دلبستگیهای مادر و دختر (عایشه و فاطمه)ب
در زندگی هر انسان بدترین موقع وقتی است که سایۀ محبت پدر و مادر یا یکی از آنها از سرش دُور گردد و با ناپدری یا نامادری زندگی کند، حضرت فاطمة الزهراءلدر سن طفولیت بود که مادر بزرگوارشان از دنیا رحت کرد و بر نور چشم خاتون بهشت داغ یتیمی نشست.
بعد از این واقعه پرورشِ ایشان به دست سایر ازواجِ مطهارت افتاد و بیشتر از همه حضرت عایشه صدیقه که در غم، شادی و شب و روز شریک و رازدار یکدیگر بودند، دربارۀ محبت عایشهلدر وقتی که فاطمهلبه نمایندگی از طرف سایر ازواج مطهرات به خدمت رسول الله جآمده بودند، حضرت رسول فرمودند که ای نور چشم من، آیا کسی را که من دوست میدارم تو دوست نمیداری؟ حضرت فاطمه راز سخن پدر بزرگوارشان را فهمیده و سکوت اختیار کردند. اولین مسئله مهم که برای سیده فاطمهلپیش آمد آغاز زندگی زناشوئی با علی بن ابی طالبسبود. در هنگام عقدِ نکاح از همه چیز مهمتر خدماتِ مادر است، لکن افسوس که مادر محترمۀ ایشان خدیجه الکبری قبلاً فوت کرده و نور چشم و شمعِ نبوت از سرپرستی مادرِ واقعی خود محروم بودند، لکن خدماتِ نامادریها بحمد الله کمتر از خدمات مادر واقعی نبود که این خدمات را شیعه نیز ذکر کردهاند، عمل خلفاء ثلاثه شنیز در آن موقع قابل تحسین است، و همۀ آنها در مجلس عقد حاضر و شهود عقد بودند و این خود ثابت میکند که میان خلفاء ثلاثه شو حضرت علیساز ابتدا تا انتها کوچکترین رنجشی نبوده است. خدماتِ عایشه صدیقه و ام سلمه بدرین موقع از همه نمایانتر است، و این خدمات تا قیامت مثل خورشید درخشان و تابان است و علماء و مجتهدین اهل تشیع هم در کتب خود اقرار کردهاند، اگرچه بعضی در اثر کینهتوزی که از اولاد سبائی به آنها رسیده، هرجا که این روایات را در کتابهای خود آوردهاند، به جای نام مبارکِ ملکۀ عفت «فُلانَةِ» را نوشتهاند.
من در این بحث از کتب اهل تشیع و اهل سنت به طور نمونه روایاتی نقل میکنم تا صاحب نظران خود قضاوت کنند و بر آنها روشن گردد که خدمات بزرگوارانۀ مادر مؤمنین حضرت عایشه از روی خلوص و حُسن نیت بوده، زیرا ایشان در گهوارۀ حق و صداقت پرورش یافتهاند. پدر بزرگوارش ابوبکر صدیقساول کسی بود که به ندای پیغمبر اکرم جلبیک گفته و همیشه پروانۀ شمع رسالت بود. مادرش اُم رومان از خادمان بزرگ اسلام بوده و در خانوادۀ افضل الخلائق بعد الانبیاء تربیت شده و تمام زندگی عایشه صدیقه از جذبۀ همدلی اسلامی سرشار بود. هنوز به سن دهسالگی نرسیده بود که قدم به کاشانۀ نبوت گذاشت و با استفادۀ از معارف نبوت، گنجینهای جمعآوری نمود که تا قیامت امت اسلامی مرهون و ممنون ایشان خواهد بود، یکی از خدمات ایشان جریان عروسی فاطمه الزهرالاست، به طوری که انسان نمیفهمد که این خدمات از مادر واقعی بوده یا از نامادری. حضرت پیغمبر جخانهای را برای عقد نکاح فاطمه الزهراءلمعین کرده و آمادهنمودن آن را به حضرت عایشه و ام سلمهبسپردند و این دو به اتفاق یکدیگر تمام کارها را به بهترین وجه انجام دادند، در این باره به ترتیب از کتب شیعه و بعداً از کتب اهل سنت روایاتی برای صاحب نظران نقل میگردد. روایت اول از «مناقب خوارزمی» و روایت دوم از «امام شیخ طوسی» و روایت سوم از «ابن ماجه» نقل میگردد. ام ایمن میگویند که من حضرت علی را به خدمت پیغمبر جخواندم. ایشان تشریف آوردند و فرمودند: «فدخلت عليه وهو في حجرة عايشه فقمن أزواجه ودخلن البيت وأقبلت وجلست بين يديه مطرقا إلى الأرض حياء منه».
پس بر پیامبر جوارد شدم، در حالی که ایشان در خانۀ عایشه بودند، زنان ایشان برخاستند و داخل خانه شدند و من جلو آمدم و پیش روی ایشان نشستم و از شرم رویم به طرف زمین بود.
نبی اکرم جفرمودند: آیا دوست دارید که شریک زندگی شما سیده فاطمه را روانۀ خانۀ شما کنیم؟ عرض کردم پدر و مادرم فدای شما، اختیار با شماست. نبی اکرم فرمودند: انشاء الله امشب یا فردا اقدام خواهم کرد. حضرت علی با شادی بسیار از خانۀ نبوت بیرون آمدند، سپس نبی اکرم به ازواج مطهرات دستور دادند که فاطمه را برای عروسی آماده کنید، و لباس خوب بپوشانید و عطر و گلاب بزنید و خانۀ عروسیاش را مرتب نمائید و بهترین رختخواب را تهیه سازید، پس ازواج مطهرات طبق دست نبوی عمل کردند [۲۰].
در همین موضوع در امالی شیخ ابوجعفر طوسی چنین آمده است:
«فالتفت رسول الله إلى النساء فقال: من هيهنا قالت أم سلمة: أنا أم سلمة وهذه زينب وهذه فلانة وفلانة، فقال رسول الله ج: هيئوا لابنتي وابن عمي في حجرة لي بيتا فقالت أم سلمة: في أي حجرة يا رسول الله؟ قال: في حجرتك وأمر نساءه أن يزيين ويصلحن من شأنها الخ» [۲۱].
پس رسول خدا رو به طرف زنها کردند و فرمودند: اینجا کیست؟ پس اُم سلمه گفت: من ام سلمه هستم، و این زینب است، و این فلانه و فلانه، پس رسول خدا جفرمودند: در یکی از حجرههای من اطاقی را برای دخترم و پسر عمویم آماده کنید. ام سلمه پرسید در کدام حجره، ای رسول خدا؟ نبی اکرم فرمودند: در حجرۀ خودت و پیغمبر به زنان خود امر کردند که جای ایشان را تزیین و مرتب سازند.
دو روایت فوق از کتب شیعه بود، حالا روایتی را از کتاب نکاح سنن ابن ماجه میآوریم:
«عَنِ الشَّعْبِىِّ عَنْ مَسْرُوقٍ عَنْ عَائِشَةَ وَأُمِّ سَلَمَةَ قَالَتَا: أَمَرَنَا رَسُولُ اللَّهِ جأَنْ نُجَهِّزَ فَاطِمَةَ حَتَّى نُدْخِلَهَا عَلَى عَلِىٍّ فَعَمَدْنَا إِلَى الْبَيْتِ فَفَرَشْنَاهُ تُرَابًا لَيِّنًا مِنْ أَعْرَاضِ الْبَطْحَاءِ ثُمَّ حَشَوْنَا مِرْفَقَتَيْنِ لِيفًا فَنَفَشْنَاهُ بِأَيْدِينَا ثُمَّ أَطْعَمْنَا تَمْرًا وَزَبِيبًا وَسَقَيْنَا مَاءً عَذْبًا وَعَمَدْنَا إِلَى عُودٍ فَعَرَضْنَاهُ فِي جَانِبِ الْبَيْتِ لِيُلْقَى عَلَيْهِ الثَّوْبُ وَيُعَلَّقَ عَلَيْهِ السِّقَاءُ فَمَا رَأَيْنَا عُرْسًا أَحْسَنَ مِنْ عُرْسِ فَاطِمَةَ».
ترجمه: «امام شعبی از مسروق و ایشان از حضرت عایشه و ام سلمهبروایت میکنند که آن دو گفتند: رسول خدا جبه ما امر فرمودند که فاطمه را برای عروسی مهیا سازیم، تا آنکه او را به نزد علی بریم، پس به سوی خانه رفتیم و از وادی بطحاء خاک نرم آوردیم، و خانه را با آن خاک نرم فرش کردیم و دو متکا بدوختیم، سپس طعامی از خرما و کشمش و آبی گوارا آماده نمودیم و در یک گوشۀ منزل چوبی نصب کردیم تا برآن لباس و مشک آویزان شود و هیچ عروسی نیکوتر از عروسی فاطمه ندیدیم». در پایان بخش این موضوع روایتی را از اَمالی شیخ طوسی نقل میکنیم که تاریخ عروسی را ذکر میکند: «روي أن أمير الـمؤمنين÷دخل بفاطمة بعد وفاة أختها رقية زوجة عثمان بستة عشر يوماً من ذلك بعد رجوعه من بدر وذلك لأيام خلت من شوال» [۲۲].
ترجمه: «روایت شده است که امیرالمؤمنین عروسی کرد با فاطمه پس از وفات خواهرشان رقیه زوجۀ عثمان به شانزده روز و این ماجرا پس از بازگشت ایشان از بدر بود و این امر وقتی بود که چند روز از ماه شوال گذشته بود».
خلاصه آنکه:
۱- در وقت عروسی سیده فاطمهلانتظار امور عروسی در خانۀ حضرت ام سلمهلانجام گرفت.
۲- نبی اکرم جتمام مقدمات عروسی را به حضرت عایشه و ام سلمهبسپردند.
۳- تمام کارها و ترتیبات عروسی از قبیل آمادهکردن خانه و درستکردن تشک و متکا و خوراک و سایر کارهای لازم به دست این دو مادر مؤمنین انجام گرفت.
و از ملاحظۀ این اخبار و روایات بشرط انصاف معلوم میشود که میان حضرت عایشه و حضرت فاطمه از ابتدا روابط دوستی و محبت و دلبستگی مادری برقرار بوده و تا پایان عمر نیز ادامه داشته، لذا میان آن ملکههای عفت و زنانهای پاک طینت هیچگونه عداوت و یا خصومت وجود نداشته است و چیزهائی که مخالفان در کتابهای خود نوشتهاند سراپا دروغ و بیاساس است، به علاوه روابط میان این دو سیده طوری بوده که ثابت میکند میان آنها علاوه از محبت رازداری نیز وجود داشته و مطالبی که در بارۀ مشاجره و منازعه میان دو خانوادۀ هاشمی و صدیقی نوشته شده است اساس و پایهای ندارد.
[۲۰] کتاب مناقب خوارزمی صفحۀ ۲۵۴ فصل بیستم در باب تزویج. [۲۱] امالی شیخ ابوجعفر طوسی جلد اول، صفحۀ ۳۰. [۲۲] اَمالی شیخ ابوجعفر طوسی جلد اول صفحۀ ۴۲.