هیأت نماز
هیأتهای نماز پانزده چیز است، و مراد از هیأتهای نماز چیزهایی میباشد که با سجده سهو جبران نمیشود، پس ترک آنها نیازی به سجده سهو ندارد.
۱- بلند کردن دستها به هنگام گفتن تکبیر تحریم، و به وقت رکوع و برخاستن از رکوع، و به وقت برخاستن از تشهد اول. به این ترتیب که کف دو دستان و انگشتان دستان را باز کند و تا مقابل شانهها به نحوی بالا ببرد و بلند کند که سرانگشتان در محاذی بالای گوشها و پشت دستها در محاذی شانه قرار گیرد. خواه شخص نمازگزار ایستاده یا نشسته یا بر پهلوی باشد و خواه نماز فرض یا سنت باشد، و زن و مرد و امام و مأموم با هم مساویند و فرقی ندارند، و اما به وقت گفتن تکبیر تحریم به دلیل روایت ابن عمر باست که گفت:
«کانَ یَرْفَعُ یَدَیْهِ إلی مِنکَبَیْهِ إِذَا افْتَتَحَ الصَّلاةَ»(رواه الشیخان).
«پیامبر جبه هنگام آغاز نماز، به وقت گفتن تکبیر تحریم – هر دو دست خود را تا برابر شانههایش بالا میبرد».
و اما دلیل بلند کردن دستان به وقت رفتن به رکوع و برخاستن از آن روایت ابن عمر باست که گفت:
«کانَ رَسُولُ اللهِ ج إِذا قامَ إِلَی الصَّلاةِ رَفَعَ یَدَیْهِ حَتّی یَکُونا حَذْوَ مِنْکَبَیْهِ ثُمَّ یُکَبِّرُ فَإِذا أَرادَ أَن یَرْکَعَ رَفَعَهُما مِثْلَ ذَلك وَإِذا رَفَعَ رَأْسَهُ مِنَ الرُّکُوعِ رَفَعَهُما کَذِلك وَقالَ: سَمِعَ اللهُ لِمَن حَمِدَهُ رَبَّنا وَلَك الحَمْدُ». (رواه الشیخان و البیهقی).
«پیامبر جهرگاه به نماز میایستاد هر دو دست خود را بالا میبرد و بلند میکرد تا برابر شانههایش سپس میگفت: الله أکبر، چون میخواست به رکوع رود نیز همین عمل را تکرار میکرد و چون از رکوع بر میخاست و سر از رکوع بر میداشت نیز چنین میکرد و میگفت: «سمع الله لمن حمده ربنا لك الحمد»یعنی خداوند حمد و ستایش کسی را شنید که حمد او کرد خداوندا ستایش تنها از آن تو است».
و اما دلیل بلند کردن دستان به هنگام برخاستن از تشهد اول، روایت نافع از ابن عمر ب است که او هرگاه از تشهد اول پس از دو رکعت بر میخاست هر دو دست را بلند میکرد، و این عمل را به پیامبر جنسبت میداد. به روایت بخاری و ابوداود و نسائی.
۲- نهادن دست راست بر دست چپ روی سینه در نماز، زیرا به روایت قبیصه از پدرش هلب، و نیز روایت او از پدرش آمده است که پیامبر جبرایمان به امامت نماز میایستاد (پشت سر او به جماعت نماز میخواندیم) که دست چپ خود را با دست راست میگرفت. (ترمذی آن را روایت کرده است). و پیامبر جگفته است:
«مِن أَخْلاقِ النَّبِییّنَ وَضْعُ الیَمِیْنِ عَلَی الشِّمالِ فی الصّلاةِ». (رواه الشیخان والنسائی والحاکم).
«از اخلاق پیامبران†است که در نماز (و نیایش) خود دست راست را بر دست چپ مینهادند».
نهادن دستان در بالای ناف یا پایین ناف مساوی میباشد و فرقی ندارد، چون هر دو وضعیت از اصحاب رسول الله جروایت شده است. (ابوداود و احمد و ابن ابی شیبه از علی بن ابیطالب سروایت نموده و تخریج کردهاند که:
«اَلسُّنَّةُ وَضْعُ الکَفِّ فِی الصَّلاةِ تَحْتَ السُّرَّةِ».
«سنت آنست که کف دست را در نماز زیر ناف نهاد».
و ترمذی گفته است:
«رَأَی بَعْضُهُمْ أَن یَضَعَهُما فَوقَ السُّرَّةِ ، وَرَأَی بَعضُهُمْ أَن یَضَعَهُما تَحْتَ السُّرَّةِ وَکُلُّ ذَلك واسِعٌ عِنْدَهِم».
«رأی بعضی بر اینست که دستان را بالای ناف نهاد، و رای برخی دیگر بر آنست که دستان را پایین ناف نهاد و هر دوی آنها به وفور مشاهده شده است».
به روایت از واثل بن حجر آمده که گفت:
«صَلَّیتُ مَعَ النَّبِّیِ ج فَوَضَعَ یَدَه الیُمْنی عَلی یَدِهِ الیُسْری عَلی صَدرِهِ».
«همراه پیامبر جنماز گزاردم (و دیدم) که او دست راستش را روی دست چپش روی سینه نهاد». (و به روایت ابن خزیمه در صحیح خود و ابوداود و نسائی با این الفاظ آمده است):
«.. ثُمَّ وَضَعَ یَدَهُ الیُمْنی عَلی ظَهْرِ کَفِّهِ الیُسْری وَالرُّسْغِ وَالسّاعِدِ».
یعنی: «سپس دست راست خود را بر پشت دست چپ و مچ و بازو نهاد».
۳- توجه (دعای افتتاح خواندن) بدین گونه که نمازگزار بلافاصله بعد از گفتن تکبیر تحریم این آیه را به عنوان توجه به پیشگاه خداوند بخواند: ﴿إِنِّي وَجَّهۡتُ وَجۡهِيَ لِلَّذِي فَطَرَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ حَنِيفٗاۖ وَمَآ أَنَا۠ مِنَ ٱلۡمُشۡرِكِينَ ٧٩﴾[الأنعام: ۷۹] «روی خود را تنها به سوی آن کس متوجه مینمایم که آفریننده آسمانها و زمین است، در حالیکه از باطل روی گردانده و خود را به وی تسلیم میکنم. من از انبازگیرندگان برای الله نیستم (به وی شرک نمیورزم».
﴿قُلۡ إِنَّ صَلَاتِي وَنُسُكِي وَمَحۡيَايَ وَمَمَاتِي لِلَّهِ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِينَ ١٦٢ لَا شَرِيكَ لَهُۥۖ وَبِذَٰلِكَ أُمِرۡتُ وَأَنَا۠ أَوَّلُ ٱلۡمُسۡلِمِينَ ١٦٣﴾[الأنعام: ۱۶۲- ۱۶۳]. «بیگمان نمازم و عبادتم (قربانیم) و زندگیم و مرگم برای الله است (به دست او است) که پروردگار عالمیان میباشد، و هیچ شریک و انبازی ندارد و بدین دستور داده شدهام و من از جمله مسلمانانم». مسلم آن را به روایت از حضرت علی آورده است که پیامبر جهرگاه نماز را آغاز میکرد، تکبیر میگفت: «وَجَّهتُ وَجهِیَ..... تا آخر». معنی وجهت آنست که رویم به تو است و عبادتم برای تو است. و «حنیفا» یعنی روی گردان از باطل و مایل به سوی حقم. و «ننسک» به معنی عبادت است. اگر بلافاصله بعد از تکبیر تحریم دعای افتتاح را ترک کرد و أعوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجِیمِ را گفت، دیگر برای خواندن افتتاح بر نمیگردد و آن را نمیخواند خواه به عمد ترک کند یا آن را فراموش کرده و بعد از «أعوذ..» یادش آمده باشد، چون جای آن پیش از هر چیز بعد از تکبیر تحریم است و با گفتن «أعوذ» وقت آن از میان رفته است.
به روایت ابوهریره سآمده است که پیامبر سهرگاه تکبیر میگفت در آغاز نماز اندکی پیش از قرائت (فاتحه) سکوت و توقف میکرد، که از او پرسیدم و گفتم: یا رسول الله پدر و مادرم به فدایت در این مدت توقف و سکوت بین تکبیر تحریم و قرائت فاتحه چه چیزی میگویی؟ گفت: میگویم: «اَللَّهُمَّ باعِدْ بَیْنی وَبَینَ خَطایایَ کَما باعَدْتَّ بَینَ المَشْرِقِ وَالمَغْرِبِ اَللَّهُمَّ نَقِّنِی مِنْ خَطایای کَما یُنَقَّ الثَّوبُ الأبْیَضُ مِنَ الدَّنَسِ. اَللَّهُمَّ اغْسِلْنِی مِن خَطایایَ بِالثَّلْجِ وَالماءِ وَالبَرَدِ». «خدایا مرا به اندازه فاصله بین مشرق و مغرب از گناهانم و اشتباهاتم دور گردان، خدایا مرا از گناهانم پاک گردان همان گونه که جامه سفید از چرک و آلودگی تمییز داده شده و پاک گردانده میشود، خدایا مرا از گناهانم بشوی به گونهای که جامه با برف و آبو تگرگ شسته میشود». به روایت شیخین و صاحبان سنن بجز ترمذی. و به روایت از عمر:آمده است که او بعد از تکبیر تحریم میگفت: «سُبحانَك اللَّهُمَّ وَبِحَمْدِك وَتَبارك اسْمُك وَتَعالی جَدُّك وَلَا إِلهَ غَیرُك». «خداوندا تو را تسبیح و تنزیه و ستایش میگویم و نام تو مبارک و شکوهمند و عظمت تو برتر از همه چیز است و هیچ معبودی که شایستگی عبادت را داشته باشد جز تو وجود ندارد». (به روایت مسلم و دارقطنی).
۴- تعوذ یعنی أعوذُ بالله مِنَ الشَّیطان الرَّجیمگفتن (بعد از دعای افتتاح و پیش از قرائت فاتحه) چون خداوند میفرماید:
﴿فَإِذَا قَرَأۡتَ ٱلۡقُرۡءَانَ فَٱسۡتَعِذۡ بِٱللَّهِ مِنَ ٱلشَّيۡطَٰنِ ٱلرَّجِيمِ ٩٨﴾[النحل: ۹۸].
«هرگاه قصد خواندن قرآن کردی اول از شیطان رجیم به خدا پناه ببر (یعنی بگوی: أعوذُ بِالله مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم».
به روایت از جبیر بن مطعم آمده است که پیامبر جهرگاه نماز را آغاز میکرد میگفت: «الله أکبر کبیراً والحمدالله کثیراً وسبحان الله بکرة وأصیلاً(سه بار) اللهم إنی أعوذبك من الشیطان الرجیم من هُمَزه ونفخه ونفثه». «خداوندا به تو پناه میبرم از شر شیطان رانده شده از درگاه تو و از جنون و دیوانگی و غرور و تکبر و دمیدن وی». به روایت ابن حبان در صحیحش و کلمه «همز» در این حدیث به معنی جنون و دیوانگی و کلمه «نفخ» به معنی دمیدن و باد تکبیر و «نفث» به معنی نفس شعری است. و امام شافعی چنین گفته است. همه الفاظ و کلماتی که این معانی را برساند از آن استفاده میشود و پسندیدهترین کلمات: «أعوذُ بِالله مِنَ الشَّیطانِ الرَّجِیم»میباشد و ابن المنذر گفته است: روایت شده است که پیامبر جپیش از قرائت (فاتحه یا قرآن) میگفت: «أعوذ بالله من الشیطان الرجیم»و مستحب است که در آغاز هر رکعتی این تعوذ را گفت، چون با رکوع و حرکات دیگر بین قرائتی که پیش از آن تعوذ صورت گرفته و قرائت بعدی فاصله ایجاد میشود. و بعضی گفتهاند: سنت بودن تعوذ اختصاص به رکعت اول دارد.
۵- آشکارا خواندن فاتحه و سوره در جای خود و پنهان خواندن آنها در جایی که باید پنهان خوانده شوند که امام جماعت در نماز صبح، و نماز جمعه، ونماز عید فطر و قربان و تراویح و وتر ماه رمضان، و دو رکعت اول نماز مغرب و عشاء، به اجماع قرائت فاتحه و سوره را آشکار و بلند انجام میدهد، و کسی که تنها نماز میخواند نیز در این مورد با صدای بلند میخواند، چون به وی امر نشده است که ساکت شود و گوش فرا دهد، پس شبیه به امام است، و اما مأموم پشت سر امام در نمازهای جهری و سری باید قرائت جهری و آشکار صورت میگیرد سنت است که بسم الله الرحمن الرحیم (بسلمه) با صدای بلند خوانده شود، چون در روایت صحیح از علی و ابن عباس و ابن عمر و ابوهریره و عایشه ش آمده است که پیامبر جهر وقت نماز حاضر و ادا را میخواند بسلمه را با صدای بلند میخواند، و هرگاه نماز فوت شده را قضا میکرد اگر نماز فوت شده شب را در شب قضا میکرد با صدای بلند آشکارا، و اگر نماز فوت روز را در شب و یا نماز فوت شده شب را در روز قضا میکرد وقت قضا را در نظر میگرفت. پس اگر نماز عشاء را در روز قضا میکرد با صدای آهسته و سری، و اگر نماز ظهر را در شب قضا میکرد با صدای بلند و جهری میخواند.
۶- آمین گفتن بعد از خواندن فاتحه در نماز، (تامین) چون پیامبر جگفت:
«إِذا قالَ الإِمامُ: غَیرِ المغْضُوبِ عَلَیْهِم وَلاَ الضّالّینَ. فَقُولوُا: آمین. فَإِنَّ مَنْ وافَقَ قَولُهُ قَوْلَ الملائِکَةِ غُفِرَ لَهُ ما تَقَدَّمَ مِن ذَنْبِهِ»(رواه الشیخان).
«هرگاه امام جماعت در خواندن فاتحه به ﴿غَيۡرِ ٱلۡمَغۡضُوبِ عَلَيۡهِمۡ وَلَا ٱلضَّآلِّينَ ٧﴾رسید بگوئید، «آمین» چون هرکس سخنش با سخن ملائکه و فرشتگان هماهنگ باشد همه گناهان (صغیره) پیشین او آمرزیده میشود».
در نمازهای جهری (بامداد و مغرب و عشاء و جمعه و عیدین) هم امام و هم کسی که تنها نماز میخواند آمین را با صدای بلند میگویند. در حدیث آمده است که پیامبر جهرگاه از قرائت فاتحه فراغت مییافت صدای خود را بلند میکرد و میگفت: «آمین». به روایت دارقطنی با اسناد حسن و ابن حبان و حاکم به صورت صحیح. و گفتهاند به شرط شیخین صحیح است. و همچنین مأموم هم آن را با صدای جهری میگوید. امام شافعی در «الأم» گفته است: «مسلم بن خالد به روایت از ابن جریح و به روایت او از عطاء گفت: من از پیشوایان میشنیدم از قبیل ابن الزبیر و کسانی که بعد از او آمدهاند که میگفتند: «آمین»، و مأمومین نیز پشت سر ایشان میگفتند: «آمین» تا جایی که صدای مردم در مسجد طنین میانداخت و غوغایی میشد. و بخاری این را از ابن الزبیر به صورت تعلیقی نقل کرده است.
۷- خواندن سورهای از قرآن بعد از قرائت فاتحه در نماز صبح و جمعه و در دو رکعتهای اولیه هر نماز دیگر، مگر در نماز میت که نباید در آن بعد از فاتحه سورهای خوانده شود. دلیل سنت بودن این امر روایت قتاده است که گفت: همواره پیامبر جدر نماز ظهر در دو رکعت اول سوره فاتحه و دو سوره دیگر از قرآن میخواند، و در دو رکعت بعدی تنها أم القرآن (فاتحه) را میخواند، و گاهی آیهای را که میخواند ما میشنیدیم و در رکعت اول قرائت را پیش از قرائت رکعت دوم طول میداد، و همچنین درنماز عصر و در نماز صبح که شیخین آن را روایت کردهاند. بعد از قرائت فاتحه هر چه از قرآن خوانده شود کفایت میکند خواه سورهای یا بعضی از سورهای باشد. از قتاده پرسیدند که اگر کسی یک سوره را در دو رکعت بخواند یا یک سوره را در دو رکت تکرار کند نظرت چیست؟ گفت: همهاش قرآن است و فرقی نمیکند. و به روایت از عبدالله بن السائب آمده است که پیامبر جدر نماز صبح سوره «المؤمنون» را خواند تا اینکه به داستان موسی و هارون رسید، یا به داستان حضرت عیسی ÷رسید که سرفهاش گرفت لذا به رکوع رفت. و به روایت از مردی از جهینه آمده است که او شنیده است پیامبر جدر نماز صبح در هر دو رکعت سوره «إذا زلزلت الأرض»را خواند، نمیدانم آیا پیامبر جفراموش کرده بود یا به عمد چنین کرد. به روایت ابو داود و دارقطنی با اسناد قوی. رافعی گفته است: «خواندن یک سوره کامل بعد از فاتحه اگر چه کوتاه هم باشد پسندیده تر است از خواندن بعضی از سورهای اگر چه زیاد و بلند هم باشد». نووی گفت: «این وقتی است که سوره کامل و بعضی از سورهای به اندازه هم باشند، اما اگر بعضی از سورهای طولانی را بخواند که از یک سوره کوتاه بیشتر باشد بهتر است».
لازم و شایسته است که اگر بعضی از سورهای را میخواند، قسمتی را بخواند که مشتمل بر معانی تام بوده و اول و آخر معنی معلوم و کامل باشد. بدون شک در این حال بعضی از سورهای طولانی از خواندن یک سوره کوتاه بهتراست. و پیامبر جهمواره رکعت اول نماز صبح و هر نمازی را بیش از رکعت دوم طول میداد، و در نماز صبح این عمل بیشتر روی میداد چون قرآن فجر (نماز صبح) مشهود است یعنی خداوند و فرشتگان ناظر آن هستند. یا فرشتگان مأمور در روز در نماز صبح حاضر و شاهدند (موقع تعویض فرشتگان شب و روز است). و چون رکعات نماز صبح اندک است آن را با طولانی نمودن رکعت اول جبران میساخت، و چون نماز صبح بعد از برخاستن از خواب بامدادی است و مردم در استراحت هستند و هنوز کارهای زندگی و دنیای را شروع نکردهاند و به علاوه، نماز صبح آغاز و ابتدای فعالیت و کار روزانه است لذا مورد اهمیت قرار گرفته و تطویل آن مورد نظر است. لذا پیامبر جدر نماز صبح از شصت آیه تا یکصد آیه میخواند، و مشاهده شده که گاهی در نماز سوره «ق» را خوانده و گاهی سوره «روم» و گاهی «إذا الشمس کورت»و گاهی «معوذتین» (دو سوره آخر مصحف) را خوانده و حال آنکه در مسافرت بوده است. پیامبر جهرگاه در نماز صدای کودک را میشنید به جهت ترحم به وی و مادرش قرائت را کوتاه میکرد، و در نماز بامداد روز جمعه سورههای «الم تنزیل»سجده و «هل أتی علی الإنسان»را به تمامی میخواند، و از وی شنیده نشده بر بعضی از آن دو سوره اقتصار کرده باشد، همانگونه که بیشتر مردم به جای کامل آن دو سوره بر بعضی از آنها اقتصار میکنند، و بدین وسیله خلاف رهنمود پیامبر جعمل مینمایند و حکمت انتخاب قرائت این دو سوره کامل آن میباشد که مشتمل بر ذکر مبدا و معاد و آفرینش آدم ÷و دخول بهشت و دوزخ و غیر آنست تا مردم حوادث روز قیامت را بیاد آورند و پند و عبرت گیرند.
اما نماز ظهر را پیامبر جگاهی طولانی و گاهی متوسط میخواند. ابوسعید گفت:
«کانَتْ صَلاةُ الظُّهرِ تُقامُ فَیَذْهَبُ الذّاهِبُ إِلَی الْبَقِیعِ فَیَقْضِی حاجَتَهُ ثُمَّ یَأْتِی أَهْلَهُ فَیَتَوَضَّأُ وَیُدْرِك النَّبِیَّ فِی الرَّکعَةِ الأُولی مِمَّا یُطِیْلُها»(رواه مسلم).
«نماز ظهر آن قدر طول میکشید که از آغاز آن یک نفر میتوانست به بقیع برود و قضای حاجت کند سپس به خانه خویش برگردد و وضو بگیرد و به مسجد النبی برگردد و در رکعت اول به پیامبر جبرسد از بس که آن را طول میداد».
گاهی در نماز ظهر سورههای «سبح اسم ربك الأعلی» «واللیل إذا یغشی»و گاهی «والسماء ذات البروج»و «والسماء والطارق»را میخواند.
و اما در نماز عصر به اندازه نیمی از نماز ظهر قرائت را طول میداد اگر نماز ظهر را طول داده بود و اگر قرائت نماز ظهر را کوتاه کرده بود نماز عصر را به اندازه آن طول میداد.
و اما پیامبر جدر نماز مغرب اگر قرائت رکعت اول را طول میداد دومی را طول نمیداد که به اثبات رسیده و مشاهده شده که در نماز مغرب در هر دو رکعت اول سوره «اعراف» و گاهی سوره «طور» و گاهی «مرسلات» و گاهی «سبح اسم ربك الأعلی»و گاهی «والتین والزیتون»و «معوذتین» را خوانده است، و همه اینها آثار و اخبار صحیح و مشهوری هستند که نقل شدهاند.
و اما در نماز عشاء پیامبر ج «والتین والزیتون»را خوانده و به معاذ سفرمود که: آن را و «الشمس وضُحیها»و «سبح اسم ربك الأعلی»و «واللیل إذا یغشی»و امثال آن را بخواند. شبی معاذ سهمراه پیامبر سنماز عشاء را خواند سپس به میان «بنی عمر و بن عوف» رفت و نماز عشاء را بعد از اینکه مدتی از شب گذشته بود برایشان اعاده کرد، و در آن سوره بقره را خواند، و پیامبر جاین عمل را انکار کرد و نپسندید و به وی گفت: «أَفَتّانٌ أَنْتَ یا مَعاذُ؟».
«مگر تو میخواهی مردم را در فتنه گرفتار کنی و دچار آشوب و مبتلا نمایی ای معاذ؟».
و اما در نماز جمعه همواره سورههای «جمعه» و «منافقون» یا «جمعه» و «الغاشیه» را به صورت کامل یا سوره «سبّح» و «الغاشیه» را میخواند، و اما اینکه بر اواخر آن دو سوره اقتصار کند هرگز چنین نکرد واین عمل مخالف رهنمود او است.
و اما در نمازهای «عیدین» گاهی سوره «ق» و ﴿ٱقۡتَرَبَتِ ٱلسَّاعَةُ﴾[القمر: ۱]. را به طور کامل و گاهی «سبح» و «الغاشیه» را میخواند. و این بود سنت پیامبر جکه ادامه داشت تا اینکه به رفیق اعلی پیوست، و خلفای راشدین نیز بعد از او چنان عمل کردند و پیشوایان دانشمند نیز همگی چنین رفتار کردند. و پیامبر جهیچوقت سوره خاصی را برای قرائت در نماز معین نمیکرد مگر در نماز جمعه و عیدین (فطر و اضحی) و نماز بامداد روز جمعه، (ابوداود در حدیث عمرو بن شعیب به روایت از پدرش و روایت از جدش روایت کرده است که او گفت):
«ما مِنَ المُفّصل سورةٌ صَغِیرةٌ ولَاکَبِیرةٌ إلَّا وقَدْ سَمِعْتُ رسول الله جیَؤُمُّ النَّاسَ بِها فِی الصلاة المَکْتُوْبَةِ».
«هیچ سوره نسبتا مفصل و بلندی نبوده است مگر اینکه در نماز جماعت نمازهای فرض آنها را از پیامبر جشنیده ام که آنها را خوانده است».
به اثبات نرسیده است که او جدر یک رکعت علاوه بر فاتحه دو سوره از قرآن خوانده باشد مگر در نماز سنت، ولی در نماز فرض چنین از او نقل نشده است.
۸- و
۹- الله أکبر (تکبیر گفتن) به هنگام هر فرود آمدن و برخاستن و گفتن: «سمع الله لمن حمده ربنا لك الحمد»و دلیل آن روایت ابوهریره ساست که گفته: همواره پیامبر جچون میخواست به نماز بایستد تکبیر میگفت، سپس که به رکوع میرفت تکبیر میگفت، سپس وقتی که پشتش را راست میکرد و از رکوع بلند میشد و میگفت: «سمع الله لمن حمده»چون راست میایستاد پیش از اینکه به سجده برود میگفت: «ربنا لك الحمد»سپس چون برای سجده فرود میآمد و خم میشد نیز تکبیر میگفت، سپس چون سر از سجده بر میداشت نیز تکبیر میگفت، (برای رفتن به سجده دوم نیز تکبیر میگفت) در همه نمازهای چنین میکرد سپس چون بعد از دو سجده بر میخاست نیز تکبیر میگفت. بدینگونه بود کیفیت نماز پیامبر ج. (به روایت بخاری و مسلم).
۱۰- گفتن تسبیح در رکوع وسجده. ابوداود روایت کرده است که پیامبر جوقتی که آیه: ﴿فَسَبِّحۡ بِٱسۡمِ رَبِّكَ ٱلۡعَظِيمِ ٧٤﴾[الواقعة: ۷۴] نازل شد گفت:
آن را در رکوعتان قرار دهید بگوئید: «سُبحان رَبَّی العظیم وبحمده»و چون ﴿سَبِّحِ ٱسۡمَ رَبِّكَ ٱلۡأَعۡلَى ١﴾[الأعلی: ۱] نازل شد گفت: آن را در سجودتان قرار دهید بگوئید: «سُبحان رَبِّی الأعلی وبحمده». مسلم از حدیث حذیفه روایت کرده است که پیامبر جآن تسبیحات را میگفت. و مستحب است که این تسبیح را سه بار بگوید، چون پیامبر جگفت:
«إِذا رَکَعْتَ فَقُلْ فی رُکُوعِکَ: سُبحانَ رَبّی العَظیم ثَلاثاً وَذَلکَ أَدْناهُ وَإِذا سَجَدتَّ فَقُلْ فی سُجُودِکَ سُبحانَ رَبِّیَ الأَعْلی ثَلاثاً وَذَلکَ أَدْناهُ».
«هرگاه به رکوع رفتی سه بار بگو: «سبحان ربی العظیم وبحمده»یعنی منزه است پروردگار بزرگوارم، که این به کمال نزدیکتر است، و هرگاه سجده کردی سه بار بگو: «سبحان ربی الأعلی وبحمده». و این به کمال نزدیکتر است».
یعنی این حداقل سه بار گفتن تسبیح نزدیک به کمال و حد کامل تسبیحات در رکوع و سجود از ۹ بار تا ۱۱ بار است. ماوردی گفت: این وقتی است که شخص امام جماعت باشد، و اما کسی که تنها نماز میخواند هر اندازه دلش بخواهد میتواند دعا و ذکر را طول دهد، چون پیامبر جگفته است: «أَقْرَبُ ما یَکُونُ العَبْدُ إِلی رَبِّهِ وَهُوَ ساجِدٌ فَأَکْثِرُوا فیهِ الدُّعَاءَ». (حدیث صحیح).
«بهترین حالت نزدیکی و قرب بنده به پروردگارش حالت سجود است پس در سجده فراوان دعا کنید».
و امام نیز چنانچه مأمومانش راضی به طولانی کردن ذکر و دعا باشند میتواند ذکر و دعا را طولانی کند. همواره پیامبر جدر رکوع و سجود دعا و اذکار فراوان میخواند. به روایت از عایشه لآمده است که همواره در رکوع و سجود فراوان این ذکر را میخواند: «سُبحانَك اللّهُمَّ رَبَّنا وَبِحَمدِك اللّهُمَّ اغفِرلِی»«خداوندا تو پاک و منزه و پروردگار ما هستی و تو را حمد و ستایش میکنم، خداوندا مرا بیامرز». به روایت شیخین و احمد و دیگران. باز هم به روایت از عایشه لآمده است که در رکوع و سجود میگفت: «سُبُّوحٌ قُدُّوسٌ رَبُّ الملائِکَةِ وَالرُّوحِ». «خداوندا تو منزه و پاک از هر چیز هستی که سزاوار جلال تو نیست و تو پروردگار فرشتگان و جبریل هستی». و به روایت از علی بن ابیطالب سآمده است که پیامبر جدر رکوع میگفت:
«اَلّلهُمَّ لَك رَکَعْتُ وَبِك آمَنْتُ وَلَك أَسْلَمتُ أَنْتَ رَبّی خَشَعَ سَمعِی وَبَصَری وَمُخِّی وَعَظِمی وَعَصَبِی وَمَا استَقَلَّت بِهِ قَدَمی لِله رِبَّ العالَمین».
«خداوندا برای تو به رکوع رفتم، به تو ایمان دارم و خود را به تو تسلیم کردم تو پروردگار منی، گوش و دیده و مغز و استخوان و پی و آنچه که بر قدمهایم بار است همه و همه در برابر پروردگار جهانیان تسلیم است». به روایت احمد و مسلم و ابوداود و دیگران. و از علی بن ابیطالب سروایت شده است که پیامبر جهرگاه به سجده میرفت، میگفت:
«اَلّلهُمَّ لَك سَجَدتُّ وَبِك آمَنْتُ وَلَك أَسْلَمتُ سَجَدَ وَجهِیَ لِلَّذی خَلَقَهُ فَصَوَّرَهُ فَأَحْسَنَ صُورَهُ فَشَقَّ سَمعَهُ وَبَصَرَهُ فَتَبارَك اللهُ أَحْسَنُ الخالِقینَ».
«خداوندا تنها برای تو سجده کردم و به تو ایمان آوردم و خود را به تو تسلیم نمودم، چهره و صورت من برای کسی سجده میکند که آن را آفریده و بسیار زیبا تصویر آن را کشیده و گوش و چشمش را باز کرده است، پس مبارک و افزون نعمت است الله که بهترین و شایستهترین آفریننده است». (به روایت احمد و مسلم).
۱۱- نهادن دستها بر رانها در هنگام نشستن برای تشهد اول و تشهد دوم به گونهای که دست چپ روی ران چپ به صورت گسترده باشد و دست راست روی ران راست به نحوی که انگشت کوچک (خنصر) و انگشت بعدی (بنصر) و انگشت میانه (وسطی) و انگشت شست را جمع و بسته کند، و انگشت سبابه (مسبحه) را رها نماید. به روایت ابن عمر ب. و سنت است که به هنگام گفتن: «لَا إله إلَّا الله»(در شهادت) انگشت سبابه را بلند کند به عنوان اشاره به توحید، تا به زبان توحید گوید و باعمل نیز توحید نشان دهد و بین قول و فعل جمع کند. و پسندیده و مستحب است که آن انگشت را به وقت بلند کردن، اندکی کج نگه دارد. به روایت ابن حبان در صحیح خود. به روایت از زبیر آمده است که پیامبر جهرگاه در تشهد مینشست دست راست خود را بر ران راست و دست چپ را بر ران چپ خود مینهاد، و با انگشت سبابه اشاره میکرد و نگاه پیامبر از محل سجدهاش تجاوز نمیکرد. (به روایت احمد و مسلم و نسائی).
۱۲- افتراش در تشهد و نشستنهای نماز به گونهای که پای چپ را بگستراند و روی قوزک آن بنشیند و پای راست را نصب کند به صورتی که انگشتان آن رو به قبله باشند. این صورت نشستن در نماز سنت است، و در تشهد دوم تورک (نصب کردن پای راست به حالت اول و دراز کردن پای چپ زیر پای راست و نهادن نشیمنگاه بر روی زمین) سنت است. و این کیفیت در صحیحین آمده است. (و در روایت از بخاری آمده است):
«فَإِذا جَلَسَ فِی الرَّکعَتَینِ جَلَسَ عَلی رِجْلِهِ الیُسری وَنَصَبَ الیُمْنی فَإِذا جَلَسَ فِی الرَّکْعَةِ الأخِیرَةِ قَدَّمَ رِجْلَهُ الیُسری وَنَصَبَ الأُخْری وَقَعَدَ عَلی مَقْعَدَتِهِ».
«هرگاه برای تشهد اول مینشست بر پای چپ مینشست و پای راست را نصب مینمود، و چون برای تشهد دوم مینشست پای چپ را پیش مینهاد و پای راست را نصب میکرد و بر نشیمنگاه مینشست».
۱۳- خواندن دعای بین سجدتین (دو سجده)، چون پیامبر جهمواره بین دو سجده میگفت: «رَبَّ اغفِرلِی رَبِّ اغفِرلِی»به روایت نسائی و ابن ماجه. و به روایت ابن عباس بپیامبر جدر بین دو سجده میگفت: «اللّهُّم اغفرِرلِی وَارحَمنِی وَعافِنِی وَاهْدِنِی وَارْزُقْنِی».
«خداوندا مرا بیامرز و به من رحم کن و به من سلامتی ده و مرا هدایت کن و مرا روزی ده».
(به روایت ابوداود. و در روایت ترمذی به جای «عافنی» «واجبرنی» آمده است).
۱۴- جلسه استراحت (نشستن برای استراحت) که نشستن اندک است، و نمازگزار آن را بعد از فراغت از سجده دوم رکعت اول و بعد از فراغت از سجده دوم رکعت سوم انجام میدهد، چون عملا پیامبر جچنین کرده است. (و در روایت از احمد نیز آمده است).
۱۵- دعای بعد از تشهد دوم و پیش از سلام دادن. چون به روایت از عبدالله بن مسعود س آمده است که پیامبر جتشهد را بدانان یاد داد و گفت: بعد از تشهد، نمازگزار هر دعا و درخواستی که دارد از خدا بنماید. به روایت مسلم. و به روایت از علی بن ابیطالب سآمده است که پیامبر جهرگاه به نماز میایستاد و نماز میخواند بین تشهد و سلام دادن میگفت:
«اللّهمَّ اغفِرلِی ما قَدَّمْتُ وَما أَخَّرتُ وَما أَسْرَرتُ وَما أَعْلَنتُ وَما أَسْرَفتُ وَما أَنْتَ أَعْلَمُ بِهِ مِنّی أَنْتَ الْـمُقَدِّمُ وَأَنْتَ الْـمُؤَخِّرُ لَا إله إلَّا أَنْتَ».
«خداوندا آنچه را که قبلا کردم و آنچه را که به تاخیر انداختم، و آنچه را که در نهان و آشکارا کردم، و آنچه را که در آن اسراف نمودم، و آنچه را که تو بدان آگاهتر از من هستی همه را از من بیامرز و مرا ببخشای، تنها تو پیش دارنده و پس دارندهای و به جز تو خدائی و الهی نیست». (به روایت مسلم).
به روایت از عبدالله بن عمر ب، ابوبکر سبه پیامبر جگفت: دعایی به من یاد دهید که در نماز بخوانم، گفت: بگو:
«اللّهَّم إِنِّی ظَلَمْتُ نَفْسی ظُلْماً کَثیراً وَلَا یَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلَّا أَنتَ فَاغفِرلی مَغفِرَةً مِن عِندِك وَارْحَمْنِيْ إِنَّك أَنتَ الغَفُورُ الرَّحِیمُ».
«خداوندا من به خود فراوان ستم کردهام، و به جز تو کسی گناهان را نمیبخشاید پس مرا به بخشندگی خودت ببخش و به من رحم کن، بیگمان تو بخشایشگر و بسیار مهربان هستی». (این روایت متفق علیه اصحاب صحاح است). به روایت از ابوهریره سپیامبر جگفت: هرگاه یکی از شما تشهد آخر را به پایان برد از چهار چیز به خدا پناه ببرد و بگوید: «اللّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُبِك مِنْ عَذابِ جَهَنَّمَ وَعَذابِ القَبرِ وَمِن فِتْنَةِ الـمَحْیا وَالـمَماتِ وَمِن شَرِّ فِتْنَةِ الـمَسِیْحِ الدَّجَّالِ».
«خداوندا من از عذاب دوزخ و از عذاب قبر و از فتنه و آشوب و بلای زندگی و مرگ و از شر و آشوبگری گمراه کنند (مسیح دجال) به تو پناه میبرم». (به روایت مسلم).
۱۶- سلام دادن دوم، چون پیامبر جبه طرف راست و چپ هر دو سلام میداد. به روایت مسلم از ابن مسعود س.