اسلام و جاهلیت

نظر و قضاوت انسانی پیرامون زندگی

نظر و قضاوت انسانی پیرامون زندگی

پس از آن که این مقدمه در ذهنتان متمرکز گردید،اکنون نظرتان را از جزئیات به کلیات گسترش دهید، انسان خود را در این جهان موجودی می‌یابد دارای یک جسم که نیروهای کثیری در آن تجمع یافته و در پیشگاهش بساط وسیع و عظیم الشان زمین و آسمان هموار گسترانیده شده و اشیای بی‌حد و شماری بر این سطح هموار جا گرفته و او توان و نیروی استفاده از این اشیا را در خود جستجو می‌کند، در دور و اطراف او تعداد کثیری از انسان‌ها، حیوانات، نباتات، جمادات و غیره وجود دارند که زندگی‌اش با همه این‌ها وابستگی دارد، آیا اکنون می‌توانید تصور کنید که او در مقابل اشیا و پدیده‌ها چه روشی را باید در پیش گیرد، بدون این که قضاوتی در باره خود، در باره کلیه موجودات و در باره ارتباط خود با همه این موجودات انجام دهد؟ آیا وی طریقی را برای زندگی‌اش می‌تواند برگزیند تا وقتی که نداند من کی‌ام؟ چه‌ام؟ مسئوولم یا غیر مسئوول؟ مستقل و آزادم یا ماتحت و مستعمر؟ اگر ما تحتم از چه کسی و اگر جواب ده ام در پیشگاه کی؟ حیات دنیوی‌ام هدفی دارد یا خیر و اگر هدفی دارد، چه هدفی؟ بدین ترتیب آیا وی می‌تواند به خاطر مصرف‌کردن نیروهایش تجویزی را اتخاذ کند تا وقتی که به پاسخ این پرسش‌ها نبردازد که این جسم و نیروهای جسمانی ملک شخصی او هستند یا عطیه کسی دیگر؟ آیا او را بازپرس و پرسش‌کننده‌ای هست؟ و روش استعمال آن را شخص او وضع کرده یا کس دیگری؟ همچنان او در باره اشیا و پدیده‌های دور و اطراف خود طرز عملی را می‌تواند اختیار کند، بدون این که برای خود ثابت سازد که شخص او مالک این اشیاست یا شخص دیگری؟ صلاحیت‌هایش پیرامون آن محدود اند یا غیر محدود و اگر محدود اند، مقررکننده حدود آن کیست؟ به همین ترتیب آیا او شکلی از طرز روش و برخورد با بنی نوع خویش می‌تواند تعین و مقرر کند، بدون این که قضاوتی درین مورد انجام دهد که انسانیت یعنی چه؟ برق و امتیاز بین انسان و انسان چیست؟ و اساس دوستی و دشمنی اتفاق و اختلاف تعاون و عدم تعاون بر چه اموری استوار است؟ به همین ترتیب وی به طور مجموعی با این جهان چه روشی را می‌تواند در پیش گیرد، تا وقتی که نتیجه‌یی درین مورد به او دست ندهد که این نظام کاینات چگونه است و حیثیت و مقام من در آن چیست؟

بنا بر مطالبی که در مقدمه بیان شد، بدون تامل می‌توانیم بگوئیم که در باره همه این امور خواهی نخواهی قضاوت باید داشت ورنه هیچ روشی و هیچ تصمیمی را در این زمینه نمی‌توان اتخاذ کرد.

در حقیقت هر انسانی که در جهان بسر می‌برد، در برابر این سوالات و پرسش‌ها به طور شعوری یا غیر شعوری خواهی نخواهی قضاوتی را انجام می‌دهد و برانجام این قضاوت مکلف و ناگزیر است، چه او بدون این قضاوت هیچ گامی را نمی‌تواند بردارد، و این هم ضروری نیست تا این سوالات را مورد غور و فکر فاسقی قرار داده و به طور وضوح آن را تنقیح نموده و هر سوال و پرسش را جداگانه پاسخ دهد، هرگز پاسخ درست و متعین در برابر این پرسش‌ها در اذهان اکثر افراد خطور نمی‌کند و نه آن را بالا راده مورد بررسی قرار می‌دهند، اما با این همه هر شخص به طور اجمالی در جنبه مثبت یا منفی این سوالات لازم قضاوت می‌کند و روشی را که در زندگی باید در پیش گیرد نیز به طور لازمی مطابق همین قضاوت باید باشد.