زندگانی ملکۀ عفت

کاشانۀ اقدس و اثاث آن

کاشانۀ اقدس و اثاث آن

دولت کَدَه‌ای که حضرت عایشه به آنجا تشریف آوردند، نه از سنگ مرمر بود و نه از گچ و آهک، بلکه خانۀ کوچکی بود در محلظ بنی نَجَّار در مشرقِ مسجد نبوی و یک درِ آن به طرف مسجد باز می‌شد که عموماً رفت و آمد پیغمبر جاز همان در بود و اوقاتی که رسول خدا جدر مسجد اعتکاف بودند سرِ مبارک را از لای همان در داخلِ خانه می‌کردند و ملکۀ عفت موهایِ مقدس محبوبِ خود را شانه می‌زدند و این سعادت عظیمی بود که خدا و رسول او به حضرت صدیقه عطا کرده بودند.

این سعادت بزور بازو نیست
تا نبخشد خدای بخشنده

مجالس وعظ و نصیحت پیغمبر گرامی هر روز در مسجد نبوی منعقد می‌گردید و حضرت عایشه که خانۀ ایشان دیوار به دیوار مسجد بود از آن مواعظ نبوی همیشه استفاده می‌کردند، و اگر مطلبی را درک نمی‌کردند، فوراً معنی و مفهومِ آن را از حضرت رسول جسؤال می‌کردند به طوری که در هر شبانه روز صدها مسئله می‌شنیدند و در ذهن خود حفظ می‌کردند.

وُسعت خانۀ رسول خدا مگر چقدر بود؟ شش یا هفت گز مساحت داشت و دیوارهای آن از گِل (چیده) بود و سقف آن حصیر و بلندیِ سقف به قدری کَم بود که در وقت ایستادن سرِ مبارک به سقف می‌رسید، و کفِ آن خانه یک شال انداخته بودند، روزی حضرت رسول خدا جاز غزوه‌ای مراجعت نموده، مشاهده نمودند که پردۀ خوشرنگی در خانه آویزان است دستور دادند فوراً آن پرده را برداشتند و گفتند که خداوند حکم نکرده است که ما خاک و سنگ را پرده و جامه بپوشانیم، امروز حال خود را ببینیم که چه‌ها می‌کنیم!.

گفتیم که حجرۀ حضرت عایشهلشش تا هفت گز وسعت داشت و متصل به آن یک بالاخانه بود که آن را مَشرَب می‌گفتند، و اسباب و اثاثیۀ این خانه یک حصیر و یک رختخواب و یک پُشتی که با پوست درخت خرما پُر شده بود و دو کندوک، یکی برای نگهداری خرما و یکی برای نگهداری آرد و یک مَشک آب و یک پیاله بود. گاهی اتفاق می‌افتاد که چند شب در این خانه چراغ یا شمع روشن نشود و ساکنان خانه در تاریکی به سر می‌بردند، غیر از حضرت پیامبر جو عیالِ ایشان کنیزکی به نام بُرَیرَه هم در همان خانه زندگی می‌کرد. پُخت غذا درین خانه بسیار کم بود و غالباً نان را با آب و خرما می‌خوردند، و نیمۀ شب که پیامبر گرامی جبرای نماز و دعای شب برمی‌خاستند شریکِ زندگی خود یعنی حضرت عایشه را هم بیدار می‌کردند تا شریک عبادت ایشان باشند و پس از ادای نماز صبح مشغول صحبت می‌شدند و غالباً این حدیث را می‌گفتند که:

«لَوْ كَانَ لاِبْنِ آدَمَ وَادِيَانِ مِنْ مَالٍ لَتَمَنَّى وَادِياً ثَالِثاً وَلاَ يَمْلأُ جَوْفَ ابْنِ آدَمَ إِلاَّ التُّرَابُ وَمَا جَعَلْنَا الْـمَـالَ إِلاَّ لإقَامِ الصَّلاَةِ وَإِيتَاءِ الزَّكَاةِ وَيَتُوبُ اللَّهُ عَلَى مَنْ تَابَ».

«اگر برای آدمی‌زاد دو وادیِ پر از پول و مال باشد، هرآینه سومی را طمع خواهد کرد و دهانِ او را جز خاک پُر نمی‌کند و ثروت را مگر برای اقامۀ نماز و دادن زکات قرار ندادیم خداوند توبۀ توبه‌کننده را می‌پذیرید» (حدیث متفق علیه – مشکواة).

و از حضرت عایشه روایت شده که گفتند: «ما شَبِعَ آلُ مُحَمَّدٍ جمِنْ خُبْزِ شَعِيرٍ يَوْمَيْنِ مُتَتَابِعَيْنِ حَتَّى قُبِضَ رَسُولُ اللَّهِ ج»(حدیث متفق علیه).

«خانوادۀ محمد جاز نان جو دو روز پشت سرِ هم تا زمان وفات رسول خدا جسیر نشدند».

و نیز از حضرت عایشه نقل شده که گفتند: محبت و لطفِ حضرت رسول جدر زندگی خانوادگی بسیار درخشان و آشکار بود، اما همین که بانگِ اذان بلند می‌شد تمام توجه ایشان به طرف مسجد بود، و چنان ما را فراموش می‌کردند که گویا ما نبوده‌ایم و ما را نمی‌شناسند.

خریدِ مایحتاج خانه پیامبر جبه عهدۀ حضرت بلالسبود که خریداری می‌کردند، و گاهی برای این کار قرض می‌گرفتند، و روزی که حضرت رسول الله جوفات نمودند با وجود آنکه در آن وقت تمام جزیرة العرب فتح و تسخیر شده و در زیر فرمان رسول الله جبود، اما در آن روز به اندازۀ خوراکِ یکروز در خانه چیزی نبود.