قرآن درمانی

فهرست کتاب

فصل هفتم: داستان‌های واقعی از شفايافتگان به شيوه قرآن‌درمانی

فصل هفتم: داستان‌های واقعی از شفايافتگان به شيوه قرآن‌درمانی

۱- زنی که در مراسم‌های شاد از هوش می‌رفت و احساس خفگی می‌کرد که این احساس در ایام دیگر کم و زیاد می‌شد، به هنگام تعویذ یکی از نزدیکانش را باعث چشم خوردن خود دانست و تعویذکننده اقدام به گرفتن اثر از چشم‌زننده کرد، بدون اینکه او را مطلع گرداند ولی آن زن این کار را نکرد. این زن در مراسم ازدواج دخترش از شدت خوشحالی از هوش رفت و به یکی از بیمارستانهای تخصصی منتقل گردید و در نهایت ناامیدی و بی‌هوشی به بخش ICU برده شد و مراسم ازدواج به هم خورد. یکی از دختران این زن از بقایای غذای زن چشم‌زننده مقداری را در کاسه‌ای آب حل کرده و به بخش ICU رفت و مقداری از آن را در دهان مادرش قرار داد که ناگهان مادرش به هوش آمد و بر گوشه تخت نشست و به شدت سرفه کرد، این کار، پرستاران و پزشک انگلستانى را متعجب کرد، و آن زن بیمار در همان روز از بیمارستان ترخیص گردید در حالی که در نهایت صحت و سلامت و عافیت بود، و پزشک پرونده این زن را اینگونه بست: «گاهی جسد به صورت خودجوش به خوددرمانی می‌پردازد». سبحان الله که به حقیقت پى نمی‌برند.

۲- مردی که پسرش را در حالت فلج کامل در یک لحاف پیچیده بود به نزد تعویذخوان آمده و گفت: برای معالجه فرزندم اکثر کشورهای جهان را گشتم، انواع متخصص‌ها را دیدم، دارایی، وقت و زحمات زیادی را صرف کردم و همه پزشکان با تأکید جواب دادند که این بیمار قابل معالجه نیست. تعویذخوان (با نیت شفای بیمار و هدایت جن مسلط) تعویذ را شروع کرد، سپس از پسر پرسید: آیا به نظر خودت کسی تو را چشم نزده است. پسر جواب داد: در این لحظه جز پدرم، هیچ کس دیگری به ذهنم خطور نمی‌کند. پدر با تعجب گفت: آیا من او را چشم زده‌ام در حالی که وقت و دارایی‌ام را صرف او کرده‌ام. تعویذخوان گفت: گاهی ممکن است نزدیکترین و محبوبترین فرد باعث چشم خوردن شود، و لازم نیست که چشم‌زننده الزاماً حسود و کینه‌جو باشد، و با توصیف یک شخص بدون ذکر خدا، راه را برای تسلط شیطانی که حاضر است باز می‌کنیم، زیرا پیغمبرصفرمودند: چشم زدن حقیقت دارد و شیطانی حاضر باعث آن می‌شود...» این شیطان به حسن نیت و یا سوءنیت شخص کار ندارد، و عدم ذکر خدا در آن لحظه برای او کافی است، و تنها ذکر خدا او را از این کار باز می‌دارد همچنانکه پیغمبرصفرمودند: «حجاب بین عورات [نقایص و راه‌های نفوذ] انسان در برابر جنیّان گفتن (بسم ‌الله) می‌باشد». سپس تعویذخوان از باقیمانده چای پدر در یک فنجان، به پسر نوشانید که ناگهان صحنه عجیبی را مشاهده کرد: پسر شروع به حرکاتی غیرارادی کرد، بر روی زمین دراز کشید و کم کم - به سختی - از زمین بلند شد، اعضایش را حرکت داد و چند قدم برداشت، لغزید و دوباره بلند شد. پدر در حالی که (متأثر شده بود) گریه می‌کرد و گفت: حدود دو سال قبل در اثنای یک مهمانی پسرم را به خاطر مهمانداری خوبش تمجید کرده و گفتم: بخدا سوگند تنها همین پسر برایم سودمند است، و ذکر خدا را فراموش کردم، و بعد از آن پسرم به صورت کامل فلج گردید، و هیچ دکتری را در داخل و خارج معرفی نکردند مگر اینکه پسرم را به او نشان داده‌ام. در پایان پدر از تعویذخوان تشکر کرد و گفت: آب در کوزه و ما تشنه‌لبان می‌گردیم. و پسر لحافی را که در آن پیچیده شده بود، برداشت و رفتند.

۳- یک دانشجو در ولیمه‌ای شرکت کرد در اثنای صرف طعام به تکه تکه کردن و تقسیم گوشت پرداخت، یکی از مهمانان به شوخی به او گفت: شکم تو مثل سنگ‌شکن کار می‌کند، و همه را خندانید. در پایان مراسم ولیمه احساس شکم درد، تهوع، استفراغ و اسهال شدیدی به او دست داد، به بیمارستان منتقل شد و پزشک بعد از معاینه و آزمایش گفت: یک گره و نارسایی در روده‌اش دیده می‌شود و باید فوراً عمل جراحی شود، عمل جراحی با موفقیت انجام شد و بعد از حدود یک ماه از بیمارستان ترخیص گردید، در نزدیکی درِ بیمارستان از ناحیه شکم احساس درد شدیدی کرد، دوباره بازگشت و دکتر در نهایت تعجب از عودت بیماری‌اش دوباره او را عمل جراحی کرده و یک ماه دیگر بستری کرد، ولی باز هم به هنگام خروج از بیمارستان عودت بیماری مشاهده شد، دکتر بعد از معاینه و مشاهده آن، انجام عمل جراحی برای بار سوم را به دلیل ضعیف شدن جسم بیمار غیرممکن دانست و گفت: این بیماری تا به حال سابقه نداشته است و هیچ دلیل توجیه‌کننده‌ای برای عودت آن در دست نیست.

بیمار با همه درد و ناراحتی‌اش از بیمارستان ترخیص گردید و به تعویذ روی آورد، به هنگام قرائت تعویذ، همان شخصی را که در مهمانی با او شوخی کرده بود، باعث چشم خوردن خود دانست. تعویذخوان به او دستور داد که با حفظ حسن ظن مقداری از آب دهان و یا عرق بدن آن شخص تهیه کند، و آن را [بعد از مخلوط با آب] بر سرش ریخت ولی تأثیری نداشت و دردها همچنان باقی ماند، بیمار تعویذخوان را در جریان گذاشت، تعویذخوان گفت: آیا از آن اثر نوشیدی؟ جواب داد: نه، آن را بر خود پاشیدم. تعویذخوان گفت: شکم تو چشم خورده و اثر باید به موضع درد برسد پس باید از آن بنوشی. این بار بیمار از اثر چشم‌زننده نوشید و صحت و سلامت خود را باز یافت، سپس به بیمارستان مراجعه کرد و پزشکان صحت و سلامت او را تأیید کردند.

۴- مردی به بیماری کلیوی حاد مبتلا گردید و به جای بول، خون از بدن او خارج می‌شد، به بزرگترین بیمارستان‌ها مراجعه نمود ولی پزشکان تصریح کردند که: این بیماری قابل درمان نیست و علت آن ناشناخته است و این بیماری IGA نامیده می‌شود، لذا باید به منزل باز گردی و تحت مراقبت باشی چون این بیماری تاکنون مداوا نشده است و کسی از آن نجات نیافته، بلکه - خدا نکرده - به سرعت به از کار افتادن کلیه می‌انجامد.

بیمار خیلی ناراحت شد و دنیا برای او تنگ شده بود و در نهایت ناامیدی برای مداوای بیماری‌اش از طریق تعویذ نزد شیخ عبدالله السدحان [مؤلف این کتاب] رفت. تعویذخوان به او گفت: إن شاء الله با خواندن آیاتی از قرآن شفاء می‌یابی و در اثنای قرآن‌درمانی چند سؤال پرسید: آیا شخص معینی را می‌شناسی که اوصاف تو را بازگو کرده باشد؟ آیا حادثه، واقعه و یا خوابی [که دال بر چشم خوردن تو باشد] به یاد نمی‌آوری؟ آیا در اثنای تعویذ اشخاصی مدام به ذهنت خطور نمی‌کنند که گمان کنی تو را چشم زده باشند؟

بیمار گوید: در جواب این سؤالات نام اشخاصی را ذکر کردم، بعد از گرفتن اثر آنها [و استعمال آن اثر] بصورتی ناگهانی خونی که به جای بول (ادرار) از بدنم خارج می‌شد قطع شد، ولی دردها همچنان باقی ماند. به هنگام تعویذ در روز دوم نیز اسامی اشخاص دیگری را ذکر و به گرفتن اثر از آنان و استعمال آن پرداختم که -الحمد لله - دردها نیز کاملاً از بین رفت و احساس کردم (۷۰%) بهبود یافته‌ام.

باز به هنگام تعویذ در روز سوم اسامی اشخاص دیگری را بازگو و از آنها اثر گرفته و استعمال کردم و - الحمد لله - بیماری کاملاً بهبود یافت و سلامت خود را بازیافتم. به همین دلیل به همه توصیه می‌کنم که از تعویذ شرعی که اصل مداواست، و نزد اشخاص نیکوکار استفاده کنند.