قرآن درمانی

فهرست کتاب

۶- چشم‌زدن علت اصلی بسياری از بيماری‌هاست

۶- چشم‌زدن علت اصلی بسياری از بيماری‌هاست

پیغمبرصفرمودند: «اکثر امت من بعد از قضا و قدر الهی در اثر چشم‌خوردن وفات می‌کنند» [۴۴]. و نیز فرمودند: «چشم‌خوردن آدمی را روانه قبرستان و شتر را به دیگ آشپز می‌برد» [۴۵].

بیماری‌های متنوعی از جمله: بیماری‌های معده، سرطان‌ها، آسیب‌های تصادفات و ... که باعث مرگ افراد می‌شوند، اکثراً بیماری‌هایی هستند که در اثر چشم زدن - بعد از قضاء و قدر - پدید می‌آیند.

در خلال بحث از فراست از بیماری (السفعه = لکه‌ای سیاه در صورت) صحبت کردیم که آن نیز در اثر چشم خوردن ایجاد شده بود.

اکثر بیماران چشم می‌خورند و چشم خوردن همان رشک بردن و حسادت است، و علاج آنها ساده است که - إن شاء الله - در ادامه توضیح آن می‌آید.

اکثر افرادی که به معالجه بیماران مشغولند با القاء این مطلب که شخص سحر سیاه و یا سرخ شده و یا جنّی‌هایی بر او مسلط شده‌اند، او را مضطرب و در او ایجاد کینه و دشمنی می‌کنند، و این امر در جای خود باعث ناامیدی او از رحمت خدا می‌شود، اذیت کردن بیمار با زدن و خفه کردن [جنّی در بدن او] و مسلط کردن یک جنّ بر او، از طریق وسوسه و تلقین جایی در دین ندارد، بنابراین باید از خدا بترسند و کاری نکنند که همکاران شیطان تلقی شوند.

سحر هم وجود دارد ولی مثل چشم زدن شیوع ندارد و قابل توجه است که سحر از جانب یهودیان منتشر می‌شود و لبید بن الأعصم یهودی، پیغمبرصرا سحر کرد و نیز دریاها و رودخانه‌ها محل انتشار سحرند، زیرا تخت فرانروایی ابلیس بر روی آب قرار دارد و لشکریان خود را از همانجا ارسال می‌کند [۴۶].

ولی دیوانگی در اثر عشق جنون‌آور بسیار کم است و عاشق شدن جنّ بسیار کم و نادر است. اذیت یک جنّ در اثر اذیتی که از انسان به او رسیده، واقعیت دارد و به وسیله قرآن درمانی علاج می‌پذیرد که البته به زمان و صبر نیاز دارد تا -إن شاء الله- جنّ دست از سر او بر دارد.

آنچه گفته شد، مهمترین قواعد و گام‌های اساسی در تعویذ بیمار است [۴۷]که لازم است به آنها پایبند باشیم، والله أعلم.

[۴۴] این حدیث را ابن حجر در فتح ‌الباری (۱۰/۲۱۴) حسن شمرده و سخاوی در المقاصد الحسنه ۴۷۰ و البانی در السلسله الصحیحه ۷۴۷ نقل کرده‌اند. [۴۵] این حدیث را ابونعیم در الحلیه (۷/۹۰)، خطبیب البغدادی در تاریخ به نقل از جابر (۹/۲۴۴) و ألبانی در صحیح ‌الجامع (۴۰۲۳) ذکر کرده‌اند. [۴۶] صحیح مسلم، ۲/۱۵۳. [۴۷] برای اطلاع بیشتر به کتاب «قواعد الرقیه الشرعیه» از همین مؤلف مراجعه کنید، که نیز ترجمه شده است.