صحابه و منافقان در عصر پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم

فهرست کتاب

بحث اول: حدیث حوض

بحث اول: حدیث حوض

حدیث حوض یکی از آن دلایلی است که شیعیان برای ارتداد صحابهش، از آن به عنوان مدرکی مهم و دستاویزی قوی استفاده می‌کنند.

آن‌حضرتصفرمودند: «يَرِدُ عَلَيّ يَوْمَ القِيَامَةِ رَهْطٌ مِن أصْحَابِیْ فيُجلون عَنِ الْحَوْضِ، فأقُوْلُ يَا رَبِّ أصْحَابِيْ فيقَوْلُ: إنّكَ لا عِلْمَ لَكَ بِمَا أحْدَثَوُاْ بَعْدَكَ أنّهُمْ إرْتُدّوا عَلَي أدْبَارِهِمُ الْقَهْقَرَيْ» [۲۰].

ترجمه: وارد می‌شود بر من در روز قیامت گروهی از اصحاب من. پس، از حوض برگردانده می‌شوند؛ پس من می‌گویم که پروردگارا! این‌ها یاران من هستند، پس خداوند متعال می‌گوید که شما نمی‌دانید که این‌ها بعد از شما چه کارها کردند، همانا ایشان بعد از شما بر پاشنه‌های خود برگشتند (یعنی مرتد شدند).

در روایتی دیگر چنین آمده که گروهی بعد از گروهی دیگر بر پیامبرصوارد شدند و پیامبرصچنین فرمودند: «‌فَلا أرَاهُ يخْلص مِنْهُمْ إلّا مِثْلُ هَمَلِ النَّعَمِ [۲۱]». ترجمه:‌ پس گمان نمی‌کنم که کناره‌گیری بکنند (مخلصین از غیر مخلصین و صادقین) مگر مانند شتران بی‌ساربان.

این حدیث به چند دلیل بیانگر ارتداد و انحراف مهاجرین و انصارشنیست، بلکه دلیلی است بر اثبات فضایل و محاسن اخلاقی صحابه کرامشو این قول از چند وجه فهمیده می‌شود. صورت اول به آن دسته از کسانی که اعتقاد به کفر و انحراف اصحابی دارند که در حرکت نوپای اسلامی نقش حیاتی و تاریخی داشتند، از قبیل حضرات ابوبکر، عمر، عثمان، طلحه و زبیرش. در این صورت می‌گوییم که یکی از دو صورت زیر را بپذیرید:

۱- اول: این که این حدیث خلفای ثلاثه را هم شامل می‌شود، و متن حدیث به این مطلب اشاره دارد که این تحول و ارتداد بعد از رحلت پیامبرصصورت گرفته است «إنّكَ لا تَدْرِيْ ما أحْدَثُوْا بَعْدَكَ». لذا از این حدیث چنین ثابت می‌شود که آنان قبل از وفات پیامبرصاز اهل ایمان بوده‌اند و در زمان حیات پیامبر از زمرۀ منافقان نبوده‌اند. پس جملۀ: «إنّكَ لا تَدْرِيْ مَا أحْدَثُوْا بَعْدَكَ»این ادعا را که اصحاب صدر عصر پیامبر از زمرۀ منافقان بوده و استحقاق لعن و نفرین را دارند، رد می‌کند.

۲- دوم اینکه اصحابشرا از زمرۀ کسانی که از حوض بازگرداننده می‌شوند، تصور نکنیم.

همین وجهی که ما در مورد اصحابشذکر کردیم، برای بطلان عقیده شیعه نسبت به استدلال از حدیث حوض کفایت می‌کند، اما برای کامل شدن فایده صورت‌های دیگری را نیز ذکر می‌کنم.

[۲۰] البخاری/۶۰۹۷. [۲۱] البخاری/۶۲۱۵.

دلیل دوم:

هدف از این حدیث کسانی هستند که اسلام آوردند، اما در اسلام‌شان صادق نبودند. از قبیل کسانی که در حاشیه و دور از مکه مکرمه و مدینه منوره زندگی می‌کردند و یا کسانیکه بعد از وفات پیامبرصمنکر زکات شدند و اصحاب پیامبرصبا آنان جهاد نمودند. آنان بعد از فتح مکه در دسته‌ها وگروه‌های مختلفی نزد پیامبرصآمدند و مسلمان شدند. چنان‌که در حجۀ الوداع تعداد این گروه از تازه مسلمانان بالغ بر صدهزار نفر بود و این دقیق‌ترین نظر است.

اما مهاجرین و انصارشبر ایمان ثابت ماندند و با حرکت ارتداد جهاد نمودند و اسلام را در اقصی‌نقاط این کرۀ خاکی توسعه دادند. به همین خاطر حضرت جعفر‌صادق/در حق اصحاب پیامبرصبه زیبایی فرموده‌اند: تعداد یاران پیامبرصدوازده هزار نفر بودند، که هشت هزار نفر آنان از مدینه منوره و دو هزار نفر آنان از مکه مکرمه و دو هزار نفر دیگر از آزاد شد‌گان بودند. آنان انسان‌هایی مخلص بودند که دارای اعتقادات قدریه، مُرجِئه، خوارج، معتزله و یا آزاداندیشان نبودند، بلکه آن‌ها شب و روز در بارگاه الهی تضرع کرده و اشک می‌ریختند و چنین دعا می‌کردند که بار‌الها به ما موت عنایت بفرما قبل از اینکه نان خمیر (گندم) مصرف کنیم [۲۲].

لذا هیچ سند تاریخی و مدرکی وجود ندارد که انحراف و ارتداد صحابهشرا ثابت نماید بلکه عکسِ آن را تاریخ چنین گواهی می‌دهد که صحابهشاز معدود اقشاری بودند که در طول تاریخ از خود رشادت‌هایی در میدان‌های ایمان، جهاد و اخلاق نشان دادند و نور ایمان را در دنیای جهل و تاریکی منتشر ساختند.

عده‌ای از اعراب بعد از وفات پیامبرصامثال مسیلمه کذّاب، طُلیحه بن خویلد و سجاح مرتد شدند. پس آن دسته از افرادی که پیامبرصرا ملاقات نموده‌اند، ولی بعد از وفات آن‌حضرت مرتد شده‌اند و با حالت ارتداد از دنیا رفته‌اند، از اصحاب شمرده نمی‌شوند شایستگی حضور بر حوض را نخواهند داشت.

[۲۲] الخصال/۶۴۰، البحار ۲۲/ ۳۰۵، حدائق الأنس ۲۰۰.

دلیل سوم:

بعضی از علما می‌گویند: اگر فقط معنی و مفهوم لغوی صحابه را مراد بگیریم، در آن‌صورت لفظ صحابی شامل منافقان هم می‌شود، پس امکان دارد که منظور پیامبرصآن دسته از منافقینی باشد که پیامبرصآنان را نمی‌شناختند و یا نفاقشان بر پیامبرصپوشیده بود. چنان‌که خداوند متعال می‌فرماید: ﴿لَا تَعۡلَمُهُمۡۖ نَحۡنُ نَعۡلَمُهُمۡۚ[التوبة: ١٠١] تو ایشان (‌منافقین) را نمی‌شناسی و بلکه ما ایشان را می‌شناسیم.

البته پیامبر اغلب آنان را از روی صفاتشان می‌شناختند به همین دلیل بود که سرکرده منافقین (عبدالله‌بن‌أبی‌بن‌سلول) به صحابه چنین گفت که:

﴿يَقُولُونَ لَئِن رَّجَعۡنَآ إِلَى ٱلۡمَدِينَةِ لَيُخۡرِجَنَّ ٱلۡأَعَزُّ مِنۡهَا ٱلۡأَذَلَّۚ وَلِلَّهِ ٱلۡعِزَّةُ وَلِرَسُولِهِۦ وَلِلۡمُؤۡمِنِينَ وَلَٰكِنَّ ٱلۡمُنَٰفِقِينَ لَا يَعۡلَمُونَ ٨[المنافقون: ٨ ]

«می‌گویند: اگر(از غزوه بنی‌مصطلق) به مدینه برگشتیم، باید افراد با عزّت و قدرت، اشخاص خوار و ناتوان را از آنجا بیرون کنند. عزت و قدرت از آنِ الله و فرستاده او و مؤمنان است، و لیکن منافقان (این را درک نمی‌کنند و) نمی‌دانند»

هنگامی که حضرت عمرساز این جریان اطلاع یافتند، به حضرت رسولصفرمودند: آیا این خبیث را به قتل نرسانم؟ حضرت رسولصدر جواب فرمودند: «ألا يَتَحَدّثُ النّاسُ أنّه يَقْتُلُ أصْحَابَهُ» [۲۳]. آیا مردم نمی‌گویند که محمد اصحابش را به قتل می‌رساند؟!

در این روایت لفظ صحابه بر منافقین اطلاق شده است، پس بنابراین امکان دارد لفظ صحابه که در حدیث حوض وارد شده است، مراد و هدفش همین منافقین باشد نه آن صحابه که اصطلاح و معنی شرعی را دارد؛ یعنی کسانی که خداوند متعال به آنان وعدۀ حُسنی و بهشت جاویدان را داده است. لذا با این توجیه، جمع بین روایات امکان‌پذیر می‌باشد.

[۲۳] البخاری/۳۵۱۸.

دلیل چهارم:

قطعاً پیامبرصنمی‌داند آنانی که دینشان را رها کرده و بعد از ایشان مرتد شده‌اند چه کسانی هستند، تا اینکه بر حوض وارد می‌شوند و سپس از آنجا طرد می‌گردند.

سؤال اینجاست وقتی که پیامبرصآنان را نمی‌داند، پس چه کسی آن‌ها را برای شما با اسم و مشخصات کامل معرفی نموده است؟ آیا شما (شیعه) چیزی را می‌دانید که پیامبرصآن را نمی‌دانسته و آیا شما از پیامبرصداناتر و عالم‌تر هستید؟

دلیل پنجم:

پیامبرصدر حدیث فرمودند که «فإذا رَهْطٌ»؛ و نفرمودند که اکثر اصحاب من از حوض طرد می‌شوند. بلکه کلمه «رهط» در لغت از سه نفر تا ده نفر را می‌گویند. پس بنابراین کسانی که شایستگی حضور بر حوض را ندارند تعداد اندکی می‌باشند.

اگر گفته شود که این حدیث دلالت می‌کند بر اینکه اکثر صحابهشاز حوض باز داشته می‌شوند چنان‌که فرموده پیامبرصاست که «‌فَلا أرَاهُ يخْلصُ مِنْهُمْ إلّا مِثْلُ هَمَلِ النَّعَمِ»، ‌در این صورت جواب آشکار است که آن گروهی که همانند شتران بی‌ساربان، جدا می‌شوند همان کسانی هستند که بر پیامبر اکرمصپیش می‌شوند، نه اینکه از سایر صحابه کرامشجدا می‌شوند. به همین دلیل پیامبر اکرمصفرمودند که «يَرِدُ عَلَيّ يَوْمَ الْقِيَامَةِ رَهْطٌ مِنْ أصْحَابي [۲۴]» یعنی وارد می‌شود بر من در روز قیامت گروهی از اصحاب من. و در روایتی دیگر این چنین آمده است که «بَيْنا أنا قَائم إذا زُمْرَةٌ..... فَلا أُراهُ يَخْلُصْ مِنْهُم ألا مِثْلُ هَمَلِ النَّعَم [۲۵]» و پیامبر اکرمص نفرمودند که شما حاضرین پیش کرده می‌شوید.

توضیح این مسئله این است که صحابه کرامشتعدادشان بسیار زیاد بوده است و این گروه از صحابه کرامشبر حوض پیش کرده می‌شوند و از آن می‌نوشند، اما در آنجا گروهی خواهند بود که از حوض باز داشته می‌شوند؛ چرا که آن‌ها طریقه پیامبر اکرمصرا عوض کرده و تغییر دادند. سپس از میان این مجموعه و گروه، گروهی با فضل خداوند متعال معاف می‌شوند. و این فضل و بخششی است از جانب خداوند متعال. پس در این صورت کجایند شیعیانی که ادعا می‌کنند که همۀ صحابه کرامشبه جز تعداد اندکی از ایشان مرتد شدند. بر خداوند متعال پناه می‌بریم از این گفته‌ها.

برای تفهیم این موضوع مثالی می‌زنیم؛ اگر شخصی به عنوان مثال سه هزار کارمند دارد و می‌گوید: اسم‌های تعدادی از این افراد به من تحویل داده شد و من هم به خاطر اهمال و کم‌کاری، آن‌ها را تنبیه و مجازات کردم. البته تعدادی از آن‌ها را به خاطر دلیلی خاص بخشیدم. کسی که شنونده این کلام است، پی می‌برد که افرادی که جهت تنبیه احضار و نهایتاً توبیخ شده‌اند، ربطی به بقیه نداشته و تعدادشان بسیار اندک است.

[۲۴] البخاری/۶۲۱۵. [۲۵] البخاری/۶۲۱۵.

دلیل ششم:

اگر چنان‌که گفته شود نص مذکور عام است پس در این صورت این حدیث شامل حضرت علی، مقداد، عمار، سلمان و اباذرشهم می‌شود، پس بنابراین جواب شما چیست؟

اگر اینگونه جواب داده شود اینکه دلایل شامل مهاجرین و انصار نمی‌شود؛ چرا که خداوند متعال به آنان مژده بهشت داده است، آنگاه علاوه بر حضرت علیسشامل سائر صحابه از قبیل حضرات ابوبکر، عمر، عثمان، طلحه، زبیر، عمار، مقدادشو دیگر اصحاب و یاران پیامبرصهم نمی‌شود.

پس آیا امکان دارد کسانی که به آنان مژده بهشت داده شده، همان مرتدین و گمراهان باشند و یا این‌که خداوند نمی‌دانسته که آن‌ها مرتد می‌شوند و به آنان مژده بهشت و زندگی جاویدان داده است. سبحان الله که خداوند متعال از همه عیوب و نواقص و جهلِ علمی پاک و منزّه می‌باشد.

دلیل هفتم:

خداوند متعال در روایات و آیات مختلف کسانی را که با پیامبرصدر غزوه تبوک شرکت نمودند، مورد مغفرت و بخشش قرار داده است. چنان‌که می‌فرماید: ﴿لَّقَد تَّابَ ٱللَّهُ عَلَى ٱلنَّبِيِّ وَٱلۡمُهَٰجِرِينَ وَٱلۡأَنصَارِ ٱلَّذِينَ ٱتَّبَعُوهُ فِي سَاعَةِ ٱلۡعُسۡرَةِ[التوبة: ١١٧]

«‌خداوند متعال توبه پیامبرص(از اجازه دادن به منافقان در مورد عدم شرکت آنان در تبوک) و توبه مهاجرین و انصار (‌را از لغزش‌ها در جنگ) پذیرفت. مهاجرین و انصاری که در روزگار سختی (‌با وجود گرمای زیاد) از پیامبرصپیروی کردند (و همراه ایشان رهسپار تبوک شدند».

این آیه مبارکه دلیل و مدرک ثابت محکمی است ثابت ماندن صحابهشبر ایمان.