انواع چشمزنندهها
۱- چشمزنندهی دارای روح خبیث: که به تقدیرات الهی ایمان نداشته و دچار ضعف ایمان است، این شخص جز به زوال نعمت از دیگران رضایت نمیدهد، به همین دلیل بدون ذکر خدا و مبارک گرداندن آن وصف، به بیان آن میپردازد و ارواح شیطانی حاضر آن را میگیرند، شیاطینی که آرزوی اذیت و آزار مسلمانان را دارند، در این هنگام اگر طرف مورد حسد واقع شده سپری (از ذکر و دعا) برای محافظت نداشته باشد، مورد اصابت واقع میشود و پیغمبرصناظر به همین مسأله فرمودهاند: «چشم زدن انسان را روانه قبرستان و شتر را به دیگ آشپز میبرد» [۵۵]و ایـن حسادت، حسادت یهـود و امثال آنهاست - پناه بر خدا از این حسادت -.
۲- چشمزنندهی دارای روح سالم و پاک: که این شخص به خاطر غرق شدن در عرصه مسابقه شرعی با برادران مؤمنش، گاهی - ناخودآگاه - بدون ذکر اسم خدا به توصیف شخصی میپردازد، که باز هم شیاطین حاضر آن وصف را گرفته و با آن به اذیت و آزار اعضاء و جوارح چشم خورده میپردازند، و یا از طریق ایجاد فشار و ترس و غیره به اذیت روح او میپردازند. در این حالت، چشم زدن تنها با مقداری ناراحتی همراه است و به اذن خدا، خیلی ساده مداوا میگردد، امثال این چشم زدنها حدیث صحیحی درباره چشم خوردن سهل بن حنیف توسط عامر بن ربیعه [۵۶]است که بعداً به طور مفصل به ذکر آن میپردازیم.
باید دانست که هر انسانی - به اذن خدا - میتواند تنها به یک شرط به برادر مؤمنش آسیب برساند و آن شرط توصیف بدون ذکر نام خدا است. و این کار حرام بوده زیرا آفت زبان میباشد و از آن نهی شده است. ابن حجر میگوید: چشم زدن از شگفت شدن ناشی میشود، گرچه حسادت هم در آن نباشد، و گرچه از یک دوست سر بزند، و حتی اگر شخص چشمزننده صالح باشد. و به همین دلیل اگر کسی از چیزی به شگفت آمد، شایسته است فوری برای آن چیز دعای افزایش برکت را بکند تا این کار او سپری برای آن چیز شود [۵۷].
حدیث عامر بن ربیعه و سهل بن حنیف: أبی أمامه بن سهل بن حنیف روایت کرده که: «پدرم سهل در خرّار - یک وادی در مدینه - خواست خود را شسته و غسل کند، بنابراین ردایش را کنار گذاشت. عامر بن ربیعه او را که دارای پوست سفید و لطیفی بود، دید و گفت: تا به امروز پوست دخترى عذراء که از خانه بیرون نرفته به این سفیدی ندیده بودم، سهل در همان لحظه تب کرد و تبش شدید شد. جریان به پیغمبر گزارش شد و پیامبرصفرمودند: آیا کسی را در چشم زدن او متهم میدانید؟ جواب دادند: بله، عامر بن ربیعه او را چشم زده است. پیغمبرصاو را خواست و بر او خشم گرفته، پرسید: چرا یکی از شما باید باعث مرگ برادرش شود؟ آیا [سخن گفتن دربارۀ سهل] را متبرّک ننمودی؟ سپس فرمود: خود را برای سهل غسل دِه [تا آب حاصل از آن باعث مداوای او گردد]. عامر صورت، دستهای خود را تا آرنج و پاهای و کنارههای بدن و داخل جسم خود را شسته و آب حاصل را در کاسهای ریخت، سپس آن آب از پشت سر بر روی سهل ریخته شده و سهل فوراً شفا یافت» [۵۸].
و در روایتی دیگر راوی در ادامه میگوید: «گمان میکنم که [أبی امامه این را نیز] گفت که «پیغمبرصبه سهل دستور داد: مقداری از آن آب را بنوشد و او نوشید» [۵۹].
در روایتی دیگر حدیث از زبان عامر بن ربیعه چنین نقل شده است: «عامر بن ربیعه گفت: به سهل نگاه کرده و او را چشم زدم، در همان لحظه صدای مهیبی از او در داخل آب شنیدم، کنار او رفتم و او را صدا زدم ولی جواب نداد، نزد پیغمبرصرفته و او را در جریان گذاشتم. پیغمبرصآمد و داخل آب رفت، به گونهای که من سفیدی ساق دو پای اوصرا [داخل آب] میدیدم، به سینۀ سهل زد و فرمود: پروردگارا! گرمی [تب]، سردی و ناراحتی را از او دور گردان، سهل برخواست و ایستاد [و شفا یافت]، پیغمبرصفرمودند، هرگاه یکی از شما از وجود و دارایی خود و یا برادر مؤمنش چیزی را دید [که او را به شگفت وا میدارد]، آن را متبرّک گرداند، چرا که چشم زدن حقیقت دارد» [۶۰].
ابن قیم در «زاد المعاد» میگوید: [شستن] دست و پاها و کنارههای بدن انسان [برای شفای بیمار] به خاطر تعلق خاطر شیطان به این قسمتهاست [۶۱].
و ترمذی روایت میکند که: «پیغمبرصاز جنّ و چشم [زدن] انسان پناه میگرفت» [۶۲].
[۵۵] تخریج این حدیث در ص ۵۲ ذکر شد. [۵۶] عامر، صحابی جلیل القدر و در غزه بدر شرکت داشته است، با این وجود بسیاری از نویسندگان و تعویذکنندگان - خدا هدایتشان کند - در حق این صحابی زباندرازی کرده و او را دارای نفس خبیث دانستهاند - پناه بر خدا - باید در این مسأله دقت کنیم [و در آن حساس باشیم] تا مشمول حدیث پیغمبرصقرار نگیریم که فرمودند: «اصحاب مرا سب و لعن نکنید»، همچنانکه امام ذهبی در دفاع از یکی از اصحاب بدری گفته است: «ای جسور و پررو! مواظب باش که به این صحابه بدری به خاطر لغزشی که از او روی داده، بد نگاه نکنی، زیرا او مورد مغفرت واقع شده و بهشتی است»، سیر أعلام النبلاء، ۱/۱۸۸. [۵۷] فتحالباری، ۱۰/۲۱۵. [۵۸] الألبانی: الصحیح الجامع (۳۹۰۸). [۵۹] این قسمت اضافی حدیث را عبدالرزاق در «السنن والشعب» نقل کرده و محقق کتاب مذکور سند حدیث را صحیح شمرده است، نگا: مجمع الزوائد، ۸۴۲۹. [۶۰] این روایت را امام احمد در المسند (۳/۴۴۷) و حاکم در المستدرک (۴/۲۱۶) نقل کرده و حاکم گوید: حدیث صحیحی است که بخاری و مسلم آن را نقل نکردهاند و ذهبی نیز بر این رأی است. [۶۱] زاد المعاد، ۴/۱۶۳. [۶۲] زاد المعاد، ۴/۱۵۹.