غسلهای سنت و مستحب:
در موارد زیر غسل سنت است:
۱- غسل جمعه. چون پیامبر جگفت:
«مَنْ تَوَضَّأَ يَوْمَ الـْجُمُعَةِ فَبِهَا وَنِعْمَتْ، وَمَنِ اغْتَسَلَ فَالْغُسْلُ أَفْضَلُ»(رواه الترمذی).
«هرکس در روز جمعه وضو گیرد و به جمعه برود به سنت عمل نموده و کار خوبی انجام میدهد و هرکس غسل کند خیلی بهتر است».
و بعضی غسل جمعه را واجب دانستهاند با توجه به آنکه پیامبر جگفته است:
«مَنْ أَتَی الْـجُمُعَةَ فَلْیَغْتَسِلْ». (رواه مسلم).
«هرکس بخواهد به جمعه برود باید غسل کند».
چون ظاهرا امر برای وجوب است و حدیث:
«غُسْل ُ الجُمُعَةِ واجِبٌ عَلی کُلِّ مُحتَلِمٍ». (رواه الشیخان).
«غسل جمعه بر هرکس که محتلم شده و بحد بلوغ رسیده باشد واجب است».
این وجوب را تاکید میکند چون مقصود از محتلم شده شخص مکلف است. (شیخین آن را روایت کردهاند). و قول به وجوب غسل جمعه را رد کرده و گفتهاند: این امر برای استحباب است، در نتیجه به همه ادله و احادیث عمل شده و تعارضی هم با یکدیگر ندارند. و کلمه (واجب) را بر تاکید حمل کردهاند همان گونه که کسی به کسی میگوید: حق تو بر من واجب است، یعنی متأکد است و ضرورت دارد، و روایت شده که عمر بن الخطاب سایستاده بود و خطبه جمعه ایراد میکرد که عثمان بن عفان س داخل شد، عمر وی را صدا زد که این چه ساعت و چه وقت آمدن است؟ او گفت: من کار داشتم و تا صدای اذان را نشیندم به خانه برنگشتم و تنها توانستم وضو بگیرم و بیایم. و عمر سنگفت: چرا غسل نکردی؟ و امر نکرد که غسل کند. پس دلالت میکند که غسل جمعه واجب نیست، و اگر واجب بود به وی امر میکرد که غسل کند و عثمان سغسل را ترک نمیکرد. وقت سنت بودن غسل جمعه از طلوع فجر صادق روز جمعه شروع میشود تا نزدیک رفتن به نماز جمعه و نزدیک به رفتن نماز جمعه آن را انجام دهد بهتر است، چون مقصود آنست که وقت ازدحام و انبوه مردم بوی عرق و بوی بد قطع گردد. چنانکه زود به نماز جمعه رفتن و غسل با هم تعارض داشته باشند مراعات غسل بهتر از زود رفتن است، چون در وجوب غسل اختلاف است.
۲- غسل کردن برای عید فطر و عید قربان. چون ابن عباس بگفت: همواره پیامبر جبرای عید فطر و عید قربان غسل میکرد و عمر و ابن عمر و علی ش نیز چنین میکردند. و صلاة عیدین چیزی است که مردم برای آن جمع میشوند و غسل عیدین بعد از سپیده دم و پیش از آن جایز است، و در آن خلافی نیست بنا بقول ارجح و مقصود از پیش از فجر نیمه دوم شب است.
۳- غسل برای نماز استسقاء (طلب باران) و نماز کسوف و خسوف. چون در اینگونه مواقع مردم تجمع پیدا میکنند، پس همانند غسل جمعه غسل در این مواقع نیز سنت است و به تفصیل از آن سخن خواهیم گفت.
۴- غسل برای کسی که مرده را شسته است. چون پیامبر جگفت:
«مَنْ غَسَلَ مَیِّتاً فَلْیَغتَسِلْ وَمَنْ حَمَلَهُ فَلْیَتَوَضَّأ». (رواه الترمذی).
«هرکس میتی را شست باید غسل کند، و هرکس جنازه را حمل کرد وضو بگیرد».
امر در این احادیث از وجوب به استحباب مصروف شده چون در حدیث دیگری آمده است:
«إِنَّ مَیِّتَکُم یَمُوْتُ طاهِراً فَحَسْبُکُمْ أَن تَغْسِلُوْا أَیدِیَکُمْ»(رواه البیهقی).
«مرده شما پاک است چون به وی دست زدید کفایت میکند شما را که دستتان را بشویید».
و همچنین در حدیثی آمده است:
«كُنَّا نُغَسِّلُ الْمَيِّتَ فَمِنَّا مَنْ يَغْتَسِلُ وَمِنَّا مَنْ لاَ يَغْتَسِلُ»(أخرجه الخطیب).
«مامرده را میشستیم برخی از ما غسل میکردند و برخی غسل نمیکردند».
و در حدیث دیگری آمده است:
«لَیسَ عَلَیکُمْ فی غُسْلِ مَیِّتِکُمْ غُسْلٌ إِذا غَسَّلتُمَوهُ». (رواه الحاکم)
«هرگاه میتتان را شستید بر شما غسل واجب نیست».
۵- غسل کافر وقتی که اسلام بیاورد. چون روایت شده است هنگامی که قیس بن عاصم و ثمامة ابن أثال خواستند مسلمان شوند دستور داد که غسل کنند، و آن را بر آنان واجب نکرد. چون جماعتی اسلام آوردند و به آنان امر نکرد که غسل کند و چون اسلام آوردن توبه و پشیمانی از معصیت است و برای توبه از معصیت غسل واجب نیست مانند دیگر معصیتها. و این برای کافری است که در حال کفر جنب نشده باشد، اگر جنب شده باشد بعد از اسلام آوردن غسل او لازم و واجب است زیرا نیت غسل او در حال کفر صحیح نبوده است.
۶- غسل دیوانه هنگامی که بهبود یابد و غسل بیهوش شده چون بهوش آید برای اینکه احتمال دارد انزالی صورت گرفته باشد. شافعی گفت: هیچ دیوانهای نیست مگر این که انزال کند.
۷- غسل به وقت احرام بستن. چون به روایت از زید بن ثابت پیامبر جلباس خود را برای احرام بیرون آورد و غسل کرد. ترمذی آن را روایت کرده است. و در این عمل مرد و زن و کودک با هم فرقی ندارند و برای همه غسل احرام سنت است.
اگرچه زن قاعدگی یا حالت بعد از زایمان داشته باشد باز غسل احرام سنت است، چون اسماء دختر عمیس همسر ابوبکر صدیق در ذی الحلیفه حالت بعد از زایمان برایش پیش آمد و پیامبر جبه وی امر کرد که غسل احرام کند. مسلم آن را روایت کرده است. بغوی و محاملی گفتهاند: عاقل و دیوانه و کودک صاحب تمییز و بیتمییز هیچکدام در این مورد با هم فرقی ندارند. اگر احرام گیرنده آب نیافت تیمم کند، و اگر آب داشت و برای غسل او کفایت نمیکرد بدان مقدار آب که دارد وضو بگیرد چون آنچه که مقدور و ممکن است با آنچه که مقدور و ممکن نیست ساقط نمیشود.
۸- غسل برای دخول در مکه مکرمه. ابن عمر بهرگاه میخواست به مکه وارد شود شب در «ذی طوی» میماند تا صبح میشد آنگاه غسل میکرد و در روز به مکه مکرمه داخل میشد و میگفت: پیامبر جچنین میکرد. شیخین چنین روایت کردند. در این که غسل برای ورود به مکه مستحب است فرق نمیکند که شخص احرام به حج یا احرام به عمره بسته یا اصلا احرام نبسته باشد. شافعی در «أم» گفته است: کسی که احرام نبسته است سنت است که غسل کند، چون پیامبر جدر سال فتح مکه احرام نبسته بود و مواد خوشبو استعمال میکرد، ولی برای ورود به مکه غسل کرد.
۹- غسل برای وقوف در عرفه. چون ابن عمر بچنین میکرد، مالک آن را روایت کرده، و ابن الخل آن را از پیامبر جحکایت کرده است. و چون عرفه محل تجمع مردم است پس برای آن هم مانند جمعه غسل سنت است.
۱۰- غسل برای رمی جمرات و سنگ ریزه انداختن به جمرهها غیر جمره عقبه که به وقوف در عرفه نزدیک است. (و تازه برای وقوف در عرفه غسل کرده است) ولی وقت رمی جمرات دیگر از وقت دور است و چون وقت رمی جمرات دیگر بعد از زوال خورشید از خط استوا صورت میگیرد که وقت شدت گرما است و مردم فراوان تجمع میکنند.
۱۱- غسل برای طواف خانه کعبه که شامل طواف القدوم و طواف الإفاضه و طواف الوداع (طواف به وقت ورود و طواف برای پراکنده شدن و طواف به وقت خداحافظی) میشود، چون هر سه وقت تجمع مردم است.
۱۲- غسل برای اعتکاف که شافعی آن را گفته است، و غسل برای ورود به مدینه طیبه که نووی آن را در مناسک ذکر کرده است، و غسل برای هر یک از شبهای رمضان که عبادی آن را از حلیمی نقل کرده است، و غسل برای تراشیدن موی زهار و شرمگاه که خفاف در خصال آن را گفته است، و صاحب جمع الجوامع از جمله نصهای شافعی و چیزهایی که شافعی گفته نقل کرده که او گفت: من دوست دارم بعد از حجامت و دخول حمام و بعد از هر کاری که بدن را تغییر دهد و ضعیف کند غسل کنم چون غسل بدن را نشاط و نیرو میبخشد.