طلب باران
۱۲۵- جابر بن عبد الله سمیگوید: چند نفر زن، گریان نزد رسول الله صآمدند، (و از خشکسالی شکوه کردند) رسول الله صچنین دعا فرمودند: «اللّهُمّ اسْقِنَا غَيْثَا مُغِيثَاً، مَريئاً نافعاً غَيرَ ضارٍ عاجلاً غير آجلٍ» و در پی آن، آسمان باریدن گرفت[۱۵۱].
«پروردگارا! به زودی نه با تأخیر بر ما بارانی فریاد رس، گوارا، رویاننده، مفید و بیزیان فرود آور».
۱۲۶- عایشه لمیگوید: مردم از قطحی نزد رسول الله صشکوه کردند، ایشان دستور دادند که در مصلا، منبری بگذارند و روزی را برای رفتن به مصلا تعیین فرمودند و در آن روز به مصلا تشریف بردند و با طلوع خورشید بر منبر نشستند و تکبیر گفتند و به حمد و ثنای پروردگار پرداختند و سپس فرمودند: شما از خشکسالی و به تأخیر افتادن باران از موعد همیشگیاش شکوه کردهاید، خداوند متعال شما را امر نموده که او را بخوانید و به شما وعده داده که اجابت کند، سپس فرمودند: «الْحَمْدُ للهِ رَبِّ العالَمينَ الرَّحمَنِ الرّحِيمِ مَالِكِ يَومِ الدّينِ، لاَ إِلهَ إِلَّا اللَّهُ يَفْعَلُ مَا يُريدُ، اللّهُمّ أَنْتَ اللَّهُ لاَ إِلهَ اِلاّ أَنْْتَ، أنتَ الْغَنِيُ ونَحْنُ الفُقْراءُ، أَنْزِل عَلينَا الغَيثَ وَاجْعَلْ مَا اَنْزَلْتَ لَنَا قُوَّةً وَبلَاغَاً إِلى حِينٍ».
«سپاس خدایی که پروردگار جهانیان است، بخشنده و مهربان است، مالک روز جزاست، جز الله خدایی نیست، هر چه بخواهد، همان میکند، پروردگارا! تو خدایی، غیر از تو معبودی نیست، تو بینیازی و ما نیازمند، بر ما باران نازل کن، بارانی که تا مدتی طولانی مایه زندگی و حیات باشد».
و سپس دستهای خویش را بلند کردند تا جایی که سفیدی زیر بغل ایشان نمایان گشت، سپس به مردم پشت کردند و چادر خویش را برگردانیدند و سپس به مردم رو فرمودند و از منبر پایین آمدند و دو رکعت نماز گزاردند، خداوند تکه ابری پدید آورد، رعد و برقی زد و به اذن الهی باریدن گرفت، هنوز به مسجد نرسیده بودند که سیل جاری شد، هنگامی که رسول الله صمردم را مشاهده فرمودند که با سرعت به منازل خود میروند، خندیدند تا جایی که دندانهایشان پدیدار گردید و فرمودند: «گواهی میدهم که خداوند بر هر کاری تواناست و من بنده و پیامبر اویم»[۱۵۲].