زندگانی ملکۀ عفت

مقدمه

مقدمه

الحمد لله وكفى والسلام على نبيه الـمجتبى وعلى آله وأصحابه وأهل بيته الطاهرين أجمعين [۱].

اما بعد:

وقتی که خورشید اسلام در سرزمین عرب طلوع کرد و به زودی شعاع آن در اطراف جهان گسترده شد و همۀ قدرت‌های باطله در برابر این پیشرفت محیرالعقول بی‌اثر گردید و زلزله در کاخ‌های قیصر و کسری افتاد و همۀ پادشاهان از نام اسلام بر خود لرزیدند و همۀ قدرت‌های روزافزون در برابر اسلام سرنگون گردیدند، در آن هنگام که دشمنان نمی‌توانستند آشکارا با اسلام دشمنی کنند از راه حیله و مکر وارد شدند و به طور پنهانی سعی کردند تا قدرت متحد مسلمانان را پراکنده کنند و شیرازۀ بنیاد اسلام را پاره پاره سازند و خیال می‌کردند که با این حیله‌های منافقانه ضربت قاطعی بر اسلام وارد خواهند کرد.

در خانوادۀ نبوت، ملکۀ عفت ام المؤمنین عایشه صدیقهلمقام بالا و ارزش درخشانی داشت. تاریخِ اسلام از نامِ نیک ایشان درخشنده و روشن است، لکن دشمنانِ دوست نمای ظاهر میشِ باطن گرگ، زبان طعنه و بدگویی نسبت به سربازانِ پیامبر و جماعت صحابه شدراز کرده و آن‌ها را هدفِ تیرهای طعنه و سرزنش قرار داده و کارهای اساسیِ آن‌ها را بی‌اساس شمرده و دروغ‌ها در بارۀ آن‌ها ساختند تا بدین وسیله اتحاد اسلامی را متزلزل و شربت شیرینِ یگانگی مسلمانان را تلخ و ناگوار سازند آنان حتی به بزرگوارانی که در حَرَم پیامبر بوده‌اند نیز جسارت کرده‌اند یعنی به کسانی که قرآن مجید آن‌ها را پاک و مقدس دانسته و آن‌ها را اُمَّهاتِ مُؤمِنین نامیده است، چرا که اگر خدای نخواسته (پناه بر خدا) آن‌ها نیکوسیرت نبودند و لکه‌ای بر دامن عفت و دین‌داریِ آن‌ها می‌بود، هیچ وقت خداوند ذُوالجلال آن‌ها را برای حبیب خود انتخاب نمی‌کرد و آن‌ها را مادران مؤمنین لقب نمی‌داد.

حضرت اُم المؤمنین عایشه مانند نفوس قدسیه همان قدر که بزرگوار و پاکدامن هستند، همان قدر هم مظلوم و بُردبار هستند، چون گروهی در تاریخ امت اسلام بودند و هستند که سعی دارند هر طور شده، ثابت کنند که (پناه بر خدا) خداوند متعال برای پیامبر آخرالزمان زن‌هائی انتخاب کرده که عفیف نبوده و با خانوادۀ نبوت تناسب نداشته‌اند.

در حقیقت این گروه کسانی هستند که تمام کوشش خود را به کار می‌برند تا یاران و مشاوران پیامبر و بخصوص اهل بیتِ هدایتگر پیامبر اکرم جرا بی‌روح سازند و به مردم جهان بگویند که کسی که داخل خانۀ او و پیروان او این طور اشخاص باشند، چگونه می‌تواند پرچمدار اصلاح و خیر جهان و جهانیان باشد.

در چنین مواقعی ذکر بزرگواری‌های یاران جان نثار رسول خدا جو بیانِ قدر و منزلت و عفت ازواج مطهراتشلازم و بلکه در حُکم جهاد فی سبیل الله است، چون که این گروه بقدری طعنه زده و بدگوئی کرده‌اند که آهن را به رنگ طلا درآورده و مردمانی که از حقیقت بی‌خبر هستند از گفتار آن گروهِ گمراه فریب خورده و نسبت به اصحاب بزرگوار و ازواج مُطَهَّرات پیامبرجبدگمان شده‌اند.

ولی کارهای این گروه نقش بر آب است، زیرا در برابر نصِّ قرآن نمی‌توانند کاری بکنند و چون خداوند از اصحاب پیامبر جاظهار رضایت فرموده و زن‌های پیامبر را مادران مؤمنین نامیده، دیگر از گفتار یا نوشتۀ مخالفان چیزی ثابت نمی‌شود، من در این نوشتۀ مختصر سعی کرده‌ام این موضوع را روشن و واضح کنم که وقتی خداوند می‌فرماید: ﴿رَّضِيَ ٱللَّهُ عَنۡهُمۡ وَرَضُواْ عَنۡهُ[التوبة: ۱۰۱]. [۲]همۀ اصحاب را می‌فرماید و هیچیک را استثناء نمی‌کند و آنجا که می‌فرماید: ﴿وَأَزۡوَٰجُهُۥٓ أُمَّهَٰتُهُمۡ[الأحزاب: ۶] [۳]. همۀ زن‌های پیامبر را می‌فرماید و هیچیک را استثنا نمی‌کند و در برابر این نصِّ آشکار نمی‌توان ادعای خلاف کرد و چنین و چنان گفت.

آنچه سبب شد تا چند کلمه در بارۀ زندگی ام المؤمنین عایشهلبنویسم سخنان و نوشتارهائی بود که به نوعی اهانت و بی‌حرمتی به آن حضرتلداشتند، پس از مراجعت از سفر بیت الله الحرام که چند روزی برای گرفتن ویزای تحصیلی در کراچی بسر می‌بردم یکی از دوستانم رساله‌ای بنام «تَحریفِ قُرآن» به من داد که در فصل آخرِ آن رساله به این موضوع برخورد کردم که مجتهدی در بارۀ ازواج مطهَّرات سخنانی گفته بود که مناسب شأن و منزلت همسران پیامبر اکرم جنبود.

بعد از آن لازم دانستم چند صفحه‌ای در بارۀ طهارت و عفت مادرِ مؤمنین بنویسم و در ضمنِ مطالعه بعضی از دوستان پیشنهاد کردند این موضوع را جداگانه تالیف کنم تا هر زن و مرد مسلمان که آن را مطالعه می‌کند بر روشِ مادر مؤمنین عمل کند و تهمت‌هائی که میان فرقه‌های مخالف رد و بدل شده از بین برود.

در نوشتن این رساله از کتب معتبر اهل تسنن و اهل تشیع استفاده شده و به ویژه به روابط آن حضرتلبا فاطمه و علیبپرداختیم.

حضرت عایشهلو حضرت فاطمهلو حضرت علیسو حضرت ابن عباسبیعنی خاندان صدیقیسو هاشمیسبا یکدیگر دلبستگی و مودت داشته و قلب‌های مبارک آن‌ها از چِرک کینه و حسد مثلِ آیینه پاک و مانند خورشید درخشان بوده است.

من ادعا نمی‌کنم که این رساله همۀ اوصافِ کاملۀ پسندیدۀ ملکۀ عفت را روشن می‌کند، بلکه به اندازۀ یک قطره از دریاست. به قول آن گنجشکی که با نوک خود آب برمی‌داشت و در آتشی که نمرود برای سوختن حضرت ابراهیم برافروخته بود می‌ریخت، از او پرسیدند که این قطرۀ آب با آن خرمن آتش بزرگ چه مناسبت دارد، گفت من اظهار محبت می‌کنم، آتش خاموش بشود یا نشود به من مربوط نیست.

اخلاق و کردار مادر مؤمنین دریای بی‌پایان است، ایشان در قریب ۶۸ سال عمر خود که از خدا عنایت شده بود هر روز را یک نمونه برای مسلمانان بودند، بندۀ عاصی این چند کلمه را از روی فرط محبت و عقیده نوشتم تا خدای بزرگ قبول کند و وسیلۀ نجات اخروی من و پدر و مادر و استادانم گرداند، از خوانندگان درخواست دارم که حقیر را از دعاهای نیکوی خود فراموش نفرمایند و اگر در این نوشته اصلاحاتی لازم دیدند، حتماً بندۀ گنه‌کار را باخبر سازند تا آن را اصلاح و نقص را برطرف کنم.

إظهار تشکر

بعد از اینکه پیش نویس این رساله به پایان رسید آن را برای تصحیح به خدمت استاد مکَّرم شیخُ الجامعه و بانی و سرپرست جامعۀ فاروقیه ابوعبدالله عادل مولانا سلیم الله خان تقدیم نمودم، ایشان با وجود اشتغالات زیاد و نداشتن فرصت، بنده‌نوازی نموده و سایۀ عطوفت و مرحمت ایشان شامل حال حقیر گردید و البته بر خوانندگان این رساله پوشیده نماند که بنده تمام مدت هشت سال تحصیل خود را از ابتدا تا انتها در سایۀ شفقت ایشان گذرانده‌ام و لطف و محبت ایشان نسبت به بنده کمتر از مهربانی و شفقت پدری نبوده و در هر مرحله مرا مشمول محبت و عنایت خود قرار داده‌اند.

ایشان پس از تقدیم پیش‌نویس این رساله نیز با وجود گرفتاری‌ها و اشتغالات بسیار که همزمان با امتحانات جامعۀ فاروقیه بود بر بنده منت گذاردند و تمام رساله را از اول تا آخر مطالعه نموده و موارد اصلاح را جداگانه مرقوم داشتند و حقیر طبقِ نظر ایشان اصلاحات لازم را به عمل آوردم.

به هرحال لطف و احسان ایشان نسبت به حقیر بی‌شمار است و برای یادآوری هریک از آن‌ها کتابی جداگانه لازم است، این لطف و احسان ایشان فراموش شدنی نیست و خداوند به ایشان اجر عظیم عنایت فرماید و رضایِ خاطرِ ایشان را وسیلۀ نجات بنده گرداند و سعادت ابدی به ایشان و خانوادۀ معظم مرحمت فرماید.

آمین یا رب العالمین

عبدالعزیز خالقی غَفَر اللهُ لَه

[۱] ستایش خدای راست و بس و درود بر پیامبر او که برگزیده است و بر خاندان او و یاران او و اهل بیت او که پاکان هستند همگی. [۲] «خداوند از آنان خشنود شد و آنان نیز از او خشنود شدند». [۳] «پیامبر جبه تصرف در کارهای مؤمنان از خودشان سزاوارتر است و زنانش مادران آن‌ها هستند».