تحلیلی دیگر در پیدایش نفاق:
(علاوه بر قرآن و سنت وتاریخ) عقل سالم نیز چنین میگوید، زیرا پیامبر گرامیص در مکه وضعیت سختی داشتند و صحابه و یاران و حامیان ایشان مشکلات عدیده و آذار و اذیت فراوانی را تحمل میکردند، این مشکلات و آزمایشات به قدری سخت و جانکاه و غیر قابل تحمل بود که امروز حتی با خواندن آن داستانهای شگفت انگیز مو در بدن انسان راست میشود!.
تحمل آنهمه رنج و مشقت و آزار و اذیت جز آن مردان قهرمان و مؤمنان حقیقی در توان هرکس نبود، پس از سالها سوختن و ساختن در کوره آزمایشات ایمانی و پخته شدن ایمان و عقیده، همزمان با پخته شدن جسم و جان و وجدان و روان، سر انجام اجازه یافتند به سرزمین حبشه هجرت کنند.
آری هجرت از مکۀ حجاز به حبشۀ آفریقا، جایی که نه تنها خویش و قوم و اقاربی نداشتند که حتی تصور هم نمیکردند که روزی اهل ایمان بشمول سرداران و سرمایه داران مجبور شوند همه چیز شان را رها کنند و راهی قاره دیگری شوند!.
علت و انگیزۀ این هجرت اجباری چیزی جز فشار و اختناق نبود، که از سران مکه تحمل میکردند، حالا تصور کنید که در چنین گروه و مجموعهای منافق چه مصلحتی دارد؟! و چگونه میتواند صبر و تحمل کند؟! چه سودی دارد و به چه امیدی باید بدون ایمان و باور اینهمه ظلم و ستم را به جان بخرد؟!.
خداوند درباره منافقین آیاتی نازل فرمود که تا قیامت تلاوت میشود، صفات و ویژگیها و علامات و نشانههای آنان را به تفصیل بیان فرمود و پیامبر گرامیاشصرا از تمام اسرار آنان حتی اسم و مشخصات کامل آنان آگاه فرمود علاوه بر سورۀ منافقون سوره دیگری نازل کرد «توبه» که یکی از نامهای آن فاضحه یعنی رسوا کننده است.
پس با همه این تفصیل جای هیچگونه شک و تردیدی برای عقلا باقی نمیماند که صحابه پیامبرصکه اهل ایمان و تقوا و دعوت و جهاد بودند هرگز ممکن نیست با منافقان با توضیحی که بیان شد اشتباه گرفته شوند(مگر اینکه قصد و غرضی در کار باشد).
در همین سوره توبه یا فاضحه خداوند از یکسو منافقان را رسوا میکند و از سوی دیگر مهاجران و انصار و سبقت گیرندگان به ایمان را معرفی میکند در این کتاب مختصری که در دست دارید نویسنده محترم به همین مسئله اشاره میکند و حال صحابهشو حال منافقان را بیان میکند.