قرآن درمانی

فهرست کتاب

مقاله: بيان تفاوت‌های طب شرعی و خرافات طالع‌بينی

مقاله: بيان تفاوت‌های طب شرعی و خرافات طالع‌بينی

تألیف: علامه عبدالله بن سلیمان منیع

الحمد لله أحمده وأستعينه وأستغفره وأتوب إليه وأعوذ بالله من سيئات عملي وأشهد أن لا إله إلاَّ الله وحده لا شريك له في ألوهيته، وفي ربوبيته، وفي كمال ذاته وصفاته، شهادة أرجو بها لقاء وجهه، وأشهد أنَّ سيدنا محمداً عبد الله ورسوله إمام المتقين وسيد المرسلين وقائد الغر المحجلين صلى الله عليه وعلى آله وأصحابه أجمعين وسلم تسليماً كثيراً إلى يوم الدين، وبعد:

خداوند انسان را با دست با کرامت خود خلق و از روح پاک حود در آن دمید و او را آمیخته‌ای از روح و جسم قرار داد، روح (به عنوان) جوهر حیات و ضامن بقای او، و جسم به عنوان ظرفی برای حمل روح او. جسم قدرت بلندپروازی روح در آفاق هستی را به جز در هنگام خواب محدود می‌کند خداوند متعال می‌فرماید: ﴿ٱللَّهُ يَتَوَفَّى ٱلۡأَنفُسَ حِينَ مَوۡتِهَا وَٱلَّتِي لَمۡ تَمُتۡ فِي مَنَامِهَاۖ فَيُمۡسِكُ ٱلَّتِي قَضَىٰ عَلَيۡهَا ٱلۡمَوۡتَ وَيُرۡسِلُ ٱلۡأُخۡرَىٰٓ إِلَىٰٓ أَجَلٖ مُّسَمًّىۚ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَأٓيَٰتٖ لِّقَوۡمٖ يَتَفَكَّرُونَ ٤٢[الزمر: ۴۲].

«خداوند ارواح را به هنگام مرگ قبض مى‏کند، و ارواحى را که نمرده‏اند نیز به هنگام خواب مى‏گیرد; سپس ارواح کسانى که فرمان مرگشان را صادر کرده نگه مى‏دارد و ارواح دیگرى را (که باید زنده بمانند) بازمى‏گرداند تا سرآمدى معین;در این امر نشانه‏هاى روشنى است براى کسانى که اندیشه مى‏کنند!».

تنها خداست که هیچ نقضی ندارد و همه مخلوقات در اموال، در نتیجه [کارها] و در نفس خود دارای نقص هستند و این نقص به خاطر حکمت‌هایی است که خدا خواسته و اسراری که مقتضی آن حکمت الهی است: ﴿وَلَنَبۡلُوَنَّكُم بِشَيۡءٖ مِّنَ ٱلۡخَوۡفِ وَٱلۡجُوعِ وَنَقۡصٖ مِّنَ ٱلۡأَمۡوَٰلِ وَٱلۡأَنفُسِ وَٱلثَّمَرَٰتِۗ وَبَشِّرِ ٱلصَّٰبِرِينَ ١٥٥[البقرة: ۱۵۵].

«قطعا همه شما را با چیزى از ترس، گرسنگى، و کاهش در مال‌ها و جان‌ها و میوه‏ها، آزمایش مى‏کنیم; و بشارت ده به استقامت‏کنندگان!».

انسان یکی از مخلوقات بوده و از روح و جسم خلق شده که بر هردو بعد او نقایصی در خلقت و اخلاق و خصلت و در شعور و احساس عارض می‌شود، روح در معرض نقص و کوتاهی است و بیماری‌های روحی مثل نگرانی، اضطراب، اندوه، دلشکستگی، فراز و نشیب در مشاعر و ادراکات و وسوسه‌هایی که باعث شک و تردید، ناکامی روحی و بازماندن از راه راست می‌شوند، بر آن عارض شده و به علاوه جادو و پیامدهای حسادت نیز بر او تأثیر می‌گذارند.

جسم نیز تا زمانی که روح در آن باشد زنده است و بیماری‌های جسمی مختلفی بر قوای شنوایی، بینایی و سایر قوای جسمی درونی و بیرونی عارض می‌شوند.

خداوند انسان را بر بسیاری از مخلوقات فضیلت و برتری بخشیده و این از طریق اعطای نعمتهایی است از جمله: عقلی که به وسیله آن خیر و شر و هدایت و گمراهی را از هم تشخیص می‌دهد، قلبی که هوشیاری و بصیرت را می‌آورد، ادراکاتی که انسان را به آنچه مقتضای فطرت است رهنمود می‌کنند، قدرت نفوذ در کرانه‌های علم و دریدن پرده‌های مجهول آن تا از این طریق خصائص و عجایب و غرایب آن هویدا گردد و قدرت استفاده از این خصائص و عجایب که همین قدرت باعث متمدن شدن انسان و ایجاد تمدنی شده است که در بسیاری از شئون زندگی‌اش به انسان خدمت کرده است: حقوق انسان را حفظ و از آن حمایت کرده، اسباب سلامتی او را فراهم نموده و قدرت آباد کردن زمین و خلافت در آن را به او بخشیده است، همچنانکه کرامت او را تضمین کرده، فضیلت و برتری او بر بسیاری از مخلوقات را حفظ نموده است. علاوه بر این خداوند عنایت ویژه‌ای به اصلاح امور انسان و تیسیر امور وی دارد، و این کار را با فرستادن رسولان و انبیاء و نزول کتبی که بیانگر هدایت به صورت کامل و وسیله پند گرفتن و بشارت خردمندانند، تحقق بخشیده است.

بنابراین انسان از همه اسباب سعادت و آرامش برخوردار است، و برتری او بر سایر مخلوقات از طریق تحصیل علم از وحی الهی و کنکاش‌های عقلی حاصل می‌شود و همین امر او را تا رهبری سفینۀ هستی در زندگی دنیایی بشری پیش برده و دروازه‌هایی از علوم مختلف در عرصه‌های گوناگون زندگی بر وی گشوده است:

علومی درباره حکمت هستی و اثبات سازنده آن، علومی پیرامون فلسفه هستی، علومی دربارۀ ویژگی جوامع و اسرار وجود، بقا، پیشرفت و سقوط و افول آن جوامع، علومی در مورد طبابت انسان‌ها، حیوانات و گیاهان، علومی پیرامون هستی، زندگی و خوشبختی، و علومی دربارۀ روح و ویژگی‌های آن.

آنچه به این مقاله مربوط می‌شود علم طبابت است: هم روح و هم جسم انسان طبابت خاص خودشان را دارند، طبابت روح، روانپزشکی و طبابت جسم، پزشکی به صورت عام نامیده می‌شود و هر کدام از این عرصه‌ها پزشکان متخصص و مخصوص به خود را دارند و دواهای هر یک مشخص است.

روح حیّ و موجود بوده و علم به آن مخصوص خداست [ولی آنچه مشخص است اینکه] در راه رساندن جسم به سعادت، بیماری‌هایی بر او عارض می‌شود که بعضی از بیماری‌های آن از طریق استعمال گیاهان دارویی معالجه می‌شود، و بعضی از طریق پاره کردن پرده‌هایی که روح را می‌پوشانند، و بعضی نیز از طریق تعویذ و دعاهای شرعی موجود. و کلینیک‌های تخصصی روانپزشکی متعددی برای این منظور ایجاد شده‌اند.

موضوع بحث ما مداوای بیماری‌های روحی است که بیماری‌های حقیقی بوده و متوجه روح می‌شوند و عامل آن نفوذ شیطان است.

بعضی از افراط‌کنندگان در بندگی عقل و حواس این بیماری‌ها و مداوای آن را انکار می‌کنند، با این برهان که هر مرضی عبارت است از درد موضعی از جسم، بنابراین چنین بیماری‌های توهم و خیال هستند.

این پندار در واقع از قصور و درک و انکار وجود و نقص ایمان و حاکم کردن عقل و حواس نشأت می‌گیرد. در حالی که هستی منحصر در امور حسی و قابل مشاهده نیست؛ مثلاً جریان الکتریسیته در داخل سیم وجود دارد و در انجام امور مورد استفاده قرار می‌گیرد، همین قدرت در یکی از دو رشته از سیم برق وجود دارد که تشخیص آن با هیچ یک از حواس ممکن نیست، بادها و طوفان نیز همین گونه‌اند که گاهی به امر خدا ویرانگر و گاهی مژده و باعث تلقیح گیاهان هستند، با این وجود نه چشم آن را می‌بیند و نه حواس قدرت لمس آن را دارد. ارواح انسانها، جنیان، ملائکه، حیوانات و گیاهان نیز وجودی حقیقی و واقعی دارد که قابل لمس و مشاهده نمی‌باشد، ولی با این وجود، هیچ عاقلی آن را انکار نمی‌کند، و برای پی بردن به وجود آن رؤیت آثار آن کافی است.

از آنجا که اهل ادیان آسمانی و مخصوصاً مسلمانان این حقیقت را باور داشته و تسلیم آن هستند، بعضی از مدعیان علم و معرفت که خود را از آگاهان به مداوای بیماری‌های روحی خصوصاً تعویذ و تمیمه می‌دانند به این کار روی آورده و کارشان را با شعبده‌بازی، فریبکاری، استعانت از شیاطین و جنیان و پناه بردن به طلسم در آمیخته‌ند و با این کار طب شرعی در مورد امراض روحی را پر از ابهام، گمراهی و اختلاط حق و باطل و حقیقت و خیال کرده‌اند.

بنابراین بر اهل علم و فضل لازم است که راه درست را برای مسلمانان روشن گردانند و آنان را از پیروی از شعبده‌بازان، مکاران و بندگان جن و شیاطین بازدارند و مردم را از اعمال شرک‌آمیز و گمراه‌کننده آنان آگاه سازند که آنان در صدد خوردن اموال و دارایی مردم و تسلط بر مردم و آبرویشان و تباه کردن قلوب و عقول مردم هستند. علماء باید تفاوت بین تعویذ شرعی و کار شعبده‌بازان مکار را بیان کنند.

تعویذ شرعی و قرآن‌درمانی، یک طبابت روحی است که در قبول و عمل به آن هیچ جای شک و شبهه نیست، مخصوصاً برای مسلمانانی که به ربوبیت و الوهیت خدا شهادت داده و به شفابخشی او ایمان دارند، و یقین دارند که هیچ دگرگونی و هیچ حادثه‌ای جز به تقدیر الهی روی نخواهد داد. و آیات و احادیث زیادی شفابخشی قرآن را بیان می‌کنند. از جمله: ﴿قُلۡ هُوَ لِلَّذِينَ ءَامَنُواْ هُدٗى وَشِفَآءٞۚ[فصلت: ۴۴].

«بگو: قرآن برای مؤمنان مایه هدایت و بهبودی است».

و ﴿وَنُنَزِّلُ مِنَ ٱلۡقُرۡءَانِ مَا هُوَ شِفَآءٞ وَرَحۡمَةٞ لِّلۡمُؤۡمِنِينَ وَلَا يَزِيدُ ٱلظَّٰلِمِينَ إِلَّا خَسَارٗا ٨٢[الإسراء: ۸۲].

«ما آیاتی از قرآن را فرو می‌فرستیم که مایه بهبودی و رحمت مؤمنان است ولی بر ستمگران جز زیان نمی‌افزاید».

و ﴿وَإِمَّا يَنزَغَنَّكَ مِنَ ٱلشَّيۡطَٰنِ نَزۡغٞ فَٱسۡتَعِذۡ بِٱللَّهِۖ إِنَّهُۥ هُوَ ٱلسَّمِيعُ ٱلۡعَلِيمُ ٣٦[فصلت: ۳۶].

«و هرگاه وسوسه‏هایى از شیطان متوجه تو گردد، از خدا پناه بخواه که او شنوده و داناست!».

و نیز: ﴿وَإِذَا مَرِضۡتُ فَهُوَ يَشۡفِينِ ٨٠[الشعراء: ۸۰].

«و هنگامی که بیمار شوم اوست که مرا شفا می‌دهد».

و از احادیث: عائشهلروایت می‌کند که: چون پیغمبرصبیمار می‌شد، جبرئیل در تعویذ او می‌گفت: «بسم ‌الله، تو را سالم می‌کند و از هر دردی شفا می‌دهد و از شر چشم‌زننده و حسود تو را نگه می‌دارد» [۹۸]. این روایت را ابوسعید الخدریسنیز روایت کرده است [۹۹].

و باز از عائشهلروایت شده که هر وقت یکی از ما بیمار می‌شد، پیغمبرصدست راست خود را [بر موضع درد] می‌مالید و می‌فرمود: «ای پروردگار مردم! ناراحتی و بیماری را دور گردان و شفا بده که تنها تو شفا دهنده‌ای و هیچ شفایی جز شفای تو شفا ندهد، شفایی می‌دهی که دیگر اثری از بیماری باقی نمی‌ماند». عائشهلدر ادامه می‌گوید: وقتی که پیغمبرصمریض و بد حال شد دست او را گرفتم تا همین دعا را برایش بخوانم، ولی او دستش را از دست من جدا کرده و سپس فرمودند: «پروردگارا! مرا مورد مغفرت خویش قرار ده و به سوی خود بازگردان»، عائشهلگوید: چون به او نگاه کردم دیدم که وفات فرموده است [۱۰۰].

عائشهلدر جایی دیگر روایت می‌کند: «هر وقت یکی از اهل بیت پیامبرصمریض می‌شد با دو سورۀ فلق و ناس و دمیدن بر او به مداوا می‌پرداخت. وقتی پیغمبرصبیمار شد - آخرین بیماری حضرت که منجر به مرگ او شد - بر [موضع درد] او می‌دمیدم و با دست‌های خودش آن را مالش می‌دادم، زیرا دست‌های او پربرکت‌تر بود» [۱۰۱].

باز هم عائشهلروایت می‌کند که چون یکی از ما بیمار و یا مجروح می‌شد، رسول اللهصانگشت شهادت خود را بر زمین گذاشته سپس آن را بلند کرده و با آنچه از خاک به انگشت مبارکش چسپید به موضع درد و یا زخم شخص مریض گذاشته می‌فرمود: به نام خدا؛ خاک زمین ما، تفاله‌ى همدیگر، با اجازه‌ى‌ خدا، بیمار به وسیله‌ى آن شفا می‌یابد» [۱۰۲].

و باز می‌فرماید: که رسول اللهصبه او دستور داد که: «از چشم خوردن تعویذ کند» [۱۰۳].

در صحیح مسلم از انس بن مالکسروایت شده که: «پیغمبرصبه ما اجازه دادند برای چشم خوردن، تب کردن و مجروح شدن، تعویذ و قرآن درمانی کنیم» [۱۰۴].

همچنین از عوف ‌الأشجعی روایت شده که پیغمبرصفرمودند: «تعویذهایتان [شیوۀ تعویذ] را بر من عرضه کنید، تعویذ در صورتی که به شرک نیانجامد، ایرادی ندارد» [۱۰۵].

باز در صحیح مسلم از ابوسعید الخدریسنقل شده که تعدادی از اصحاب پیغمبرصدر حال مسافرت از کنار یکی از قبایل عرب گذشته و از آنها خواستند به میهمانی قبولشان کنند ولی آن قبیله قبول نکرده و از اصحاب پرسیدند آیا تعویذخوانی همراه شما هست؟ [تا] بزرگ قبیله ما را [که] مار نیش زده و یا اینکه چشم خورده است [مداوا کند]. یکی از اصحاب گفت: بله و سپس رفت و با خواندن سورۀ فاتحه او را مداوا کرده و رئیس قبیله در عوض رمه‌ای از گوسفندان قبیله را به او داد. صحابی گفت: تا با پیغمبر در جریان نگذارم، نمی‌توانم آن را قبول کنم، و سپس آمد و جریان را برای پیغمبرصبازگو کرد و گفت: ای پیغمبر چیزی جز فاتحه نخواندم. پیغمبرصتبسمی زد و فرمود: «چه می‌دانی، شاید تعویذ کرده باشی»، و سپس فرمودند: «رمه گوسفند را از آنان بگیرید و سهم مرا فراموش نکنید» [۱۰۶].

و در یک روایت دیگر آمده که آن صحابی با قرائت قرآن و جمع کردن بزاق و آب دهانش بر آن مرد دمید و او شفا داد [۱۰۷].

این آیات و احادیث بیانگر مشروعیت تعویذ است، و بی‌شک شریعت خدا حق و صحیح بوده و تعویذ شرعی راهی است برای مداوای بیماری‌های روحی و جسمی.

ولی باتوجه به پیدایش مدعیان تعویذ که باعث تغییر ریخت و ماهیت این کار شده‌اند، تعدادی از علماء شروطی را برای تعویذ وضع کرده‌اند از جمله:

۱- تعویذ باید با خواندن آیات قرآنی، احادیث پیغمبرصو دعاهای مباحی انجام گیرد که وحدانیت خدا در رساندن خیر و شر و شفابخشی را بیان می‌کنند خداوند می‌فرماید: ﴿وَإِذَا مَرِضۡتُ فَهُوَ يَشۡفِينِ ٨٠[الشعراء: ۸۰].

«و هنگامی که بیمار شوم اوست که مرا شفا می‌دهد».

۲- خالی بودن تعویذ از کلمات نامفهوم و مرموز و طلسم.

۳- تعویذ به زبان عربی باشد زیرا در تعویذ به زبان‌های دیگر احتمال وجود خلل و لغزش در دعا وجود دارد.

۴- نباید انتظار داشته باشیم که باید شفا به دنبال تعویذ فوراً حاصل شود، بلکه تعویذ تنها سبب شفا بوده و شفادهنده فقط خداست و بس، که تعویذ را سببی برای شفا قرار داده است.

۵- بیمار باید مؤمن بوده و توحید و ربوبیت، الوهیت و تأثیر و قدرت را باور داشته باشد و هر چه خواست خواهد بود، و هرآنچه نخواست نخواهد بود: ﴿وَنُنَزِّلُ مِنَ ٱلۡقُرۡءَانِ مَا هُوَ شِفَآءٞ وَرَحۡمَةٞ لِّلۡمُؤۡمِنِينَ وَلَا يَزِيدُ ٱلظَّٰلِمِينَ إِلَّا خَسَارٗا ٨٢[الإسراء: ۸۲].

«ما آیاتی از قرآن را فرو می‌فرستیم که مایه بهبودی و رحمت مؤمنان است ولی بر ستمگران جز زیان نمی‌افزاید».

۶- تعویذکننده گمراه و منحرف نباشد و با تعویذش متوجه غیر خدا و خواهان تقرب به غیر او نباشد، مثلاً شیوه شعبده‌بازان و مکاران و بندگان شیاطین اینگونه است که مقداری از لباس، ناخن و موی بیمار و یا معلوماتی دربارۀ خانواده‌اش می‌گیرند.

چنانچه یکی از شروط فوق وجود نداشته باشد، تعویذ به نوعی شعبده‌بازی، نیرنگ و خیال‌پردازی تبدیل شده به شرک می‌انجامد، و به دلیل فرموده پیغمبرصکه «تا زمانی که تعویذ به شرک منجر نشود، بی‌اشکال است» [حرام خواهد بود].

خلاصه مطلب اینکه انسان از جسم و روح خلق شده و توانایی ادامه زندگی‌اش در گرو سلامتی روح و جسم اوست، جسد ظرفی است برای روح، و روح دارای صفا و راحتی نخواهد بود مگر اینکه جسد از بیماری و ناراحتی در امان باشد، و جسد نیز در سلامتی و راحتی نخواهد بود جز در صورت دور بودن روح از بیماری.

بیماری‌های جسم و روح متفاوت است، و مؤید این مطلب گفته بعضی از پزشکان است به بیماران روحی که می‌گویند: شما بیمار نیستید، گمان می‌کنید بیمارید. و البته این از جهل و نادانی‌شان نسبت به بیماری‌های روحی سرچشمه می‌گیرد.

بی‌شک بیماری روحی بر روی جسد نیز تأثیر می‌گذارد: زمانی که بیمار روحی دچار تنگی و فشار، اندوه، آزردگی و کسالت شود نتیجۀ آن ضعف جریان خون و کاهش مصونیت جسم و در نهایت نفوذ ویروس و ظهور بیماری‌های جسمی خواهد بود.

انسان آمیخته‌ای از روح و جسم است، زندگی بدون روح وجود نخواهد داشت، و روح بدون جسد بی‌معنی است، هر یک از دو جنبه از وجود انسان دارای ویژگی‌های خاصی در وجود، رویکرد و بیماری‌هایشان هستند، و بعضی از پزشکان، جامعه‌شناسان و فیلسوفان ماهر به این حقیقت پی برده و روانپزشکی را ابداع کرده‌اند، که امروزه این علم متخصصانی دارد که در شناخت خصائص و مداوای آن خبره‌اند، و این علم از جهت اهمیت، اعتبار و تخصص همپای پزشکی بوده و بیمارستان‌های تخصصی برای آن تأسیس شده است و مطالعات پیگیری به شکل کنفرانس‌ها، همایش‌ها و جلسات درسی در مورد حالات نفس [= روح] و اوهام، وسوسه‌ها، لغزش‌ها، شک و تردیدهای روحی در تفکر، تمرکز و مشاهده در حال انجام است، و بلکه در دانشگاه‌های جهانی و مراکز علمی دانشکده‌ها و گروه‌هایی به علوم روانی اختصاص یافته است که در مورد روان‌شناسی، اسباب خوشحالی و ناراحتی روان و بیماری‌ها و دوای آن بیماری‌ها مطالعه می‌کنند. این به معنی پذیرش وجود روح و زنده بودن آن و عارض شدن بیماری‌ها و ناراحتی‌ها بر آن است، جز این که درک کند و حقیقت این وجـود عجیب مختص خداست: ﴿وَيَسۡ‍َٔلُونَكَ عَنِ ٱلرُّوحِۖ قُلِ ٱلرُّوحُ مِنۡ أَمۡرِ رَبِّي وَمَآ أُوتِيتُم مِّنَ ٱلۡعِلۡمِ إِلَّا قَلِيلٗا ٨٥[الإسراء:۸۵].

«و از تو (ای محمد!) درباره «روح‏» سؤال مى‏کنند(که روح چیست)، بگو: روح از فرمان پروردگار من است; و جز اندکى از دانش، به شما داده نشده است!».

نزد علما و عقلای بشر مسلّم است که روح جوهر حیات بوده و بیماری‌های آن، اغلب حالاتی معنوی است که مادیگراها آثار آن در شفا را انکار می‌کنند ولی واقعیت خلاف گمان آنها بوده و باعث تحیّر آنان است زیرا می‌بینند که روحِ بیمار به اذن خدا و اسباب معنوی متمایز بدون دواهای پزشکی رایج شفا می‌یابد.

بی‌شک معالجه روانی مثل معالجه جسمی تأثیرگذار بوده و به اذن خدا باعث شفا می‌شود، همچنانکه مصونیت در برابر بیماری‌های روحی مثل مصونیت در برابر بیماری‌های جسمی مؤثر است.

بنابراین چشم خوردن حقیقت داشته و خداوند به ما دستور استعاذه از آن را داده است: ﴿قُلۡ أَعُوذُ بِرَبِّ ٱلۡفَلَقِ ١ مِن شَرِّ مَا خَلَقَ ٢ وَمِن شَرِّ غَاسِقٍ إِذَا وَقَبَ ٣ وَمِن شَرِّ ٱلنَّفَّٰثَٰتِ فِي ٱلۡعُقَدِ ٤ وَمِن شَرِّ حَاسِدٍ إِذَا حَسَدَ ٥[الفلق: ۱- ۵].

«بگو: پناه می‌برم به پروردگار سپیدۀ صبح. از شر تمام آنچه آفریده است. و از شر هر موجود شرور هنگامی که شبانه وارد می‌شود. و از شرّ آنها که در گره‌ها می‌دمند(جادوگران). و از شرّ هر حسودی هنگامی که حسد می‌ورزد».

امام مسلم نیز از ابن عباسبروایت کرده است که پیغمبرصفرمودند: «چشم خوردن حقیقت دارد و چنانچه قرار بود قضا و قدر را جلو بیاندازد چشم خوردن این کار را می‌کرد، [سپس فرمود:] هر وقت از شما خواسته شد که خودتان [دست و پاهایتان] را بشوئید [تا به چشم خورده نوشانده شود] این کار را بکنید» [۱۰۸].

سحر و جادو نیز حقیقت دارد و خداوند به ما دستور داده که از جادو و دمیدن جادوگران در گره‌ها به خدا پناه ببریم. و خداوند ما را جز به حقیقت و یا محتمل الوقوع دستور نمی‌دهد: ﴿وَٱتَّبَعُواْ مَا تَتۡلُواْ ٱلشَّيَٰطِينُ عَلَىٰ مُلۡكِ سُلَيۡمَٰنَۖ وَمَا كَفَرَ سُلَيۡمَٰنُ وَلَٰكِنَّ ٱلشَّيَٰطِينَ كَفَرُواْ يُعَلِّمُونَ ٱلنَّاسَ ٱلسِّحۡرَ وَمَآ أُنزِلَ عَلَى ٱلۡمَلَكَيۡنِ بِبَابِلَ هَٰرُوتَ وَمَٰرُوتَۚ وَمَا يُعَلِّمَانِ مِنۡ أَحَدٍ حَتَّىٰ يَقُولَآ إِنَّمَا نَحۡنُ فِتۡنَةٞ فَلَا تَكۡفُرۡۖ فَيَتَعَلَّمُونَ مِنۡهُمَا مَا يُفَرِّقُونَ بِهِۦ بَيۡنَ ٱلۡمَرۡءِ وَزَوۡجِهِۦۚ وَمَا هُم بِضَآرِّينَ بِهِۦ مِنۡ أَحَدٍ إِلَّا بِإِذۡنِ ٱللَّهِۚ وَيَتَعَلَّمُونَ مَا يَضُرُّهُمۡ وَلَا يَنفَعُهُمۡۚ وَلَقَدۡ عَلِمُواْ لَمَنِ ٱشۡتَرَىٰهُ مَا لَهُۥ فِي ٱلۡأٓخِرَةِ مِنۡ خَلَٰقٖۚ وَلَبِئۡسَ مَا شَرَوۡاْ بِهِۦٓ أَنفُسَهُمۡۚ لَوۡ كَانُواْ يَعۡلَمُونَ ١٠٢[البقرة: ۱۰۲].

«و (یهود) از آنچه شیاطین در عصر سلیمان بر مردم مى‏خواندند پیروى کردند. سلیمان هرگز (دست به سحر نیالود; و) کافر نشد; ولى شیاطین کفر ورزیدند; و به مردم سحر آموختند. و (نیز یهود) از آنچه بر دو فرشته بابل «هاروت‏» و «ماروت‏»، نازل شد پیروى کردند. (آن دو، راه سحر کردن را، براى آشنایى با طرز ابطال آن، به مردم یاد مى‏دادند. و) به هیچ کس چیزى یاد نمى‏دادند، مگر اینکه از پیش به او مى‏گفتند: «ما وسیله آزمایشیم کافر نشو! (و از این تعلیمات، سوء استفاده نکن!)» ولى آنها از آن دو فرشته، مطالبى را مى‏آموختند که بتوانند به وسیله آن، میان مرد و همسرش جدایى بیفکنند; ولى هیچ گاه نمى‏توانند بدون اجازه خداوند، به انسانى زیان برسانند».

با مشاهدات حسی نمی‌توان تأثیر چشم زدن و جادو کردن را درک کرد، با این وجود هر دو حقیقت دارند و آثارشان مشاهده شده و محسوس است، و دوای این دو بیماری نیز غیرمحسوس و معنوی است که در پیشگیری مداوای بیماری مؤثر بوده و تأثیرشان قابل مشاهده حسی است.

چشم زدن پرتوی از چشم چشم‌زننده است که قابل مشاهده نیست. همچنانکه معالجه آن از طریق قرائت قرآن و دمیدن در موضع درد بوده که فرآیند تأثیر این کار نیز قابل مشاهده نیست. روح و بیماری‌های عارض شدۀ غیر سحر و چشم خوردن نیز همین گونه‌اند، یعنی اغلب آن بیماری‌ها و دواهایشان غیر قابل مشاهده حسی هستند.

امیدوارم با نوشتن این مقاله توانسته باشم در توضیح تفاوت طبابت شرعی و طبابت خرافاتی، شعبده‌بازی و مکاری سهمی داشته، و در بیان حالات سلامتی و بیماری عارض بر روح و اینکه واکسن شدن آن تنها در گرو پناه بردن به خداست کوتاهی نکرده باشم. همچنانکه خداوند متعال می‌فرماید: ﴿أَمَّن يُجِيبُ ٱلۡمُضۡطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَيَكۡشِفُ ٱلسُّوٓءَ[النمل: ۶۲].

«(آیا بتها بهترند) یا کسى که دعاى مضطر را اجابت مى‏کند و گرفتارى را برطرف مى‏سازد».

و می‌فرماید: ﴿وَإِمَّا يَنزَغَنَّكَ مِنَ ٱلشَّيۡطَٰنِ نَزۡغٞ فَٱسۡتَعِذۡ بِٱللَّهِۖ إِنَّهُۥ هُوَ ٱلسَّمِيعُ ٱلۡعَلِيمُ ٣٦[فصلت: ۳۶].

«و اگر وسوسه‌ای از شیطان به تو رسید به خدا پناه ببر، او شنوای داناست».

و نیز می‌فرماید: ﴿وَقُل رَّبِّ أَعُوذُ بِكَ مِنۡ هَمَزَٰتِ ٱلشَّيَٰطِينِ ٩٧ وَأَعُوذُ بِكَ رَبِّ أَن يَحۡضُرُونِ ٩٨[المؤمنون: ۹۷- ۹۸].

«و بگو: پروردگارا! از وسوسه‏هاى شیاطین به تو پناه مى‏برم! و از اینکه آنان نزد من حاضر شوند (نیز) - اى پروردگار من - به تو پناه مى‏برم!».

و در جایی دیگر می‌فرماید: ﴿قُلۡ أَعُوذُ بِرَبِّ ٱلۡفَلَقِ ١ مِن شَرِّ مَا خَلَقَ ٢ وَمِن شَرِّ غَاسِقٍ إِذَا وَقَبَ ٣ وَمِن شَرِّ ٱلنَّفَّٰثَٰتِ فِي ٱلۡعُقَدِ ٤ وَمِن شَرِّ حَاسِدٍ إِذَا حَسَدَ ٥[الفلق: ۱- ۵].

«بگو: پناه می‌برم به پروردگار سپیدۀ صبح. از شر تمام آنچه آفریده است. و از شر هر موجود شرور هنگامی که شبانه وارد می‌شود. و از شرّ آنها که در گره‌ها می‌دمند(جادوگران). و از شرّ هر حسودی هنگامی که حسد می‌ورزد».

و علاوه بر قرآن التزام به دعاهای پیغمبرصمانند: «أَعُوذُ بِكَلِمَاتِ اللَّهِ التَّامَّةِ مِنْ شَرِّ مَا خَلَقَ». «پناه می‌برم به کلام خدا از شر آن چه آفریده است».

و اوراد صبحگاهی و شامگاهی نیز باعث حفظ و صیانت از بیماری‌ها است.

وبالله التوفيق وصلى الله على سيدنا محمد وعلى آله وصحبه أجمعين، والحمد لله رب العالـمين

مکه مکرّمه ۷/۸/۱۴۲۰هـ.

[۹۸] صحیح مسلم، کتاب السلام، باب الطب والمرض والرقی (شرح النووی)، ۱۴/۱۶۹. [۹۹] منبع سابق، ۱۴/۱۷۰. [۱۰۰] منبع سابق، کتاب ‌السلام، باب استحباب رقیه المریض (شرح النووی)، ۱۴/۱۸۰. [۱۰۱] منبع سابق، ۱۴/۱۸۱ -۱۸۲. [۱۰۲] منبع سابق، ۱۴/۱۸۳. [۱۰۳] منبع سابق، کتاب ‌السلام، باب استحباب الرقیه من العین والنمله والحمه، (شرح النووی)، ۱۴/۱۸۴. [۱۰۴] منبع سابق. [۱۰۵] منبع سابق، باب جواز أخذ الأجره علی الرقیه بالقرآن والأذکار، (شرح النووی)، ۱۴/۱۸۷. [۱۰۶] منبع سابق. [۱۰۷] منبع سابق، ۱۴/۱۸۸. [۱۰۸] صحیح مسلم، کتاب السلام، باب الطب والمرض والرقی، (شرح النووی)، ۱۴/۱۷۱.