قرآن درمانی

فهرست کتاب

۳- قرآن دوای هر دردی

۳- قرآن دوای هر دردی

اصل در مداوا این است که با قرآن انجام پذیرد، و بعد از آن به سراغ داروهای پزشک برویم، و چنان نیست که بعضی از نادانان گمان می‌‌کنند که هرکس بیماری عضوی [در یکی از اعضای جسم] دارد باید به پزشک مراجعه کند، و هرکس بیماری روحی دارد باید به روانپزشک مراجعه کند. اساس این تقسیم‌بندی چیست؟ قرآن درمان و دوای قلب‌ها و عافیت و شفای بدن‌هاست، خداوند متعال می‌فرماید: ﴿وَنُنَزِّلُ مِنَ ٱلۡقُرۡءَانِ مَا هُوَ شِفَآءٞ[الإسراء: ۸۲].

«ما آیاتی از قرآن را فرو می‌فرستیم که مایه شفاست».

خدا در این آیه از واژۀ شفا استفاده کرده نه دوا، چرا که شفا حتماً شفابخش است ولی دوا ممکن است که شفا بدهد، همچنانکه ممکن است که مؤثر واقع نیافتند.

ابن قیم در کتابش، زاد المعاد می‌گوید: «بنابراین قرآن شفای کاملی برای همه دردهای روحی و جسمی و جمیع بیماری‌های دنیوی و اخروی می‌باشد، ولی هر کسی شایسته این کار نیست، و همه از مداوای با قرآن شفا نمی‌یابند، اما چنانچه یک بیمار به درستی از شفای قرآن استفاده کند و قرآن را با صداقت و ایمان بپذیرد و در حالی که آن را به صورت مطلق قبول داشته و به آن اعتقاد جازم دارد، جمیع شروط مداوا را نیز رعایت کند، بیماری‌اش به هیچ وجه نمی‌تواند در برابر قرآن مقاومت کند. چگونه بیماری‌ها در برابر کلام پروردگار آسمان‌ها و زمین مقاومت می‌کنند؟ کلامی که اگر بر کوه نازل می‌شد، آن را از جا می‌کند، و یا اگر بر زمین نازل می‌شد، آن را قطعه قطعه می‌کرد، پس هیچ بیماری، چه جسمی و چه روحی، وجود ندارد مگر اینکه قرآن آن را مداوا می‌کند و شفا می‌بخشد. کسی که قرآن او را شفا ندهد، خدا نیز او را شفا نمی‌دهد، و کسی که قرآن برایش کفایت نکند، خدا نیز برایش کفایت نمی‌کند» [۲۴].

باید یادآوری شود که یقین و حسن ظن به خدا ضروری است، چرا که یکی از شروط سودمند بودن دوا، پذیرفتن و اعتقاد به شفابخشی آن است [۲۵]. و نباید به نیت تجربه و آزمایش به سراغ قرآن برویم، زیرا این کار ناشی از نقص و خللی در اعتقاد است، چنانچه اگر آب زمزم - به عنوان مثال - به نیت آزمایش و تجربه نوشیده شود، سودمند نخواهد بود، بنابراین حتماً باید نسبت به شفابخشی آن - به اذن خدا - مطمئن باشیم.

در مورد شفای بیماری‌های عضوی توسط قرآن، سخن بسیار است ولی به ذکر چند مثال بسنده می‌کنیم: بعضی از بیماری‌های عضوی و یا جسمی توسط شیطان شدیدتر می‌شوند و علت این امر تسلط شیطان بر جریان خون است، چرا که پیغمبرصفرمودند: «همانا شیطان از مجرای خون در بدن انسان‌ها جریان می‌یابد» [۲۶]، بعضی از این بیماری‌ها عبارتند از:

عصبانیت: عصبانیت عامل اصلی بسیاری از بیماری‌هاست، به همین دلیل پیغمبرصبه شخصی که گفته بود: مرا نصیحتی کن. فرمودند: «عصبانی مشو» [۲۷]. تأثیر عصبانیت بر جسم واضح است: زخم معده، و سرگیجی بعضی از مردم ناشی از اضطرابی است که خود نتیجه عصبانیت می‌باشد، علاوه بر این‌ها عصبانیت نقش مهمی در ایجاد و یا تشدید بیماری‌های داخلی و غیر آن مثل بیماری‌های عصبی دارد از جمله: سر درد، لختگی خون [و کند شدن جریان خون]، سکته مغزی، فلج ناگهانی اعضاء، بیماری‌های قلبی و تنگی نفس. و اساس همه شر و آفات، عصبانیت است که شیطان باعث آن است. خداوند می‌فرماید: ﴿وَٱذۡكُرۡ عَبۡدَنَآ أَيُّوبَ إِذۡ نَادَىٰ رَبَّهُۥٓ أَنِّي مَسَّنِيَ ٱلشَّيۡطَٰنُ بِنُصۡبٖ وَعَذَابٍ ٤١[ص: ۴۱].

«(ای محمد!) و به خاطر بیاور (سرگذشت) بنده ما ایوب را، هنگامى که پروردگارش را خواند (و گفت: پروردگارا!) شیطان مرا به رنج و عذاب افکنده است».

گفته می‌شود: ایوب÷دچار همه بیماری‌های جسمی و روحی شده بود و (نٌصٌب) به درد و رنج بیماری اشاره می‌کند، همچنانکه (عذاب) جنبه روحی آن را بیان می‌نماید، و چون شیطان عامل این کار بود، ایوب÷دردها را به او نسبت می‌دهد، البته علاوه بر این، ادب در برابر خدا نیز چنین اقتضائی دارد [۲۸].

به شکر خدا قرائت قرآن بر بسیاری از این بیماری‌ها [توسط بنده] انجام شده و شفا حاصل شده، خصوصاً بیماری‌های لاعلاج که چه بسا عامل اصلی آن شیطان می‌باشد، مثل: سرطان، لختگی خون در رگ‌ها، تنگی نفس طولانی مدت، فلج کامل، نازایی، بیهوشی، بیماری‌های قلبی و همچنین بیماری بی‌نظمی قاعدگی در زنان که عامل آن جنّ می‌باشد، و پیغمبرصدو مرتبه در این باره مورد سؤال واقع شد که یکبار فرمودند: «ذاک عرق» [۲۹]و بار دوم که حمنه بنت جحش گفت: قبلاً دوران قاعدگی‌ام خیلی طول می‌کشید، پیغمبر فرمودند: «این شیطان است که باعث چنین آزار و اذیتی می‌شود» [۳۰].

شیطان مقداری از خون قاعدگی را نگه می‌دارد تا پایان دوره قاعدگی، و بعد از اتمام آن دوره آن را رها می‌سازد تا با این کار مانع نماز خواندن و تلاوت قرآن توسط آن زن مسلمان گردد، یا جراحتی ایجاد می‌کند تا زن نتواند نوع خون را تشخیص دهد و مجبور به ترک نماز شود.

همچنین در بیماری فلج اعضاء، یک جنّ حرکت آن عضو فلج شده را متوقف می‌کند و این کار با حالاتی همراه می‌گردد از جمله اندوه، فشار روحی و سر درد مداوم، که با خواندن قرآن بر آن شخص، حرکت آن عضو را باز می‌یابد، در غیر این صورت، مشخص می‌شود که آن جنی بعد از فلج کردن آن عضو به صورت کامل آن را ترک کرده است، و این از حالات صعب العلاج بوده، مداوای آن به صبر، قرائت مداوم قرآن به نیت شفا و دوره‌ای طولانی نیاز دارد.

و در بیماری‌های دستگاه گوارش، اعصاب و درد استخوان‌ها، مداواکننده باید دستش را بر جای درد بگذارد و هفت دفعه این حدیث را بخواند: «أعوذ بقدرة الله وعزته من شر ما أجد وأحاذر». هفت بار این دعا را تکرار می‌کند.

«از شر و آفاتی که بر سر راهم می‌آید به قدرت خداوند پناه می‌برم و از آن آفات پرهیز می‌کنم» [۳۱]. تا به اذن خدا درد تسکین یابد.

امراض روحی [۳۲]: خودباختگی شخصیتی (یا خودکم‌بینی) که یک بیماری خطرناک بوده و روانپزشکان آن را به وسیله قرص و سرنگ معالجه می‌کنند که به ندرت مؤثر واقع می‌افتد، و مریضی به صورت کامل رفع می‌گردد، در حالیکه تعداد زیادی از این بیماران از طریق تعویذ شرعی، سلامتى خود را به صورت کامل بازیافته‌اند.

وسواس بودن: یکی از بیماری‌هایی که معمولاً جنیان عامل آن هستند، تا به این طریق ارتباط بین بنده را با پروردگارش از بین ببرند که از وسواس بودن در وضو شروع شده و به مسایل عقیده منتهی می‌گردد.

وسواس دو گونه است: فکری و حسی.

علاج وسواس فکری: این وسواس با ذکر خدا و عدم توجه به وسوسه‌ها و مخالفت با آنها و پناه بردن به خدا از شیطان، و تف کردن به سمت چپ معالجه می‌شود. شخص بیمار باید از طریق ذکر خدا، کردار سودمند و همنشینی با دوستانش و بجا آوردن صلۀ رحم، وقتی برای وسوسه شدن برای خود باقی نگذارد.

وسواس حسی: که در نزد روان‌شناسان به وسواس اجبارى شدید معروف بوده و از وسواس فکری شدیدتر و به گونه‌ای است که دردهایی پراکنده در همه بدن احساس می‌شود.

علاج وسواس حسی: علاوه بر شیوه‌هایی که برای معالجه وسواس فکری گفتیم باید معالجه حسی نیز بشود؛ یعنی باید با دیدار اقوام و همنشینی با دوستان و صله رحم کسالت را از خود دور کند، و با شستن بدن با آب سرد، ورزش، سفر، اشاعه حسن ظن و خوش‌بینی از طریق تبسم و راضی شدن به قضا و قدر الهی جریان خون را فعال‌تر گرداند. چنین بیماری اگر به تقدیر الهی راضی باشد مانند مجاهدی خواهد بود که در راه خدا جهاد می‌کند.

خداوند از زبان ایوب÷می‌فرماید: ﴿وَٱذۡكُرۡ عَبۡدَنَآ أَيُّوبَ إِذۡ نَادَىٰ رَبَّهُۥٓ أَنِّي مَسَّنِيَ ٱلشَّيۡطَٰنُ بِنُصۡبٖ وَعَذَابٍ ٤١[ص: ۴۱].

«(ای محمد!) و به خاطر بیاور (سرگذشت) بنده ما ایوب را، هنگامى که پروردگارش را خواند (و گفت: پروردگارا!) شیطان مرا به رنج و عذاب افکنده است».

(ای محمد!) و به خاطر بیاور (سرگذشت) بنده ما ایوب را، هنگامى که پروردگارش را خواند (و گفت: پروردگارا!) شیطان مرا به رنج و عذاب افکنده است.

خداوند متعال در جواب نمی‌فرماید که برای طرد شیطان ذکر خدا را بکن، بلکه چون ایوب دچار وسواس حسی شده بود، برای معالجه حسی به او می‌فرماید: ﴿ٱرۡكُضۡ بِرِجۡلِكَۖ هَٰذَا مُغۡتَسَلُۢ بَارِدٞ وَشَرَابٞ ٤٢[ص: ۴۲].

«(ای ایوب!) پاى خود را بر زمین بکوب! این چشمه آبى خنک براى شستشو و نوشیدن است!».

در اینجا ملاک عمومیت لفظ است نه خاص بودن سبب؛ یعنی این حکم برای همه نافع خواهد بود نه فقط ایوب÷.

ابوبکر المروذی، شاگرد امام احمد: از ایشان نقل می‌کند که گفت: با ابوعبدالله به مسجد رفتیم، هنگامی که داخل شدیم ابو عبدالله شروع کرد به نماز خواندن، در حالت رکوع دیدم که با دو انگشت به پاهایش اشاره می‌کند، هنگامی که نمازش به پایان رسید، گفتم: ای ابو عبدالله! دیدم در حال نماز خواندن با انگشتانت به جایی اشاره می‌کردی. جواب داد: شیطان به سراغم آمد و گفت: پاهایت را نشسته‌ای، و من با اشاره‌ی انگشت‌هایم، گفتم: این دو شاهد عادل [پایم] شهادت می‌دهند که شسته‌ام [۳۳].

استفاده از قرص برای معالجه این بیماری، در صورت اضطرار، اشکالی ندارد چون می‌تواند به صورت موقّت آرامش بیاورد ولی درمان نهایی نخواهد بود، بلکه از درمانهای مادی بوده که شریعت دستور استفاده از آنها را، همزمان با مداوای اساسی که قرآن درمانی باشد، داده است.

اندوه: یک بیماری روحی است که علاج آن، زیاد ماندن در مسجد است. پیغمبرصفرموده‌اند: «روشنی چشم من در نماز است» [۳۴]. و آن حضرتصهنگامی که به خاطر مسأله‌ای غمگین می‌شد به نماز پناه می‌برد.

جن تلاش می‌کند انسان را به گوشه‌نشینی بکشاند تا بر او تسلط یابد، و به همین دلیل در خواب و بیداری و سفر و حضر از تنهایی نهی شده است، چنانچه شیاطین از گوشه‌نشین کردن شخص درمانده شود، سعی می‌کند درک و شعور او را گوشه‌نشین کند، به این معنی که در نزد دیگران نیز احساس تنهایی کند، که در این حالت پریشان‌ حال و مضطرب خواهد شد.

در مورد معالجه بیماری‌های جسمی و روحی با قرآن می‌توان بسیار صحبت کرد و در این باره کتاب «زاد المعاد» تألیف «ابن قیم» منبع خوبی است [۳۵].

توجه به سیره شیخ‌الاسلام ابن تیمیه در معالجه بیماران عضوی (جسمی) با استفاده از قرآن برای توضیح این مسأله کافی است: یکبار به عنوان تعویذ برای شخصی که خون زیادی از او رفته بود نوشت: ﴿وَقِيلَ يَٰٓأَرۡضُ ٱبۡلَعِي مَآءَكِ وَيَٰسَمَآءُ أَقۡلِعِي وَغِيضَ ٱلۡمَآءُ وَقُضِيَ ٱلۡأَمۡرُ وَٱسۡتَوَتۡ عَلَى ٱلۡجُودِيِّۖ وَقِيلَ بُعۡدٗا لِّلۡقَوۡمِ ٱلظَّٰلِمِينَ ٤٤[هود: ۴۴].

«و گفته شد: «اى زمین، آبت را فرو بر! و اى آسمان، از باریدن خوددارى کن! و آب فرو نشست و کار پایان یافت و (کشتى) بر (دامنه کوه) جودى، پهلو گرفت; و (در این هنگام،) گفته شد: دور باد قوم ستمگر (از سعادت و نجات و رحمت خدا!)».

و آن بیمار به اذن خدا شفا یافت [۳۶].

به عظمت کلام خدا نگاه کن که فقط در مورد طوفان نیست بلکه برای انسان نیز کارساز خواهد بود، شیخ‌ الاسلام در این مورد بدن انسان را به زمین تشبیه کرده است که این شیوه، شیوه خوب و استواری است، و بر همین مبنا می‌توان بیماری‌های روانى و رمانتیزم را با خواندن آیات زیر شفا داد: ﴿وَإِذَا ٱلۡأَرۡضُ مُدَّتۡ ٣ وَأَلۡقَتۡ مَا فِيهَا وَتَخَلَّتۡ ٤ وَأَذِنَتۡ لِرَبِّهَا وَحُقَّتۡ ٥[الإنشقاق: ۳ تا ۵].

«و در آن هنگام که زمین گسترده شود. و (زمین) آنچه در درون دارد بیرون افکنده و خالی می‌شود. و تسلیم فرمان پروردگارش گردد و شایسته است (که تسلیم باشد)».

و برای بیماری‌های سینه آیات زیر را خواند: ﴿أَلَمۡ نَشۡرَحۡ لَكَ صَدۡرَكَ ١ وَوَضَعۡنَا عَنكَ وِزۡرَكَ ٢ ٱلَّذِيٓ أَنقَضَ ظَهۡرَكَ ٣[الشرح: ۱ تا ۳].

«آیا ما سینهء تو را گشاده نساختیم. و (آیا) بار سنگین را از تو بر نداشیم. همان باری که سخت برپشت تو سنگینی می‌کرد».

و همچنین برای بیماری‌های داخلی آیه زیر را می‌خوانیم: ﴿إِذَا زُلۡزِلَتِ ٱلۡأَرۡضُ زِلۡزَالَهَا ١[الزلزلة: ۱].

«هنگامی که زمین شدیداً به لرزه درآید». و همچنین تا آخر.

خلاصه مطلب در این باب فرموده پیغمبرصاست که چون دید عایشهلزنی را مداوا می‌کند، فرمودند: «او را با کتاب خدا مداوا کن» [۳۷].

نکته مهم: از آنچه گفته شد نباید برداشت کرد که درمان‌های پزشکی معمولی را باید رها کنیم و برای تشخیص بیماری‌ها و درمان آنها نباید به بیمارستان‌ها برویم، بلکه مراد این بود که اساس در مداوای بیماری‌ها، مراجعه به قرآن کریم و دعاهای موجود در این باره است، و داروهای پزشکی باید ضمیمه آن گردد، نه اینکه مستقلاً مورد استفاده واقع شود. و باید به شفابخشی خدا از طریق قرآن باور داشت. و نیز باور داشت به اینکه چون شفا بیاید، دواء سودمند خواهد بود، نه برعکس آن، زیرا در قرآن آمده: ﴿وَإِذَا مَرِضۡتُ فَهُوَ يَشۡفِينِ ٨٠[الشعراء: ۸۰].

«و هنگامی که بیمار شوم اوست (خدا) که مرا شفا می‌دهد».

بنابراین دواء یکی از اسباب شفا بوده و پیغمبرصدر بعضی از احادیث به این مطلب اشاره می‌کند: «هر دردی درمانی دارد، و چون آن دواء استعمال شود به اذن خدا بیماری مرتفع می‌گردد» [۳۸]و باز فرموده: «اگر قرار باشد فقط یکی از دواها مفید واقع شود آن یکی حجامت کردن و یا عسل خوردن است» [۳۹].

گاهی خداوند آن فایده شفابخشی را در دواء قرار نمی‌دهد و لذا شفا حاصل نمی‌شود. حضرتصدر حدیثی دیگر می‌فرماید: «زیرۀ سیاه (سیاه دانه) استعمال کنید زیرا برای هر دردی دواست به جز مرگ» [۴۰].

و به فردی که دچار اسهال (روان شدن شکم) شده بود، فرمودند: «عسل بخور» [۴۱].

و از اسامه بن شریک نقل شده که گفت: نزد رسول خداصبودم که اعراب بادیه‌نشین آمده و گفتند: ای رسول خدا! آیا [بیماری‌هایمان را] مداوا کنیم؟ حضرتصفرمودند: «بله ای بندگان خدا! به مداوا بپردازید، چرا که خداوند هیچ دردی قرار نداده مگر اینکه درمانی برای آن گذاشته، به جز پیری» [۴۲].

[۲۴] زاد المعاد، ۴/۳۵۲. [۲۵] زاد المعاد، ۴/۹۸. [۲۶] البخاری و مسلم این حدیث را روایت کرده‌اند. الفاظ حدیث این گونه است: «إن الشیطان یجری من ابن آدم مجری الدم»و مراد مؤلف از استدلال به این حدیث معنی بالا از متن است، ولی معنی دیگری که حدیث دارد و ظاهرتر است اینکه: همانا شیطان بسان جریان خون در بدن انسان جریان می‌یابد. مترجم. [۲۷] البخاری، ۱۰/۵۱۹. [۲۸] المعجم المفهرس لألفاظ القرآن الکریم: حسن علی کریمه ص ۱۳۲. [۲۹] ابوداود: السنن (۲۸۶). [۳۰] الترمذی این حدیث را روایت کرده و می‌گوید: حدیث، حسن صحیح است. نگا: صحیح سنن الترمذی، تألیف الألبانی ۱/۴۰. [۳۱] صحیح مسلم، ۱۴/۱۸۹. [۳۲] تفاوت بین بیماری روحی و جنون در این است که: بیماری‌های روحی، عقده‌ها و ناراحتی‌هایی هستند در روان آدمی که چنانچه تشدید شوند مقدماتی برای جنون به حساب می‌آیند، زیرا شیطان جز از طریق عصب‌های فعال نمی‌تواند نفوذ کند، به همین دلیل از خوابیدن و مسافرت به تنهایی نهی شده است، زیرا همچنانکه در حدیث آمده، یک یا دو نفر در سفر [در تسلط] شیطانند و سه نفر می‌توانند ایمن بمانند. [۳۳] ابن الجوزی: مناقب الامام احمد، تحقیق د. عبدالله ترکی، ص ۲۴۵. [۳۴] مسند امام احمد، ۵/۳۶۴. [۳۵] زاد المعاد، کتاب الطب، جلد ۴. [۳۶] زاد المعاد، ۴/۳۵۸. [۳۷] الألبانی: السلسله الصحیحه (۱۹۳۱). [۳۸] صحیح مسلم، ۱۴/۱۹۱. [۳۹] صحیح البخاری، ۷/۱۵۹. [۴۰] منبع سابق، ۷/۱۶۰. [۴۱] منبع سابق، ۷/۱۵۹. [۴۲] الألبانی: صحیح سنن الترمذی، ۲/۲۰۲.