حکم کسی که برنامهای برای عبادت نداشته باشد
همانگونه که قبلاً بیان شد، آن حضرتصبه قیام و شبزندهداری، ترغیب و تشویق فراوان کرده است و گاهی از ستودنِ کسی که شبزندهداری نمیکرد، خودداری میورزید، و بدین شکل صحابه کرامشرا بر قیام و شبزندهداری تشویق میکرد، در مورد عبدالله بن عمربمیفرماید: «نِعْمَ الرَّجُلُ عَبْدُ اللَّهِ لَوْ كَانَ يُصَلِّي مِنَ اللَّيْلِ»، قال الراوي: فكان لا ينام من الليل إلا قليلا [۲۴]«عبدالله مرد خوبی است، اگر به قیام و شبزندهداری میپرداخت. راوی این حدیث میگوید: وی پس از شنیدن این سخن در شب بسیار اندک میخوابید». دیدید که آن حضرتصاز ستایش عبدالله بن عمر به سبب عدم قیام و یا سستی در آن امتناع ورزید. و ستایشِ او را مشروط به شب زندهداری کرد.
از برخی احادیث چنین برمیآید که ترک قیام شب، در شخصیت انسان مسلمان نقص و کمبود محسوب میشود. از اینروست که آن حضرت کسی را که به شبزندهداری اهمیت نمیدهد و یا آن را پس از مدتی ترک میکند، مورد سرزنش و مذمت قرار میدهد، همانطور که در جریان عبدالله بن عمر مشاهده شد که آن حضرتصعبدالله را چنین مورد خطاب قرار داد: «يَا عَبْدَ اللَّهِ لاَ تَكُنْ بِمِثْلِ فُلاَنٍ كَانَ يَقُومُ اللَّيْلَ فَتَرَكَ قِيَامَ اللَّيْلِ»«ای عبدالله، مثل فلان شخص مباش که شبزندهداری میکرد، ولی پس از مدتی آن را رها کرد».
در اینجا دوست دارم اندکی با عبدالله بن عمر همدم شوم. شگفتا! واکنش او در برابر فرمایش پیامبرصچه بود؟ چنان واکنش مثبت و به جایی نشان داد که تاریخ برای همیشه آن را در سینهی خود حفظ کرد؛ هنگامی که ابن عمر سخنان پیامبر را شنید، شبزندهداری را آغاز کرد، و تا جایی که اوضاع و احوال اجازه میداد، آن را تا پایان عمر ترک نکرد.
این است برخورد صحابهی کرامشبا سنت پیشوایشان؛ چرا که میدانستند آنچه رسول اللهصبدان امر میکند، بدون شک عین سعادت و مایه نجات و رستگاری در دنیا و آخرت خواهد بود، از این رو با طیب خاطر به آن عمل میکردند و هرگاه از انجام کاری منع میشدند، بدون هیچگونه چون و چرایی از آن دست میکشیدند، اما اکنون وضع ما در مورد سنتها و دستورات آن حضرتصچگونه است؟!
متأسفانه اکنون یکی از عوامل مهمی که انسان را داغدار و ناراحت میکند، این است که اکثر مسلمانان ارکان اسلام و حتی اصول ایمان را به دست فراموشی سپردهاند و با کمال تأسف به اصول و مبادی غیر اسلامی نظیر کمونیستم، ناسیونالیسم و.. گرایش پیدا کردهاند، عدهای نیز از این فراتر رفتهاند و -العیاذ بالله- ذات مقدس باری تعالی را مورد سب و شتم قرار میدهند، گروهی دیگر به دین، پیامبر و اسلام اهانت روا میدارند، گذشته از این، حتی هنگامی که به برخی از ملتزمان و دینداران گفته میشود که رسول اللهصفلان چیز را واجب و ضروری قرار داده است، دنبال کسی میگردند که به آنان بگوید: این کار واجب نیست، بلکه سنت و یا مستحب است. آنگاه که پاسخ خود را یافتند، راحت میشوند و میگویند: سنت است. به گمان ایشان سنت یعنی اینکه مهم نسیت؛ فراموشش کن! وَلا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ إِلا بِاللَّهِ إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ!
خداوندا! دستاورد زحمات پیامبرصو اصحابشچه بود که چنین افرادی با این وضع و حال، وارثان اسلام شدند؟! دولت و خلافت اسلامی را از دست دادند و آن را تکه پاره کردند، تا آنکه به صورت دولتهای کوچک و ناتوان تقسیم شد، و اکنون در نگاه دشمنان، اسلام و مسلمانان هیچگونه ارزش و ابهتی ندارند. از آن بدتر اینکه بسیاری از سرزمینهای اسلامی را از دست دادند؛ فلسطین به دست یهود، اسپانیا به دست مسیحیان و افغانستان به دست کمونیستها افتاد و..، به مقلدان ذلیل تبدیل شدیم و با آنکه قبلاً به آدمیان آموخته بودیم که تمدن و پیشرفت چیست، خود از کاروان مدنیت و ترقی بازماندیم. چه زیبا و دلنشین است کلام الهی که میفرماید: ﴿إِنَّ ٱللَّهَ لَا يُغَيِّرُ مَا بِقَوۡمٍ حَتَّىٰ يُغَيِّرُواْ مَا بِأَنفُسِهِمۡ﴾[الرعد: ۱۱] [۲۵].
[۲۴] به روایت بخاری، باب قیام اللیل ۶ / ۸ ح ۱۱۲۲. [۲۵] «خداوند حالت [و وضعیت و سرنوشت] هیچ ملتی را تغییر نمیدهد، تا آن زمان که خودشان در خود تغییر و تحول ایجاد نکنند...».