صحابه و منافقان در عصر پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم

فهرست کتاب

بحث چهارم: دیدگاه اهل تشیع نسبت به آیاتی که در آن‌ها از صحابه شتعریف و تمجید شده است

بحث چهارم: دیدگاه اهل تشیع نسبت به آیاتی که در آن‌ها از صحابه شتعریف و تمجید شده است

در بحث‌های گذشته از تمجید خداوند بر صحابهشو روحیۀ پاک و معنوی آنان و متقابلاً از مذمت منافقان و رفتارها و عملکردهای نادرستی که آنان را از جامعۀ صحابهشمتمایز می‌‌ساخت، بحث شد.

منافقان ناهنجاری‌های اخلاقی و ایمانی خود را در غزوه تبوک و با ایجاد مسجد ضرار و صحنه‌های متفاوت دیگر، به نمایش گذاشتند و از طرفی با گذشت زمان، تشیع ـ که خداوند آنان را هدایت نماید ـ تمام یاران پیامبر اکرمصرا؛ یعنی کسانی را که بزرگترین انقلاب ایمانی را در دنیا رقم زدند و خداوند از آنان تمجید نموده و به آنان مژده بهشت داده شده است و جزء شخصیت‌های تاریخی و انقلابی کم‌نظیر دوران پیامبر اکرمصمحسوب می‌شوند، منافق می‌نامند. لذا ادعای شیعیان حقیقتاً سخن باطل و گزافی است که با حق اشتباه گرفته شده و کتمان واقعیت و حقیقتی است که تاریخ چنین انحراف فکری و اعتقادی را با وجود همه دلایل و شواهد به خود ندیده است، بزرگترین شاهد و ملاک زنده، قرآن است که از حاملان ایمان چنین دفاع می‌کند:

دلیل اول:

﴿لَّقَدۡ رَضِيَ ٱللَّهُ عَنِ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ إِذۡ يُبَايِعُونَكَ تَحۡتَ ٱلشَّجَرَةِ فَعَلِمَ مَا فِي قُلُوبِهِمۡ فَأَنزَلَ ٱلسَّكِينَةَ عَلَيۡهِمۡ وَأَثَٰبَهُمۡ فَتۡحٗا قَرِيبٗا ١٨[الفتح: ١٨] «خداوند از مؤمنان راضی گردید همان وقت که در زیر درخت با تو بیعت نمودند، الله می‌دانست آنچه را که درون دل‌هایشان از صداقت و ایمان و اخلاص و وفاداری به اسلام، نهفته بود. لذا اطمینان خاطری به دل‌هایشان داد و فتح نزدیکی را پاداششان کرد».

بیعت یاد شده در قرآن کریم به نام بیعت رضوان نام‌گذاری شده و خداوند رضایت و حمایت خود را از کسانی که در این بیعت حضور داشتند، اعلام نموده است؛ تعداد صحابه کرامشدر این جریان به ۱۴۰۰ نفر می‌رسید.

اعتراف بعضی از علما و شخصیت‌های شیعه به این بیعت:

طبرسی یکی از شخصیت‌های علمی تشیع در تفسیرش نسبت به این موضوع چنین می‌گوید:‌ در بیعت حدیبیه (‌رضوان)، خداوند رضایت خود را از کسانی که با پیامبرصدر حدیبیه زیر درخت معروف به نام سمره بیعت نمودند، اعلام نموده است؛ و تعداد صحابهشدر این رویداد مهم بنا بر آراء و دیدگاه‌های مختلف ۱۲۰۰، ۴۰۰، ۵۰۰ و۸۰۰ نفر بوده‌اند [۸]. کسانی که در زیر درخت با پیامبر اکرمصبیعت کردند، دارای این سه ویژگی و امتیاز مهم شدند:۱. رضایت پروردگار۲. نزول سکینه و آرامش روحانی و معنوی ۳. رویداد مهم تاریخی یعنی دورنمایی از فتح مکه مکرمه.

اما با وجود نظر صریح قرآن کریم، شیعیان در نوشته‌ها، بیان‌ها و مراسم مختلف، یاران پیامبرصرا به باد انتقاد، فُحش و ناسزا می‌گیرند. اما زمانی که با چنین آیاتی از قرآن کریم مواجه می‌شوند فکر و قلم‌شان حیران شده و شروع به سفسطه و توجیه می‌کنند.

عده‌ای از آنان معتقد بودند که در میان مؤمنین، ‌منافقانی هم وجود داشتند که با مؤمنین بیعت نمودند، نه با پیامبرص‌ و رضایت اعلام شده از طرف خداوند منحصر به مؤمنین است نه منافقین.

گروهی دیگر که خود را محقق و فقیه می‌دانند، آیۀ مذکور را چنین توجیه می‌نمایند که: اعلام رضایت پروردگار از آنان در زمان بیعت بوده و بعد از گذشت مدت کوتاهی به علت وجود منافقین، مورد خشم و غضب خداوند قرار گرفته‌اند و در واقع رضایت اعلام شده موقّتی و کوتاه بوده است.

این دیدگاه بسیاری از علمای محقق و علمی شیعه می‌باشد، حتی علمای عصر حاضر همانند جعفر سبحانی [۹]دارای چنین عقیده و فکری می‌باشند.

[۸] مجمع البیان ۹ / ۱۹۳. بحار ۲۰ / ۳۲۶. [۹] آیت الله جعفر سبحانی در کتابی به نام گفتگوی علمی با عنوان صحبت و صحابی با شیخ صالح بن عبد الله قاضی و مفتی دادگاه قطیف. صفحه ۱۵۹.

در پاسخ به این اشکال باید گفت:

بنابر دیدگاه علمای شیعه، خداوند متعال (‌نعوذ باالله)‌ دارای علم کاملی نیست و در خداوند متعال جهل و بی‌علمی وجود دارد؛ چرا که خداوند رضایتش را از کسانی اعلان نموده است که در میان آنان منافقینی وجود داشته است، بدون اینکه خداوند از وجود منافقین اطلاعی داشته باشد و بدون اینکه آنان را از مؤمنین تفکیک نماید، رضایتش را از همه اعلان نموده است.

شیعیان بدون تفکر و توجه به آیات قرآن با این اندیشه غلط و غیر دینی، خود را مشغول نموده‌اند، ‌در حالی که خداوند متعال رضایتش را فقط از قوم مؤمنین اعلان نموده است و در این آیۀ مبارکه اطلاع داده است که هنگام بیعت نمودن آنان با پیامبرصخداوند از آنان راضی شده است و نه تنها صحابۀ کرامش‌دارای این امتیاز و افتخار هستند، بلکه خداوند متعال بر اعمال و رفتارهای دینی و ایمانی آنان چنین گواهی می‌دهد: ﴿فَعَلِمَ مَا فِي قُلُوبِهِمۡ[الفتح: ١٨] ‌«خداوند می‌دانست آنچه را که در درون دل‌هایشان از صداقت و ایمان و اخلاص و وفاداری به اسلام، نهفته بود».

در مقابل این عملکرد مخلصانه این بزرگواران، ‌خداوند متعال سکینه و آرامش خاصی بر آنان نازل فرمود و به آنان مژده فتح، ‌غنیمت و نصرت داده شد. شواهد و مدارک بالا خود دلیلی بر ایمان و صداقت آنان است؛ ‌چرا که امکان ندارد خداوند متعال رضایتش را از کسانی که میکروب مخرّب نفاق آنان را آلوده نموده است، اعلام نماید در حالی که می‌فرماید: ﴿ يَعۡلَمُ خَآئِنَةَ ٱلۡأَعۡيُنِ وَمَا تُخۡفِي ٱلصُّدُورُ ١٩[غافر: ١٩] «خداوند متعال از دزدانه نگاه کردن چشم‌ها و از رازی که سینه‌ها در خود پنهان می‌دارند، آگاه است. »

در آیۀ «إذ یبایعُوْنَک»دو مطلب بسیار مهم وجود دارد؛ مطلب اول: کسی که با پیامبر اکرمصدر سفر حدیبیه حضور داشته ولی با پیامبر بیعت ننموده است، آن فرد مؤمن نیست. در حالیکه در حدیبیه هیچ کس از منافقین حضور نداشتند بلکه تمام اصحاب با پیامبرصبیعت نمودند بجز جد‌بن‌قیس که هنگام مراسم بیعت در جمع اصحاب حضور نیافته و در گوشه‌ای مخفی شده بود. چنان‌که این مطلب را امام نووی در شرح مسلم و بعضی از نویسندگان تاریخ و سیره هم ذکر نموده‌اند.

مطلب دوم: اینکه ظرف «إذ»متعلق به «رضی»می‌باشد و در متعلق بودن ظرفِ «إذ یبایعونک»به فعل «رضا»اشاره به این مطلب است که در واقع سبب رضایت خداوند متعال از اصحاب بیعة الرضوانشهمان ظرف مذکور یعنی بیعت با پیامبر صمی‌باشد. پس متوقف ماندن رضایت خداوند متعال با ظرف «إذ»اشاره‌ای است زیبا به حصول رضایت خداوند متعال از اصحاب بیعة‌ الرضوانشدر زمان بیعت، نه بعد از بیعت. یعنی به مجرد بیعت، خداوند متعال از اصحاب بیعة الرضوانشاعلان رضایت کردند. برای اثبات این مدعا خداوند متعال آیۀ مبارکه را با «لام»که به معنی قسم آمده و با «‌قد»‌که برای تاکید است، شروع نمودند. هیچ مطلب و نکته‌ای که تنفر و انزجار خداوند متعال را نسبت به کسانی که با پیامبر اکرمصدر زیر درخت بیعت نموده‌اند، وجود ندارد بلکه آیات متعددی درباره رضایت از آنان وجود دارد.

چنان‌که حضرت ابن‌عباسبکه یکی از راویان قابل اعتماد علمای تشیع است، و از ایشان روایت هم می‌کنند، چنین می‌گوید: خداوند متعال از آنان راضی شده است.

﴿فَعَلِمَ مَا فِي قُلُوبِهِمۡ[الفتح: ١٨] یعنی اطلاع کامل و دقیق از رفتارهای دینی آنان دارد، پس آیا تا به حال کسی روایتی و یا حدیثی که خداوند متعال تنفر و خشم خود را بعد از اعلان رضایت از آنان اعلان نموده باشد [۱۰]روایت کرده ا ست؟ مسلماً پاسخ این سؤال مشخص است؛ چون هیچ مطلب و روایت تاریخی‌ای در این زمینه وجود ندارد و نخواهد داشت، اما آیاتی که حامل موضوعات و صفات بارز ایمانی و دینی یاران پیامبرصاست، تا آخرین روزِ برچیده شدن دنیا بر زبان مسلمانان و همچنین در خانواده‌های آنان زمزمه خواهد شد.

آیا امکان دارد که آیاتِ رضایت و موضوعات مدح صحابهشو دیگر خصوصیات ناب و منحصر به‌ فرد آنان تا قیامت تلاوت شود و حال آنکه آن انسان‌ها بعد از مدت کوتاهی در کام انحراف، گمراهی و نفاق فرو رفته و دین را رها نموده باشند؛ هرگز چنین چیزی امکان ندارد و در واقع این بهتانی است بس بزرگ و علم خداوند از چنین نواقصی پاک و منزّه است.

اما جواب کسانی که معتقدند این رضایت از طرف خداوند متعال برای مدتی کوتاه و گذرا بوده است و بعد از مدتی مطرود بارگاه ایزد منان قرار می‌گیرند؛ لذا از این آقایان به ظاهر محقق سؤال می‌کنیم که آیا خداوند می‌دانستند که این گروه دوباره منحرف و گمراه می‌شوند یا خیر؟ اگر جوابشان خیر باشد نعوذ باالله آنان خداوند متعال را متهم به جهل و نادانی می‌کنند و اگر بگویند که بله یعنی خداوند می‌دانستنه، پس چگونه آیاتی را که مملو از صفات نیک و دینی هستند و آن هم به صورتی که تا قیامت در بین امت خوانده می‌شوند را بر پیامبرصنازل نموده است، در حالی که خداوند می‌دانست که آنان برای همیشه بر این صفات و فضایل باقی نمی‌مانند و منحرف می‌شوند، در واقع این افراد قرآن را متهم به فریب دادن امت می‌کند، در حالی که قرآن و نازل کننده آن پاک و منزّه از این تفکر و اندیشۀ غلطِ کج‌اندیشان می‌باشد.

بار‌الها ما را از کسانی بگردان که از تو راضی شده و تو از آنان راضی شده‌ای.

[۱۰] الإرشاد/۱۳، روضة الواعضین/ ۷۵، بحار الأنوار ۳۸ / ۲۴۳.

دلیل دوم:

﴿مُّحَمَّدٞ رَّسُولُ ٱللَّهِۚ وَٱلَّذِينَ مَعَهُۥٓ أَشِدَّآءُ عَلَى ٱلۡكُفَّارِ رُحَمَآءُ بَيۡنَهُمۡۖ تَرَىٰهُمۡ رُكَّعٗا سُجَّدٗا يَبۡتَغُونَ فَضۡلٗا مِّنَ ٱللَّهِ وَرِضۡوَٰنٗاۖ سِيمَاهُمۡ فِي وُجُوهِهِم مِّنۡ أَثَرِ ٱلسُّجُودِۚ ذَٰلِكَ مَثَلُهُمۡ فِي ٱلتَّوۡرَىٰةِۚ وَمَثَلُهُمۡ فِي ٱلۡإِنجِيلِ كَزَرۡعٍ أَخۡرَجَ شَطۡ‍َٔهُۥ فَ‍َٔازَرَهُۥ فَٱسۡتَغۡلَظَ فَٱسۡتَوَىٰ عَلَىٰ سُوقِهِۦ يُعۡجِبُ ٱلزُّرَّاعَ لِيَغِيظَ بِهِمُ ٱلۡكُفَّارَۗ وَعَدَ ٱللَّهُ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ مِنۡهُم مَّغۡفِرَةٗ وَأَجۡرًا عَظِيمَۢا ٢٩[الفتح: ٢٩]

«محمد فرستاده الله است و کسانی که با او هستند در برابر کافران تند و سرسخت و نسبت به یکدیگر مهربان و دلسوزند. ایشان را در حال رکوع و سجده می‌بینی. آنان همواره فضل خدای را می‌جویند و رضای او را می‌طلبند. نشانۀ ایشان بر اثر سجده در پیشانی‌هایشان نمایان است. این توصیف آنان در تورات است. اما توصیفشان در انجیل چنین است که همانند کشتزاری هستند که جوانه‌های (خوشه‌های) خود را بیرون زده است، و آنان را نیرو داده و سخت نموده و بر ساقه‌های خویش راست ایستاده است، به گونه‌ای که برزگران را به شگفت می‌آورد. (مؤمنان نیز همین گونه‌اند. لحظه‌ای از حرکت باز نمی‌ایستند، و همواره جوانه می‌زنند، و جوانه‌ها پرورش می‌یابند و بارور می‌شوند، و باغبان بشریت را به شگفت در‌می‌آورند و این پیشرفت و قوت و قدرت را خداوند متعال نصیب مؤمنان می‌کند) تا کافران را به سبب آن خشمگین کند. خداوند به کسانی از ایشان که ایمان بیاورند و کارهای شایسته بکنند آمرزش و پاداش بزرگی وعده داده است.»

این آیه مبارکه از بزرگترین آیاتی است که در مدح و فضیلت صحابه کرامشنازل شده و از قوی‌ترین دلایل اعجاز قرآن کریم و همچنین دلیل عظمت و وسعت علم و دانش خداوند به شمار می‌آید.

ـ ﴿وَٱلَّذِينَ مَعَهُۥٓیعنی کسانی که با وی «پیامبرص» بودند. مسلم است که جز صحابهشکسانی دیگر با پیامبرصنبودند. پس بنابراین، این آیۀ مبارکه خود دلیلی واضح و روشن بر مقام والای معنوی و علمی صحابهشمی‌باشد.

ـ ﴿أَشِدَّآءُ عَلَى ٱلۡكُفَّارِ؛ آنان بر کفار سخت بودند. در بین صحابه چنان محبت و اخوتی وجود داشت که این اخوت منجر به رشتۀ خویشاوندی و فامیلی بین خانواده‌های مهاجر و انصار شد. نمونه بارز آن، ازدواج حضرت عمرسبا ام‌کلثوم دختر حضرت علی و حضرت فاطمهش می‌باشد که این موضوع در بحثی مستقل مطرح خواهد شد.

بعضی از شیعیان برای فرار از قبول واقعیت و حقیقت، این آیه مبارکه را چنین توجیه می‌کنند که این آیه نمی‌تواند دلیلی بر مقام و فضیلت صحابهشباشد؛ چرا که در آخر آیه تصریح شده ﴿وَعَدَ ٱللَّهُ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ مِنۡهُملفظ (منهم) برای تبعیض می‌آید. پس همۀ کسانی که با پیامبرصبودند، جزء مؤمنین و صالحین نبودند. این دیدگاه شیعه که معتقدند «من» در این آیه برای تبعیض است، باعث می‌شود که آیات قرآن با یکدیگر تضاد پیدا کنند. به دلیل:

۱- معتقد شدن به اینکه «من» در این آیه فقط به معنای بعض بکار می‌رود، حکمی است که بدون دلیل صادر کرده‌اند و بدون علم و آگاهی، تبعیض و حصر را به خداوند متعال نسبت دادن درست نیست.

۲- در ابتدای آیه، جمله (‌مَن آمَنَ وَ عَمِلَ الصّالِحاتِ)‌ ذکر نشده بلکه آیه با ﴿مُّحَمَّدٞ رَّسُولُ ٱللَّهِۚ وَٱلَّذِينَ مَعَهُۥٓ أَشِدَّآءُ عَلَى ٱلۡكُفَّارِ رُحَمَآءُ بَيۡنَهُمۡۖ تَرَىٰهُمۡ رُكَّعٗا سُجَّدٗا يَبۡتَغُونَ فَضۡلٗا مِّنَ ٱللَّهِ وَرِضۡوَٰنٗاۖ سِيمَاهُمۡ فِي وُجُوهِهِم مِّنۡ أَثَرِ ٱلسُّجُودِۚ[الفتح: ٢٩] شروع شده و این صفات منحصر به مؤمنین است نه غیر مؤمنین و لذا همه مؤمنین اهل مغفرت و بخشش هستند. اگر چنان‌که این آیۀ مبارکه شامل منافقین می‌شد آنگاه کلمه (منهم) برای تبعیض بکار می‌رفت. در حالی که در این آیه، ‌جز گروه صحابه و مؤمنینِ صادق ذکری از گروهی دیگر به میان نیامده است و خداوند متعال مؤمنین صادق را در همین آیه چنین تعریف نموده است: ﴿رُكَّعٗا سُجَّدٗا يَبۡتَغُونَ فَضۡلٗا مِّنَ ٱللَّهِ وَرِضۡوَٰنٗاۖ[الفتح: ٢٩] ایشان را در حال رکوع و سجده می‌بینی، آنان همواره فضل خدای را می‌جویند و رضای او را می‌طلبند. اما علمای شیعه به کلمه تبعیض چسبیده‌اند و دلیل دیگری ندارند، آن هم در در مورد کسانی که همگام با پیامبرصدر زمان حیاتش جهاد نمودند و بعد از وفاتش با مرتدین و مدعیان دروغین نبوت و مانعین زکات جهاد کردند؛ آنان کسانی بودند که قدرت‌های بزرگ آن زمان یعنی فارس و روم را در مقابل پرچم پر افتخار اسلام به زانو در آوردند و قسمت عظیم و گسترده‌ای از دنیا را فتح نمودند.

۳ـ ویژگی‌هایی که در این آیه مطرح شد، دقیقا در کتاب تورات و انجیل هم ذکر شده‌اند. اگر جامعه صحابهشبعد از انقلاب تاریخی اسلام، به انحراف و گمراهی کشیده شده‌اند، آنان مستحق طرد و نکوهش بودند نه مستحق تعریف و تمجید.

لذا آخر آیه مبارکه، تأکیدی بر موضوع و مفهوم اول آیه است و این امکان ندارد که کلمات وآیات خداوند متعال با همدیگر تعارض وتناقض داشته باشند.

انسان مسلمان باید که همه آیات قرآن را بپذیرد؛ نه اینکه بعضی از آیات قرآن را قبول و بعضی دیگر را رها کند.

کسانی که می‌گویند صحابه کرامشبعد از مدت کوتاهی از نظر فکری، اعتقادی و ایمانی تغییر نموده‌اند، در واقع با این تفکر، عظمت و عالم به غیب بودن خداوند متعال را زیر سؤال می‌برند؛ چرا که بنابر گفته آنان خداوند متعال امت را بر سر دوراهی و گمراهی قرار داده و نه تنها امت اسلامی، بلکه آن دسته از مؤمنین بنی‌اسرائیل را که معتقد به تورات و انجیل بوده‌اند فریب داده و اوصافی را برای صحابه ذکر کرده که موجب محبت و دعا در حق آنان می‌شود.

(پس چگونه امکان دارد انسان، کسانی را به نیکی و خیر یاد کند که در طول تاریخ نتوانسته‌اند بر اعتقادات و ایمانشان ثابت‌قدم بمانند. پس نتیجه می‌گیریم که این تفکر آقایان، صفات الهی همچون علم و دانش را زیر سؤال می‌برد در حالی که خداوند متعال از چنین علم ناقصی، پاک و منزّه است).

نکاتی در مورد کلمۀ «مِن»‌:‌

مفهوم کلمۀ «مِن» یکی از دو هدف زیر را دنبال می‌کند:

۱- مفهوم و معنی «مِن» در آیۀ مبارکه برای بیان جنس آمده است؛ یعنی: (وَعَد اللهُ الّذينَ آمَنوا وَ عَمِلُوْالصّالِحاتِ مِن جِنْسِ هولاءِ وَ أمْثَالِهِمْ مَغْفِرَةً وَ أجْراً عَظِيْماً)؛یعنی کسانی که امثال صحابهشعمل می‌کنند، قابل بخشش و اجر عظیم هستند، چنان‌که برای اثبات این مسئله نمونه دیگری در این آیۀ مبارکه از سورۀ حج وجود دارد. ﴿فَٱجۡتَنِبُواْ ٱلرِّجۡسَ مِنَ ٱلۡأَوۡثَٰنِ[الحج: ٣٠] «و از پرستش پلیدها، یعنی بتها دوری کنید.»

در اینجا دستور پرهیز و دوری از جنس اوثان (بتها) است؛ در این آیۀ مبارکه کلمۀ «‌مِن»‌ معنی تبعیض را نمی‌دهد؛ یعنی مفهوم آیه به این صورت نیست که از بعضی بتها دوری کنید و از بعضی دیگر دوری نکنید. این تفکر علمای اهل‌سنّت است که برخی از علمای شیعه نیز بدان معتقد می‌باشند.

۲. معنی «مِن» برای تاکید است. چنان‌که در آیه۸۲ سوره مبارکه اسراء آمده است: ﴿وَنُنَزِّلُ مِنَ ٱلۡقُرۡءَانِ مَا هُوَ شِفَآءٞ وَرَحۡمَةٞ لِّلۡمُؤۡمِنِينَ[الإسراء: ٨٢] ما آیاتی از قرآن را فرو می‌فرستیم که مایه بهبودی (دل‌ها از بیماری‌های نادانی و گمراهی) و رحمت برای مؤمنان است.

در این آیه مبارکه جمله ﴿مِنَ ٱلۡقُرۡءَانِبه این معنا نیست که بعضی از آیات قرآن شفاء ورحمت است و بعضی دیگر شفاء ورحمت نیست، بلکه در این آیۀ مبارکه «مِن» برای تاکید آمده است. لذا در آنجا هم به معنی تاکید است [۱۱]. همچنین سیاق و سباق این آیه و آیات صریح دیگر، این مطلب را ثابت می‌کند.

مصداق صفات و خصوصیات یاد شده در قرآن کریم، صحابۀ پیامبرصمی‌باشد. لذا تمامی ویژگی‌ها و صفات والای ایمانی و دینی این آیۀ مبارکه بر صحابۀ‌کرامشو کسانی که همگام با پیامبر اکرمصدر میدان‌های مختلف جهاد نمودند و بعد از وفات ایشان برای خنثی نمودن حرکت‌های ارتدادی و انحرافی نظیر مرتدین، نصاری و مجوس تلاش‌های مخلصانه نموده‌اند، تطبیق پیدا می‌کند. چنان‌که قرآن کریم در مورد آنان می‌گوید: ﴿أَشِدَّآءُ عَلَى ٱلۡكُفَّارِ رُحَمَآءُ بَيۡنَهُمۡۖ[الفتح: ٢٩]

این قسمت از آیۀ مبارکه بیانگر این مطلب است که صحابهشهمیشه در معیت پیامبرصبودند؛ اعم از میدان‌های صلح، جهاد، سفر و حضَر و شاهد تمامی رفتارها و معرکه‌ها بودند؛ چنان‌که در غزوه تبوک ۳۰۰۰۰ صحابه در معیت پیامبرصبودند.

در کتاب کامل الزیارات [۱۲]که یکی از کتب معتبر شیعه است، چنین آمده است که: «‌أنّ النبيصقال: مَن مَاتَ فِيْ أحَدِ الْحَرَمَيْنِ (المَكّة أو المَدِينَة) لَمْ يعَرْضَ عَلَيْ الْحِسَابِ وَ ماتَ مُهَاجِراً إلَي اللهِ تعَالي وَ حُشِرَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ مَعَ أصْحابِ بَدْرٍ» همانا پیامبرصفرمودند که هر کسی در یکی از دو شهر(مکۀ مکرمه و یا مدینۀ منوره) وفات نماید، نه تنها از او حساب و کتاب گرفته نمی‌شود، بلکه به آن ثواب هجرت داده می‌شود و در روز قیامت با اصحاب بدر حشر می‌گردد.

این روایت به وضوح اشاره به مقام و برتری اصحاب بدرشدارد و سرفهرست این اصحاب، شخصیت‌هایی بزرگ همانند حضرات ابوبکر، عمر، عثمان، علی، ابوعبیده، عبدالرحمن، طلحه، زبیرشو دیگران دیده می‌شود. کما اینکه حضرت علیس(در نهج البلاغه) می‌فرماید: همانا من یاران (اصحاب) پیامبرصرا در حالی دیدم که هیچ یک از شما با آن‌ها (در بزرگواری) شباهت ندارید. ایشان در حالی (از عبادت شب) صبح می‌کردند که آشفته حال و ژولیده‌موی بودند. شب را در حال سجده و قیام می‌گذرانیدند. شب می‌کردند با گذاشتن پیشانی و چهره بر زمین. از ذکر معاد (قیامت) مانند اخگر بر روی آتش بودند. از کثرت و طولانی بودن سجده در شب وسط پیشانی شان مانند زانوی بُز سفت شده بود. زمانی که یادی از خداوند متعال می‌شد چشمان‌شان پر از اشک می‌شد تا جایی که ریش مبارک‌شان خیس می‌شد. و همانند درختان که در روز طوفانی به این سو و آن سو می‌روند، ایشان نیز با یاد خداوند بی‌قرار می‌گشتند.

به هر حال خداوند متعال از صحابه کرامشتمجید نموده و به ایمان صادق و عمیق آنان در تورات، انجیل و قرآن کریم گواهی داده‌اند و اوصاف این جامعه نیک تا قیامت در سوره‌ها و آیه‌های قرآنی در بین این امت تلاوت می‌شود. متأسفانه شیعه مفهوم واقعی آیات را تحریف نموده و این تمجیدات و ثواب‌ها را فقط به عده‌ای خاص محدود می‌دانند.

قرآن کریم دستور و اساس‌نامۀ زندگی برای امت اسلامی است و هرکسی که به تمام و کمال به آن چنگ بزند، نجات می‌یابد و هر کس که آن را انکار کند، هلاک می‌شود در حالی که خداوند متعال به هیچ کس ظلم نمی‌کند، ولی این انسان است که با اعمالش بر خود ظلم می‌کند.

[۱۱] معانی القرآن للنّحاس ۴/۱۸۷. فتح القدیر للشوکانی ۳/۲۵۳. [۱۲] کافی جلد ۴/۵۴۸ ـ البحار ۹۶ / ۳۸۷ ــ نورالثقلین ۱/ ۵۴۱ ـ‌ کامل الزیارات/ ۴۴.

دلیل سوم:

﴿وَٱلسَّٰبِقُونَ ٱلۡأَوَّلُونَ مِنَ ٱلۡمُهَٰجِرِينَ وَٱلۡأَنصَارِ[التوبة: ١٠٠] «پیشگامان نخستین مهاجران و انصار (خداوند از آنان خشنود است و آنان هم از الله خشنودند»‌.

در این آیۀ مبارکه سابقین اولین، مهاجرین وانصار معرفی شده‌اند و به آنان مژده بهشتی که چشمه‌های روانی دارد، داده شده است و سپس چنین فرموده: ﴿وَمِمَّنۡ حَوۡلَكُم مِّنَ ٱلۡأَعۡرَابِ مُنَٰفِقُونَۖ وَمِنۡ أَهۡلِ ٱلۡمَدِينَةِ مَرَدُواْ عَلَى ٱلنِّفَاقِ[التوبة: ١٠١] «در میان عرب‌های بادیه نشین اطراف (شهر) شما و درمیان خود اهل مدینه، ‌منافقانی هستند که تمرین نفاق کرده‌اند و در آن مهارت کامل پیدا نموده‌اند»

در این دو آیه، خداوند متعال تفاوت یبن مهاجران و انصار و منافقان را عنوان نموده که منافقان جدای از اصحاب و یاران پیامبرصهستند، صفت سابقون یک وصف عمومی است و شامل کسی می‌شود که در هجرت و یا نصرت درنگ ننموده است. بعضی از علمای شیعه امثال طباطبائی (در تفسیر المیزان) می‌گویند: منظور از سابقین همان کسانی هستند که اساس دین و قواعد آن را تأسیس نمودند قبل از اینکه شالودۀ آن قوی و پرچمش به اهتزاز درآید، گروهی بر پیامبر اکرمصایمان آوردند و بر عواقب طاقت فرسای آن از قبیل شکنجه، تحریم، تبعید و در هجرت به حبشه و مدینه منوره با پیامبر اکرمصبودند. و گروهی دیگر ایمان آوردند و پیامبر اکرمصو یاران ایشان را در زمینه‌های مختلف نصرت و یاری نمودند [۱۳].

آیات متعددی مشروعیت اتّباع و اقتداء به صحابه‌کرامشرا ثابت می‌نماید و متقابلاً خداوند متعال هم کسانی را که از آنان اتباع نمایند، مژده بهشت و الطافی خاص را داده است، چنان‌که می‌فرماید: ﴿وَٱلَّذِينَ ٱتَّبَعُوهُم بِإِحۡسَٰنٖ رَّضِيَ ٱللَّهُ عَنۡهُمۡ وَرَضُواْ عَنۡهُ وَأَعَدَّ لَهُمۡ جَنَّٰتٖ تَجۡرِي تَحۡتَهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُ خَٰلِدِينَ فِيهَآ أَبَدٗاۚ ذَٰلِكَ ٱلۡفَوۡزُ ٱلۡعَظِيمُ ١٠٠[التوبة: ١٠٠] «و کسانی که به خوبی و نیکی روش آنان (مهاجرین و انصار) را در پیش گرفتند و راه ایشان را به خوبی پیمودند، ‌خداوند متعال از آنان خشنود است و آنان هم از خداوند متعال خوشنودند. و خداوند برای آنان بهشت را آماده ساخته است که در زیر (‌درخت‌ها و کاخ‌های) آن رودخانه‌ها جاری است و جاودانه در آنجا می‌مانند. این است پیروزی بزرگ و رستگاری سترگ»

در جایی دیگر نیز خداوند متعال می‌فرماید: ﴿وَءَاخَرِينَ مِنۡهُمۡ لَمَّا يَلۡحَقُواْ بِهِمۡۚ[الجمعة: ٣] «او (پیامبر اکرم) مبعوث برای دیگران نیز هست. آنانی که هنوز به اینان (صحابهش) نپیوسته‌اند. (و بعدها به دنیا خواهند آمد».

همچنین درآیه۱۰ سورۀ حشر که خداوند متعال می‌فرماید: ﴿وَٱلَّذِينَ جَآءُو مِنۢ بَعۡدِهِمۡ يَقُولُونَ رَبَّنَا ٱغۡفِرۡ لَنَا وَلِإِخۡوَٰنِنَا ٱلَّذِينَ سَبَقُونَا بِٱلۡإِيمَٰنِ[الحشر: ١٠]

«و کسانی‌که بعد از مهاجرین و انصار به دنیا می‌آیند، می‌گویند: پروردگارا! ما را و برادران ما را که در ایمان آوردن بر ما پیشی گرفته‌اند، بیامرز. و کینه‌ای نسبت به مؤمنان در دل ما جای مده. پروردگارا! تو دارای رأفت و رحمت فراوانی هستی».

این آیات و دلایلی دیگر مشروعیت اتّباع و اقتداء به صحابه‌کرامشرا به وضوح ثابت می‌نماید. خصوصاً فرا گرفتن دانشِ کتاب و سنت را از صحابه کرام. لذا بر ما لازم است که از تربیت یافتگان مکتب انسان ساز و ایمان افروز پیامبر اکرمصدر تمام صحنه‌ها و زمینه‌ها دفاع کنیم نه اینکه بر مقام علمی و دینی آنان اتّهامات وارد کنیم. و در حقیقت این مطلب، دلیل و ردّی است بر گمان‌های بی‌پایه و بی‌اساس شیعه که معتقدند علم دین را جز ائمّه معصومین از کسی دیگر نمی‌توان فرا گرفت، ‌در حالی که خداوند متعال می‌فرماید دین را از علمای راسخین و نخبگان امت بیاموزید؛ چنان‌که می‌فرماید:

﴿هُوَ ٱلَّذِي بَعَثَ فِي ٱلۡأُمِّيِّ‍ۧنَ رَسُولٗا مِّنۡهُمۡ يَتۡلُواْ عَلَيۡهِمۡ ءَايَٰتِهِۦ وَيُزَكِّيهِمۡ وَيُعَلِّمُهُمُ ٱلۡكِتَٰبَ وَٱلۡحِكۡمَةَ وَإِن كَانُواْ مِن قَبۡلُ لَفِي ضَلَٰلٖ مُّبِينٖ ٢[الجمعة: ٢]

«خداوند متعال ذاتی است که از میان بیسوادان پیغمبری را برگزیده است و به سویشان گسیل داشته است، تا آیات الله را برای ایشان بخواند، و آنان را پاک بگرداند. او بدیشان (‌قرآن) و شریعت را می‌آموزد. آنان پیش از آن تاریخ واقعا ً‌در گمراهی آشکاری به سر می‌بردند».

این آیه مبارکه نصی صریح و آشکار بر مقام، پاکی و عدم عصمت آن بزرگواران می‌باشد که در ضمن فرا گرفتن دانش و حکمتِ (کتاب و سنت) از پیامبر، شایستگی تبلیغ آن را نیز پیدا می‌کنند.

اما بر عکس شیعه می‌گویند: حضرت علیساز زمان ولادت تا وفات معصوم بوده است. این تفکر، مخالف آیۀ مطرح شده می‌باشد؛ چرا که به گفتۀ قرآن، جامعۀ عرب قبل از بعثت پیامبر اسلامصدر گمراهی و جهالت به سر می‌برده است.

اما این نظریۀ شیعه که می‌گویند عصمت برای کسی که علم را از پیامبر نقل می‌کند، لازم است، نظریه‌ای باطل می‌باشد؛ چرا که اگر این تفکر صحیح باشد، نمی‌توان علم و دانش دین را از علما و دانشمندان غیر معصوم، از زمان غیبت کبری تا عصر ما، فراگرفت ‌و اگر چنان‌که معتقد به فراگیری علم از غیبت کبری تا به حال از علمای غیر معصوم باشند، پس به طریق اولی فراگیری علم از علمای گذشته و دوران پیامبر درست‌تر است. به هر حال خداوند متعال، اصحاب پیامبراکرمصرا تزکیه و آنان را تمجید نموده است و دستور به اتّباع و فراگیری دانش از آنان داده است.

در اینجا سؤالی مطرح است که آیا مقصود از تعریف و تمجید صحابه این است که آنان اصلا نافرمانی خداوند را نمی‌کنند؟ و کلا مقصود از امتیاز «صحبت» که ما آن را برای صحابه قایل هستیم، چیست؟ در فصل بعد به این موضوع خواهیم پرداخت.

[۱۳] تفسیر المیزان ۹/۳۷۳.