۱- فراست
خداوند میفرماید: ﴿إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَأٓيَٰتٖ لِّلۡمُتَوَسِّمِينَ ٧٥﴾[الحجر: ۷۵].
«در این (سرگذشت عبرتانگیز)، نشانههایى است براى هوشیاران».
و فراست یکی از مراحل: ﴿إِيَّاكَ نَعۡبُدُ وَإِيَّاكَ نَسۡتَعِينُ ٥﴾[الفاتحه: ۵].
«(پروردگارا!) تنها تو را مىپرستیم; و تنها از تو یارى مىجوییم».
میباشد، همچنانکه علامه ابن قیم در کتابش، مدارج السالکین [۱۷]به آن اشاره میکند مجاهد «للمتوسمین» را به اهل فراست تفسیر کرده، ابن عباسببه ناظرین، قتاده به کسانی که پند و عبرت میگیرند، و مقاتل به متفکران.
فراست: عبارت است از پی بردن به اخلاق و صفات درونی از طریق حالات ظاهری اشخاص [۱۸]. مراد ما از فراست، به عنوان مثال حدیثی است از پیغمبرصکه توسط ام سلمه روایت شده است: پیغمبرصکنیزی را در خانهام دید که لکه سیاهی در صورت دارد، فرمودند: «برایش تعویذ بجویید، او چشم خورده است» [۱۹].
[۱۷] مدارج السالکین، ۲/۲۸۴. [۱۸] الفراسه، تألیف الرازی، ص ۲۷. [۱۹] صحیح البخاری، کتاب الطب، ۱۰/.۱۷۱، و صحیح مسلم، کتاب السلام، ۲۱۹۷. از آن لکه سیاه بر صورت آن کنیز در حدیث به «السَّفْعَه» تعبیر شده است و ابن حجر در فتح الباری گوید: سفعه یک سیاهی است در صورت، از اصمعی نقل شده که لکه سرخی است که سطح آن را سیاهی میپوشاند و گفته شده: زردی است، ابن قتیبه گوید: رنگی است مغایر با رنگ چهره. همه این تعابیر نزدیک به هم هستند، زیرا اگر شخص سرخ پوست باشد آن لکه سیاه خالص خواهد بود، و اگر سفیدپوست باشد آن لکه زرد خواهد بود، و اگر سیاهپوست باشد آن لکه سرخرنگی خواهد بود که سطحش را سیاهی میپوشاند. فتحالباری، ۱۰/۲۱۲.