خدا و دعاکردن از غیر خدا شرک بزرگی است و اعمال صالح انسان را از بین می‌برد.

خداوند می‌فرماید:

﴿وَلَا تَدۡعُ مِن دُونِ ٱللَّهِ مَا لَا يَنفَعُكَ وَلَا يَضُرُّكَۖ فَإِن فَعَلۡتَ فَإِنَّكَ إِذٗا مِّنَ ٱلظَّٰلِمِينَ ١٠٦[يونس: ۱۰۶].

«طلب فریادرسی و دعا از غیرخدا مکن، غیرخدایی که نه به تو سودی می‌رساند و نه زیانی، پس اگر چین کنی آنگاه از جملۀ مشرکان و ظالمان خواهی شد».

﴿لَئِنۡ أَشۡرَكۡتَ لَيَحۡبَطَنَّ عَمَلُكَ وَلَتَكُونَنَّ مِنَ ٱلۡخَٰسِرِينَ ٦٥[الزمر: ۶۵].

«اگر برای خدا در (عبادت) شریک قرار دهی عملت کلاً از بین می‌رود و از جملۀ زیانکاران خواهی شد».

پیامبر صمی‌فرماید:

[من مات وهو یدعو من دون الله ندا دخل النار: کسی که بمیرد و او شریک برای خدا قرار دهد و غیر خدا را بخواند برای همیشه، داخل جهنم می‌شود] (رواه البخاری).

۲) اکثر تصوف معتقدند که خداوند با تمام وجودش در همه جا قرار دارد که این مسأله مخالف آیات قرآنی است.

خداوند می‌فرماید:

﴿ٱلرَّحۡمَٰنُ عَلَى ٱلۡعَرۡشِ ٱسۡتَوَىٰ ٥[طه: ۵].

«خداوند بخشنده در آسمان بر عرش قرار دارد و ارتفاع گرفته است».

پیامبر صمی‌فرماید:

[إن الله كتب كتابا قبل أن یخلق الخلق إن رحمتي سبقت غضبي، فهو مكتوب عنده فوق العرش: خداوند مقادیرش را نوشت قبلاً از اینکه مخلوقاتش را خلق کند و مقادیرش را به وسیلۀ قلم، در لوح المحفوظ (کتاب مقادیر) ثبت نمود، و در آن نوشته شده که مهربانی من در حق بندگانم، از غضب من نسبت به آنها سبقت گرفته است، و کتاب مقادیر نوشته شده نزد خداوند در بالای عرش قرار دارد] (رواه البخاری).

اما قول خداوند که می‌فرماید:

﴿وَهُوَ مَعَكُمۡ أَيۡنَ مَا كُنتُمۡۚ[الحديد: ۴].

«خدا در هر جایی که باشید با (سمع، علم و بصرش) با شماست».

یعنی خداوند با علم و شنیدن و دیدنش در همه جا با ماست. می‌داند که چه کار می‌کنیم، کجا هستیم و چه می‌گوییم. ما را در همه جا می‌بیند و هرچه که ما بگوییم و یا به دلمان خطور کند می‌شنود.

۳) بعضی از صوفی‌ها معتقدند خداوند با تمام وجود داخل مخلوقاتش حلول می‌کند (داخل آنها وارد می‌شود) تا به مرحله‌ای رسیدند بعضی از آنها می‌گفتند:

العبد رب والرب عبد
یا لیت شعری من المكلف

یعنی: بنده خداست و خدا هم بنده است، ای کاش می‌دانستم چه کسی مکلف به انجام کارها و اوامر دنیا است.

وما الكلب والخنزیر إلا إلهنا
وما الله إلا راهب في كنیسة

یعنی: سگ و خوک خدای ما هستند، خداوند راهبی (آخوند مسیحی) است که در کلیسا قرار دارد.

خدایا از این سخنان و حرف‌های کفرآمیز به سوی تو پناه می‌بریم و از گناهان ما درگذر.

۴) اکثر تصوف معتقدند خداوند دنیا را به خاطر محمد صخلق کرده است و این مسأله مخالف آیات قرآنی است.

خداوند می‌فرماید:

﴿وَمَا خَلَقۡتُ ٱلۡجِنَّ وَٱلۡإِنسَ إِلَّا لِيَعۡبُدُونِ ٥٦[الذاريات: ۵۶].

«و ما جنیان و انسان‌ها را نیافریدیم مگر آنکه فقط مرا عبادت کنند (مرا به یکتایی یاد کنند و در عبادت من شریک قرار ندهند)».

﴿وَإِنَّ لَنَا لَلۡأٓخِرَةَ وَٱلۡأُولَىٰ ١٣[الليل: ۱۳].

«و ملک دنیا و آخرت از آن ماست (به هرکه بخواهیم وصلاح بدانیم می‌دهیم)».

۵) عدۀ زیادی از تصوف، معتقدند که خداوند محمد صرا از نور خود خلق کرده و اشیا را نیز از انوار خود آفریده است. و محمد صاولین مخلوق خداوند است. و این مسائل کلاً با قرآن منافات دارند.

خداوند می‌فرماید:

﴿إِذۡ قَالَ رَبُّكَ لِلۡمَلَٰٓئِكَةِ إِنِّي خَٰلِقُۢ بَشَرٗا مِّن طِينٖ ٧١[ص: ۷۱].

«(ای رسول، یاد کن)، هنگامی را که خدا به فرشتگان گفت: که من بشری از جنس گل می‌آفرینم».

در این آیه، خداوند آدم ÷را به عنوان اولین مخلوقش که از جنس بشر است نام می‌برد. و خداوند او را از گل درست کرد، به غیر از آدم خداوند بعد از درست کردن عرش و آب، قلم را درست کرد.

پیامبر صمی‌فرماید:

[إن أول ما خلق الله القلم: اول چیزی که خداوند خلق کرد قلم بود] (رواه احمد و ترمذی).

و اما حدیث:

[أول ما خلق الله نور نبیك یا جابر: ای جابر، اولین چیزی را که خداوند خلق کرد نور پیامبرت (محمد ص) است].

حدیثی است که علما در مورد آن می‌گویند: این حدیث هیچ سندی ندارد و حدیث موضوع (به دروغ به پیامبر صنسبت داده شده است) و باطل و بی‌اساس است. و این مسأله را سیوطی و غماری و شیخ محمد ناصرالدین الآلبانی به کلی رد کرده‌اند.

۶) از اشتباهات و گمراهی‌های دیگری که تصوف انجام می‌دهند و در اسلام وجود ندارد، نذر کردن برای اولیا و طواف کردن به دور قبورشان، ساختن بنا و گنبد و ضریح بر روی قبورشان است. خواندن اذکار و ادعیه‌ای که خداوند و پیامبرش صآن را مشروع ندانسته‌‌اند، رقص کردن هنگام ذکر، با آهن و چاقو به خود زدن، خوردن آتش، سحرکردن، چشمان مردم را جادو کردن، خوردن مال مردم به ناحق و باطل، کلاه گذاشتن بر سر مردم و فریب آنها و کارهایی امثال اینها.

س ۱۴: کم کسانی که به اسلام می‌گویند دین رجعت، تحجر و کهنه‌پرستی است چیست؟

ج ۱۴: رجعت به معنای بازگشت به گذشته و از جامعه، ترقی و تکنولوژی دور شدن است، که این همان تحجر و عقب ماندن است.

دشمنان اسلام، این تهمت ناروا را به اسلام زده‌اند، برای اینکه پیروان اسلام را دچار شک و شبهه‌ کرده و آنها را از اسلام دور و بدین صورت آنها را در مقابل اسلام قرار دهند، آنها با طرح اینگونه مسائل هدفشان این است اسلام را کهنه‌پرست و عقب‌مانده جلوه دهند اما هر انسانی که اندکی در این مورد تعقل و تفکر نماید برایش روشن خواهد شد، اسلام دینی است که پیروان خود را به ترقی و توسعه و پاک کردن دین از لوس خرافات و چیزهای نو پیدا، که به دین اضافه شده‌اند، دعوت می‌کند. همچنین جوامع اسلامی را به سوی اختراعات و اکتشافات دنیایی سوق می‌دهد و از مسلمانان می‌خواهد هرچه بیشتر در پیشرفت علم و تکنولوژی نقش داشته باشند.

خداوند می‌فرماید:

﴿وَأَعِدُّواْ لَهُم مَّا ٱسۡتَطَعۡتُم مِّن قُوَّةٖ[الأنفال: ۶۰].

«و آنچه از نیرو در توان دارید براى [مقابله با] آنان آماده سازید».

پیامبر صمی‌فرماید:

[أنتم أعلم بأمر دنیاكم: شما به امورات و مسائل دنیایتان آگاه‌ترید] (رواه مسلم).

اسلام و رسول خدا صهیچگاه جلو ترقی و پیشرفت دنیایی مسلمانان را نگرفته‌اند. ولی پیشرفت و ترقی باید به طرز صحیح بدست آید و در راه صحیحی‌ بکار رود.

دین اسلام، مردم را به سوی برنامۀ خدا و پیامبرش محمد صو عمل اصحاب پیامبرش فرا می‌خواند که با سعی و تلاششان مردم را از پرستش طاغوتیان آزاد کردند و به سوی پرستش خداوند یکتا سوق دادند، مردم را از ظلم و ستم ادیان تحریف شده به سوی عدالت و مساوات اسلامی، سوق دادند، این را باید دانست مسلمانان تا به قرآن و حدیث صحیح پیامبر صو فهم اصحاب پیامبر برنگردند، هیچگاه پیروز و سربلند نخواهند شد.

س ۱۵: آیا لازم است انسان مسلمان، تمام افکار و عقاید و نظرات عصر حاضر را بداند برای اینکه از آنها دوری کند و دچارشان نشود؟

ج ۱۵: لازم است انسان مسلمان تمام افکار و عقاید تازه پیدا شده در این عصر را بداند برای اینکه از آنها دوری کند و دچار آنها نشود.

حذیفه‌بن الیمانسروایت می‌کند که:

[كان الناس یسألون رسول اللهصعن الخیر، وكنت أسأله عن الشر مخافة أن یدركنی، فقلت: یا رسول الله! إنا كنا في جاهیلة وشر، فجاء‌نا الله بهذا الخیر، فهل بعد هذا الخیر من شر؟ قال: نعم، قلت: هل بعد ذلك الشر من خیر؟ قال: نعم وفیه دخن، قلت: وما دخنه؟ قال: قوم یستنون بغیر سنتي ویهدون بغیر هدیی وتعرف منهم وتنكر، قلت: هل بعد ذلك الخیر من شر، قال: نعم دعاة علی أبواب جهنم، من أجابهم إلیها قذفوه فیها، فقلت: یا رسول الله! صفهم لنا، قال: قوم من جلدتنا، ویتكلمون بألسنتنا، قلت: یا رسول الله! فما تری إن أدركنی ذلك، قال: تلزم جماعة المسلمین وإمامهم، فقلت: فإن لم تكن لهم جماعة ولا إمام؟ قال: فاعتزل تلك الفرق كلها ولو أن تعض علی أصل شجرة حتی یدرك الموت وأنت علی ذلك].

[مردم در مورد خیر و خوشی و نعمت از پیامبر صسؤال می‌کردند ولی من در مورد شر و فتنه، از ترس اینکه شاید با آن برخورد کنم، سؤال می‌کردم. گفتم: ای رسول خدا، ما در جنگ و جاهلت بودیم که خداوند این خیر و خوشی و نعمت اسلام را به ما عطا کرد. آیا بعد از این خیر و خوشی، شر و فتنه وجود دارد؟ پیامبر صفرمود: بله، ولی همراه خیر و خوشی فساد و اختلاف وجود دارد. گفتم: خوب، فساد و اختلافش چیست؟ پیامبر صفرمود: قومی هستند که خلاف سنت من عمل می‌کنند، و در بدعت فرومی‌روند، کارهای خوب و کارهای ناروا هم دارند و تو بعضی از کارهایشان را می‌پسندی و بعضی را نمی‌پسندی. گفتم: آیا بعد از این خیر و خوشی، شر و بدی می‌آید؟ پیامبر صفرمود: بله، دعوتگرانی بر درهای جهنم قرار دارند، هرکس جوابشان را بدهد و دعوتشان را قبول کند او را به جهنم داخل می‌کنند. گفتم: ای پیامبر، وصف حال و ظاهر آنها را برایم بگو، پیامبر صفرمود: قومی هستند از پوست ما و مثل ما حرف می‌زنند. گفتم: ای پیامبر صاگر به آنها برخورد کردم چه کار کنم. پیامبر صفرمود: ملزم به جماعت مسلمانان و امامشان داشته باش. گفتم: اگر جماعت مسلمانان وجود نداشت، یا پیشوایی نداشتند. پیامبر صگفت: از تمام فرقه‌ها و احزاب دوری کن اگرچه در زیر درختی به تنهایی باز مانده باشی، تا زمانی که می‌میری این برای تو بهتر است از اینکه با آنها قاطی شوی] (رواه مسلم).

نکته‌ای که از این حدیث بدست می‌آید:

این است که دعوتگران گمراه آنهایی هستند که بر راه و سنت پیامبر صحرکت نمی‌کنند. و زندگی، برنامه و قانونشان با سنت پیامبر صمطابقت ندارد و دعوتگران به حق نیستند، بلکه دعوتگر به شر و فتنه هستند. و اخلاق و رفتارشان شبیه پیامبرصنیست. لازم است انسان مسلمان از آنها دوری کند زیرا آنها هم گمراه هستند و هم گمراه‌کننده.

س ۱۶: فایدۀ مشغول بودن به دعوت دینی و نشر کتب دینی در حالی که مسلمانان در اکثر نقاط جهان کشته می‌شوند چیست؟

ج ۱۶: هر انسان مسلمانی به طریقی می‌تواند، برای دین اسلام کوشش نماید و به اسلام و جامعۀ بشریت خدمت کند، راه‌های خدمت به اسلام زیادند در این بین، بعضی از مسلمانان در مورد جهاد و جنگ تبحر و علم بیشتری دارند و بعضی دیگر در دعوت مردم به سوی دین اسلام عالم و فقیه هستند. بعضی دیگر به وسیلۀ مال و ثروت می‌توانند به دین اسلام خدمت کنند.

پیامبر صدر فرموده‌هایش به این مسأله اشاره کرده و می‌فرماید:

[جاهدوا المشركین بأموالكم وأنفسكم وألسنتكم: با مشرکان با مال، جان و زبانتان جهاد کنید] (رواه ابوداود).

به خاطر همین مسأله بود که حسان‌بن ثابت سبه وسیلۀ اشعارش، از دین اسلام دفاع می‌کرد. شکی در این نیست که بر هر مسلمان عاقل و بالغی لازم است که در راه خداوند، با اسلحه و زبانش جهاد کند و به آن اندازه که در طاقت و توانش است مسلمانان را به وسیلۀ نوشتن کتاب و مقالات به سوی جهاد در راه خداوند، ترغیب کند و همچنین باید کتاب‌هایی نوشته و یا منتشر شوند که بر پایۀ قرآن و حدیث نوشته شده باشند و به دور از هر گونه تحریف و تأویلی باشند تا به وسیلۀ آنها خرافات و مسائل فاسد و منحط از دین اسلام زدوده شود و عقیده و ایمان صحیح و درستی در بین مردم به وجود آید و هر گونه خرافات و بدعتی در عقیده و عبادت و معاملات از بین برود.

در عصر حاضر انتشار کتاب به عنوان وسیلۀ مفیدی برای ترویج عقاید صحیح و پرورش دادن جوانان بر اساس منهج صحیح قرآن و سنت لازم و ضروری به نظر می‌رسد و از طریق آن می‌توان جوانان را بر عقیده، عبادت، معاملات، جهاد، اخلاق و غیره به طور صحیح پرورش داد.

س ۱۷: به چه دلیل خداوند می‌فرماید:

﴿وَٱلۡفِتۡنَةُ أَشَدُّ مِنَ ٱلۡقَتۡلِۚ[البقرة: ۱۹۱].

«و [بدانید که‏] فتنه [شرک‏] بدتر از قتل است».

ج ۱۷: زندگی انسان وقتی متعادل و خوب است که دارای اخلاقی نیکو و عقیده‌ای به دور از شرک باشد، منحرف بودن انسان نسبت به دین و نداشتن اخلاق درست و شریک قرار دادن برای خداوند به عنوان قتل معنوی برای روح انسان به حساب می‌آید. کشتن روح بزرگتر از کشتن جسم است و به همین خاطر است خداوند می‌فرماید:

﴿وَٱلۡفِتۡنَةُ أَشَدُّ مِنَ ٱلۡقَتۡلِۚ[البقرة: ۱۹۱].

«و [بدانید که‏] فتنه [شرک‏] بدتر از قتل است».

[الفتنه أكثر من القتل: گناه شریک قراردادن برای خدا، بزرگتر از قتل یک انسان است].

س ۱۸: آیا مدح و تعریف کردن کسانی که از اسلام منحرف شده‌‌اند درست است؟

ج ۱۸: خیر، مدح و تعریف کردن کسانی که از اسلام منحرف شده‌اند، درست نیست. زیرا خداوند آنها را کم عقل و نادان، به حساب می‌آورد، چون آنان از دین ابراهیم ÷و شریعت محمد صدوره شده و پیرو آنان نیستند. خداوند می‌فرماید:

﴿وَمَن يَرۡغَبُ عَن مِّلَّةِ إِبۡرَٰهِ‍ۧمَ إِلَّا مَن سَفِهَ نَفۡسَهُۥۚ[البقرة: ۱۳۰].

«و چه کسى از آیین ابراهیم روى بر مى‏تابد، جز کسى که خود را به سبکسرى افکند».

کسانی که هیچگونه منفعت اخروی از کتاب‌های آسمانی نبرده‌اند و پیرو کتاب‌های آسمانی نبوده‌اند خداوند آنها را به خر تشیبه کرده است.

خداوند می‌فرماید:

﴿مَثَلُ ٱلَّذِينَ حُمِّلُواْ ٱلتَّوۡرَىٰةَ ثُمَّ لَمۡ يَحۡمِلُوهَا كَمَثَلِ ٱلۡحِمَارِ يَحۡمِلُ أَسۡفَارَۢاۚ[الجمعة: ۵].

«وصف حال آنان که عالم به تورات بوده‌اند و خلاف آن عمل نموده‌اند در مثل به خری می‌مانند که بار کتاب‌ها بر پشت کشند (و از آن هیچ نفعی نبردند)».

خداوند در مورد کسانی که از آیات قرآن منحرف شده‌اند و دستورات خداوند را به جای نمی‌آورند، می‌فرماید:

﴿وَٱتۡلُ عَلَيۡهِمۡ نَبَأَ ٱلَّذِيٓ ءَاتَيۡنَٰهُ ءَايَٰتِنَا فَٱنسَلَخَ مِنۡهَا فَأَتۡبَعَهُ ٱلشَّيۡطَٰنُ فَكَانَ مِنَ ٱلۡغَاوِينَ ١٧٥ وَلَوۡ شِئۡنَالَرَفَعۡنَٰهُ بِهَا وَلَٰكِنَّهُۥٓ أَخۡلَدَ إِلَى ٱلۡأَرۡضِ وَٱتَّبَعَ هَوَىٰهُۚ فَمَثَلُهُۥ كَمَثَلِ ٱلۡكَلۡبِ إِن تَحۡمِلۡ عَلَيۡهِ يَلۡهَثۡ أَوۡ تَتۡرُكۡهُ يَلۡهَثۚ ذَّٰلِكَ مَثَلُ ٱلۡقَوۡمِ ٱلَّذِينَ كَذَّبُواْ بِ‍َٔايَٰتِنَاۚ فَٱقۡصُصِ ٱلۡقَصَصَ لَعَلَّهُمۡ يَتَفَكَّرُونَ ١٧٦

[الأعراف: ۱۷۵-۱۷۶].

«(و ای رسول ما)، بخوان بر این مردم (قوم یهود) حکایت آن کسی را که ما آیات خود را به او عطا کردیم، و او از آن آیات به عصیان سرپیچید، چنان که شیطان او را تعقیب کرد و از گمراهان عالم گردید، و اگر ما به مشیت نافذ خود می‌خواستیم او را رفعت مقام، می‌بخشیدیم پس او بر زمین تن فروماند و پیرو هوی و هوس، گردید و در این صورت مثل او و حکایت حال او به سگی می‌ماند که اگر او را تعقیب کنی و یا او را به حال خود واگذاری به پارس کردن (عوعو) زبان کشد (کسی که از روی علم و پس از اتمام حجت باز به پیروی از هوی و هوس میل کند به خاطر اندیشه‌های زشت خود در عذاب شقاوت است) (ای رسول ما)، این است مثل مردمی که آیات خدا را بعد از علم به آن تکذیب کردند، این حکایت را به مردم بگو، باشد که (برای نجات خود) به فکر آیند».

کسی مدح انسان‌هایی را کند که خداوند عقیده و افکارشان را پوچ و فاسد می‌داند، از دستورات خداوند تعدی کرده و دچار گناه می‌شود، زیرا مدح کسانی که از تعالیم اسلامی منحرف شده‌اند و یا حدی از حدود خداوند را قبول ندارند یا به دستور و قانونی غیر از دستور و قانون خداوند حکم می‌کنند، وصف آنها با القاب و عناوین مدح، شرف و بزرگداشت حرام است.

پیامبر صمی‌فرماید:

[لا تقولوا للمنافق سیدنا فإنه إن یك سیدكم فقد أسخطتم ربكم: به انسان منافق نگویید سرور ما، اگر سرورتان باشد در این صورت خدا را از خودتان خشمگین کرده‌اید] (رواه احمد و ابوداود).